نویسنده: علی نقی فقیهی
ج-ارتقای شناختی همسران
پس از آن که جوان ازدواج کرد، در دوران عقد بستگی باید آموزش های لازم را درباره افزایش مهارت شناختی نسبت به پرورش نگرش ها و باورهای صحیح شیوه های ارتباطی و اخلاقی فرا گیرد.اموری که دختران و پسران جوان، پس از ازدواج باید نسبت به آنها آگاه شوند و شناخت کافی پیدا کنند تا بتوانند زندگی را به صورت مطلوب ادامه دهند (و در احادیث نیز بر آگاه سازی جوانان از آنها تأکید شده است)، عبارت اند از: شناخت توانمندی ها، احساسات و عواطف، خواسته ها و حقوق متقابل یکدیگر.
1.شناخت نیازها و عواطف
هر یک از زن و مرد باید نیازها و عواطف یکدیگر را بشناسند. مرد باید آگاه باشد از این که زن، بنده ی محبت است و علاقه ها و خواسته هایی دارد؛ دوست دارد مورد حمایت و محبت مرد قرار گیرد و برایش ارزش قائل شود؛ علاقه مندی اش را آشکار به وی اعلام کند؛ بپرهیزد که زن، احساسی و هیجانی است؛ به زیورآلات، آرایش، امور تشریفاتی و پر حرفی علاقه مند است؛ دل نازک است و زود به گریه می افتد و چه بسا تحت تأثیر هیجانات، برخورد مناسبی نداشته باشد. بنابراین، انتظار دارد که همانند مردان با وی برخورد نشود. زن نیز باید بشناسد مرد را که بنده شهوت است؛از تصاحب زن خوشش می آید؛ خون سرد و شجاع است؛ خیلی علاقه به پرحرفی ندارد؛ بیش از آن که به امور تشریفاتی بیندیشد، به ولقعیلت زندگی می اندیشد؛ حرف های او نوعاً با منطق همراه است و سنجیده تر و پخته تر سخن می گوید و تصمیم می گیرد. بنابراین، انتظار دارد که مدیریت وی در خانه پذیرفته شود، به شخصیتش احترام گذاشته شود و با محبت و نرمی، با او سخن گفته شود.
2.شناخت حقوق جنسی
خداوند متعال با توجه به توانمندی ها و نیازهای گوناگون زن و مرد حقوق متقابلی را وضع کرده و آنها را به انجام دادن آن، مکلف نموده است. آگاهی از این حقوق برای جوان، زمینه مناسبی را برای ارتقای سطح زندگی مشترک آنها فراهم می سازد. در متون حدیثی، زیاد به این حقوق پرداخته شده است.از بین حقوق گوناگون زوجین، «حقوق جنسی»، با ازدواج برای هر یک از زوجین نسبت به یکدیگر پدید می آید. آگاهی از این حقوق برای هر یک از آنها حائز اهمیت است و در پیوند و استحکام زندگی خانوادگی آنها مؤثر است. آشنایی زوجین با روش های روان شناختی و عاطفی زمینه ساز اجرای عملی این حقوق، در پیشگیری از اختلاف و بروز تنش در زندگی مشترک آنها، ارتقای سلامت روانی زوجین، رشد احساس وابستگی بین آنها و استحکام بیشتر زناشویی، تأثیر به سزایی دارد.
منظور از حقوق جنسی، حق هایی است که پس از ازدواج پدید می آیند و همگی در ارتباط با لذت جنسی زوجین اند. هر یک از زوجین در برابر حقوقی که همسرش دارد، موظف به انجام دادن فعالیت هایی است که در جهت لذت جنسی همسرش باید انجام دهد.
مهم ترین و اساسی ترین حق جنسی، «تمکین» نسبت به همسر و پرهیز از نشوذ است. هر یک از زوجین، احساس نیاز می کند که همسرش برای لذت او، فعالیت کند و بدون عذر، از آمیزش خودداری ننماید. این احساس نیازف حقی است که هر یک نسبت به دیگری دارد. این حق در اصطلاح حقوق فقهی «حق تمکین» نام دارد و
موجب وظایفی ویژه در فعالیت های جنسی و آمیزش برای زن و شوهر می گردد.
