آقای بازرگان
در مکتب سیاسی- اخلاقی امام در مبارزه علیه رژیم طاغوت، نه شیوهی جبهه ملی (پارلمانتاریستی) جایی داشت و نه شیوه و حرکت مسلحانهی گروه های چپ گرا؛ از این رو، امام قبل از انقلاب، حتی در سختترین شرایط حاضر، به ائتلاف با آنها نبود. امام در پاسخ به سوال خبرنگار رادیو، تلویزیون آلمانی زبان سوئیس- در سال 1357 در مورد گفت و گو با کریم سنجابی به صراحت اعلام داشت:من مسائل و مطالبی که داشتم و امکان ندارد یک قدم از آنها برگردم. به ایشان گفتم و ما با جبهه خاصی ائتلاف نداریم. همهی ملت با ما و ما با همهی ملت هستیم و هرکس این مطالبی که ما داریم و عبارت است از استقلال مملکت با آزادی هه جانبه و جمهوری اسلامی که قائم مقام رژیم سلطنتی است، هرکس با اینها موافقت کند از گروه ماست و از ملت است و اگر موافقت نکند برخلاف مصالح اسلام و ملت گام برداشته است و ما هیچ ربطی با او نخواهیم داشت و آنهایی که با ما موافقت کنند ما هم با آنها هم صدا خواهیم بود؛ لکن ربط خاصی با کسی نداریم. (1)
امام راحل به خوبی میدانست جبهه ملی، نهضت آزادی و دیگر عناصر موسوم به ملی- مذهبی اگر موفّق به ابقا و حفظ شاه در مقام خود نشوند به یقین مردم و انقلاب را به سازش با آمریکا سوق خواهند داد؛ از این رو، قلباً با نخست وزیری شخص بازرگان موافق نبود. (2)
امام به پیشنهاد شورای انقلاب تن داد؛ اما در آغاز نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان، رهنمودهایی ایراد کرد تا دولت موقت از خط اسلام و انقلاب و آرمانهایی که مردم برای به دست آوردن آن هزاران شهید و مجروح به انقلاب تقدیم کرده بودند منحرف نشوند. امام فرمود:
جناب آقای مهندس مهدی بازرگان بنا به پیشنهاد شورای انقلاب... جناب عالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم تا ترتیب ادارهی امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت دربارة تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم، جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت برطبق قانون اساسی جدید را بدهید. (3)
دولت موقت در مسیر حرکت خود و در گام نخست- برخلاف نظر امام راحل و مردم- با نگرش کاملاً خطی و حزبی، تمامی اعضای کابینه خود را از وابستگان به نهضت آزادی و جبههی ملی انتخاب کرد و با نادیده گرفتن شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به تشویق و حمایت از روزنامهها و سخنرانانی پرداخت که شعار «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را سر میدادند. حضرت امام در واکنشی، خواستهی هزاران هزار مرد و زنی را – که در مقابل گلوله های رژیم شاه مطرح کرده بودند – این گونه بیان کردند:
من رأی به جمهوری اسلامی میدهم، ... نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد. (4)
حرکت دیگر دولت موقت، که حرکتی بس خطرناک مینمود، حذف مردم و روحانیت از صحنهی سیاست بود. آنان با این توجیه که وقت آن رسیده است که روحانیت به حوزه های علمیه و مردم به زندگی عادی بازگردند و زمینه را برای کار دولت موقت فراهم سازند، به نوعی طلب کارانه و قیّم مأبانه برخورد کردند که گویی همه رشادتها و تلاش مردم به خاطر حاکمیت چند تکنوکرات بود که در مسیر پیروزی انقلاب جز مبارزه پارلمانی و میتینگهای چندصدنفری! و باور به ابقای شاه و تغییر در ساختارهای دیگر ایران هنری نداشتند.
امام راحل تمام حرکات و سکنات دولت موقت را زیر نظر داشت، اما درصدد تضعیف آنان برنیامد تا شاید این دولت وظیفه ای را که برعهده دارد به سر منزل مقصود برساند. رفتار کاملاً ضعیف دولت موقت با حرکتهای تجزیه طلبانة عناصر باقی مانده از رژیم سابق و گروهکهای وابسته در مناطقی چون کردستان، خوزستان و گنبد؛ دخالت در امور قضایی و رأس دادگاه های انقلاب، تلاش برای جلوگیی از اعدام افرادی چون امیر عباس هویدا، عدم ایجاد تحوّل جدّی در ساختار اداری کشور و از همه نگران کننده تر اعتقاد به ایجاد رابطه با آمریکا در همهی حوزهها، مردم را به شدت نگران آیندة انقلاب ساخت.
اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی، گویای این واقعیت بود که سازمان سیا درصدد برآمده بود تا با همکاری عناصری از دولت موقت، انقلاب را از مسیر خود خارج سازد. متن یکی از اسناد کشف شده چنین است:
از تهران 53166 (به کفالت گلگروف) 31 اردیبهشت 58
ج. اقدامات سیاسی اس. دی. راتر/ 4 هدایت کنیم تا تأثیری را که میتواند بر جناح مخالف سازنده داشته باشد به حداکثر برسانیم و ارزشهایی را که برای ما از لحاظ دادن خبرهای خارجی و عملیات مخفی دارد به حداکثر برسانیم. در این رابطه تاکنون به ر/4 توصیه کردهایم که جبهه ملی را بیازماید؛ به شرط آن که جبهة ملی موقعیت بانفوذی در اختیار وی بگذارد. ر/4 در جبهة ملی باید در راه ایجاد نیرویی که میانه رو و طرفدار آمریکا باشد تلاش کند و در همان ضمن مرتب دربارهی تحولات گزارش بدهد. فعلاً قرارگاه به ر/4 پیشنهاد کرده که هم اکنون شروع به فعالیت تمام عیار سیاسی نماید. ما پیشنهاد کردهایم که او: الف با احمد صدر حاج سید جوادی، وزیر کشور، ملاقات کند تا اطلاع بهتری درباره طرحهای دولت موقت برای انتخابات به دست آورد. (5)
درگیری نیروهای انقلابی با دولت موقت و افشای روابط پنهان و آشکار دولت موقت با آمریکا، خشم مردم را دو چندان کرد و موجب بالا گرفتن اعتراضات مردمی شد. امام راحل در این مقطع، بار دیگر بر اصلاح امور و ایجاد همدلی و مودت تا زمان آغاز انتخابات ریاست جمهوری تکیه داشت که مسأله دخالتهای لانه جاسوسی آمریکا در تدارک کودتا و ایجاد آشوب و بلوا در تمام نقاط ایران، دانشجویان پیرو خط امام را بر آن داشت تا با فتح این دژ توطئه، پرده از سالوس منشی لانه جاسوسی و دوستان آنان در دولت موقت برداشته شود.
اشغال لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 صورت گرفت و درست یک روز بعد از فروپاشی سنگر آمریکاییها یعنی در روز 14 آبان، دولت موقت استعفا داد. نکته قابل توجه در این مقطع از تاریخ انقلاب، استعفای دولت موقت بود نه انحلال آن توسط امام راحل؛ و نکته دوم، عدم پیگرد قانونی و قضایی دولت موقت و برخی از اعضای آن بود که مظنون به جاسوسی، ارتباط با بیگانه، میدان دادن به ضد انقلاب در نقاط مختلف ایران و داشتن اندیشة براندازی بودند. (6)
مهربانی و رأفت و گذشت امام شامل حامل آنها هم شد؛ اما افسوس که بسیاری از آنان، باز به توطئه و هم سویی با دشمن ادامه دادند. اعتراف به خطا بودن انتخاب آقای بازرگان و اعضای دولت موقت از سوی امام راحل در پیشگاه مردم، یک رفتار اخلاقی از امام در سیره ی سیاسی بود. از اول هم که ما- به حسب الزامی که من تصور میکردم- دولت موقت را قرار دادیم خطا کردیم. از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد، قاطع باشد، بتواند مملکت را اداره کند [قرار میدادیم] نه یک دولتی که نتواند، منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را که بتوانیم، آشنا نبودیم [تا] بتوانیم انتخاب کنیم انتخاب شد و خطا شد. (7)
آقای شریعتمداری
