تجلّی اخلاق در حکومت امام (2)

امام صدور انقلاب را با اعمال حرکت‌های قهرآمیز، حذف فیزیکی و یا اعمال فشارهایی چون محاصره‌ی اقتصادی و... در تضاد می‌دید و معتقد به استفاده از اخلاق و آداب اسلامی بود.
دوشنبه، 23 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تجلّی اخلاق در حکومت امام (2)
تجلّی اخلاق در حکومت امام (2)

نویسنده: حسن ابراهیم زاده



 

مکتب اخلاقی و سیاسی امام

امام صدور انقلاب را با اعمال حرکت‌های قهرآمیز، حذف فیزیکی و یا اعمال فشارهایی چون محاصره‌ی اقتصادی و... در تضاد می‌دید و معتقد به استفاده از اخلاق و آداب اسلامی بود. صدور اسلام به این است که اخلاق اسلامی، آداب اسلامی، اعمال اسلامی، آن جا طوری باشد که مردم توجه به آن بکنند. (1)
سیره‌ی و سلوک امام از آغاز نهضت تا روزی که وصیت نامه‌ی آن بزرگ مرد گشوده شد ثابت کرد، اما هیچ نوع قانون شکنی را در هیچ جای دنیا بر نمی‌تافت و خود و یارانش را ملزم به رعایت قانون هر کشوری می‌کرد؛ حتی اگر ذبح یک گوسفند در منزلی در کشوری چون فرانسه باشد. خانم فریده مصطفوی در خاطرات خود می‌گوید:
از امام اجازه خواستند تا برای تهیه گوشت، گوسفندی را در منزل ذبح کنند. امام فرمودند: چون در قوانین فرانسه ذبح گوسفند در منازل ممنوع است، این کار را انجام ندهید. (2) در مکتب اخلاقی- سیاسی امام همسویی و همراهی با مردم هر کشوری، در رعایت کردن سنت‌های حسنه‌ی کشورشان- حتی اگر کشور غیراسلامی باشد- امری پسندیده، بلکه ضروری به شمار می‌رود. شب سال نو مسیحی [در نوفل لوشاتو] از طرف امام هدایایی برای همسایه‌ها فرستاده شد. (3)
رعایت ادب و اخلاق، پایبندی به قانون یک کشور بیگانه و احترام به سنت‌های آنان در هنگام اقامت کوتاهش در فرانسه، موجب صمیمیّت مردم با امام شده بود؛ به گونه ای که از نوفل لوشاتو برای امام در تهران، نامه می‌فرستادند. پس از آمدن ایشان به ایران و پیروزی انقلاب، بعضاً نامه‌هایی از اهالی نوفل لوشاتو برای امام رسید که پیروزی انقلاب را تبریک گفته و اظهار خوشحالی می‌کردند. (4)
ارسال نامه های محبت آمیز به همراه هدایایی گاه گران بها (5) برای امام، نشان از ارتباط عاطفی و عمیق امام با افراد دیگر ملل جهان داشت. نامه‌ی دانش آموزان اسپرینگ دال ایالت ارکانزاس آمریکا به همراه یک جفت جوراب به امام و درخواست آنان از امام راحل برای ارسال جوراب با پیراهنی کم قیمت از سوی معظم له، نه تنها رابطه‌ی اخلاقی امام با این دانش آموزان را نشان می‌دهد، بلکه پاسخ دادن به نامه‌ی آن‌ها، دغدغه‌ی هایت گرانه امام را نیز در ابلاغ رسالت الهی خود که چیزی جز هدایت نیست به اثبات می‌رساند.

بسم الله الرحمن الرحیم
فرزندان عزیز خوب دبیرستان اسپرینگ دال ایالت ارکانزانس آمریکا! نامه‌ی محبت آمیز و هدیه‌ی ارزشمند شما عزیزان را دریافت نمودم. من می‌دانم که سرخ پوستان و سیاه پوستان در فشار و زحمت هستند. در تعلیمات اسلام فرقی بین سفید و سرخ و سیاه نیست. آنچه انسان‌ها را از یکدیگر امتیاز می‌دهد تقوا و اخلاق نیک و اعمال نیک است. از خداوند بزرگ می‌خواهم شما فرزندان عزیز را موفق کند؛ و به راه راست هدایت فرماید. یک جزوه از کلمات نصیحت آمیز پیغمبر بزرگ اسلام را که برای کودکان ایران هدیه داده‌اند، برای شما عزیزان می‌فرستم و به شما دعای خیر می‌کنم. امید است در ارزش‌های انسانی موفق باشید.
روح الله الموسوی الخمینی (6)