نشز در لغت به معنای بلند شدن و ارتفاع و بلندی است. «نشز الرجل» یعنی نشسته بود، پس برخاست و ایستاد. «نشزت المراة بزوجها نشوزاً» یعنی با شوهرش ناسازگاری کرد و او را به خشم آورد. «نشز الرجل بزوجته» یعنی سر ناسازگاری با او گذاشت و به او توجه لازم را نمی کرد.
بنابراین، آنچه در قرآن و احادیث مطرح شده، نشوز هم برای مرد است و هم برای زن. قرآن درباره نشوز مرد، ضمن اشاره به این نکته که نشوز، بد است و صلح و آشتی، خیر، می فرماید:
و إن امرأة خافت من بعلها نشوزاً أو إعراضاً فلا جناح علیهما أن یصلحاً بینهما صلحاً و الصلح خیر.(1)
اگر زنی از شوهر خویش، بیم ناسازگاری یا روی گردانی داشته باشد، مشکلی نیست که از راه صلح، با یکدیگر به آشتی گرایند و سازش و صلح، نیکوست.
در احادیث فراوانی، نشوز مرد از زن، مطرح شده و در آنها خواسته است که مرد از ناسازگاری با زن و بی توجهی به نیاز جنسی زن، خودداری کند و اگر موردی وجود دارد که باعث بی توجهی و ناسازگاری شده، آن را حل کنند و با آشتی بین خود، به نشوز پایان دهند.(2)
در حکومت، اگر با ارشاد و امربه معروف، مرد کوتاه نیامد با تهدید و امور قانونی باید اقدام نمود. مانند آنچه که امیرالمؤمنین (ع) انجام داد. شهید مطهری (ره) جریان را چنین نقل می کند که علی (ع) در زمان خلافت خود، کار رسیدگی به شکایات را خودش شخصاً به عهده می گرفت و به کس دیگری واگذار نمی کرد. روزهای بسیار گرم که معمولاً مردم، نیم روز در خانه های خود استراحت می کردند، او در بیرون دارالاماره، در سایه ی دیوار می نشست که اگر احیاناً کسی شکایتی داشته باشد، بدون واسطه و مانع، شکایت خود را تسلیم کند. گاهی در کوچه ها و خیابان ها راه می افتاد،
تجسس می کرد و اوضاع عمومی را از نزدیک، تحت نظر می گرفت.
یکی از روزهای بسیار گرم، خسته و عرق کرده، به مقر حکومت مراجعت کرد. زنی را جلوی در ایستاده دید. همین که چشم زن به علی افتاد، جلو آمد و گفت: شکایتی دارم. شوهرم به من ظلم کرده، مرا از خانه بیرون نموده و مرا تهدید به کتک کرده که اگر به خانه بروم، مرا کتک خواهد زد. اکنون به دادخواهی نزد تو آمده ام. امام علی (ع) فرمود:«بنده خدا! الان هوا خیلی گرم است، صبر کن تا عصر که هوا قدری بهتر بشود، خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد و ترتیبی به کار تو خواهم داد.»
زن گفت: اگر توقف من در بیرون خانه، طول بکشد، بیم آن است که خشم او افزون گردد و بیشتر مرا اذیت کند. علی لحظه ای سر را پایین انداخت. سپس سر را بلند کرد و در حالی که با خود زمرمه می کرد گفت: «نه، به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را تأخیر انداخت! حق مظلوم را حتماً باید از ظالم گرفت و وحشت ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کرد تا با کمال شهامت و بدون ترس، در برابر ظالم بایستد و حق خود را مطالبه کند».
