1.استناد به سخنان امام حسین علیهالسلام
براى تحلیل و تبیین واقعه کربلا باید توجه ویژه به سخنان امام حسین علیهالسلام داشت. بازیابى فرمایشات ایشان از منابع گوناگون ما را در بررسى و تبیین اهداف نهضت کربلا یارى مىنماید. درگذشته به خاطر محدودیتهاى منابع عدهاى از نویسندگان از دسترسى به برخى منابع محروم بودند و در نتیجه از اهداف رهبر نهضت کربلا وسخنان وى در این ارتباط اطلاعى نداشتند. و فقط افرادى که از امکانات مالى زیاد برخوردار بودندمىتوانستند به منابع بیشترى دست بیابند. اما امروزه با وجود کتابخانهها و گسترش صنعت چاپ و تبادلات فرهنگى، بسیارى از منابع تاریخى شیعه و سنى در دسترس محقق است. یک نویسنده متتبع و توانا مىتواند از آنها بهره ببرد. اگر ما بخواهیم اهداف قیام امام حسین علیهالسلام با توجه منابع تأثیرگذار مانند: لهوف، ارشاد شیخ مفید، مقتل ابومخنف، تاریخ طبرى و... مورد ارزیابى قرار دهیم به نتایج یکسانى نمىرسیم.
چنانچه ما سه مورد از سخنان حضرت را که عبارتند از:
1.وصیت نامه حضرت به محمد بن حنفیه.
2.نامه حضرت به مردم کوفه همراه با مسلم.
3.خطبه حضرت در برابر لشکر حرّ.
در این منابع جستجو کنیم این نتایج بدست مىآید.
الف: در تاریخ مشهور مقتل ابى مخنف که با جلد دهم بحارالانوار چاپ و به طور مستقل نیز این تاریخ در نجف و قم منتشر شده است.هیچ یک از این سه سخن نیست.(1)
بنابراین هدف امام حسین علیهالسلام را آن گونه که بایسته است در نمىیابیم و نظرات انحرافى قابل طرح و ارائه است.
ب: منابع مشهورى مانند: لهوف و ارشاد مفید که محور عزادارىهاى سیدالشهداء بودهاند، فقط یک سخن از این سه گفتار حضرت را نقل کردهاند و آن نامه حضرت به مردم کوفه است.لهوف متن نامه را نیاورده اما اشاره به نگارش نامه کرده است. حضرت در پایان آن مىفرماید:
"فلعمرى ما الامام إلاّ العامل بالکتاب و الآخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه على ذات الله والسلام".(2)
به جان خودم سوگند امام و رهبر نیست جز آن که به کتاب خدا عمل نماید و به عدل رفتار کند و پایبند به حق باشد و نفس خود را براى خدا از گناه حفظ کند.
امام حسین علیهالسلام با بیان شرائط امام مسلمین مىخواهد شایستگى یزید را براى خلافت سلب کند. و خود را واجد چنین شرائطى مىداند. بدیهى است چنانچه کسى مدعى شود که امام در کلام حضرت به معناى امام معصوم است آن گونه که در کلمات فقهاء شیعه امام به معصوم تفسیر شده. در این صورت این سخن، در محدوده مبارزه امام حسین علیهالسلام و یزید باقى مىماند. و براى افراد دیگر الگو نیست و ملاک نقد حکومتها نخواهد بود و مىتوان براى امام حسین علیهالسلام هدفى ویژه ترسیم کرد.
در ارشاد و لهوف،از خطبه حضرت و وصیت نامه ایشان خبرى نیست. آیا این دو بزرگوار دسترسى به این دو سخن نداشتهاند یا از باب اختصار نقل نکردهاند. یا جهتى دیگر داشته، بر ما معلوم نیست.
بنابراین اگر کسى فقط از این دو منبع استفاده کند شناخت هدف امام حسین علیهالسلام براى وى آسان نخواهد بود؛ بویژه که انگیزهها و تلاشهایى براى ایجاد انحراف در هدف قیام حسین (ع) مطرح بوده است.
ج:در تاریخ طبرى افزون بر نامه حضرت به مردم کوفه(3)، خطبه ایشان در برابر لشکر حرّ نیز آمده است.(4)
و جالب است که هر دو از مقتل ابى مخنف ذکر شده است. در حالى که در مقتل مشهور ابى مخنف، هیچ یک از این دو سخن نیامده است.
