نویسنده: دکتر سعید فاطمی
المپ یا «آمپیره Empyree» که آن را «الومپوس Olumpos» نیز گویند کوهی است سر بفلک کشیده که قسمت اعظم سال در زیر برف و مه غلیظ خاموش و مستور است.
برای نخستین بار در 28 ژوئیه 1955 کوهنوردان هلندی به المپ مقر خدایان و قله تسخیر ناپذیرش دست یافتند.
المپ 2985 متر ارتفاع دارد و در مرز مقدونیه و تسالی واقع شده است(1).
کوه المپ یکی از کوههای وحشی است که صخره های صاف و پر از برف آن قرن ها نگذاشت پای انسان بدان راه یابد و شاید همین علت عدم وصول بدان کوه باعث شده است که یونانیها آنرا محل سکونت خدایان بدانند.
نام اولیه یونان «هلاد Hellade» بود و ساکنان آنرا «هلن Hellene» میگفتند و المپ میان مردم این سرزمین بمقر خدایان شهره بود.
نخستین تابش طلائی خورشید بر روی قلل پر برف و یخ زده «المپ مقدس» عظمت و روحانیت غیرقابل توصیف، بمقر خدایان میبخشید و بهنگام غروب آفتاب آنگاه که ابرهای خاکستری رنگ همچون غولان و دیوان بقله افسانه ای و خاموش او نزدیک میشدند، در پهنای دیدگاه این غروب سیمگونی که دامان سیاه شب را بدنبال میکشید تا در حجاب تاریک خویش «المپ» را پنهان سازد منظره ای رعب آور بوجود میاورد.
باد، با زوزه هراسناکش در غارها و دیوارهای یخ زده «المپ» میپیچید و بدانگاه که رعد و برق و باران شروع میشد آنچنان وحشتی در دل ها بوجود میآید که گوئی انسان غرش خدای خدایان «زئوس» و جدالش را با خدای صنعت و آتش «هفائیستوس» بچشم خویشتن میبیند.
بر فراز این کوه قصور افسانه ای خدایان در اندیشه اسطوره پردازان ساخته و پرداخته شده است.
بر روی این «المپ افسانه ای» که شعاع تابنده خورشید، برفها و یخهای آنرا چون الماسی گرانبها بدرخشش درمیآورد «خدایان جاودانی» زندگی میکردند.
«زئوس» سلطان همه خدایان که قدرت مطلقه در دست او بود هر صبحگاه که خورشید اسبان طلائی خویش را بر پهنه آسمان ها و زمین میراند خدایان دیگر را بحضور میپذیرفت و بر روی تخت زرین خویش همچون پدر خانواده همه را مورد محبت قرار میداد.
«آپولون» با موهای طلائی و زیبائی جاودانه خود چنگ مینواخت.
«کاریت ها Charites» یعنی (آگاله Agale- تالی Thalie- اوفرزین Euphrosyne) با سیمای مهربان و مادرانه، جامه هائی از گل سرخ بتن کرده و بر روی چمنهای سرسبز میرقصیدند.
«موزها Muses» که بنا بنظریه «همر» الهه هائی 9 گانه در زمینه های هنر بودند ولی بقول «هزیود» دختران زئوس و «منه موزین Mnemosyne» (حافظه) که در ابتدا سه تن و بعد تعداد آنان به 9 نفر رسید و عبارت بودند از: کلیو Clio الهه (تاریخ)- اوترپ Euterpe الهه (تغزل)- تالی Thalie الهه (کمدی)- ملپومن Melpomene الهه (تراژدی)- ترپسی کر Terpsichore الهه (رقص)- اراتو Erato الهه (شعر غنائی)- پولیمنی Polhymnie الهه (سرود)- اورانی Uranie الهه (ستاره شناسی)- کالییوپ Calliope الهه (شعر حماسی) که جمیعاً زیر نظر آپولون در خدمت خدایان بودند.
در قله المپ این موزهای 9 گانه با سرود و آواز و داستان سرائی و افسانه پردازی خدایان را سرگرم مینمودند. در این جشن و سرود «هبه Hebe» با شراب مخصوص خدایان و مائده های آسمانی از حضار پذیرائی مینمود تا جوانی و عمر جاودان به آنان عطا نماید(2).
