نویسنده : مهران ابراهیمی
آسیبشناسی کار و همّت:
تلاش و همّت، از ابتلا به آفت و آسیب دور نیست. بر هر خردمندی پیش از آغاز هر کار لازم است آفات و آسیبهای آن را بشناسد تا از دچار شدن به آنها پیشگیری کند. از میان همه آفات، به سه عامل مهمتر اشاره میشود:1. تنبلی و کاهلی
تنبلی، کاهلی و مسامحه در امور و کارها، در بعد فردی، سبب عقبماندگی در کارها و از دست رفتن فرصتهاست. و در بعد اجتماعی نیز سبب هدر رفتن نیروهای انسانی و نهایتاً عدم استقلال اقتصادی و عدم خودکفایی خواهد شد. تنبلی و سستی، دشمن کار و تلاش است و در هر جا رخنه کرده، روحیه کار و همّت مضاعف را از بین برده است. در فرهنگ اسلامی، انسانی که تنبلی و سستی را پیشه خود سازد، مورد لعن و طرد قرار گرفته و دیگر نام مسلمانی زیبنده وی نیست. در حقیقت، فرد تنبل و اهمالکار، حق خدای را به جا نیاورده است. امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید: ایاکم و الکسل، فانّه من کسل لم یود حق الله؛ از تنبلی بپرهیزید که تنبل، حق خدا را ادا نکند. ( تحف العقول عن آل الرسول، ص 110) مولای متقیان نتیجه تنبلی را، شکست در عرصههای زندگی معرّفی میکند: من اطاع التوانی، ضیع الحقوق؛ آن کس که از تنبلی و سستی پیروی کند، حقوق خویش را ضایع کرده است. ( تنبیه الخواطر، ج 1، ص 59) و در حدیث دیگری همین هشدار را میدهد: هیهات من نیل السعادة السکون الی الهواینا و البطانة؛ آرمیدن در آغوش تنبلی و سستی، دوری جستن از خوشبختی و سعادت است. (غرر الحکم ودرر الکلم، ص 326، ح 7605) بر اساس سخن امام علی علیه السلام سستی رذیلهای است که هم در دنیا و هم در آخرت سبب خسران خواهد گشت: التوانی فی الدنیا، اضاعه و فی الاخرة، حسرة، سستی، در دنیا از دست دادن فرصتها و در آخرت پشیمانی آورد. ( الکافی، ج 1 ص 403) امیر بیان علیه السلام عاقبت کاهلی و سستی در انجام اعمال نیکو را زیانبار میداند و میفرماید: من قصر فی ایام امله قبل حضور اجله، فقد خسر عمله و ضره اجله؛ کسی که قبل از فرا رسیدن مرگ در اعمال نیکو کوتاهی کند، حاصل کارش زیان است و مرگ او مایه خسران. ( نهج البلاغه، خطبه 28) فقر به عنوان یکی از عواملی که سبب انواع و اقسام منکرات در جامعه است، زاییده تنبلی و سستی است. حضرت علی علیه السلام در حدیثی در این باره میفرماید: انّ الأشیاء لمّا ازدوجت ازدوج الکسل و العجز فنتجا بینهما الفقر؛ آن روز که همه چیز به هم پیوند خوردند، تنبلی و ناتوانی به هم آمیخته و از آن دو، فرزندی به نام فقر و تهیدستی زاده شد. ( الکافی، ج 5، ص 86) از خصوصیات و نتایج تنبلی و سستی، سربار شدن و ارتزاق از دسترنج دیگران است.2. افراط و تفریط
افراط در لغت به معنای «از اندازه در گذشتن، و زیادهروی کردن» (فرهنگ معین، واژه افراط) و در مقابلش، تفریط به معنای «کوتاهی کردن، تباه کردن، و ضایع ساختن» (همان، واژه تفریط) است. در فرهنگ اسلامی نیز همین معنا و مقصود آمده است. آن چه افراط و تفریط را به عنوان آفتی برای کار و همّت قرار داده است، گذشتن از مرز اعتدال و میانهروی و به دیگر سخن گذشتن از دایره عدل و حق است. دین اسلام، دین میانهرو است. معصومان علیهم السلام نیز در تمام امور و کارهای خویش، راه میانه و اعتدال را در پیش میگرفتند و ما در تاریخ زندگانی