علی به اتفاق آن زن، به در خانه شان رفت. پشت در ایستاد و به آواز بلند فریاد کرد. جوانی بیرون آمد که شوهر زن بود. جوان، علی را نشناخت. دید پیرمردی که در حدود شصت سال دارد، به اتفاق زنش آمده است. فهمید که زنش این مرد را برای حمایت و شفاعت با خود آورده است؛ اما حرفی نزد. علی (ع) فرمود: «این بانو که زن توست، از تو شکایت دارد و می گوید که تو به او ظلم کرده ای و او را از خانه بیرون انداخته ای. به علاوه، او را تهدید به کتک نموده ای. من آمده ام به تو بگویم که از خدا بترس و با زن خود، نیکی و مهربانی کن!».
آن مرد گفت: به تو چه مربوط که من با زنم خوب رفتار کرده ام یا بد! بله، من او را تهدید به کتک کرده ام؛ اما حالا که رفته و تو را آورده و تو از جانب او حرف می زنی، او را زنده زنده آتش خواهم زد.
علی از گستاخی جوان بر آشفت، دست به قبضه شمشیر برد و از غلاف بیرون کشید. آن گاه گفت: «من تو را اندرز می دهم و امر به معروف و نهی از منکر می کنم و
تو این طور جواب مرا می دهی! صریحاً می گویی که من این زن را خواهم سوزاند! خیال کرده ای که دنیا این قدر بی حساب است؟».
فریاد علی که بلند شد، مردم عابر، از گوشه و کنار جمع شدند. هر کس که می آمد، در مقابل علی تعظیمی می کرد و می گفت: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین». جوان مغرور، تازه متوجه شده بود که با چه کسی روبه روست. خود را باخت و به التماس افتاد: یا امیرالمؤمنین! مرا ببخش! به خطای خود اعتراف می کنم. ازاین ساعت، قول می دهم که مطیع و فرمانبردار زنم باشم و هرچه فرمان دهد، اطاعت کنم.
علی رو کرد به آن زن و فرمود: «اکنون به خانه خودت برو؛ اما تو هم مواظب باش که طوری رفتار نکنی که او را به این چنین اعمالی وادار کنی.(3)
قرآن، درباره ی نشوز زن، ضمن نهی از اقدام به نشوز و لزوم حل این مشکل می فرماید:
و التی تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فإن أطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلاً.(4)
زنانی را که می ترسید سرکشی و نافرمانی کنند، آنها را ابتدا نصحیت کنید، سپس با آنها قهر کنید و از آنها در رخت خواب دوری کنید (اگر مفید واقع نشد) و به آنها بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند، راهی برای تعدی بر آنها نجویید.
در روایات فراوانی هم به نشوز زن نسبت به مرد، پرداخته شده است که می توانید بدان ها مراجعه کنید.(5)
مراد از نشوز چیست؟
آیا زن باید در همه ی امور، از شوهرش اطاعت کند و هر عصیانی از اوامر شوهر، بر او حرام است و نشوز و سرکشی به حساب می آید؟بیشتر فقها و مفسران، نشوز زن را به معنای خودداری او از تمکین بدون داشتن عذر می دانند؛ زیرا تنها حق شرعی مرد-که فقها بر آن اتفاق نظر دارند و زن، موظف، به رعایت آن است-، عدم خودداری او از استمناع شوهرش با وی است و در مورد بیرون رفتن زن از خانه بدون اذن شوهر، بین فقها اتفاق نظر نیست. عده ای مطلقاً آن را نهی می کنند و عده ای معتقدند که اگر بیرون رفتن زن، باعث از بین رفتن حق تمتع مرد از زن شود، حق ندارد بدون اجازه او از خانه خارج شود. بنابراین، طبق این تفسیر، اگر زن بدون عذر، خود را بر شوهرش عرضه نکرد و اجازه نداد که شوهرش با او آمیزش کند، مرد، ابتدا باید با او صحبت کند و او را نصیحت کند، و اگر مفید واقع نشد و زن همچنان به روش خود ادامه داد، مرد حق دارد که در بستر از آنها دوری کند و به اصطلاح، به حالت قهر بخوابد. اگر باز هم مؤثر واقع نشد، می تواند او را بزند، البته به گونه ای که از حدود موازین شرعی، تخلف نکند.
