درگیری نظامی ایران و امریکا
تشدید حملات هوایی عراق در خلیج فارس و افزایش ناوگان نظامی امریکا در منطقه برای اسکورت نفتکشهای کویتی، رویارویی و درگیری نظامی ایران و امریکا را باعث شد و تحولات خلیج فارس و لشکرکشی امریکا به منطقه نیز به تحریک بیشتر افکار عمومی در ایران انجامید. مسئولان با بیان این که جنگ با امریکا برای ملت ایران از جنگ با عوامل آن شیرینتر است، تبلیغات گستردهای را برای جذب نیروهای مردمی به راه انداختند. در نتیجه، کاروان مدافعان خلیج فارس با برگزاری مراسم گوناگون از سراسر کشور به جبهههای جنگ رهسپار شدند.در آبهای خلیج فارس، رویارویی بین ایران و امریکا روندی تصاعدی داشت. نخستین کاروان نفتکشهای کویتی تحت اسکورت امریکا بعد از عبور از آبهای جزیره فارسی در میدان مین گرفتار شد و نفتکش بریجتون با مین برخورد کرد. در این جریان، امریکا ایران را مقصر دانست. حدود دو ماه بعد، کشتی ایران اجر به بهانه این که مشغول مین گذاری در خلیج فارس است هدف حمله بالگردهای امریکایی قرار گرفت. درگیری قایقهای تندروی سپاه با بالگردهای امریکایی در حوالی جزیره فارسی و شلیک موشک استینگر جلوه آشکارتری از درگیری دو کشور بود. برخورد دو فروند موشک کرم ابریشم به دو نفتکش امریکایی در بندر الاحمدی کویت در دو روز متوالی مرحله جدیدی از گسترش جنگ به کشورهای دیگر بود. امریکا سکوی نفتی رشادت را هدف حمله قرار داد که با حمله موشکی به پایانه سی ایلند بندر الاحمدی رو به رو شد. بعد از آن، برای مدتی نزدیک به شش ماه درگیری نظامی در خور توجه بین ایران و امریکا رخ نداد. امریکا بیشتر به تجهیز ناوگان خود پرداخت و از متحدان اروپایی خود خواست تا کشتیهای بیشتری را به منطقه اعزام کنند. دور دوم درگیری ایران و امریکا از 25 فروردین ماه 1367 آغاز شد و با حمله ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران به پایان رسد این اقدامات بیانگر تشدید درگیریهای نظامی بین دو کشور بود و با قرار گرفتن امریکا در کنار عراق، موازنه را به ضرر جمهوری اسلامی ایران تغییر داد. (22)
اعراب و بین المللی شدن جنگ
بعد دیگر استراتژی عراق در بین المللی کردن جنگ، گسترش آن به کشورهای عربی بود. عراق امیدوار بود که با گسترش جنگ، کشورهای عرب منطقه را به حضور فعالتر و انجام اقدامات مؤثرتر برای پایان دادن به آن وادار کند. با وجود این که عراق از همان آغاز جنگ تلاش کرد با طرح موضوعاتی چون پان عربیسم، جنگ سردار قادسیه، باز گرداندن جزایر سه گانه عربی، دفاع از مرزهای شرقی امت عرب، خود را در پناه اعراب قرار دهد و از امکانات و تواناییهای آنها بهره جوید، ولی مواضع و حمایت کشورهای مترقی عرب منطقه مانند سوریه، لیبی و تا حدی الجزایر و یمن جنوبی از ایران باعث شد تا صدام کاملا به هدف خود نرسد. البته، حمایت جدی اکثریت اعراب را پشت سر خود داشت و این حمایتها در مواقع حساس جنگ یا گسترش آن به کشورهای دیگر بیشتر میشد.