چنین دغدغه‌ی الهی و هدایت‌گرانه امام نسبت به ملل و مذاهب دیگر، موجب شد که هیچ یک از اسرای ایرانی ارمنی در اسارتگاه های رژیم بعثی، نسبت به امام اهانتی ننمایند. اسرای عراقی در بند ایران نیز چنان مورد لطف و مرحمت اخلاق اسلامی نظام قرار گرفتند که صدها تن به صف یاران امام پیوستند و صدها تن نیز مدال پرافتخار شهادت در رکاب خمینی را بر سینه‌ی سرخ خود نصب کردند.
فضای اردوگاه های اسرای عراقی در ایران و منقوش شدن عکس امام بر روی تابلوهای نقاشی و هنرهای دستی آنان، صفحه ای زرین از تاریخ است که در هیچ جنگ و مبارزه ای تاکنون مشاهده نشده است. این چیزی است که تعجب رسانه های گروهی جهان و نمایندگان صلیب سرخ را نیز برانگیخت. نگاه دلسوزانه و هدایت گرانه امام حتی نسبت به دولت‌های منطقه که در تجهیز و تأمین رژیم بعث عراق، از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردند، از نکات روشن و تابناک زندگی مردی است که اخلاق را در عصر حیله گری ها و سیاست بازی‌ها به عرصه‌ی سیاسی جهان بازگرداند.
امام در موعظه ای به کشورهای عربی و حاشیه‌ی خلیج فارس، در تاریخ بیست و ششم اردیبهشت سال 1361 می‌فرماید:این حکومت‌هایی که در منطقه هستند یا خارج منطقه هستند، توجه داشته باشند که آن‌ها را دارند وادار می‌کنند که خودشان را به هلاکت بیندازند، برای خاطر آمریکا یا بلوک دیگر. ما به آن‌ها مکرّر تنبه داده‌ایم که شما آلت دست ابر قدرت‌ها هستید... شما بدانید که اگر صدام نجات پیدا کند و قدرت به دست بگیرد، آدمی نیست که قدرشناسی از امثال شما بکند. آدمی است که جنون بزرگ بینی خودش را دارد و با این جنون با شما که با او همراهی کردید به جنگ بر می‌خیزد. (7)
اما حتی در برخورد با آخرین رهبر شوروی سابق و سرزمین پنجه های آهنین، آهنگ هدایت را به صدا در آورد، و در مقطعی که رقیب سنّتی شوروی، یعنی آمریکا درصدد نابود کردن این امپراطوری- به هر قیمت و به هر وسیله ای- بود، این امام بود که به دور از هر هیاهویی، نگران سعادت مردم آن سرزمین، گم کردن مسیر هدایت و فراموشی شاه راه سعادت آنان بود:
جناب اقای گورباچف!
باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما، مسئله‌ی مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست؛ مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکل که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما، مبارزه‌ی طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است. (8)
اخلاق امام راحل در تعاملات خارجی، مبتنی بر سیره‌ی انبیای الهی بود و چون از منظر امام، پابرهنگان و مستضعفان جهان در اولویت نخست احترام و تکریم قرار دارند و سیره و سلوک انبیا و ائمه معصومین را در برخورد با چنین قشری در نظر داشت، رویکرد مسئولان سیاست خارجی و نیز سفارت خانه‌ها به سوی تجملات و تشریفات را متناقض با نقش هدایت‌گر انبیاء، تفسیر و تحلیل می‌کرد و بر ساده‌زیستی و دوری از اشرافی‌گری در تعاملات خارجی پافشاری می‌نمود:
خوف این که ما اگر ساده رفتار کنیم، با آن سفارت خانه های آن‌ها، و آن وضعی که دارد، ما در نظر آن‌ها تحقیر می‌شویم. این خوف را در خودتان راه ندهید، بلکه شما با عملتان تحقیر کنید آن طور بناها و بنیادهای ظلم و طاغوتی را... عظمت انسان به لباس و کلاه و اتومبیل و- نمی‌دانم- پارک و امثال ذلک نیست، انسان یک حقیقتی است که آن حقیقت اگر بروز کند، شرافتمند است، عظمت دارد. شما می‌بینید که بزرگ‌ترین افراد بشر، انبیاء بودند و ساده‌ترین از همه هم آن‌ها بودند؛ در عین حال که بزرگ‌تر از همه بودند و همه آن‌ها را به بزرگی می‌شناختند در عین حال ساده‌ترین افراد بودند در وضع زندگی‌شان. (9)
از نگاه امام، بلوک‌بندی‌ها و معادلات حاکم بر جهان با عناوین مختلف و گاه عوام‌فریبانه- همچون حقوق بشر و... بشریت را به سمت و سویی کشانده است که از مکارم اخلاق و ارزش‌های الهی به دور مانده است. نگاه امام به آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» - به عنوان نماد تمدن کنونی حاکم بر جهان- یک نگاه کاملاً ارزشی و منطبق با آموزه‌های انبیاء الهی درباره‌ی انسان و بایسته های زندگی او است که به دلیل تفکیک ناپذیری اخلاق از سیاست، امروز به عنوان یک شعار سیاسی جهانی حتی توسط کشیشان و دولت مردان کشورهای جهان سوم تکرار می‌شود.
در اندیشه‌ی سیاسی- اخلاقی امام، نظام اسلامی و مسئولین آن موظّف به پیروی و تأسّی از دستورات انبیاء الهی هستند تا چگونه بودن و چگونه زیستن مردم مطابق با خواست الهی باشد.
راه انبیا ارزش‌ها را طور دیگری می‌داند. انسان را صاحب ارزش می‌داند و ارزشش را به حیوان نمی‌دانند، به جماد نمی‌دانند به دارایی نمی‌دانند. به آن چیزهایی که در باطن خودش هست می‌دانند. به علم می‌دانند، به تقوا می‌دانند، به مکارم اخلاق می‌دانند و این قشر از جمعیت بشر، تمام ارزش‌ها را به غیر از آن چیزی که انبیا می‌دانند، می‌دانند. خداوند ان شاء الله ما و شما را موفق کند که به ارزش‌های انبیا توجه کنیم و ما دنبال انبیا و در خط آن‌ها باشیم و از ارزش‌های دنیای که برخلاف سیره‌ی انبیا است پرهیز کنیم. دنیایی را بخواهیم که ارزشش [را] انبیا دادند، خدمتی را بخواهیم که ارزشش را تقوا و علم داده است. در اندیشه‌ی سیاسی امام، نجات مردم- اعم از مسلمان و غیرمسلمان- در پیروی از راه انبیا است؛ اما امام با همان صداقت و شفافیتی که در گفتار و کردارش بود، این نکته را هم یادآور می‌شد که عملکرد نظام ما چون عملکرد انبیا و ائمه نبوده است.
امام قله ای بلند چون آرمان‌های انبیا و ائمه را فرا روی بشر نهاد و مردم را به صعود و بالا رفتن از آن دعوت کرد. از این رو، امام در کنار مخاطب قرار دادن مسئولین، مردم را هم به عنوان رکن دوم دستیابی به شهر آرمانی و مدینه‌ی نبوی، مورد خطاب قرار می‌داد و آنان را با چالش‌های سیاسی و توطئه های جاهلیّت مدرن و ابر قدرت‌های کنونی کفر آماده می‌ساخت.
نجات مردم هم به این است که دنبال انبیاء باشند و انگیزه‌هایشان هم انگیزه‌ی انبیا باشد. [اگر] نمی‌توانیم به آن قدر، به هر اندازه ای که می‌توانیم. البته ما نمی‌توانیم که انگیزه ای که حضرت امیر [ع] دارد ما داشته باشیم، این معلوم است که ما نمی‌توانیم؛ اما می‌توانیم که یک طرف انگیزه‌هایی داشته باشیم که مشابه او باشد برویم طرف آن طرف. (10)
اصالت هدایت درحرکت امام
در مکتب اخلاقی- سیاسی امام اصالت با هدایت است (نه جنگ و نه صلح). در این مکتب، راهبرد اصلی نظام پیروی از سیره و سخن انبیا و ائمه است و تاکتیک‌های سیاسی- اجتماعی، اقتصادی و نظامی باید براساس موازین، مبانی والگوهای اسلام باشد.
در نگاه امام: «تمام مقصد ما مکتب ماست» (11) و مقصد اسلام چیزی جز هدایت بشر و تضمین سعادت دنیوی و اخروی بشر امروز نیست. از این رو، اصالت در نگاه امام هدایت و پیاده کردن قوانین اسلام با رعایت مقتضیات زمان و ظرفیت جامعه و با احتساب سرمایه موجود و رفع موانع است و جنگ و صلح، فریاد و سکوت، گذشت و مجازات، قلم و مسلسل و... فرع است. هدف، انگیزه‌ی الهی و هدایت است و بس.
راز این که هزاران «فهمیده‌ی» چهارده ساله در برابر موضع گیری‌های امام لب به شکوه نگشودند، ولی در مقابل آن‌ها عده ای حرکت‌های سیاسی- اجتماعی امام را با معادلات رایج جهانی تفسیر و تحلیل کردند و در برابر امام موضع گرفتند، به عدم درک آنان از بینش امام باز می‌گردد.
عمده آن جهت و غایاتی است که در افعال انسان و در آلاتی که انسان درست می‌کند و در علم و دانش و سایر چیزهایی که افعال انسان است آن چیزی را که جهت می‌دهد آن غایات است...
ارزش قلم به غایتی است که برای او قلم زده می‌شود، ارزش مسلسل هم به غایتی است که برای او مسلسل کشیده می‌شود، اگر این ارزش غایی نباشد و اگر آن مقصد، مقصد انسانی و الهی نباشد نه مسلسل آلتی است که به درد بخورد و نه قلم؛ و خطر قلم بیش‌تر از مسلسل است و خطر بیان بیش‌تر از توپ و تانک است و خطر علم بیش‌تر از همه‌ی این‌هاست، لکن اگر به خدمت خلق باشد و به دستور انسان باشد و در خدمت انسان باشد و در خدمت خدای تبارک و تعالی باشد، تمام این‌ها ارزش پیدا می‌کند، مسلسل هم همچون قلم می‌شود، قلم هم همچون مسلسل، باید بشر به فکر این باشد که آن چیزهایی که مقصد است و برای تربیت انسان است، برای آموزش انسان است، برای تعلیم انسان است، جهت به آن بدهد. (12)

