نگران نباش! آب جلو نمی آید!

آیت الله سید موسی زرآبادی قزوینی درسال 1294 هـ. ق درقزوین دیده به جهان گشود. پدر ایشان، حجت الاسلام والمسلمین سید علی زرآبادی قزوینی (رحمه الله) یکی از عالمان وارسته وفاضل آن دیار،
شنبه، 4 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگران نباش! آب جلو نمی آید!
 نگران نباش! آب جلو نمی آید!

نویسنده: علی قاسمی



 

شخصیت و کرامات آیت الله زرآبادی

از طلوع تا غروب

آیت الله سید موسی زرآبادی قزوینی درسال 1294 هـ. ق درقزوین دیده به جهان گشود. پدر ایشان، حجت الاسلام والمسلمین سید علی زرآبادی قزوینی (رحمه الله) یکی از عالمان وارسته وفاضل آن دیار، ومادر بزرگوارشان هم بانویی صالحه ودختر یکی از علمای قزوین بود.
نسب سید موسی، به شهید اهل بیت، زید بن علی بن الحسین (ع) می رسد، بدین گونه سید موسی زرآبادی از سادات حسینی است، چنانکه نقش مهر ایشان هم «موسی الحسینی» بوده است.
نقل شده است که هنگام شروع به کار سید موسی، پدرش او را نزد کاسبی که مغازه ی علف ویونجه فروشی داشت می سپارد. روزی سید موسی سنگ های ترازو را وزن می کند ومتوجه می شود که سنگ های بزرگ از قلیل سه کیلو، و ده کیلو، با سنگ های کوچک وریز، کمی تفاوت دارد وسنگ های ریز وکوچک، سنگین تراست. سید تصمیم می گیرد خرید وفروش را با سنگ های کوچک انجام دهد تا مدیون مردم نشود. یک روز، وقتی که صاحب مغازه مشاهده می کند که سیداز سنگ های کوچک برای وزن کردن اجناس استفاده می کند، ازاو دلیل این کار را سؤال می کند! سیدجواب می دهد که سنگ های کوچک سنگین تر است! صاحب مغازه عصبانی شده و یک سیلی به اومی زند، سید موسی گریه کنان به منزل می آید وبه پدرش می گوید که من دیگر مغازه نخواهم رفت، می خواهم درس بخوانم ، واز آن هنگام وارد مدرسه علمیه قزوین می شود وبه تحصیل می پردازد تا به کتاب صمدیه می رسد. مطالعه ی این کتاب برای سید موسی ایجاد سؤال می کند وایشان مکرر برای حل مشکل به در اطاق وحجره استاد می رود! این برنامه چند وقتی ادامه می یابد، امابعد ازمدتی استاد از زیاد سؤال کردن او ناراحت می شود وبا تندی به او می گوید که دیگر در اطاق مرا نزن! از کس دیگری سؤال کن!
این رفتار استاد در روحیه سید اثر زیادی می گذارد؛ به طوری که او تصمیم می گیرد ازهیچ کس سؤال نکند وبا همان حال ناراحتی به خواب می رود.
درعالم رؤیا شخصی نزد سید موسی حاضر می شود ومی گوید: آقا موسی، ناراحت نباش! هر سؤالی داشتی از من بپرس تا جواب دهم! هر موقع برای شما سؤالی پیش آمد همنی قدر که بخوابی من نزد تو حاضر می شوم! وبه این ترتیب ایشان از رنج سؤال آسوده وراحت می شود وبه مقصود خود نائل می گردد.
سید موسی زرآبادی درکار تحصیل علم همتی والا و تلاشی بسیار داشته است. برخی از همدرسان او ابراز داشته اند که هر موقع از شب که بیدار می شدیم چراغ اطاق سید روشن بود!
سید موسی زرآبادی، مقدمات وسطوح عالیه را در قزوین وتهران آموخت.
فقیه محقق، حضرت آیت الله حاج ملاعلی اکبر ایزدی سیادهنی تاکستانی (رحمه الله) از جمله استادان وی در فقه واصول درقزوین است، که سید تقریرات ایشان را نوشته است.
استادان ایشان درتهران عبارتند از:
