آسیب های اقتصادی در حکومت دینی

از جمله آسیب های نظام اسلامی آفت های اقتصادی است. اقتصاد در نظام های مادی، مهم ترین اصل است؛ زیرا در این نظام ها، خود اقتصاد هدف است. معمولاً حکومتی که از حیث اقتصاد
سه‌شنبه، 9 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسیب های اقتصادی در حکومت دینی
آسیب های اقتصادی در حکومت دینی

نویسنده: اکبر اسد علی زاده



 
از جمله آسیب های نظام اسلامی آفت های اقتصادی است. اقتصاد در نظام های مادی، مهم ترین اصل است؛ زیرا در این نظام ها، خود اقتصاد هدف است. معمولاً حکومتی که از حیث اقتصاد از پایه های محکم و قوی بهره مند است از قدرت و نفوذ بیشتری برخوردار خواهد بود. البته، چنین حکومتی، به دلیل نبود معنویت بعد از گذشت زمانی - ولو نسبتاً طولانی - از بین خواهد رفت.
در حکومت اسلامی بعد مادی و معنوی دارای توازن است. در این حکومت، اقتصاد، هدف نیست، بلکه وسیله است. با این حال، اسلام تأکید فراوانی بر اقتصاد سالم و شرعی دارد، لذا دولت اسلامی را موظف کرده است به رفاه عمومی و گسترش اقتصاد و سرمایه گذاری توجه ویژه ای داشته باشد و با برنامه ریزی دقیق و حساب شده برای تقویت بنیه ی اقتصادی نظام و حفظ پایه های آن و برای رفع مشکل اقتصادی و گسترش معیشت و نیازهای مالی مردم تلاش مضاعف کند. حال، با توجه به مطالب بالا می توانیم آسیب های اقتصادی را چنین بر شماریم:

1. فقر و نداری

بر هر حکومتی لازم است برای حفظ پایه های خود، مبارزه با فقر و نداری و از بین بردن ریشه های آن از جامعه را از اصلی ترین و ضروری ترین کارهای خود قرار دهد و برای رفع این مشکل هر چه بیشتر فعالیت کند.
به طور کلی، فقر و نداری مردم نقش بسیار مهمی در بریدن آنان از نظام دارد و باعث می شود حکام و سردمداران از دید مردم بیفتند و نفرت آنان را در دل خود بکارند تا به اقتضای زمان و در موقع مناسب آن را آشکار نموده و بروز دهند. لذا حکومت باید با اقدامات مناسب و برنامه ریزی کوتاه مدت و دراز مدت اجازه ندهد از این راه رابطه اش با مردم خدشه دار گردد. به همین جهت، امام امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: « الفقر الموت الاکبر؛ (1) فقر و نداری، مرگ بزرگ است.» مرگ بزرگ، جامعه و نظام آن را درهم می شکند و از بین می برد.
وقتی فقر دامنگیر جامعه شد، مردم به خودی خود از حکومت فاصله خواهند گرفت و از حکومت دفاع نخواهند کرد؛ چون هر کس به فکر نان شب و زندگی روزمره ی خود است و هیچ گونه انگیزه ای برای دفاع از حکومت و جلوگیری از فروپاشی و نفوذ بیگانگان ندارد. در حالی که توده های مردم ستون دین و پشتیبان حکومتند. به همین دلیل امام امیرالمؤمنین (ع) به مالک سفارش می کند:
انما عماد الدین و جماع المسلمین و العده للاعداء العامه من الامه فلیکن صفوک لهم، وسیلک معهم؛ (2) همانا [بدان] پایه ی دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره ی دفاع از دشمنان، تنها، توده ی مردم اند. بنابراین، باید گوشَت به آنها و ملیت با آنان باشد.
خلاصه: از روایات معصومین (ع) استفاده می شود که فقر، باعث کفر، ناامنی، سستی ایمان، بدبینی، دزدی، گناه، فساد اخلاقی و اجتماعی و...می شود و هر کدام از این موارد عامل مهمی برای سرنگونی و زوال حکومت است.(3)

