خدایى که اکنکار مى شناسد

هدف اصلى اکنکار، قادر ساختن روح بر ترک کالبد، سفر به دنیاى معنوى و رسیدن به هدف غایى آنامى لوک(1) است. انامى لوک، نامى است براى سرزمین بدون نام، یا بهشت حقیقى؛
يکشنبه، 16 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خدایى که اکنکار مى شناسد
خدایى که اکنکار مى شناسد

نویسنده:مشهدیان عطاش وهاب
 
 



 
هدف اصلى اکنکار، قادر ساختن روح بر ترک کالبد، سفر به دنیاى معنوى و رسیدن به هدف غایى آنامى لوک(1) است. انامى لوک، نامى است براى سرزمین بدون نام، یا بهشت حقیقى؛ جایى که خدا »سوگماد«(2) در آن بسر مى برد.
برترین خدا نزد اکیست ها(3)، سوگماد است؛ زیرا همه تمام سرچشمه هستى و تمام عوالم هستى، از اعلى علیین گرفته تا عالم فیزیکى ، همگى نشانى از سوگماد هستند. و لذا بزرگ ترین افتخار ماهانتا، همکارى با سوگماد است.
سفر روح در اکنکار که مهم ترین مسئله است - وسیله اى است براى رسیدن به سوگماد. اکیست ها قائل به وجود دوازده طبقه و دوازده خدا هستند، که سوگماد از تمامى دوازده خدا بالاتر بوده و تمامى خدایان، تحت عنایت و قدرت او داراى قدرت مى باشند.
عالَم نزد اکیست ها به دوازده بخش تقسیم مى شود، که اگر سوگماد در راس قطب مثبت عالم باشد، کَل نیرانجان(4) راس قطب منفى عالم است. بنابراین، کَل نیرانجان در قطب منفى عالم بوده و حرکات و افعالش در مقابل سوگماد است.
در مکتب اکنکار، عالم پایین و تحتانى(فیزیکى، اثیرى، عِلى)، به معناى یک زندان عظیم است، که داراى سلول هاى بى شمارى بوده و زندان بان آن، کَل نیرانجان است. البته خانه حقیقى انسان ها در جاى دیگرى است، که همان جهان سوگماد مى باشد. پال مى گوید: آن خدایى که همه پیروان ادیان ادعا مى کنند، خداى متعال است، همان قطب منفى عالم، که کل نیرانجان است.
نیروى منفى، تحت کنترل کل نیرانجان قرار دارد و او عملا جزئى از سلسله مراتب معنوى خدا مى باشد. او در قطب منفى آفرینش، در راس سه جهان مستقر شده و خالق جهان هاى مادى و معنوى(5) است.
به عقیده پال، به همین دلیل، گروه بى شمارى از ریشى ها(6) معتقد بودند، که او خالق متعال است و بسیارى از مذهبیون امروزى، هنوز هم او را در مقام بالاترین و مقدس ترین جلوه الهى پذیرفته اند.(دفترچه معنوى/ص111)

خداى فریب کار «کل نیرانجان»