حضرت با استناد به سخن رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، مبارزه با سلطان جائر را لازم مىشمارد و حکومت بنى امیه را از هر جهت فاسد مىداند که باید به آن اعتراض کرد و خود را براى دیگران در مبارزه الگو مىشمارد. "فلکم فىّ اسوه". وجود چنین خطبهاى در مقاتل جهت قیام حضرت را روشن مىکند که نه تنها او بلکه دیگران نیز باید در برابر سلاطینى که دستورات الهى را زیر پا مىگذارند بایستند. اما این سخن در بسیارى از مقاتل در
دسترس عموم، وجود نداشته و ندارد. حتى در کتاب تاریخ حبیب السیر خواند میر، فقط نامه حضرت به مردم
کوفه آمده(5) و از این خطبه و وصیت نامه،خبرى نیست.
اما این سه سخن، در بحارالانوار علامه مجلسى وجود دارد(6)؛ ولى باید توجه داشت که بحارالانوار عربى است و در دسترس عموم نیست. حتى پیش از پیروزى انقلاب اسلامى که مىخواستند کتاب بحار را به تحقیق و حروف چینى جدید منتشر کنند کوپنهایى چاپ و به شهرهاى مختلف ایران فرستادند تا سرمایه لازم براى چاپ داشته باشند و مطمئن به بازگشت سرمایه خود شوند.
در تاریخ اعثم کوفى(7) و مقتل خوارزمى(8) نیز هر سه سخن آمده و به نظر مىرسد منبع اصلى وصیت نامه کتاب اعثم باشد. گرچه علامه مجلسى(9) آن را از کتاب تسلیة المجالس، محمد بن ابى طالب موسوى نقل کرده)(10) و بخش عمده آن را ابن شهر آشوب آورده است.(11) باید توجه داشت که تاریخ الفتوح ابن اعثم، در دسترس عموم نبوده و الان نیز نیست. و ترجمه آن به جهت این که به تاریخ خلفاء پرداخته مورد توجه نبوده است. امروز همه این کتابها براى محققین حوزه علمیه قم قابل دستیابى است و در تبیین درست واقعه کربلا مىتوان به آنها استناد جست.و از سخنان حضرت اهداف و انگیزه قیام ایشان را دریافت.
2.بهره برى از منابع معتبر
اساس یک تحقیق تاریخى درست را، منابع معتبر تشکیل مىدهد. غفلت از این موضوع باعث رهزنى در تحقیق و نگارش مىگردد. اعتماد به منابع غیرمعتبر اولیه، یا دست دوم باعث مىشود که اخبار نادرست و ضعیف رائج گشته و نگارش از چارچوب اصلى خود فاصله گیرد. در یک کتاب مانند ناسخ التواریخ که آمیختهاى از گزارشهاى کتابهاى معتبر و غیرمعتبر است. اعتماد به آن، باعث مىشود آنچه در آنجا وجود دارد مورد استفاده قرار گیرد و به جهت جاذبه اخبار نادرست از جهت تأثیرى که بر خواننده و شنونده دارد، مورد استقبال واقع شود و با ذکر منبع و ماخذ آن، براى مداح و منبرى عذرآور گردد.یا زمانى که علامه مجلسى برخى اخبار منتخب طریحى را با عنوان »بعض الکتب المعتبره« نقل مىکند که مورد نقد دیگران قرار گرفته این استفاده و نقل باعث مىشود که دیگران به این کتاب که بسیارى از تحریفات عاشورا و مشکوکات، به واسطه آن به دیگر منابع راه یافته توجه کنند، به گونهاى که برخى علامه مجلسى را شاگرد طریحى دانستهاند.(12) در حالى که هیچ دلیلى بر این مدعا نیست؛ زیرا طریحى (م 1085) در نجف بوده و مجلسى (م 1110) در اصفهان و در اجازات و مشایخ مجلسى نیز نامى از وى برده نشده است.
زمانى که ما اعتماد را بر منابع معتبر گذاشتیم، بخشى از سالم سازى متن را تضمین کردهایم. این سخن که برخى گویندگان منبرى مىگویند: »العهدة على الراوى؛ مسئولیت مطلب به عهده گزارشگر است«، تنها این مطلب را ثابت مىکند که گوینده خود مطلب را نساخته و آن را در کتابى دیده و یا از »لسان الذاکرین« شنیده است. اما آیا با گفتن آن مسؤولیت وى مرتفع مىشود و نباید در این باره تحقیق و جستجو کند و از صحت و اعتبار مطلب اطمینان بیابد، نکته دیگرى است. بسیارى از لغزشها و اشتباهات رایج به جهت اعتماد به منابع غیر معتبر به وجود مىآید.
