به زبان کردی گورانی
شیخ شهاب الدین سوره بردی، از عرفانی نامی ایرانی، که در روستای سورده برد زنجان به دنیا آمده، بر پایه ی اسناد و مأخذ موجود کرد بوده و سروده هایی نیز به زبان کردی اورامی (گورانی)دارد.سوره برد یکی از روستاهای کردنشین زنجان است.خود سوره برد به معنی سنگ سرخ است.سوره درزبان کردی به معنی سرخ و برد به معنی سنگ است که واژه ی بردیای فارسی ازهمین واژه ی بردمی باشد به معنی سنگی و پولادین.چارینه های شیخ شهاب الدین ابوالفتوح یحیی بن حبش بن امیرک سهروردی، عارف و حکیم بزرگ قرن ششم، از روی نسخه ای کهنسال و به خط محمدعلی بن علی دامغانی جاجر می نوشته شده که تاریخ تحریر آن(659)قمری است که با مرگ شاعر(شیخ شهاب الدین سهروردی)تنها هفتاد و دو سال فاصله دارد.عرفان آریایی و ایرانی، در این چارینه ها نمود کامل دارد و افکار و عقاید شیخ اشراق را به ما می نمایاند.ابوالفتوح یحیی بن حبش بن امیرک(1)ملقب به شهاب الدین سهروردی مقتول، در مورد نام اش روایات بر صحت نام مذکور اتفاق دارند. (2)
وی ازاین رو به مقتول ملقب گفت، تا شهید به شمار نیاید، ولی شاگردان اش واژه ی مقتول را به گونه ای تفسیر می کنند که شهید از آن فهمیده می شود.کوربن(3)می گوید:«با این همه شاگردان اش ازلقب مقتول جزمعنی شهید را درنیافته اند و من براین امر درکتابی خطی که به صراحت وی را به لقب شهید می خواند، برشاهد صدقی دست یافته ام.(4)
نام سهروردی بر بعضی از شرح حال نویسان مشتبه گشته، حتی فان دن برگ در دایره المعارف اسلامی می گوید:سهروردی مقتول، به بغداد نقل مکان کرد، اما آن که در بغداد زیسته، کس دیگری بوده است که او نیز سهروردی خوانده می شد، زیرا به جز شهاب الدین سهروردی، مقتول (5)ابوالنجیب عبدالقادر عبدالله بن محمد بن عمویه ملقب به ضیاء الدین سهروردی، فقیه متوفی به سال (563)ه.در بغداد و نیز ابوحفص عمروبن محمد بن عبدالله بن محمد بن عمویه که برادر زاده ی سهروردی پیشین (ضیاء الدین)فقیهی شاخص مذهب و نویسنده ی کتاب عوارف المعارف بوده و به سال (633)ه در گذشته است نیز به سهروردی نام ورند.(6)
اشعار کردی شیخ اشراق همچنین در مجموعه ی خطی استانبول، م.راغب، شماره (1480)، برگ شماره (182)نیز آمده است.
شیخ شهاب الدین در نوشته هایش بعضی مصطلحات و اسم های فارسی را به کار می گیرد.درکلمه الاشراق پیوسته نام های حکیمان پیشین ایرانی را نمایان می سازد.وی از زردتشت آغاز می کند و یادآور می شود که از فلسفه ی حکیمان ایران متأثراست.بدین جهت مذهب اش را بر اساس تمیز بین نور و ظلمت و عالم انوار و ظلمت می گذارد.این ترتیب وجودی شبیه است به آنچه در اوستا، کتاب مقدس ایرانیان آمده که حاکی از تعیین دو مبدأ یکی برای نور و دیگری برای ظلمت است.
