نویسنده: سید حسین آزاد*
نقدی اخلاقی بر فیلم « من مادر هستم»
در ذیل داستان فیلم، نکات برجستهای وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد. اولاً محور فیلم یک حیاستیزی آشکار است. واقعاً باید پرسید که تصویرسازی از زنا چه مشکلی از مشکلات این جامعه را حل میکند؟ چه منفعتی از طرح بیحیاگونهی چنین موضوعاتی عاید فرهنگ جامعهی اسلامی ما میشود؟ آیا با چنین داستانهایی ما یک قدم به بیحیایی جوامع حیوانصفت غربی نزدیک میشویم یا به جامعهی باحیای اسلامی؟! به هر حال، شکستن قبحِ عملِ شنیعِ زنا، که از گناهان کبیره است، بدون هیچ اشارهای به زشتی و معصیت آن، اصلیترین لکهی سیاه فیلم است.
ثانیاً این فیلم تخطئهی موذیانهای بر حکم الهی قصاص است. قهرمان داستان، که در عین حال شخصیت مظلوم و ترحمبرانگیز داستان نیز هست، به جرم قتل، با حالتی رقتبار و سوزناک، در حالی که مخاطب فیلم با او همزادپنداری میکند، به چوبهی دار سپرده میشود. آیا چنین تصویرسازیای از یک اعدامی، مؤید قصاص است یا تخطئهی آن؟!
نکتهی دیگر اینکه ولیِ دم دخترکِ مظلومِ داستان، خودش یک زانیه است! یادمان باشد که همسر سعید، سالها پیش، با نادر عمل منافی عفت انجام داده بوده است. با این وصف، مقتول قصاص، شخصیت مظلوم و قهرمان داستان است. قاتل قصاص هم خودش زانیهای است که از فرط جنون تحت درمان یک روانپزشک است! حالا قصاص در فیلم چهرهای مثبت دارد یا منفی؟!
نکتهی سوم مربوط به قهرمانسازی از یک دختر ولنگار است. قهرمان داستان «من یک مادر هستم» دخترکی است که با دوستپسرش و نه نامزدش، در خانهای مجردی بازداشت میشود، مشروبات الکلی میخورد و با میل و اراده تن به زنا داده است!
نکتهی چهارم در مورد پلیدیهای منتشرشده در متن داستان فیلم، به لجن کشیده شدن شخصیت «مادر» است. در این فیلم، 3 مادر حضور دارند: سیمین (زانیهی سابق نادر و همسر فعلی سعید)، آوا (دختر نادر که با سعید زنا کرده است) و ناهید (مادر آوا و همسر نادر که زنی است عصبیمزاج و متحجر که قهرمان داستان، یعنی آوا، آرزو دارد از دست او خلاص شود). حال پیدا کنید مادر خوب را! همهی مادران این فیلم یا دیوانهاند یا زانیه!
به عنوان نکتهی پنجم باید اضافه کنم که شخصیت وزین و نمونهی «خانوادهی ایرانی» نیز در این فیلم لگدمال هواوهوس سازندگان آن شده است؛ چه اینکه تمام خانوادههایی که در فیلم تصویرسازی شدهاند غرق در فساد و فحشا و کثافت و بیبندوباریاند. شما خوب میدانید که زبان سینما زبان نمادسازی است. وقتی در یک فیلم بلند، هیچ خانوادهی سالمی وجود ندارد و در عین حال، هر خانوادهای که میبینید، غرق در فحشاست، باید فهمید که تصور سازندگان فیلم از نوع خانوادههای این جامعه تا چه حد سیاه است که به خود اجازهی چنین تصویرسازیای را میدهند.
اما در حاشیهی فیلم یا در لایههای زیرین آن هم مواردی از ضدارزشها و بیاخلاقیها وجود دارد که باید حتماً به آنها اشاره نمود. حقیقت آن است که این فیلم فوران سیاهی و تباهی است! مثلاً کدام پدر باحیا و عاقلی است که فرزند خود را بتواند به سینمایی ببرد که در دیالوگهایش مردی در ساعت 2 نیمهشب با زنی با بیشرمی هرچه تمامتر از روابط بسیار خصوصی صحبت میکند؟
جالب اینکه همین کسانی که سینما را تا این حد به تباهی کشیدهاند، میگویند چرا مردم با سینمای ما قهر کردهاند! خدا را شکر که مردم با این سینما قهرند. مصیبت آن روزی است که مردم به این سینما اقبال نشان دهند! در همین فیلم، هیچ مرجع و مجتهدی نمیتواند مباح بودن تماشای آن را صادر کند. اگر چنین نیست، پس ممیزی ارشاد در کدام خواب خرگوشی به سر میبرده که برای این اباحهگریها پروانهی اکران صادر کرده است؟!