پیشوایان دین حتی به یک مورد بر نمیخوریم که افراط یا تفریط در کارها، از آنان گزارش شده باشد. از منظر امام جعفر صادق علیه السلام کلید تمام بدیها و بدبختیها، افراط در کار و همّت و نیز سستی و مسامحهکاری است. (وسائل الشیعه، ج 4، ص 105) ایشان در باره محدوده تلاش در راه کسب معاش میفرماید: لیکن طلبک المعیشة فوق کسب المضیع و دون طلب الحریص الراضی بدنیاه المطمئنّ الیها؛ تلاش تو برای معاش، باید بیش از عمل ضایعکننده (در اثر سستی) باشد و کمتر از تلاش حریصی باشد که با دنیا خشنود میشود و به آرامش میرسد. ( تنبیه الخواطر، ج 1، ص 13) اصولاً رعایت اعتدال، نشانه عقل است و عدم اعتدال، نشانه جهالت و بیخردی. از همین رو، مولای متقیان میفرماید: لا تری الجاهل الاّ مفرطاً او مفرطاً؛ جاهل را نمیبینی مگر این که افراط میکند یا تفریط. ( نهج البلاغه، حکمت 70) حضرت علی علیه السلام در بیان بخشی از صفات متضادّ آدمی، لزوم اندازه داشتن تمایلات و خطر افراط و تفریط آنها را خاطر نشان میسازد: فکلّ تقصیر به مضرّ و کلّ افراط له مفسد؛ هر کوتاهی در تمایلات، زیانآور و هر زیادهروی نسبت به آنها باعث فساد و تباهی است. (همان، حکمت 108)همچنین امیر المؤمنین علیه السلام ضمن وصایایش به امام حسن مجتبی علیه السلام در زمینه اعتدال و میانهروی میفرماید: و اقتصد یا بنی فی معیشتک؛ فرزند عزیزم، در تلاش معاشت، میانهرو و معتدل باش و از زیادهروی پرهیز کن. (بحار الأنوار، ج 68، ص 214)
3. آرزوهای دور و دراز
امید به آینده و آرزوهای منطقی و دستیافتنی، در فرهنگ اسلامی مثبت و ارزشمند قلمداد شده است. امید و رجاء به موفقیتهای مادّی و معنوی در زندگی، موتور محرّکه حرکت انسان است. سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این مطلب را تأیید مینماید: الأمل رحمة لامّتی و لولا الأمل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجراً؛ آرزو، برای امّت من رحمت است؛ اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزند خود را شیر نمیداد و هیچ باغبانی درختی نمینشاند. (همان، ج 74، ص 175) با توجّه به مجموع روایات عنوان «امل» به دست میآید که در فرهنگ دینی، آرزو به دو گونه مثبت و منفی است. آرزوی مثبت که به رجاء و امید نزدیکتر است، متعلّق به امور معقول، مشروع و دستیافتنی است. در مقابل، آرزوهای منفی، در بیان ائمّه اطهار علیهم السلام نفی و طرد شده است. این آرزوها، در بیشتر احادیث، به آرزوهای دور و دراز و دستنیافتنی تفسیر شده است که رسیدن به آنها انسان را از مسیر حقّطلبی و اعتدال خارج میسازد و او را به افراطگری در کار و تلاش سخت در دنیا، پیوند میدهد. هشدارهای ائمه علیهم السلام در این باره بسیار جدّی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای امّت خود، بیش از هر چیز از آرزوهای دراز و همچنین مسبّب آن یعنی هوای نفس، اظهار نگرانی و ترس میکند: ان اخوف ما اخاف علی امّتی، الهوی و طول الامل؛ برای امّت خویش از دو چیز، خائف و ترسانم: هوای نفس، و آرزوهای دراز. (همان، ج 67، ص 75) آرزوهای دور و دراز، سبب ضایع و تباه کردن اعمال و رفتار انسان میگردد. حضرت علی علیه السلام میفرماید: من اطال الامل، اساء العمل؛ کسی که آرزو را دراز گرداند، رفتار خود را ضایع و تباه کرده