اکیست ها معتقدند: مادامى که ما در جهان ماده زندگى مى کنیم، باید با قدرت منفى سرو کار داشته باشیم و باید در تلاش خود براى آزادى معنوى با »کل نیرانجان« کنار بیاییم؛ زیرا وظیفه کل نیرانجان این است، که ما را تا هنگامى که مى تواند در ارتباط با کارما در این جهان نگه دارد.
به عقیده آنها، کل نیرانجان وضع کننده این قوانین است؛ زیرا او خالق جهان مادى و پروردگار هر چیزى است، که درون آن قرار دارد. او پروردگارى است که تمامى پیامبران قدیم از او در انجیل یاد کرده اند. هم چنین او »یهوه« یهودى ها، خداى مسیحیان، براهم ودانتیست هاست. او عملا خداى تمام ادیان است.(اکنکار، کلید جهان هاى اسرار/ص334)
به تعبیرى، اکیست ها همه ادیان را به اعضاى بدن انسان (سر، دست، پا و چشم) تشبیه کرده و روح غالب و حاکم بر بدن را، جریان اک مى دانند. بنابراین آنها در تضاد با هیچ دینى نیستند، همه را تأیید مى کنند، اما مى گویند: عالم محدود به همین عالم معرفى شده نیست؛ زیرا تمام ادیان، پیامبران و فرستادگان، مربوط به طبقات پایین عالم اند، در صورتى که عالم، دوازده طبقه یا حلقه دارد و هر کدام و اصلى و لذا پیامبران، همگى از طرف کل نیرانجان آمده اند، که از پست ترین خدایان است.
یا در جاى دیگر دین اسلام را هم اضافه کرده و مى گویند: او خدا، پروردگار انجیل، یهوه عبرى ها و مسیحیان و الله محمدى ها است، او [یهوه] براهم و دانیست ها و عملا خداوند همه ادیان و مذاهب است. (سرزمین هاى دور / ص 208)

1. جایگاه کل نیرانجان

جایگاه کل نیرانجان یا جات(7) نیرانجان، قطب منفى عالم مى باشد. کل نیرانجان، خدایى است داراى جا و مکان. با این که واقعا خدا بوده، ولى داراى مختصات مادى (جا و مکان) مى باشد.
گفته مى شود: شهر نور منزلگاه جات نیرانجان است و او در قصر مجلّلى درون کوه نور زندگى مى کند.(سرزمین هاى دور/ ص 26)
اکیست ها معتقدند: کل نیرانجان وظیفه خَلق و فرمانروایى قطب منفى عالم را بر عهده دارد. البته خدایان دیگرى در همین عوالم قطب منفى حضور دارند، که همگى زیر دست کَل هستند.
بسیارى از زیر دستان دیگر نبز در تحت فرمان او وجود دارند، لکن در میان همه قدرت هاى منفى، او صاحب عظیم ترین آن هاست. دیگران در سمت نمایندگى و زیر دست او قرار دارند. آنها از اوامر او به همان نحوى تبعیت مى کنند، که او از مقامات بالاتر از خود [تبعیّت مى کند]. (سرزمین هاى دور/ ص 205)

2. توهین به ادیان

اکنکار با توهین به همه ادیان و توهم خواندن اعتقاد به خداى متعال، سعى در اثبات خداى برتر اکنکار، نسبت به دیگر ادیان الهى دارد.
اکیست ها مى گویند: آن خداى واحدى که همه ادیان الهى قبول داشته و فکر مى کنند، که خداى متعال است، تنها کَل نیرانجان مى باشد، که با حیله و نیرنگ انسان ها را به پرستش خویش مشغول داشته است.
گفته شد که نیرانجان، خداى قطب منفى است، که شامل چهار عالم تحتانى (فیزیکى، اثیرى، علّى، ذهنى) مى باشد، که البته هر کدام از این جهان ها داراى خدا و پروردگارى خاص بوده و هر کدام به عنوان خداى زیر دست کَل نیرانجان انجام وظیفه مى کنند. به عنوان مثال، خداى طبقه دوم (اثیرى) که »بِرَهَم« است، خدایى است بس خودستا، که تمامى سعى اش در این است که همه را به پرستش خود وا دارد و در مقابل، اجر ناچیزى به بندگان مى دهد. او با استفاده از مایا(8)، که قدرت توهم است، پیروانش را تحت کنترل نگه مى دارد. استفاده او از ذهن و دیگر کالبدهاى لطیف انسان، آنچنان زیرکانه و نامحسوس است که تقریبا هیچ کس به شگردهاى مخفیانه این خداى جهان دوم و مافوق دنیاى خاکى پى نمى برد.
واقعا خیلى جالب است، که با وجود چنین ویژگى هایى، نامشان را خدا مى گذارند و تاکنون هیچ یک از ادیان الهى متوجه نبوده اند، که تحت سیطره چه خداى بدجنسى قرار دارند و بإ؛ روى کار آمدن مکتب اکنکار ماهیت این چنین خداى بدطینتى براى بندگان روشن گردید. البته در نوشته هاى پال توئیچل، نسبت به این خداى قطب منفى، تناقض وجود دارد؛ زیرا وى گاهى خداى ادیان را خداى قطب منفى مى نامد - همانطور که اشاره شد - و گاهى در جایى، آنها را خداى قطب مثبت و سوگماد نامیده و از قول سوگماد مى گوید:
در میان همه اقوام، نام هاى بى شمارى دارم: ذات کیهان، رادها سوامى(9) وجود تبارک، زارانا آکوانا(10) وجود لایتناهى، اهورامزدا یا هرمز، ارباب خرد، پادشاه نور، الله، بودا، و بسیارى نام هاى دیگر. (دندان ببر/ص 178)

