نویسنده: محمدتقی جنس بافی*
قطع نامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد در 30 تیرماه 1366، به اتفاق آراء به تصویب رسید و جمهوری اسلامی ایران در 27 تیرماه 1367، به طور رسمی آن را پذیرفت و مدتی پس از آن نیز، آتش بس رسمی بین دو کشور در حال جنگ با نظارت مأموران سازمان ملل برقرار شد.
فاصله زمانی بین تصویب این قطعنامه و پذیرش آن از طرف جمهوری اسلامی ایران این پرسش را مطرح میکند که چه دلایل و عواملی در این تأخیر دخالت داشتهاند. البته، این مقاله در پی ارائه تمامی دلایل نیست و تنها آن بخش از دلایلی را که از نظر سیاسی در پذیرش قطعنامه نقش داشتهاند بررسی میکند، اما بیتردید، تحولات نظامی جنگ از یک طرف و نیز حوادث و رخدادهای سیاسی و نظامی داخلی و خارجی مرتبط با جنگ از سوی دیگر در این تأخیر اهمیت دارند که بنا به ملاحظات و مسائل سیاسی و نظامی، تمام آنها اعلام نشدهاند.
سؤال مهم این است که اگر در پذیرش قطعنامه 598 بیش این تأخیر میشد، چه اتفاقی رخ میداد؟ در 22 مرداد ماه 1367، محمدجواد لاریجانی، معاون امور بین الملل وزارت امور خارجه، در آن زمان در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی با اشاره به همین موضوع میگوید: «ما باید دو مطلب را از هم جدا کنیم. نخست تصمیم ما در زمینه پایان هر چه سریعتر درگیریها»، از این سخن معلوم میشود که در آن هنگام ختم تشنج اولویت پیدا کرده بود و در مقطعی به این نکته رسیدیم که ختم تشنج حقیقتا ضروری است. «مطلب دوم، این که چگونه باید تشنج ختم میشد.» به نظر میآمد قطعنامه 598 میتواند یکی از معقولترین وسیلههای ختم تشنج باشد. به علاوه در آن زمان مسیر دیگری آماده نبود. اگر دنبال راهکارهای دیگری میگشتیم، باید منتظر میماندیم تا زمینههایی آماده شود. اما راهکار قطعنامه آماده بود؛ طرح اجرایی آن حاضر بود؛ از نظر بین المللی مقبول به شمار میآمد و طبیعی بود که قطعنامه 598 وسیله ختم تشنج انتخاب شود.
زمان پذیرش قطعنامه 598 در کالبدشکافی دلایل قبول آن میتواند راهگشا باشد.حجه الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی، امام جمعه موقت تهران و جانشین وقت فرماندهی کل قوا، در خطبههای نماز جمعه تهران در 28 مرداد ماه 1367 با بجا ارزیابی کردن زمان پذیرش قطعنامه دلیل آن را غرور ملی دانسته و میگوید: «از دیدگاه دیگر، ما به مسائلی رسیدیم که آن موقع [چند ماه زودتر از پذیرش قطع نامه] نمیرسیدیم. رفع ادعای جنگ طلبی ما و صلح طلبی عراق، از جمله دستاوردهایی بود که پس از پذیرش قطعنامه 598 در زمان فعلی به دست آمد.» (1)
صرف نظر از زمان پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، دلایل مختلف پذیرش آن از جمله دلایل سیاسی بسیار بااهمیت هستند. البته، دلایل اقتصادی
و نظامی و ملاحظات دیگر نیز در پذیرش قطعنامه مزبور نقش داشتند. اما به نظر میرسد دلایل سیاسی وجه غالب این روند محسوب میشوند. هر چند تاکنون مسئولان رسمی کشور دلایل سیاسی آن را به صورت رسمی و روشن اعلام نکردهاند. اما از محتوای اظهارات آنها میتوان استنباط کرد که تحولات بین المللی و منطقهای نیز از جمله دلایل پذیرش این قطعنامه بودهاند.
