مقدمه
در مطالعات مربوط به رهبری، بر حسب معیارهای مختلف، تقسیمبندیهای متفاوتی از انواع رهبران به عمل آمده است. یکی از این معیارها منبع اقتدار رهبران میباشد که رهبری کاریزماتیک نیز در چارچوب آن مطرح میشود. این تقسیمبندی متأثر از دیدگاه ماکس وبر درباره انواع سلطه و اقتدار است و در مباحث مدیریت، ارزش زیادی دارد. البته، از مفهوم رهبری کاریزماتیک ماکس وبر انتقادهای بسیار شده است، با این حال، این مفهوم ارزش نظری خود را حفظ کرده است و پاسخگوی نیازهای تئوریک مهمی میباشد. این مفهوم، به ویژه برای مطالعه جنبشهای انقلابی اهمیت بسیاری دارد. (1)به نظر وبر، کاریزما نیرو و ویژگیای است که باعث میشود افراد واجد آن از انسانهای عادی متمایز و به صورت افرادی با قدرتها یا ویژگیهای فوق طبیعی، فوق انسانی یا دست کم استثنایی و نادر نمایانده شوند. در رهبری کاریزماتیک، اعتقاد پیروان به ویژگی خارق العاده رهبر اهمیتی اساسی دارد. بدون پیروی آزاد پیروان از رهبر کاریزمایی، کاریزمایی وجود نخواهد داشت. اساس اقتدار کاریزمایی روابط عاطفی است و دلدادگی پیروان به رهبر کاریزمایی بررفتار عاطفی مبتنی میباشد. پیدایش کاریزما مسیر عادی زندگی سیاسی را تغییر میدهد. رهبر کاریزمایی به دور خود پیروانی جمع میکند، نظام و قدرت مستقر را به زیر سؤال میبرد و معنای جدیدی را از امور ارائه میدهد. کار رهبر کاریزمایی ترغیب و تهییج ابعاد عاطفی ذهن مردم است. در نتیجه، باید برای حفظ رابطه خود با پیروانش همواره پویا و فعال باشد و خطر کند.(2)
به طور خلاصه، اقتدار کاریزمایی شدیدا شخصی و منبعث از قدرتهای خارقالعاده تلقی میشود؛ ممکن است مذهبی یا غیر مذهبی باشد؛ رابطهای عاطفی میان پیرو و رهبر است؛ متضمن رسالتی است که شاید احیای عقیده یا عرضه آرمانی نو باشد؛ در زمان بحران اجتماعی، احتمال ظهور آن افزایش مییابد؛ و بیشتر تغییرات اجتماعی و فکری را موجب میشود. و بر درباره شرایط پیدایش کاریزما به تفصیل و روشنی سخن نمیگوید و فقط به این نکته کفایت میکند که این نوع رهبری در دورههای فشار و اضطرار روحی، طبیعی، اقتصادی، اخلاقی، مذهبی و سیاسی ظهور میکند. به عبارت دیگر، منشأ جنبشهای کاریزمایی پیدایش خلا معنایی است که در نتیجه عدم کفایت سنتها و نظام فکری مستقر برای تبیین تحولات نو ایجاد میشود. (3)
همانطور که گفته شد از مفهوم رهبری کاریزمایی وبر انتقادهایی شده است که از آن جمله میتوان به وجود ابهام در مفهوم مزبور، کلی بودن آن و مشکل بودن استفاده از آن در عمل اشاره کرد. از این رو، برخی از اندیشمندان علوم سیاسی سعی کردهاند تا مفهوم رهبری کاریزمایی وبر را عملیاتی کنند. ویلنر از جمله این اندیشمندان است که تا حد زیادی در این کار موفق بوده است. به نظر ویلنر، مفهوم رهبری کاریزمایی چهار بعد مهم دارد که میتوان در آنها، ارتباط رهبر با پیروانش را مشخص کرد:
1) بعد تصور پیروان از رهبر: پیروان بر این باورند که رهبرشان تواناییهای فوق بشری و خصلتهای ویژهای دارد.
2) بعد پذیرش ایدههای رهبر: پیروان ایدهها و سخنان رهبر را صرفا به دلیل آن که وی آنها را بیان میکند، میپذیرند.
3) بعد اجابت و پذیرش: پیروان اوامر و دستورات رهبر را صرفا به دلیل آن که وی آنها را صادر کرده است، اجرا میکنند.
