نویسنده: جان گری
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
در بررسی تطبیقی از این دست تأکید بر مشترکات به جای توجه به تفاوتهایی که دیگران بدان عنایت دارند ساده تر است در توجه به سیما و کارکرد شهریار در خاور نزدیک و به ویژه نزد عبرانیان کاستیهای بسیاری وجود دارد. اما تجربه متمایز عبرانیان با وجود همانندیهای فرهنگ حوزههای خاور نزدیک به گونهای است که باید از تأکید بر فرهنگی کلی دوری جست.
تأیید شهریار از جانب مردم در شهریاری اسراییل شمالی از جانب جامعه آیینی ادامه یافت و این حمایت گاهی با حمایت پیامبران تشدید میشد، بدان سان که یربعام اول، یهو و شاید به عشا Baasha چنین بودند. این سنت اما به هنگام حکومت ملوک الطوایفی و فرمانروائی عمری Omri [به روایت شهریاران I، 16: 28-16 ] (814-885 ق. م) متوقف شد و این زمانی بود که پادشاهان فرصت طلبان سیاست پیشهای بودند که در اواخر سده هشتم پس از میلاد با حمایت گروههای محلی و رعایای آشوری بدین مقام دست مییافتند. در قلمرو شهریاری جنوب فرمانروائی داوود در اورشلیم از ساختاری مردمی برخوردار بود و مشایخ محلی و محفل آیینی اقتدار شهریار را تأیید و در بحرانهای مختلف شهریار از جانب خدای عبرانیان حمایت میشد. بدین سان نزد عبرانیان نمونه منفردی از شهریاری گویای ایدئولوژی شهریاری، که پیش از این در میانرودان و کنعان از آن سخن رفت، وجود نداشت.
در روایاتی دیگر و مراسم آیینی روزه و پرهیزکاری شهریار همانند شهریاران میانرودان یگانهای رابط خدا و مردم است (زبور 80 و 89) در مزمور ترکیبی 89 که با توکل و ارجاع به خداوند آغاز میشود سخن ازمیثاق خداوند با داوود است [با برگزیده خود عهد بستهام، برای بنده خود داوود قسم خوردهام]. داوود در این روایت به ستایش خدا میپردازد و چون شهریاری غالب دست وی بر دریا و هیولای آشفتگی گشوده و بدین سان ولی عهد خداوند و در تاریخ مجری قدرت خداوند بر نیروی آشفتگی است. زبور 89 ذم عدم توکل به خداوند و یاد آور عهد خدا با داوود است. در این روایت نقش شهریار در مراسم آیینی روزه و پرهیزکاری آشکار و شهریار مجری دادگری و نجات رنجوران و آبهای سرکش همانند نقش آن در مراسم آیینی نیایشی سال نو بابل شاید اشاره به مردمانی است که در اهمیت نقش شهریار تردید دارند و با این همه اسناد تأیید کننده این نکته بسیار اندک است.
توضیح عکس: ستون هرمی سیاه با کتیبه پیروزیهای شلمانصر سوم شهریار آشور (885-824 ق. م) بر شهریاریهای سوریه و شهریار عبرانی یهو که در برابر وی زانو زده است. در تصویر بالا یهو در حالت کرنش است. بریتیش میوزم، لندن.
زبورهای 80 و 89 در بردارنده تصویری شگفت نه تنها از مقام و وظیفه شهریار چون مجری شهریار آسمانی که گویای نقش وی در مقام نماینده مردم در مراسم آیینی روزه و پرهیزکاری است. زمینه نخست مسوولیت شاه بعدها در مسیح گرائی سیاسی مودر تأکید قرار گرفت و وظیفه بعدی وی کمتر به امیدهای اقلیتی مسیح گرا که در محدوده کار پیامبران است توجه دارد. زمینه اخیر در سرود خادم بزرگ و در اشعیاء 52: 13، 53: 12 با اتکای به خردگرائی و عنایت به مرگ مسیح و رنجهای وی تحول مییابد-[/ اینک بنده من با عقل رفتار خواهد کرد عالی و رفیع و بسیار بلند خواهد شد، و بنابراین او را در میان بزرگان نصیب خواهم داد و غنیمت را با زور آوران تقسیم خواهد نمود به جهت این که جان خود را به مرگ ریخت و از خطاکاران محسوب شد و گناهان بسیاری را بر خود گرفت و برای خطاکاران شفاعت نمود]
این شهریار آرمانی که نمونههای وارسته آن بر مسوولیتهای سلطنت تأکید دارد با الزامات اجتماعی میثاق شهریار مخالف نیست و شاید، به جای تأکید بر محبوب مردمان بودن، از جانب داوود و برای اطمینان از تداوم دودمان شهریاری خویش مطرح شده است. تأکید نداشتن بر محبوب مردمان بودن ممکن است سد پیشرفت باشد اما باید توجه داشت که داوود در این راه نگران پاسداری سنت نیاکان خویش بود. بیتردید در ایدئولوژی شهریاری یهود تغییرات بسیاری پدید آمد اما یادآوری است که ریشههای قدسی بودن شهریار و تأکید کردن بر جنبههای سیاسی شاه را باید در مراسم آیینی جشن سال نو جستجو کرد. با این همه این دید گویای نگرش شهریاری یهود و مورد پذیرش همگان بود. چنین است که مثلاً در مراثی ارمیا (4: 2) در سوگ شهریاری اورشلیم آمده است که:
مسیح خداوند که نفخه بینی ما بود [در حفرههای ایشان گرفتار شد].
که درباره او میگفتم زیر سایه او در میان امتها خواهیم زیست.
و در فلسفه تاریخ عبرانیان که از جانب خداشناسان از دوره پایان شهریاری تا حدود 550 پیش از میلاد گرد آوری شد (یوشع، داوران، سموییل، شهریاران) دگرگونیهای مردم با پیوند فردی شهریار با خداوند پیوند دارد.
در زمینه تعدیل یافته مسیح گرائی، انتظار ظهور مسیح نه از دودمان داوود که از سلاله لاوی Levi بود. این ویژگی شاید بازتاب شرایط احیای جامعه یهود از جانب کهانت بزرگ و بعد از جلای بابل یا بازتاب بازگشت حکومت شهریاری تحت فرمانروائی کاهنانی بود که از اعقاب لاوی بودند. با این همه در این زمینه محققان را اتفاق نظر نیست و مسیح لاوی و داوودی شاید بازتاب نگرش کاهنان فرمانروا یا نگرشی است که بعد از زوال فرمانروائی کاهنان پدید آمده است.