اما نکتهی مهم دیگر در این میان، مربوط به اظهارات اخیر فریدون جیرانی میشود. آقای جیرانی مدعی شده که فیلمش در راستای بد نشان دادن منکراتی چون زنا و... بوده است. در این رابطه، باید اذعان کرد که ایشان خودش بهتر میداند که فیلمش در چه راستایی بوده است! بالاخره جیرانی اگر این حرفها را نزند که فیلمش به سرعت توقیف میشود. او باید این حرفها را بزند تا هم زمان بخرد و هم فیلم ضداخلاقیاش را اخلاقی جلوه دهد. تمام هنر اینها در همین زد و بندبازیهاست که به اسم اخلاق، سالهاست اخلاق را به پلیدی خویش آلودهاند.
ثانیاً چطور میشود باور کرد که جیرانی در پی ستیز با منکرات بوده، در حالی که قهرمان مظلوم و معصوم داستانش دختری عرقخور و زناکار است؟!
اما سؤال نهایی اینکه مقصر انتشار چنین فیلمهای خباثتآمیز و دینستیزانهای کیست؟ واقعیت آن است که مشکل ما جیرانی نیست: «نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است» یک نگاه به کارنامهی جیرانی بیندازید! کدام فیلمش در خدمت اسلام و مسلمین بوده است که حال این یکی باشد؟! مقصر این ماجرا وزارت ارشادی است که به اسم اسلام، برای ریختن قبح زنا و شرب خمر، مجوز صادر کرده است.
امثال جیرانی در دنیا کم نیستند، اما چطور میشود که این فرد در جامعهای که صدها هزار شهید داده است، از وزارت ارشاد مجوز میگیرد و با امنیت کامل سرش را بالا نگه میدارد و اسلام و مسلمین را به سخره میگیرد؟ صداوسیما نیز در این میان با پخش تیزر تبلیغات فیلم، از این غافله عقب نمانده است. مشکل ما بخش قابل ملاحظهای از مدیریت فرهنگیای است که در خوشبینانهترین حالت نسبت به اولیات اخلاق اسلامی جاهل است!
در ذیل داستان فیلم، نکات برجستهای وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد. اولاً محور فیلم یک حیاستیزی آشکار است. واقعاً باید پرسید که تصویرسازی از زنا چه مشکلی از مشکلات این جامعه را حل میکند؟ چه منفعتی از طرح بیحیاگونهی چنین موضوعاتی عاید فرهنگ جامعهی اسلامی ما میشود؟ آیا با چنین داستانهایی ما یک قدم به بیحیایی جوامع حیوانصفت غربی نزدیک میشویم یا به جامعهی باحیای اسلامی؟! به هر حال، شکستن قبحِ عملِ شنیعِ زنا، که از گناهان کبیره است، بدون هیچ اشارهای به زشتی و معصیت آن، اصلیترین لکهی سیاه فیلم است.
ثانیاً این فیلم تخطئهی موذیانهای بر حکم الهی قصاص است. قهرمان داستان، که در عین حال شخصیت مظلوم و ترحمبرانگیز داستان نیز هست، به جرم قتل، با حالتی رقتبار و سوزناک، در حالی که مخاطب فیلم با او همزادپنداری میکند، به چوبهی دار سپرده میشود. آیا چنین تصویرسازیای از یک اعدامی، مؤید قصاص است یا تخطئهی آن؟!
نکتهی دیگر اینکه ولیِ دم دخترکِ مظلومِ داستان، خودش یک زانیه است! یادمان باشد که همسر سعید، سالها پیش، با نادر عمل منافی عفت انجام داده بوده است. با این وصف، مقتول قصاص، شخصیت مظلوم و قهرمان داستان است. قاتل قصاص هم خودش زانیهای است که از فرط جنون تحت درمان یک روانپزشک است! حالا قصاص در فیلم چهرهای مثبت دارد یا منفی؟!
نکتهی سوم مربوط به قهرمانسازی از یک دختر ولنگار است. قهرمان داستان «من یک مادر هستم» دخترکی است که با دوستپسرش و نه نامزدش، در خانهای مجردی بازداشت میشود، مشروبات الکلی میخورد و با میل و اراده تن به زنا داده است!