بوی رویارویی آقای شریعتمداری در مقابل نظام و امام، از همان آغاز نهضت در سال 1342 به مشام میرسید؛ چرا که حرکت سیاسی- اجتماعی آقای شریعتمداری به گونه ای بود که حتی مورد قبول علمای سنّتی و روحانیت بی طرف هم نبود.در حدود 30 سال قبل از پیروزی انقلاب به هنگام ورود شاه به شهر تبریز، در حالی که بزرگانی چون آیت الله مدنی، خسروشاهی و دوزدوزانی حاضر به استقبال از شاه نبودند، وی در مدرسه طالبیه پذیرای شاه شد و طلبه ای خود فروخته را وادار کرد تا با ورود شاه به این مدرسه، آیهی نور را قرائت کند. ورود آقای شریعتمداری به قم و آغاز تثبیت مرجعیت وی از سوی دستگاه، (1) واکنشهای بسیاری را در پی داشت. موضع گیریهای جانب دارانه از دستگاه حکومتی شاه، تأسیس دارالتبلیغ به منظور کانالیزه شدن مسأله ی تبلیغ، استقبال گرم از مسئولین رژیم، چهرهی دیگری از وی و عملکردهایش در انظار علما و مردم به تصویر کشیده بود تا جایی که در همان آغاز نهضت روحانیت، امام راحل در سخنی نصیحت آمیز به او فرمود:
این راه که انتخاب کرده ای برای شما روزی پیش خواهد آمد که هیچ کس نتواند از شما دفاع کند. (8)
ارتباط بین آقای شریعتمداری با عوامل ساواک، در مقطعی که یاران امام در کنج زندانها و تبعیدگاهها و زیر شدیدترین شکنجه های قرون وسطایی، روزگار میگذراندند، از سختترین دوران روحانیت مبارز بود. تعدی، توهین و حتی ضرب و شتم یاران امام توسط طرفداران آقای شریعتمداری، حتی گاه در حضور ایشان، از خاطرات دردناک تاریخ روحانیت است؛ اما امام راحل نه تها علیه ایشان موضعی نگرفت، بلکه یاران خود را به مماشات و حفظ وحدت در حوزه فرا میخواند.
ارتباط بین آقای شریعتمداری با ساواک، حتی تا زمان اوج گیری تظاهرات مردمی و نزدیک شدن صبح پیروزی ادامه داشت. در گزارش ملاقات یکی از عناصر ساواک با آقای شریعتمداری به تاریخ 1/7/1357 ضمن اشاره به مخالفت صریح آقای شریعتمداری با پایگاه نجف و نیز صیانت از تخت و تاج، آمده است:
سلام مرا به پیشگاه اعلی حضرت برسانید و به عرض برسانید که اعلی حضرت اطمینان داشته باشند، همان مشکلاتی که امروز ایشان دارند ما هم داریم... من صریحاً به آنها گفتم تمام تلاش من برای حفظ مقام سلطنت است و از آنها خواستم که به ملک حسن پیغام مرا بدهند و بگویند که ملک حسن به شاهنشاه قوت قلب بدهند که در مقابل مشکلات مملکتی استقامت بیشتری داشته باشند ...(9)
انقلاب به پیروزی رسید و امام با تمام بزرگ منشی خود از کنار همهی موضع گیریهای آقای شریعتمداری و توهین و پرده دریهای اطرافیان و طرفدارانش گذشت؛ اما شخص آقای شریعتمداری و بیت ایشان به جای همراهی و همگامی با امت مسلمان و رهبری آن، موضع گیریهایی را بر ضد امام و نظام اسلامی به گونه ای دیگر تعقیب کردند. اسناد به دست آمده از لانهی جاسوسی، از این مسأله پرده برداشت که عوامل جاسوسی آمریکا، از طریق چهار کانال با آقای شریعتمداری و بیت ایشان ارتباط برقرار میکردند.
شش سند بازخوانی شده و رشته رشته شده لانه جاسوسی آمریکا، نشان داد که بیت آقای شریعتمداری توسط این کانالهای ارتباطی، درصدد روی کار آوردن دولتی موافق با سیاستهای آمریکا در ایران و براندازی نظام بودهاند.
اولین کانال ارتباطی آقای شریعتمداری، فردی به نام «باروز» بازرگان آمریکایی بود که پس از چندی، از گردونه جاسوسی حذف شد و جای خود را به طور غیرمستقیم، به فرد دیگری به نام «سرتیپ فرازیان» - از اعضای سابق ساواک- با رمز «اس. دیجانوس/13» داد.