3. آیا کل نیرانجان همان خداى مسلمانان است؟

عجب آن که، پال معتقد است: این خدا همان پروردگار مسلمانان است؛ خدایى که هم داراى فرزند است و هم داراى همسر؛ در صورتى که در آیین اسلام به فرموده خداوند تبارک تعالى، از اولین نکاتى که به بشر گوشزد مى شود و براساس آن خداوند متعال خویش را معرفى مى کند: »لم یلد و لم یولد«(11) است؛ نه مى زاید و نه زاده شده است. یا آن که مى فرماید: »قل هو الله احد«(12)؛ بگو خدا یکتاست. و صدها آیه دیگر که نشان از یکتایى خداوند دارد.
حال سؤال این است که، چه مى شود که یکباره این خدا داراى فرزند و همسر شده و گفته مى شود، که این خداى داراى همسر و فرزند همان خداى مسلمانان است، در صورتى که همه ما مسلمانان اعتقاد داریم که خداى ما خداى یکتاست، خدایى که نه همتا دارد و نه فرزند و همسر. بنابراین، مکتب اکنکار براى اثبات خود، به دیگر ادیان الهى، به خصوص اسلام، تهت هاى ناروایى مى زند؛ زیرا آنها اول فرض را بر این مى گذارند که جهان هاى تحتانى تحت سیطره کَل نیرانجان است و سپس اذعان مى کنند که این خدا همان خداى مسلمانان با آن صفات کذایى است، و در مقابل، نقطه اوج خداوندى عالم را سو گماد مى دانند؛ خدایى که همه عالم را آفریده و از تمامى خدایان دیگر برتر است.
قبل از توضیح سوگماد، اولین تناقضى که به ذهن انسان مى رسد، وجود قدرت همین جناب سوگماد است؛ زیرا چطور مى شود که سوگماد پر قدرت باشد، ولى حیطه قدرتش بر کل نیرانجان و یا عالم تحتانى میسور نباشد؟ چطور مى شود که سوگماد آفریننده کلیه عوالم باشد، ولى قطب منفى عالم تحت سیطره او نباشد؟ چطور مى شود که خداى قطب منفى ضعیف ترین خدا باشد، ولى در جنگ با سوگماد قدرت مند باشد و بتواند بندگان سوگماد را سال ها تحت سیطره خویش درآورد؟ این چه خدایى است که قدرت کمک کردن به بندگانش را ندارد و تنها خود بندگان هستند که مى توانند با سفر روح به خویش کمک کنند و خود را به خداى سوگماد برسانند.