بانیان فرقه عهد جدید در کنار بحرالمیت ظهور دو مسیح را انتظار میکشیدند، مسیحی از اعقاب هارون و مسیحی از تبار اسراییل؛ و با این همه رهروان فرقه عهد جدید آشکارا به جای نوادگان هارون اسراییل در انتظار ظهور مسیح از دودمان داوود بودند. در عهد جدید وعدههای عهد عتیق و میثاق خداوند با داوود دنبال میشود و هم بدین دلیل جز مسیح داوود مسیح دیگری نیست. «مسیح یگانه خدا» شهریار مجری خواستهای خداوند و نهال نورستهای از دودمان داوود است که فرمانروائی وی را احیاء میکند. مسیح داوودی برای ایمان آورندگان به عیسی مسیح امید واقعیت یافتهای است که امیدهای جهان پس از مرگ را در خود دارد.
سنت مسیحی در تأکید بر انتساب مسیح و درودگر ناصری به دودمان داوود و اعتقاد به تناسخ خلاق طبیعت در معجزات نشانه بیواسطه کار خداوند رنج بسیار برد. این ویژگی بازتاب گرایش به آیین یهود و دلبستگی به فرمانروائی خداوند و راهی بود که جان هیرکانوس John Hyracanus کاهن و فرمانروای یهود (133-130 ق. م) و پس از وی سیمون بار Simonbar Koseba [طاغی علیه رم] (مرگ 135 میلادی) و دیگرانی که چندان مشهور نبودند طی کردند. بدین سان مسیح برآورنده امیدهای آخرت، داور بزرگ، شهریار مسح شده از اعقاب داوود، ولی عهد آسمان، مجری مشیتهای خداوند، قهرمان درستی و راستی، و چوپان جنگجوئی بود که به ستیز دشمنان خدا و یاری رهروان خداوند برخاسته بود. مسیح بدین روایت شهریار اشعیاء 11: 12 و فرزانهای شگفت انگیز و داور بزرگ و حامی راستی است. [و به جهت امتها علمی برافراشته رانده شدگان اسراییل را جمع خواهد کرد، و پراکندگان یهود را از چهار طرف جهان فراهم خواهد آورد].
سفر لاویان 18: 1-14 را روایت شگفت انگیزی است که به «کهانت نو» و فرمانروائی جان هیراکانوس ربط مییابد و همانند اشعیاء 9: 27 و 11: 1-9 به مشکلات فردی این فرمانروای کاهن باز میگردد و در چنین جامعهای مسیح واسطه مکاشفه و مجری خواست خداوند در توجه به راستان و دادگری است. مزید بر این مسیح به دانائی خداوند و مشیت او برای امتها میاندیشد و در این راه به روایت اشعیاء 42: 1-4؛ 49: 6 خود را خادم خدا میخواند، خادمی که به هدفی مفیدتر از پیروزی سپاهیان و آن چه بر انسان مستور است توجه دارد. روایت سفر لاویان 18: 10:
و او دروازههای بهشت را میگشاید
اوست که شمشیر ترسبار را از آدم دور میکند (cf تکوین 3: 34)
و اوست که قدسیان را قدرت میبخشد تا از درخت حیات تناول کنند.
و این بازگشت درون مایه یا موتیف شهریار چون پاسدار درخت حیات در باغ خدا و روایتی آشنا در آثار سومری و آشوری در میانرودان و روایتی است که در کنعان و نزد عبرانیان شهریار به شفا بخش و پدید آورنده حاصلخیزی تبدیل میشود. در باروخ سریانی در پیوند با ظهور مسیح (73: 2، 74:1: 1) آمده است که:
شفا در شبنم فرو میبارد
بیماری پریشان میشود
و داوریهای نادرست و شادمانی و ستیز و انتقام
و خون و شهوات و رشک و نفرت
و آن چه از این سان است
به تباهی میروند و هیچ کس به ناهنگام نمیمیرد
و از مصیب ناگهانی نشانی نیست.
و جانوران وحشی از جنگل بیرون میآیند
مطیع انسان میشود.
و افعیها و اژدهایان
و لانه و کنام خود خارج میشود
تا خود را به کودکی تسلیم کنند.
زنان از درد زایمان رنج نمیبرند
روز میگذرد و دروگران خسته نمیشوند
و آن چه ساخته است فرسوده نخواهد شد.
از این دید سخن از شهریاری است که در اشعیاء 11: 9-1 گزارش شده است. [و نهالی از تنه یسی بیرون آمده شاخه از ریشههایش خواهد شکفت، روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت، یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند، و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود، و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود، بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کشت، و کمربندش عدالت خواهد بود و کمربند میان اش امانت، و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پرواری با هم، و طفل کوچک آنها را خواهد راند، و گاو با خرس خواهد چرید و بچههای آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد، و طفل شیر خورده بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده دست خود را به خانه افعی خواهد گذاشت] ماجرائی که در سلطنت عیسی و معجزات شفا بخش او پدیدار میشود؛ و نشانهی پویائی انجیل و بازگشت انسان به خدا در طبیعت و جامعه است. بدین روایت مسیح در هنر آغازین مسیحیت چونان اورفئوس و کسی است که جانوران وحشی و حتی طبیعت بیجان را با جادوی موسیقی خویش افسون میکند.
ضیافت مسیحی
مفهوم ضیافت مسیح و یاران اش پس از پیروزی وی مفهومی است که در انسان شناسی مراسم آیینی یا آداب اجماع rite of addregation نام دارد و گویای کمال دیگر بار بعد از تعلیق نظم به هنجار طی یک بحران است. پیشینه ضیافت مسیحی به ضیافت بعل بعد از دستیابی به شهریاری و تمام شدن خانه بعل و نیز مراسم قربانی بزرگ سلیمان بعد از ساخته شدن هیکل سلیمان به هنگام جشن برداشت خرمن باز میگردد (I شهریاران 8: 62-66) [پس پادشاه و تمامی اسراییل با وی به حضور خداوند قربانیها گذارنیدند و سلیمان به جهت ذبایح سلامتی که برای خداوند گذرانید بیست و دوهزار گاو و صدو بیست هزار گوسفند ذبح نمود و پادشاه و جمیع بنی اسرائیل خانه خداوند را تبرک نمودند، و در آن روز پادشاه وسط صحن را که پیش خانه خداوند است تقدیس نمود زیرا مذبح بر نجینی که به حضور خداوند بود به جهت گنجایش قربانیهای سوختی و هدایای آردی و پیه ذبایح سلامتی کوچک بود از آن جهت قربانیهای سوختنی وهدایای آر دی و پیه ذبایح سلامتی در آن جا گذرانید، و در آن وقت سلیمان و تمامی اسراییل با وی عید را نگاه داشتند و آن انجمن بزرگ از مدخل حمات تا ودای مصر هفت روز یعنی چهارده روز به حضور یهود خدای ما بود و در روز هشتم قوم را مرخص نمود و ایشان برای پادشاه برکت خواسته و با شادمانی و خوشدلی به سبب تمام احسانی که خداوند به بنده خود داوود و به قوم خویش اسراییل نموده بود به خیمههای خود رفتند] این مفهوم در پرداختن به اخرت نزد عبرانیان در اشعیاء 25: 6 و نزد مسیحیان در مکاشفه 19: 9 نیز یافت میشود [و یهود صبایوت در این کوه برای همه قومها ضیافتی از لذایذ برپا خواهد نمود، یعین ضیافتی از شرابهای کهنه از لذایذ پر مغز و از شرابهای کهنه مصفا؛ و مرا گفت بنویس خوشا آنان که بزم نکاح بره دعوت شدهاند و نیز مرا گفت این است کلام راست خداوند]. شگفت آن که در مکاشفه عبرانی عنصر این ضیافت ازگوشت بهیموت و لویاتان فراهم میشود. در IV عزرا 6: 52 -54 در این زمینه سخن از جانوران و خزندگانی است که در روز ششم آفرینش پیش از آفریده شدن آدم، برای فرمان راندن بر آنان، هستی یافتهاند. با این همه این روایت با اسطورهای پیوند دارد. لویاتان عبری گونهای از لوتان کنعانی و هیولایی است که در متون رأس الشمره آشفتگی یا کائوس آغازین را در خود دارد و بر آن است که بعل شهریار را نابود سازد.