پس از بازپس گیری خرمشهر و محرز شدن برتری قوای جمهوری اسلامی ایران، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس حملات تبلیغاتی خود را علیه این کشور تشدید کردند و کمکهای مادی و حمایتهای سیاسی خود را از عراق افزایش دادند. در 23 اردیبهشت ماه 1361، اجلاس وزیران خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در کویت برگزار شد. در جریان این اجلاس، کشورهای مزبور ضمن تأکید بر کمکهای خود به عراق متعهد شدند بهای خرید تسلیحاتی عراق از کشورهای غربی را نیز پرداخت کنند. بعد از قطع جریان صدور نفت عراق از مسیر سوریه و انهدام سکوهای نفتی البکر و العمیه که تولید نفت عراق را به شدت کاهش داد، بار دیگر وزیران خارجه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در ریاض تشکیل جلسه دادند و تصمیم گرفتند هر یک تولید نفت خود را به میزان پانصد هزار بشکه در روز افزایش دهد تا از این راه، کمبود عدم صدور نفت عراق جبران شود و درآمد حاصل از آن به صورت وام بلاعوض در اختیار صدام قرار گیرد. علی رغم خسارات بالای نظامی در طول هشت سال جنگ، کمکهای مالی اعراب آن قدر گسترده بود که رژیم عراق نه تنها توانست آنها را با خرید گسترده سلاح جایگزین کند، بلکه در پایان جنگ نیز، به چند برابر افزایش دهد. صرف کمکهای مالی عربستان سعودی در پایان جنگ بیش از هشتاد میلیارد دلار بود. در پی مسدود شدن راه ارتباطی آبی عراق به جهان خارج، اردن و کویت بنادر خود را در اختیار بغداد قرار دادند. در اواخر جنگ، به ویژه در دوره حملات عراق به خطوط کشتیرانی، هواپیماهای عراقی برای حمله به مراکز نفتی ایران در دهانه تنگه هرمز از جزیره بوبیان کویت و پایگاه ظهران عربستان استفاده کردند. (23)
فتح فاو در عملیات والفجر هشت به پیدایش وضعیت جدیدی منجر شد که با مشخصههای جنگ فرسایشیای که عراق پس از شکست در خرمشهر در پیش گرفته بود و امیدوار بود به پذیرش صلح از سوی ایران منتهی شود، هیچ گونه تطابقی نداشت. عراق پس از تلاشهای گسترده برای باز پسگیری فاو و تحمل تلفات سنگین به ناچار شکست را پذیرفت. این ناکامی انعکاس نامطلوبی در بین حامیان عراق داشت. شورای همکاری خلیج فارس از روند تحولات ابراز نگرانی کرد و اجلاس وزیران خارجه را برای بررسی موضوع در عمان برگزار نمود. در این اجلاس، تصرف فاو از سوی ایران با قوانین بین المللی و اصول حسن همجواری مغایر قلمداد شد. آنها برای مقابله با
تأثیرات ناشی از تحولات سیاسی - نظامی در جنگ ایران و عراق خواستار تشکیل نیروهای سپر جزیره شدند. هم چنین، مقرر گردید که شورای همکاری خلیج فارس طی تماس با کشورهای عرب و سایر کشورها، برای خنثی کردن موقعیت برتر ایران که در اثر فتح فاو به دست آمده بود به موضع مشترکی دست یابد و اقداماتی را علیه ایران انجام دهد. (24)کویت بندر الشعیبیه را برای تخلیه اسلحه و تجهیزات و مهمات وارداتی در اختیار عراق گذاشت و به هواپیماهای عراقی اجازه داد تا با عبور از فضای این کشور خود را به جنوب خلیج فارس نزدیک کنند و کشتیهای ایرانی را هدف قرار دهند. هم چنین، ناوچهها و کشتیهای کوچک عراق از آبراه بین کویت و بوبیان و بالگردهای عراق از فضای کویت عبور کرده و علیه ایران دست به حملات نظامی میزدند. (25)
طرفهای منازعه و استراتژی آنها