4. تناقض چند خدایى

از دیگر تناقض هاى این مکتب این است که، اکیست ها با این که عالم را داراى چند خدا مى دانند، ولى در جاهایى چنین نقل مى کنند: توهم نشود که ما به چند خدا قائل هستیم، نه، بلکه ما تنها به یک خداى سوگماد قائل هستیم و دیگر خدایان را با این که خدادانیم، اما آنها در ذیل قدرت سوگماد وجود دارند.
جواب: در مطالب قبل اشاره شد که، کل نیرانجان داراى قدرت جنگ با سوگماد است. یا مثلاً در حال فریفتن بندگان خدا (سوگماد) است. یا آن که سیطره قدرت کل نیرانجان، قطب منفى عالم (فیزیکى، اثیرى، علّى و ذهنى) است، که قدرت سوگماد در آن راهى ندارد و یا آن که کل نیرانجان خداى تمام ادیان اصولى، حتى اسلام خوانده شد که داراى پیامبر و فرستاده مى باشد.
حال سؤال این است که؛ چطور مى شود، چنین خداى قدرت مندى که به گفته خودشان سال هاست بشر را در جهان هاى تحتانى مشغول نگه داشته، همان سوگماد یا جزئى از سوگماد باشد؟
پس اگر کل نیرانجان جزء سوگماد است و تنها وجود، مختص به اوست، در این صورت، جنگ میان دو خدا معنایى ندارد و به همین دلیل نمى شود در مکتب اکنکار قائل به وجود یک خدا شد. بنابراین، باید گفت که اکیست ها اعتقاد به خدایان متعدد داشته و گفته مى شود؛ هر خدا داراى قدرت منحصر به خویش مى باشد، ولى پال در جایى دیگر خدایان را تجلى سوگماد دانسته و مى گوید:
سوگماد یک نوع تمرکز فعالیت را بنا نهاد که از مرکز تمام هستى شروع شده و تا پایان قطب منفى ادامه دارد. هر یک از این ها عملا تجلى اى از خود اوست. (اکنکار کید جهان هاى اسرار/ ص 331)
این گفته پال نیز تناقض پیدا مى کند با خود سوگماد؛ زیرا چطور مى شود، که آخرین تجلى سوگماد کل نیرانجان باشد، ولى با خود سوگماد در جنگ بوده، مخالف او عمل کند و سوگماد هم نتواند با او ستیزه نماید، در حالى که کل نیرانجان علم به سوگماد داشته و مى داند که تجلى سوگماد است، اما او را نفى کرده و در فکر گریز از سیطره او مى باشد. البته این نوع تخطى کردن از خدا، در مورد بندگان امکان دارد، چون بندگان ضعف علم دارند و از روى نادانى دست به مخالفت با خدا مى زنند، ولى در مورد خدا و خداچه ها چنین چیزى امکان ندارد و نمى شود فرض کرد که خود خدا با خدا مخالفت کند، این امکان ندارد؛ یعنى از منظر عقل ممکن نیست که کل نیرانجان، هم خدا باشد و هم مخالف با خدا باشد.

خداى خدایان «سوگماد»

پال، سوگماد را چنین تعریف مى کند:
بى شکل، همه جا حاضر و ناظر، غیر بشر، نامتعین و نامحدود، اقیانوس عشق و رحمت، که تمام زندگى از او جریان مى یابد. تمام راستى ها، حقایق، اندیشه ها، عشق، قدرت و تمام خدایان نواحى عالم، مظهر او هستند. او به هر شکلى که در مراحل مختلف ایجاب کند در مى آید، ولى هیچ یک از این اشکال تمامیت او را نشان نمى دهند؛ زیرا او هم چنان بى شکل و غیر مشخص مى ماند. او در همه عالم گسترده است؛ جوهر هستى، حیات کُل، خداى متعال، آنچه که اوست و کلیتى که در اوست.
لذا هیچ نامى نمى توان بر او نهاد، مگر نام شاعرانه و عرفانى خدا؛ شکل بى شکل که متضادى براى او وجود ندارد. هر چه مخالف در عرف باشد، در خود اوست. او دلیل بر این است که هیچ سفیدى بدون سیاهى وجود ندارد و هیچ شکلى جدا از خلأ در تصور نیاید.
او درونى دارد به نام نیر گونا(13)، که چنین مى گوید: او فاقد چند و چون است و درباره اش نمى توان چیزى گفت و به چیزى اندیشید.
و تجلى بیرونى دارد بنام ساگونا(14)، که نمى توان حقیقت جاویدان را بر او نهاد، آگاهى و نشاط است.(واژه نامه اکنکار / ص 233)
در پندار اکیست ها، سوگماد آفریننده تمام عالم هاست، چه جهان تحتانى و چه فوقانى.
تمامى مراحل براى پرورش روح مهیا شده است، جهان تحتانى با این که ناقص است، ولى مقدمه اى است، براى صعود روح به سمت سوگماد. و لذا تنها تفاوت بین افرینش تمام شده و ناتمام خدا در این است، که خدا؛ (سوگماد)، جهان هاى پایان یافته تحتانى را به منظور مهیا کردن مکانى جهت پرورش روح تاسیس کرده است.
پس روح را از اقلیم آسمانى به زمین فرستاده، تا پس از تناسخات متعدد، روح در خلال تجربیاتش تزکیه شده و در نهایت به بهشت بر گردد.