است. (نهج البلاغه، حکمت 36) به راستی که با بلندپروازیهای نابه جا و آرزوهای بی حساب و طولانی، انسان کارها را کنار مینهد و در جستجوی سراب رؤیاهای خویش، به ورطه نیستی و نابودی کشانده میشود. امام علی علیه السلام در این زمینه میفرماید: من جری فی عنان امله، عثر باجله؛ کسی که از پی آرزوهای بی حساب خود روان گردد، به سوی سقوط و مرگ قطعی لغزیده است. (همان، حکمت 19) با این وصف، تکیه کردن بر چنین آرزوهایی، کاری جز حماقت و ابلهی نخواهد بود. امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید: من الحمق، الاتّکال علی الأمل؛ تکیه کردن بر آرزو، ابلهی و حماقت است. ( غرر الحکم ودرر الکلم، ص 312، ح 7226) بنا بر این، دل به آرزوهای طولانی و زیاد بستن، برگرفته از فساد عقل است. حضرت علی علیه السلام میفرماید: کثرة الامانی من فساد العقل؛ آرزوهای زیاد، ناشی از فساد عقل آدمی است. (همان، ص 65، ح 861)از منظر تربیتی و اخلاقی امام علی علیه السلام بهترین داروی شفابخش، ترک آرزوهای موهوم و منفی است: انفع الدواء، ترک المنی. (همان، ص 312، ح 7213) پیشوای مذهب جعفری امام صادق علیه السلام در حدیثی بسیار آموزنده، در وجه افتراق افراد عاقل و جاهل میفرماید: العاقل یعتمد علی عمله و الجاهل یعتمد علی أمله؛ عاقل، به کار، سعی و همّت خویش تکیه میکند، ولی نادان، به آمال و آرزوهای خویشتن متّکی هستد. (همان، ص 151، ح 2781)عوامل توفیق در کار
عوامل گوناگونی وجود دارد که خود، فی نفسه و ذاتاً یک ارزش والا و مثبت تلقّی میشوند و نیز نمود عملی آنها، در بستر کار و فعالیت جلوه میکند و کار و تلاش را به گنجینهای ارزشمند مبدّل میسازد. در این بخش، با توجّه به محدودیت نوشتار، به مهمترین عوامل توفیق در کار اشاره میشود.
1. شایستهسالاری
یکی از اصول حیاتی و سرنوشتساز در عرصه کار و اشتغال بویژه در حوزه حکومت و مدیریت جامعه، شایستگی و لیاقت در مقام، منصب و حرفه مورد نظر، یعنی شایستهسالاری است. بی شک اهتمام به شایستهسالاری، موجب جلوگیری از ورود و نفوذ افراد سودجو، فرصتطلب، فاسد، جاهل و... به عرصه حکومت به عنوان کارگزار میشود و نیز سبب زدودن معیارهای جاهلی چون ثروت و قدرتطلبی میگردد؛ آن چنان که قرآن کریم در داستان طالوت به آن اشاره میفرماید. شایستهسالاری، نیازمند زمینههای تعلیمی و تربیتی است که از وظایف و اهداف مهم حاکمیت است. در گذشته به دلیل این که روابط و تعاملات، به صورت ساده و سطحی اجرا میگشت، وجود نهاد تعلیم و تربیت در سطوح و عرصههای گوناگون لازم نبود، امّا در عصر حاضر، وجود این نهاد، ضروری است تا در جهت استصلاح و پیشرفت مردم، انجام وظیفه کند (حسن نظری، در کتاب کار و تولید، در مقایسه عصر امام علی علیه السلام با جامعه امروزی مینویسد: «اداره حکیمانه جامعه آن روز، تعلیم و تربیتی بیش از این را نمیطلبید؛ ولی در عصر حاضر، نهاد تعلیم و تربیت باید در جهت استصلاح و پیشرفت فرهنگی مردم، رشد فرهنگ عمومی، تقویت وفاق اجتماعی، از میان بردن آسیبهای گوناگون اجتماعی و گسترش مهارت و فن نیز گام بردارد). در منظر پیشوایان دین نیز شایستهسالاری در تمام امور تأکید گردیده و به عنوان یک ارزش مهم و حیاتی مطرح است. هر کسی توان و استعداد خاصی دارد که مجموع این توانایی و ظرفیتها، وی را برای کاری خاص، لایق و شایسته میسازد. پس انسان باید ظرفیت و شایستگیهای خویش را ملاک ورود در تمام امور قرار دهد. در حقیقت، انسان مؤمن، نباید کاری را به کسی که شایستگیاش را ندارد بسپارد، همچنین نباید در کار و مسئولیتی که خود توان و شایستگی و اهلیت انجام آن را ندارد وارد شود. در اشاره به این مطلب، داود رقی از امام صادق علیه السلام روایت میکند: لا ینبغی للمؤمن ان یذل نفسه. [قیل له: و کیف یذل نفسه؟ قال:] یتعرض لما لا یطیق؛ سزاوار نیست که مؤمن خود را ذلیل سازد. سؤال شد: چگونه خود را ذلیل میسازد؟ فرمود: کاری که در عهده طاقت و توانایی او نیست میپذیرد. (وسائل الشیعه، ج 11، ص 424) نکتهای که در شایستهسالاری نباید فراموش گردد، مسئله خطیر اعلمیت در تصدّی، ریاست و زمامداری است. برترین، فقیهترین و داناترین شخص، شایسته چنین مقامی است. در غیر این صورت، در قیامت جزو گروه محرومان از نظر لطف و عنایت الهی خواهد گشت. رسول اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: انّ الریاسة لا تصلح الا اهلها، فمن دعا الناس الی نفسه و فیهم من هو اعلم منه، لم ینظر الله الی یوم القیامه؛ ریاست، شایسته نیست مگر برای اهلش، پس هر کس مردم را به خود بخواند و در میان مردم داناتر از او وجود داشته باشد، خداوند در روز قیامت به وی نظر نخواهد افکند. ( الاختصاص، ص 251)همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عاقبت رویگردانی و تخلّف از مطلب پیشین را چنین بازگو میفرماید: من ام قوماً و فیهم من هو اعلم منه و افقه، لم یزل امرهم الی سقال (سفال) الی یوم القیامه؛ هر که رهبری جماعتی را در پیش گیرد و در میان ایشان داناتر و فقیهتر از وی باشد، پیوسته کارشان تا روز قیامت در پستی و سقوط است. ( ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص 206) امیر المؤمنین علیه السلام در نامه خویش به مالک اشتر، «خویشتنداری» و «تجربه» را، دو ملاک شایسته برای انتخاب کارگزاران حکومتی معرّفی میفرماید: توخ منهم اهلَ التجربه والحیاءِ من اهل البیوتاتِ الصّالحه و القدم فی الاسلام المتقدّمة؛ کارگزارنی را در میان کسانی بجو که تجربه و حیا دارند و از خاندانهایی پارسا که در مسلمانی قدم هستند. ( نهج البلاغه، نامه 53) همچنین تواناتر بودن به خلافت و داناتر بودن به فرمان خدا، ملاکهای مهم برای تصدّی خلافت و رهبری، است: ایها النّاس، انّ احقّ الناس بهذا الأمر، اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه؛ ای مردم، کسی به خلافت سزاوار است که بدان تواناتر باشد و در آن به فرمان خدا داناتر. ( نهج البلاغه، خطبه 173)
2. نظم
نظم در لغت در معانی گوناگونی چون «ترتیب دادن، آراستن، به رشته کشیدن جواهر، شعر گفتن» (فرهنگ معین، واژه نظم) آمده است. هر حکومت، سازمان، مجموعه، تشکّل و هر فردی در زندگی خویش، نیازمند برقراری و ایجاد نظم در حیطه کاری خویش است و گرنه بدون شک، در سایه هرج و مرج، سقوط خواهد کرد. نظمی که در فرهنگ اسلامی و سیره پیشوایان دین تأکید شده، امری است که موجب سامان گرفتن و اصلاح کارها میگردد. در باره ضرورت نظم میتوان به نامه 47 حضرت علی علیه السلام اشاره نمود که حضرت در وصیت خود به حسنین علیهما السلام و همه کسانی که با این حدیث روبهرو میگردند میفرماید: اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله، و نظم امرکم؛ من، شما (حسن و حسین)، و همه فرزندان و خانوادهام را و هر کسی که این نامهام به او میرسد، به ترس از خدا و رعایت نظم در کارتان سفارش میکنم. ( نهج البلاغه، نامه 47) آثار و برکات نظم در کارها و برنامهریزیها، به اندازهای آشکار و روشن است که نیازی به پرداختن بیشتر به آن نیست.کشاورزی و زراعت، برترین کارها نزد خداوند