در سال پایانی جنگ، کویت با دعوت از قدرتهای بزرگ جهان برای اسکورت نفتکشهایش نقش مهمی را در گسترش جنگ ایفا کرد. در این هنگام، جبهه گسترده و نامتقارنی در آبهای خلیج فارس پدید آمد که یک طرف آن جمهوری اسلامی ایران و طرف دیگر آن مثلث عراق، حامیان منطقهای آن، بویژه کویت و عربستان و قدرتهای فرا منطقهای به ریاست امریکا بود. عراق آغازگر گسترش جنگ، کویت بستر ساز آن و قدرتها و ابر قدرتها مجریان آن محسوب میشدند. حوزه اصلی رویارویی نظامی، آبهای خلیج فارس بود و بر این منازعه قواعد جنگ کم شدت حاکم بود. در این درگیری، هر یک از دو طرف برای رسیدن به اهداف سیاسی، نظامی با ملاحظاتی رو به رو بودند که از استفاده همه جانبه آنها از سلاحهای خود جلوگیری میکرد. خشونت تا حدی کنترل میشد و اقدامات نظامی محدود و با هدف مشخص انجام میگرفت. البته، این موضوع درباره عراق به دلیل این که در حال یک جنگ تمام عیار با ایران بود صدق نمیکند. در این جنگ، عراق از تمام توان نظامی و تسلیحاتی خود برای رسیدن به هدف بهره جست. از سلاحهای شیمیایی خود نه تنها در میدانهای نبرد استفاده کرد، بلکه با حمله شیمیایی به مناطق مسکونی شهر سردشت در ایران و حلبچه در عراق نشان داد که به محدودیت در هدف نیز قائل نیست، اما دو ضلع دیگر مثلث و طرف مقابل آنها، یعنی جمهوری اسلامی ایران از قواعد جنگ محدود یا کم شدت پیروی میکردند. آنها محدودیتهایی را در انتخاب اهداف حمله، سلاح مورد استفاده، توان نظامی به کار رفته، شدت درگیری و گستره جغرافیایی درگیری در نظر میگرفتند و به کار میبستند.استراتژی ایران
استراتژی جمهوری اسلامی بعد از اخراج عراق از ایران تعقیب و تنبیه متجاوز بود. سرنگونی رژیم صدام حسین به عنوان آغاز کننده جنگ از شرایط پایان جنگ محسوب میشد تا بار دیگر در پی تدارک تجاوز دیگری نباشد. مهندس میر حسین موسوی، نخست وزیر وقت، گفت: « تنبیه متجاوز جزء شروط حتمی پایان جنگ میباشد و ما همواره روی این شرط به عنوان شرطی که با عدالت سازگار است خواهیم ایستاد» (26) برای تحقق این هدف توان نظامی جمهوری اسلامی ابزار آن استراتژی در مقایسه با توان عراق با محدودیت بیشتری رو به رو شد. جمهوری اسلامی در نظر داشت در پی اجرای عملیاتی سرنوشت ساز، ماشین جنگی رژیم صدام را تضعیف و با کمک خود مردم عراق حکومت آن را سرنگون و حکومتی اسلامی را در این کشور برقرار کند. در این چارچوب، گسترش جنگ به کشورهای دیگر نه از اهداف استراتژی بود و نه ابزار و روش آن اقتضای اتخاذ چنین شیوهای را داشت. هم چنین، توانایی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران برای تجهیز و تدارک جبهههای جنگ و اداره جامعه به درآمدهای حاصل از صدور نفتی که از راه پایانههای موجود در جزایر و بنادر خلیج فارس صادر میشد بستگی داشت. تداوم جریان نفت از خلیج فارس برای اقتصاد ایران به اندازه جریان خون در بدن انسان مهم بود. ایجاد وضعیت آرامی برای صدور نفت ایران و برقراری آرامش برای خطوط کشتیرانی یکی از اهداف استراتژیک جمهوری اسلامی ایران به شمار میآمد. هم چنین، از آن جا که جمهوری اسلامی ایران در حال جنگ با عراق بود به این کشور اجازه نمیداد که برای تقویت توان نظامی خود از آبهای خلیج فارس استفاده کند. بی شک، حفظ امنیت خلیج فارس یکی از اهداف راهبردی ایران بود و تهدید این امنیت به معنای به خطر افتادن منافع حیاتی آن تلقی میشد، یعنی گسترش جنگ در منطقه خلیج فارس از سوی هر کشوری و به هر نحوی که بود مسلما با اهداف و منافع حیاتی ایران در