آقا دربندى، نویسنده اسرار الشهادة، به جهت اعتماد به منبع غیر معتبر و ناشناختهاى که به یکى از علماى بحرین نسبت داده شده(13)، اخبار عجیب و غریبى را که مخالف عقل و منطق است، در واقعه عاشورا گزارش کرده است. پیادگان لشکر عمر سعد را یک میلیون نفر و سوارگان را ششصد هزار تن(14) و کشتههاى آنها را بین 300 تا 400 هزار نفر(15) و روز عاشورا را هفتاد ساعت دانسته است.(16)
اصولاً اعتماد به منابع غیرمعتبر و نقل مطالب آن در منابر و مراثى و مجالس عزادارى که در آن خرد و کلان، عالم و عامى شرکت مىکنند، باعث مىشود ذهن یک کودک مسلمان آمیخته به اخبار نادرست شود و بعدها ممکن است همین کودک، جزو علماى طراز اول بشود، به طور طبیعى قبل از رسیدن به مرحله تحقیق و کمال با مطالبى انس بگیرد که واقعیت ندارد. این مطالب هیچ وقت باعث شک و تردید او نشود تا به فکر تحقیق و مراجعه به منابع اولیه و معتبر بیفتد؛ بویژه که مسائلى مانند مظلومیت امام حسین علیهالسلام و دلخراش جلوه دادن وقایع کربلا، براى افراد جاذبه دارد و همه افراد جامعه ممکن است گرفتار از دست دادن پدر، مادر، فرزند و یا نزدیکان خود بشوند و نوعى سنخیت بین وقایع و مصائب کربلا و مصیبتهاى خود ایجاد نمایند. این سبقه ذهنى است که گاهى بزرگان را نیز گرفتار کرده و مطالب تاریخى نادرستى در منابر خود و کتاب هاى خویش نقل کردهاند. این مطلب امروزه اهمیت بیشترى دارد؛ زیرا بسیارى از سخنرانىها به صورت کاست و سى دى پخش و بعداً تبدیل به کتاب مىشود.
به هر حال کتابهایى مانند: نورالعین اسفرائنى (م 418)، منتخب طریحى، اسرارالشهاده دربندى، طریق البکاها و طوفان البکاها، محرق القلوب، ناسخ التواریخ، مقتل مشهور ابى مخنف و... جزو منابعى هستند که نباید به آنها اعتماد کرد. مگر این که مطالب آنها در منابع معتبر دیگر آمده باشد.
3.توجه به روایت و درایت
گفته شد که باید در گزارش واقعه کربلا و تبیین درست آن، به منابع معتبر اعتماد کرد. معتبر بودن یک منبع به معناى معتبر دانستن تمام مطالب آن نیست. بلکه در مواردى براى رسیدن به مطلب درست لازم است دو کار دیگر نیز انجام پذیرد:الف: بررسى سند روایت
ب: توجه به درایت و فهم خبر
بررسى سند روایت
بررسى سند یک نقل، یکى از کارهاى معمول براى اطمینان به گزارشى است که نقل شده ؛زیرا انسانهاى غیر ثقه به داستان سرائى مىپردازند و وقایع را آن گونه که خود تصور مىکنند و مىپسندند نقل مىنمایند. گاهى نیز به تصور خود براى بزرگ کردن موضوعى ،به جعل مطلب پیرامون آن مىپردازند. مانند آن فردى که براى روىآورى مردم به قرائت قرآن، احادیثى در اهمیت ثواب قرائت سورهها جعل مىکرد.(17) چنانچه کتاب تاریخى معتبر باشد و سندى براى گزارشهاى خود نقل نکرده باشد که در بسیارى از منابع تاریخى ممکن است، چنین باشد. باید به ارزیابى آن نقل پرداخت. همان گونه که بررسى محتوائى اخبار مسند و درست گاهى لازم مىشود.درایت خبر
در بررسى و تبیین درست واقعه کربلا و حوادث تاریخى مشابه آن، باید بیشترین توجه به نقد و بررسى متن حدیث و خبر باشد. ارزیابى متن خبر بهترین کار در حوادث تاریخى است؛ زیرا بسیارى از حوادث تاریخى بدون سند گزارش شدهاند که راه اعتماد به آنها، منابع معتبر و بررسى متن و مضمون گزارش است. این بررسى را مىتوان با توجه به نقل هاى دیگر در همین حادثه، مورد دقت و ارزیابى قرار داد. براى نمونه ما در اینجا داستان مسلم گچکار را که در کوفه به استقبال اسراى کربلا رفته و گزارشى از چگونگى حضور آنها در شهر کوفه داده مورد بررسى قرار مىدهیم. مسلم گچکار گوید: مردم منتظر اسیران و آمدن سرهاى بریده بودند که ناگاه حدود چهل محمل و هودج پیدا شد که بر چهل شتر حمل مىشدند و در میان آنها زنان و حرم حضرت سیدالشهداء و اولاد فاطمه علیهاالسلام، بودند و ناگاه دیدم که على بن الحسین علیهالسلام بر شترى برهنه سوار است و از زحمت زنجیر، خون از رگهاى گردنش جارى است. او در حالى که گریه مىکرد این اشعار را مىخواند:یا أمّة السوء لا سقیا لربعکم یا اُمّة لم تراع جدّنا فینا
لو أنّنا و رسول الله یجمعنا یوم القیامة ما کنتم تقولونا
تسیّرونا على الأقتاب عاریة کانّنا لم نشیّد فیکم دینا...