2. عدم نظارت و کنترل فعالیت های اقتصادی

برقراری توازن و تعادل اقتصادی، زمینه را برای رشد عقلی، تکامل علمی و قوام فرهنگی جامعه فراهم می آورد و هرگونه افراط و تفریط اقتصادی مانع رشد علمی و فرهنگی می شود. فقر، حد تفریط، و سرمایه داری، حد افراط است، و هر دو (فقر و تکاثر)، خاستگاه اصلی نا آرامی، سرکشی و شورش های اجتماعی علیه نظام های حاکم است. فقر، طبقات محروم را به سرکشی، شورش و رویا رویی وا می دارد. سرمایه دار نیز با نفوذ در هیأت حاکمه یا با در دست گرفتن حاکمیت، به فاصله ی طبقاتی و گسترش تهی دستی در جامعه دامن می زند. چنین گروهی همواره در مقام قانون گزاری و اجرا، جریان اقتصاد جامعه را به سود خود می چرخانند و حقوق طبقات محروم را پایمال می کنند. در نتیجه، نظام سیاسی حاکم را که باید به اتکای توده های مردم استوار باشد، به جانب داری خویش می کشاند و نارضایتی توده ها را بر می انگیزند و اوج گرفتن نارضایتی ها و شورش ها و عصیان های اجتماعی را پدید می آورد و آن گاه که درگیری و برخورد با نظام رخ دهد، ثبات نظام حاکم تهدید می شود. (4)
این مسأله، معلول نبود نظارت کافی بر بازار و پیدایش تورم است که در نتیجه، به متزلزل شدن پایه های اقتصادی جامعه می انجامد، و در نهایت، زمینه را برای زوال و نابودی حکومت فراهم می سازد. به همین دلیل، امام امیرالمؤمنین (ع) بر نظارت فعالیت های اقتصادی تأکید فراوانی کرده و به کارگزار خود پیوسته این موضوع را یادآوری نمود و بر اهمیت و ضرورت آن تصریح می کردند.
امام امیرالمؤمنین به یکی از کارگزاران خود به نام شریح قاضی می فرماید:
انظر الی اهل المعک والمطلِ و دفعِ حقوقِ الناسِ من اهلِ المقدرهِ والیسارِ ممن یدلی باموال ِالناس الی الحکامِ فخذ للناسِ بحقوقهم منهم و بع فیها العقارَ و الدیارَ فانی سمعت رسول الله (ص) یقولُ: مطلُ المسلمِ الموسرِ ظلم للمسلمِ و من لم یکن لهُ عقارُ و لا دارُ ولامالُ فلا سبیلَ علیه ُ واعلم انهُ لایحمل الناسَ علی الحقَّ الا من ورعهُم عنِ الباطلِ؛ (5)
بر حال کسانی که با مردم مماطله می کنند ( برای پرداخت حقوق مردم امروز و فردا می کنند) برای گرفتن حقوق مردم از توانگران، نظارت کن؛ همانان که اموال مردم را به حکام می دهند. پس حقوق مردم را از آنان بگیر و بدین منظور، خانه و باغ آنان را بفروش؛ زیرا من از رسول خدا (ص) شیندم که فرمود: امروز و فردا کردن در حق مسلمانان تنگ دست، ستم به آنان است. پس بر کسی که مال و باغ و خانه ای ندارد، حرجی نیست. بدان که مردان را به سوی حق نمی کشاند. مگر کسی که آنان را از باطل باز دارد.
و در نامه ی 53 به مالک اشتر می فرماید:
سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن و جاسوسانی راست گو و وفا پیشه بر آنان بگمار؛ زیرا مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت داری و مهربانی با رعیت خواهد بود.
از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش جاسوسان تو نیز آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کن و او را با تازیانه، کیفر ده و اموالی را که در اختیار دارد، از او باز پس گیر. سپس او را خوار دار و خیانت کار بشمار و طوق بدنامی بر گردنش بیفکن.(6)
سیره ی امیرالمؤمنین علی(ع) در نظارت بر فعالیت های اقتصادی و بازار و حفظ آن از آلودگی به خطاها بسیار جالب توجه است. این رفتارها نشان می دهد که در چنین اموری خود حاکم باید پیش قدم باشد و اوضاع و احوال را از نزدیک کنترل کند.
امام صادق (ع) می فرماید:
زمانی که امیرالمؤمنین (ع) در کوفه بود، هر روز صبح از دارالحکومه به بازارهای کوفه می رفت و در تک تک آن ها قدم می زد، در حالی که تازیانه ای دو سر به دست داشت که «سبینه» نامیده می شد...پس در هر بازار می ایستاد و فریاد می زد: ای بازرگانان! تقوای الهی را پیشه کنید.
هنگامی که بازاریان، صدای آن حضرت را می شنیدند، هر چه در دست داشتند، فرو می نهادند و به سخنانش گوش فرا می دادند. آن حضرت می فرمود: خیرخواهی پیشه کنید، به آسان گیری تبرک جویید، به خریداران نزدیک شوید، خود را به زینت بردباری بیارایید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ دوری جویید، از ستم بگریزید، با مظلومان مدارا کنید، به ربا نزدیک نشوید، پیمانه و ترازو را کامل کنید، در اجناس مردم کم مگذارید و در زمین به فساد نپردازید. سپس در همه ی بازارهای کوفه می گشت و با مردم می نشست و به درخواست های آنان رسیدگی می کرد.(7)