تعارض قرار داشت و برای جلوگیری از گسترش جنگ تلاش میکرد. تلاش برای تأمین و حفظ امنیت در خلیج فارس تا زمانی پذیرفته میشد که مستلزم رعایت بیطرفی از سوی دیگر کشورها، حفظ جو تفاهم آمیز در منطقه و تداوم جریان نفت ایران بود. این استراتژی به سیاست امنیت برای همه یا هیچ که به شکل سیاست مقابله به مثل اجرا میشد معطوف بود. در این راه، جمهوری اسلامی بیشترین خویشتنداری را برای جلوگیری از ناامنی از خود نشان میداد. رئیس جمهور وقت با اشاره به حضور امریکا در خلیج فارس ابراز کرد: « سیاست مقابله به مثل ما در برخورد با رژیم عراق و حامیانش بدون توجه به حضور نیروهای امریکا ادامه خواهد یافت اگر امریکا ناوهای خود را وارد جریانات نکند، ما به آنها متعرض نخواهیم شد، ولی اگر قصد آشوب و انجام تحریکاتی داشته باشند با آنها مقابله به مثل خواهیم کرد».(27) استراتژی جنگ محدود و کم شدت برای ایران یک گزینه مناسب بود که در صورت ایجاد نا امنی در خلیج فارس از سوی کشورهای دیگر، به شکل محدود به آن پاسخ میداد و تلاش میکرد که از گسترش آن و تحت الشعاع قرار دادن میدانهای نبرد جلوگیری کند. از نظر منابع و ابزار نیز، جمهوری اسلامی نمیتوانست در فکر گسترش جنگ باشد؛ زیرا، توانایی نظامی ایران در خوشبینانهترین حالت تنها میتوانست بر توان نظامی عراق که در جبهههای جنگ بروز یافته بود غلبه کند.استراتژی نظامی عراق
اگر دو کشور امریکا و کویت با گسترش جنگ آسیب میدیدند، عراق تنها با بین المللی شدن جنگ میتوانست از شکست خود جلوگیری کند. شدت بیشتر جنگ برای عراق معادل حمایت بیشتر نظام بین المللی از بغداد و دخالت شدیدتر برای پایان جنگ بود. با گسترش جنگ، امنیت در خلیج فارس بیش از پیش به خطر افتاد و فرصت صدور نفت برای ایران کمتر شد. قطع درآمدهای نفتی و درگیری در خلیج فارس تضعیف توان نظامی ایران را در رویارویی با عراق در پی داشت. بین المللی شدن جنگ برای عراق به معنای دخالت قدرتهای دیگر جنگ در حمایت از عراق بود. شوروی و فرانسه منابع و ابزار لازم را برای این استراتژی فراهم میآوردند. همچنین، خود دولتهای منطقه در اجرای این استراتژی نقش مهمی را بازی کردند. نقض کامل بیطرفی از سوی کویت و برخی از کشورهای منطقه با واکنش جمهوری اسلامی ایرانرو به رو شد و منطقه را در وضعیتی قرار داد که در آن، روند درگیری رو به افزایش بود. عراق در پی تصاعد درگیری و ایران، کویت و امریکا به نسبتهای متفاوت خواستار کنترل آن بودند». (28)عراق امیدوار بود که با تشدید و بین المللی کردن جنگ به صلح دست یابد و از درگیری بیشتر در یک جنگ فرسایشی که ایران به سبب جمعیت بیشتر و پایگاه صنعتی گستردهتر در آن طرف برتر بود احتراز کند. در نتیجه، برای اجرای این امر تشدید جنگ شهرها از طریق به کارگیری موشکهای دوربرد، استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه نظامیان و غیر نظامیان، تهدید به حمله شیمیایی علیه شهرهای بزرگ و بهرهگیری از توان بالای نیروی هوایی خود در حمله به کشتیها و مراکز نفتی ایران در خلیج فارس را در برنامه کاری خود قرار داد و در سال پایانی جنگ، از همه آنها برای جلب توجه افکار عمومی جهان، سازمانهای بین المللی و قدرتهای بزرگ برای اقدام در پایان دادن به جنگ بهره برد.