1. خداى شى ء وار

درگذر از اعتقاد اکیست ها به وجود خدایان متعدد، نگاهشان به ماهیت همین خدا، (سوگماد)؛ منحصر به فرد است. در کُل تصور آنها از خداوند تبارک و تعالى به دو گونه است: نگاه شى ء وار و نگاه شخص وار.
در هر دو نگاه خداوند داراى قدرت است، ولى در نحوه ابراز قدرت متفاوت هستند؛ زیرا یکى قدرت مند و فعال است، ولى دیگرى در عین قدرت، اتوماتیک وار عمل مى کند. واضح تر آن که، در نگاه شى ء وار، خداوند داراى قدرت فرض شده است، ولى این اِبراز قدرت و خداوندى به مانند شى ء یا کامپیوترى است که اتوماتیک وار اِعمال مى شود.
در نگاه شخص وار، خداوند تبارک و تعالى داراى قدرت است، ولى نه به مانند یک ماشین کوک شده یا محکوم به عملى مشخص؛ چرا که این خداوند در عین آنکه قدرتمند است، داراى احساس نیز هست؛ زیرا عفو مى کند، مى بخشد، دعاى بندگان را مى شنود، پاسخ مى دهد، رئوف است، داراى شخصیت است، پس قابل خطاب (تو) و (او) است. خداى شى ء وار چون دیگر در موردش حب و بغض معنا ندارد، لذا دعا و طلب آمرزش هم معنا ندارد، پس شخصیت هم ندارد، بلکه شیئیت دارد، دیگر قابل خطاب شخص نیست، بلکه خطاب (آن)(15) در مورد او صادق است. در مکتب اکنکار، عامدانه و از روى تعقل، خطاب (آن) به خداوند (سوگماد) مى شود:
[آن] صفت (سوگماد) حاکم مطلق است به همه، که قدیّسین مى باید با او همراهى کنند تا مأموریت خود را در رابطه با دادن دستور العمل هاى لازم به توزاهاى دیگر به روش درست به انجام رسانند. (نسیمى از بهشت/ ص 173)
تفاوت نگاه به خداوند تبارک و تعالى پیام هاى متعددى در بر دارد. در نگاه (شى ء وار) دیگر پرستش خداوند معنایى ندارد و پرستش جایى معنا دارد که خداوند داراى شخصیت فرض شده باشد و خطاب قرار دادن او ثمره اى در بر داشته باشد.