در واقع، خداوند در این آیه، سه مرحله برای حل این مشکل تعیین می کند. در مرحله اول، مرد با همسرش صحبت می کند و اتفاقاً از نظر روان شناسی هم این، یکی از روش های حل مسئله است که زوجین با یکدیگر گفتگو کنند و از این طریق، مشکلاتشان را حل کنند؛ و اما اگر گفتگو مفید واقع نشد و زن همچنان به روش خود ادامه داد، مرد می تواند وارد مرحله دوم شود و آن این است که در بستر، از همسرش روی گردانی کند. از نظر علمی نیز یکی از روش های درمان سردمزاجی زنان، خودداری از آمیزش با آنهاست. (البته در این جا این اشکال مطرح می شود که در آن روش درمانی، مرد، دیگر تمتعات را انجام می دهد، ولی آمیزش نمی کند و وقتی که مرد قهر باشد، خود به خود، دیگر تمتعات را انجام نخواهد داد).
اما بحث و اشکال بر سر روش سوم است و آن، این که آیا زدن زنی که حاضر به آمیزش نیست، واقعاً مفید است؟
در این جا باید به کلمه ی نشوز برگردیم و این که نشوز، به معنای عصیان و سرکشی است و تفاوت بسیاری بین این نوع خودداری از انجام دادن وظایف جنسی
-که همراه با سرکشی است-و خودداری ای که به دلیل مشکلات روحی-روانی است، وجود دارد. در این جا ممکن است سرکشی، به این معنا باشد که زن، عمداً و برای تضییع حقوق مرد و از روی پرخاشگری، حاضر به آمیزش نیست. از طرفی، گفتگو و قهر کردن هم با او مؤثر نشده، پس به آخرین وسیله تضمینی، متوسل می شود تا بدین وسیله، زن بترسد و از عصیان و نافرمانی، دست بکشد.
آیه، شامل چه کسانی است؟
نکته ی دیگری که باید در این زمینه روشن شود، این است که آیا این آیه، تمام زنان را شامل می شود یا عده خاصی را در بر می گیرد؟تمکین، در سه مرحله ی: آراستگی، آماده سازی و آمیزش، از حقوق جنسی زوجین محسوب می شود که در متون حدیثی، انجام دادن هر سه مرحله، از جمله وظایف جنسی زن و شوهر شمرده شده است و تفصیل آن، در آخر همین فصل خواهد آمد.
مسلماً زن هم به طور طبیعی، نیاز جنسی دارد و از ارضای آن لذت می برد (هر چند تمایل او به علت مسائل پیرامونی، محدودتر از مرد است) و بر فرض که در ابتدای ازدواج، حیای زن، او را مانع از عرضه خود به شوهر باشد، ولی این امتناع، با امتناع از روی سرکشی، متفاوت است و واضح است که آیه، شامل این نوع خودداری نمی شود.
بنابراین، آیه عام نیست و نظر به موارد ویژه ای دارد. پس در چه مواردی زن از انجام دادن عمل آمیزشی خودداری می کند، آن هم خودداری همراه با سرکشی؟ چند حالت در این زمینه وجود دارد که زن از انجام دادن عمل جنسی خودداری می کند؛ ولی باز هم در همه این موارد، همراه با سرکشی نیست. این موارد، عبارت اند از:
1.بیماری های جسمی (بیماری دستگاه تناسلی): بیماری هایی وجود دارند که در آنها، مقاربت دردناک می شود و به این علت، زن، تمایلی به عمل زناشویی پیدا نمی کند. در این حالت، زن عذر دارد و شامل مورد نشوز نمی شود.