تکلیف‌مداری در اندیشه‌ی امام

در مکتب سیاسی- اخلاقی امام آنچه اصل است ادای تکلیف است، و نتیجه فرع آن است؛ و به عبارت دیگر، هدف، غایت اخلاقی و الهی هر فعل و عملی است نه نتیجه آن. راستی مگر فراموش کرده‌ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده‌ایم و نتیجه فرع آن بوده است! (13)
در چنین مکتبی هر حرکت سیاسی- اجتماعی که بر خلاف مدار اخلاق (اخلاق اسلامی) باشد مردود است. به دست گرفتن هر نوع قدرت و مسئولیتی باید مبتنی بر اصول اخلاقی باشد. در حکومت مورد نظر امام، همه موظف به ادای تکلیفند؛ کسی که شایستگی و توانایی احراز یک مقام و پستی را دارا است باید خدمت گزار دین و مردم باشد و کسی که از خدمت کردن به دین و مردم سرباز زند در پیشگاه خداوند مؤاخذه می‌شود. بی شک آنچه موجب شد تا انقلاب خدا محور امام به پیروزی برسد.
نگاه تکلیف مدار امام به حرکت و مبارزه‌ی خود بود و آنچه مردم را به تحمّل و پذیرش همه‌ی سختی‌ها برای دفاع از ارزش‌های اسلامی و دستاوردهای انقلاب واداشت، همین دیدگاه بود.
در چنین نگاهی تنها رضای خداوند شرط است و نتیجه، فرع آن است. از این رو، نه هدف وسیله را توجیه می‌کند و نه دروغ و تزویر و رشوه و... جایی برای خود در فرهنگ آن می‌گشاید.