چارینه های شیخ شهاب الدین سهروردی:
این چارینه ها همگی ده سیلابی و بر وزن مستفعلن فا، می باشد که بیشتر اوزان اشعار گاتاها نیز بر همین وزن است.از جمله نماز معروف زردتشتی:اشم و هو و هیشتم اشی/اوشتا استی اوشتا اهمایی هیت اشایی و هیشتایی اشم.شمس قیس رازی در کتاب خود «المعجم فی معابیر اشعار العجم می گوید:خوش ترین اوزان فهلویات است که آهنگ آن را اورامنان خوانند و لحن اورامن یا اورمنان نمودار آهنگ مردم سرزمین اورامان کردستان است که به گویش گورانی سخن می گویند.(7)
این خردادبه و برخی دیگر از جغرافی دانان، سرزمین پهلوی زبانان را بلادالبهلویین گفته اند؛ یعنی شهرستان های پهلوی زبانان.این نام که تا چند قرن بعد از اسلام در کنار نام عربی الجبال در مصادر دیده می شود بعدها به اورمان شهرت یافت و در دوران بسیار متأخری نام مزبور در شکل اورامانات بر بخش کوچکی اطلاق می گردیده است.
با آن چه گفته شد، گویش گورانی یا اورامی که مورخین و نویسندگان قدیم آن را پهلوی و آثار و ادبیات منظوم اش را فهلویات نام برده اند، از گویش های کهن زبان کردی به شمار می رود و برخی از نکات و عبارات جالب توجه دستور زبان های باستانی ایران را نیز در خود حفظ کرده است و بر خلاف گویش های دیگر ایرانی، در صرف افعال و نام ها و کنایات و صفات علامت مذکر و مونث به کار می رود.
نماز معروف زردتشتیان:
Asema wohu wahistem asti
Ousta astiya austa ahmayf
Hiyat asayi wahistay asem
چارینه ی نخست
راسی خاسی یه ن راسی خاسی یه نrasi xasiyan rasiyxasiyan
راسی هه م مایه ی وه شی و خاسی یه ن
rasi ham mayay wasi-u-xasiyan
نه ک وه شی به لکو پاکی و پاسی یه ن
nakwasi balku paki-u-pasiyan
دوشمنی چه نی دیو و داسی یه ن
dusmini cani diew-u-dasiyan
راستی، خوبی و نیکی است.
راستی مایه خوشی و خوشبختی است.
هم خوشی و هم پاکی و پرهیزگاری می باشد.
و دشمن دیو و اهریمن و پلیدان است.
این چارینه یادآور نماز معروف زردتشتیان (اشم و هو)می باشد.
راستی بهترین است.خوشبختی است.خوشبختی برای کسی است که بهر بهترین راستی راست باشد.
چارینه دوم:
هومم ده رمانه ن، هومم ده ر مانه نhumim darmanan humim darmanan
هوم په ی گرد ده ردی دارو و ده رمانه ن
hum paygirddarde daru-u-darmanan
هوم مایه ی جوانی به ر ئه ورامانه ن
hum mayay juwani bar awramanan
هوم مایه ی وه شی ده روون زامانه ن
hum mayya wasi darun zamanan
هوم درمان است.
هوم بهر هر بیماری و دردی دارو است.
هوم مایه ی زیبایی سرزمین اورامان می باشد.
و مایه ی خوشی و تسکین دل های زخمی است
هوم همان گیاهی است که در آوستا مقدس شمرده شده و زردتشتیان ساقه های آن را می جوشانند و آن را در مراسم دینی می نوشند.این گیاه به وفور در کردستان یافت می شود.
چارینه ی سوم:
داران گیان دارن، جه رگ و دل به رگه نگاهی پر به رگه ن، گاهی بی به رگه ن
که رگه جه هیله ن، هیله جه که رگه ن
ره واس جه ره واس و وه رگی جه وه رگه ن.
Daran giyandarin jarg-u-dill bargan
Gahe pirr bargan gahe bebargan
Kargaja hellan, hella ja kargan
Rewas ja rewas wage ja wargan
درختان جان دارند و جگر و دلشان برگ هاست.
گاهی پر برگ و گاهی بی برگند.