3. زراندوزی و تجمل گرایی زمام داران

یکی دیگر از عواملی که موجب سستی و ناپایداری حکومت می گردد ثروت اندوزی و تجمل گرایی زمام داران است، وقتی حاکمان شیفته ی مال و ثروت باشند، این خوی به اطرافیان و کارگزاران او نیز سرایت می کند. در نتیجه، ثروت یک کشور به گروه دولت مردان و کارگزاران حکومت اختصاص می باید و آنگاه هر اندازه جامعه و رهبران آن بیش تر در ناز و نعمت و تجمل خواهی و لذت فرو روند، به همان میزان، از استحکام حکومت کاسته شده و به نابودی و زوال نزدیک تر می شود؛ چرا که تجمل گرایی و زراندوزی از پایداری انسان در برابر دشمنان و مشکلات می کاهد و حمیت و غیرت دینی را از بین می برد، مردم را به آینده ی کشور بدبین و نگران می سازد و حضور آنان در صحنه های مختلف را بی انگیزه می گرداند. از طرف دیگر، این پدیده، فاصله ی طبقاتی شدیدی را در جامعه پدیدمی آورد. دوران خلافت عثمان نمونه ی برجسته ای از این حالت است.
امام امیر المؤمنین علی (ع) می فرماید:
...انما یوتی خراب الارض من اعوازِ اهلها و انما یُعوزُ اهلها لاشراف انفس الولاهِ علی الجمعِ، و سوء ظنهم بالبقاء؛(8)
...همانا ویرانی زمین به دلیل تنگ دستی مردم است و تنگ دستی مردم به دلیل غارت اموال به دست زمام دارانی است که به آینده ی حکومتشان، اعتماد ندارند.
ایشان همواره کارگزاران و فرزندان خود را از انحصار طلبی و زراندوزی برحذر می داشت و می فرمود:
ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبغ بالفقیر فقره؛ (9)
خداوند بر پیشوایان مقرر کرده است خود را در زندگی روزانه با مردم فقیر برابر دارند تا رنج فقر و بیچارگی، فقیران جامعه را به هیجان نیاورد.
امام علی (ع) هنگام آگاهی یافتن از انحصار طلبی و زر اندوزی برخی کارگزاران خویش، به شدت با آنان برخورد می کرد. آن حضرت در موارد بسیار به مأموران گردآوری زکات و مالیات سفارش می کرد که در حفظ اموال مردم کوشا باشند؛ زیرا فقیران و تهی دستان در آن اموال، حق دارند. هم چنین به والیان سفارش می فرمود افراد با ایمان و مورد اطمینان را برای گردآوری زکات برگزینند. ایشان در نامه ای به یکی از کارگزاران خود می نویسد:
اما بعد بلغنی عنک امر، ان کنت فعلته فقد اسخطت ربک و عصیت امامک، اخریت امانتک. بلغنی انک جردت الارض فاخذت ما تحت قدمیک، و اکلت ما تحت یدیک، فارفع الی حسابک واعلم ان حساب الله اعظم من حساب الناس. والسلام؛ (10)
از تو خبری به من رسیده است که اگر چنان باشد که خبر داده اند، پروردگار خود را به خشم آورده ای، از امام خود، نافرمانی و در امانت خود، خیانت کرده ای. به من خبر رسیده است که کشت زمین ها را برداشته و آن چه را می توانستی، گرفته ای و آن چه در اختیار داشتی، به خیانت خورده ای. پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حساب رسی خداوند از حساب رسی مردم، سخت تر است.

