هنر بومیان جزایر اقیانوسیه

اقیانوسیه حاوی حدود سی هزار جزیره خرد و بزرگ در آبهای جنوبی تا مرکزی اقیانوس کبیر (آرام) است. قدر کوچک این جزایر، پُشته مرجانی سر برون آورده از آب، و قدر بزرگ آنها استرالیایی سر به رقابت برکشیده در مقابله با قاره
يکشنبه، 12 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هنر بومیان جزایر اقیانوسیه
هنر بومیان جزایر اقیانوسه

نویسنده: پرویز مرزبان



 

جزایر اقیانوسیه

اقیانوسیه حاوی حدود سی هزار جزیره خرد و بزرگ در آبهای جنوبی تا مرکزی اقیانوس کبیر (آرام) است. قدر کوچک این جزایر، پُشته مرجانی سر برون آورده از آب، و قدر بزرگ آنها استرالیایی سر به رقابت برکشیده در مقابله با قاره های جهان است؛ استرالیایی که حق دارد در عظمت قدر، خویشتن را نگین شایسته ای برای پهنه بیکران دریای محیطش بداند.
شیوه های هنری اغلب جزایر اقیانوسیه با هم تفاوت کلی دارند، و با این حال برخی مضامین و نگاره های پا برجا، و نوعی رایحه عمومی در میان است که اطلاق شیوه اقیانوسیه را بر مجموعه آن هنرها جایز می سازد.
تنوع تیره های نژادی اختلاط یافته که به وجود آورنده آن مجموعه هنری بوده اند نیز دست کمی از آنچه در بالا گذشت ندارد، گرچه باید افزود چیرگی نژادی در همه جای اقیانوسیه جنوبی با سه تیره اصلی شبه مغولی، شبه زنگی، و شبه قفقازی (از سفید پرستان) بوده است. دو ناحیه عمده هنرخیز عبارتند از مجموعه جزایر ملانزی و مجموعه جزایر پولینزی. قالبهای هنری مشخصی که به دو مجموعه جزایر اندونزی و میکرونزی، یا به استرالیا اختصاص داشته باشند به ندرت مشاهده می شوند. اندونزی در نزدیکی ساحل جنوب شرق آسیا، ملانزی که از جزیره گینه جدید شروع می شود تقریباً در شمال استرالیا، میکرونزی در شمال ملانزی و جنوب جزایر ژاپن واقع شده اند؛ و مجموعه جزایر پولینزی از شرق و غرب تقریباً در وسط دو قاره آسیا و امریکای جنوبی قرار گرفته، و به طور روشنتر در مثلثی محدود می شود که رأس شمالیش جزیره هاوایی، گوشه جنوب غربیش زلند جدید، و گوشه جنوب شرقیش جزیره ایستراست. دهها هزار جزایر خرد و بزرگ در گذر قرنها به توسط موجهای پیاپی مهاجران آسیای شرقی و هندوستان و سیلان، متدرجاً مسکون شدند. مجموعه جزایر اندونزی برای بیشتر آنها درگاه ورودی شمرده شد. گروههای آخری، مهاجران یا کوچ نشینانی بودند که به مجموعه جزایر پولینزی رسیدند.
مهاجرتهای مذکور، و خصوصاً آنها که مقصدشان پولینزی بود، گواه صادقی هستند بر مهارت شگفت انگیز آن مردمان در دریانوردی، که به نظر می رسد طی سده های چهاردهم و پانزدهم میلادی به پایان رسیده بوده باشند. گرچه اسپانیاییها در اوایل سده شانزدهم اقدام به پیگردیهایی در بعضی از قسمتهای اقیانوسیه کردند، لیکن تنها از زمان سفرهای اکتشافی کاپیتان کوک(1) به گرد جهان بود (اواخر سده هیجدهم که اقیانوسیه از جانب اروپاییان مطمح نظر و مورد پژوهشگریهای، جغرافیایی، علمی، تجاری، دینی، و هنری قرار گرفت. در وهله نخست آثار هنری اقیانوسیه بر پایه انگیزه کنجکاوی و اشتیاق جهانگردان به ویژگیهای «دورآبادها» گرد آوری شد. آنگاه اقیانوس آرام جنوبی ناحیه ای قرار گرفت برای پژوهشهای نژادشناسی، به طوری که در سده نوزدهم موزه های معتبری برای گردآوری مجموعه هایی از آثار هنری و صنایع دستی [که کلاً از هم مجزا نبودند] اقوام اقیانوسیه دایر گردید. اندک زمانی پس از آغاز سده بیستم نقاشان و پیکره سازان و هنرشناسان مغرب زمین اصالت و اهمیت بیان زیبایی شناختی ملانزیایی و پولینزیایی را دریافتند [همان گونه که هنر آفریقا را] و مورد ستایشش قرار دادند.

 