در 21 مرداد ماه 1367، آیت الله خامنهای، رئیس جمهور وقت کشور، در خطبههای نماز جمعه تهران عنوان کردند: «اعلام قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران دو فایده اساسی داشت: اول این که، آتش بس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم و دوم این که، با اعلام قبول قطعنامه، ماهیت رژیم عراق علی رغم ادعاهای صلح طلبی، آشکار شد و تحولات بعدی اصالت هر دو مصحلت را مشخص ساخت.. رژیم عراق در مقابل این حرکت غیرمنتظره جمهوری اسلامی ایران درماند. اگر طالب پوشاندن چهره جنگ طلب خود بود، باید آتش بس را قبول میکرد. اگر میخواست زیر بار نرود، چهره منافقانه این رژیم افشا میشد و این هر دو به نفع کشور ما بود.»(2)
به دنبال پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، نظامیان عراقی حملات خود را به مناطق تحت اختیار ایران متوقف نکردند. این امر گویای آن است که مسئولان جمهوری اسلامی در برآوردهای خود مبنی بر جنگ طلب بودن عراق در نزد افکار عمومی جهان موفق عمل کردند و در واقع، یکی از دلایل سیاسی پذیرش قطع نامه نیز ناظر بر همین موضوع است.
در روزهای پایانی جنگ، پیروزیهای نسبی محدود ارتش عراق در مناطق جنگی این موضوع را در ذهن برخی از تحلیلگران سیاسی و نظامی ایجاد کرده بود که جمهوری اسلامی قطعنامه مزبور را از سر استیصال و ضعف پذیرفته است، اما حجهالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی، جانشین وقت فرمانده کل قوا، یک روز پس از پذیرش قطع نامه 598 گفت: «در روزهای آینده، در حدی که دشمن نتواند سوءاستفاده کند، مردم عزیز ایران در جریان امور قرار خواهند گرفت.. این تصمیم تحقیقا در جهت مصالح اسلام و امت برداشته شده و هیچ گونه شبههای از ضعف و ناتوانی در آن نیست.» (3)
این مقام مسئول، شرایط جدیدی را که به پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس منجر شد این چنین بیان میکند: «مسائل فراوانی وجود دارد و مهمترین آن این
است که کفر جهانی و استکبار در این مقطع تصمیم گرفتهاند که به طور جدی، از پیروزی سریع ما جلوگیری کنند و پافشاری ما در این مقطع ممکن است منجر به خسارات فوق العادهای برای مردم ما و مردم عراق شود که در محاسبهمان آن چیزها را فعلا مصلحت ندیدیم.» (4)
به دنبال پذیرش قطعنامه 598، آیت الله خامنهای نیز به آن دسته از مردم و رزمندگانی که قبول قطعنامه را به معنی عقب نشینی یا عدول از مواضع قبلی قلمداد کردند، چنین پاسخ دادند: «.. آنچه امروز لازم است گفته شود این است که پذیرفتن این قطعنامه به معنای برگشت از شعارهای انقلاب اسلامی نیست و انشاءالله نه چند سال بعد، بلکه به همین زودیها دلایل واقعی پذیرش قطعنامه به اطلاع مردم خواهد رسید.» (5)
درباره دیگر دلایل سیاسی پذیرش قطعنامه برخی از کارشناسان خارجی اظهاراتی مطرح کردهاند که به دلیل عدم شناخت کافی از واقعیتهای سیاسی و تصمیمگیران جمهوری اسلامی چندان با واقعیت مطابقت ندارد. دیدگاه رابین رایت، کارشناس مسائل منطقه، در گفت و گو با رادیو امریکا از جمله این اظهارنظرهاست.این گفت و گو یک روز پس از پذیرش قطعنامه، انجام شد. به اعتقاد وی ناامیدی ایران از راه حل نظامی و نیز وضعیت اقتصادی و تحولات اخیر جبهههای جنگ در این تصمیمگیری مؤثر بودند.(6)
نتیجهگیری از چنین اظهارنظری آن است که ایران با توجه به حمایتهای گسترده بین المللی از عراق، راه حل نظامی برای پایان جنگ را منتفی دانسته و وضعیت اقتصادی کشور نیز در این تصمیم مؤثر بوده است.البته، به دلیل آن که هنوز پس از چهارده سال از پایان جنگ، چنین اظهاراتی به صورت رسمی تأیید یا تکذیب نشدهاند، نمیتوانند مبنای درستی داشته باشند.