فیلسوف وحکیم عالیقدر، مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه(رحمه الله) میرزا حسن کرمانشاهی (رحمه الله)، سید شهاب الدین شیرازی(رحمه الله)، شیخ علی نوری حکمی (رحمه الله) وعالم
بزرگوار، شهید شیخ فضل الله نوری(رحمه الله)
مرحوم سید موسی زرآبادی درمراحل تقوا وتهذیب نفس و سلوک شرعی، از نخبگان عصرخود بود. گفته اند که او از ابتدای رشد خویش، مراقبت شدیدی درانجام واجبات وپرهیزازمحرمات داشته وگاه تمام مستحبات شرعی را انجام می داده است.
آیت الله زرآبادی به شدت مراقب کردار وگفتار خویش بودند، حتی بنا به نقل از مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی (رحمه الله)، گاهی که فرزند خردسال ایشان فضولی می کرد، سید با اشاره به قلمتراشی که در پیش رو داشت، می گفتند: آقا...بنشین، این قلمتراش گوش را می برد؛ یعنی حاضر نبودند برای آرام کردن وساکت نمودن فرزندشان مثل بقیه ی مردم بگویند: بنشین، گوشت را می برم!
مکتب سید موسی زرآبادی، آمیخته ای از علم قرآنی خالص وعمل دقیق طبق موازین شرعی بوده است. ایشان درعین اطلاع کافی وعمیق از فلسفه وعرفان وتدریس آن ها، خود از سه رکن بزرگ «مکتب تفکیک »(1) به شمار می آمد. تقید ایشان به دستورات شرع وموازین آن، تأثیر فراوانی درساختن متألهان بزرگ ومتعقلانی سترگ، همچون: شیخ مجتبی قزوینی خراسانی(رحمه الله) (2)، شیخ علی اکبرالهیان تنکابنی (رحمه الله) وامثال این بزرگان داشته است.
از میان دیگر شاگردان مکتب این عالم ربانی، می توان به افراد زیراشاره کرد:
شیخ هاشم قزوینی (رحمه الله)، آیت الله حاج میرزا رحیم سامت(رحمه الله)، مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ علی اصغر شکرنابی قزوینی (مشهوربه «وحدتی»)، حجت الاسلام حاج سید ابوالحسن حافظیان خراسانی (رحمه الله)، سید محمد تقی معصومی اشکوری (رحمه الله) و...
از مرحوم زرآبادی، آثار ونوشته های فراوان وارزشمندی نیز بجا مانده است. نکته تعجب برانگیز درمورد ایشان، نوشتن این حجم زیاد ازتألیفات ومکتوبات است، با وجود اشتغال فراوان ایشان به عبادات وریاضات شرعی، وتفکرات وتعقلات، وتدریس وتربیت شاگردان وامور بسیار دیگر!
اما نام تعدادی ازآثارایشان عبارت است از:
تقریرات فقه واصول، حاشیه برکفایه الاصول (دردو جلد)، حاشیه بر منظومه ی سبزواری (1و2)، حاشیه بر شرح ومنطق اشارات، رساله ی اعتقادات (عربی)، اصول دین(فارسی)و...
سرانجام لحظه دیدار فرا می رسد واین عالم قرآنی وعارف الهی پس از 59 سال اطاعت وعبادت وبندگی پروردگار، درروز دوم ربیع الثانی سال 1353 هـ.ق از این جهان تاریک ومحدود به جهان روشنایی ونامحدود رخت می کشد وبه دیدار محبوب می شتابد.
پیکر پاک این عبد صالح خداوند، درصحن امامزاده (شاهزاده) حسین (ع) درقزوین، به خاک سپرده می شود.
نقش مزارایشان به قلم عالم معروف واستاد مسلم فلسفه وعرفان، آیت الله حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی(رحمه الله) است که دروصف ایشان اینگونه نگاشته است:
«السید السند، العالم العامل، الفاضل الکامل، سید العلماء العاملین وقدو الاتقیاءالصالحین، الجامع لفنون الفضائل الانسیه، والحاوی لصنوف المکارم الخلیفه.....اللهم أفض علینا من براتهم والحقنا بدرجاتهم.»(3)