هنر بومیان جزایر اقیانوسیه

مجموعه جزایر اندونزی

نام اندونزی در اصل به معنی «جزایر هند» است، و آن واحد جغرافیایی است متشکل از هزاران جزیره کوچک و چند جزیره بزرگ در جنوب شرقی آسیا و آبهای میانی اقیانوس کبیر که در ازای شرقی غربیش به نزدیک پانصد کیلومتر می رسد، و جزایر بزرگ آن عبارتند از سوماترا، جاوه، بورنئو، بالی، و نیمی از جزیره گینه جدید. گرچه این جزایر مجموعه هنری پررونقی به وجود آورده اند، لیکن آثارشان چنان کیفیت هنر شرقی را در خود محفوظ داشته و به طور کلی از لحاظ زیبایی شناسی «غیراقیانوسیه ای» هستند که پژوهش در آن جزئی از تاریخ هنر خاورزمین تلقی شده است، نه بخشی از تاریخ هنر جزیره نشینان اقیانوسیه. با این همه پیکرتراشی و زینتکاری برخی از نواحی فرعی اندونزی رابطه خود با بیان بدوی وش هنر اقیانوسیه را بخوبی آشکار می دارند.
از هزاره سوم ق م مهاجران یا کوچ نشینانی از چین رو به این گستره آب و خشکی گذاردند؛ و بعدها دو دین هندویی و بودایی در آن منطقه رسوخ یافت. بدیهی است نخستین کوچ نشینانی که از آسیای جنوب شرقی، یا از هند و سیلان، رو به جزایر اندونزی گذاردند ابتدا نزدیکترین آنها به ساحل را محل سکونت خود قرار دادند. پس از این تماسهای آغازین بود که نفوذهای فرهنگی و هنری متدرجاً به جزایر دورتر از کناره شرقی آسیا نیز اشاعه یافت.
بسیاری از نخستین شیوه های هنری اندونزی تا زمان حاضر پایدار مانده اند؛ و این وضع بهتر از همه در نقش پارچه ها مشهود است. ردیف انگاره های تنگ هم افتاده با شبه لوزیها، شکلهای کلید مانند، مارپیچها، و هیکلهای انسان و جانور که سطح پارچه ها را با تکرارهای منظم خود پُر می سازند، مشتق از نفوذ انگاره های رایج در فرهنگ «دونک - سون»(2) آسیای جنوب شرقی بوده است که میان 700 تا 300 ق م به اندونزی رسیده بود. خاصیت تقارن این شکلها با ویژگیهای توازن و جَوَلانی که مقتبس از نقوش چینی متعلق به دوره «چو»(3) [حدود 600 تا 256 ق م] بوده تلفیق یافته است و حاصل آن برقراری تعادل میان جَوَلان و تقارن عناصری می گردد که یکدیگر را در شباکی خطّی پابرجا و استوار می دارند. این کیفیت دو جانبی طرح کلی پارچه ها در کنده کاریهای روی چوب نیز به خوبی نمایان است؛ و آن شیوه های کهن در پیکره های چوبی هم بازتاب یافته است.
در این جا لازم است خاطرنشان شود که بحث ما درباره هنر بومی سراسر اقیانوسیه، تا اواخر سده هیجدهم یا اوایل سده نوزدهم را در بر می گیرد [به تفاوت نواحی و جزیره ها]، که از آن پس با رسوخ سیاست، تجارت، صنعت و نهایتاً فرهنگ مغرب زمین، هنر و فرهنگ بومیان اقیانوسیه تغییر ماهیت یافت؛ سهل است که بسیاری شان از هستی ساقط گردیدند!
و اما در اندونزی تا حدود سده ششم میلادی نفوذ هنر هند در جاوه و سوماترا به حد اعلا رسید. در سده هفتم تمایل به احراز استقلال هنری در آن مجموعه جزایر رُخ نمود؛ و از سده هشتم به بعد دوران پختگی و خود محوری شیوه هنری اندونزی آغاز گردید. در فاصله زمان 750 تا 850 میلادی نیایشگاههای ابهت انگیز هندویی در جاوای مرکزی برپا شد. اینها در اساس جایگاههای مقدسی یک مقصوره ای هستند (دارای یک نهانخانه یا نیایشگاه خصوصی) که با نفوذپذیری از سرمشقهای اصلی هند بر پایه های بلند استوار گردیده اند، و با این تفاوت که شمار زیادی قوسها در همه جای بنا خصوصاً بالای درگاهها افزوده شده است. نیایشگاههای نامبرده معمولاً وقف ویشنویا شیوا می گردیدند، که به اعتقاد عمومی قدرت حمایت از فرمانروا را نیز در دست می داشتند.
عالیترین بنای دینی اندونزی، هم از جهت هنری و هم به خاطر عظمتش، نیایشگاه شکوهمند با رابودور(4) در جاوه مرکزی است. هیئت کلی بنا با وجود معماری به ظاهر پلکانیش، گنبدی می نماید، یعنی نوعی گنبد دو اشکوبه که «یاد بود گاه بودا» یا «استوپا»(5) عنوان یافته است. بارابودور دارای پنج تختان چهارگوش و سه تختان مستدیر است، به اضافه صُفّه ای مرکزی؛ و زمانی بر سطح این تختانها 505 پیکره بودا جایگزین می بوده اند. این مظهر تلاش و نیایش دسته جمعی که چون نمادی از عالم هستی به شمار می آمده، در سده هشتم میلادی برپا گردید. شمار کثیر نقش برجسته های آن با ضربهای منظم عناصر معماری ایجاد تحرک و هماهنگی عمومی می کند. پیکره های نیایشگاه بودایی بورابودور در اصل چندرنگه و جلا خورده بوده اند.
نمایش عروسکی در اندونزی قالب هنری متمایز و ممتازی است که سابقه اش در جاوه به سده نهم میلادی می رسد. نکته شایان توجه اینکه نقش نمایش «سایه عروسکی» در سنت هنری آن جزایر به مراتب دارای اهمیتی بیشتر از آن است که عروسکهای متحرک یا نمایش خیمه شب بازی در فرهنگ دیگر اقوام می داشته است. نخست باید دانست که نمایش سایه عروسکی خاور دور به هیچ رو هنری فرعی یا تَبَعی شمرده نمی شود، بل خود منشاء نفوذهایی برد و هنر پیکرتراشی و نقاشی بوده است. عروسکها معمولاً از چرم صاف ساخته می شوند، و تأکید اصلی بر خطوط کناره نمای آنها، و حرکات اشاری، و چرخشها، و تصویر تابیها گذارده می شود. در جاوه و بالی چرم مستوی تبدیل به پوست آهویی نازک می گردد که نور و تاریکی را از پشت خود نشان می دهد. این شکلهای مستوی را مانند کاغذ گرده برداری سوزن زده می کنند تا ویژگیهای روانی هر قهرمان عروسکی در درون خطوط کناره نمای چهره و اندامش آشکار شود. بعداً رنگ آمیزی به طور مستقل از طبیعت و به پیروی از سنتهای نمایشی اجرا می گردد؛ و از ورقه های نازک طلا نیز در بسیاری موارد بهره گیری می شود. بر پایه رمزگری آیینی، و به فراخور موضوع نمایش، همه عناصر تصویری چون چهره، مو، هیکل، جامه، نیز به صورت نقشپرداخته و به دور از تقلید طبیعت یا واقعیت محیط تجسم می یابد. سایه عروسک معمولاً با چهره نیمرخ و شانه و سینه تمامرخ، گاه بسیار فراخ، بر پرده می افتد؛ و اگر هیکل تمام قد باشد تنه سه رخ و پاها نیمرخ نشان داده می شود. عروسکها نامهای گوناگون دارند، و چون ارواح یا اشباحی آکنده از باورهای مرتبط با آیینهای سرّی و نیایش نیاکان به شمار می آیند. بعضی از شخصیتهای نمایش سایه عروسکی نیز با تنه چوبی مسطح و دستهای چرمی متحرک ساخته می شوند. اکنون در بخش هنر اندونزی می پردازیم به شرح خلاصه ای از بعضی جزایر که هنرشان دارای هویت و اهمیت شایان توجه است.

جزیره لِتی(6)

جزیره ای واقع در آبهای جنوب غربی اندونزی که به خاطر پیکره های نشسته اجدادیش اهمیّت بسیار یافته است. این پیکره های دینی که از چوب تراشیده شده و معمولاً کمتر از 50 سانتیمتر بلندی دارند محتملاً تأثیر خود را بر پیکره های اجرا شده در جزیره گینه جدید [از مجموعه جزایر اندونزی] و موسوم به کوروار(7) - یا هیکل اجدادی - باقی گذارده اند، که مشابهتشان آشکار است. در عین حال پیکره های جزیره لِتی دو وجه تمایز دارند، یکی اینکه از کوروارهای گینه جدید باریک اندامترند، و دیگر در فرق سرشان آرایشی میله مانند یا گاهی تابدار افزوده شده است. پیکره های لتی روی چهارپایه کوتاهی نشسته اند در حالی که زانوهایشان به طور قائم قرار گرفته و تکیه گاهی برای بازوان به هم تاخورده شان تشکیل داده اند.

سوماترا

جزیره سوماترا و چند جزیره کوچک مجاورش مرکز هنری دیگری را تشکیل می دهند. هیکلهای اجدادی همچنین در نیاس(8)، جزیره ای نزدیک به ساحل سوماترا، از چوب تراشیده می شود، و تفاوتشان با پیکره های لتی در این است که روی پایه ساده تر و گِردی به طور چهار زانو نشسته اند در حالی که دستانشان جامی استوانه ای شکل را نگاهداشته، و از بالای سرپوششان زبانه هایی تیغه مانند بیرون زده است. در سوماترا قوم بَتَک(9) معماری چوبی پر تفصیلی به وجود آوردند، و تابوتهایی از سنگ کنده کاری شده به نقوش ساختند.