اما به رغم این اظهارنظر، آیت الله خامنهای، رئیس جمهور و رئیس شورای عالی دفاع در زمان جنگ،
چنین استدلال کردهاند: «اگر تا به حال آتش بس را قبول نکردهایم، علت آن این بود که مهاجم هنوز تأدیب نشده بود. باید تمامی همفکران صدام درمییافتند که چنین تجاوزی چه پیامدی دارد و دنیا اکنون فهمیده است و ملت ایران بدون تردید یک قدرت نظامی و سیاسی است.» (7)
از طرف دیگر، علی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه، ضمن اشاره به توهم عراقیها درباره قطعنامه 598 مینویسد: «پذیرش قطعنامه از سوی ایران این توهم را در عراقیها پدید آورد که ایران ضعیف شده است؛ لذا دوباره رجزخوانیهای ابتدای جنگ را آغاز کردند. پس دو هفته تلاش کردیم و در برابر باجخواهیهای عراق پایداری کردیم تا توانستیم آتشبس را بگیریم. وقتی به تهران برگشتم بعضی از دولت مردان به من گفتند که تو که آتش بس را به دست آوردی، موضوع عقب نشینی را هم یکباره حل میکردی. این نشان میداد که بعضی از همکاران ما در دولت راجع به ماهیت حکومت عراق هم چنان دچار خوش باوری بودند.» (8)
در هر حال، هر چند هنوز بین عراق و ایران آتش بس و صلح کامل برقرار نشده است، اینک، همان طور که مسئولان کشور عنوان کردهاند، ثابت شده است که تأخیر بیش از اندازه در پذیرش قطعنامه، لطمههای جبران ناپذیری به کشور وارد میکرد. ارتش عراق همان طور که در هنگام جنگ و نیز در جنگ خلیج فارس مشخص شد، در آستانه دست یافتن به سلاحهای اتمی تاکتیکی قرار داشت و در استفاده از سلاحهای شیمیایی نیز هیچگونه تردیدی نداشت. تهدید عراق در بیانیهای که در تاریخ 23 مرداد 1367 منتشر کرد به خوبی نمایانگر این نکته است که در صورت تأخیر در پذیرش قطعنامه، پیامدهای بسیار تلخی در انتظار مردم ایران بود. (9) مردمی که کیلومترها از مناطق جنگی دور بودند و حقوق بین الملل عدم تعرض به آنان را به رسمیت شناخته بود.
حتی، اگر این ادعای سرفرماندهی ارتش عراق را بیهوده بدانیم، واقعیت این است که تأخیر بیش از حد در پذیرش قطعنامه 598 به زیان مردم و ملت عراق تمام میشد و امکان داشت نتایج فاجعه آمیزی به دنبال داشته باشد.
در هر صورت، قطعنامه 598 با تدبیر حضرت امام «ره» پذیرفته شد. با این تصمیم هر چند مردم و رزمندگان شگفت زده شدند اما امام خمینی «ره»، بنیانگذار جمهوری اسلامی، به آنها سفارش کردند: «این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند که هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست». (10) مردم، مسئولان و رسانههای گروهی از پرداختن به جزئیات دلایل سیاسی پذیرش قطعنامه 598 خودداری کردند، اما به نظر میرسد در حال حاضر، در صورتی که مصلحت کشور اجازه دهد، مسئولان خواهند توانست به طور شفاف، شرایط آن روز کشور، فشارهای بین المللی برای در انزوا قرار دادن جمهوری اسلامی و نیز در تنگنا قرار دادن ایران از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی را برای مردم و افکار عمومی تبیین کنند تا از هر گونه قضاوت شتاب زده و نارسا اجتناب شود.