نفر سوم، جاسوسی ایرانی به نام منوچهر نیک پور، با اسم رمز «اس. دی. بپ/1» بود و نیز یک سرمایه دار فراری به نام «علی اکبر شهلو» که جلسات هفتگی با شریعتمداری بر پا میکرد. اما کانال اصلی ارتباط با شریعتمداری، جاسوسی به نام «اس. دی ولید/1» بود که در تاریخ دهم اردیبهشت سال 1358، پیام دوستی آمریکا را به وی ابلاغ کرد. (10)
ارتباط فرزند آقای شریعتمداری (حسن)، در تاریخ بیستم خرداد همان سال با «گلگروف» کفیل قرارگاه سیا در تهران، بود. (11) علاوه بر آن، گفت و گو و ارتباط وی با احمد صدر حاج سید جوادی (وزیر کشور وقت) و نیز تیمسار جم در لندن برای تغییرات در ایران، (12) نظام را با چالشی جدی روبرو میساخت.
1. در چهاردهم اردیبهشت اس. دی. ولید /1 گزارش نمود که توانسته در ده اردیبهشت در قم ملاقاتی با شریعتمداری داشته باشد. و/1 از نتایج جلسه که به وضوح فراتر از انتظارات او بودهاند به وجد آمده بود. (اسناد لانه جاسوسی، ش 55، ص 38)
ارتباطات پنهان و ارائه پیشنهادی برای کمک مالی به او توسط سازمان سیا (13) و معرفی شریعتمدارای به آمریکا به عنوان بهترین امید نجات آمریکا در ایران (2) موجب شد تا شریعتمداری، در محافل خصوصی در برابر امام موضع تهاجمی بگیرد؛ اما امام راحل با بزرگ منشی از کنار سخنان وی میگذشت. حجت الاسلام ری شهری در کتاب خود، به نقل از آقای علی محمد بشارتی وزیر اسبق کشور مینویسد:
در تابستان سال 1358 هنگامی که مسئول اطلاعات سپاه بودم، گزارشی داشتیم که آقای شریعتمداری در مشهد گفته است: من بالاخره علیه امام اعلام جنگ میکنم. خدمت امام رسیدم و ضمن ارائة گزارشی خبر مذکور را هم گفتم. ایشان سرش پایین بود و گوش میداد. این جمله را که گفتم سربلند کرد و فرمود: اینها چه میگویند، پیروزی ما را خدا تضمین کرده است، ما موفق میشویم، در این جا حکومت اسلامی تشکیل میدهیم و پرچم را به صاحب پرچم میسپاریم! پرسیدم: خودتان! امام سکوت کردند و جواب ندادند. (14)
تأسیس حزب خلق مسلمان برای رویارویی با حزب جمهوری و درخواست از آمریکا برای کمک به حزب خلق مسلمان، (15) و حرکتهای تجزیهطلبانهی این حزب که به تصرف صدا و سیمای مرکز تبریز و نیز گروگان گرفتن چندساعتهی شهید مدنی و ایجاد آشوب در قم انجامید. از دردناکترین لحظات عمر امام راحل بود که از آن به «مصیبتی بزرگ» یاد کرد و از یاران خود خواست تا در صورت مشاهدهی پاره کردن عکسها و توهین به شخص او، هیچ واکنشی از خود نشان ندهند. این رخداد در قم به گونهای بود که بسیاری از مردم انقلابی، دستانشان در جیبشان بود و سیلی و کتک را به جان خریدند و در برابر هجوم چماقداران تنها به این جمله بسنده کردند که امام امر به سکوت کردهاند و ما تکلیفی جز سکوت نداشته و نداریم.
درایت و عفو و اغماض امام موجب شد تا آشوب حزب خلق مسلمان نه تنها پایان یابد، بلکه بسیاری از طلّاب و فضلای آذری زبان و جوانان احساسی، متوجه تفاوت مشی اخلاقی امام و حرکتهای غیر اخلاقی برخی مدعیان حامی بیوت مراجع شده و به دامان انقلاب و آغوش مردم همیشه قهرمان تبریز و خطهی خون رنگ و ولایت مدار آذربایجان بازگردند.