بورنئو

سپرهای چهارگوش این جزیره با رنگ آمیزی شادی بخش سطحشان در بالا و پایین به بخشهایی سه گوش می پیوندند، و کلاً اختلاطی از زینتگری خاور دور و اقیانوسیه را مقابل نظر می آورند؛ زیرا مشاهده می شود که تزییناتی غنی و در هم تابیده از نگاره های شرقی با هیکلهایی که یادآور شیوه ملانزیایی هستند آمیخته شده اند. صورتکهای چوبی، که برخیشان با خوشه هایی از نقش پیچک چنگ شباکدار تزیین یافته اند نیز به همین نحو نمایانگر شیوه هنری مختلطی هستند (تصویر 1).
تصویر 1- بورنئو، نقش رنگی منقور بر سپر چوبی

جزایر فیلیپین

قوم ایگوروت(10) و گروههای همسایگان شان در جزایر فیلیپین، واقع در شمالی ترین بخش مجموعه جزایر اندونزی، ظروفی مرصّع به مُهره های ظریف صدفی و با دسته هایی به شکل هیکل آدمی تولید کرده اند. چنین می نماید که این مصنوعات، از لحاظ ادراک کلی، تحت تأثیر هیکلهای اجدادی نشسته با دستها بر روی زانوان، که در هر دو مجموعه جزایر اندونزی و ملانزی ساخته می شد، به وجود آمده اند.
بر روی هم چنین معلوم می شود که بیشتر دستاوردهای هنری اندونزی مطابقت دارند با عناصر اصلی شیوه خاورزمین و خصوصاً سرزمین چین. در واقع سازمانهای دینی و سیاسی چین و هند، و بعداً نفوذهای فرهنگ اسلامی، از آغاز زمانهای قرون وسطایی بر آن گستره سراسری حکمفرما بوده است. نتیجه اینکه شیوه اقیانوسیه ای رایج در مجموعه جزایر اندونزی گرچه از جهت آثار عمده و اختصاصی خود ابهت انگیز است، لیکن در مقایسه با اهمیت هنر خاور زمین مقامی فرعی دارد.

مجموعه جزایر ملانزی

نام ملانزی به معنی «جزایر سیاه» است. بومیان ملانزی یا از تیره «شبه زنگیان پُرمو» هستند، و یا از «ملانزیهای دورگه». مراکز مهم هنری در مجموعه جزایر ملانزی عبارتند از: گینه جدید، جزایر بیزمارک، جزایر هبرید جدید، جزایر تروبریاند، جزایر سلیمان، کالدونی جدید، و جزایر فیجی، که اینک به شرحی خلاصه از آنها می پردازیم.
مجموعه جزایر ملانزی مشتمل است بر شمار کثیری جزایر، از بسیار خرد تا به بزرگی گینه جدید، و به مساحت کلی 550 هزار کیلومتر مربع در آبهای شمال شرقی استرالیا تا جنوب اقیانوس کبیر. نخستین ساکنانی که در زمانهای قدیم از آسیای جنوب شرقی به آن جزایر کوچ کردند تیره ای از شبه زنگیان بودند، و اخلاف ایشان - چنانکه قبلاً اشاره شد - شبه زنگیان پُرمو یا قوم «پاپوا»(11) بوده اند؛ ضمن اینکه در زمانهای متأخرتر اختلاطهایی از تیره های شبه قفقازی [از نژاد سفید پوست] و شبه مغولی نیز بر آنها افزوده شده است.
آیین دینی این مردمان که خاستگاهش ظاهراً به آغاز دوره سکونت گزینی شان در آن منطقه می پیوندد؛ مبتنی بوده است بر: نیایش نیاکان با اجرای آیینی پیچیده و پر تفصیل؛ اعتقاد به وجود عفریتهای بدخیم و تهدیدگر؛ و نیز جان باوری [یا «انیمیسم»(12) که اخیراً بر زبانها افتاده] یعنی عقیده به قدرت فرا طبیعی پدیده ها و مظاهر طبیعت، که هر یک به منزله جانی هشیار یا زنده است. چنین عقاید بنیادین موجب پرورش یافتن شیوه ای هنری گردیده که ماهیتی توهمی و به دور از شبیه سازی دارد، و در عین حال کاملاً متفاوت و متفرق از جزیره ای به جزیره دیگر است.
در این مجموعه جزایر هر دو مقوله مراسم دینی و دنیوی ایجاب کرده اند که ساختن صورتکها، پیکره های اجدادی (کوروار)، کنده کاری روی دیرکهای آیینی و مشبک کاری تدفینی، طبل و دیگر سازها، و سلاحها و سپرهای زینتی که در رقصهای آیینی به کار می روند، رونق و رواج یابد. در میان اشیاء هنری و تزیینی [تفکیک شان برای نظاره گر مغرب زمینی به هیچ وجه آسان نیست] که در بدو امر مصرف دنیوی داشته اند [گرچه بسیاری شان کاربرد آیینی نیز دارند، و تشخیص میان آنها از اندیشه بیگانه با فرهنگهای بدوی برنمی آید] از زورقهای بادبانی خوشساخت و محکم برای دریانوردی، سینه آویزها از مُهره های چوبی و صدفی، پارچه های موسوم به «تاپا»(13) بافته از الیاف خیس خورده پوست درختان معین، ظروف خانگی با تزییناتی صرفاً تصویری یا ترصیعی نام می بریم.
عمومی ترین کار ماده هنری چوب است، ولی استخوان و ترکه سبدبافی و صدف نیز فراوان به کار برده می شوند؛ چنانکه در قبال آنها سنگ مقام دست دومی دارد. نقش و نگارهای چند رنگی به طور چشمگیر در پیکرتراشی ملانزیایی مورد بهره وری قرار می گیرد، خصوصاً در گینه جدید که جایگاه عرضه داشتن انگاره های در هم تابیده و خمیده خطها شناخته شده است. پیکره اجدادی در گینه جدید گاهی تلفیقی است از تنه ای چوبی با جمجمه واقعی انسان. آماده سازی جمجمه ها و متعاقباً رنگ زدن به آنها یا گچ اندود کردن برخی بخشهای آنها در بسیاری از جزایر ملانزی معمول است. در جزایر هبرید جدید پیکره های اجدادی از تنه سرخسهای سبز تراشیده می شود. نیز دیرکهای تدفینی ساخته از چوبستون یا تنه درختی که شکلهای سرو صورت و اندام آدمی، به طرز سوار بر هم تا بالای دیرک، روی آن کنده کاری و پیکرتراشی مشبک گردیده، با کاربردهای آیینی که دارند تولید می شوند. اما نکته جالب اینکه همه آنها تنها پس از یک بار به کار گرفته شدن در تشریفات آیینی - یا جادویی - نابود می گردند.
برقرار ساختن اصلی وحدتبخش که بتواند به طور یقین هنر دو مرکز ملانزیایی را با هم متحد یا مرتبط سازد امکان پذیر نیست؛ لیکن شیوع روند بهره گیری از سطوح رنگ خورده در پیکرتراشی، آن هم عموماً با نگاره های مکرر و فشرده، و توام با تأویلی کج شکل و رُعب انگیز از هیکل و چهره انسان در بیشتر آثار آن مراکز نمایان است.