فاصله زمانی بین تصویب این قطعنامه و پذیرش آن از طرف جمهوری اسلامی ایران این پرسش را مطرح میکند که چه دلایل و عواملی در این تأخیر دخالت داشتهاند. البته، این مقاله در پی ارائه تمامی دلایل نیست و تنها آن بخش از دلایلی را که از نظر سیاسی در پذیرش قطعنامه نقش داشتهاند بررسی میکند، اما بیتردید، تحولات نظامی جنگ از یک طرف و نیز حوادث و رخدادهای سیاسی و نظامی داخلی و خارجی مرتبط با جنگ از سوی دیگر در این تأخیر اهمیت دارند که بنا به ملاحظات و مسائل سیاسی و نظامی، تمام آنها اعلام نشدهاند.
سؤال مهم این است که اگر در پذیرش قطعنامه 598 بیش این تأخیر میشد، چه اتفاقی رخ میداد؟ در 22 مرداد ماه 1367، محمدجواد لاریجانی، معاون امور بین الملل وزارت امور خارجه، در آن زمان در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی با اشاره به همین موضوع میگوید: «ما باید دو مطلب را از هم جدا کنیم. نخست تصمیم ما در زمینه پایان هر چه سریعتر درگیریها»، از این سخن معلوم میشود که در آن هنگام ختم تشنج اولویت پیدا کرده بود و در مقطعی به این نکته رسیدیم که ختم تشنج حقیقتا ضروری است. «مطلب دوم، این که چگونه باید تشنج ختم میشد.» به نظر میآمد قطعنامه 598 میتواند یکی از معقولترین وسیلههای ختم تشنج باشد. به علاوه در آن زمان مسیر دیگری آماده نبود. اگر دنبال راهکارهای دیگری میگشتیم، باید منتظر میماندیم تا زمینههایی آماده شود. اما راهکار قطعنامه آماده بود؛ طرح اجرایی آن حاضر بود؛ از نظر بین المللی مقبول به شمار میآمد و طبیعی بود که قطعنامه 598 وسیله ختم تشنج انتخاب شود.
زمان پذیرش قطعنامه 598 در کالبدشکافی دلایل قبول آن میتواند راهگشا باشد.حجه الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی، امام جمعه موقت تهران و جانشین وقت فرماندهی کل قوا، در خطبههای نماز جمعه تهران در 28 مرداد ماه 1367 با بجا ارزیابی کردن زمان پذیرش قطعنامه دلیل آن را غرور ملی دانسته و میگوید: «از دیدگاه دیگر، ما به مسائلی رسیدیم که آن موقع [چند ماه زودتر از پذیرش قطع نامه] نمیرسیدیم. رفع ادعای جنگ طلبی ما و صلح طلبی عراق، از جمله دستاوردهایی بود که پس از پذیرش قطعنامه 598 در زمان فعلی به دست آمد.» (1)
صرف نظر از زمان پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، دلایل مختلف پذیرش آن از جمله دلایل سیاسی بسیار بااهمیت هستند. البته، دلایل اقتصادی
و نظامی و ملاحظات دیگر نیز در پذیرش قطعنامه مزبور نقش داشتند. اما به نظر میرسد دلایل سیاسی وجه غالب این روند محسوب میشوند. هر چند تاکنون مسئولان رسمی کشور دلایل سیاسی آن را به صورت رسمی و روشن اعلام نکردهاند. اما از محتوای اظهارات آنها میتوان استنباط کرد که تحولات بین المللی و منطقهای نیز از جمله دلایل پذیرش این قطعنامه بودهاند.
در 21 مرداد ماه 1367، آیت الله خامنهای، رئیس جمهور وقت کشور، در خطبههای نماز جمعه تهران عنوان کردند: «اعلام قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران دو فایده اساسی داشت: اول این که، آتش بس را به صلاح انقلاب و کشور دانستیم و دوم این که، با اعلام قبول قطعنامه، ماهیت رژیم عراق علی رغم ادعاهای صلح طلبی، آشکار شد و تحولات بعدی اصالت هر دو مصحلت را مشخص ساخت.. رژیم عراق در مقابل این حرکت غیرمنتظره جمهوری اسلامی ایران درماند. اگر طالب پوشاندن چهره جنگ طلب خود بود، باید آتش بس را قبول میکرد. اگر میخواست زیر بار نرود، چهره منافقانه این رژیم افشا میشد و این هر دو به نفع کشور ما بود.»(2)
به دنبال پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، نظامیان عراقی حملات خود را به مناطق تحت اختیار ایران متوقف نکردند. این امر گویای آن است که مسئولان جمهوری اسلامی در برآوردهای خود مبنی بر جنگ طلب بودن عراق در نزد افکار عمومی جهان موفق عمل کردند و در واقع، یکی از دلایل سیاسی پذیرش قطع نامه نیز ناظر بر همین موضوع است.