از مهمترین بخشهای اقتصادی جامعه، بخش کشاورزی و زراعت است. پیشینه زراعت و کشاورزی در تاریخ زمین به اندازه حیات بشر است. در سیره پیشوایان دین، هر جا سخن از افزایش تولید بوده، بیشتر از کشارزی و زراعت یاد شده است. آن گونه که در احادیث ذکر خواهد شد، بسیاری از پیامبران خدا کشاورز بودند و در کنار مشاغل دیگری همچون چوپانی، از کار زراعت نیز ارتزاق مینمودند. بنا بر این، شکوفایی این بخش در جامعه اسلامی، باید بیش از پیش مورد توجّه و برنامهریزی مسئولان قرار گیرد و در سند چشمانداز برای این بخش و کشاورزان زحمتکش، جایگاه ویژه و درخوری قائل شوند. نکتهای که نباید از آن غافل شد، اسرافهای فراوانی است که در مصرف محصولات کشاورزی، بویژه نان، در کشور ما مشاهده میشود. بر اساس آمار و ارقام، بالاترین نرخ مصرف سرانه نان در جهان، به کشور ما اختصاص دارد. مصرف سالانه سیزده میلیون تن گندم در کشور، نشاندهنده اسراف و ضایع ساختن درصد بالایی از این محصول ارزشمند در مراحل گوناگون تولید تا توزیع است. (ر. ک: کتاب مسابقه کتابخوانی سومین جشنواره ملّی بهار، مقاله «اصلاح الگوی مصرف از نظر اقتصادی») در اهمیت و ارزش نان همین بس که خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله میفرماید: اکرموا الخبز، فانّه قد عمل فیه ما بین العرش الی الارض و ما فیها من کثیر من خلقه؛ نان را عزیز دارید، چه آن که عوامل سماوی و ارضی و بسیاری از آفریدههای الهی، در ایجاد آن مؤثّر بودهاند. (بحار الأنوار، ج 3، ص 161) کشاورزی و زراعت، به دلیل آن که نفع و سودش همگانی است، در منظر پیشوایان دین، برترین کارها به شمار آمده است. امام باقر علیه السلام میفرماید: خیر الاعمال، زرع یزرعه فیأکل منه البر و الفاجر؛ بهترین کارها، زراعت است که محصول آن را نیکوکار و بدکار میخورند. (همان، ج 23، ص 20) همچنین، کشاورزی از محبوبترین کارها در نزد خداست و شغل بسیاری از پیامبران و اولیای الهی بوده است. امام صادق علیه السلام میفرماید: کنوز الله فی ارضه و ما فی الأعمال شیء احبّ الی الله من الزراعة. و ما بعث الله نبیاً الّا زارعاً الّا ادریس علیه السلام فانّه کان خیاطاً؛گنجهای الهی در زمین نهفته است و هیچ کاری نزد خداوند محبوبتر از زراعت نیست. تمام پیامبران خدا کشاورز بودند جز ادریس که کارش دوزندگی بود. (وسائل الشیعه، ج 4، ص 103) کشت درختان و زراعت محصولات کشاورزی، پاکترین و حلالترین اعمال بشر معرّفی شده است. امام صادق علیه السلام در حدیثی ارزشمند به این مطلب اشاره میفرماید: ازرعوا و اغرسوا ـ و الله، ما عمل النّاس عملاً احلاً و لا اطیب منه. و الله لیزرعنّ الزرع و لیغرسنّ الغرس بعد خروج الدّجّال؛ زراعت کنید و درخت بکارید. به خدا قسم، هیچ عملی حلالتر و پاکیزهتر از آن نیست (از این نظر که کشاورزی و درختکاری، در تغذیه و حیات بشر ضروری است و گذشت زمان آن را از میان نخواهد برد). به خدا قسم، پس از خروج دجّال (در آخر الزمان نیز) مردم زراعت میکنند و درخت مینشانند. در سیره پیشوایان دین، کار کشاورزی، هر چند اندک و ناچیز، اجر و پاداش صدقه دارد؛ چون موجب سود رساندن به دیگران میشود. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید: ما من مسلم یغرس غرساً او یزرع زرعاً فیأکل منه انسان او طیر او بهیمة الا کانت له به صدقة؛ مسلمانی که درختی غرس یا زراعتی سبز نماید و مردم، طیور و چرندگان از آن بخورند، اجر صدقه دارد. (مستدرک الوسائل، ج 13، ص 26) از منظر معصومان علیهم السلام، این کار به قدری شریف و عزیز است که حتی قرار گرفتن در آستانه پایان دنیا و بر پایی روز قیامت نیز نباید آدمی را از این مهم باز دارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره میفرماید: انّ قامت الساعة و فی ید احدکم الفسیله، فان استطاع ان لا تقوم الساعة حتی یغرسها فلیغرسها؛ اگر پایان دنیا فرا رسید و یکی از شما نهال درختی در دست دارد، چنان چه به قدر کاشتن آن فرصت دارد، آن را بکارد. (همان، ج 2، ص 501) امیر المؤمنین علی علیه السلام در سیاستهای اقتصادی حکومت خود، تکیه بر درآمدهای حاصل از کشاورزی را مهم شمرده و آن را بر تحصیل درآمد از راه گرفتن مالیات مقدّم میخواند و بلکه رواج کشاورزی را موجب رونق بازار مالیاتی میداند و حاکمان خود را به این امر توجّه میدهد: ولیکن نظرک فی عمارة الأرض، ابلغ من نظرک فی استجلاب الخراج، لانّ ذلک لا یدرک الا بالعمارة؛ باید توجّه تو در آبادانی زمین، از تلاش تو در گرفتن مالیات از کشاورزان بیشتر باشد؛ زیرا دریافت مالیات جز به آبادانی زمین ممکن نمیشود. ( نهج البلاغه، نامه 53)
در نگاه ایشان، تنگدستی طبقه کشاورز و زارع و عدم رسیدگی به آنان، سبب خرابی و نابودی زمین میگردد. و ریشه و اساس این مشکلات را طمع و حرص حاکمان و متصدیان دولتی در گردآوری مال و زراندوزی معرّفی میکند: انّما یؤتی خراب الأرض من أعواز أهلها، و انّما یعوز أهلها لإشراف أنفس الولاة علی الجمع، و سوء ظنّهم بالبقاء، و قلّة انتفاعهم بالعبر؛ خرابی زمین، از تنگدستی کسانی است که بر روی آن کار میکنند. کشاورزان، هنگامی تنگدست گردند که والیان و دولتمردان به گردآوری مال روی آورده، گمان به همیشه زنده ماندن کنند و از رخدادها عبرت نگیرند. (همان، ص 666) در قرآن کریم نیز به این مسئله حیاتی برای بشر، توجّه و اشاره شده است. قرآن کریم میفرماید: هو أنشاکم من الارض و استعمرکم فیها؛ اوست که شما را از زمین پدید آورد و شما را به عمران آن وا داشت. (سوره هود، آیه 61) حضرت علی علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه میفرماید: فاعلمنا سبحانه انّه قد أمرهم بالعمارة لیکون ذلک سبباً لمعایشهم بما یخرج من الأرض من الحب و الثمرات، و ما شاکل ذلک مما جعله الله تعالی معایش للخلق؛ خداوند به مردم امر کرده است زمین را با کشاورزی آباد سازند، تا بدین وسیله خوراکشان از غلات، و حبوبات و میوهها و سایر روئیدنیها که خدا برای آسایش بندگانش آفریده است تأمین گردد. (مستدرک الوسائل، ج 2، ص 426)پایان سخن را با حدیثی آموزنده از امیر بیان علیه السلام در مذمّت افرادی که با داشتن حد اقل امکانات کشاورزی، به آن اقدام نکنند و با سستی و تنبلی به پذیرش یک زندگی فقیرانه تن دهند، زینت میدهیم. من وجد ماءً و تراباً ثمّ افتقر فابعده الله؛ کسی که آب و خاک در اختیار داشته امّا (نیروی انسانی خود را برای بهرهبرداری به کار نبندد) و با فقر و نیازمندی عمر بگذراند، از رحمت خدا به دور خواهد ماند. (بحار الأنوار، ج 23، ص 19)