لوتان مار آغازین
مار چنبر زده هفت سر
در ایوب 40: 15-24 بهیموت همانا اسب آبی [و در ایوب 41] لویاتان تمساح و موجودی قدرتمند و اسطورهای است. گفتنی است که در اساطیر آیینی مصر اسب آبی نماد ست یا ستح seth خدای مصری و خدای بدنهاد دشمن نظم در کیش ادفو Edfu است. بدین سان نمادین بودن ضیافت مسیح بعد از پیروزی بر نیروهای آشفتگی و در جهت آراسته شدن سفره ضیافت با گوشت چنین حیواناتی است.
مسیح چون پسر داوود فرانسوی محدودیتهای طبیعی پاسدار مشیت خداوند و سلطنت او پیش از کمال غائی و آفرینش دیگر بار [با بر انگیزاندن مردگان از خواب] موقتی است. بدین سان محدود بودن مسیح و مرگ وی و یاران او (IV عزرا 7: 29) و بازگشت به آغاز بازگشت دیگر بار به هنگام رستاخیز برای احیای مردگان و داوری نهائی است.
پسر انسان
مسیح همانند پسر آدم یا پسر انسان در ایدئولوژی شهریاری خانواده داوود مقامی شاهانه است که در زبور 80: 17 برای یهودا به هنگام اجرای مراسم آیینی روزه به کار میرود و سخن از شهریاری است که به روایت زبور 110: 1 دست راست خداست [دست تو بر مرد دست راست تو باشد و بر پسر آدم که او را برای خویشتن قوی ساخته ئی؛ یهوه به خداوند گفت بر دست راست من بنشین تا دشمنانت را پای انداز تو سازم] پسر آدم به مفهوم باستانی میانرودان از شهریار چون نماینده جامعه و پاسدار درخت حیات در باغ خدا باز میگردد و نماد خدمت آدم به خداوند و شهریار واسطه خدا و برکات طبیعت جامعه است. مفهوم میانرودانی شهریار چون پاسدار درخت حیات نزد عبرانیان مفهومی است که با درخت زندگی و باغ عدن پیوند دارد. در حزقیال 28: 12- 19 شهریار صور مجری خدا و خاتم وی در باغ خدا و آغازینه یا نمونه باستانی آدم در باغ عدن است، آدمی که به هیأت خدا در باغ عدن هستی یافت و مفهومی دینی و مردمی است. انسان شهریار باغ خدا همانا پسر داوود و عنوانی است که با مسیح غائی و مکاشفه حزقیال پیوند دارد.
[و کلام خداوند بر من نازل شده گفت، ای پسر انسان برای پادشاه صور مرثیه بخوان و وی را بگو خداوند یهوه چنین میفرماید تو خاتم کمال و مملو حکمت و کامل جمال هستی، در عدن در باغ خدا بودی و هر گونه سنگ گرانبها از عقیق احمر و یاقوت اصفر و عقیق سفید و زبرجد و جزع و یشب و یاقوت کبود و بهرمان و زمرد پوشش تو بود و صنعت دفها و نایهای تو در تو از طلا بود که در روز خلقت تو آنها مهیا شده بود، تو کروبی مسح شده سایه گستر بودی و تو را نصب نمودم تا بر کوه خدا بوده باشی، و در میان سنگهای آتشین میخرامیدی، از روزی که آفریده شدی تا روزی که بیانصافی در تو یافت شد به رفتار خود کامل بودی، اما از کثرت سوداگریات بطن تو را از ظلم پر ساختند پس خطا ورزیدی و من تو را از کوه خدا بیرون انداختم و تو را کروبی سایه گستر از میان سنگهای آتشین تلف نمودم، دل تو از زیباییات مغرور گردید و به سبب جمالت حکمت خود را فاسد گردانیدی پس تو را بر زمین میاندازم و تو را پیش روی پادشاهان میگذارم تا بر تو بنگرند، به کثرت گناهت و بیانصافی تجارتت مقدسهای خویش را بیعصمت ساختی پس آتشی از میانت بیرون میآورم که تو را بسوزاند و تو را به نظر جمیع بینندگانت بر روی زمین خاکستر خواهم ساخت، و همه آشنایانت از میان قومها بر تو متحیر خواهند شد و تو محل دهشتشده دیگر تا به ابد نخواهی بود.]
این هیأت برای نخستین بار در مکاشفه یهودی دانیال 7: 9 -14 و جائی که هیولای نماد نیروهای آشفتگی از دریا سر بر میآورند پدیدار میشود [و نظر میکردم تا کرسیها برقرار شد و قدم الایام جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفید و موی سرش مثل یشم پاک و عرش او شعلههای آتش و چرخهای آن آتش ملتهب بود، نهری از آتش جاری شده از پیش روی او بیرون آمد، هزاران هزار او را خدمت میکردند و کرورها کرور به حضور وی ایستاده بودند، دیوان بر پا شد و دفترها گشوده گردیده، آنگاه نظر کردم به سبب سخنان تکبر آمیزی که آن شاخ میگفت، پس نگریستم تا آن وحش کشته شد و جسد او هلاک گردیده به آتش مشتعل تسلیم شد، اما سایر وحوش سلطنت را از ایشان گرفتند اما درازای عمر تا زمانی و وقتی به ایشان داده شد، و در رؤیای شب نگریستم و اینک مثل پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و نزد قدیم الایام رسید و او را به حضور وی آوردند] گزارش دانیال تأکیدی بر روایت سفر تکوین 26: 1-2 در همانندی سیمای آدم با خداوند و از آدمی سخن میگوید که بر همه موجودات زمین فرمان میراند [و خدا گفت آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریان و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و حشرات که بر زمین میخزند حکومت نماید، پس خدا آدم را به صورت خود آفرید و او را به صورت خدا آفرید ایشان را از نر و ماده آفرید] در روایت دانیال (7: 13) پسر انسان چون دیگر مردمان مرید خدا و کسی است که با ابرها میآید و مشیت خداوند را گردن مینهد.