در روزهای پایانی جنگ، پیروزیهای نسبی محدود ارتش عراق در مناطق جنگی این موضوع را در ذهن برخی از تحلیلگران سیاسی و نظامی ایجاد کرده بود که جمهوری اسلامی قطعنامه مزبور را از سر استیصال و ضعف پذیرفته است، اما حجهالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی، جانشین وقت فرمانده کل قوا، یک روز پس از پذیرش قطع نامه 598 گفت: «در روزهای آینده، در حدی که دشمن نتواند سوءاستفاده کند، مردم عزیز ایران در جریان امور قرار خواهند گرفت.. این تصمیم تحقیقا در جهت مصالح اسلام و امت برداشته شده و هیچ گونه شبههای از ضعف و ناتوانی در آن نیست.» (3)
این مقام مسئول، شرایط جدیدی را که به پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس منجر شد این چنین بیان میکند: «مسائل فراوانی وجود دارد و مهمترین آن این
است که کفر جهانی و استکبار در این مقطع تصمیم گرفتهاند که به طور جدی، از پیروزی سریع ما جلوگیری کنند و پافشاری ما در این مقطع ممکن است منجر به خسارات فوق العادهای برای مردم ما و مردم عراق شود که در محاسبهمان آن چیزها را فعلا مصلحت ندیدیم.» (4)
به دنبال پذیرش قطعنامه 598، آیت الله خامنهای نیز به آن دسته از مردم و رزمندگانی که قبول قطعنامه را به معنی عقب نشینی یا عدول از مواضع قبلی قلمداد کردند، چنین پاسخ دادند: «.. آنچه امروز لازم است گفته شود این است که پذیرفتن این قطعنامه به معنای برگشت از شعارهای انقلاب اسلامی نیست و انشاءالله نه چند سال بعد، بلکه به همین زودیها دلایل واقعی پذیرش قطعنامه به اطلاع مردم خواهد رسید.» (5)
درباره دیگر دلایل سیاسی پذیرش قطعنامه برخی از کارشناسان خارجی اظهاراتی مطرح کردهاند که به دلیل عدم شناخت کافی از واقعیتهای سیاسی و تصمیمگیران جمهوری اسلامی چندان با واقعیت مطابقت ندارد. دیدگاه رابین رایت، کارشناس مسائل منطقه، در گفت و گو با رادیو امریکا از جمله این اظهارنظرهاست.این گفت و گو یک روز پس از پذیرش قطعنامه، انجام شد. به اعتقاد وی ناامیدی ایران از راه حل نظامی و نیز وضعیت اقتصادی و تحولات اخیر جبهههای جنگ در این تصمیمگیری مؤثر بودند.(6)
نتیجهگیری از چنین اظهارنظری آن است که ایران با توجه به حمایتهای گسترده بین المللی از عراق، راه حل نظامی برای پایان جنگ را منتفی دانسته و وضعیت اقتصادی کشور نیز در این تصمیم مؤثر بوده است.البته، به دلیل آن که هنوز پس از چهارده سال از پایان جنگ، چنین اظهاراتی به صورت رسمی تأیید یا تکذیب نشدهاند، نمیتوانند مبنای درستی داشته باشند.