اى امت بد کار، خدا خیر ندهد شما را که رعایت جد ما را در حق ما نکردید و در روز قیامتى که ما و شما نزد او حاضر شویم چه جواب خواهید گفت. ما را بر شتران برهنه سوار کردهاید و مانند اسیران مىبرید گویا که ما هرگز به کار دین شما نیامدهایم.(18)
مردم کوفه از باب ترحم به بچهها نان، گردو و خرما مىدادند. ام کلثوم آنها را از دست و دهان کودکان مىربود و دور مىافکند و بر اهل کوفه بانک زد:
یا اهل الکوفة انّ الصدقة علینا حرام؛ اى مردم کوفه صدقه بر ما حرام است....
زینب را چون نگاه به سر مبارک افتاد، جبین خود را بر چوب مقدم محمل زد. چنانچه خون از زیر مقنعهاش فروریخت و طى اشعارى گفت:
یا هلالاً لمّا استتم کمالاً غاله خسفه و أبدا غروباً
ما توهمّت یا شقیق فؤداى کان هذا مقدّرا مکتوباً
یا أخى فاطم الصغیرة کلّمها فقد کاد قلبها ان یذوباً...(19)
مرحوم محدث قمى پس از نقل جریان مسلم گچکار، از بحارالانوار به نقد منبع و محتواى آن مىپردازد و مىنویسد:
مؤلف گوید: که ذکر محامل و هودج در غیر خبر مسلم جصاص، نیست و این خبر را گرچه علامه مجلسى نقل فرموده لکن ماخذ نقل آن منتخب طریحى و کتاب نور العین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن حدیث مخفى نیست و نسبت شکستن سر به جناب زینب، سلام الله علیها، و اشعار معروفه نیز، بعید است از آن مخدره که عقیله هاشمیین و عالمه غیر معلمه و رضیعه ثدى نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است. و آنچه از مقاتل معتبره معلوم مىشود حمل ایشان بر شتران بوده که جهاز ایشان پلاس و روپوش نداشته ؛بلکه در ورود ایشان به کوفه موافق روایت حذلم بن ستیر که شیخان نقل کردهاند(20) به حالتى بوده که محصور میان لشکریان بودهاند چون خوف فتنه و شورش مردم کوفه بوده چه در کوفه شیعه بسیار بوده..."(21)
در این نقد محدث قمى هم به منبعى که علامه مجلسى از آن نقل کرده اشکال دارد و هم به محتواى گزارش.
محدث قمى، منبع گزارش مجلسى را منتخب طریحى و نور العین اسفرائینى مىداند که هر دو بى اعتبار هستند. اما به نظر مىرسد که مجلسى این مطلب را از منتخب طریحى نقل کرده است با تعبیر "دیدم در بعضى کتب معتبره که از مسلم جصاص به طور مرسل نقل کرده است".(22) زیرا با گزارش نور العین که آن نیز از مسلم جصاص آمده تفاوت داد "و بعد مدت کمى شترها آمدند در حالى که بر آنها خانواده حسین و شهداء بودند آنان بر شتران برهنه بودند و هیچ پوششى نداشتند و زین العابدین در حال ضعف بر شترى سوار بود و دیدم که رانهاى آنها آمیخته به خون بود..."(23)
در گزارش نورالعین، بخش پایانى گزارش که مربوط به حضرت زینب است که پیشانى را بر محمل زد نیامده؛ زیرا طبق این نقل مسلم گچکار، محمل نبوده است.