4. فساد اقتصادی

اقتصاد یکی از پایه های مهم حکومت و جامعه است. با خدشه دار شدن این رکن اساسی به واسطه ی بیماری و فساد، دیگر ارکان نیز یکی پس از دیگری فرو می ریزد و از بین می رود. لذا تداوم و پایداری و اقتدار هر نظامی وابسته به سیاست های مالی و بودجه ای است؛ زیرا کارآیی و کفایت لازم در امور اقتصادی و هدایت و مدیریت بهینه ی منابع و امکانات و سازماندهی حیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه بر اساس آن است. به همین جهت، هر دولتی در طول تاریخ، پیوسته، برای حفظ اقتصاد سالم تلاش می کند و با هرگونه فساد در اقتصاد (سوء استفاده ی مالی، غارت، اختلاس، اسراف و تبذیر و...) بی وقفه مبارزه می کند.
این موضوع، در طول تاریخ، همواره مسأله ای اسفبار و دردناک و عامل بسیاری از نابسامانی ها و دردها و رنج ها و اختلاف های فاحش طبقاتی و بی عدالتی ها و تبعیض ها و شورش ها و چالش ها وگسترش فساد و بی بند وباری بوده است.
این موضوع در حکومت اسلامی از حکومت های دیگر دردناک تر و خطرناک تر است؛ زیرا باعث از بین رفتن دین و ایمان مردم می شود، جامعه ی اسلامی را به نابودی می کشاند و حکومت اسلامی را متزلزل می گرداند به همین جهت، امام صادق (ع) می فرماید:
ان من بقاء المسلمین و بقاء الاسلام ان تصیر الاموال عند من یعرف فیها الحق و یضع فیها المعروف فان من فناء الاسلام و فناء المسلمین ان تصیرالاموال فی ایدی من لایعرف فیها الحق و لایضنع فیها المعروف؛(11)
مایه ی بقای مسلمانان و بقای اسلام این امت کسانی هستند که می دانند حق و میزان درست در کار مال و مالداری چیست، و همواره با آن ثروت کار خیری می کنند و برای خود انباشته نمی کند و زراندوزی ندارند. و مایه ی فنای اسلام و از میان رفتن مسلمانان این است که ثروت در دست کسانی قرار گیرد که حق تملک آن را نمی دانند و با آن کار خیر نمی کنند و حق مال را نمی پردازند.
در جای جای نهج البلاغه و منابع دیگر، مبارزه ی امیرالمؤمنین (ع) با فساد اقتصادی به روشنی نمایان است. این مبارزه گاهی با توبیخ کارگزاران است که دعوت ثروتمندان را پذیرفته، ( 12) و گاهی با توبیخ کارگزارانی است که از بیت المال مسلمانان سوء استفاده کرده بودند(13) و با پول آن برای خود زمین و املاک تهیه کرده بودند و ازدواج کرده و کنیزانی را خریده بودند.( 14) و گاهی ویران ساختن خانه ی کارگزاری که از بیت المال اختلاس کرده و پیش معاویه فرار کرده بود.(15) و گاهی توبیخ کارگزاری که از غنایم و بیت المال مسلمین اموالی را برداشته بود. (16) و گاهی توبیخ کارگزاری که بیت المال را در اختیار خویشاوندان خود قرار می داد و برای آنان خرج می کرد. (17) و گاهی بر کناری کارگزاری که مراقب بازار بود و امام (ع) وی را به دلیل رشوه خواری از سمت خود بر کنار می کرد و دستور می داد زندانی اش کنند.
به هر حال، تباهی، فساد و یا اختلالات اقتصادی می تواند عامل نابودی و زوال هر حکومتی گردد، اگر چه آن حکومت در اوج شکوفایی سیر کند.