حفظ حرمت انسان در پیشبرد اهداف

انقلاب اسلامی که از دیدگاه امام راحل، از نظر ماهیت و تداوم و حرکت به سوی آرمان‌هایش با همه‌ی انقلاب‌های دنیا متفاوت بود، در نوع برخورد با عوامل رژیم و گروه های معارض نیز با انقلاب‌های دیگر تفاوت دارد. در حالی که در انقلاب‌ها، نهضت‌ها و خیزش‌های دیگر، برای حرکت، پیروزی و تثبیت، از حذف فیزیکی و ترور شخصیتی مخالفین استفاده می‌شود و پس از دستیابی به قدرت با تسویه‌ی خونین مخالفین، حمام خون جاری می‌نمایند و حتی منتسبین به سران و رهبران و کارگزاران مخالف به مجازات می‌رسند، تنها در انقلاب الهی امام و مریدان موحّد او بود که با رعایت کرامت و حرمت انسانی به کسی تعرض نشد و حریم خانه و کاشانه‌ی مخالفان حفظ شد.
نباید شک کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه‌ی انقلاب‌ها جدا است! هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیره ی انقلاب و قیام؛ و تردید نیست که این یک تحفه‌ی الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است. (14)
در اخلاق سیاسی امام و مکتب فقهی او، صدمه زدن به اموال عمومی حتی در دوران ستم شاهی جایز شمرده نمی‌شد (15) و ورود به خانه‌ی شخصی مردم، غارت اموال و هتک حرمت انسانی به نام انقلاب، ممنوع بود. امروز هیچ تاریخ نگار منصفی نیست که برخی از آتش سوزی‌ها، غارت‌ها و ترورهای دوران انقلاب را به یاران امام و مردم قهرمان نسبت دهد، بلکه همه‌ی حرکت‌های خشونت آمیز و برخی یورش‌های غیراخلاقی در گوشه و کنار تهران و برخی شهرهای بزرگ را، حرکت گروه های چپ گرا چون چریک‌های فدایی خلق، عناصر وابسته به حزب توده، میلیشاهای سازمان منافقین و اراذل و اوباشی که خود دست پرورده‌ی فرهنگ و اخلاق لیبرال دموکراسی و یا اشتراکی بودند، می‌دانند.
شعور الهی و انقلابی و فرمانبرداری مردم از اوامر امام خود در دوران گذار و التهاب به قدری بود که هیچ کتابی از کتابخانه های بزرگ به یغما نرفت، هیچ شیء با ارزش و عتیقه‌ای نیز از موزه‌ها خارج نشد. اسناد تمام وزارت‌خانه‌ها و ادارات محفوظ ماند و پس از چند روز همه‌ی کارگران و کارمندان دولتی و نظامیان، زیر پرچم مقدس نظام اسلامی مشغول به کار شدند و این در تاریخ انقلاب‌های معاصر بی‌نظیر بود؛ (16) به گونه ای که تعجب همه‌ی جهانیان را برانگیخت و به گفته‌ی «میشل فوکو» انقلاب ایران انقلاب‌های دیگر را نیز دچار انقلاب کرد.
هدایت، رحم، عطوفت، گذشت و بازگذاردن باب توبه و بازگشت به آغوش رحمانیت خداوند تبارک و تعالی هم پس از پیروزی انقلاب، سیاست نظام اسلامی به شمار می‌رفت. چنین حرکتی از سوی امام و نظام اسلامی پس از پیروزی انقلاب، زیباترین تصویر را از یک انقلاب نشان داد که تا قبل از آن- در نوع خود- بی‌نظیر بود. به عنوان نمونه، هیچ نویسنده‌ای به خاطر هرزه‌نگاری و دفاع و تمجید از شاه و آمریکا دستگیر و محاکمه نشد؛ هیچ خواننده و هنرپیشه و حتی رقاص و بدکاره‌ای به خاطر اعمال ضداخلاقی و انسانی به محکمه کشانده نشد؛ تنها نظام از ادامه‌ی کار قبلی آنان جلوگیری به عمل آورد و راه هدایت و بازگشت را برای آنان باز کرد.
هیچ فرد نظامی، انتظامی و حتی گارد جاویدان شاه دستگیر و محاکمه نشد، مگر آن که ثابت شد دست او به خون و مال و ناموس مردم آلوده است، و هیچ اموال منقول و غیر منقولی مصادره نگشت، مگر آن که برای دادگاه‌های انقلاب ثابت شد که متعلق به اموال عمومی و بیت‌المال است. عفو و کرامت امام که برخاسته از مکتب اخلاقی امام بود، موجب شد بسیاری از افراد درجه یک رژیم پهلوی، حتی برخی از همسران رضاخان و نیز برادران شاه، سال‌های سال در ایران به زندگی عادی خود- در کمال امنیت و آرامش و بدون هیچ تعرّضی – ادامه دهند. چنین عفو و اغماضی تا بدان جا پیش رفت که حتی کارکنان ساواک را بر آن داشت تا خواستار رسیدگی به حقوق! خود شوند و در مقابل ساختمان نخست‌وزیری دولت موقت تجمّع کنند!
عفو و گذشت امام و نظام اسلامی، موجب شد تا بعضی از دستجات کوچک و بزرگ- به گمان غفلت نظام از آنان- به موضع گیری‌های خصمانه خود ادامه دهند و به فکر براندازی و کودتا بیفتند. امام راحل در تابستان سال 1358 با بیان درد دل‌هایی، تفاوت انقلاب ایران با انقلاب‌های دیگر را در برخورد با مخالفین چنین بیان کرد:
اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد؛ و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از این‌ها عمل انقلابی نکردند و انقلاب نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سدّ بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤسای آن‌ها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب‌های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آن‌ها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبه های دار را در میدان‌های بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمت‌ها پیش نمی‌آمد.
من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر می‌خواهم؛ خطای خودمان را عذر می‌خواهم. ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند، من هم انقلابی نیستم؛ اگر ما انقلابی بویم، اجازه نمی‌دادیم این‌ها اظهار وجود کنند، تمام احزاب را ممنوع اعلام می‌کردیم. تمام جبهه‌ها را ممنوع علام می‌کردیم. یک حزب و آن «حزب الله» حزب مستضعفین؛ و من توبه می‌کنم از این اشتباهی که کردم. (17)
این فراز از بیانات امام اخلاق و عرفان، تنها جنبه‌ی تنّبهی و بیان تفاوت انقلابی با سایر انقلاب‌ها- در ماهیت و نوع رفتار با مخالفان- را دارد؛ چرا که امام نه تنها به هیچ قیمتی حاضر به چنین شیوه ای نبود، بلکه موضع گیری‌های بعدی امام پس از بیاناتش، مؤیّد نگاه اخلاقی امام در رفتار با مسئولان نظامی، انتظامی، امنیتی و قضایی بود.
کودتاهای زنجیره ای گروه های وابسته به بلوک شرق و غرب و رویارویی مستقیم جریان‌های چپ گرا و راست گرا، اقدام مسلحانه بر ضد نظام، به خاک و خون کشاندن مسئولان و وفاداران به انقلاب، در کوچه و بازار و سر سفره های افطار، موجب شد تا نیروهای امنیتی و انتظامی، برای حاکم کردن فضای آرامش و امنیت، به شناسایی تروریست‌ها و انهدام خانه های تیمی آنان بپردازند.
در حالی که در هر انقلاب و نظامی در چنین موقعیتی، رهبران یک کشور برای بازگرداندن هرچه زودتر آرامش و ریشه کن کردن مخالفان، دست همه‌ی دستگاه های امنیتی و قضایی را برای هرگونه عملکردی باز می‌گذارند؛ اما امام راحل چنین اقدامی نکرد و در مقابل، در تاریخ بیست و چهارم آذرماه 1361، پیامی «هشت ماده ای» خطاب به قوه‌ی قضائیه و دستگاههای امنیتی و انتظامی- به عنوان دستورالعمل امنیتی- ابلاغ کرد که می‌توان آن را به عنوان سندی پرافتخار در تاریخ سیاسی جهان منتشر کرد؛ سندی که گویای خط مشی اخلاقی امام، حتی در برخورد با براندازان مسلح و بی رحم است.
در بخشی از بند دوم آن پیام آمده است:
در حالی که اشخاص فاسد و مفسد تصفیه می‌شوند، اشخاص مفید و موثر با اشکالات واهی کنار گذاشته نشوند. و میزان، حال فعلی اشخاص است، با غمض عین از بعض لغزش‌هایی که در رژیم سابق داشته‌اند؛ مگر آن که با قرائن صحیح معلوم شود که فعلاً نیز کارشکن و مفسدند. (18)
بند چهارم آن پیام چنین است:
هیچ کس حق ندارد کسی را بدون حکم قاضی- که از روی موازین شرعیه باید باشد- توقیف کند یا احضار نماید، هرچند مدت توقیف کم باشد. توقیف یا احضار به عنف جرم است و موجب تعزیر شرعی است. (19)
امام، بند پنجم را این گونه ابلاغ فرمود:هیچ کس حق ندارد در مال کسی- چه منقول و چه غیرمنقول- و در مورد حق کسی دخل و تصرف کند یا توقیف و مصادره نماید؛ مگر به حکم حاکم شرع، آن هم پس از بررسی دقیق و ثبوت حکم از نظر شرعی. (20)
بند ششم آن پیام بدین قرار است:
هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی که بدون اذن صاحب آن‌ها وارد شود یا کسی را جلب کند، یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی- اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند. (21)
در بخشی از بند هفتم آمده است:
موکّداً تذکر داده می‌شود که اگر برای کشف خانه های تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی، از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آن جا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی- مثل مواد مخدّره- برخورد کردند، حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند؛ چرا که اشاعه‌ی فحشا از بزرگ‌ترین گناهان کبیره است و هیچ کس حق ندارد هتک حرکت مسلمان و تعدّی از ضوابط شرعیه نماید. فقط باید به وظیفه‌ی نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است، عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند؛ و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص می‌باشد. (22)
در بخشی از بند هشتم آن پیام آمده است:
و این امور بر عهده‌ی همگان است و کار بستن آن موجب رضای خداوند و سعادت دنیا و آخرت می‌باشد و تخلف از آن موجب غضب خداوند قهّار و عذاب آخرت و تعقیب و جزای دنیوی است.
عفو و گذشت امام تنها درباره‌ی مخالفان نبود، بلکه این لطف امام حتی شامل کسانی می‌شد که بر ضد نظام اسلامی و برای براندازی آن اقدام مسلحانه می‌کردند. یکی از آن موارد، برخورد با عوامل کودتای نوژه بود. (23)
سردمداران کودتا که درصدد بودند جماران، فیضیه و بسیاری از مناطق حساس کشور را بمباران کنند و در صورت مقاومت مردم خود را برای کشتار بیش از دو میلیون نفر آماده کرده بودند، دستگیر و محاکمه شدند.
ابتدا در حدود بیست نفر از کودتاچیان، به پیشنهاد وزیر اطلاعات وقت (حجت‌الاسلام ری‌شهری) و موافقت امام آزاد شدند. جمعی از کودتاچیان- خصوصاً خلبانان این کودتا- توبه کردند و بار دیگر به ارتش بازگشتند که تعدادی از آنان در جبهه‌های جنگ با رژیم بعثی عراق شربت شهادت را نوشیدند. (24) به غیر از چند نفر از آنان که به اعدام محکوم شدند، بقیه‌ی دستگیرشدگان به مروز زمان آزاد گشتند. حجت‌الاسلام ری‌شهری سرنوشت باقیمانده‌ی آن‌ها را نیز در کتاب خاطره‌ها چنین می‌آورد:
تعداد 114 نفر از کودتاچیان به مجازات‌هایی از حبس ابد تا 10 ماه و تعداد 5 نفر به همان میزانی که بازداشت بوده‌اند، محکوم شدند، اما بعد از مدت کوتاهی تقریباً همگی آزاد شدند و به احتمال قوی به مناسبت بیست و دوم بهمن 1360، همه یا اکثریت قریب به اتفاق، مشمول عفو عمومی امام- رضوان الله تعالی علیه- گردیدند. (25)
پس از اعدام چند نفر از سران این کودتا، وضعیت خانواده‌ی آنان در ساختمان‌های نیروی هوایی موجب نگرانی شد که امام راحل با رأفت و مهربانی خواستار رسیدگی به مسائل و رفع مشکلات آنان شد. امام، سرتیپ فکوری را مأمور رسیدگی به مسائل و مشکلات کرد. تهیه‌ی مسکن، پرداخت هزینه زندگی و رفع مشکلات مادی و معنوی خانواده‌های چند اعدامی این کودتا، سندی دیگر بر رأفت و مهربانی امام راحل است؛ خانواده کسانی که مقصد نخست آنان، بمباران منزل امام و به خاک و خون کشیدن او و خانواده‌اش بود.
سرتیپ فکوری، پس از بررسی این مسأله، در نامه ای به حضرت امام پیشنهادهایی برای حل این مشکل طرح می‌نمایند:
1- چون سکونت این عدّه در خانه‌های سازمانی، مغایر با اصول حفاظتی بوده، برای سهولت بیش‌تر آنان قرار شد منازل سازمنی آن‌ها تخلیه گردد؛
2- با توجه به هزینه‌ی زندگی و مسکن، به هر خانواده با یک فرزند مبلغ سی هزار ریال و در ازای هر فرزند اضافی مبلغ پنج هزار ریال به خانواده‌ها پرداخت شود؛
3- وامی جهت خرید خانه به خانواده‌ها پرداخت، و در ازای بازپرداخت این وام مقدار کمی از مستمری آن‌ها کم شود. (26)
حضرت امام در پاسخ به نامه‌ی سرتیپ فکوری، علاوه بر موافقت با پیشنهادهای مطرح شده، آرزوی سعادت دنیوی و اخروی بازماندگان معدومین کودتای نوژه را ابراز می‌کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
مراتب فوق مورد موافقت است. امید است خانواده‌ی این اشخاص در دامان اسلام و ملت اسلامی با رفاه زندگی کنند و سعادت خویش را در دنیا و آخرت تأمین نمایند. از خداوند تعالی سعادت و سلامت ملت مسلمان را خواهانم.
12 بهمن 59
روح الله الموسوی الخمینی (27)