وصف دلبران در حدیث دیگران

استاد محمد رضا حکیمی:
«حضرت سید موسی زرآبادی قزوینی، عالمی بود ربانی، ومتألهی قرآنی، و
مربی ای بزرگ، ومتعقلی سترگ، وسازنده ارواحی قوی، و پرورش دهنده بزرگانی نمونه درفضیلت وکمال وتعالی روحی. خواص ودوستان و شاگردان ایشان، درباره خصوصیات روحی وقدرت معنوی وی و آگاهی از اسرار خفیه، وتسلط براشیاء وتصرفات، وبروز کرامات، و فیض بزرگ تشرف (به حضور ولی الله الاعظم (عج))، واطلاع ازاسم اعظم، وخلع بدن و...مطالب و وقایع بسیار مهمی نقل کرده اند، که اینجانب خود برخی ازآنها را از موثق ترین ونزدکی ترین افراد به ایشان، یعنی مرحوم شیخ مجتبی قزوینی (رحمه الله) - که هم برادر همسر حضرت سید، و هم از زبده ترین ومأنوس ترین شاگردان واصحاب وی بودند- شنیده ام.»(4)

جلوه های پارسایی

کمالات معنوی
مرحوم زرآبادی قزوینی می فرمود:
درایامی که در قزوین امام جماعت بودم، مدتی به سیر و سلوک پرداختم و به قدری پیش رفتم که پرده ها از جلوی چشمم برداشته شد. دیوارها دربرابر من حائل نبود، مثلاً وقتی که درخانه نشسته بودم رهگذرها را درکوچه وخیابان می دیدم. روزی به من گفته شد: «حالا که به این مقام رسیده ای اگر بخواهی به مدارج بالاتر ومقامات والاتر برسی، یک راه دارد و آن ترک اعمال ظاهری است!»
گفتم: این اعمال ظاهری، با دلایل قطعی وبراهین مسلم شرعی به ما ثابت شده است، من هرگز تا زنده ام آن را ترک نخواهم کرد.
گفته شد: دراین صورت همه آنچه به شما داده شده از شما گرفته خواهد شد.
گفتم: «به جهنم!»
از همان لحظه آن حالت از من سلب شد ویک فرد عادی شدم، دیگر از آن کشف وشهود هیچ خبری نبود. درآن هنگام متوجه شدم که شیطان از این اعمال ظاهری، با آن همه نقشی که دارد شدیداً در رنج وعذاب است، لذا تصمیم گرفتم که با تمام قدرت- علاوه بر واجبات - به اعمال مستحبی روی بیاورم ودرحد توان، چیزی از مستحبات را ترک نکنم. از فضل پروردگار، در پرتو التزام به شرع مبین، حالاتی به من دست داد که حالات پیشین دربرابر آن ناچیز بود!»(5 )

گوهر ناب

قال الله تعالی:
«یا محمد! ما یتقرب الی عبد من عبادی بشیء احب الی مما افترضته علیه وانه لیتقرب الی بالنوافل حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصره به ولسانه الذی ینطق به ویده الذی یبطش بها ان دعانی اجبته وان سالنی اعطیته.»
خداوند متعال می فرماید:
«ای محمد ! هیچ بنده ای با چیزی به من نزدیک نمی شود که نزد من محبوب تر از واجبات باشد. گاه بنده ای با کارهای مستحب چنان به من نزدیک می شود که دوستش می دارم، وچون دوستش می دارم، گوشش می شوم که با آن می شنود وچشمش می شوم که با آن می بیند وزبانش می شوم که با آن سخن می گوید ودستش می شوم که با آن کار می کند واگر دعا کند، اجابت می کنم واگر چیزی بخواهد، می دهم.»(6)

نگران نباش، آب جلو نمی آید!