گینه جدید

این جزیره یکی از خزاین هنر بدوی در جهان شناخته شده است. کار ماده اصلی آثار هنری باز هم چوب است، گرچه سنت دیرین سنگتراشی رنگین نیز پای بر جا مانده، و الیاف پوست درخت برای پارچه باقی (تاپا) و صدف و ترکه سبد بافی هم تا حدی به کار برده می شوند. ترکیب رنگهای روشن، خصوصاً سفید با قرمز یا با صورتی مورد استفاده قرار می گیرد تا بر جذابیت پیکره های چوبی بیفزاید. گینه جدید هلند که نیمه غربی جزیره است نمایانگر پاره ای نفوذپذیریها از اندونزی است، لیکن شیوه عمومی آن به وضوح ملانزیایی است. قالب هنری بارز و متداول همان کورواریا تمثال نیای نشسته است. در این هیکلها گاه جمجمه های واقعی و آماده شده انسان جانشین سردیسهای تراش خورده می شوند. پارچه های پوست درختی با چیره رنگهای قرمز و سیاه خود نقشهایی مشتق از شکلهای ماهی و جانوران دوزیستی دارند؛ و کاربرد آنها هم دینی است و هم دنیوی. دیگر از دستساختهای اختصاص یافته به نیمه هلندی گینه جدید سپرهای بیضی شکل بلند بانگاره های تکراری برجسته، و همچنین کنده کاریهای مشبک روی چوب برای دماغه های زورقهای دریاپیما هستند.
محصول هنری دره رودخانه سپیک(14) در شمال گینه جدید بسیار گوناگون و فراوان بوده است، به طوری که در آن دره خود یکی از غنی ترین مخازن هنر بدوی وش به شمار می آید. هیکل انسان که به شیوه خیالی یا حتی به طور مسخ شده تجسم یافته، با رنگهای تابناکی که دارد نگرنده را دچار شگفتی می سازد. نیاکانی که با آیینی پر تفصیل مورد پرستش قرار می گیرند به شکلهای مختلط «پرنده - انسان» سنگتراشی شده و دارای بینی های دراز و منقاری هستند. دو قبیله ساکن کناره های سپیک صورتکهای چوبی، یا با الیاف گیاهی، به شیوه ای خاص خود برای رقصهای آیینی می سازند، اما رسمشان نیست که آنها را برای مدتی نگاهدارند، بلکه پس از یک یا دوبار به کار بردن در رقص آیینیی پسرانی که باید وارد مرحله مردی شوند، آنها را می سوزانند. دیگر قبایل حوزه رودخانه سپیک طبلها، اسباب خانه، و سپرهای آیینی را با طرحهای خمیده خط نیرومند که معمولاً چند رنگه هم شده اند، تزیین می کنند. در نواحی دیگر گینه جدید باز شیوه های محلی و متمایزی به کار برده می شوند. مثلاً شیوه پیکرتراشی جزیره تامی در خلیج کناره گینه جدید، از جهت شدت بیان عاطفی و حتی قیافه رعب انگیزی که به پیکره های اجدادی می بخشد، کاملاً مشخص و شایان توجه است.

مجموعه جزایر بیزمارک

این مجموعه شامل مراکزی هنری چون جزیره بریتانیای جدید، جزیره ایرلند جدید، و گروه جزایر ادمیرالتی(15) می شود. قالب هنری شاخص آن صورتکی ساخته از پارچه پوست درختی و کشیده شده بر روی قالبی سبدبافت است. این گونه صورتک که با آمیزه های گوناگون از رنگهای سیاه و قرمز و سفید و زرد و آبی یا سبز زینت یافته، در شماری از آیینهای خفیه و جادویی به کار برده می شود؛ و بیشتر آن آیینها مربوط اند به بازگشت ارواح صاحب حیثیت و نفوذ اجدادی. در بریتانیای جدید صورتکی کلاه مانند ساخته می شود که مخروطی یا نوک تیز است، و رقصندگانی که ارواج اجدادی یا اشباح طبیعی را متجلی می سازند آن را بر سر و صورت خود می گذارند. صورتکهای عجیب و وهم انگیز ایرلند جدید نیز به همین اندازه شایان توجه اند. این از همان نوع پیکرتراشی دیرکی - یا چوبستونی - چند رنگه است که با تراشکاری و مشبک سازی نقشهای تدفینی و منحصر به فرد خود دیرکهای تدفینی نامیده می شود، و کلاً کیفیتی تکان دهنده و خوف انگیز دارد. این دیرکهای تدفینی - یا چوبستونهانیهای قبیله ای - که نیمی پیکره همه جانبی هستند و نیمی کنده کاری با انگاره های شباکی، تا سه متر و گاه بیشتر بلندی می یابند، و از تماشایی ترین و ابتکاری ترین آثار اقیانوسیه به شمار می آیند. در مرکز ایرلند جدید همچنین تمثالهای به اندازه طبیعی از هیکلهای در حال نیایش نیاکان ساخته می شود. اینها همانند صورتکها و دیرکهای تدفینی به تابناکی هرچه تمامتر چند رنگه شده اند، در حالی که خمیده خطهای درهم افتاده بر طرح کلی آنها چیرگی دارند.
گرچه گروه جزایر ادمیرالتی در سنت توانمند پیکرتراشی و صورتک سازی آیینی دیگر جزایر بیزمارک سهیم است، لیکن ماهرانه ترین اسلوب زینتکاری برای ظروف بزرگ و اسباب خانه چوبی را در انحصار خود نگاهداشته است. برخی از کاسه های ساخت جزایر ادمیرالتی که قطر دهانه شان به یک متر یا گاه بیشتر می رسد، تأویلی هنرمندانه از شکلهای انتزاعی پرندگان اند که با درک و حساسیتی بی همتا به اجرا درآمده اند.

جزایر هبرید جدید

سنت صورتکهای کریه منظر و رُعب انگیز، ساخته شده با چوب چند رنگه و پارچه گیاهی و دیگر اشیاء آیینی وابسته به آنها در جزایر هبرید جدید نیز تداوم خود را داشته است. طی سالهای تاریخی تشریفاتی پرتفصیل برای خوش آمدگویی به ورود ارواح اجدادی برپا داشته می شده است. آلات موسیقی، سپرها، صورتکها، پیکره های تراش خورده یا کنده کاری شده به وجود می آمده، و سطوحشان به رنگهای تابناک تزیین می بافته، و بسیاریشان پس از یک بار مصرف آیینی منهدم می گردیده اند. همچنین انگیزه هر فرد به ارتقاء مرتبه در طبقات درجه بندی یافته جامعه قبیله ای، برای دستیابی به حیثیت و قدرت نهایی، عاملی بوده که بخش عمده ای از هنر جزایر هبرید جدید را هستی بخشیده است.

جزایر تروبریاند(16)

قالبهای هنر آیینی متداول در میان گروه قبایل ماسیم(17) ساکن جزایر تروبریاند نمایانگر یکی از دقیقترین اسلوبهای هنر ملانزیایی است. سخن از نقوش و نگاره های منقور یا برجسته در میان است که با ریزه کاری و صراحت تام خصوصاً بر سطح سپرهای رقص، موسوم به «کایی دیبا»(18)، اجرا شده اند. در دو انتهای بالایی و پایینی سپرد و سطح خمیده چوبی نصب شده و با دستگیره استوانه ای شکل کوتاهی از پشت به هم متصل گردیده اند، در حالی که سطح پیشین سپر پوشیده از نگاره های خمیده خط زنجیر بسته است. همچنین ساختن چماقهای جنگی و دسته های ظروف به ظرافت و تمامکاری انجام گرفته است. هنر تروبریاند به طور کلی روابط دورافتاده خود با شیوه تزیینی رایج در مجموعه جزایر پولینزی را یادآور می شود.