استراتژی امریکا
امریکا ضلع سوم مثلث متحدان عراق در خلیج فارس از استراتژی جنگ کم شدت پیروی میکرد. اهداف کلی این کشور در منطقه حمایت از کشورهای منطقه در مقابل موج انقلاب اسلامی، جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ و تسلط بر منطقه، اعاده اعتبار مخدوش شده امریکا در ماجرای مک فارلین میان کشورهای منطقه، جلوگیری از نفوذ شوروی و تداوم جریان نفت بود. این کشور در درجه نخست به شدت از پیروزی ایران نگران بود. در نتیجه، اولویت نخست امریکا جلوگیری از تحقق این هدف بود. در سال 1366، کمیته روابط خارجی سنای امریکا در گزارشی نوشت: «شکست عراق برای منافع غرب فاجعهآمیز است. پیروزی ایران بر عراق به عنوان یک پیروزی برای بنیادگرایی اسلامی به شمار میرود. این تصور که ایران امریکا را در جریان معامله جزئی سلاح در مقابل آزادی گروگانها تحقیر کرده است بر جذبه بنیادگرایی میافزاید، پیروزی ایران بر عراق را با عواقب بی ثبات کننده و مخربی برای رژیمهای عرب محافظه کار از تونس و مصر گرفته تا عمان افزایش میدهد». (29)سیاست امریکا در ابعاد گوناگون نظامی، سیاسی و اقتصادی در راستای جلوگیری از پیروزی ایران بود. بعد نظامی سیاست بیشتر در سال پایانی جنگ بروز یافت. تا قبل از این سال، بعد نظامی سیاست امریکا بیشتر به ارائه کمکهای اطلاعاتی به عراق و فروش تسلیحات به متحدان منطقهای عراق محدود بود، اما بعد از تلاش عراق برای بینالمللی کردن جنگ و دعوت کویت از قدرتهای بزرگ برای حفاظت از نفتکشهای کویتی، حضور نظامی امریکا در خلیج فارس افزایش یافت و کمکهای نظامی این کشور به عراق به صورت آشکار جلوهگر شد. امریکا عملا به یک جنگ محدود با ایران وارد شد و در سال 1366، نیروی خود را در اقیانوس هند به یک گروه ناوگان کامل افزایش داد. این گروه ناوگان 85 هزار تنی کیتی هاوک و یازده فروند کشتی اسکورت را شامل میشد. نیروی ضربتی این ناوگان در خارج از خلیج فارس در ساحل عمان مستقر بود. به تدریج، تعداد شناورهای امریکایی به 38 فروند رسید و حدودا به همان میزان نیز متحدان غربی امریکا از توان کافی برای اجرای عملیات نظامی گستردهتر برخوردار بود، (30)ولی آسیبپذیری این کشور، مشکلات داخلی درباره تقسیم قدرت بین نهادها و سابقه و ذهنیت منفی تاریخی مردم امریکا نسبت به جنگهای منطقهای که تا آن موقع دخالت زیان بار ویتنام و لبنان را تجربه کرده بودند، موجب وحشت امریکا از آغاز یک جنگ فرسایشی دیگر در منطقه شد. به هر حال، با توجه به موارد یاد شده امریکا گزینه جنگ محدود و کم شدت را بر جنگ همه جانبه و فراگیر ترجیح میداد و میکوشید تا به هر نحو ممکن، از ایجاد یک جنگ فرسایشی جلوگیری کند. با این حال، این کشور با گشودن یک جبهه جدید علیه جمهوری اسلامی ایران و آغاز یک جنگ کم شدت در منطقه نقش مهمی را در بین المللی شدن جنگ بازی کرد.