برابر گزارشى که مجلسى از لهوف آورده نشان مىدهد که هیچ هودجى و محملى نبوده است.(24) و این در روایت خذلم نیز آمده.(25) بنابراین زدن سر به محمل توسط زینب، درست نیست ؛بویژه که ذکر شده از زیر مقنعه حضرت زینب خون مىآمد؛ زیرا با آنان مانند اسراى روم و ترک برخورد کرده بودند.(26)
این که امام سجاد علیهالسلام، هم گریه کند، امر بعیدى است. بلکه از برخى گزارشها استفاده مىشود که آن حضرت به گریه زنان کوفه اعتراض داشتند که آنان به خاطر ما گریه مىکنند پس چه کسى ما را کشته است.(27) در خود اشعارى که به نام امام سجاد در بحار نقل شده بالصراحه آمده که ما را بر شتران برهنه سوار کردند. روشن است که منظور حضرت شخص وى نیست بلکه تمام اسراء را بر این گونه شتران سوار کردند. این که حضرت ام کلثوم گفته باشد صدقه بر ما حرام است، درست به نظر نمىرسد؛ زیرا زکات واجب بر سادات حرام است نه صدقه مستحبى و ام کلثوم مىخواسته بگوید که معنى ندارد که پدر آنها را بکشید و اکنون بر آنها رحم کنید. اینجا نیز گزارشى که نورالعین از مسلم جصاص نقل کرده با گزارش طریحى(28) متفاوت است. او مىنویسد: "ام کلثوم داد زد که اى مردم کوفه! سنگ بر سر کسى باد که به ما تصدق بدهد، سپس آنچه به اطفال داده بودند، گرفت و پرت کرد."(29)
در ارتباط با انتساب اشعار به زینب، محدث قمى تردید مىکند. نکتهاى که این تردید را تقویت مىکند این است که مىگوید: »اى برادر ؛ با فاطمه کوچک سخن بگو که گویا قلب او مىخواهد آب بشود.« فاطمه صغرى دختر امام حسین علیهالسلام صغیر نبوده است زیرا:
اولاً: او در سنى بوده که با حسن مثنى ازدواج کرده است.(30)
ثانیاً: گزارشى که خود از مجلس یزید دارد مىگوید: من جاریه بودم(31). جاریه به معناى زن جوان است.(32)
ثالثاً: بنابر برخى گزارشها وى، در دم دروازه کوفه سخنرانى داشته(33) و کسى که در جمع استقبال کنندگان از اسراء سخنرانى کند، از توانائى روحى بالائى، برخوردار است.
رابعاً: در روایتى امام باقر علیهالسلام مىفرماید: امام حسین علیهالسلام ودائع امامت و وصیت ظاهرى و باطنى خود را تحویل فاطمه داده است و او به امام سجاد رسانده است.(34) که نشان از کمال سن و توانائى اوست.
از این روى، گزارش مسلم گچکار که در منتخب و بحار آمده به هیچ وجه قابل اعتماد نیست. کسانى که تنها دلیل قمه زنى را این روایت دانستهاند که زینب "سلام الله علیها" پیشانى خودش را به محمل زده درست نمىنماید. این نشان مىدهد که یک گزارش تاریخى که مرسل و غیر ثابت بلکه مخالف گزارشهاى دیگر است، چگونه توانسته است سر منشأ یک حکم شرعى بشود.
از این قبیل است داستان عروسى قاسم، خبر ام ایمن(35) که شاگرد ابن قولویه به کامل الزیارات افزوده و برخى معجزاتى که پس از شهادت امام حسین ذکر کرده اند. بى توجهى به این مسائل از آنجا ناشى مىشود که حوزه به مباحث تاریخى به گونه اى مستقل نگاه نمى کند. از این روى هیج حساسیتى به این خلافها و تضادها، نشان نمىدهد.
4.ادبیات مناسب
ادبیات شامل شعر و نثر است. نگارش واقعه عاشورا چه به نظم و چه به نثر شیوا و روان امرى لازم است، بدیهى است که ماندگارى آثار بستگى به نکات بلاغى و ادبى دارد که با عباراتى روشن و گویا ارائه گردد.الف: شعر
واقعه عاشورا از حوادثى است که شاید بتوان گفت بیشترین اشعار درباره آن سروده شده است. از اشعار حماسى گرفته تا اشعار محلى و مرثیه و نوحههاى متنوع. تعزیههایى که خوانده مىشود براساس اشعارى است که در این باره سرودهاند. شاعران غیر حرفهاى نیز بسیارند که درباره برخى از حوادث کربلا شعر سروده اند. بسیارى از وقایع آن را با عنوان زبان حال در اشعار خود گنجاندهاند. نوحههاى سینه زنى، سرودههاى موزونى هستند که سالانه توسط نوحه خوانان در جامعه خوانده مىشود. از این روى مىتوان گفت شعر بیشترین نقش را در هنگام برگزارى مراسم عاشورا دارد. تمثیلها و تشبیهها در شعر، گاهى چنان زیبا و به جاست که هر شنوندهاى را تحت تأثیر مىگذارد. ذکر وقایع کربلا به شعر، آن را در جامعه ماندگار و پایدار ساخته است.نقل حوادث کربلا شاید براى بسیارى از مردم میسر نباشد اما بیان اشعارى درباره این واقعه، به هنگام مصیبت اقوام و خویشان، حادثه کربلا را در اذهان زنده نگه مىدارد. توجه به شعر در ارتباط با واقعه کربلا از سه جهت لازم است.
1.اشعار گذشتگانى که در عصر واقعه سروده شده، از یک طرف از تأثیر این واقعه در جامعه آن روز خبر مىدهد و از جانب دیگر مىتواند منبعى براى اصل واقعه باشد، بویژه اشعارى که در دو قرن اول اسلام سروده شده. اشعار شهداء کربلا که گاهى به صورت رجز در هنگام نبرد خوانده مىشده، همین ویژگى را داراست. که خود شعر منبع تاریخى حوادث است.