جزایر سلیمان

جزایری شهرت یافته به اینکه در آثار هنری خود اصالتاً مبانی پیکرتراشی را محفوظ نگاهداشته و کمتر از بسیاری نواحی اقیانوسیه تابع رنگارنگی و زینتگری سطحی مانده است. بدین ترتیب ترصیع سطح پیکره ها با مُهرهای صدف بدان روال که در جزایر سلیمان معمول است خود بر ستبری و استواری پیکره ها تأکید بیشتر می گذارد؛ و نمونه خوب آن در دماغه زورقهای بزرگ که به هیئتی انسان نما ساخته می شوند، از نظر می گذرد. این پیکره ها که در جلوی زورقهای اقیانوس پیما نصب می گردند فاقد تنه و پا هستند، و کمتر از 35 سانتیمتر درازا دارند؛ ولی از سویی مرصعکاری ماهرانه سطحشان که با خرده صدفهای جذب هم و با چسب قیر انجام می گیرد خطوط دمگیر پیشانی و گونه ها را برجسته تر می نماید؛ و از سوی دیگر حالت رعب انگیز بینی و آرواره پیش آمده مقیاس بزرگتر و پرهیبت تری به پیکره ها می بخشد. همچنین کاسه هایی که در هیئت پرندگان شکل گرفته اند با ادراکی هنری که قویاً کیفیت پیکرتراشی دارد ساخته شده اند. در عین حال اگر کمی رو به شمال جزایر سلیمان گذاریم، در بوگنویل(19) شاهد پیکره ها و نیز سلاحهایی می شویم که با نگاره های سطحی رنگارنگ زینت یافته اند.
یکی از زیورهای بسیار دل انگیز که همچون پیشانی بند به کار می رود «کاپکاپ»(20) نام دارد. شکل آن گِرد، و مرکّب است از کنده کاری ظریف و منظم طومارهایی روی کاسه لاک پشت که بر سطح قرصکی صدفی نصب شده است. همچنین است آویزهای صدفی که به اسلوب شباکسازی دقیق و نازک کار تعبیه می شوند و زینت بخش بینی و سینه قرار می گیرند. گونه های دیگر این زیور در جزایر ایرلند جدید و ادمیرالتی نیز یافت می شوند. چنانکه از نظر گذشت ساکنان گروه جزایر سلیمان هم از جهت حذاقت فنّی در تعبیه کردن تزیینات دل انگیز، و هم از لحاظ ادراک هنری در شکل بخشیدن به پیکره های جسیم و نیرومند مقامی برجسته دارند.

کالدونی جدید

جنوبی ترین جزیره ملانزی در اقیانوس کبیر، و صاحب هنری است مشخص به نقش برجسته اندازی روی چوب برای درگاهها و دیوارهای داخل و سقفهای «خانه های طایفه ای»، یا ساختمانی چوبی که با نقشه گِرد و نیمرخ مخروطی شکل خود منحصر است به معماری مجموعه جزایر ملانزی. کنده کاریهای تمثالهایی قائم بر بدنه های بنا خاطره وجودهای اجدادی را زنده و محترم نگاه می دارند؛ و بخش عمده شان عبارتند از زنجیره های جناغی پیوند خورده به گره های لوزی شکل، و نیز توأم با سری پهن و علایم صورتی درشت واقع بر رأس آن نگاره ها. در کالدونی جدید گونه ای از صورتک ساخته می شود که همتایی ندارد، زیرا بینی آن به شدت خمیده است و حتی گاهی از پهلو حلقوی شکل می نماید؛ آن هم با دهانی نیمه باز که نیشخندی بر آن نقش بسته است. در این جزیره همچنین پیکرتراشی سنگی چون هنری فرعی متداول بوده است. دیگر از آثار هنری این سامان چماقهای آیینی با دسته چوبی ریسمان پیچ و منتهی به قرصک مقعری از یشم سبز، نام بردنی است.

جزایر فیجی

اینها در شرقی ترین بخش مجموعه جزایر ملانزی واقع شده اند، و به عقیده گروهی از کارشناسان دارای فرهنگ مختلط ملانزیایی و پولینزیایی هستند. سلاحها و ظروف آیینی به اضافه پارچه تاپا - از پوست درختی بومی - عمده ترین دستاوردهای هنری ایشان به شمار می آیند. پیکره سازی همه جانبی - سه بعدی - کمتر در میان مردم فیجی معمول است. در عوض چماقهای منقور به نگاره های ظریف با سرچماقهایی به اشکال مختلف رکابی و هلالی و پارویی، و عموماً درازای بیش از یک متر را فراوان تولید می کنند. نگاره های سنتی و هنوز متداول بر دسته چوبی چماقها عبارتند از هاشورزنی ریز نقش موازی [یا در اصطلاح نقاشی ما پرداز خط] و هاشورزنی متقاطع - ضرب دری - و سه گوشهای قطاری. دستساختهای بومیان فیجی از قبیل قلابهای بزرگ به شکل هیکل انسان، و کاسه های کم گودی به ریخت چهارپایان یا جانوران دو زیستی، بازتابی هستند از اختلاط تمایلات تزیینی که در میان ملانزیان و پولینزیان وجود داشته است. در عموم جزایر فیجی اجرای آثاری با عناصر خوشساخت و سطوح تمامکاری شده مورد توجه و اهتمام پیشه وران و هنرورزان است.

چگونگی شیوه ملانزی

هنر مجموعه جزایر ملانزی از جهت طیف شکلها و اسلوبهای متداولش خصوصاً آنها که به بهره گیری از هیکل آدمی بستگی دارند، به نحوی شگفت آور غنی است. قالب اصلی هنر در ملانزی پیکرتراشی چوبی چند رنگه است؛ اما الیاف گیاهی بافته شده، صدف، سنگریزه، و پَر غالباً به آن منضم می شود تا بر قالب بنیادین، کیفیات هنری بیشتری بیفزاید. در بعضی نواحی، مثلاً در جزیره ایرلند جدید یا بخش جنوبی گینه جدید هلند، شباک اندازی بر پیکره شدیداً مطرح است و متداول؛ اما در اغلب جاهای دیگر شکلهای حجیم و توپر که ارزشهای واقعی پیکرتراشی شمرده می شوند، تقدم دارند و حکمروایی می کنند، و از همه جا بیشتر در جزایر سلیمان. نیز چنانکه از نظر گذشت در اکثر مراکز یاد شده نگاره های خمیده خط رنگی رواج دارند.
خوب است بار دیگر تصریح شود که قسمت عمده هنر ملانزیایی بر پایه آیینهای پرستش نیاکان، و نیز به پیروی از باورهای سنتی در مورد وجود ارواح طبیعی، یا جانهای هشیار حاکم بر سرنوشت قبیله، همان گونه که به تَبَع مجاهدت افراد در کسب حیثیت و قدرت اجتماعی، به وجود آمده است. در نتیجه مشاهده می شود که هنر ملانزیایی مشخص است به کلیت یک بیان گروهی.