زئوس، خدای خدایان در این قله اثیری در پهنای آسمانی مه آلود و خشمگین بر روی ستونهای پوشیده از برف و یخ تحول جهان را هدایت میکرد.
ملت ها و اقوام را زیر نظر داشت و سرزمین ها را از نگاه کنجکاو خویش دور نمینمود، مقصر را تنبیه و بی گناه را حمایت میکرد. او خدایان را بدرگاه خویش احضار و در المپ، دربار جاودانی خود حکومت مطلقه خویش را بدانان یادآور میشد. از سوی دیگر لحظه ای از عشق ورزی و هوسبازی غافل نبود و با وجود احترامی که بهمسر شرعی و اولیه خود «هرا» داشت بمیان مردم عادی بصورت های مختلف ظاهر میشد و شهوت خویشتن را ارضا مینمود.
شاعران، «المپ» گم شده در میان برفها و ابرها را مظهر قدرت افسانه ای دانسته اند.
خدایان، همانند یک خانواده بدور یکدیگر جمع میشدند و گاهی نیز روزگار را بجدال و گفتگو یا خوشگذرانی و لذت طی میکردند.
شبانگاه که تاریکی بر جهان دست مییافت و تنها ستارگان، روشنی بخش جهان دژم و خاموش بودند هر یک از خدایان بمقر خویش بازمیگشتند و «المپ» نیز در خاموشی فرو میرفت.
تنها، «هستییا Hestia» بیدار میماند و بر فراز آتشی که روشنی بخش کاخ المپ خدایان بود شب زنده داری مینمود(3).
خدایان تنها زندگی نمیکردند و همچون پادشاهانی که ملتزمین رکاب دارند دوازده خدای اصلی نیز همراهانی داشتند. بعضی از ملتزمین مجری اوامر و فرامین خدایان و برخی مسئول تنظیم برنامه های تفریحی و مهمانیها و لذات دیگر بودند.
«موزها» و «کاریت ها» مأمور رقص و آوازخوانی بشمار میرفتند. «هورها Heures» که آنانرا «ساعت ها یا فصول» باید ترجمه نمود دختران «تمیس Themis» و زئوس بودند و هر سه مظهر فصول سه گانه ی بهار، تابستان، زمستان، بشمار میآمدند و بهمراهی موزها و «جاذبه ها- Graces» که همان «کاریت»ها هستند مأمور تنظیم برنامه ها بودند.
«تمیس» دختر «اورانوس و گایا» از نسل اولیه خدایان بود و چون همسر زئوس خدای خدایان و مادر «هورها» و «پارک ها» و «نمف ها» است بموجب نظریه «همر» وی عدالت و قانون را در کوه المپ مستقر نمود و تمام خدایان بدستورهایش احترام میگذاشتند.
او ترازوئی در یکدست و شمشیری در دست دیگر داشت و چشمهایش بسته بود و این بمعنی کیفر دادن بدون توجه به شخصیت گناهکار است.
در کوه المپ «ایریس Iris» نیز پیامبر فرامین خدایان بود و بخصوص او محرم اسرار «هرا» همسر زئوس بشمار میرفت.
قوس قزح نشانه «ایریس» است زیرا آسمان و زمین را بیکدیگر وصل میکند یعنی هم بستگی بین خدایان و آسمان و انسانیهای زمین بشمار میرود.
این دختر بالدار و بادپیما که چوبدستی کوتاه بعلامت مأموریت آسمانی در دست دارد اوامر خدایان را به همه جا ابلاغ میکند.
بین خدایان المپ که 12 نفر بودند 6 رب النوع (زئوس یا ژوپیتر، آپولون یا فبوس، آرس یا مارس، هفائیستوس یا وولکان، هرمس یا مرکور، پوزئیدون یا نپتون) و 6 ربه النوع (هرا یا ژونن، آتنا یا مینرو، آفرودیت یا ونوس، هستییا یا وستا، آرتمیس یا دیان، دمتر یا سرس) وجود داشتند.
برای نخستین بار در 28 ژوئیه 1955 کوهنوردان هلندی به المپ مقر خدایان و قله تسخیر ناپذیرش دست یافتند.
المپ 2985 متر ارتفاع دارد و در مرز مقدونیه و تسالی واقع شده است(1).