در زبان سامی باستان این مفهوم به معنی وحدت شخصیت و با این همه موجب تمایز طبیعی و فوق طبیعی رهبر نیست. رهبر فوق طبیعی در این جا با نشانه «کسی چون پسر انسان» که با ابرها میآید مشخص میشود و پسر انسان و مجری شهریار آسمانی در آیین یهود و در زمینه سخن از آخرت مشخصه ظهور عیسی است. عیسی با کمال دنیا پیوند دارد و ظهور پسر انسان و کسی که با ابرها فرا میرسد نماد قدرت و جلال عیسی و ارجاعی است که در عنایت به سخن کاهن اعظم در متی 26: 64-65 و مرقس 14:62-63 از وی یاد شده است [عیسی به وی گفت تو گفتی و نیز شما را میگویم بعد از این پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوت نشسته بر ابرهای آسمان میآید، در ساعت رئیس کهنه رخت خود را چاک زده گفت کفر گفت، دیگر ما را چه حاجت به شهود است، اکنون کفر او را شنیدید؛ عیسی گفت من هستم و پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوت نشسته در ابرهای آسمان میآید، آن گاه رئیس کهنه جامعه خود را چاک زده گفت دیگر چه حاجت به شاهدان داریم، کفر او را شنیدید] تصور ظهور انسان بر ابرها شاید از زبورهای جلوس خداوند و جائی که خدا «راکب ابرها» است گفته شده و این خود با شهریاری بعل در مراسم آیینی سال نو و کسی که از او با عنوان «آنکو راکب ابرها است» یاد میشود نزدیک است. سخن گفتن از پسر انسان بازتاب تحول مفهوم خدا در آیین یهود و جائی است که فرشتگان آسمان یا پسر فوق طبیعی انسان مجری فرمان خدا است.
مفهوم پسر انسان جز در عهد جدید در بخش 37-71 کتاب خنوخ جنبه تمثیلی دارد و از پسر انسان به عنوان فرمانفرمای شهریار آسمان در برابر دشمنان خداوند یاد میشود و پسر انسان مقرب خداوند، برگزیده و یگانهای است که مسیح نام دارد. بیتردید مسیح نشان شهریاری دارد و ارجاعهایی چون «جلال سلطنت او» گویای این نکته است. سلطنت مسیح ضامن سعادت درست کاران و بدین سان پسر انسان مفهومهای متعددی را در خود دارد و مفهوم مسیح تحول یافته شهریاری است و به نماینده مردمان و شفیع میان خدا و انسان نیز اشاره دارد. مسیح شهریار در این راه انسان را اعتباری دیگر بار میدهد و چون آغازینه «آدم اولین» بدان سان که در قرنتیان I،45: 15 آمده «آخرین آدم» است [و هم چنین مکتوب است که انسان اول یعنی آدم نفس زنده گشت اما آدم آخر روح حیات شد]. رنجی که مسیح میبرد رنج مردمان و شوری است که در گزارش پطرس و در مرقس 8: 29 و لوقا 9: 20 از آن یاد میشود [او از ایشان پرسید شما مرا کی میدانید پطرس گفت تو مسیح هستی؛ بدیشان گفت شما مرا که میدانید پطرس در جواب گفت مسیح خدا]. با این همه در مآخذ مکاشفه عهد جدید در این زمینه شاهد چندانی نیست که در خنوخ 48: 4 است که پسر انسان با ایجاد سلطنت نهائی خداوند و امید مردمان پیوند دارد:
و او نور امتها خواهد بود
و امید آنان که دل آزردهاند
از آن جا که در میانرودان توجه با اساطیر و آغاز آگاهی دینی به هزاره سوم پیش از میلاد باز میگردد در ایدئولوژی شهریار مقدس مجری شهریار آسمان و در آیین یهود مسیح و پسر انسان در بردارنده چنین پیشینهای است. بدین سان در قلمرو زمینههای ازلی حقایق پویای خداوند فراسوی تمثیل زبان تهی از لطف زندگی عادی و نماد گرایی آیینی و روایات اسطورهای پلی بین آرزوها و امیدهای انسان در اطمینان به خداوند است. [به روایت از قاموس کتاب مقدس از جیمز هاکس در انجیلها هشتاد مرتبه به پسر انسان اشاره شده و پسر انسان همانا برادر انسان و نیز فرمانروای آنان است. بدین روایات عیسی پسر خدا است و در سرمدی بودن با او یکی است].
در آیین مسیح سلطنت خداوند توسط مجری شهریار آسمان، مسیح، تضمین میشود و پسر انسان همان مسیح است. این داستان مایه در گذر تاریخ عنصری اسطورهای به خود میگیرد و تفسیرهای متعدد دینی از برخی از روایات مذهبی گویای تلاش در رهائی از چنین برآیندی است. خداشناسی در بیان سلطنت خداوند و مجری خدا، مسیح و پسر انسان، در روایات اسطورهای میراثی تحریف شده و غیر عقلی است و هم بدین دلیل است که در اسطوره زدائی نو [از آیین مسیح و کتاب مقدس که از اگزیستانسیالیسم مسیحی رودولف بوتمان خداشناس پروتستان آلمانی در سده نوزدهم آغاز شد (8)] تلاش بر آن است که پیچیدگیهایی از این است بر طرف و سنتهای دینی کهن روشنتر شود.
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
شهریار در جامعه آیینی عبرانیان
خاستگاه عبرانیان در اتحادیه مقدس خویشاوندی، گروهی و محرومیتهای اجتماعی اقتصادی مشترکی است که بر وحدت این قوم و قدرت خدای آنان متکی بود. این ویژگی از طریق تعهد و داشتن مسوولیت مشترک آیینی در اجرای شعایر آیینی با توجه به الزامات اجتماعی و گرایش به یک خدائی تحقق یافت. در این جامعه اقتدار از مردمانی بود که بصیرت آنان همانند سموئیل [پیامبری که مدرسه پیامبران را تأسیس کرد و شاوول و بعد از او داوود را به شهریاری برگزید] و چون داوران بزرگ به خواست خداوند و ندای او توجه داشتند. برای عبرانیان این تجربه تملک روح خدا و از این طریق بود که بیانیه پیروزی رهبر مورد تأیید قرار گرفت. چنین بود که شاوول نخستین شهریار و بعد از او داوود مورد تأیید قرار گرفتند، چنان که در II سموئیل 2: 4 آمده است [و مردان یهودا آمده داوود را در آن جا مسح کردند تا بر خاندان یهودا پادشاه شود، و به داوود خبر داده گفتند اهل یابیش جلعاد بودند که شاوول را دفن کردند]. روایت سموئیل II 3: 5 نیز گویای حمایت مردمان از شهریار با عنایت به خواست خداوند است [و جمیع مشایخ اسراییل نزد پادشاه حبرون آمدند و داوود پادشاه در حبرون به حضور خداوند به ایشان عهد بست و داوود را بر اسراییل به پادشاهی مسح نمودند.]تأیید شهریار از جانب مردم در شهریاری اسراییل شمالی از جانب جامعه آیینی ادامه یافت و این حمایت گاهی با حمایت پیامبران تشدید میشد، بدان سان که یربعام اول، یهو و شاید به عشا Baasha چنین بودند. این سنت اما به هنگام حکومت ملوک الطوایفی و فرمانروائی عمری Omri [به روایت شهریاران I، 16: 28-16 ] (814-885 ق. م) متوقف شد و این زمانی بود که پادشاهان فرصت طلبان سیاست پیشهای بودند که در اواخر سده هشتم پس از میلاد با حمایت گروههای محلی و رعایای آشوری بدین مقام دست مییافتند. در قلمرو شهریاری جنوب فرمانروائی داوود در اورشلیم از ساختاری مردمی برخوردار بود و مشایخ محلی و محفل آیینی اقتدار شهریار را تأیید و در بحرانهای مختلف شهریار از جانب خدای عبرانیان حمایت میشد. بدین سان نزد عبرانیان نمونه منفردی از شهریاری گویای ایدئولوژی شهریاری، که پیش از این در میانرودان و کنعان از آن سخن رفت، وجود نداشت.