نکتهی چهارم در مورد پلیدیهای منتشرشده در متن داستان فیلم، به لجن کشیده شدن شخصیت «مادر» است. در این فیلم، 3 مادر حضور دارند: سیمین (زانیهی سابق نادر و همسر فعلی سعید)، آوا (دختر نادر که با سعید زنا کرده است) و ناهید (مادر آوا و همسر نادر که زنی است عصبیمزاج و متحجر که قهرمان داستان، یعنی آوا، آرزو دارد از دست او خلاص شود). حال پیدا کنید مادر خوب را! همهی مادران این فیلم یا دیوانهاند یا زانیه!
به عنوان نکتهی پنجم باید اضافه کنم که شخصیت وزین و نمونهی «خانوادهی ایرانی» نیز در این فیلم لگدمال هواوهوس سازندگان آن شده است؛ چه اینکه تمام خانوادههایی که در فیلم تصویرسازی شدهاند غرق در فساد و فحشا و کثافت و بیبندوباریاند. شما خوب میدانید که زبان سینما زبان نمادسازی است. وقتی در یک فیلم بلند، هیچ خانوادهی سالمی وجود ندارد و در عین حال، هر خانوادهای که میبینید، غرق در فحشاست، باید فهمید که تصور سازندگان فیلم از نوع خانوادههای این جامعه تا چه حد سیاه است که به خود اجازهی چنین تصویرسازیای را میدهند.
اما در حاشیهی فیلم یا در لایههای زیرین آن هم مواردی از ضدارزشها و بیاخلاقیها وجود دارد که باید حتماً به آنها اشاره نمود. حقیقت آن است که این فیلم فوران سیاهی و تباهی است! مثلاً کدام پدر باحیا و عاقلی است که فرزند خود را بتواند به سینمایی ببرد که در دیالوگهایش مردی در ساعت 2 نیمهشب با زنی با بیشرمی هرچه تمامتر از روابط بسیار خصوصی صحبت میکند؟
جالب اینکه همین کسانی که سینما را تا این حد به تباهی کشیدهاند، میگویند چرا مردم با سینمای ما قهر کردهاند! خدا را شکر که مردم با این سینما قهرند. مصیبت آن روزی است که مردم به این سینما اقبال نشان دهند! در همین فیلم، هیچ مرجع و مجتهدی نمیتواند مباح بودن تماشای آن را صادر کند. اگر چنین نیست، پس ممیزی ارشاد در کدام خواب خرگوشی به سر میبرده که برای این اباحهگریها پروانهی اکران صادر کرده است؟!
اما نکتهی مهم دیگر در این میان، مربوط به اظهارات اخیر فریدون جیرانی میشود. آقای جیرانی مدعی شده که فیلمش در راستای بد نشان دادن منکراتی چون زنا و... بوده است. در این رابطه، باید اذعان کرد که ایشان خودش بهتر میداند که فیلمش در چه راستایی بوده است! بالاخره جیرانی اگر این حرفها را نزند که فیلمش به سرعت توقیف میشود. او باید این حرفها را بزند تا هم زمان بخرد و هم فیلم ضداخلاقیاش را اخلاقی جلوه دهد. تمام هنر اینها در همین زد و بندبازیهاست که به اسم اخلاق، سالهاست اخلاق را به پلیدی خویش آلودهاند.
ثانیاً چطور میشود باور کرد که جیرانی در پی ستیز با منکرات بوده، در حالی که قهرمان مظلوم و معصوم داستانش دختری عرقخور و زناکار است؟!
اما سؤال نهایی اینکه مقصر انتشار چنین فیلمهای خباثتآمیز و دینستیزانهای کیست؟ واقعیت آن است که مشکل ما جیرانی نیست: «نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است» یک نگاه به کارنامهی جیرانی بیندازید! کدام فیلمش در خدمت اسلام و مسلمین بوده است که حال این یکی باشد؟! مقصر این ماجرا وزارت ارشادی است که به اسم اسلام، برای ریختن قبح زنا و شرب خمر، مجوز صادر کرده است.
امثال جیرانی در دنیا کم نیستند، اما چطور میشود که این فرد در جامعهای که صدها هزار شهید داده است، از وزارت ارشاد مجوز میگیرد و با امنیت کامل سرش را بالا نگه میدارد و اسلام و مسلمین را به سخره میگیرد؟ صداوسیما نیز در این میان با پخش تیزر تبلیغات فیلم، از این غافله عقب نمانده است. مشکل ما بخش قابل ملاحظهای از مدیریت فرهنگیای است که در خوشبینانهترین حالت نسبت به اولیات اخلاق اسلامی جاهل است!
پینوشتها:
* کارشناس مسائل فرهنگی
منبع: www. borhan.ir/ج