یک شب، شیخ علی اصغر شکرنابی، که از شاگردان مرحوم زرآبادی قزوینی بود، به منزل استاد خویش می رود تا شاید بتواند یک قاعده جفری را که به «مالون اللبن» معروف است از ایشان بگیرد. آن شب، باران می آمد وسقف اطاق هم سوراخ بود، واز آن آب می چکید. دراتاق آقا فقط یک نمد وجود داشت که نصف اتاق را فرش کرده بود، نصف دیگر اتاق هم خاکی بود. خلاصه، آب از سقف می چکیده ودریک گوشه جمع می شده است. کم کم آب راه می افتد وخاک ها خیس می شود وبه نزدیک نمد می رسد. شیخ می گوید: من، خودم وعبایم را جمع وجور کردم که خیس نشوم! چه کنم، آقا هم که قاعده جفر را نمی دهد! هر کاری کردم نشد که نشد! تا اینکه آب رسید به نزدیک نمد! آقا سید موسی فرمودند: غصه نخور، آب جلو نمی آید! ومن دیدم که آب، همان جلوی نمد روی هم جمع شد ولی جلونیامد وبه نمد هم اصابت نکرد...!(7)

تصرف در مکان و زمان

از مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی (رحمه الله) نقل شده است که:
روزی مرحوم زرآبادی علمای شهر قزوین را به نهار دعوت کردند. بعد از نماز ظهر وعصر، و پس از آنکه علما و پیش نمازها آمدند، سفره را انداختند تا از مهمان ها پذیرایی کنند. دراین هنگام صدای کوبیدن در منزل به گوش رسید. در را باز کردند، دیدند یکی ازاهالی روستای زرآباد قزوین با الاغ آمده وسراغ مرحوم آقا موسی زرآبادی را می گیرد.
مرحوم زرآبادی رفتند درمنزل. آن شخص گفت: آقا! یک نفر از اهالی روستا فوت کرده ومرا فرستادند تا شما را ببرم برای خواندن نماز میت ! ایشان گفتند: بسیار خوب! ورو کردند به اطرافیان وگفتند : تا شما سفره را بچینید وغذا را
آماده کنید می آیم! و با آن مرد روانه شدند. طولی نکشید که دیدند مرحوم آقا موسی نفس نفس زنان آمدند. پرسیدند : آقا شما رفتید ؟ گفتند: بله، رفتم نماز خواندم وآمدم! واین درحالی بود که هنوز سفره آماده نشده بود! بعد که سؤال کردند چرا این قدر نفس نفس می زنید وعرق می ریزید؟ ایشان گفته بودند: هرکار غیرعادی مشکلاتی هم دارد!(8)