استراتژی کویت و عربستان
طرف دیگر بین المللی شدن جنگ، کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس بودند. این کشورها استراتژی واحدی نداشتند، اما در آن زمان، همگی نگران گسترش انقلاب اسلامی و فروپاشی حکومتهای پادشاهی سنتی خود بودند. این نگرانی با اقدامات و تبلیغات عراق و واکنشهای ایران افزایش یافت. حملات عراق به کشتیها و اعمال سیاست مقابله به مثل ایران نمونه عالی این زنجیره اقدامات عراق و ایران و نگرانی و واکنش عربها بود. البته، با این بیان نباید نقش کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس را در کمک به عراق و امریکا نادیده گرفت. امریکا در طول عملیات نظامی خود در منطقه از نظرسوخت، استفاده از تأسیسات هوایی و دریایی، امکانات استقرار هواپیما، نیروهای زمینی و تفنگداران دریایی به کویت و عربستان وابسته بود. آنتونی کردزمن در کتاب درسهایی از جنگهای نوین: جنگ ایران و عراق در این باره مینویسد: « کویت هزینه اجاره شناورهایی را که امریکا در خلیج [فارس] از آنها استفاده میکرد پرداخت مینمود و ماهانه، حدود نه میلیون گالن سوخت به آن کشور تحویل میداد». کویت همکاریهایی را در زمینه استفاده از تأسیسات بندری و غیره نیز انجام میداد. عربستان سعودی به امریکا اجازه داد تا هواپیماهای P-3C را در خاک کشورش مستقر سازد و مین روبهای امریکایی گهگاهی از منطقه جبیل استفاده میکردند. ریاض همچنین، حمایت آواکسهای E-3A و پشتیبانی تدارکاتی از حضور امریکا در منطقه را فراهم آورد. در بخش نهایی، خلیج فارس آواکسهای عربستان با خدمه امریکا و در بخش جنوبی آواکسهای E-SA عربستان سعودی پوشش هوایی لازم را فراهم میآوردند. عربستان به شناورها و ناوگان هواپیمابر امریکا اجازه میداد برای سوختگیری مجدد در آبهای آن کشور پهلو بگیرند. بحرین خدمات پزشکی و آتشنشانی را در زمان حمله به ناوچه امریکایی استارک و تعمیر آن پس از اصابت را تامین کرد. بالگردهای امریکایی به طور معمول از خاک بحرین برای تمرین و بارگیری استفاده میکردند. هم چنین، بحرین به ناوگانهای امریکایی اجازه داده بود که به طور مستمر بارگیری کنند. در اوج استقرار نیروهای امریکایی در منطقه، در هر هفته، یک کشتی تدارکاتی و در هر روز، پنج هواپیمای C-141 و DC-8 و DC-10 نیروی هوایی امریکا در بحرین تخلیه بار میکردند. بحرین به صورت دو فاکتور استقرار نیروهای امریکایی را در خاک خود پذیرفته و چندین سکوی بزرگ را برای استقرار نیروهای امریکایی به آنها اجازه داده بود. امارات متحده عربی نیز به ناوهای E-2 امریکا اجازه سوخت گیری مجدد و پهلوگیری در بنادر و به هواپیماهای E-3A آن اجازه پرواز بر فراز خاک آن کشور را داده بود. دوبی خدمات بسیار مهم تعمیراتی را برای ناوهای امریکایی تأمین میکرد. عمان نیز به امریکا اجازه داده بود تا هواپیماهای P-3 را در میصره مستقر سازد و به این ترتیب، برای گروه ناوگان جنگی امریکا نقش پایگاه اصلی را بازی میکرد. هر چند میزان دقیق همکاری کشورهای منطقه با امریکا هنوز محرمانه است، فرماندهان نظامی امریکا این همکاری را برای موفقیت عملیاتشان فوق العاده حیاتی عنوان میکنند. (31)
جمع بندی و نتیجه گیری