امام باز برای حفظ وحدت، عدم تنش در حوزهی علمیهی قم و احترام به آن دسته از مقلّدین آقای شریعتمداری که از واقعیتهای پشت پرده بیخبر بودند، از این مقطع نیز گذشت کرد و چشمپوشی نمود.
آقای بنی صدر
امام راحل با انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری موافق نبود؛ (16) اما در اخلاق سیاسی امام، اعمال نظر در روند قانونی کشور جایی نداشت. امام میتوانست به صراحت مکنونات قلبی و نگاه عالمانه و عارفانه خود را نسبت به شخصیت اخلاقی و سیاسی بنیصدر بازگو کند و مانع پیروزی او در انتخابات شود؛ اما او هیچ گاه نظر شخصی خود را به مردم شریف تحمیل نکرد.امام در بیمارستان قلب، هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری به بنی صدر، مطالبی را بیان کرد که در حقیقت منشور «اخلاقی- سیاسی» برای همهی کسانی بود که درصدد بودند وارد حوزهی سیاست شوند. امام در بیاناتی کوتاه اما جامع و صریح با استناد به حدیث شریف «حبّ الدنیا رأس کل خطیئه» از مسئولان خواست تا با پرهیز از غرور، برای اعتلای اسلام و ایران، پرهیز از تفرقه، پرهیز از انزوا و عزلت گزینی در صورت اختلاف، و دل نبستن به ابرقدرتها تلاش کنند و راه سعادت و صلاح خود و مملکت را در پیش گیرند.
از خداوند تعالی مسألت میکنم که همهی ما را به راه خدا، به راه راست هدایت کند و از گرایش به شرق و غرب حفظ کند و از خوف از ابرقدرتها حفظ کند. (17)
امام با آگاهی از شخصیت اخلاقی و سیاسی بنی صدر، ملاک اعطای نمایندگی فرماندهی کل قوا به او را درک وضعیت حساس و جنگی کشور و دل سوزی نسبت به فرزندان ارتشی، بسیجی و سپاهی خود قرار داد و این سِمت را برای هماهنگیهای لازم و پشتیبانی از رزمندگان به وی واگذار نمود.
امام که میدید بنی صدر ساز جدایی از مردم و مسئولین را به صدا در آورده است، در حرکتی دل سوزانه و اخلاقی، تلاش خود را برای باورمند کردن بنی صدر به خاستگاه مذهبی و مردمی او نمود. امام در سخنانی از بنی صدر چنین یاد کرد:
آقای بنی صدر از خارج نیامده تحمیل به شما بشود، یک قدرتی داشته است که آن قدرت را به شما تحمیل بکند. یک نفر آدم مثل همة شما بوده، بدون این که قدرتی داشته باشد، لکن بیان کرده، صحبت کرده، مردم را متوجه کرده، مردم به او رأی دادهاند، این از ملت است؛ وقتی یک چیزی از ملت شد همهی ملت همراهش هستند. (18)
امام راحل در جایی دیگر بنی صدر را برادر مردم و مردم را برادر و پشتیبان وی خواند و فرمود:
رئیس جمهور با ادنی شخصی که در ایران زندگی میکند برادر است و مردم با هم برادرند و پشیبانی میکنند. (19)
با این که امام میدید بنی صدر در حساسترین مقطع تاریخی انقلاب و شکل گیری اولین قوهی مجریه، روحیة منیّت و حرکتهای خود محورانه دارد، اما باز هم سخنان پدرانه خود را برای اصلاح او و حفظ مسیر انقلاب ادامه میداد و او و مردم را به همکاری دعوت میکرد:
رئیس جمهور از خود شماست و همه خدمت گزار به این ملت هستند. (20)
گرفتار آمدن بنی صدر در حلقهی گروهکهای معارض اسلام و انقلاب و نیز نفوذ و تأثیرگذاری ملی گراها بر شخصیت وی، امام را بر آن داشت تا در رهنمودهای خود، ضمن اشاره به ضربات وارد شده به اسلام و ایران توسط ملی گراها، جلوگیری از ورود آنان به کابینهی بنی صدر شود. (21) توهین و تخریب یاران صدیق امام و ترور شخصیتی آنان توسط روزنامه های لیبرال در کنار ضرب و جرح نیروهای حزب اللهی توسط عناصر سازمان منافقین، امام را بر آن داشت تا به عنوان وظیفهی شرعی و اخلاقی به دفاع از یاران خود برخیزد؛ حتی در این راه توهینهایی هم به خود وی میشد که امام مهر سکوت بر لب میزد و تحمل میکرد.