کوه المپ یکی از کوههای وحشی است که صخره های صاف و پر از برف آن قرن ها نگذاشت پای انسان بدان راه یابد و شاید همین علت عدم وصول بدان کوه باعث شده است که یونانیها آنرا محل سکونت خدایان بدانند.
نام اولیه یونان «هلاد Hellade» بود و ساکنان آنرا «هلن Hellene» میگفتند و المپ میان مردم این سرزمین بمقر خدایان شهره بود.
نخستین تابش طلائی خورشید بر روی قلل پر برف و یخ زده «المپ مقدس» عظمت و روحانیت غیرقابل توصیف، بمقر خدایان میبخشید و بهنگام غروب آفتاب آنگاه که ابرهای خاکستری رنگ همچون غولان و دیوان بقله افسانه ای و خاموش او نزدیک میشدند، در پهنای دیدگاه این غروب سیمگونی که دامان سیاه شب را بدنبال میکشید تا در حجاب تاریک خویش «المپ» را پنهان سازد منظره ای رعب آور بوجود میاورد.
باد، با زوزه هراسناکش در غارها و دیوارهای یخ زده «المپ» میپیچید و بدانگاه که رعد و برق و باران شروع میشد آنچنان وحشتی در دل ها بوجود میآید که گوئی انسان غرش خدای خدایان «زئوس» و جدالش را با خدای صنعت و آتش «هفائیستوس» بچشم خویشتن میبیند.
بر فراز این کوه قصور افسانه ای خدایان در اندیشه اسطوره پردازان ساخته و پرداخته شده است.
بر روی این «المپ افسانه ای» که شعاع تابنده خورشید، برفها و یخهای آنرا چون الماسی گرانبها بدرخشش درمیآورد «خدایان جاودانی» زندگی میکردند.
«زئوس» سلطان همه خدایان که قدرت مطلقه در دست او بود هر صبحگاه که خورشید اسبان طلائی خویش را بر پهنه آسمان ها و زمین میراند خدایان دیگر را بحضور میپذیرفت و بر روی تخت زرین خویش همچون پدر خانواده همه را مورد محبت قرار میداد.
«آپولون» با موهای طلائی و زیبائی جاودانه خود چنگ مینواخت.
«کاریت ها Charites» یعنی (آگاله Agale- تالی Thalie- اوفرزین Euphrosyne) با سیمای مهربان و مادرانه، جامه هائی از گل سرخ بتن کرده و بر روی چمنهای سرسبز میرقصیدند.
«موزها Muses» که بنا بنظریه «همر» الهه هائی 9 گانه در زمینه های هنر بودند ولی بقول «هزیود» دختران زئوس و «منه موزین Mnemosyne» (حافظه) که در ابتدا سه تن و بعد تعداد آنان به 9 نفر رسید و عبارت بودند از: کلیو Clio الهه (تاریخ)- اوترپ Euterpe الهه (تغزل)- تالی Thalie الهه (کمدی)- ملپومن Melpomene الهه (تراژدی)- ترپسی کر Terpsichore الهه (رقص)- اراتو Erato الهه (شعر غنائی)- پولیمنی Polhymnie الهه (سرود)- اورانی Uranie الهه (ستاره شناسی)- کالییوپ Calliope الهه (شعر حماسی) که جمیعاً زیر نظر آپولون در خدمت خدایان بودند.
در قله المپ این موزهای 9 گانه با سرود و آواز و داستان سرائی و افسانه پردازی خدایان را سرگرم مینمودند. در این جشن و سرود «هبه Hebe» با شراب مخصوص خدایان و مائده های آسمانی از حضار پذیرائی مینمود تا جوانی و عمر جاودان به آنان عطا نماید(2).
زئوس، خدای خدایان در این قله اثیری در پهنای آسمانی مه آلود و خشمگین بر روی ستونهای پوشیده از برف و یخ تحول جهان را هدایت میکرد.
ملت ها و اقوام را زیر نظر داشت و سرزمین ها را از نگاه کنجکاو خویش دور نمینمود، مقصر را تنبیه و بی گناه را حمایت میکرد. او خدایان را بدرگاه خویش احضار و در المپ، دربار جاودانی خود حکومت مطلقه خویش را بدانان یادآور میشد. از سوی دیگر لحظه ای از عشق ورزی و هوسبازی غافل نبود و با وجود احترامی که بهمسر شرعی و اولیه خود «هرا» داشت بمیان مردم عادی بصورت های مختلف ظاهر میشد و شهوت خویشتن را ارضا مینمود.