محرم اسرار

مرحوم سید موسی زرآبادی به شیخ علی اصغر شکرنابی خیلی عنایت داشتند. مرحوم زرآبادی با شیخ علی اصغر به یکی از روستاهای قزوین، که منطقه ای کوهستانی وصعب العبور بود می روند. وقتی وارد روستا می شوند، کسی آنان را بخانه خود دعوت نمی کند. شیخ علی اصغر می گوید: آقا من چند سال درویشی کرده ام، اگر اجازه می دهید من بساط درویشی را پهن کنم؟ آقا موسی می گویند: باشد، مدحی بخوان. شیخ شروع به مدح خواندن که می کند، مردم بیرون می ریزند وجمع می شوند. شیخ هم مدایح امیرالمؤمنین (ع) وائمه (ع) را می خواند ومی گوید: می خواهم اولین نفر چراغ را روشن کند. همه می گویند: ما حاضریم، شما چه می خواهید؟ شیخ می گوید: من از شما چیزی نمی خواهم، من واین آقا سید امشب دراین روستا میهمان شما هستیم ما را ببرید واز ما پذیرایی کنید. یکی بلند می شود و می گوید: آقا ! بفرمایید خانه ما. شیخ، درویشی را تمام می کند و می روند خانه آن حاجی! میزبان از آن ها پذیرایی خیلی گرمی می کند واحترامشان می نماید. صبح که می شود آقا موسی به شیخ علی اصغر می گویند: این حاجی از ما خوب پذیرایی کرد، یک چیزی به او بده! شیخ علی اصغر می گوید: چی بدهم؟ از روی زمین یا از زیر زمین بهش چیزی بدهم؟ آقا می گوید: نه، همین جا زیرزمین خیلی چیزهاست، چیزی به او بده! حاجی را صدا می زنند، سپس آقا موسی می گویند: با او شرط کن که یک
حسینیه ویک مسجد بسازد، اینجا حسینیه ومسجد ندارد. شیخ علی اصغر رو می کند به صاحب خانه و می گوید: درعوض پذیرایی، یک گنجی به تونشان می دهیم به شرط آنکه یک حسینیه و یک مسجد بسیارخوب دراین روستا بسازی وبقیه آن هم مال خودت باشد! مرد تعجب می کند که آیا چنین چیزی ممکن است؟!
بالاخره جای گنج را به او نشان می دهد ومی گویند: اینجا را بکنی به گنج می رسی! آری! علمای ربانی وعارفان الهی که خدا ومحبوب خویش را شناخته اند وهیچ کالایی برایشان برابری با عشق ودوستی او نمی کند، اینگونه بوده اند که می دانستند در زیر زمین ودرچند متری خودشان چه خبراست ومی توانستند در رفاه وآسایش تام ومدام باشند، اما درعین حال با آن زهد وتقوا زندگی می کردند!
بنابه گفته مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی (رحمه الله) شیخ علی اصغر پس از دوازده سال، گذرش به آن روستا می افتد ومی بیند که یک مسجد بسیار زیبا ویک حسینیه ی عالی آنجا هست، می پرسد: این حسینیه و مسجد را که ساخته است؟ می گویند: یک حاجی اینجا بود، اوساخته است. شیخ می پرسد: آیا زنده است؟ جواب می شنود: خیر! شیخ می گوید:
بچه هایش هستند؟ می گویند: بله! پسرانش زنده هستند. شیخ می گوید: آیا می شود مرا راهنمایی کنید تا پسرش را ببینم؟ آن ها می گویند: بله! ومنزل پسرش را به اونشان می دهند. شیخ وارد منزل می شود، و فرزندان حاجی جمع می شوند. شیخ می پرسد: پدر شما از کجا پول آورده که این مسجد و حسینیه را ساخته است؟ آن ها می گویند: درویشی و سیدی دوازده سال قبل به اینجا آمدند ومهمان بابای ما شدند. بابای ما از آن ها پذیرایی کرد، آن ها هم درمقابل، یک گنجی به او نشان دادند وشرط کردند که یک مسجد وحسینیه بسازد. پدر ما هم به قولش عمل کرد!(9)

طی الأرض

مرحوم شیخ مجتبی قزوینی (رحمه الله) نقل کرده اند که:
در روز تشییع جنازه مرحوم زرآبادی یکی ازارادتمندان ایشان (به نام مشهدی اکبر نعل بر که درخیابان مولوی قزوین مغازه داشت) خیلی بی تابی می کرد وبه سر وصورت خود می زد. بعدها که مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی سبب بی تابی او را پرسیده بودند، ایشان گفته بود:
یک روز من خدمت آقای زرآبادی عرض کردم: آقا! دعا بفرمایید خداوند زیارت جد بزرگوارت امام حسین (ع) را قسمت من کند .روز بعد که نماز صبح را در محضر ایشان خواندیم، هنگامی که می خواستم از مسجد بیرون بروم، به من اشاره کردند که بنشین. تعقیبات ایشان تمام شد و درخدمتشان از مسجد بیرون آمدیم. ایشان به من فرمودند: مایل هستید به زیارت جدم مشرف شویم؟!
گفتم: نهایت آرزوی من است که باید کارهایم را ردیف کنم. و وصیتنامه ام را بنویسم. ایشان فرمودند: نیازی به این کارها نیست، بیا برویم. آنگاه قدم زنان به یکی از نقاط دور افتاده ی قزوین رفتیم. مرحوم زرآبادی در آنجا چیزهایی را زیر لب خواند، سپس به من فرمود: چشم هایت را ببند! وقتی چشم هایم را باز کردم خودم را درصحن مطهر امام حسین (ع) دیدم! هنگامی که از زیارت سید الشهداء (ع) و قمر بنی هاشم (ع) و حضرت علی اکبر (ع) وسایر شهداء (ع) فارغ شدیم، درصحن مطهرامام حسین(ع) به من فرمود: مایل هستید به زیارت جدم امیرمؤمنان (ع) مشرف شویم؟ اظهاراشتیاق نمودم، بازهم فرمود: چشم هایت را ببند! هنگامی که چشم هایم را گشودم، خود را در صحن مولای متقیان علی (ع) یافتم! پس از زیارت، آیت الله زرآبادی دست مرا گرفت وفرمود: چشم هایت را ببند! وقتی چشم هایم را باز کردم، دیدم درهمان نقطه از قزوین که ساعتی قبل درمحضر ایشان قدم زنان به آنجا رفته بودیم، هستم!
باید اضافه کرد که:
هنگامی که مشهدی اکبر وارد حرم مطهر حضرت سید الشهداء (ع) می شود با خانواده ی قندچی ملاقات می کند که ازیک هفته پیش به کربلا مشرف شده بودند. آقای قندچی ازمشهدی اکبر می پرسد: شما کی مشرف شدید؟ او می گوید: ما همین الان مشرف شدیم!
درمورد مشهدی اکبر نعل برهم ذکر این مطلب ضروری است که : او درمجالس سوگواری سید الشهداء (ع) شرکت می کرد وبه عشق زیارت سالار شهیدان کفش ها را جفت می نمود. نظر به اینکه سنش بالا رفته بود ودیگرامید نداشت که زیارت عتبات عالیات نصیبش شود، هر وقت کفش های عزاداران را جفت می کرد در دلش خطاب به امام حسین (ع) می گفت: یا حسین (ع) چه شد؟ مشهدی اکبر می گوید: هنگامی که از عتبات عالیات برگشتیم وخود را در دو راهی رشت همدان در مدخل قزوین دیدیم، مرحوم زرآبادی به من فرمود: مشهدی اکبر دیگر نگو یا حسین (ع) چه شد؟!(10)