من آقای خامنه ای را بزرگش کردم، من آقای هاشمی را بزرگ کردم، من آقای بهشتی را بزرگش کردم. (22)
برکناری شهید صیاد شیرازی از فرماندهی، فشار بی امان بر نیروهای حزب اللهی در نقاط مختلف ایران و حاکم کردن روح غوغاسالاری بر جامعه، یاران امام را که به صبر و تحمل در دوران مبارزه شهر بودند واداشت تا دیگر خاموشی را به صلاح ندانند. نامهی دردمندانه شهید بهشتی به امام و نشستهای یاران دیگر امام با وی هرگز تأثیری در تصمیم امام نگذاشت.
برخورد عادلانه
نگاه عدالت محور امام به یاران خود و شخص بنی صدر، یکی دیگر از ویژگیهای اخلاق سیاسی امام است که نه تنها در این برهه از انقلاب، بلکه در تمام مقاطع زندگی او به وضوح آشکار است. براساس همین نگاه بود که امام امر به سکوت و سخنرانی کردن شهید رجایی، شهید بهشتی، آیت الله خامنه ای، حجت الاسلام و المسلمین هاشمی و بنی صدر کرد و خواستار تشکیل هیئتی متشکل از نمایندهی تمام افراد شدند تا هریک از تخلفات را بررسی کنند. در حقیقت از این تاریخ به بعد، امام وارد مرحلهی برخورد قانونی میشود؛ و این به معنی پایان نقش هدایتی و اخلاقی و انسانی نیست. امام طی حکمی، آیت الله مهدوی کنی را نیز به نمایندگی خود برای نظارت بر حل اختلاف تعیین کرد:جناب عالی را به نمایندگی خویش تعیین نمودم تا با نماینده ای که جناب آقای بنی صدر و نمایندهی دیگری که جناب حجت الاسلام آقای بهشتی و جناب حجت الاسلام آقای هاشمی رفسنجانی و جناب آقای رجایی تعیین مینمایند، موارد تخلّفات از حقوق قانونی هریک رسیدگی بنمایند؛ و نیز در زمان جنگ که زمان استثنایی است، به اقوال و اعمال هرکس که موجب اختلاف و تشنج در کشور میشود رسیدگی بنمایند... انتظار میرود که آنچه را به عهدهی آقایان گذاشته شده است که یک تکلیف شرعی است، قاطعانه و بدون غمض عین عمل نمایند. (23)
سخنرانی تحریک آمیز بنی صدر در جمع پرسنل نیروی هوایی در شیراز و مصاحبه های جنجالی مطبوعاتی و رادیو- تلویزیونی وی موجب شد تا هیأت حل اختلاف، بنی صدر را به عنوان تخطّی از بیانیهی امام و قانون اساسی محکوم نماید. تخلفات بنی صدر به قدری بود که مرحوم شهاب الدین اشراقی، نمایندهی آقای بنی صدر هم طی نامه ای، استعفای خود را از نمایندگی وی اعلام نمود.
تعطیل شدن برخی از مطبوعات آشوب طلب توسط دادستانی، حمایت مردمی را در پی داشت و برخورد مردم ایلام با بنی صدر و ممانعت آنان از ورود وی به این شهر با شعارهای «مرگ بر منافق» و... موجب شد تا امام راحل او را از فرماندهی کل قوا برکنار نماید.
آقای ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شدهاند. (24)
در پی این حرکت، مجلس بنا بر وظیفة قانونی، رأی به عدم کفایت سیاسی بنی صدر داد و امام راحل هم بنا به احترام رأی نمایندگان مردم طی حکمی فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر این که آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم. (25)
اول تیرماه 60
روح الله الموسوی الخمینی
برخورد قانونی امام با شخص بنی صدر، هرگز مانع نشد تا رفتار اخلاقی و الهی را با این فرد کنار بگذارد. امام دوست داشت بنی صدر به دامان اسلام و ایران و آغوش پرمهر و محبت مردم باز گردد و قربانی دسیسه های دشمنان داخلی و خارجی نگردد. امام هدایت گر به چشم طبیبی دردشناس، نگران حال بیمار خود بود، ایشان نگران آخرت بنی صدر هم بود. امام پس از فرار بنی صدر او را نصیحت کرد که سخنان او درحقیقت، یک منشور اخلاقی برای همهی مسئولان سیاسی کشور است. امام از حق خود گذشت تا کسی برای بازگشت وی به دامان اسلام و انقلاب، او را مورد تعرّض قرار ندهد.