2.استقبال مردم از اشعار و مراثى، باعث شده است که اشعارى با مضامین انحرافى و غیرواقعى در میان مردم رواج یابد. عدهاى از شاعران ناقلان اخبار نادرست و غیرواقعى هستند. توجه به شعر براى نقد و پالایش آن از حوادث غیرحقیقى و غلوآمیز و مضامین ذلت آور که با مقام خاندان پیامبر صلىاللهعلیهوآله، مناسب نیست امرى پسندیده و ضرورى است.
3. توجه به شعر از بعد پیام رسانى و نقشى که در توصیف واقعه کربلا براى مردم داشته و دارد. حمایت امامان شیعه از شاعران حماسهسرا،(36) به جهت نقشى بوده که شعر آنها در گسترش فرهنگ عاشورا داشته است.
امروزه نیز ادبیات عاشورا، بیشترین نقش را در پیام رسانى دارد و در هیچ مقطعى نباید از این نقش مهم و ارزنده غافل بود. شعر زبان روز مردم و حکایت از گرایشهاى آنها دارد. براى رساندن پیام عاشورا در هر زمانى نیاز به اشعارى نو، متناسب با وضعیت جدید است؛ زیرا نسلى جدید پا به عرصه مىگذارد که بخشى از آموختههاى گذشتگان را رها مىکند و در عوضش از آموزشهاى جدید بهرهمند مىگردد که در اشعار شعرا قابل استناد باشد.
ب: نثر شیوا
توجه به ادبیات درست در نثر، ضرورت بیشترى دارد. چنانچه مقتلهاى نگاشته شده از نثر استوار و شیوا و ادبى برخوردار باشد، پایدار و ماندگار خواهد شد. نثر استوار باعث جذب خوانندگان بیشترى مىشود و ماندگارى متن را در پى دارد و در جامعه جاى مناسب مىیابد و سالهاى سال مورد توجه قرار مىگیرد، یکى از علل شهرت روضة الشهداء کاشفى (م 910) نثر شیوایى آن بوده است. در دوران صفویه که بسیارى دنبال نثر مسجع و مقفى بودند و تلاش مىکردند عبارات عجیب و غریب و مطنطن به کار ببرند. این کتاب با نثر فارسى شیواى خود، بسیارى را جذب کرد و همین باعث شد که مردم آن را در مجالس و منازل و عزاداراىهاى خود بخوانند و ذکر مصائب اباعبدالله علیهالسلام، به روضه که برگرفته از نام "روضة الشهداء" است، شهرت یابد. و امروزه نیز در ایران عنوان روضه نام غالبى است که بر مجالس عزادارى حسینى اطلاق مىشود. طبیعى است که این استقبال با شکوه باعث رواج مطالب آن در جامعه گردد و اخبار نادرست آن نیز وارد فرهنگ عاشورا شود. بهگونهاى که داستان عروسى قاسم(37)، از این کتاب به منابع دیگرى مانند منتخب طریحى منتقل شود. و حتى بر آن اساس، در خیمهگاه حسین در کربلا، حجله قاسم بسازند.
نقش کتاب روضة الشهداء به گونهاى بوده که صاحب تسلیة المجالس (زنده 955) تلاش مىکند این کتاب خود را بر اساس روضة الشهداء سامان دهد و در آغاز هر مجلسى از مجالس دهگانه آن، عباراتى شیوا و گویا متناسب با موضوع، ارائه نماید. این در حالى است که محمد بن ابى طالب موسوى، مؤلف، تسلیة المجالس عرب است و کتاب خود را هم به عربى نوشته؛ ولى از تأثیر کتاب روضة الشهداء در جوامع شیعى آگاه بوده است.