4) بعد احساسی و عاطفی: عکس العمل پیروان در مقابل رهبر آمیخته با محبت، دلبستگی و احترام و ایمان کامل است. (4)
از دیگر ایراداتی که در نظریه وبر وارد است حذف عنصر عقلانیت از رابطه پیروان و رهبری است. در نمونه رهبری امام که اگر بتوان آن را واجد ویژگی کاریزماتیک دانست عنصر عقلانیت نقش اساسی دارد.
مدیریت بحرانهای سیاسی
مرحله تصمیم گیری یکی از مراحل مهم در فرایند رهبری و مدیریت سیاسی جوامع است. رهبران و نخبگان فکری و ابزاری در برخورد با مسائل و مشکلات، پس از تجزیه و تحلیل آنها و بررسی گزینهها و راهحلهای مختلف به نقطهای میرسند که باید گزینه و راهحلی را انتخاب و تصمیمی را اتخاذ کنند. در واقع، جوهره رهبری و مدیریت سیاسی در تصمیمگیری خلاصه میشود این مطلب، به ویژه در شرایط بحرانیای که حیات حکومت یا جامعهای در خطر است بیشتر صدق میکند. در چنین شرایطی است که استعدادها و تواناییهای واقعی رهبران بروز میکنند.با توجه به نکتههای یاد شده، نظریهپردازی در زمینه تصمیمگیری - به ویژه در حوزه سیاست - جایگاه مهمی در متون سیاسی و روابط بین الملل دارد. تأملی در متون مزبور نشان میدهد که رهیافت تصمیمگیری برای هر گونه مطالعهای در زمینه مدیریت بحرانها از سوی رهبران، نقطه آغاز مناسبی است.
تصمیمهای سیاسی و امنیتی را میتوان بر حسب معیارهای مختلف به مقولههای گوناگون تقسیمبندی کرد. شیوه اتخاذ تصمیمها یکی از معیارهای مزبور است. در این چارچوب، دو نفر از اندیشمندان روابط بین الملل، تصمیم را به سه مقوله عمده تقسیم میکنند: (5)
1) تصمیمهای برنامهریزی شده: تصمیمهای عمدهای که عواقب بلند مدتی دارند و به دنبال مطالعه، تأمل و ارزشیابی مفصل کلیه گزینههای اتخاذ شدهاند.
2) تصمیمهای بحرانی: تصمیمهایی که در ادواری اتخاذ میشوند که تهدید شدیدی پیش آمده و زمان پاسخگویی محدود است. هم چنین، میزانی از غافلگیری نیز وجود دارد که، به دلیل نبود پاسخهای از پیش برنامهریزی شده، لازم است که پاسخی اختصاصی ارائه شود.
3) تصمیمهای تاکتیکی: تصمیمهای مهمی که معمولا از تصمیمهای برنامهریزی شده مشتق میشوند و میتوانند مجددا ارزشیابی، تجدید نظر و لغو شوند.
به این ترتیب، میتوان استدلال کرد که تصمیمهای نوع اول و سوم در شرایط عادی، در مدت زمان در خور توجه و با تجزیه، تحلیل و مباحثات بسیار زیاد اتخاذ میشوند، بر عکس، تصمیمات نوع دوم در شرایطی غیر عادی، در مدت زمان محدود، و در نتیجه با تجزیه، تحلیل و مباحثات اندک اتخاذ میشوند. در چنین شرایطی، فرآیند تصمیمگیری تا حد درخور توجه دگرگون میشود. در شرایط بحرانی، وجود سه عنصر قطعی و مسلم است:
1) مورد تهدید بودن اهداف بسیار اولویتدار واحد تصمیمگیری؛
2) محدود بودن زمان موجود برای پاسخگویی؛ و
3) غافل گیری.(6)
با توجه به نکتههای یاد شده، روشن میشود که بحرانها برای حکومتها و مردم کشورهای درگیر حوادث، رویدادهای مهمی محسوب میشوند. بحرانها دربرگیرنده مسائل و موضوعاتی اساسی هستند که با امنیت و احتمالا امکان ادامه حیات و بقایشان مرتبط میباشند. هم چنین، حوادثی هستند که به سرعت بروز و گسترش مییابند و از این رو، اتخاذ تصمیمات سریعی را ایجاب میکنند. به این ترتیب، افزون بر اهمیت تصمیمات اتخاذ شده در مواقع بحرانی، سرعت اتخاذ آنها نیز اهمیت دارد.