من الآن هم نصیحت میکنم آقای بنی صدر را به این که نبادا در دام این گرگهایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید و این آبرویی که از دست دادید، بدتر بشود. من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی. من علاقه دارم که همة اشخاصی که در این مملکت زندگی میکنند، یک زندگی انسانی- الهی باشد... چنانچه توبه کنی و برگردی و علاقهی خودت را از این گروه های مفسد، فاسد جنایت کار سلب کنی و در یک کناری بنشینی، مشغول تصنیف و تألیف بشوی صلاح تو است.
اگر شما آن نصیحتی را که آن روز من با حال بیماری در بیمارستان به شما کردم گوش کرده بودید، امروز این طور نبود و من نمیخواستم باشد. آن روز من [در] یکی از حرفها که اساس همه گرفتاریهای بشر است، تنبّه دادم که «حبّ الدّنیا رأس کلّ خطیئه» تمام خطاهایی که از ماها صادر میشود، روی این حبّ نفس و جاه و مال و منال است.
اگر این کلمه را گوش کرده بودید و هواهای نفسانی را زیر پا گذاشته بودید، این طور نمیشد...
این گذشت؛ و ناگوار گذشت. من نمیخواستم این طور بشود؛ لکن باز برای هرکس- هرکار بکند- جای توبه هست. در توبه باز است، رحمت خدا واسع است، شما توبه کن و یک قدم طرف خدا برو پشت به هوای نفسانی بکن، خداوند میپذیرد تو را، آبروی تو را اعاده میدهد...
من خیر شما را میخواهم. من حق خودم را بخشیدم به شما، هرچه بد گفتید، بخشیدم؛ لکن خیر شما را میخواهم که از این خطاها که تاکنون شده است، دست بردارید و با ملت حسابتان را یکی کنید و با این گروه های مختلفی که میخواهند از حیثیت شما برای خودشان کسب و جاهت کنند... شما و جاهتتان را از دست میدهید، از اینها ببرید و به اسلام به همان چیزی که عقیده به آن دارید، لکن هوای نفس نمیگذارد، برگردید. (26)
پی نوشت ها :
. 1. صحیفهی امام، ج 4، ص 501 - 502.
2. ر. ک: همان، ج 21، ص 331.
3. صحیفهی امام، ج 6، ص 54.
4. همان، ص 353.
5. اسناد لانه جاسوسی، ش 55، خط میانه (5)، ص 55.
6. از کسانی که به شدت با دولت موقت مخالفت میورزید و در افشای چهرهی عناصر آن تلاش کرد، شهید محمد منتظری بود. شهید محمد منتظری حتی خواستار محاکمه اعضای دولت موقت به جرم خیانت به مردم و مملکت شد.
7. صحیفهی امام، ج 13، ص 47.
8. ر. ک: خاطرهها، ص 289.
9. خاطرهها، ص 269.
10. همان، ص 299.
11. در چهاردهم اردیبهشت اس. دی. ولید /1 گزارش نمود که توانسته در ده اردیبهشت در قم ملاقاتی با شریعتمداری داشته باشد. و از نتایج جلسه که به وضوح فراتر از انتظارات او بودهاند به وجد آمده بود. (اسناد لانه جاسوسی، ش 55، ص 38)
12. ر. ک. خاطرهها، ص 535.
13. همان، ص 439.
14. همان، ص 462.
15. همان، ص 456.
16. خاطرهها، ص 242
17. ر. ک: همان، ص 441.
18. ر. ک صحیفهی امام، ج 21، ص 331.
19. صحیفهی امام، ج 12، ص 141-142.
20. همان، ج 13، ص 141-142.
21. همان، ص 94.
22. همان، ص 118.
23. ر. ک: همان، ص 76.
24. صحیفهی امام، ج 15، ص 200.
25. همان، ج 14، ص 248.
26. همان، ص 420.