نویسنده: ترکی محمدرضا
هر حادثه یا صحنه اى را مثل یک تابلو نقاشى مى توان از زوایاى مختلفى دید. مى توان نگاهى گذرا بر آن افکند و مى توان فراتر از سطح ، به اعماق پرداخت و ژرف نگرانه در آن تامل کرد.مى توان حادثه و تابلویى را از یک بُعد دید و مى توان زوایاى مختلف را در تماشاى آن لحاظ کرد. برخى از صحنه ها و حوادث و تابلوها در اندرون خویش اساساً چند لایه و چند بعدى هستند. براى رویت بایسته ى اینها باید نگاهى چند بُعدى داشت، چرا که از یک منظردیدن ِ اینها سر از سطحى نگرى در مى آورد و راه درک صحیح آنها را بر ما مى بندد.
حادثه ى جانسوز عاشورا از این دست حوادث چند بعدى و تو در توى تاریخ است که مى توان و باید در آن نگاهى چند بعدى و چند لایه داشت. اساسا آثارى در گزارش عاشورا موفق ترند که واجد نگرشى چند بعدى و ژرف باشند و پدیدآورنده در دریافت خویش از این حادثه به مکاشفه اى عمیق دست یافته باشد. راز ماندگارى آثار جاودانه اى مثل ترکیب بند کمال الدین محتشم کاشانى و ...علاوه بر جنبه هاى زبانى و ساختارى، به حضور همین نگاه چند لایه و چند بعدى مربوط مى شود.
در یک نگاه کلى، شاعران پارسى گو در گزارش واقعه ى طف ، عمدتاً از یکى از این نگاهها یا ترکیبى از آنها برخوردار بوده اند: نگاه عاطفى ، نگاه تاریخى ، نگاه اسطوره اى ، نگاه عرفانى ، نگاه حماسى و نگاه تربیتى.برخى از این نگاهها ، مثل نگرش عاطفى به ماجرا و گرایش به ذکر مصیبت ، نگاه غالب بر آثار عاشورایى است و نگرش حماسى عمدتاَ به دهه هاى اخیر و اوج گرفتن احساسات و تفکرات انقلابى مربوط مى شود.
در اینجا پس از توضیحى مختصر و از سر اجمال به ذکر شواهدى در زمینه هاى یاد شده از شعر فارسى بسنده مى کنیم:
نگاه عاطفى: عاشورا فارغ از هر رویکرد فکرى و فرهنگى که داشته باشیم حادثه اى است بى شک تکان دهنده و جان خراش. این نگاه عمدتاً به همین جنبه سوزناک و تراژیک کربلا ناظر است. نمونه ، ابیاتى است از سیف فرغانى ، شاعر قرن هفتم و هشتم هجرى :
اى قوم در این عزا بگریید
بر کشته کربلا بگریید...
دل خسته ى ماتم حسینید
اى خسته دلان هلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید
یا نعره زنید یا بگریید...
اشک از پى چیست ؟ تا بریزید
چشم از پى چیست ؟ تا بگریید ...
نگاه تاریخى:در این نگاه، شاعر به تحلیل پیشینه واقعه و سلسله حوادثى که بدان منجر شده نگرشى شاعرانه دارد. به عنوان نمونه این ابیات از محتشم قابل تامل است:
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
زان ضربتى که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوى خیرالنسا زدند
پس آتشى ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبى زدند
و آنگه سُرادقى که ملَک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند...
نگاه اسطوره اى: در این نگرش کربلا به اسطوره هایى چون سیاوش که مظهر مظلومیت و بى گناهى و در عین حال نماد رویش و سرسبزى است پیوند مى خورد. براى نمونه این ابیات از حسین منزوى گویاست:
اى خون اصیلت به شَتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلنداى دلیران
جارى شده از کرب و بلا آمده ، آن گاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران...
خرگاه تو مى سوخت در اندیشه تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشه شیران...