پی نوشت ها :

1. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 163.
2. نهج البلاغه، نامه 53.
3. ر. ک : سیاست های فقر زدایی در کلام معصومین (ع)، ص 21- 50.
4. ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 225 و 226، باب 88، ح 1.
5. الفروع من الکافی، ج 7، ص 412، باب ادب الحکم، ح شماره 1.
6. «ثم تفقد اعمالهم، و ابعث العیون من اهل الصدق والوفاء علیهم، فان تعاهدک فی السر لامورهم حدوه لهم علی استعمال الامانه، والرفق بارعیه. وتحفظ من الاعوان، فان احد منهم بسط یده الی خیانه اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک، اکتفیت بذلک شاهداً فبسطت علیه العقوبه فی بدنه، واخذته بما اصاب من عمله، ثم نصبته بمقام المذله، و وسمته بالخیانه، و قلدته عار التهمه.» نهج البلاغه، نامه 53.
7.«کان امیرالمؤمنین (ع) عندکم بالکوفه یغتدی کل یوم بکره من القصر فیطوف فی اسواق الکوفه سوقا، و معه الدره علی عائقه و کان لها طرفان وکانت تسمی السبینه فیقف علی اهل کل سوق فینادی: یا معشر التجار اتقوا الله، فاذا سمعوا صوته القوا ما بایدیهم وارعوا الیه بقلوبهم و سمعوا باذانهم فیقول: قدموا الاستخاره و تبرکوا بالسهوله، و اقتربوا من المبتاعین، و تزینوا بالحلم، و تناهوا عن الیمین و جانبوا الکذبَ و تجافوا عن الظلم، و انصفوا المظلومین و لا تقربوا الربا، و افوا الکیل والمیزان و لا تبخسوا الناس اشیاء هم، و لا تعثوا فی الارض مفسدین فیطوف فی جمیع اسواق الکوفه ثم یرجع فیقعد للناس.» وسائل الشیعه، ج 12، ص 284، کتاب التجاره ابواب آداب التجاره، باب 2، ح 1.
8. نهج البلاغه، نامه 53.
9. همان خطبه 209.
10.نهج البلاغه، نامه 40
11. الفروع من الکافی، ج 4، ص 25.
12. ر. ک: نهج البلاغه، نامه های 41 و 3.
13. نهج البلاغه، نامه 40.
14. ر. ک: حبیب الله هاشمی خویی، منهاج البلاغه، فی شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 240.
15. ر. ک : نهج البلاغه، نامه 20.
16. ر. ک : همان، نامه 71.
17. ر. ک : دعائم الاسلام، ج 2، ص 532 و 533. کتاب آداب القضاه. ح 1891.

منبع: کتاب تبلیغات دینی در حکومت دینی

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.