هنر بومیان استرالیا

وسعت جزیره استرالیا به اندازه ای زیاد است [بیش از 4/8 میلیون کیلومتر مربع] که آن را در شمار قاره های جهان قرار داده، و از همین رو استرالیا در اصطلاح جغرافیایی «قاره جزیره ای» خوانده شده است. اما ثمره قالبهای هنری استرالیا برخلاف وسعت بیرون از حد خاکش، به میزان آنچه در دیگر جزایر ملانزی و پولینزی حاصل شده است نمی رسد. ضمناً همین جا باید خاطر نشان شود که سخن از هنر چند ده هزار بومیان استرالیایی در میان است که از دوران شکارگری در آن سرزمین سکونت داشته و نخستین آثار پیکرتراشی و نقاشی صخره ای خود را برجا گذارده اند، نه هنر میلیونها مهاجران و کوچ نشینانی که در دو سده اخیر سازمانهای شهرنشینی و اجتماعی و صنعتی و تجاری مغرب زمین را همراه خود وارد آن جزیره ساخته و بنیاد هنر و فرهنگ بومی استرالیا را در بیشتر نقاطش برانداخته اند.
نخستین ساکنان استرالیا قوم سیاهپوست لیکن با ویژگیهایی از تیره شبه قفقازی بوده اند، که معدودیشان هنوز بسیاری راه و رسمهای بدوی خود را بر جا نگاهداشته اند. پنج قالب اصلی هنر این مردمان عبارت بوده است از: نقاشی صخره ای توأم با کنده کاری در پناهگاههای طبیعی یا در فضای باز؛ نقاشی با رنگیزه های کانی روی پوست درخت؛ پیکرتراشی و سردیس سازی جداگانه از چوب؛ کنده کاری خطی یا نقر بر سطح سلاح و سپر؛ و نقاشی روی شن و خاک سفت.
هنر صخره ای در بیشتر نواحی استرالیا از زمانهای پیشتاریخی معمول بوده، و آثار خود را برجای گذارده اند که تعیین قدمت تقریبی شان هنوز هم میسّر نگشته است. اغلب این آثار اصالتاً ماهیت طبیعتگری و بازنمایی تصویری دارند، گرچه شدیداً به شیوه ای تخیلی اجرا شده اند. رنگهای به کار رفته در نقاشی این بومیان از سفید و سیاه و اخراهای قرمز و زرد تجاوز نمی کرده است. در استرالیای مرکزی سطح شکلهایی بیضوی از سنگ و چوب با نگاره های خمیده خط نقر می شده است. این زمره اشیاء «چورینگا»(21) خوانده می شوند و با جنبه تقدسی که دارند در اجرای آیینهای دینی از اهمیت بسیار برخوردارند؛ و هنگامی که عملاً مورد استفاده قرار نداشته باشند در زیر خاک مدفون می گردند. نوع خاصی از آن به نام «نانکارا»(22) سوراخی در یک سرش دارد که ریسمانی در آن می افتد تا به هنگام رقص آیینی دور سر چرخیده شود و تولید صدا کند.
در بخش شمالی جزیره قبایل «کاکادو»(23) اقامت دارند که هنر اصلیشان نقاشی روی پوست درخت است. موضوعهای متداول عبارتند از بازنمایی انواع جانوران و ماهیان؛ ضمن اینکه در بسیاری موارد نیز به شیوه «اشعه مجهول» که از ویژگیهای شایان توجه نقاشی بعضی از قبیله نشینان استرالیاست - داخل بدن موجودات از استخوانها و احشاء و امعاء نشان داده می شود. نقاشی روی پوست درخت با رنگریزه های کانی در ناحیه آرنم لند(24) و دیگر نواحی شمالی استرالیا معمول است.
ناحیه آرنم لند اختصاص دارد به تمثالهای منقور اجدادی که به صورت پیکره های سه بعدی و چند رنگه عرضه شده اند، و نظایرشان در دیگر نقاط جزیره به ندرت وجود یافته است. این هیکلهای زمخت و شدیداً زاویه دار که در پیکرتراشی اقیانوسیه منحصر به فرد هستند گاه فاقد دستها اجرا می شوند، لیکن همیشه با راه راههای نازک و کلفت سفید و قرمز و زرد، رنگ آمیزی تابناک یافته اند. سرها در بالا به سطحی مستوی منتهی می گردند، و میان تنه ها بیش از اندازه عادی بلندند. هم پیکره های اجدادی تمامقد، و هم سردیسها به پیروی از سنتی دیرین زهرخندی بر لبان و خشمی در چهره دارند. نیز سنّت رنگ کردن سردیسهای چوبی مرتبط با رنگ آمیزی جمجمه های واقعی به سفید و سیاه و قرمز و زرد، در میان بسیاری از بومیان آرنم لند تداوم داشته است.
در ناحیه آرنم لند که از شمال مرکزی تا شمال ساحلی جزیره را فرا گرفته است امروزه هنر بومی، که به نسبت دیگر جزایر اقیانوسیه تُنُک مانده و پراکنده می نماید، با همین شیوه های یاد شده عرضه می گردد. اکنون محدوده ای به وسعت تقریبی 50 هزار کیلومترمربع برای زندگی به روال آزاد و پیش تاریخی بومیان استرالیا اختصاص داده شده است، گرچه شمار آن ساکنان به چهارهزار نفر نمی رسد. پایه معیشت این بومیان هنوز در اقتصاد و فرهنگ دوران شکارگری و آذوقه گِردآوری استوار است.

میکرونزی

مهمترین گروه جزایر میکرونزی عبارتند از: مجموعه جزیره های کارولین و مارشال و ماریانا، و گروه صد جزیره ای پالائو(25)، که بیشترشان بسیار کوچک اند. ثمره هنر این مراکز که مشخص است به ظرافتکاری چندان قابل ملاحظه نیست. پیکره های برجسته کاری شده هنرمندانشان زینت بخش سنتوری (سه گوش بالای سر در جلوخان) «خانه مردان» در خرده جزایر پالائو می گردد. پیکره های چوبی متأخری که در یاپ (26)، از مجموعه جزایر کارولین، ساخته شده به طرزی شایان توجه جنبه طبیعتگری دارند، و بیشترشان از موضوعهای جانوری بهره گیری کرده اند. بر روی هم پیوندهایی میان این مجموعه هنری با شیوه اندونزی مشهود می گردد.
قالب هنری میکرونزی که در مقام اول اهمیت قرار دارد نوعی هیکل آدمک مانند و کاملاً صوریگرانه است (مبتنی بر شیوه اصالت صورت و به دور از شبیه سازی) که به جای پیکره سه بُعدی انسان در جزیره نوکوئورو(27) ساخته می شود. این زمره از پیکره های همه جانبی که عاری از تزیینات چند رنگی یا ترصیعکاری صدفی هستند؛ در عوض به صیقلی صفابخش آرایش یافته اند. بیشتر این آدمکها حدود 60 سانتی متر بلندی دارند، با هیئتی کاملاً ساده شده و اعضای بدنی به شکلهای تقریباً انتزاعی در آمده. شبه بیضی نوک بادامی نمایشگر سَر است؛ و میان تنه ستبر، تشکیل یافته از حجمهای ناب، برد و پای کوتاه و نیمه چمباتمه زده و بدون کف و پنجه، اتکا یافته است. دو دست [که در برخی پیکره ها کلاً حذف می شوند] خشک و ستون وار در دو جانب بدن جایگزین گردیده، و پنجه های قپّه مانندشان بر خط کمر قفل خورده است. باید گفت از جهت بیان ناب پیکرتراشی، شیوه هیکل سازی نوکوئورو در سراسر اقیانوسیه مقامی شامخ دارد.