نگاه عارفانه: مهم ترین ویژگى رویکرد عارفانه گرایش به تاویل است. عارفان همواره در فراسوى نامها و ظاهرها به دنبال معانى نهفته هستند و مى کوشند هر چیز را به اصل معنوى آن ارجاع بدهند. بر این اساس کربلا سرزمینى محدود در جغرافیایى مشخص نیست. شخصیت هاى ماجرا - اعم از اولیا و اشقیا - هر یک نماد حقیقتى هستند. مثلا "حر" مظهر "نفس کافر" است که در دامان حسین که نماد برتر "نفس مطمئنه" است در مى آویزد و به ایمان و آرامش مى رسد. "شط فرات" از این منظر "شط توحید" و "آب" نماد "حقیقت" و آن گاه که از دستان عباس بن على بر زمین ریخته مى شود " آب تعلق " و وابستگى است.
بهترین و زیباترین گزارش عرفانى از واقعه کربلا را بى تردید باید در گنجینه الاسرار عمان سامانى( شاعر قرن سیزدهم هجرى) دید. از نگاه عمان ، آنچه در کربلا رخ داده نمود عینى واقعه اى است که در حقیقت ، در ازل و در لازمان و لامکان رخ داده است. خداوند که شاهد ازلى است در آغاز به مقتضاى روایت قدسى مشهور "گنجى پوشیده " بود. او عالم را آفرید تا زیبایى خود را افشا کند و سپس به دنبال باده نوشى برآمد تا جام وصال او را لاجرعه سر بکشد و آن رند لاابالى کسى نبود جز وجود سالار شهیدان:
پس جمال خویش در آیینه دید
روى زیبا دید و عشق آمد پدید
مدتى آن عشق بى نام و نشان
بُد معلق در فضاى بى کران
دلنشین خویش ماوایى نداشت
تا در او منزل کند جایى نداشت...
باز ساقى گفت تا چند انتظار؟!
اى حریف لاابالى سر برآر
اى قدح پیما درآ ، هویى بزن
گوى چوگانت سرم ، گویى بزن
چون به موقع ساقیش درخواست کرد
پیر مى خواران ز جا قد راست کرد
زینت افزاى بساط نشاتین
سرور و سرخیل مخموران ، حسین
گفت آن کس را که مى جویى منم
باده خوارى را که مى گویى منم
شرط هایش را یکایک گوش کرد
ساغر مى را تمامى نوش کرد
یاز گفت از این شراب خوشگوار
دیگرت گر هست یک ساغر بیار!...
نگاه حماسى : بى هیچ تردید قیام حسین بن على داراى ظرفیت حماسى بى نظیرى است و از آغاز حوادث دلیرانه بزرگى را در جهان اسلام به وجود آورده است. این نگاه حماسى در قرن اخیر قوت خاصى یافته و کسانى کوشیده اند در جهت بسیج توده ها و برپایى انقلابات سیاسى از آن سود بجویند که از این رهگذر نوعى نگاه سیاسى نیز در ادبیات عاشورایى به وجود آمده است . از نخستین شاعرانى که در روزگار نزدیک به ما به این ویژگى حماسى توجه نشان داده اند اقبال لاهورى است. به عنوان نمونه اى از رویکرد حماسى به عاشورا این سروده را از دفتر گنجشک و جبرئیلمرحوم سید حسن حسینى برگزیده ایم:
در جایگاه تنگ فراموشى / در خواب سرد زنگ /فرو بودم
دستى مرا کشید/ با خون خصم
دستى مرا جلا داد
من/ شمشیر باستانى شرقم
اصحاب آفتاب/ بر قبضه قدیمى من کندند:/"یاران مصطفى/ شمشیر زرنگار/حمایل نمى کنند..."
من/ شمشیر باستانى شرقم:/ پرورده مصاف/بیزار از غلاف !
نگاه تربیتى : عاشورا نمونه اى است از پایدارى انسان در برابر رنجها و مشکلات که نشان مى دهد چگونه مى توان سختیها را نردبان رشد و تعالى کرد و بالاتر از آن، در مصاف مصائب جز زیبایى و لطف ندید و مانند زینب :"ما رایت الا جمیلا " سر داد. اشاره به پیامهاى تربیتى عاشورا را باید در سروده هاى مرحوم على صفایى (عین صاد) نشان داد:
مى دانم/ مى دانم رنجها را چگونه باید نوشید../ یک جرعه مدام از ماتم تو/ گلوى عالمى را گرفته است...