اما به رغم این اظهارنظر، آیت الله خامنهای، رئیس جمهور و رئیس شورای عالی دفاع در زمان جنگ،
چنین استدلال کردهاند: «اگر تا به حال آتش بس را قبول نکردهایم، علت آن این بود که مهاجم هنوز تأدیب نشده بود. باید تمامی همفکران صدام درمییافتند که چنین تجاوزی چه پیامدی دارد و دنیا اکنون فهمیده است و ملت ایران بدون تردید یک قدرت نظامی و سیاسی است.» (7)
از طرف دیگر، علی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه، ضمن اشاره به توهم عراقیها درباره قطعنامه 598 مینویسد: «پذیرش قطعنامه از سوی ایران این توهم را در عراقیها پدید آورد که ایران ضعیف شده است؛ لذا دوباره رجزخوانیهای ابتدای جنگ را آغاز کردند. پس دو هفته تلاش کردیم و در برابر باجخواهیهای عراق پایداری کردیم تا توانستیم آتشبس را بگیریم. وقتی به تهران برگشتم بعضی از دولت مردان به من گفتند که تو که آتش بس را به دست آوردی، موضوع عقب نشینی را هم یکباره حل میکردی. این نشان میداد که بعضی از همکاران ما در دولت راجع به ماهیت حکومت عراق هم چنان دچار خوش باوری بودند.» (8)
در هر حال، هر چند هنوز بین عراق و ایران آتش بس و صلح کامل برقرار نشده است، اینک، همان طور که مسئولان کشور عنوان کردهاند، ثابت شده است که تأخیر بیش از اندازه در پذیرش قطعنامه، لطمههای جبران ناپذیری به کشور وارد میکرد. ارتش عراق همان طور که در هنگام جنگ و نیز در جنگ خلیج فارس مشخص شد، در آستانه دست یافتن به سلاحهای اتمی تاکتیکی قرار داشت و در استفاده از سلاحهای شیمیایی نیز هیچگونه تردیدی نداشت. تهدید عراق در بیانیهای که در تاریخ 23 مرداد 1367 منتشر کرد به خوبی نمایانگر این نکته است که در صورت تأخیر در پذیرش قطعنامه، پیامدهای بسیار تلخی در انتظار مردم ایران بود. (9) مردمی که کیلومترها از مناطق جنگی دور بودند و حقوق بین الملل عدم تعرض به آنان را به رسمیت شناخته بود.
حتی، اگر این ادعای سرفرماندهی ارتش عراق را بیهوده بدانیم، واقعیت این است که تأخیر بیش از حد در پذیرش قطعنامه 598 به زیان مردم و ملت عراق تمام میشد و امکان داشت نتایج فاجعه آمیزی به دنبال داشته باشد.
در هر صورت، قطعنامه 598 با تدبیر حضرت امام «ره» پذیرفته شد. با این تصمیم هر چند مردم و رزمندگان شگفت زده شدند اما امام خمینی «ره»، بنیانگذار جمهوری اسلامی، به آنها سفارش کردند: «این روزها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند که هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست». (10) مردم، مسئولان و رسانههای گروهی از پرداختن به جزئیات دلایل سیاسی پذیرش قطعنامه 598 خودداری کردند، اما به نظر میرسد در حال حاضر، در صورتی که مصلحت کشور اجازه دهد، مسئولان خواهند توانست به طور شفاف، شرایط آن روز کشور، فشارهای بین المللی برای در انزوا قرار دادن جمهوری اسلامی و نیز در تنگنا قرار دادن ایران از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی را برای مردم و افکار عمومی تبیین کنند تا از هر گونه قضاوت شتاب زده و نارسا اجتناب شود.
پینوشتها:
* کارشناس علوم سیاسی و کارشناس مسئول برنامه ریزی سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور.
1-روزنامه کیهان، 29 / 5 / 67.
2-همان، 22 / 5 / 67.
3-همان، 28 / 4 / 67.
4-همان.
5-روزنامه کیهان، 1 / 5 / 67.
6-رادیو آمریکا، 28 / 4 / 67.
7-روزنامه اطلاعات، 21 / 5 / 67.
8-علی اکبر ولایتی؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 331.
9-رادیو بغداد، 23 / 5 / 67.
10-صحیفه نور، جلد بیست ویکم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی «س»، 1378، ص 92.
/ج