شهریار چون مجری خدا – شهریار
با این همه در دودمان شهریاری داوود نباید سیمائی خاص را نادیده گرفت؛ داوود و جانشینان وی خود را مجری شهریار آسمانی مینامیدند. مزمورهای 2 و اشعیاء 9: 6 گویای آن است که این شهریاران خود را خادم و گاهی پسر خدا مینامیدند [زیرا که برای ما ولد زاییده و پسری به ما بخشیده شد و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد]. داوود و دودمان وی خود را در برابر میثاق با خدا متعهد و در برخورد با نیروهای آشفتگی پاسدار نظم میدانستند (مزمورهای 10 و 11) . در عهد عتیق داوود در نشستن بر تخت سلطنت دست راست خداوند، مجری مشیتهای وی و همانند شهریاران میانرودان وکنعان مأمور اجرای عدالت، برقراری نظم اجتماعی، پدر مستضعفان و در جهت برحق بودن خویش متکی بر خداوند و واسطه برکت و حاصلخیزی و ایجاد هماهنگی در طبیعت است.در روایاتی دیگر و مراسم آیینی روزه و پرهیزکاری شهریار همانند شهریاران میانرودان یگانهای رابط خدا و مردم است (زبور 80 و 89) در مزمور ترکیبی 89 که با توکل و ارجاع به خداوند آغاز میشود سخن ازمیثاق خداوند با داوود است [با برگزیده خود عهد بستهام، برای بنده خود داوود قسم خوردهام]. داوود در این روایت به ستایش خدا میپردازد و چون شهریاری غالب دست وی بر دریا و هیولای آشفتگی گشوده و بدین سان ولی عهد خداوند و در تاریخ مجری قدرت خداوند بر نیروی آشفتگی است. زبور 89 ذم عدم توکل به خداوند و یاد آور عهد خدا با داوود است. در این روایت نقش شهریار در مراسم آیینی روزه و پرهیزکاری آشکار و شهریار مجری دادگری و نجات رنجوران و آبهای سرکش همانند نقش آن در مراسم آیینی نیایشی سال نو بابل شاید اشاره به مردمانی است که در اهمیت نقش شهریار تردید دارند و با این همه اسناد تأیید کننده این نکته بسیار اندک است.
زبورهای 80 و 89 در بردارنده تصویری شگفت نه تنها از مقام و وظیفه شهریار چون مجری شهریار آسمانی که گویای نقش وی در مقام نماینده مردم در مراسم آیینی روزه و پرهیزکاری است. زمینه نخست مسوولیت شاه بعدها در مسیح گرائی سیاسی مودر تأکید قرار گرفت و وظیفه بعدی وی کمتر به امیدهای اقلیتی مسیح گرا که در محدوده کار پیامبران است توجه دارد. زمینه اخیر در سرود خادم بزرگ و در اشعیاء 52: 13، 53: 12 با اتکای به خردگرائی و عنایت به مرگ مسیح و رنجهای وی تحول مییابد-[/ اینک بنده من با عقل رفتار خواهد کرد عالی و رفیع و بسیار بلند خواهد شد، و بنابراین او را در میان بزرگان نصیب خواهم داد و غنیمت را با زور آوران تقسیم خواهد نمود به جهت این که جان خود را به مرگ ریخت و از خطاکاران محسوب شد و گناهان بسیاری را بر خود گرفت و برای خطاکاران شفاعت نمود]
این شهریار آرمانی که نمونههای وارسته آن بر مسوولیتهای سلطنت تأکید دارد با الزامات اجتماعی میثاق شهریار مخالف نیست و شاید، به جای تأکید بر محبوب مردمان بودن، از جانب داوود و برای اطمینان از تداوم دودمان شهریاری خویش مطرح شده است. تأکید نداشتن بر محبوب مردمان بودن ممکن است سد پیشرفت باشد اما باید توجه داشت که داوود در این راه نگران پاسداری سنت نیاکان خویش بود. بیتردید در ایدئولوژی شهریاری یهود تغییرات بسیاری پدید آمد اما یادآوری است که ریشههای قدسی بودن شهریار و تأکید کردن بر جنبههای سیاسی شاه را باید در مراسم آیینی جشن سال نو جستجو کرد. با این همه این دید گویای نگرش شهریاری یهود و مورد پذیرش همگان بود. چنین است که مثلاً در مراثی ارمیا (4: 2) در سوگ شهریاری اورشلیم آمده است که:
مسیح خداوند که نفخه بینی ما بود [در حفرههای ایشان گرفتار شد].
که درباره او میگفتم زیر سایه او در میان امتها خواهیم زیست.
و در فلسفه تاریخ عبرانیان که از جانب خداشناسان از دوره پایان شهریاری تا حدود 550 پیش از میلاد گرد آوری شد (یوشع، داوران، سموییل، شهریاران) دگرگونیهای مردم با پیوند فردی شهریار با خداوند پیوند دارد.