2. قلمرو الهى

میلیون ها سال پیش، مقامى متعال به نام سوگماد وجود داشت که براى تمام نژادهاى بزرگ جهان شناخته شده بود. این مقام آنقدر قدرتمند بود که پرستش خویش را بعنوان خدا ممنوع مى کرد. [آن] صفتى بود که در جهان هاى ماوراء در دسترس بشر بسر مى برد، اما اغلب در جهان مادّى پدیدار مى شد تا ثابت کند که هستى، زنده اى دارد. (نسیمى از بهشت/ ص 173)
تمام تلاش مکتب اکنکار، همکار کردن انسانها با خداى برتر (سوگماد) است، در حالى که پرستش در این مسیر معنایى ندارد؛ زیرا براى همکار شدن، لازم نیست ستایش و پرستش صورت پذیرد، تنها با سفر روح و وارد شدن به جهان سوگماد مى توان همکار او شد.
گفته مى شود: آدمى مى باید از میان همه این دوره ها عبور کند، پیش از آن که به درجه تصفیه رسیده و بتواند به جهان حقیقى سوگماد سفر کرده، همکار خدا شود و حکم رسالتش را در ابدیّت دریافت کند، تا با همه موجودات و عمدتاً با سایر آدمیان راه کمک و دستگیرى را پیش گیرد.(اک ویدیا/ ص 90)

3. نفى ارتباط خدا و بنده

این نوع نگاه »شى ء وار« به خداوند در مکتب اکنکار، باعث نفى صحت ارتباط بین خداوند و بندگان در ادیان الهى مى شود، در صورتى که در ادیان الهى، به خصوص اسلام خداوند داراى شخصیت بوده و از این رو عبادت مى گردد. هم چنین داراى اراده بوده و از این رو دعا را مستجاب مى کند.
در مورد خداى شى ء وار، دیگر نماز و استغاثه معنا ندارد، ولى در مورد خداى شخص وار عبادت معنا دارد و در خود همین عبادت نیز آرامش وجود دارد.
این که گفته مى شود با صمیم قلب دعا کنید و در مستجاب شدنش شک نکنید. نشان از شخص وار بودن خالق دارد، خالق اگر شخص وار باشد، دعاى بنده را مى شنود و اجابت مى کند و این دعا خود باعث فراغت و سبکى روح مى گردد، که گویى انسان در مقام درد دل با خالقى که صداى او را مى شنود، به دعا پرداخته و روح خویش را سبک مى کند. ولى اگر چنین نباشد و خدا به صورت شى ء وار تصور شود، دعا و درد دل در او راهى ندارد، پس اولین مشکل، خود خداوند است، این چه خدایى است که حتى نمى توان با او صحبت کرد؛ خدایى که کوچک ترین خواسته مرا نمى شنود و یا در مقام بر آورده کردنش بر نمى آید، خدا نیست. خدا آن ست که به بندگانش کمک کند، صداى آنها را بشنود و آنها را یارى شان کند.