رابطه‌ی ساده‌زیستی و مقابله با ظلم در اندیشه‌ی امام

در مکتب اخلاقی- سیاسی امام، ارزش‌های واقعی همان ارزش‌هایی هستند که پیامبران الهی و ائمه معصومین منادی آن به شمار می‌رفتند؛ ارزش‌هایی چون ساده‌زیستی، پرهیز از تجمل و روگردانی از مظاهر دنیا.
ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انسان به این‌ها بود انبیاء باید همین کار را بکنند. انبیا سیره‌شان را دیدند چه جور بوده. (28)
براساس مکتب ارزشی امام، ساده‌زیستی صرف- بدون در نظر داشتن غایت و نیّت الهی- ارزش چندانی در پیشگاه خدا ندارد؛ و اگر ساده‌زیستی دکانی برای زهدفروشی، عزلت‌گزینی و خانقاهی برای شهرت‌طلبی باشد مذموم است و در ترازوی اعمال بی‌مقدار و بی‌ارزش می‌باشد.
دنیای مذموم همین است که انسان توجه داشته باشد ولو به یک تسبیح، ولو به یک کتاب. چه بسا که دل بستن یک کسی به یک تسبیح و یک کتابی، به دنیا بیش‌تر توجه کرده باشد تا دل بستن یک کس دیگری به یک پارکی و باغی و کذا. (29)
در چنین مکتبی، ساده زیستی دو چهره دارد: چهره‌ی پیدا و چهره‌ی پنهان؛ و هرکس که بر آن است تا بر مسند قدرت تکیه زند، باید چهره‌ی پیدای آن را نمایان کند و درصدد باشد با الهی کردن چهره‌ی پنهان آن، از دام و دانه‌ی شیطان بگریزد.