پولینزی

مجموعه جزایر پولینزی حاوی مراکزی هنری است چون: زلند جدید، ساموآ، تونگا، جزایر کوک، جزایر سوسایتی(28) [شامل تاهیتی]، جزایر مارکیز، ایستر، هاوایی. زلند جدید جنوبی ترین، و هاوایی شمالی ترین آنها هستند. بیشتر پولینزیها از اصل تیره شبه قفقازی به شمار می آیند، گرچه در بسیاری نقاط اختلاطهایی با شبه مغولان یا شبه زنگیان، یا با هردوشان، یافته اند. بیشتر این جزایر پراکنده و پُر شمار تا سده 14 میلادی به طور کامل مسکونی نشده بودند. پولینزیها سرآمد دریا نوردان طبیعی در جهان شناخته شده اند، که توانسته اند مسیرهای آبی طولانی و مخاطره انگیز را در زورقهای خود بدون قطب نما بپیمایند.
در پولینزی نیز مانند ملانزی باور «جانگری» - یا اعتقاد به وجود نیرویی هشیار و حکمروا در هر یک از پدیده های طبیعی که «مانا»(29) خوانده می شود - عامل آفرینش بسیاری از آثار هنری بوده است. لیکن در این راستا انگیزه فردی و خانوادگی در دستیابی به حیثیت و قدرت قبیله ای موجبی باز هم مؤثرتر بوده است. بر این معیار کیفیت جامعه ای اشرافی با تَبَعاتش در بسیاری نواحی مجموعه جزایر پولینزی حکمفرما بوده که موجد آثار هنری بیشمار می گردیده است. در زلند جدید شخصیت «توهونگا»(30) یا «هنرمند - روحانی» در عموم طبقات قبیله نفوذی عمیق دارد؛ یکی از این جهت که بنابر باور همگانی هنرهای شکل آفرینی عطیه ای است از جانب رب النوعها به انسان.
به طور کلی مبنای زیبایی شناسی در هنر پولینزیایی کمتر از هنر ملانزیایی وابسته به رنگ آمیزیهای سطحی و دیگر زیورآراییهای الحاقی است؛ و اگر هم در آن غالباً ترصیع صدفی به کار می رود - چنانکه قبلاً از نظر گذشت - بدان منظور است که بر صلابت حجمهای تراشیده شده تأکید بیشتر گذارده شود. همچنین تناسبات هیکل آدمی عموماً درشت تر از آن است که در ملانزی مرعی می گردد. هنر پیکر تراشی از سنگ نیز در همه جای مجموعه جزایر پولینزی رواج بیشتری دارد، تا اینکه در جزیره ایستر به مقیاسهای غول آسا می رسد، و در نقاط دیگر همانند اشیاء شخصی و زیورهای کوچک مورد پسند همگان قرار می گیرد. بر روی هم در جزایر پولینزی شیوه ای به نسبت همگن تر از ملانزی متداول است، گرچه اندک شماری تفاوتهای آشکار نیز وجود دارد.

زلند جدید

هنر قوم «مائوری» (31) در زلند جدید بیش از همه مقولات هنری پولینزی بحث انگیز بوده است، بی آنکه الزاماً از جهت زیبایی شناسی برترین آنها بوده باشد. هنر قبایل این جزیره بزرگ به خاصیت تأکید قابل ستایشی که بر پرداخت فنی می گذارد، و نیز انسجامی که در شیوه گروهیش وجود دارد، برگزیده ترین مجموعه هنری سراسر اقیانوسیه شمرده می شود، در عین حالی که از لحاظ کلیت عاطفیش از عموم قالبهای هنری جزایر پولینزی جنبه خشم و پرخاشگری شدیدتر دارد. قبیله مائوری جنگجویانی کینه ور، و سخت پایبند حیثیت خانوادگی و فردی خویش بوده اند، که در مناقشات شخصی دلاوری را بیش از هر چیز ارج می نهاده اند. اینان به سنت دیرین در مراسمی آیینی چون به آب انداختن زورقهای جنگی، یا به هنگام هبه کردن جایگاههای مقدس، بردگان یا دیگر زیردستان را گروه گروه قربانی می کرده اند.
از ویژگیهای بارز شیوه مائوری بهره گیری کاملاً استادکارانه از نگاره های طوماری و طوماریهای مضاعف در قاب بندهای بزرگ برجسته کاری شده است. این روند تزیینی در برجسته کاریهای روی تخته ضخیم به حد کمال رسید، که موضوعشان به تصویر در آوردن سرکردگان ایستاده یا چمباتمه زده در میان نقوش پرچمی و هیاکل نیمه آدمی و نیمه جانوری تخیلی بوده است. شباک اندازی روی این نقش برجسته ها، و نیز بر روی قاببندیهای دور درگاه و کنده کاریهای دیواری نیایشگاهها در همه جا رواج دارد. روهم اندازی هیکلها در باریکه های قائم نقش برجسته روی چوب، و زنجیره های مارپیچ که میانشان می دَوَد و هر شکل را به پهلوییش متصل می سازد، در اغلب نقاط معمول است.
هنر مائوری بیش از هر شیوه بومی دیگر پایبند و پیرو یک سلسله سنتهای زیبایی شناختی تقریباً تغییرناپذیر باقی مانده است. هنرمند قبیله مائوری به هنگام آفرینش آثار خود مقررات صنفی و محرمات آیینی قبیله را با کمال وفاداری و غیرتمندی مرعی می دارد. گرچه رنگ آمیزی تزیینی در پیکرتراشی مائوری به ندرت مشهود می افتد، لیکن بیشتر نقش برجسته ها به رنگ یکدست قرمز تیره درمی آیند. هرگاه که این گونه رنگرزی زمینه نقشهای طوماری مکرر قرار گیرد حاصل اثری ملال آور می شود. بر روی هم پیکرتراشی همه جانبی - سه بُعدی - در میان این مردمان کمتر متداول است تا برجسته کاری و تراشکاری چوب.

ساموآ و تونگا

در این دو جزیره آن قالب هنری که ممتاز می نماید سلاح سازی آیینی با چوب است که به نگاره های ریزنقش تزیین می یابد، و در آنها زینتکاری هندسی بر دیگر نقشهای توأم غلبه دارد. اسلوب هنری و فن ورزی بومیان ساموآ و تونگا در ایجاد سطوحی پاکیزه و خوشساخت با هر ناحیه دیگر پولینزی رقابت می کند.