از سال 1365، عراق به دلیل شکستهای سنگین در فاو و شرق بصره و ناکامی آن در استراتژی دفاع متحرک، بین المللی کردن جنگ را جایگزین استراتژی جنگ فرسایشی کرد و آنرا با تمام توان به اجرا گذاشت، سلاحهای پیشرفته فرانسوی و روسی ابزارهای لازم را برای آن فراهم آورد و حمایتهای همه جانبه کویت و عربستان سعودی اجرای آن را تسهیل کرد. جنگ نفتکشها، جنگ شهرها و استفاده گسترده از سلاحهای شیمیایی علیه نظامیان و غیر نظامیان جلوههای بیرونی سیاست عراق در اجرای استراتژی خود بود. زمامداران عراق دریافته بودند تا زمانی که جنگ و پیامدهای آن متوجه کشورهای دیگر نشود، جامعه جهانی گام نهایی را برای پایان جنگ برنمیدارد. اختلال در جریان نفت از خلیج فارس به کشورهای صنعتی جهان حساسترین موضوع و سهلترین هدف بود. صدور نفت از منطقه جزء منافع حیاتی قدرتهای بزرگ و مؤثر جهان و کشورهای صادر کننده نفت در منطقه از جمله خود ایران محسوب میشد و هرگونه اختلال در آن واکنش تند آنها را در پی داشت.قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه گسترش جنگ به کشورهای دیگر حوزه خلیج فارس را با حساسیت پیگیری میکردند و افکار عمومی جهان تحت تأثیر آثار و پیامدهای ضد بشری استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی، گسترش حملات علیه مناطق مسکونی و موشک باران شهرها بود و به دولتها و سازمانهای بین المللی برای پایان دادن به جنگ فشار میآورد. ناوگان دریایی امریکا که به صورت محدود پس از پیروزی انقلاب در منطقه حضور داشت به شدت افزایش یافت و زمامداران کاخ سفید ضمن اسکورت نفتکشهای کویتی، از متحدان غربی خود درخواست کردند تا برای تأمین امنیت جریان صدور نفت از خلیج فارس تعدادی ناوگان نظامی و کشتیهای
مین روب به منطقه اعزام کنند. در نتیجه، خلیج فارس شاهد بیش از هفتاد فروند شناور غربی در سال پایانی جنگ بود که عملکردشان در راستای حمایت از عراق و اعمال فشار بر جمهوری اسلامی قرار داشت.
بین المللی شدن جنگ در حوزه سیاسی نیز تأثیر مستقیم داشت این تأثیر را میتوان در سه سطح کشورهای منطقه، قدرتهای بزرگ و سازمان ملل متحد بررسی کرد. حوادث خلیج فارس موجب تغییر در مواضع معدود کشورهای طرفدار ایران در منطقه شد.
متحدان عراق در جهان عرب تلاش گستردهای را برای جدا کردن متحدان منطقهای ایران آغاز کردند. برای نمونه، مصر روابط نزدیکتری با عراق برقرار کرد. معمر قذافی در یک چرخش 180 درجهای اعلام کرد: «عاقبت این جنگ نابودی دو کشور است و اگر ایران بخواهد به صورت یک قدرت استعماری در خلیج فارس درآید لیبی علیه او وارد جنگ خواهد شد». هم چنین، وزیر خارجه لیبی به بغداد سفر کرد و مجددا روابط دیپلماتیک دو کشور را از سر گرفته شد. (32) به طوری که حتی پس از برگزاری اجلاس اتحادیه عرب در تونس، رهبر لیبی برخی از کمکهای خود را به ایران یکی از اشتباهات بزرگ خواند. (33)سوریه ضمن تأکید بر حمایت خود از جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که سوریه نمیتواند تصرف بصره را قبول کند و در صورت اقدام نظامی علیه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در کنار اعراب باقی خواهد ماند و هر گونه تعرض به خاک آنها را تعرض به سوریه تلقی خواهد کرد. (34) در مجموع، مواضع و عملکرد کشورهای سوریه و لیبی باعث شکست عراق در عربی کردن جنگ شد و عملکرد کشورهای عرب متحد عراق برای جدا کردن آنها از انقلاب اسلامی ناموفق بود، ولی گسترش جنگ در خلیج فارس موجب نزدیکی بیشتر آنها به کشورهای عرب شد. هم چنین در اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ایران گامهای مؤثری برداشته شد.