5.جامعیت
از آنجا که درباره واقعه کربلا، کتابهاى گوناگونى نگاشته شده، اهمیت آن سبب شده که براى احیاى نام امام حسین علیهالسلام، افراد گوناگونى با توانائىهاى علمى بالا، ضعیف، متوسط، در این باره کتاب بنویسند و یا شعر بگویند. در تبیین واقعه عاشورا افزون بر نقل واقعه از منابع معتبر و قابل استناد، لازم است کتابهایى که داراى ضعف و روایات نادرست و غیرمستند هستند مورد نقد قرار گیرد. زیرا تبیین درست و جلوگیرى از روایات نادرست وقتى جاى خود را باز مىکند که منابع ضعیف و کتابهاى نادرست مورد نقد عالمانه قرار گیرد و ضعف آن به خوبى نمایانده شود. در غیر آن صورت، ممکن است همان مواردى که براى نقد، در کتابى آمده مورد استناد و نقل اهل منبر و مداحان قرار گیرد. بسیارى از این گروهها که مقید به صحت و سقم روایات نیستند صرف بودن مطلبى در کتابى را، دلیل نقل آن براى مردم مىدانند. البته این نسبت به کسانى است که مقید هستند گفته آنها مستند به منبع نگارشى باشد. در جمع آنها عدهاى هستند که بر اساس مسموعات، گفتههاى خود را پایه ریزى مىکنند. بنابراین در صورتى تبیین واقعه کربلا جامع و کامل خواهد بود که افزون بر نقل اصل واقعه از منابع معتبر، به شبهات پیرامون آن نیز توجه داشته و اخبار ضعیف را مورد نقد قرار دهد. جامعیت را به گونهاى دیگر نیز مىتوان معنى کرد و آن بررسى واقعه عاشورا از بعد کلامى که آیا حضرت آگاه به مسائل بعد از آغاز نهضت بودند یا نه؟ و از بعد فقهى که آیا مبارزه حضرت وقوع در مهلکه نیست؟ و آیا مىتوان علیه حاکم جائر قیام کرد؟ و از بعد جامعه شناختى و تاریخى که واقعه عاشورا را فرایند انحرافاتى مىدانند که پس از درگذشت رسول گرامى اسلام در جامعه اسلامى ظهور و بروز کرد. همین طور از بعد عزادارى و ثوابى که براى انجام این مراسم وجود دارد.و در تکمیل این جامعیت است، توجه به نگاههایى که به واقعه کربلا قبل از پیروزى انقلاب اسلامى و پس از آن صورت پذیرفته است، ظلم ستیزى و مبارزه با زورگوئى، بحث عوام و خواص، عبرتهاى عاشورا، عزت و افتخارى که این واقعه در جهان اسلام ایجاد کرد که توسط مقام معظم انقلاب مطرح شد و موضوعاتى از این دست است.
نکته قابل توجه دیگر در نگرش جامع این است که باید اخبار متضاد درباره واقعه کربلا را حلّ کرد نه این که در هر زمان و مجلس آنچه تأثر برانگیزتر است نقل شود.
لازم است روش و مبنایى براى گزینش اخبار انتخاب کرد. نه این که وقتى اسرا را در کربلا ترسیم مىکنیم مىگوئیم سر برهنه و بر شترهاى بى محمل سوار کردند و به کوفه بردند. امّا وقتى آنها را در کوچههاى کوفه گردش مىدهند مىگوئیم زینب سر از محمل در آورد و همین که چشمش به سر بریده برادر افتاد پیشانى خود را به جلو محمل زد و از زیر مقنعه اش خون جارى شد. در این نقل دیگر خبرى از سرهاى برهنه نیست.دیگر خبرى از شتران بى محمل نیست. زیرا زدن سر زینب به جلو محمل خود اشک آور است و شعر خواندن زینب اندوهناک. برابر گزارشى على بن الحسین(ع) در مجلس ابن زیاد نوجوانى مى نماید که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده و مشابه آن را مجلسى در بحار الانوار در شام و پیشنهاد کشتى گرفتن خالد پسر یزید از سوى پدر و امام سجاد(ع) دیده مىشود و از حضرتش تعبیر به غلام؛ نوجوان(38) شده و از سوى دیگر گفته مىشود که امام باقر(ع) در آن زمان چهار ساله بوده است. به طور کلى آیا امام على بن الحسین(ع) از على اکبر بزرگ تر است یا کوچک تر نکته اى قابل توجه و بررسى. گفته مىشود عبیدالله به مدت یک ماه اسرا را در کوفه زندانى کرد(39) تا از یزید کسب تکلیف کند، بدیهى است اگر این مطلب صحت داشته باشد حضور اهل بیت در اربعین اول امام حسین(ع) مورد تردید قرارگیرد. یا در اشعار منسوب به ام کلثوم دختر على(ع) که پس از بازگشت اهل بیت به مدینه گفته و بإ؛فف این بیت:" مدینة جدنا لا تقبلینا" آغاز شده، دو بار لقب "زین العابدین" درباره امام چهارم به کار رفته است.(40) با این که آن حضرت در آن زمان هنوز ملقب و مشهور به زین العابدین نبوده است. آیا استفاده از این لقب در این اشعار نشانه آن نیست که بعداً سروده شده. حال ممکن است توسط ام کلثوم بعداً سروده شده باشد که بعید است و یا دیگران به عنوان زبان حال وى، این اشعار را سروده اند. زیرا مسلم است که کاربرد این لقب در سال 61 نبوده. امثال این نمونههاى متضاد فراوان است. شاید نقل این اخبار متضاد براى افرادى یکسان باشد و پذیرش آن هم ممکن. اما هستند جوانها و افراد باهوشى که این تضادها را به سرعت در مىیابند و دنبال پاسخ آن هم مىروند؛ ولى با اعتراض پاسخ دهندگان رو برو مىشوند و ممکن است متهم هم بشوند. در نتیجه مجالسى که باید باعث ارشاد و جذب افراد تحصیل کرده شود باعث دفع آنها مىشود. و شاید گرایش برخى از نیروها با سابقه مذهبى به اندیشههاى غیر دینىدر مواردى ریشه در چنین حوادث و مجالسى داشته باشد.