منابع:
ـ قرآن کریم، مترجم: محمّد مهدی فولادوند، تهران: دار القرآن الکریم (دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی)، 1372. ـ اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ابن الثیر الجزری، عزّ الدین، بیروت: دار الفکر، 1409ه . ـ اصلاح الگوی مصرف از منظر اقتصادی، پروین پوررحیم، تهران: جهاد دانشگاهی، 1388. ـ الإختصاص، محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، قم: مطبعة مهر، اوّل، 1413ه . ـ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمّد بن محمّد بن نعمان (شیخ مفید)، تحقیق: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1413ه . ـ الأمالی، شیخ طوسی، قم: دار الثقافة، 1414ه . ـ الکافی، محمّد بن یعقوب بن اسحاق (کلینی)، تحقیق: علی اکبر الغفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیة، دوم، 1389ه . ـ المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ملاّ محسن فیض کاشانی، تحقیق: علی اکبر الغفاری، قم: انتشارات اسلامی، دوّم، بی تا. ـ المستطرف من کل فنّ مستظرف، احمد بن علی ابشیهی (ابوالفتح)، قم: الشریف الرضی، 1409 ه . ـ المیزان فی التفسیر القرآن، محمّد حسین طباطبایی، مترجم: سید محمّد باقر موسوی، قم: 1375. ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار أئمة الأطهار علیه السلام، محمّد باقر مجلسی، بیروت: الوفاء، سوم، 1403ه . ـ تحف العقول عن آل الرسول علیه السلام، ابن شعبه حرّانی، مترجم: صادق حسنزاده، قم: انتشارات علی علیه السلام، هشتم، 1386. ـ تنبیه الخواطر و نزهـة النواظر، ابی الحسین ورام، تهران: دار الکتاب الاسلامیه، دوم، 1368. ـ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، محمّد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، قم: درا الرضی، 1406ه . ـ سیره پیشوایان دینی (جزوه)، مصطفی دلشاد تهرانی، تهران: دانشکده مجازی علوم حدیث، بی تا. ـ صحیح بخاری، محمّد بخاری، بیروت: دار الفکر، 1401ه . ـ غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد آمدی، مترجم: محمّد علی انصاری. تهران: بی نا، 1337ه . ـ فرهنگ فارسی معین، محمّد، معین، تهران: بهزاد، 1382. ـ کار و تولید، حسن نظری، مؤسّسه دانش و اندیشه معاصر، 1384. لئالی الأخبار، شیخ محمّد نبی تویسرکانی، قم: علامه، 1413 ه . ـ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، میرزا حسین نوری طبرسی. تحقیق: مؤسّسه آل البیت، مشهد: چاپ سعید، 1407 ه . ـ میزان الحکمه، محمّد محمّدی ریشهری، قم: دار الحدیث، 1375. ـ نهج البلاغه، مترجم: کاظم عابدینی مطلق، تهران: انتشارات آفرینه، سوم، 1379. ـ وسائل الشیعه، محمّد بن الحسن حرّ عاملی. تحقیق: عبد الرحیم ربّانی یرازی، بیروت: دار الاحیا التراث العربی، پنجم، 1430 ه .
منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 8و9..