پیکر ماندگار

یکی دیگر از کرامات باهره ی مرحوم سید موسی زرآبادی قزوینی، جسد پاک ومطهر وی می باشد که پس از 62 سال، تر وتازه کشف شد. داستان ازاین قرار است که:
هنگامی که می خواستند جسد پاک ومطهر مرحوم حاج سید جلیل زرآبادی، فرزند شایسته آیت الله سید موسی زرآبادی، را در جوار پدر بزرگوارش دفن کنند ناگهان روزنه ای به قبر شریف آن عالم بزرگوار باز می شود وجسد ایشان، تر وتازه پدیدار می گردد و کرامتی دیگر برکرامت های بی شمارش افزوده می شود.
شاعر شیدای اهل بیت، آقای علی اکبر ثقفی، که جسد تر وتازه مرحوم زرآبادی را با چشم خود دیده بود این گونه ماجرا را شرح می دهد:
هنگامی که پیکر پاک مرحوم حاج سید جلیل زرآبادی را به طرف آستان مقدس امام زاده حسین (ع) تشییع می کردند، من ازانبوه تشییع کنندگان پیشی گرفتم وبه صحن مطهر رفتم تا ببینم آیا لحد حاضر است یا نه ؟
وقتی به صحن مطهر رسیدم، دیدم مشهدی اکبر بنا - که بنای اختصاصی آستانه ی مقدسه بود- درکنار قبر شریف مرحوم زر آبادی، قبرکنده ولی به هنگام کندن قبر، به دیواره لحد فرو ریخته وجسد مطهر مرحوم زرآبادی پدیدار گشته است. مشهدی اکبر بنا ، که مشغول چیدن دیوار لحد بود تا مرا دید گفت: بیا، جسد پاک ومطهر آقا را ببین. من جلو رفتم وجسد مرحوم زرآبادی را مشاهده کردم که صحیح و سالم بود! گویی در بسترش آرمیده است. بدن مبارکش، سفید وشفاف مانند بلور بود. کفن، پوسیده بود ولی پیکر پاکش هیچ تغییری نکرده بود.
آقای ثقفی افزوده است که: مشهدی اکبر بنا که ازمدت ها پیش دچار پا درد بود، دستش را به بدن شریف مرحوم زرآبادی کشید. سپس آن را به زانوان خود مالید، از آن لحظه پا دردش برطرف شده ودیگر هیچ دردی احساس نمی کند! (11)