تاهیتی

چندی است که تاهیتی در گروه جزایر سوسایتی اعتبار مرکزی هنری و جهانگردی را به دست آورده، و خصوصاً پارچه های ساخته از الیاف پوست درختانش با نقاشیهای آزاد و پر از نگاره های گیاهی و دریایی که دارند محبوبیت همگانی یافته است؛ تا جایی که امروزه برای تاهیتی کالایی تجاری به شمار می آید. دیگر انواع زیورهای همراه بردنی از چوب هستند که در هیکل آدمی و معمولاً به شیوه ای کاملاً هندسی تراشیده شده و دارای هر دو خاصیت کاربردی و آیینی اند. هنرمند تاهیتی گاه پیکره های سه بُعدی، محتملاً از رب النوعهای قبیله ای، می سازد که تحرکی فضایی را در ذهن نگرنده مجسم می کنند؛ و این ویژگی در مجموعه هنری پولینزی بیسابقه است. شیوه پیکرتراشی تاهیتی به طور کلی مرتبط و منسوب به جزایر مارکیز می گردد، از این جهت که مانند آن فاقد زینتکاریهای سطحی در آثار هنری است، یعنی درست همان کیفیتی که بر بخش عمده هنر اقیانوسیه چیرگی دارد. به همین قرار در هنر تاهیتی رنگزنی سطحی ندرتاً نقش عمده ای ایفا می کند. در اشیاء آیینی نگاره هایی از هیکل انسان که شدیداً به شکلهای هندسی تبدل یافته اند جلب نظر می کنند، از جمله سری که به شکل نیمه انتزاعی صفحه ای بیضوی درآمده و بر روی گردنی استوانه مانند قرار گرفته است. پاره ای دیگر از پیکره های همه جانبی ساخته از چوب حرکتی گَردان را در فضا مجسم می سازد، که در هنر بومی به طور کلی پدیده ای نادر است. این ساخته ها ممکن است مظَهَر رب النوعهایی باشند یا نباشند.

جزایر مارکیز

گروه جزایر مارکیز حوزه ای پولینزی فرانسه را تشکیل می دهند، و در شمال غربی جزیره ایستر واقع شده اند. ساختن تندیسکها و تمثالهای درشت اندام از موجودات ربانی با سنگ آتشفشانی، که در زبان بومی «تیکی»(32) خوانده می شود، قالب هنری شهرت یافته آن حوزه است. نمونه نوعی آن اجرای چمباتمه زده با شکلی حجیم و توپُر است از تنه و سردرتناسباتی بزرگتر از اندازه طبیعی. و اما بهترین نمونه کنده کاری روی چوب در چماقهای آیینی عرضه می شود، که سرشان بانگاره های مکرر و تنگاتنگی از چهره و تک تک اعضای جدا افتاده آن تزیین یافته است. این تزیینات تصویری با استادکاری تام و ادراکی ژرف از اصالت شکل هنری به اجرا درآمده اند.

جزیره ایستر

شهرت استثنایی جزیره ایستر به خاطر سردیسهای سنگی غولپیکری است که در آن ساخته شده. این سردیسهای نیمرخ و تمامرخ از لحاظ حجم بسیار درشت است، و شکل هیبت انگیزشان در میان کلیه آثار سنگی جزایر اقیانوسیه همتایی ندارد. سردیسهای سنگتراشی شده در سراشیبهای طبیعی جزیره جایگزین گردیده اند؛ و پر ابهت ترین شان با حجمهای گران و سطوح خمیده، گاه با چهره های عبوس و گاه با کلاهی استوانه مانند و باریک لبه، شکل گرفته اند. و اما تعیین قدمت آنها دشوار، گرچه به قراین معلوم است که در تاریخ بعد از سده چهاردهم میلادی به وجود آمده اند.
در جزیره ایستر همچنین هنر پیکرتراشی با چوب به میزانی محدودتر معمول بوده که از لحاظ اسلوب تکامل یافته اجرایش شایان ستایش است. از آنجا که چوب در آن جزیره بسیار کمیاب است، معمولاً قطعات چوبها و تنه های درخت آب آورده چون کار ماده این هنر مورد استفاده قرار می گرفته است. پیکره ها در شکلهای کریه و خوف آور یا استخوانی ساخته می شوند. محتملاً هر دو نوع پیکره های سنگی و چوبی در نظر این مردمان نمایانگر نیاکان یا قهرمانان آیینی اند.

هاوایی

هنر این جزیره از لحاظ ادراک ناب پیکره آفرینی یکی از اثر انگیزترین بیانهای هنری در سراسر اقیانوسیه به شمار می آید. در بسیاری از پیکره های اجرا شده به دست هنرمندان هاوایی رگه و رَوَند نیرومندی از شیوه هیجانگری مشهود است. گاه در پیکره واحد، انتزاعگری در عرضه داشتن برخی اعضای بدن، با طبیعتگری در تجسّم بخشیدن به دیگر اعضا آمیخته می گردد، و تضادی به وجود می آورد که از لحاظ زیبایی شناسی القاگر هنر سده بیستم مغرب زمین است. و هرگاه شدند در خدمت حجمها و سطوح اصلی قرار دارند. حالت درنده خویی در چهره بسیاری پیکره های تراشی چوبی، شیوه پیکره سازی با ترکه های بافته به هم نیز در هاوایی معمول است؛ بدین ترتیب که بالاتنه رب النوعهای جنگ به اسلوب سبدبافی با ترکه های نرم ساخته می شود، و چشمانی هراس انگیز از صدف گِرد همراه با یک رشته دندان ماهی بر صورت آن نصب می گردد. در اشیاء کاربردی از شیوه ای کاملاً تزیینی، و در عین حال متکی بر مبانی شکل آفرینی ناب، بهره گیری می شود. بر روی هم زیبایی شناسی هاوایی، همانند دیگر بیانهای هنری رایج در جزایر اقیانوسیه، نخست از شکل بنیادین الهام می گیرد و سپس از تدابیر صرفاً تزیینی بهره وری می کند. همین گفته کلی در مورد هنر مجموعه جزایر پولینزی نیز انطباق پذیر است، که دیدیم پایبند ارزشهای برتر پیکره سازی ناب یعنی شکل آفرینی است، و رها از شگردهای زینتگری چند رنگی؛ به نحوی که اگر ترصیعگری صدف را در جایی جایز می یابد، آن را در التزام و ادغام با شکلهای بنیادین به کار می گیرد.

موضع و مفهوم هنر اقیانوسیه

گرچه هنرهای بومی اقیانوسیه در مقایسه با هنرهای بومی افریقا و دو قاره امریکا صاحب ماهیتی مشخص اند، لیکن هنوز این واقعیت برجاست که تفکیک کردن و برشمردن اصول وحدتبخش در میان مقوله های هنری مجموعه جزایر مختلف اقیانوسیه، مثلاً پیکرتراشی ملانزی با پولینزی، به آسانی میسر نمی شود. اما از طرفی مشاهده می کنیم که رنگارنگ سازی سطوح خارجی و صدف نشانی بر بعضی بخشهای پیکره ها تا حدودی در سراسر اقیانوسیه معمول است. نیز ناظریم که خاصیت خمیده خطی بارز هم در تزیینگری و هم در پیکره سازی تمامی آن جزایر تقریباً عمومیت دارد. باز می بینیم که در همه جا قیافه های عجیب، کریه، و دیگر جهانی، با شدت بیان هیجانی کم نظیر تعبیه می گردند. آنقدر هست که در پایان سخن می توانیم بگوییم که تخیلی ترین و غیر طبیعی ترین نمونه های هنر بومی دنیا در اقیانوسیه به حصول پیوسته است.

پی نوشت ها :

1. Cook
2. Dong - son
3. Chou
4. Barabudur
5. Stupa
6. Leti
7. Korwar
8. Nias
9.Batak
10. Igorot
11. Papua
12. animism
13. Tapa
14. Sepik
15. Admiralty
16. Trobriands
17. Massim
18. Kai - diba
19. Bougainville
20. Kapkap
21. Churinga
22. nankara
23.Kakadu
24. Arnhem land
25.Palau
26. Yap
27. Nukuoro
28. Society
29. mana
30. tohunga
31. Maori
32. tiki

منبع: مرزبان، پرویز؛ (1386)خلاصه تاریخ هنر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هجدهم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.