پی نوشت ها :
1. الارشاد، ج 2، ص 39، مؤسسه آل البیت.
2. تاریخ الطبرى، ج 4، ص 262.
3. همان، ص 304.
4. حبیب السیر، خواند امیر، ج2، ص 40، کتابفروشى خیام، تهران.
5. بحار الانوار، ج 44، ص 334، 329 382.
6. الفتوح، ج 6 - 5،ص 23؛ مترجم، 833.
7. خوارزمى موفق، مقتل الحسین، ص 273، 334، تحقیق محمد سماوى، انوار الهدى، قم.
8. بحارالانوار، ج 44، ص 329.
9. تسلیة المجالس و زینة المجالس، محمد بن ابى طالب، تحقیق فارس حسوّن، ج2، ص160، موسسة المعارف الاسلامیه.
10. المناقب، ج 4، ص 85، علامه
11. ر.ک: مقدمه مجمع البحرین، مکتبة المرتضویه.
12. اکسبر العبادت و اسرار الشهادات، ج 1، ص 648؛ ج 3، ص 43، آغا عابد شروانى دربندى، تحقیق محمد جمعه بادى و ..، شرکة المصطفى للخدمات الثقافیه، بحرین منامه 1415.براى آگاهى بیشتر از چگونگى این منبع ر.ک: لؤلؤ و مرجان، ص 160.
13. همان، ج 1، ص 648؛ ج 3، ص 43.
14. اکسبر العبادات، ج 3، ص 43، 39، مجلس 13؛ لؤلؤ و مرجان، 185.
15. لؤلؤ و مرجان، 161.
16. دایرة المعارف تشیع، واژه جعل، ج 5، ص 402، نشر شهید سعید محبى، تهران 1375.
17. بحارالانوار، ج45، ص114؛ ترجمه از منتهى الآمال، ج1، ص492.
18. بحار الانوار،ج 45، ص 115.
19. همان، ص 164.
20. منتهى الآمال،ج1/493،روایت جذیم؛بحار الانوار،ج45/164.
21. بحار الانوار، ج 114 / 45.
22. نورالعین فى مشهد الحسین، ابواسحاق اسفرائنى، ص 55، مؤسسه المنار، تونس.
23. بحارالانوار، ج 45، ص 107؛ اللهوف، ص 143.
24. همان، ص 164، صحیح در پاورقى حذیم بن بشیر ذکر شده.
25. ر.ک: مقتل الحسین، مقرم، ص305، به نقل از کتاب نسب قریش مصعب و اقبال ابن طاوس.
26. تسلیة المجالس، ج 2، ص 355؛ بحارالانوار، ج45، ص164.
27. المنتخب الطریحى، ص 464 - 463، منشورات رضى قم، چاپ دوم.
28. نورالعین، ص 57.
29. الارشاد، ج 2، ص 25؛ مقاتل الطالبیین، ص 122؛ قاموس الرجال، محمد تقى شوشترى، ص ج 3، ص 212، مؤسسه نشر اسلامى، قم.
30. تاریخ الطبرى، ج 4، ص 353.
31. تاج العروس، مرتضى زبیدى، تحقیق على شیرى، ج 19، ص 180؛ "والجاریة فَتِیَّة النساء". گر چه در برخى کتب لغت غیر اصیل به گونه اى دیگر معنى کرده است.
32. الاحتجاج، طبرسى، ج 2، ص 27؛دارالنعمان، نجف؛ مقدمه مرآت العقول، مرتضى عسکرى، ج2، ص 294 - 293، مثبر الاحزان، ص 67؛ لهوف، ص 149؛ بحار الانوار، ج 45، ص 110؛ مقتل الحسین، مقرم، ص313.
33. مسند الامام الشهید، ج2، ص77.
34. کامل الزیارات، ص260.
35. مقرم، مقتل الحسین، ص 111-115.
36. لؤلؤ و مرجان، ص 163، به نقل از روضة الشهداء، ص 322؛ منتخب طریحى، ص 365.
37. بحار الانوار، ج 45، ص 174 - 175.
38. لؤلؤ و مرجان، ص 145، به نقل از اقبال ابن طاووس.
39. بحار الانوار، ج 4 5، ص 197 - 198.