دکترین ساده‌زیستی مسئولین

امام راحل برای اثبات این دکترین خود، سندی به گویایی تاریخ داشت. سندی که برگ برگ تاریخ دیروز و امروز مهر تأیید بر آن می‌زند. طبق این دکترین، هرکس طعم رنج را نچشیده باشد، نمی‌تواند طعم عدالت و مساوات را به جامعه بچشاند؛ و هرکس خوی کاخ نشینی داشته باشد، نمی‌تواند درد و داغ کوچ نشینان را احساس کند. امام راحل در یکی از سخنرانی‌هایش، نگرانی خود را از مسئولانی که در خانه‌های مجلّل آرمیده و رنج پابرهنگی را نکشیده‌اند، ابراز نموده، حضور آنان را در پست‌های کلیدی، خطرناک خوانده و می‌فرماید:
نباید به مسئولیت‌های کلیدی تکیه کنند که اگر به آن جا راه پیدا کنند، چه بسا انقلاب را یک شبه بفروشند و حاصل همه‌ی زحمات ملت ایران را بر باد دهند. (30)
براساس شیوه‌های امام، ساده‌زیستی رابطه‌ای تنگاتنگ با مبارزه و جهاد دارد و کسانی که جامعه را به سوی تجمّل‌گرایی و لذّت‌طلبی رهنمون می‌کنند در حقیقت بر استقلال، جهاد و فداکاری برای اسلام و ایران نقطه‌ی پایان می‌گذارند.
بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند و تنها آن‌هایی تا اخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدیّنین بی بضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند. (31)
در مکتب اخلاقی امام، علاقه و وابستگی به هر فردی حتی فرزند انسان و فاصله گرفتن از ساده زیستی، نزدیک شدن به دام و دانه‌ی شیطان است؛ لذا مرید آن مراد سفر کرده، به محض شنیدن کنایه‌ی خضر راهش، به دامان ساده‌ی پیرش باز می‌گردد!
حاج احمد آقا می‌گفت:
روزی از برادران سپاه مستقر در بیت امام درخواست کردم جلوی ایوان بیت را نرده‌ای نصب کنند. وقتی برادران مشغول این کار شدند، امام وارد شده، فرمودند:
احمد! چه کار می‌کنی؟ عرض کردم برای حفاظت جان علی [فرزندم] که خدای نکرده به پایین پرت نشود از برادران خواسته‌ام نرده‌ای جلوی ایوان نصب کنند، و این کار مرسومی در همه جا است.
حضرت امام فرمودند:
شیطان از همین جا سراغ آدم می‌آید. اول به انسان می‌گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد؛ بعد می‌گوید رنگ می‌خواهد؛ سپس می‌گوید این خانه کوچک است و در شأن شم نیست و خانه‌ی بزرگ‌تر می خوهد، و آرام آرام انسان در دام شیطان می‌افتد. (32)
در مکتب امام روحیه‌ی کاخ‌نشینی با ذلت‌پذیری و سازش و روحیه‌ی کوخ نشینی با ایستادگی و دفاع از ارزش‌های انسانی و الهی رابطه‌ی تنگاتنگی دارد. بر مبنای این دکترین، زمانی دولت‌مردان و مردم توان مقابله با دسیسه‌های دشمنان داخلی و خارجی را دارند که از مشی ساده‌زیستی در زندگی عدول نکنند و از تعلّقات زندگی فاصله گیرند.
اگر بخواهید بی‌خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابر قدرتان و سلاح‌های پیشرفته‌ی آنان و شیاطین و توطئه های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلّق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید... با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی‌توان ارزش‌های انسانی- اسلامی را حفظ کرد. (33)
براساس همین باور بود که امام ساده زیستی را سرلوحه زندگی خود قرار داد و معتقد بود که تنها کسانی با ما تا آخر خط باقی خواهند ماند که درد رنج و فقر را کشیده باشند؛ و تنها به خاطر همین نگاه بود که پابرهنگان (صاحبان و حامیان اصلی انقلاب و برپا دارندگان انقلاب) مظلومان همیشه‌ی تاریخ به شمار می‌رفتند و امام یک تار موی کوخ نشینان را همه‌ی دنیای زراندوزان و زورمداران و تزویر ورزان معاوضه نمی‌کرد؛ و براساس همین باور بود که در فرهنگ سیاسی امام کسانی که با باز کردن باب توجیه و تفسیر نادرست از اسلام به دام راحت طلبی و رفاه کشیده می‌شدند، مروّج «اسلام آمریکایی» بودند و زرسالاران و سرمایه داران بی درد «زالو صفت» نام می‌گرفتند.
یار امین امام، جناب آقای حمید انصاری، درباره ساده زیستی حضرت امام می‌گوید:
امام خمینی نخستین کسی بود که صورت و مشخصات دارایی ناچیز خویش را در تاریخ 24 دی ماه 1359 برای دیوان عالی ارسال نمود. بلافاصله پس از رحلت امام، فرزند ایشان طی نامه ای که در روزنامه‌ها نیز منتشر شد، از قوه‌ی قضائیه خواست تا دارایی‌های امام را بر طبق قانون اساسی مجدداً رسیدگی کند. نتیجه‌ی بررسی در تاریخ 11 تیرماه 1368 طی بیانه ای از سوی رئیس دیوان عالی کشور منتشر شد. در این بیانیه تصریح شده بود نه تنها بر دارایی غیرقابل ذکر امام چیزی افزون نشده [است]، بلکه قطعه زمین موروثی از پدر[ش] در خمین، در زمان حیات امام و به دستور ایشان به مستمندان محل واگذار گردیده و از ملک ایشان خارج شده است.
تنها ملک غیرمنقول امام خمینی منزل قدیمی ایشان در قم است که از زمان تبعید امام در سال 1343 عملاً این منزل در اختیار اهداف نهضت و مرکز تجمع طلاب و مراجعین مردمی بوده و هست و عملاً جنبه‌ی شخصی ندارد. در صورت دارایی مذکور- که در سال 1359 تنظیم شده و در زمان رحلت پس از بررسی قانونی، رسماً اعلام شد که به جز کاهش تغییری نکرده است- قید شده بود که به جز تعدادی کتاب، اثاثیه شخصی ندارد. مختصر وسائل اولیه و مستعملی که در خانه‌ی ایشان برای گذران زندگی ساده او موجود است متعلق به همسرشان می‌باشد. دو قطعه قالی مستعمل موجود ملک شخصی نیست و باید به سادات نیازمند بدهند. وجه نقد شخصی ندارد، اگر چیزی هست مربوط به وجوهات شرعی است که مردم برای مصارف شرعی در اختیار مرجع خود گذاشته‌اند که باید به مصارف خود برسد و ورثه را در آن حقی نیست. بدین ترتیب دارایی برجای مانده از مردی که قریب نود سال عمر خود را در کمال محبوبیت گذرانده بود شامل عینک، ناخن‌گیر، شانه، تسبیح، قرآن و سجاده‌ی نماز و عمامه و لباس روحانی او و کتاب‌هایی در معارف دینی بود. (34)
ساده‌زیستی و دوری از تجمل، آن هم به خاطر خداوند و تأسی به سیره ی انبیاء در فرهنگ سیاسی امام، در کنار راهبرد امام براساس آیه‌ی شریفه «أَشِدّاءُ عَلَی الُکَّفارِ رُحَماءُ بَینَهُم» (35) موجب گشته بود تا امام راحل- چه پیش از پیروزی و چه در دورانی که در اوج قدرت بود- نسبت به مؤمنان و مردم پابرهنه متواضع، و در مقابل سرمایه‌سالاران و مستکبران جهان با قدرت و اقتدار ظاهر شود. امام در مقابل مردم و مؤمنان و پابرهنگان به قدری متواضع بود که در بین رهبران سیاسی دنیا نمونه و نظیری نداشت. امام درباره‌ی این دسته از مردم برای بیان تواضعش، از الفاظی استفاده کرده است که انسان را به تعجب و شگفتی وا می‌دارد. وقتی مواجه بشوم با این اشخاصی که همه‌ی امید زندگی‌شان را در راه خدا داده‌اند، جوان هاشان را داده‌اند، رنج‌ها را کشیده‌اند، من وقتی مواجه بشوم با این صورت‌های انسانی، جز این که برای خودم یک احساس حقارتی بکنم نمی‌توانم چیزی بگویم. (36)