بنابراین، با توجه به ماهیت متفاوت تصمیمهای مربوط به بحران، طبیعی است که رویههای تصمیمگیری در شرایط بحرانی با رویههای تصمیمگیری در شرایط عادی بسیار متفاوت باشند. از جمله ویژگیهای تصمیمگیری در بحران آن است که میتوان به کاهش تعداد افراد دخیل در تصمیمگیری و محدود شدن گروه تصمیم گیرنده اشاره کرد. هم چنین در مواقع بحرانی، تصمیم گیرندگان به شدت به استرس دچار میشوند و این وضعیت پیشامدهای عمیقی دارد.
الگوی مدیریت امام خمینی (ره)
تأملی در شیوه مدیریت جنگ از سوی امام (ره) - به ویژه در سالهای نخستین آن - الگوی جالبی را از مدیریت بحرانهای سیاسی نشان میدهد. این الگو با توجه به ویژگیهای منحصر به فردی که دارد، ظرافتها و پیچیدگیهای خاص خود را داراست. از این الگو میتوان درسها و آموزههای زیادی برای مقابله با بحرانهای احتمالی فراگرفت.مدیریت سیستمیک بحرانهای سیاسی و جنگ، الگوی رایج در واحدهای مختلف هستند. در این الگو، هر گونه تصمیمگیری و مدیریت بحران در چارچوب سلسله مراتب و نظام تصمیمگیری حاکم اتخاذ میشود. در حالی که در شرایط عادی پروسه تصمیمگیری مطابق قواعد رایج و روال معمول صورت میگیرد، در شرایط بحرانی فرآیند تصمیمگیری متحول میشود و به صورت غیر عادی در میآید.
مطالعه رفتار و عملکرد امام خمینی (ره) در طول جنگ ایران و عراق - به ویژه سالهای نخستین جنگ - نشان میدهد که ایشان از شیوه مزبور مدیریت بحرانها به نحو احسن استفاده کردند. بر خلاف تصور عدهای که شیوه مدیریت امام را فردی یا در ارتباط مستقیم با مردم میپندارند، ایشان از مدیریت سیستمیک نیز نهایت استفاده را میکردند و اصولا به این روش بیشتر اعتقاد داشتند.
نمونه بارز این امر نیز تأکید خاص حضرت امام به نقش شورای عالی دفاع بود. این شورا که مطابق قانون اساسی برای اداره امور جنگ تشکیل شده بود نقشی اساسی در تصمیمگیریهای مرتبط با جنگ داشت. امام در سختترین شرایط جنگ تحمیلی نیز از این شورا سلب مسئولیت نکرد و همواره، بر تمرکز تصمیمگیریها در آن تأکید داشت. برای نمونه، ایشان در بیانیهای خطاب به مردم و مسئولان در مورخ 25 / 2 / 59 ضمن تأکید بر معیار بودن قانون اساسی در اعمال نهادها و مأموریت یافتن شورای عالی دفاع میفرمایند: «مسائل دفاع در شورا مطرح و رسیدگی میشود و پس از تصویب، تصمیم در اجرا با فرماندهی کل قواست و قوای مسلح باید اوامر ایشان را اجرا کند».(7)
با آن که شورا به صورت مرتب جلسههایی را در خدمت امام تشکیل میداد، اما امام به ارائه رهنمودهای کلی (و در مواقعی انتقاد) بسنده و به هیچ وجه سعی نمیکردند اختیارهای آن را تحدید کنند یا به طور کامل به تصمیمهایش جهت دهند.
در چارچوب سلسله مراتب تصمیمگیری و اجرا، امام بر رعایت سلسله مراتب و اطاعت نیروها از فرماندهان خود تأکید ویژهای داشتند. برای نمونه، ایشان تا جایی که ممکن بود بر فرماندهی کل قوا از سوی بنی صدر (علی رغم عملکرد منفی ایشان) تأکید میکردند. در سطوح پایین نیز، به طور مرتب نیروهای ارتش، سپاه، بسیج و ژاندارمری را به اطاعت از فرماندهان خود توصیه مینمودند. (8)
در جریان عملکرد بنی صدر و مسائلی که ایشان به وجود آورده بودند (نوعی بحران در بحران) نیز، عملکرد امام بر مبنای مدیریت سیستمیک بود. با آن که امام نفوذ بالایی در میان مردم داشتند و با یک اشاره میتوانستند با وی برخورد کنند، اما تا زمانی که مجلس جریان قانونی عزل بنی صدر را طی نکرد، اقدامی انجام ندادند.