مسیح داوودی
داوود دودمان فرمانروائی خود را با استحکام پی افکند و سلاله وی را با خدای عبرانیان میثاقی بود که طی آن شهریار نزد مردمان و نیایشگران هیکل مرکزی اورشلیم مجری شهریار آسمانی بود؛ و چنین بود که حتی بعد از سقوط شهریاری یهودا در 586 پیش از میلاد و تا هفتاد سال بعد که اورشلیم به همت کهانت بزرگ بازسازی شد کاهنان یهود در راستای زنده کردن قدرت سیاسی خود به بازماندگان داوود میاندیشیدند. در اعصار بعد و زمانی که یهودیان منزلت شهریاری را از دست نهاده بودند برای دیگرگون کردن موقعیت خویش و در توجه به عهد خداوند و بزرگداشت مراسم آیینی جشن سال نو در سده دوم و سوم پیش از میلاد با سرپیچی از فرمانروائی یونانی سوریه و بعدها رم به نظم خدائی و تهدید نیروهای آشفتگی می اندیشدند که در آن مسیح نمونه برجسته و مجری شهریار آسمانی بود.در زمینه تعدیل یافته مسیح گرائی، انتظار ظهور مسیح نه از دودمان داوود که از سلاله لاوی Levi بود. این ویژگی شاید بازتاب شرایط احیای جامعه یهود از جانب کهانت بزرگ و بعد از جلای بابل یا بازتاب بازگشت حکومت شهریاری تحت فرمانروائی کاهنانی بود که از اعقاب لاوی بودند. با این همه در این زمینه محققان را اتفاق نظر نیست و مسیح لاوی و داوودی شاید بازتاب نگرش کاهنان فرمانروا یا نگرشی است که بعد از زوال فرمانروائی کاهنان پدید آمده است.
بانیان فرقه عهد جدید در کنار بحرالمیت ظهور دو مسیح را انتظار میکشیدند، مسیحی از اعقاب هارون و مسیحی از تبار اسراییل؛ و با این همه رهروان فرقه عهد جدید آشکارا به جای نوادگان هارون اسراییل در انتظار ظهور مسیح از دودمان داوود بودند. در عهد جدید وعدههای عهد عتیق و میثاق خداوند با داوود دنبال میشود و هم بدین دلیل جز مسیح داوود مسیح دیگری نیست. «مسیح یگانه خدا» شهریار مجری خواستهای خداوند و نهال نورستهای از دودمان داوود است که فرمانروائی وی را احیاء میکند. مسیح داوودی برای ایمان آورندگان به عیسی مسیح امید واقعیت یافتهای است که امیدهای جهان پس از مرگ را در خود دارد.
سنت مسیحی در تأکید بر انتساب مسیح و درودگر ناصری به دودمان داوود و اعتقاد به تناسخ خلاق طبیعت در معجزات نشانه بیواسطه کار خداوند رنج بسیار برد. این ویژگی بازتاب گرایش به آیین یهود و دلبستگی به فرمانروائی خداوند و راهی بود که جان هیرکانوس John Hyracanus کاهن و فرمانروای یهود (133-130 ق. م) و پس از وی سیمون بار Simonbar Koseba [طاغی علیه رم] (مرگ 135 میلادی) و دیگرانی که چندان مشهور نبودند طی کردند. بدین سان مسیح برآورنده امیدهای آخرت، داور بزرگ، شهریار مسح شده از اعقاب داوود، ولی عهد آسمان، مجری مشیتهای خداوند، قهرمان درستی و راستی، و چوپان جنگجوئی بود که به ستیز دشمنان خدا و یاری رهروان خداوند برخاسته بود. مسیح بدین روایت شهریار اشعیاء 11: 12 و فرزانهای شگفت انگیز و داور بزرگ و حامی راستی است. [و به جهت امتها علمی برافراشته رانده شدگان اسراییل را جمع خواهد کرد، و پراکندگان یهود را از چهار طرف جهان فراهم خواهد آورد].
سفر لاویان 18: 1-14 را روایت شگفت انگیزی است که به «کهانت نو» و فرمانروائی جان هیراکانوس ربط مییابد و همانند اشعیاء 9: 27 و 11: 1-9 به مشکلات فردی این فرمانروای کاهن باز میگردد و در چنین جامعهای مسیح واسطه مکاشفه و مجری خواست خداوند در توجه به راستان و دادگری است. مزید بر این مسیح به دانائی خداوند و مشیت او برای امتها میاندیشد و در این راه به روایت اشعیاء 42: 1-4؛ 49: 6 خود را خادم خدا میخواند، خادمی که به هدفی مفیدتر از پیروزی سپاهیان و آن چه بر انسان مستور است توجه دارد. روایت سفر لاویان 18: 10:
و او دروازههای بهشت را میگشاید
اوست که شمشیر ترسبار را از آدم دور میکند (cf تکوین 3: 34)
و اوست که قدسیان را قدرت میبخشد تا از درخت حیات تناول کنند.
و این بازگشت درون مایه یا موتیف شهریار چون پاسدار درخت حیات در باغ خدا و روایتی آشنا در آثار سومری و آشوری در میانرودان و روایتی است که در کنعان و نزد عبرانیان شهریار به شفا بخش و پدید آورنده حاصلخیزی تبدیل میشود. در باروخ سریانی در پیوند با ظهور مسیح (73: 2، 74:1: 1) آمده است که:
شفا در شبنم فرو میبارد
بیماری پریشان میشود
و داوریهای نادرست و شادمانی و ستیز و انتقام
و خون و شهوات و رشک و نفرت
و آن چه از این سان است
به تباهی میروند و هیچ کس به ناهنگام نمیمیرد
و از مصیب ناگهانی نشانی نیست.
و جانوران وحشی از جنگل بیرون میآیند
مطیع انسان میشود.
و افعیها و اژدهایان
و لانه و کنام خود خارج میشود
تا خود را به کودکی تسلیم کنند.
زنان از درد زایمان رنج نمیبرند
روز میگذرد و دروگران خسته نمیشوند
و آن چه ساخته است فرسوده نخواهد شد.
از این دید سخن از شهریاری است که در اشعیاء 11: 9-1 گزارش شده است. [و نهالی از تنه یسی بیرون آمده شاخه از ریشههایش خواهد شکفت، روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت، یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند، و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود، و موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود، بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کشت، و کمربندش عدالت خواهد بود و کمربند میان اش امانت، و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پرواری با هم، و طفل کوچک آنها را خواهد راند، و گاو با خرس خواهد چرید و بچههای آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد، و طفل شیر خورده بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر بازداشته شده دست خود را به خانه افعی خواهد گذاشت] ماجرائی که در سلطنت عیسی و معجزات شفا بخش او پدیدار میشود؛ و نشانهی پویائی انجیل و بازگشت انسان به خدا در طبیعت و جامعه است. بدین روایت مسیح در هنر آغازین مسیحیت چونان اورفئوس و کسی است که جانوران وحشی و حتی طبیعت بیجان را با جادوی موسیقی خویش افسون میکند.