امام در جایی دیگر خطاب به یاران بی نام و نشان ساده زیست و ایثارگر خود می‌فرماید:
من شرمم می‌آید که خود را در مقابل این عزیزان سرشار از ایمان و عشق و فداکاری به حساب آورم. آنان با عشق به خدای بزرگ به معشوق خویش پیوستند و ما هنوز در خم یک کوچه هم نیستیم. (37)
امام با داشتن تواضع بسیار بالا در مقابل مستضعفان و مؤمنان، هیچ گاه در برابر قدرتمندان و یا فرستادگان قدرت‌های کوچک و بزرگ سر خم نکرد. ایشان در برابر امینی، مغرورترین نخست وزیر شاه که از حمایت شدید آمریکا برخوردار بود واکنشی نشان داد که برای همه‌ی افراد ناظر حتی شخص شاه دور از انتظار بود:
امام هنگام ورود امینی به خانه از سر جای خود بلند نشد؛ او به بهانه باز کردن بند کفش خود مدتی دم در اتاق، خود را سرگرم کرد تا شاید امام را به احترام مورد دل خواه خود وادارد، لیکن امام از جای خود تکان نخورد و تنها هنگام نشستن او به صورت نیم خیز حرکتی کرد. وقت رفتن او نیز امام از جای خود بلند شد و ایستاد، لیکن او را بدرقه نکرد. این برخورد امام بر او گران آمد. برای شاه نیز سنگین بود. پس از بازگشت او از قم در دیداری که با شاه داشت از شیوه‌ی برخورد امام سخن به میان آمد. امینی در خاطرات خود آورده است: «وقتی جریان را برای شاه تعریف کردم، گفت: او به شما توهین کرد. گفتم: چرا؟ گفت: برای این که تا دم در نیامد، گفتم: آقا خواهش می‌کنم تفتین نکنید». (38)
آیت الله طاهری خرم آبادی فضای جلسه‌ی آن روز را این گونه توصیف می‌کند:
نکته‌ی جالب توجه این که امام که در جلسات، معمولاً یا دو زانو و یا چهار زانو می‌نشستند، در این جلسه روی یک زانو نشسته بودند و یک پایشان هم بالا بود. من غیر از این جلسه‌ی ملاقات با دکتر امینی، هیچ گاه ندیدم که امام این طوری بنشیند. حالا شاید می‌خواستند یک حالت بی‌اعتنایی داشته باشد. پذیرایی این جلسه هم بسیار معمولی بود. این طور نبود که میوه بیاورند. فقط چایی آوردند و شاید یک مقداری هم نقل به اعتبار روز سیزده رجب (ولادت مولا امیرالمؤمنین) ع اضافه شده بود. (39)
برخورد امام با ادوارد شواردنادزه، نماینده گورباچف و آخرین وزیر خارجه ابرقدرت شرق قبل از فروپاشی، برخوردی بود که بعدها خود او هم اعتراف به مرتعش شدن بدنش در برابر امام داشت. حجت الاسلام رحیمیان در این خصوص می‌گوید:
من نمی‌دانم ارتعاش خفیفی که در هنگام خواندن پاسخ گورباچف در دست او مشهود بود، ناشی از پیری بود یا چیزی دیگر! او در اولین لحظه که روی صندلی نشست وضعیتی غیر مستقر داشت که در نامتعادل بودن کیفیت قرار گرفتن پاهای او مشهود بود. همین وضعیت تا آخرین لحظه که پیام نسبتاً طولانی را قرائت کرد و با سخنان امام، ختم شد همچنان ادامه یافت، به جز سر و دست مرتعش او، بقیه‌ی اندامش در طول مدت تشرّف بسان مجسمه ای جامد، خشکیده بود. همچنین همه شاهد بودیم، مترجمی که به گفته‌ی آگاهان در همه جا با تسلّط کامل در ترجمه‌ی زبان روسی بلبل زبانی می‌کرد، در این مقام جمله ای را بدون لکنت که سعی می‌کرد، در سرفه‌ها و سینه صاف کردن‌های مصنوعی خود پنهان کند، نتوانست ادا کند. به هرحال، پاسخ گورباچف همراه با ترجمه‌ی آن پایان یافت.
در این لحظه همه منتظر پاسخ واکنش حضرت امام بودند؛ اما حتی چگونگی آن در مخیّله‌ی هیچ کس خطور نمی‌کرد. تمام وجود حاضران در چشم‌ها و گوششان فشرده، و چشم‌ها به سوی امام دوخته شده بود. نماینده‌ی ابرقدرت شرق یک بار دیگر، خود را در برابر برخوردی غیرقابل پیش‌بینی و فوق تصور یافت. حضرت امام بدون تأمل، طی حدود یک دقیقه و در سه فراز با صراحت و فارغ از هر نوع مجامله، جمله‌هایی را فرمودند که ضمن آن، از این که آقای گورباچف مطلب اصلی- که اساس نامه‌ی امام بود- را مورد توجه لازم قرار نداده، اظهار تأسف فرمودند. در حالی که مترجم، شروع به ترجمه‌ی فراز سوم کلمه های امام کرده بود، حضرت امام برخاستند و به طرف اندرونی روانه شدند. (40)
خدامحوری و ساده‌زیستی امام راحل موجب شده بود که ایشان بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستد و شجاعانه در مقابل نویسنده‌ای هتاک به نام سلمان رشدی فتوایی صادر کند که معادلات سیاسی جهانی را تغییر بدهد و ضمن ایجاد وحدت و انسجام در جهان اسلام، (41) غرب را تا پشت دروازه های خود به عقب براند. (42)
بسمه تعالی
إنّا لله و إنّا إلیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌رسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه السلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطّلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند. از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آن‌ها را اعداد نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدّسات مسلمین توهین نماید و هرکس در این راه کشته شود، شهید است، ان شاء الله.
ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. (43)
اعلام فتوای قتل سلمان رشدی، یکی دیگر از ویژگی‌های مکتب سیاسی- اخلاقی امام را برای همه آشکار ساخت و آن این که مخفی کاری در قاموس این فرهنگ وجود ندارد و اگر انقلاب بر آن باشد تا کسی را به سزای اعمال ننگین خود برساند، هیچ خوف و هراسی موضع خود را اعلام می‌کند. امام راحل هیچ گاه دستور ترور صادر نکرد. آنچه در مسأله ی سلمان رشدی اتفاق افتاد، اعلام حکم اعدام و اجرای حدود الهی بر او است. ترور به حرکتی اطلاق می‌شود که بدون اعلام قبلی و غافلگیرانه صورت گیرد؛ اما درباره‌ی سلمان رشدی پس از اثبات جرم و اعلام علنی، مؤمنان موظف به اجرای این حکم شدند.
با نگاهی به سیره‌ی امام، از همان آغاز پیروزی انقلاب به وضوح در رفتار وگفتار امام، عدم علاقه‌ی قلبی ایشان به اعدام مشهود است؛ اما آن جا که فردی دستش را به خون بی‌گناهان رنگین کرده باشد و اجرای حدود الهی موجب حفظ نفوس و خون مسلمانان شود، امام راحل آن را اجرا می‌کرد.
امام راحل در پاسخ به پرسش موذیانه‌ی اوریانا فالاچی، خبرنگار و نویسنده ایتالیایی درباره‌ی اعدام برخی از افراد خراب کار در کردستان فرمود:
این کردها که اعدام می‌شوند از ملت کرد نیستند، خراب‌کارانی هستند که بر ضد ملت و بر ضد انقلاب عمل می‌کنند و مانند همانی که دیروز اعدام شد، او سیزده نفر را کشته بود، من البته ترجیح می‌دهم که هیچ کس اعدام نشود، ولی وقتی یکی مثل این فرد دستگیر می‌شود و او را به مجازات می‌رساند موجب خوشحالی است. (44)