2.بیماری های جنسی با منشأ روانی (مثل سرد مزاجی): تعدادی از بیماری های جنسی وجود دارند که در صورت ابتلای زن به آنها، تمایلی به انجام دادن عمل جنسی ندارد؛ اما با روش های درمانی مختلف، قابل درمان است. در ضمن، خوداری او از انجام دادن این عمل، اگر به علت بیماری جنسی باشد، باز هم همراه با سرکشی و نافرمانی نخواهد بود؛ بلکه همراه با بی میلی و کراهت خواهد بود. پس باز هم مورد نشوز، بر این حالت صدق نمی شود.
3.بیماری روانی که تمایلات جنسی را خاموش یا کم می کند: ابتلا به بعضی بیماری های روانی (مثل افسردگی) باعث می شود که فرد، تمایل خود را به لذت، به طور کلی از دست بدهد و یکی از این موارد هم لذت جنسی است. همچنین بعضی از بیماری های شخصیتی، مثل شخصیت هیسترونیک یا نمایشی، باعث سرد مزاجی می شوند. در این موارد نیز ممکن است که زن، از انجام دادن عمل جنسی خودداری کند؛ ولی در این مورد هم از طرفی، بحث بیماری است و بیماری، یک عذر است. از طرف دیگر، در این موارد، معمولاً خودداری، همراه با سرکشی نیست.
4.تنفر زن از شوهر: یکی از تفاوت های جنسی زن و مرد، این است که مرد اگر از زن متنفر باشد، باز هم می تواند با او آمیزش کند؛ ولی اگر زن، متنفر باشد، نه تنها از این عمل لذت نمی برد، بلکه ممکن است که تمام سعی خود را بکند تا از انجام شدن این عمل جلوگیری کند که ممکن است یکی از این اعمال، سرکشی و نافرمانی باشد. در این حالت، ممکن است گفتگو یا قهر کردن، تا حدی مؤثر واقع شود؛ ولی آیا کتک زدن، مؤثر واقع می شود؟ و آیا تنفر زن را بیشتر نمی کند؟
5.تمایل زن به مردی غیر از شوهرش: آخرین مورد در این بخش، موردی است که زن، به مرد دیگری وابسته یا میل به تمکین او دارد، لذا میلی به شوهرش ندارد؛ بلکه در برابر تمایلات شوهر، سرکشی و نافرمانی می کند. شاید این مورد، بارزترین مصداق نشوز باشد و احتمال دارد که اصلاً مسئله نشوز، فقط متعلق به این مورد باشد که مرد، نشانه های توجه همسرش به دیگری را می بیند و یا رفتارها و برخوردهایی را
مشاهده می کند که زمینه ی دلبستگی به مرد دیگری را در او پدید می آورد؛ زیرا خداوند در آیه ای که می فرماید: «آنهایی که می ترسیدند نشوز کنند»؛ یعنی این که هنوز به طور آشکار نشوز نکردند، ولی نشانه های آن بارز شده است. این که خداوند می فرماید: «نشانه های آن را می بیند»، تأکیدی بر این مطلب است که مورد نشوز، به این مسئله برمی گردد؛ زیرا اگر زن، کاملاً به دیگری دلبسته شده باشد و از شوهرش سرکشی کند، دیگر هیچ یک از آن مراحل، مؤثر نخواهد بود؛ ولی آیه، به مواردی مربوط است که می توان با ارشاد و موعظه و یا با بی مهری کردن و جدا کردن رخت خواب به صورت موقتی و یا با زدن، از این رفتار جلوگیری کرد.
پینوشتها:
1.سوره نساء، آیه 128.
2.ر.ک: بحارالأنوار، ج104، ص52، ح7.
3.مناقب آل أبی طالب، ج1، ص374؛ بحارالأنوار، ج41، ص57 (به نقل از داستان راستان، ج2، ص266-269).
4.سوره نساء، آیه 34.
5.ر.ک: بحارالأنوار، ج104، ص55، ح1و ص57، ح3 و ص58، ح7.
/ج