گوهرهای حکیمانه

o بدان، که «دعا» به چیزی می گویند که درآن، طلبی و درخواستی باشد، مثل :اللهم صلی علی محمد و آل محمد، که ازخدای متعال درخواست می کنیم که بر محمد (ص) و آل محمد (ع) درود ورحمت و برکت بفرستد. و«ذکر» به چیزی می گویند که در آن، طلب ودرخواستی نباشد وفقط حمد وثنا وتسبیح خدای
متعال باشد، مثل : سبحان الله والحمدالله ولا اله الا الله و الله اکبر، و«درود» هم به چیزی می گویند که انسان آن را بسیار بگوید و با آن انس بگیرد، هر دعا یا ذکری که باشد.
سپس بدان، که افضل عبادت ها - چنانکه در روایت آمده است - سخت ترین و دشوارترین آن هاست. ممکن است بگوییم، اخلاص در نیت، اینچنین است، پس باید دراین باره کوشش بیشتری کرد. بعد از نیت خالص افضل عبادت ها نمازاست، وروزه، و پرداخت زکات، وانجام دادن فریضه ی حج، و جهاد در راه خدا، وامر به معروف، ونهی ازمنکر، وقبول ولایت پیامبر اکرم (ص) وخاندان او، و ولایت، کامل ترین و تمام ترین همه ی آن هاست. که کامل شدن وتمامیت یافتن آن ها نیز به آن است.
بدان، که ازمیان دعاها، افضل از همه صلوات است وسلام کردن بر محمد (ص) و آل محمد (ع) سپس دعاهای کمیل، و دعای سحر، ودعای افتتاح، ودعای سمات، واز میان ذکرها، افضل از همه خواندن قرآن است، وتسبیحات اربعه، وتسبیحی که در صحیفه سجادیه آمده است (یعنی دعای دوم وظاهراً سوم و چهارم)، وامثال آن ها مانند : ذکر رکوع، وذکر سجده، و کلمات فرج، وزیارت ها، بویژه زیارت عاشورا، وسجده مطلقاً؛ یعنی درهمه احوال، به ویژه سجده طولانی که در روایات بسیار تأکید شده است ، درنماز، وبعد از نماز، ودر سحرها، وبین الطلوعین، واوقاف واحوال دیگر وبا ذکرهای خاص، یا هر ذکری که بداند، واگر بر روی خاک تمیز یا تربت حسینی باشد، بهتراست، وذکر تشهد، و سلام های نماز، وسوره های قرآن که ازهمه افضل سوره ی یس است، وسوره ی ملک، وسوره ی طه، و سوره ی نور، و سوره ی توحید، و سوره ی فلق، و سوره ی ناس، و سوره ی قدر، و از میان آیات قرآن آیه «امن الرسول...»( یعنی دو آیه ی
آخر سوره ی بقره) و«آیه الکرسی »و...(12)
آیت الله سید موسی زرآبادی (رحمه الله)
«بدان، که افضل اعمال پرهیز از حرام های خدایی است؛ یعنی پرهیز از هر چه در دین حرام شده است، از کردار و گفتار و رفتار.»
مکتب تفکیک /ص 199

پی نوشت ها :

1.برای کسب اطلاعات بیشتر درمورد مکتب تفکیک وآراء وعقاید مربوط به آن، می توانید به کتاب «مکتب تفکیک» نوشته استاد محمد رضا حکیمی که توسط انتشارات دلیل ما به چاپ رسیده است،مراجعه فرمایید.
2. شرح احوال این حکیم الهی درهمین کتاب آمده است.
3.برگرفته از: 1. مکتب تفکیک، محمد رضا حکیمی؛2- گلشن ابرار، حوزه علمیه قم، ج3.
4. مکتب تفکیک /198.
5.گلشن ابرار/ج3 /329.
6. احادیث قدسی /ص380.
7. گلشن ابرار/3 /332.
8.گلشن ابرار/ح3 /331.
9. گلشن ابرار/ج3 /331.
10.گلشن ابرار/ج3 /329.
11.گلشن ابرار/ج3 /332.
12.مکتب تفکیک /199.

منبع: قاسمی، علی؛ (1388)، رستگاران: شرح حال چهارده تن از اولیای الهی، قم: هنارس، چاپ اول 1388.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.