افزون بر شورای عالی دفاع، مجلس شورای اسلامی دومین نهادی بود که در جریان مدیریت جنگ نقش داشت.
در این حوزه نیز، سیاست امام تنها نظارت بر عملکرد مجلس بود و ایشان به این عملکرد خاصی میدادند.
اما در کنار مدیریت سیستمیک جنگ که از سوی دو نهاد یاد شده و با نظارت ایشان صورت میگرفت، مدیریت کاریزماتیک بحرانهای سیاسی الگوی دوم مدیریت امام بود که در نوع خود سابقه نداشت. در واقع، هنر امام در تلفیق این نوع مدیریت با الگوی سابق بود. این نوع مدیریت بر ماهیت و نوع رابطه امام با تودههای مردم که تحت تأثیر کاریزمای بالای ایشان قرار داشت، مبتنی بود. برآیند چنین مدیریتی، حضور تعیین کننده نیروهای مردمی - به ویژه سپاه و بسیج - در جبهههای جنگ بود و در نهایت این نیرو در عقب راندن نیروهای عراق از خاک ایران، نقش اصلی را ایفا کرد.
الگوی مدیریت امام بر آموزههای دینی و روان شناختی مردم ایران قرار داشت. ایشان با بهرهگیری از اصول روان شناختی سعی میکردند آرامش کشور و ملت را در شرایط حاد بحرانی حفظ کنند. البته، باید یادآور شد که به خوبی نیز در این کار موفق شدند. ایشان در همان آغاز جنگ طی صحبتهایی خطاب به مردم ایران فرمودند: «این یک دزدی آمده است یک سنگی انداخته و فرار کرده، رفته است سر جایش، دیگر قدرت این که تکرار بکند انشاء الله ندارد. من به ملت ایران سفارش میکنم که چند جهت را ملاحظه کنند. یک جهت این که خونسردی خودشان را حفظ کنند و ابدا توجه به این معنا که یکی قضیهای واقع شده است (و واقعا واقع نشده قضیهای) توجه نکنند به این معنا، یک وقت اغتشاشی بار نیاید». (9)
از سوی دیگر، امام توانستند با استفاده از نفوذ خود در میان مردم و با بهرهگیری از باورهای دینیشان، به بهترین وجهی آنها را برای حضور در جبهههای جنگ بسیج کنند.
«و اینجانب اولا به ملت ایران هشدار میدهم که خود را مهیا کنند و اسلحههای خود را آماده کنند و به حال آمادهباش باشند که اگر خدای نخواسته محتاج بسیج عمومی شد و اگر به جهاد مقدس عمومی داده شد، فورا به میدان رفته و از دین خدا و کشور اسلامی دفاع نمایند». (10) به این ترتیب، ترکیبی از دو سبک مدیریت بحرانها - مدیریت سیستمیک و مدیریت کاریزماتیک - بود که توانست جلوی تجاوز عراق به ایران را بگیرد و الگوی منحصر به فردی را از امام به میراث بگذارد.
پینوشتها:
1-حسین بشیریه؛ انقلاب و بسیج سیاسی؛ تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1372، صص 5 - 20 و ژولین فروید؛ جامعه شناسی ماکس وبر؛ ترجمه نیک گهر؛ تهران: نشر نیکان، 1362.
2-حسین بشیریه؛ جامعه شناسی سیاسی؛ تهران: نشر نی، 1377، صص 57 - 63.
3-همان.
Jean Blondel, Comparactive Government, London: Philip Allan, 1990.4
5.Theodore Couloumbis and Wolf International Relation، New Jersey: Prentice - Hall، 1982 pp.99- 100.
6-دوئرتی و فالتزگراف؛ نظریه متعارض در روابط بین الملل؛ ترجمه بزرگی و طیب؛ تهران: نشر قومس، 1372.
7-مرکز مدارک فرهنگی و انقلاب اسلامی وزارت ارشاد؛ صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی)؛ جلد 12 تهران: وزارت ارشاد اسلامی، ص 128.
8-همان.
9-همان، ص 91.
10-همان، ص 121.
/ج