در سازمان ملل، جنگ ایران و عراق به صورت جدی مورد توجه قرار گرفت. شورای امنیت پس از مذاکرات گسترده طولانیای که پنج ماه به طول انجامید، قطعنامه 598 را در قالب فصل هفت منشور ملل متحد تصویب کرد. با گسترش جنگ در عرصه دریا، استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی، تشدید جنگ شهرها و استفاده از موشکهای دوربرد توجه افکار عمومی بیش از گذشته به جنگ معطوف شد و فشار برای پایان دادن به جنگ افزایش یافت. شورای امنیت در پی جلب نظر موافق تمام اعضا برای تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران برآمد، امریکا با فشارهای مداوم خود بر چین خواستار پایان دادن به ارسال سلاح، به ویژه موشکهای HY2 به ایران شد؛ زیرا، مدعی بود که ایران با این موشکها به نفتکشهای امریکایی در بندر الاحمدی حمله کرده و سرزمین کویت را هدف قرار داده است. هر چند قطعنامه تحریم تسلیحاتی هرگز به تصویب نرسید، حساسیت دولتها و افکار عمومی کشورها نسبت به تداوم جنگ به مرحلهای رسیده بود که ارسال سلاح و تجهیزات را به ایران به شدت محدود و هزینه آن را افزایش داده بود. جدا از عوامل دیگری که در آغاز بحث مطرح شد، موضع به ظاهر صلح طلبانه عراق در سال پایانی موقعیت بین المللی این کشور را بهبود بخشیده بود و با وجود این اقدامات ضد بشری و انجام جنایات جنگی در استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه مردم حلبچه، گسترش جنگ در خلیج فارس و حمله علیه خطوط کشتیرانی، مناطق مسکونی، غیر نظامیان و آثار تاریخی مورد پذیرش افکار عمومی نبود، پیامدها و فشارهای بین المللی ناشی از این وقایع به این دلیل که ایران بر ادامه جنگ پافشاری میکرد، عمدتا به طرف جمهوری اسلامی ایران سوق داده میشد. در نتیجه، محدودیتهای علیه ایران اعمال میشد. به این ترتیب، هر قدر اقدامات عراق در بین المللی کردن جنگ و تشدید آن بیشتر میشد فشارهای بین المللی بر جمهوری اسلامی ایران ابعاد جدیدتری مییافت و تشدید میشد.
پینوشتها:
22-محمود یزدان فام؛ « سیمای خلیج فارس در واپسین سال جنگ ایران و عراق» ماهنامه نگاه ویژه جنگ ایران و عراق؛ شماره 15 و 16، شهریور و مهر 1380، صص 89 - 102.
23-علی اکبر علی خانی؛ « مواضع و عملکرد نظام بین الملل در قبال جنگ ایران و عراق» در دفتر بررسیهای سیاسی. انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و نظام بین الملل؛ تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1376، صص 141 - 188.
24-محمد درودیان؛ فاو تا شلمچه؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ سوم، 1379، ص 30.
25-عبدالحلیم ابوغزاله؛ جنگ عراق و ایران؛ ترجمه نادر نوروزشاد؛ تهران؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1380، ص 629.
26-روزنامه اطلاعات، 4 / 6 / 1366، ص 3.
27-روزنامه رسالت، 24 / 5 / 1366، ص 5.
28-EL - Sayed ; Op.Cit.p.1920 - 193.
29-روزنامه کیهان، 6 / 8 / 1366، ص آخر.
30-Orme Johnson. Op.Cit.p.127-138.
31-Cordesman. Op.Cit.p.571.
32-روزنامه اطلاعات، 9 / 10 / 1366، ص آخر.
33-روزنامه اطلاعات، 30 / 3 / 1367، ص آخر.
34-روزنامه اطلاعات، 9 / 7 / 1366، ص آخر.
/ج