اگر خنده ام دردآلود است/ ملامتى نیست/ که اشکم سرشار از شادى ست
در وسعت سبز تو/ حقارت رنجها را دیده ام!
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 316
حادثه ى جانسوز عاشورا از این دست حوادث چند بعدى و تو در توى تاریخ است که مى توان و باید در آن نگاهى چند بعدى و چند لایه داشت. اساسا آثارى در گزارش عاشورا موفق ترند که واجد نگرشى چند بعدى و ژرف باشند و پدیدآورنده در دریافت خویش از این حادثه به مکاشفه اى عمیق دست یافته باشد. راز ماندگارى آثار جاودانه اى مثل ترکیب بند کمال الدین محتشم کاشانى و ...علاوه بر جنبه هاى زبانى و ساختارى، به حضور همین نگاه چند لایه و چند بعدى مربوط مى شود.
در یک نگاه کلى، شاعران پارسى گو در گزارش واقعه ى طف ، عمدتاً از یکى از این نگاهها یا ترکیبى از آنها برخوردار بوده اند: نگاه عاطفى ، نگاه تاریخى ، نگاه اسطوره اى ، نگاه عرفانى ، نگاه حماسى و نگاه تربیتى.برخى از این نگاهها ، مثل نگرش عاطفى به ماجرا و گرایش به ذکر مصیبت ، نگاه غالب بر آثار عاشورایى است و نگرش حماسى عمدتاَ به دهه هاى اخیر و اوج گرفتن احساسات و تفکرات انقلابى مربوط مى شود.
در اینجا پس از توضیحى مختصر و از سر اجمال به ذکر شواهدى در زمینه هاى یاد شده از شعر فارسى بسنده مى کنیم:
نگاه عاطفى: عاشورا فارغ از هر رویکرد فکرى و فرهنگى که داشته باشیم حادثه اى است بى شک تکان دهنده و جان خراش. این نگاه عمدتاً به همین جنبه سوزناک و تراژیک کربلا ناظر است. نمونه ، ابیاتى است از سیف فرغانى ، شاعر قرن هفتم و هشتم هجرى :
اى قوم در این عزا بگریید
بر کشته کربلا بگریید...
دل خسته ى ماتم حسینید
اى خسته دلان هلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید
یا نعره زنید یا بگریید...
اشک از پى چیست ؟ تا بریزید
چشم از پى چیست ؟ تا بگریید ...
نگاه تاریخى:در این نگاه، شاعر به تحلیل پیشینه واقعه و سلسله حوادثى که بدان منجر شده نگرشى شاعرانه دارد. به عنوان نمونه این ابیات از محتشم قابل تامل است:
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
زان ضربتى که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوى خیرالنسا زدند
پس آتشى ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبى زدند
و آنگه سُرادقى که ملَک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند...
نگاه اسطوره اى: در این نگرش کربلا به اسطوره هایى چون سیاوش که مظهر مظلومیت و بى گناهى و در عین حال نماد رویش و سرسبزى است پیوند مى خورد. براى نمونه این ابیات از حسین منزوى گویاست:
اى خون اصیلت به شَتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلنداى دلیران
جارى شده از کرب و بلا آمده ، آن گاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران...
خرگاه تو مى سوخت در اندیشه تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشه شیران...
نگاه عارفانه: مهم ترین ویژگى رویکرد عارفانه گرایش به تاویل است. عارفان همواره در فراسوى نامها و ظاهرها به دنبال معانى نهفته هستند و مى کوشند هر چیز را به اصل معنوى آن ارجاع بدهند. بر این اساس کربلا سرزمینى محدود در جغرافیایى مشخص نیست. شخصیت هاى ماجرا - اعم از اولیا و اشقیا - هر یک نماد حقیقتى هستند. مثلا "حر" مظهر "نفس کافر" است که در دامان حسین که نماد برتر "نفس مطمئنه" است در مى آویزد و به ایمان و آرامش مى رسد. "شط فرات" از این منظر "شط توحید" و "آب" نماد "حقیقت" و آن گاه که از دستان عباس بن على بر زمین ریخته مى شود " آب تعلق " و وابستگى است.