مرغ از تخم مرغ است و تخم از مرغ
روباه از روباه و گرگ از گرگ
شیخ شهاب دراین چارینه به گونه ای زیبا و استعاری به یورش تازیان به ایران اشاره دارد.دراین چارینه، تسلسل نژادها و تعیین و تغییر ناپذیری نوع ها که هر نوعی نوع خود را تولید می کند، یعنی هر نژادی تکیه به نژاد خود دارد و قوم دیگر نمی توانند به یاری قوم بیگانه بیاید.
چارینه ی پنجم:
وه روی وه وارو وه روه وه رینهوه ریسه بریو چووار سه رینه
که رگی سیاوه و هیله ش چه رمینه
گوشلی مه میر یو دووه به رینه
Warwe wawaro warwa warena
Waresa birryo cuwar sarena
Karge siyawa-u-hellas carmena
Quslle mamerryo do wa barena
برفی می بارد که برف خوره است
رسن که پاره شود چهار سر پیدا می کند
ماکیان سیاه تخم اش سفید است
دیگچه که بشکند، دو در پیدا می کند
شیخ شهاب الدین در این چارینه نیز به تازش تازیان اشاره دارد و وحدت ملی و صبر و تحمل را بیان می کند.وی اشاره می کند که آیینی خواهند آمد که دین آباء و اجدادی ما را باطل می کند.پس باید دین کهن را پاس داشت و با هم متحد شد.
چارینه ی ششم:
ئه و ئا هر خانه، ئه و ئا هر خانهبارگه ی شام و سته ی ئه و ئا هر خانه
زه رده شتش کیاست په ری نه رمانه
به رگوزیده ش که رد نه رووی زه مانه
Aw ahirxana awahirxana
Bargay sam wastan a w ahir xana
Zardastis kiyast pare farmana
Barhguzidas kard na ruy zamana
آتشکده ست این، آتشکده
بارگاه احدیت در آتشکده فرود آمد
خداوند زردتشت را برای فرمان خود فرستاد
و در زمانه برگزیده اش کرد.
بایسته به ذکر است این چارینه ها منسوب به پیرشهریار اورامی و پیرشهریار زردتشتی نیز هست، اما با توجه به کهن ترین نسخه ها، این چارینه ها از آن شیخ شهاب الدین سهروردی می باشد که تذکره نویسان به دلایلی این اشعار را به کسان دیگری نسبت داده اند.
پی نوشت ها :
1. مرات الجنان، تألیف یافعی، ص 3 و 434؛ شهاب الدین یحیی بن حبش به فتح حاء محمله و باء موحده و شین معجمه، سهروردی مقتول در حلب، امیرک به فتح همزه و میم مکسوره و یاء ساکن و راء مفتوح و کاف، نامی است ایرانی به معنی امر و ایرانیان کاف را برای تصغیر به آخر اسم می افزایند.
2. وفیات الاعیان، ابن خلکان، خطی به نارمی 3420، دارالکتب، قاهره، ابوالعباس ابن اصیبعه در طبقات الاطباء آورده است: نام اش عمر است و نام پدرش یاد نکرده، ج3، ص 256، 257، چاپ قاهره، سال 1299 و ر. ک: علم الفلک و تاریخچه عندالعرب فی القرون الوسطی، اشارات دانشگاه مصر، رم، سال 1911 ، ص 68.
3. Journal Asia tique Jvillet-septembre 1935 H.
4. corbin: Le Bruissement de paile de Gabriel traite philosophique et mystique publique publie et troducit arec unc in troductia et des notes par H. corbin et kraus.
5. ر. ک : تقدیسات الشیخ الشهید (مجموعه ای است خطی از سرودها و نیایش ها) خطی استانبول، م. راغب، شماره ی 1480 ، برگ شماره 182 و باز رک: H. Ritter: Philologika, Derlstam د. ر. ک : دائره المعارف بستانی، ماده ی سهروردی.
6. ر. ک : دائره المعارف بستانی، ماده ی سهروردی
7.المعجم فی معابید اشعار العجم، شمس الدین محمد بن قیس رازی، تهران، 1335، ص 78.