شاعران، «المپ» گم شده در میان برفها و ابرها را مظهر قدرت افسانه ای دانسته اند.
خدایان، همانند یک خانواده بدور یکدیگر جمع میشدند و گاهی نیز روزگار را بجدال و گفتگو یا خوشگذرانی و لذت طی میکردند.
شبانگاه که تاریکی بر جهان دست مییافت و تنها ستارگان، روشنی بخش جهان دژم و خاموش بودند هر یک از خدایان بمقر خویش بازمیگشتند و «المپ» نیز در خاموشی فرو میرفت.
تنها، «هستییا Hestia» بیدار میماند و بر فراز آتشی که روشنی بخش کاخ المپ خدایان بود شب زنده داری مینمود(3).
خدایان تنها زندگی نمیکردند و همچون پادشاهانی که ملتزمین رکاب دارند دوازده خدای اصلی نیز همراهانی داشتند. بعضی از ملتزمین مجری اوامر و فرامین خدایان و برخی مسئول تنظیم برنامه های تفریحی و مهمانیها و لذات دیگر بودند.
«موزها» و «کاریت ها» مأمور رقص و آوازخوانی بشمار میرفتند. «هورها Heures» که آنانرا «ساعت ها یا فصول» باید ترجمه نمود دختران «تمیس Themis» و زئوس بودند و هر سه مظهر فصول سه گانه ی بهار، تابستان، زمستان، بشمار میآمدند و بهمراهی موزها و «جاذبه ها- Graces» که همان «کاریت»ها هستند مأمور تنظیم برنامه ها بودند.
«تمیس» دختر «اورانوس و گایا» از نسل اولیه خدایان بود و چون همسر زئوس خدای خدایان و مادر «هورها» و «پارک ها» و «نمف ها» است بموجب نظریه «همر» وی عدالت و قانون را در کوه المپ مستقر نمود و تمام خدایان بدستورهایش احترام میگذاشتند.
او ترازوئی در یکدست و شمشیری در دست دیگر داشت و چشمهایش بسته بود و این بمعنی کیفر دادن بدون توجه به شخصیت گناهکار است.
در کوه المپ «ایریس Iris» نیز پیامبر فرامین خدایان بود و بخصوص او محرم اسرار «هرا» همسر زئوس بشمار میرفت.
قوس قزح نشانه «ایریس» است زیرا آسمان و زمین را بیکدیگر وصل میکند یعنی هم بستگی بین خدایان و آسمان و انسانیهای زمین بشمار میرود.
این دختر بالدار و بادپیما که چوبدستی کوتاه بعلامت مأموریت آسمانی در دست دارد اوامر خدایان را به همه جا ابلاغ میکند.
بین خدایان المپ که 12 نفر بودند 6 رب النوع (زئوس یا ژوپیتر، آپولون یا فبوس، آرس یا مارس، هفائیستوس یا وولکان، هرمس یا مرکور، پوزئیدون یا نپتون) و 6 ربه النوع (هرا یا ژونن، آتنا یا مینرو، آفرودیت یا ونوس، هستییا یا وستا، آرتمیس یا دیان، دمتر یا سرس) وجود داشتند.
پی نوشت ها :
1- مقدونیه کشور قدیمی در شمال یونان است که بهنگام حکومت فیلیپ دوم و اسکندر سوم معروف به اسکندر کبیر بر یونان تسلط یافت. مقدونیه بین کوه «پند Pinde» و المپ تسالی و «ردوپ Rhodope» واقع شده و امروزه بین یونان و یوگسلاوی و بلغارستان تقسیم گردیده است.
2- هبه که رومیها او را «ژوونتوس Juventus» نامند دختر زئوس و هرا Hera است که بهمسری هرکول درآمد و دو پسر از او بجا ماند: آلکسی آرس Alexiares و آنیستوس Anicetos.
3- در میتولوژی هستییا مظهر آتش است و زندگی انسان وابستگی به آتش دارد. او دختر «کرنوس و رئا» و خواهر زئوس است. شعله ای که جاودانه در معابد می سوزد مظهر این دختر باکره و پاکدامن است. او حافظ شهرها و خانواده هاست و رومیها او را بنام وستا «Vesta» نامیده اند.