ضیافت مسیحی
مفهوم ضیافت مسیح و یاران اش پس از پیروزی وی مفهومی است که در انسان شناسی مراسم آیینی یا آداب اجماع rite of addregation نام دارد و گویای کمال دیگر بار بعد از تعلیق نظم به هنجار طی یک بحران است. پیشینه ضیافت مسیحی به ضیافت بعل بعد از دستیابی به شهریاری و تمام شدن خانه بعل و نیز مراسم قربانی بزرگ سلیمان بعد از ساخته شدن هیکل سلیمان به هنگام جشن برداشت خرمن باز میگردد (I شهریاران 8: 62-66) [پس پادشاه و تمامی اسراییل با وی به حضور خداوند قربانیها گذارنیدند و سلیمان به جهت ذبایح سلامتی که برای خداوند گذرانید بیست و دوهزار گاو و صدو بیست هزار گوسفند ذبح نمود و پادشاه و جمیع بنی اسرائیل خانه خداوند را تبرک نمودند، و در آن روز پادشاه وسط صحن را که پیش خانه خداوند است تقدیس نمود زیرا مذبح بر نجینی که به حضور خداوند بود به جهت گنجایش قربانیهای سوختی و هدایای آردی و پیه ذبایح سلامتی کوچک بود از آن جهت قربانیهای سوختنی وهدایای آر دی و پیه ذبایح سلامتی در آن جا گذرانید، و در آن وقت سلیمان و تمامی اسراییل با وی عید را نگاه داشتند و آن انجمن بزرگ از مدخل حمات تا ودای مصر هفت روز یعنی چهارده روز به حضور یهود خدای ما بود و در روز هشتم قوم را مرخص نمود و ایشان برای پادشاه برکت خواسته و با شادمانی و خوشدلی به سبب تمام احسانی که خداوند به بنده خود داوود و به قوم خویش اسراییل نموده بود به خیمههای خود رفتند] این مفهوم در پرداختن به اخرت نزد عبرانیان در اشعیاء 25: 6 و نزد مسیحیان در مکاشفه 19: 9 نیز یافت میشود [و یهود صبایوت در این کوه برای همه قومها ضیافتی از لذایذ برپا خواهد نمود، یعین ضیافتی از شرابهای کهنه از لذایذ پر مغز و از شرابهای کهنه مصفا؛ و مرا گفت بنویس خوشا آنان که بزم نکاح بره دعوت شدهاند و نیز مرا گفت این است کلام راست خداوند]. شگفت آن که در مکاشفه عبرانی عنصر این ضیافت ازگوشت بهیموت و لویاتان فراهم میشود. در IV عزرا 6: 52 -54 در این زمینه سخن از جانوران و خزندگانی است که در روز ششم آفرینش پیش از آفریده شدن آدم، برای فرمان راندن بر آنان، هستی یافتهاند. با این همه این روایت با اسطورهای پیوند دارد. لویاتان عبری گونهای از لوتان کنعانی و هیولایی است که در متون رأس الشمره آشفتگی یا کائوس آغازین را در خود دارد و بر آن است که بعل شهریار را نابود سازد.
لوتان مار آغازین
مار چنبر زده هفت سر
در ایوب 40: 15-24 بهیموت همانا اسب آبی [و در ایوب 41] لویاتان تمساح و موجودی قدرتمند و اسطورهای است. گفتنی است که در اساطیر آیینی مصر اسب آبی نماد ست یا ستح seth خدای مصری و خدای بدنهاد دشمن نظم در کیش ادفو Edfu است. بدین سان نمادین بودن ضیافت مسیح بعد از پیروزی بر نیروهای آشفتگی و در جهت آراسته شدن سفره ضیافت با گوشت چنین حیواناتی است.
مسیح چون پسر داوود فرانسوی محدودیتهای طبیعی پاسدار مشیت خداوند و سلطنت او پیش از کمال غائی و آفرینش دیگر بار [با بر انگیزاندن مردگان از خواب] موقتی است. بدین سان محدود بودن مسیح و مرگ وی و یاران او (IV عزرا 7: 29) و بازگشت به آغاز بازگشت دیگر بار به هنگام رستاخیز برای احیای مردگان و داوری نهائی است.
پسر انسان
مسیح همانند پسر آدم یا پسر انسان در ایدئولوژی شهریاری خانواده داوود مقامی شاهانه است که در زبور 80: 17 برای یهودا به هنگام اجرای مراسم آیینی روزه به کار میرود و سخن از شهریاری است که به روایت زبور 110: 1 دست راست خداست [دست تو بر مرد دست راست تو باشد و بر پسر آدم که او را برای خویشتن قوی ساخته ئی؛ یهوه به خداوند گفت بر دست راست من بنشین تا دشمنانت را پای انداز تو سازم] پسر آدم به مفهوم باستانی میانرودان از شهریار چون نماینده جامعه و پاسدار درخت حیات در باغ خدا باز میگردد و نماد خدمت آدم به خداوند و شهریار واسطه خدا و برکات طبیعت جامعه است. مفهوم میانرودانی شهریار چون پاسدار درخت حیات نزد عبرانیان مفهومی است که با درخت زندگی و باغ عدن پیوند دارد. در حزقیال 28: 12- 19 شهریار صور مجری خدا و خاتم وی در باغ خدا و آغازینه یا نمونه باستانی آدم در باغ عدن است، آدمی که به هیأت خدا در باغ عدن هستی یافت و مفهومی دینی و مردمی است. انسان شهریار باغ خدا همانا پسر داوود و عنوانی است که با مسیح غائی و مکاشفه حزقیال پیوند دارد.
[و کلام خداوند بر من نازل شده گفت، ای پسر انسان برای پادشاه صور مرثیه بخوان و وی را بگو خداوند یهوه چنین میفرماید تو خاتم کمال و مملو حکمت و کامل جمال هستی، در عدن در باغ خدا بودی و هر گونه سنگ گرانبها از عقیق احمر و یاقوت اصفر و عقیق سفید و زبرجد و جزع و یشب و یاقوت کبود و بهرمان و زمرد پوشش تو بود و صنعت دفها و نایهای تو در تو از طلا بود که در روز خلقت تو آنها مهیا شده بود، تو کروبی مسح شده سایه گستر بودی و تو را نصب نمودم تا بر کوه خدا بوده باشی، و در میان سنگهای آتشین میخرامیدی، از روزی که آفریده شدی تا روزی که بیانصافی در تو یافت شد به رفتار خود کامل بودی، اما از کثرت سوداگریات بطن تو را از ظلم پر ساختند پس خطا ورزیدی و من تو را از کوه خدا بیرون انداختم و تو را کروبی سایه گستر از میان سنگهای آتشین تلف نمودم، دل تو از زیباییات مغرور گردید و به سبب جمالت حکمت خود را فاسد گردانیدی پس تو را بر زمین میاندازم و تو را پیش روی پادشاهان میگذارم تا بر تو بنگرند، به کثرت گناهت و بیانصافی تجارتت مقدسهای خویش را بیعصمت ساختی پس آتشی از میانت بیرون میآورم که تو را بسوزاند و تو را به نظر جمیع بینندگانت بر روی زمین خاکستر خواهم ساخت، و همه آشنایانت از میان قومها بر تو متحیر خواهند شد و تو محل دهشتشده دیگر تا به ابد نخواهی بود.]