بهترین و زیباترین گزارش عرفانى از واقعه کربلا را بى تردید باید در گنجینه الاسرار عمان سامانى( شاعر قرن سیزدهم هجرى) دید. از نگاه عمان ، آنچه در کربلا رخ داده نمود عینى واقعه اى است که در حقیقت ، در ازل و در لازمان و لامکان رخ داده است. خداوند که شاهد ازلى است در آغاز به مقتضاى روایت قدسى مشهور "گنجى پوشیده " بود. او عالم را آفرید تا زیبایى خود را افشا کند و سپس به دنبال باده نوشى برآمد تا جام وصال او را لاجرعه سر بکشد و آن رند لاابالى کسى نبود جز وجود سالار شهیدان:
پس جمال خویش در آیینه دید
روى زیبا دید و عشق آمد پدید
مدتى آن عشق بى نام و نشان
بُد معلق در فضاى بى کران
دلنشین خویش ماوایى نداشت
تا در او منزل کند جایى نداشت...
باز ساقى گفت تا چند انتظار؟!
اى حریف لاابالى سر برآر
اى قدح پیما درآ ، هویى بزن
گوى چوگانت سرم ، گویى بزن
چون به موقع ساقیش درخواست کرد
پیر مى خواران ز جا قد راست کرد
زینت افزاى بساط نشاتین
سرور و سرخیل مخموران ، حسین
گفت آن کس را که مى جویى منم
باده خوارى را که مى گویى منم
شرط هایش را یکایک گوش کرد
ساغر مى را تمامى نوش کرد
یاز گفت از این شراب خوشگوار
دیگرت گر هست یک ساغر بیار!...
نگاه حماسى : بى هیچ تردید قیام حسین بن على داراى ظرفیت حماسى بى نظیرى است و از آغاز حوادث دلیرانه بزرگى را در جهان اسلام به وجود آورده است. این نگاه حماسى در قرن اخیر قوت خاصى یافته و کسانى کوشیده اند در جهت بسیج توده ها و برپایى انقلابات سیاسى از آن سود بجویند که از این رهگذر نوعى نگاه سیاسى نیز در ادبیات عاشورایى به وجود آمده است . از نخستین شاعرانى که در روزگار نزدیک به ما به این ویژگى حماسى توجه نشان داده اند اقبال لاهورى است. به عنوان نمونه اى از رویکرد حماسى به عاشورا این سروده را از دفتر گنجشک و جبرئیلمرحوم سید حسن حسینى برگزیده ایم:
در جایگاه تنگ فراموشى / در خواب سرد زنگ /فرو بودم
دستى مرا کشید/ با خون خصم
دستى مرا جلا داد
من/ شمشیر باستانى شرقم
اصحاب آفتاب/ بر قبضه قدیمى من کندند:/"یاران مصطفى/ شمشیر زرنگار/حمایل نمى کنند..."
من/ شمشیر باستانى شرقم:/ پرورده مصاف/بیزار از غلاف !
نگاه تربیتى : عاشورا نمونه اى است از پایدارى انسان در برابر رنجها و مشکلات که نشان مى دهد چگونه مى توان سختیها را نردبان رشد و تعالى کرد و بالاتر از آن، در مصاف مصائب جز زیبایى و لطف ندید و مانند زینب :"ما رایت الا جمیلا " سر داد. اشاره به پیامهاى تربیتى عاشورا را باید در سروده هاى مرحوم على صفایى (عین صاد) نشان داد:
مى دانم/ مى دانم رنجها را چگونه باید نوشید../ یک جرعه مدام از ماتم تو/ گلوى عالمى را گرفته است...
اگر خنده ام دردآلود است/ ملامتى نیست/ که اشکم سرشار از شادى ست
در وسعت سبز تو/ حقارت رنجها را دیده ام!
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 316