پی نوشت ها :

1. همان، ج 13، ص 486.
2. مجله نامه‌ی جامعه، ص 10.
3. همان.
4. همان.
5. امام راحل هدایای گران بها چون طلا و جواهراتی را که از سوی زنان مسلمان و غیر مسلمان از نقاط مختلف دنیا برایش فرستاده می‌شد به فرزندان شهیدان هدیه می‌کرد.
6. صحیفه‌ی امام، ج 14، ص 224.
7. صحیفه‌ی امام، ج 16، ص 251-252.
8. همان، ج 21، ص 221.
9. همان، ج 13، ص 487.
10. همان، ج 17، ص 190.
11. همان، ج 19، ص 447.
12. همان، ج 13، ص 76.
13. همان، ص 448-449.
14. همان، ج 21، ص 284.
15. همان، ص 402
16. امام راحل حتی در دوران ستم شاهی هم گذشتن از چراغ قرمز و صدمه زدن بر اموال عمومی و تخلف از قوانین ادارات و ارگان‌هایی که خدمات همگانی را برعهده داشتند، جایز نمی‌دانست.
17. صحیفه‌ی امام، ج 9، ص 281-282.
18. همان، ج 17، ص 139.
19. همان، ص 140.
20. 1.همان
21. 2.همان
22. همان، ص 141-142.
23. همان، ص 142-143.
24. در یکی از روزهای زمستان سال 1382 به اتفاق چند تن برای مصاحبه با یکی از اعضای سابق جبهه‌ی ملی با گرایشات چپ! به یکی از شهرهای شمال کشور رفتیم. وی که به خاطر اقدام بر ضد نظام چند سال در زندان به سر برده بود، در این مصاحبه ضمن بیان خاطرات، از شخصیت امام به بزرگی یاد کرد. پس از پایان مصاحبه در نشتی غیر رسمی و دوستانه شیوه های مارکسیست در برخورد با مردم را عادلانه خواند. نگارنده از او سوال کردم رد پای شما و دوستانتان در کودتای نوژه هم دیده می‌شود؛ از متهمین کودتای نوژه که بیش از سیصد نفر بودند، جز تعداد انگشت شماری که جزو سران کودتا بودند، اعدام نشدند و همه آزاد شدند. الاّن نه دوربین هست و نه ضبط صوتی، می‌خواهم وجداناً از زبان شما بشنوم که اگر شما به جای امام و نظام بودید، با این افراد چه می‌کردید؟ او جواب داد: همه را به سینه دیوار می‌گذاشتیم!
25. ر. ک: خاطره‌ها، ص 168.
26. همان، ص 169.
27. صحیفه‌ی امام، ج 14، ص 43
28. همان
29. همان، ج 19، ص 252.
30. همان، ج 18، ص 14-15.
31. همان، ج 20، ص 333-334.
32. همان، ج 21، ص 86.
33. سیره ی آفتاب، ص 93.
34. صحیفه‌ی امام، ج 18، ص 471.
35. حدیث بیداری، ص 196-197.
36. فتح (48) : 29.
37. صحیفه‌ی امام، ج 4، ص 61.
38. همان، ج 14، ص 310.
39. نهضت امام خمینی (ره)، دفتر اول، ص 137.
40. خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، ص 128-129.
41. در سایه‌ی آفتاب، ص 121-122.
42. حمایت و پشتیبانی سازمان کنفرانس اسلامی از فتوای امام، یکی از بزرگ‌ترین پیروزی‌های نظام اسلامی و مکتب تشیع بود.
43. به مخفی‌گاه خزیدن سلمان رشدی، ضربه‌پذیری غرب را ثابت کرد و موجب ترس و وحشت نویسندگان هتاک دیگر و عدم اعتماد آنان به جهان غرب شد.
44. صحیفه‌ی امام، ج 21، ص 263.

منبع:ابراهیم زاده، حسن؛ (1388) امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی: اخلاق سیاسی، تهران، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) و چاپ و نشر عروج.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.