این هیأت برای نخستین بار در مکاشفه یهودی دانیال 7: 9 -14 و جائی که هیولای نماد نیروهای آشفتگی از دریا سر بر میآورند پدیدار میشود [و نظر میکردم تا کرسیها برقرار شد و قدم الایام جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفید و موی سرش مثل یشم پاک و عرش او شعلههای آتش و چرخهای آن آتش ملتهب بود، نهری از آتش جاری شده از پیش روی او بیرون آمد، هزاران هزار او را خدمت میکردند و کرورها کرور به حضور وی ایستاده بودند، دیوان بر پا شد و دفترها گشوده گردیده، آنگاه نظر کردم به سبب سخنان تکبر آمیزی که آن شاخ میگفت، پس نگریستم تا آن وحش کشته شد و جسد او هلاک گردیده به آتش مشتعل تسلیم شد، اما سایر وحوش سلطنت را از ایشان گرفتند اما درازای عمر تا زمانی و وقتی به ایشان داده شد، و در رؤیای شب نگریستم و اینک مثل پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و نزد قدیم الایام رسید و او را به حضور وی آوردند] گزارش دانیال تأکیدی بر روایت سفر تکوین 26: 1-2 در همانندی سیمای آدم با خداوند و از آدمی سخن میگوید که بر همه موجودات زمین فرمان میراند [و خدا گفت آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریان و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و حشرات که بر زمین میخزند حکومت نماید، پس خدا آدم را به صورت خود آفرید و او را به صورت خدا آفرید ایشان را از نر و ماده آفرید] در روایت دانیال (7: 13) پسر انسان چون دیگر مردمان مرید خدا و کسی است که با ابرها میآید و مشیت خداوند را گردن مینهد.
در زبان سامی باستان این مفهوم به معنی وحدت شخصیت و با این همه موجب تمایز طبیعی و فوق طبیعی رهبر نیست. رهبر فوق طبیعی در این جا با نشانه «کسی چون پسر انسان» که با ابرها میآید مشخص میشود و پسر انسان و مجری شهریار آسمانی در آیین یهود و در زمینه سخن از آخرت مشخصه ظهور عیسی است. عیسی با کمال دنیا پیوند دارد و ظهور پسر انسان و کسی که با ابرها فرا میرسد نماد قدرت و جلال عیسی و ارجاعی است که در عنایت به سخن کاهن اعظم در متی 26: 64-65 و مرقس 14:62-63 از وی یاد شده است [عیسی به وی گفت تو گفتی و نیز شما را میگویم بعد از این پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوت نشسته بر ابرهای آسمان میآید، در ساعت رئیس کهنه رخت خود را چاک زده گفت کفر گفت، دیگر ما را چه حاجت به شهود است، اکنون کفر او را شنیدید؛ عیسی گفت من هستم و پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوت نشسته در ابرهای آسمان میآید، آن گاه رئیس کهنه جامعه خود را چاک زده گفت دیگر چه حاجت به شاهدان داریم، کفر او را شنیدید] تصور ظهور انسان بر ابرها شاید از زبورهای جلوس خداوند و جائی که خدا «راکب ابرها» است گفته شده و این خود با شهریاری بعل در مراسم آیینی سال نو و کسی که از او با عنوان «آنکو راکب ابرها است» یاد میشود نزدیک است. سخن گفتن از پسر انسان بازتاب تحول مفهوم خدا در آیین یهود و جائی است که فرشتگان آسمان یا پسر فوق طبیعی انسان مجری فرمان خدا است.
مفهوم پسر انسان جز در عهد جدید در بخش 37-71 کتاب خنوخ جنبه تمثیلی دارد و از پسر انسان به عنوان فرمانفرمای شهریار آسمان در برابر دشمنان خداوند یاد میشود و پسر انسان مقرب خداوند، برگزیده و یگانهای است که مسیح نام دارد. بیتردید مسیح نشان شهریاری دارد و ارجاعهایی چون «جلال سلطنت او» گویای این نکته است. سلطنت مسیح ضامن سعادت درست کاران و بدین سان پسر انسان مفهومهای متعددی را در خود دارد و مفهوم مسیح تحول یافته شهریاری است و به نماینده مردمان و شفیع میان خدا و انسان نیز اشاره دارد. مسیح شهریار در این راه انسان را اعتباری دیگر بار میدهد و چون آغازینه «آدم اولین» بدان سان که در قرنتیان I،45: 15 آمده «آخرین آدم» است [و هم چنین مکتوب است که انسان اول یعنی آدم نفس زنده گشت اما آدم آخر روح حیات شد]. رنجی که مسیح میبرد رنج مردمان و شوری است که در گزارش پطرس و در مرقس 8: 29 و لوقا 9: 20 از آن یاد میشود [او از ایشان پرسید شما مرا کی میدانید پطرس گفت تو مسیح هستی؛ بدیشان گفت شما مرا که میدانید پطرس در جواب گفت مسیح خدا]. با این همه در مآخذ مکاشفه عهد جدید در این زمینه شاهد چندانی نیست که در خنوخ 48: 4 است که پسر انسان با ایجاد سلطنت نهائی خداوند و امید مردمان پیوند دارد:
و او نور امتها خواهد بود
و امید آنان که دل آزردهاند
از آن جا که در میانرودان توجه با اساطیر و آغاز آگاهی دینی به هزاره سوم پیش از میلاد باز میگردد در ایدئولوژی شهریار مقدس مجری شهریار آسمان و در آیین یهود مسیح و پسر انسان در بردارنده چنین پیشینهای است. بدین سان در قلمرو زمینههای ازلی حقایق پویای خداوند فراسوی تمثیل زبان تهی از لطف زندگی عادی و نماد گرایی آیینی و روایات اسطورهای پلی بین آرزوها و امیدهای انسان در اطمینان به خداوند است. [به روایت از قاموس کتاب مقدس از جیمز هاکس در انجیلها هشتاد مرتبه به پسر انسان اشاره شده و پسر انسان همانا برادر انسان و نیز فرمانروای آنان است. بدین روایات عیسی پسر خدا است و در سرمدی بودن با او یکی است].
در آیین مسیح سلطنت خداوند توسط مجری شهریار آسمان، مسیح، تضمین میشود و پسر انسان همان مسیح است. این داستان مایه در گذر تاریخ عنصری اسطورهای به خود میگیرد و تفسیرهای متعدد دینی از برخی از روایات مذهبی گویای تلاش در رهائی از چنین برآیندی است. خداشناسی در بیان سلطنت خداوند و مجری خدا، مسیح و پسر انسان، در روایات اسطورهای میراثی تحریف شده و غیر عقلی است و هم بدین دلیل است که در اسطوره زدائی نو [از آیین مسیح و کتاب مقدس که از اگزیستانسیالیسم مسیحی رودولف بوتمان خداشناس پروتستان آلمانی در سده نوزدهم آغاز شد (8)] تلاش بر آن است که پیچیدگیهایی از این است بر طرف و سنتهای دینی کهن روشنتر شود.
منبع: گری، جان؛ (1378) شناخت اساطیر خاور نزدیک (بین النهرین)، مترجم: باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ نخست.
/ج