جمع بندى

براى آنها مشخص نشده که رابطه خداى سوگماد و کَل نیرانجان، با خداى ادیان اصولى چیست؟! اکیست ها معتقدند که پیروان تمام ادیان اصولى تنها با کَل نیرانجان ارتباط داشته و رفع نیازهاى ایشان به دست کل نیرانجان صورت مى پذیرد، هر وقت کسى تصور کند که با خدا تماس برقرار کرده و درخواستى را که جنبه مادى دارد اجابت نموده است، باید این را بداند که این تماس با کل نیرانجان، خداى منفى و خالق جهان هاى تحتانى است، که در برخى موارد مى تواند در خواست آدمیان را اجابت کند.
گفته مى شود: این مسأله شگردى است براى فریب دادن شخص متقاضى؛ زیرا او مى باید در مقابل هر آنچه کسب کرده است، بهایش را بپردازد، حالا به هر ترتیبى که مى خواهد باشد. این قانون کارما یا قانون علت و معلول است. (اک ویدیا/ ص 124)
اما در جاى دیگر پال دست از خدایى کَل نیرانجان، برداشته و او را شیطان مى خواند:
ستیز روز افزون میان قدرت کَل و قدرت اک در جهان هاى روانى، که زیر طبقه روح قرار دارند، همیشگى است. این ستیز نتیجه بین خوب و زشت است.
کَل بنا به مکتوبات مسیحیت و سایر ادیان، شیطان یا اهریمن است.
او سلطان قدرت منفى است، و بر تخت خویش تأسیس گشته تا براى روح موانعى را بیافریند، تا در نهایت موجب آبدیده شدن و تکامل وى در دوره هاى تولّد و مرگ در چرخ هشتاد و چهار شود.
در پایان لازم مى دانم به این نکته اشاره کنم که با فرض وجود یک خدا، آن هم سوگماد یا کَل نیرانجان در مکتب اکنکار، اشکالات متعددى بر این خدا وارد است، که بیان شد.
و با فرض وجود چند خدا در کنار یکدیگر نیز، مشکلات متعددى بر آن وارد است که براساس حوصله این اوراق بدان اشاره شد، در حالى که اصلا فرض وجود دو خدا یا چند خدا با بداهت عقل سازگارى ندارد و نمى شود خدا را در ذهن خدا فرض کرد و سیطره حکمرانى اش را محدود نمود که به این مسأله هم اشاره شد. پس در هر دو صورت، چه تک خدایى و چه چند خدایى، اشکال هاى زیادى بر مکتب اکنکار وارد است.
منابع:
* قران
1) توئیچل، پال، 1379. سرزمین هاى دور. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشر زرین.
2) توئیچل، پال، 1380.دندان ببر. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشر زرین. چاپ چهارم.
3) توئیچل، پال، 1380. اک ویدیا (دانش باستانى پیامبرى). ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشر زرین. چاپ دوم.
4)توئیچل، پال، 1380. دفترچه معنوى. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشرزرین.
5) توئیچل، پال، 1379. اکنکار کلید جهانهاى اسرار. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران. نشر زرین.
6)استایگر، براد، 1380. نسیمى از بهشت. ترجمه هوشنگ اهرپور. تهران.نشرزرین.
7) توئیچل، پال، 1380. واژه نامه اکنکار. ترجمه یحیى فقیه. تهران. انتشارات سى گل.

پی نوشت ها :

1. Anami lok، منطقه اى است که ارواح بوسیله خداى خدایان، حیات دوباره مى یابند و انعکاس از ذات خود او مى گیرند، جهان مقام متعال، سوگماد، مرکز اقتدار عالم، مرکز تمام زندگى و هستى، صوتى که در این جا شنیده مى شود، صداى گردباد است و کلام اسرارى آن همان »هیو« است؛ منطقه دهم.
2. Sugmad، نام خداوند متعال در طریق اکنکار.
3. Eckist، پیرو یا مرید اکنکار؛ کسى است که پیام اکنکار را منتشر مى کند؛ چلاى استاداک در قید حیات، که مطابق قوانین اکنکار مشغول فعالیت است.
4. Niranjan kal، قدرت منفى، که جوهر خالص نیست؛ تجلیات مادى و اشکال را خلق مى کند و وظیفه اش مشغول نگه داشتن روح در جهان هاى پایین است.
.Spirito_material .5
6. Rishis، مقامات بلند پایه مذهبى هندو.
.JOT NIRANJAN .7
8. MAYA، زوایه اى که بشر به واقعیت مى نگرد؛ کل نیرانجان یا کل مایا: تو هم واقعیت؛ آنچه که در واقع از حقیقت گسسته شده و محدود به زمان و مکان گشته است؛ بخش از اصل خلقت محدود به سطح آگاهى بشر؛ بى ثباتى و ناپایدارى.
.RADHA SWAMI .9
.ZARANA AKERANA .10
11. سوره توحید، آیه 3.
12. سوره توحید، آیه 1.
13. Nirguna، درون سوگماد که فاقد شرایط خاص است، و نمى توان در مورد آن چیزى گفت، »نفس هیچ«.
14. Saguna، یکى از دو عامل حقیقت ابدى الهى، آگاهى و نشاط حاصل از خداشناسى؛ وجه بیرونى سوگماد.
.IT .15
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 301


 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما