وضعیت بهداشت و سلامت جامعه قاجاری

بهداشت فردی و عمومی در این دوره رعایت نمی شد. مردم کاملاً با این مسئله ناآشنا بوده و دولت هم هیچ تلاشی برای تغییر این رویه و آگاهی دادن به مردم انجام نمی دهد. نبود آموزش ابتدایی در بین مردم لطمه جبران ناپذیری به سطح
سه‌شنبه، 21 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وضعیت بهداشت و سلامت جامعه قاجاری
وضعیت بهداشت و سلامت جامعه قاجاری

نویسنده: محمدرضا شمس اردکانی



 
بهداشت فردی و عمومی در این دوره رعایت نمی شد. مردم کاملاً با این مسئله ناآشنا بوده و دولت هم هیچ تلاشی برای تغییر این رویه و آگاهی دادن به مردم انجام نمی دهد. نبود آموزش ابتدایی در بین مردم لطمه جبران ناپذیری به سطح بهداشت و رفتارهای مردم می زد. محل زندگی افراد و نزدیکی آن ها با فضولات و کثافات زیستگاه امن برای حشرات ناقل بیماری چون مگس، کک، و شپش شده بود. مهم ترین مسئله که این امر را تسریع می کرد نیز شیوه نادرست آبرسانی بود که به اختصار به آن خواهیم پرداخت.
آب مصرفی تهران به وسیله نهرها، قنات ها، آب انبارها، رودخانه ها، نهرها، و جوی ها تأمین می شد. و از آنجایی که این مراکز آب آشامیدنی رو باز بود به راحتی مردم خاکروبه های خود را در آب های جاری شهر می ریختند و یا آنکه در آن ها رخت های خود را شست و شو می دادند( آدمیت، 1361: 328)(‌سند شماره 134). این آلودگی با سرازیر شدن کثافات و فضولات معابر و خانه ها و محل های کسب و کار در آن ها چند برابر می شد(سند شماره 59). دیولافوا با دیدن کوچه و معابر کثیف بوشهر اظهار می دارد که شهری را به این کثیفی ندیده ام( یولافوا، 1332: 503): همه این عوامل به اضافه نبود و یا کمبود امکانات بهداشتی و درمانی و وضع غیربهداشتی اماکن عمومی باعث می شد که یک تک گیری به یک همه گیری عظیم و گسترده ای تبدیل شده و عده بسیاری را بیمار و را تلف کرده و روانه گورستان کند(سرمدی، 1378: ج2/ بخش اول، 240).
علاوه بر کثافات کوچه و خیابان ها، آلودگی های دیگری نیز وارد آب آشامیدنی مردم می شد. «جلوی در گوشه ای از خیابان سر از قناتی در می آورد که آب آن مستقیماً از کوه می آید. وقتی آب از قنات خارج می شود فراوان و خنک است. نهری است زلال، اما هنگام عبور از شهر ماجراهای فراوانی برایش پیش می آید صبح اول وقت مهترها اسب ها را به آنجا می آورند و در کف نهر نگه می دارند تا تیمار و نظافت کنند. ضمناً فرش های کهنه بسیار کثیف را، که پر از گرد و خاک و حشرات گوناگون هستند، به آنجا آورده در نهر پهن می کنند و بعد با پای برهنه آن ها را لگد مال می کنند. آب جوی از این کثافت ها سیاه می شود. با این وصف کمی پایین تر اشخاص موقر و سنگین می آیند و روی زانو نشسته از همین آب وضو می گیرند و نظافت می کنند گردن و بازوها و دهان و دندان خود را می شویند و آب دهانشان را مجدداً داخل نهر می ریزند در حالی که در قسمت بالاتر شویندگان قالی همچنان سرگرم کار خود هستند( کلود، 1368: 32-33). شدت آلودگی ها آنقدر زیاد بود که سلامتی مردم در همین حد بسیاری از اروپاییان را شگفت زده کرده بود» ایرانی ها نه از کثافت باکی دارند و نه از بیماری ها. گویی نوشدارو خورده اند و هیچ سمی به وجودشان کارگر نیست. آب هایی می آشامند که برای اروپاییان مهلک و کشنده است( همان).
این شیوه بسیار غیربهداشتی علاوه بر پایین بودن سطح بهداشت مردم، دلیل دیگری نیز داشت و آن برداشت اشتباه عامه مردم از احکام اسلام در خصوص آبی جاری بود. مردم معتقد بودند که آب جاری خالص است و می توان نوشید و همین مسئله آنان را تا آنجا دچار خطا و اشتباه می کرد که حتی اقدامات بسیار خطرناکی را به مرحله اجرا در می آوردند از جمله شست و شوی جنازه اموات در ون آب های جاری. فلور در این خصوص می نویسد:« در زمانی جنازه فردی که در نتیجه تب روده ای فوت کرده بود را در مسیر آب غسل داده و چند متر پایین تر زنان ظروف برنجی ذخیره آب خود را برای استفاده خانگی پر می کردند»(فلور، 1386: 75). بدین ترتیب، میکروب ها و عوامل بیماری زا را از تن مرده پاک شده، اما از آن جایی که درون آب قرار می گرفت با طی مسافت سراغ زنده های دیگر رفته تا شاید بتواند آن ها را نیز روانه قبرستان کند.
وضعیت چاه ها هم دست کمی از قنات ها نداشت و گاهی اتفاق می افتاد که جنازه ای را به داخل آن انداخته و یا فردی سهواً به داخل آن سقوط می کرد و مردم هم ناآگاهانه مدت ها از آن آب می نوشیدند. به همین دلایل در این زمان به اروپاییان اکیداً توصیه می شد که از آشامیدن آب تهران خودداری کنند یا دست کم آن را قبلاً خوب بجوشانند(بروگش، 1374: 87).
این بود آب آشامیدنی مردم پایتخت و سراسر کشور. در نتیجه، آبی که آن ها برای آشامیدن، غذا پختن، و شستن لباس ها استفاده می کردند به شدت آلوده و ناقل بیماری های عفونی بود. یحیی دولت آبادی از نبود رختشوی خانه در شهر تهران می نالد و می نویسد:« در سرتاسر این شهر یک رختشوی خانه وجود ندارد سر هر نهر آب و در هر گذر جامه های کثیف با هرچه دربردارد در آب های جاری شسته می شود[...] و اگر معدودی از اشخاص باخبر بخواهند گرچه فقط به جوشاندن آب مشروب حفظ صحتی بنماید مورد ملامت عوام و بی خبران می گردند( دولت آبادی، 1362:ج1/ 450)؛ مادام کارلا سرنا بعد از وصف زنانی که چمباتمه زده و در آب لباس می شویند از خود سؤال می کند در روزهای رخت شویی آب چه مزه ای دارد؟(سرنا، 1362: 63). به همین دلیل زمانی که در تهران وبا شدیداً شیوع یافت لباس شویی به این ترتیب را در بخش هایی از تهران ممنوع شد و با جدیت از آن جلوگیری شد، اما مردم گویی به آن اعتنایی نداشتند(ویشارد، 1363: 200).
یخچال ها یا حوضچه هایی که در آن یخ تهیه و نگهداری می شود اغلب پر از کثافات و بالطبع منبع انواع و اقسام بیماری های مختلف بود. کمتر اروپایی شجاعی پیدا می شد که جرأت نوشیدن شربت و سایر نوشیدنی هایی که با آب نجوشیده و یخ های حوضی تهیه شده به خود بدهد(همان: 104). براین اساس، همین عوامل برای شیوع بیماری های مسری چون حصبه و وبا کافی بود، اما چه می شود کرد که مشکلات بهداشتی جامعه در این حد نمی ماند.
غیر از مسائل مربوط به آب آشامیدنی، دفع غیربهداشتی فضولات نیز مزید علت می شد. در شهرها و اماکن عمومی وجود کثافات، عفونت، و تجمع بسیار زیاد حشرات نشان دهنده مکان نامناسب دفع فضولات شهری بود و علت عمده بیماری ها و ناخوشی های همه گیر جامعه بود. بیرون از منازل وضعیت بسیار غیرسالم بود. مردم در فضای باز اجابت مزاج می کردند( سند شماره 11)، جانوران مرده را در 30 قدمی روستا برای سگان، شغالان و کلاغ پرت می کردند، امعاء‌ و احشاء و مابقی سلاخی های پوسیده جلوی خانه ها رها می شدند( فلور، 1386: 79). زمانی که لیدی شیل از تبریز دیدن می کرد تصویری غم انگیز از وضعیت شهر را توصیف کرد:« لاشه سگ ها و اسب های مرده، که گاهی نیمی از آن ها طعمه حیوانات شده بود، بیننده را شدیداً متأثر می کرد»(شیل، 1362: 28). فووریه نیز از مشکلاتی بهداشتی که بعد از عید قربان پیش می آمد یاد کرده و می نویسد: امروز روز عید قربان است ولی شتر مخصوص قربانی در اینجا حاضر نیست و به جای آن بیش از هزار گوسفند قربانی کردند بدیهی است که حال اردو بعد از چنین کشتاری چه خواهد بود گوسفندها را جلوی چادرها پوست می کنند و پوست آن ها را جلوی آفتاب می آویزند و چون هیچ یک از کثافات را زیر خاک نمی کنند چاره ای به غیر از کندن اردو از اینجا باقی نمی ماند( فووریه، 1362: 377).
در شهرهای دیگر ایران نیز وضع به همین صورت بود. مردم ایران شوشتر را ناپاک می خواندند. در همه شهرهای استان های مجاور دریای مازندران سیستم فاضلاب وجود نداشته و در نتیجه تیفوئید، آبله، و وبا فراوان بود( فلور، 1386: 80-81).
حمام، که مکانی برای بهداشت و طهارت بود، خود محلی برای انتقال انواع بیماری های پوستی و تنفس و عفونت های قارچی و غیره بود البته تعداد آن ها هم بسیار کم بود. طوری که، در 1269هـ/ 1852م، تنها یک حمام برای 148 خانه در تهران وجود داشت(فلور، 1386: 198). علاوه بر تعداد کم حمام ها، آب خزینه ها هم مشکل دیگری بود چرا که آن را دیر به دیر یعنی تقریباً سه بار در سال تعویض می کردند( همان: 78). زمانی آب زودتر تخلیه می شد که شاهزادگان و اعیان و اشراف می خواستند حمام بروند. مهم تر اینکه آب تخلیه شده به آبراه های عمومی شهر وارد می شد. اگر زیر این خزینه ها کوره ای نبود که آب را داغ کند دام مرگی می شد برای استفاده کنندگان( ویشارد، 1363: 198). علاوه بر آلوده بودن محیط و آب خزینه های حمام، عوامل دیگری نیز این آلودگی را افزایش می داد. دکتر ادوارد دودسون از میسیونرهای مذهبی انگلستان در این خصوص اظهار داشته که هنگامی که فرد به حمام عمومی می رود لباس هایش را عوض می کند و لباس های تمیز می پوشد، اما بسیاری لباس تمیز ندارند و برای ماه ها حمام عمومی نمی روند. بسیار معمول است که پس از یک بیماری عفونی فرد به حمام می رود. هرچند ممکن است مقداری از جرم ها نابود شوند، اما بسیاری هنوز زنده مانده و باعث انتقال بیماری می شوند(فلور، 1386: 78)؛ به علت ناآگاهی مردم همچنین کمبود صابون، شست و شوی لباس ها هم به سختی صورت می گرفت و همین عامل باعث شده بود تا لباس های افراد منبعی برای جذب جانوران موذی شود(همان: 74).
کوچه و خیابان های شهر نیز با کم عرض و تنگ بودن اکثراً ناپاک و کثیف نگهداشته می شد کرزن خانه های تبریز را کوتاه و کوچه های آن را باریک و کثیف وصف می کند(کرزن، 1362: ج1/ 666). مادام کارلا سرنا نیز شهرهای مازندران را این گونه توصیف می کند:« کوچه های تنگ و کثیف، که سنگ فرش درست و حسابی ندارند، دیوارهای بدون پنجره. راه هایی که در هر قدم خرابه ای جلو آدم را گرفته منظره بس غم انگیزی دارند»(سرنا، 1362: 27). این خانم اروپایی کوچه های تهران را نیز بسیار بد توصیف می کند:« کوچه ها، در محلات پرجمعیت، اغلب بسیار تنگ و باریک است. برای گذشتن از این کوچه ها آشنایی قبلی لازم است چون چاله های گود و چاه ها سراسر کوچه را پر کرده و در آن ها آب جاری است»(همان: 63). این مکان های تنگ و کثیف محل بازی بچه ها و جایگاهی مناسب برای انتقال بیماری ها و آلودگی بود.
خارج از شهر، کاروانسراهایی که زمانی نشانه تمدن و پیشرفت اقتصادی کشور بودند حال مکانی آلوده برای شیوع آلودگی بودند و این مکان« اغلب بسیار کثیف بودند و کسانی که در آنجا اقامت داشتند اگر از شر هجوم حشرات بی شماری که همه جا می لولند در امان باشند بایست آنان را آدم های بسیار خوشبختی دانست(همان: 27)؛ کرزن نیز آنجا را بسیار کثیف توصیف کرده و می نویسد:« بنای کوچک چهارگوش با دیوارهای گلی سفید است برجی بر دروازه ورود و برج های نیمه مدوری در هر یک از گوشه ها دارد که روی هم رفته مثل قلعه ای کوچک گلی است و در واقع نیز جز این نیست[...] هنگامی که از دروازه وارد می شویم مسافر متوجه دو سکوی کوتاه از هر دو طرف و دو درگاهی می شود که مدخل دو اتاق تاریک و کثیف هم سطح زمین است. از دروازه به حیاط داخلی وارد می شوند تا بیست و پنج یارد طول و دوازده تا پانزده یارد پهنا دارد و در وسط آن یک سکوی گلی یا « چابوترا» است که معمولاً جای مرغ و فضولات است و غرض وجودی آن خوابیدن مسافران در فصل تابستان است»(کرزن، 1362: ج1/ 36-335). فووریه نیز زمانی که عازم اروپا بود به چاپارخانه ای رسیده و شبانه در آن مستقر می شود. توصیف وی از این مکان این گونه است:«وقتی که روز مرا بیدار کردند دیدم که راه آفتاب و باد از هر طرف باز است و اطاق من حتی از ساده ترین صورت های نظافت هم بویی نبرده. بهتر این است که انسان شب دیر به این محل نرسد تا جهت تمیز کردن اطاقی که شب باید در آن بیتوته کند مجال داشته باشد و این عمل از راه تفنن نیست، بلکه احتیاطی عاقلانه است که آن را در هریک از چاپارخانه های دولتی باید رعایت کرد»(فووریه، 1362: 407). حاج سیاح نیز در مسیر بازگشت خود از جنوب به شمال ایران وضعیت کاروانسراها را این گونه گزارش کرده است:« و از کتل سخت دیگری که کتل پیره زن گویند گذشته منزل در کاروانسرای بسیار کثیف است که از شهرت کثافت طاقت اقامت نداشته در کنار جوی در سایه درختان توقف کرده از آنجا با صعوبت گذشته وارد دشت ارجن شدیم خانه ها و منازل بسیار کثیف[...](سیاح، 1359: 15).
از دیگر موارد غیربهداشتی اعتقاد مردم دوره قاجار به حمل جنازه از مکانی به مکان دیگر، به خصوص امامزاده ها و مکان های مقدسی چون مشهد و کربلا بود. اولین مشکل در این زمینه آب و هوای گرم کشور بود که موجب می شد تا جسد سریعاً متعفن شود و دومین مشکل دوری شهرها از یکدیگر و وسایل نقلیه نامناسب بود که خطر شیوع بیماری را به دنبال داشت، اما متأسفانه نقل و انتقال اجساد مردگان یکی از کارهای مستمر در ایران بود. لیدی شیل درباره یکی از این کاروان ها می نویسد:« چندی پیش از ورود ما به تهران یک روز که مشغول سواری در خارج از شهر- در امتداد جاده ای که به سوی همدان و آن گاه به بغداد می رود- بودیم با کاروان طویلی روبه رو شدیم که رو به بغداد می رفت و در میان این کاروان قاطرهایی را مشاهده کردیم که جعبه های باریک و درازی را در دو طرف آن ها به صورت افقی بسته بودند و از این جعبه ها بوی مشمئزکننده ای به مشام می رسید. بعد از پرسش از کاروانیان معلوم شد که این جعبه ها حاوی اجسادی است که در حین حرکت کاروان از شهرهای مختلف ایران جمع آوری شده و اکنون برای دفن به سوی کربلا برده می شود. این عمل به علت بی مبالاتی در بسته بندی و پوشاندن کامل اجساد و عدم دقت در ساختن جعبه های محتوی آن اغلب باعث انتشار عفونت و در نتیجه آلودگی محیط می گردد»(شیل، 1362: 153-154). کارلا سرنا نیز از جسد ظهیرالدوله، امام جمعه تهران، یاد می کند که موقتاً در تهران دفن شد تا طبق وصیت نامه اش در مشهد قبری برای وی بسازند و پس از انجام مقدمات امر، جسد را به آرامگاه ابدی ببرند(سرنا، 1362: 142). دکتر پولاک و دکتر کلوکه، که ظاهراً چندین بار با کاروان حمل جنازه ها برخورد داشته اند، برای جلوگیری از این امر بسیار تلاش کردند، اما از آنجایی که این مسئله ریشه عمیق در اعتقادات مردم داشت نتوانستند با این معضل بهداشتی مقابله کنند« هنگامی که دکتر کلوکه و من در حین شیوع بیماری واگیر وبا کوشیدیم حکومت را واداریم بدون اجازه از طرف ما و کلانتر نبش قبور و حمل جنازه را کلاً ممنوع کند، چنان توفانی از نارضایی و خشم مردم برپا شد که ما به زودی دریافتیم به کاری محال دست زده ایم کاری که امکان دارد برای خود ما نیز سخت خطرناک باشد حتی بعد از چند روز فرمان شاه هم در این مورد موقوف الاجرا ماند»(پولاک، 1361: 250). فوریه نیز معتقد بود که هیچ قدرتی نمی تواند ایرانیان را از فرستادن جنازه های خود به مشاهد متبرکه باز دارد، اگرچه به مرض مسری جان سپرده باشد(فووریه، 1362: 337).
البته یک سری اقدامات بهداشتی نیز از سوی دولت انجام شد که آغاز آن به زمان امیرکبیر باز می گردد، برای اولین بار در زمان امیرکبیر برای بالا بردن سطح بهداشت مردم تلاش شد، مقاله هایی در روزنامه وقایع اتفاقیه نوشته شد، جزوه قواعد معالجه وبا درباره چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن نیز به چاپ رسید(آدمیت، 1361: 334). در این مقاله ها درباره بیماری های مسری مثل وبا و ناخوشی هایی که از آشامیدن آب های آلوده بروز می کند مطالبی انتشار یافت و به گوش مردم می خواندند که ریختن خاکروبه در آب جاری شهر و شست و شوی رخت در آن ها مایه انتشار بیماری می شود و جلوگیری از آن لازم است. برای همین برای پاکیزگی شهر کلانتر تهران ریکاها را گماشت که کوچه ها را تمیز نگاه دارند و از آنجا که یخچال ها در تابستان خاکروبه دان و در زمستان رختشوی خانه بود و برای گرفتن یخ آب کثیف و ناصاف می شد مقرر شد دور یخچال ها را دیوار بکشند و قرار شد کوچه ها سنگفرش کند نخست از خیابان و کوچه های ارک شروع کردند همین کار را در تبریز نیز آغاز کردند( همان: 336).
غیر از این اقدامات، راه اندازی رشته پزشکی در مدرسه دارالفنون تأثیر بسزایی در سطح جامعه گذاشت. کم کم به آب تهران رسیدگی بیشتری می شد. پولاک اظهار داشته که از « هنگامی که جوی آب و قنات احداث شده است از بیماری ها کاسته شده است. برخلاف آن در شیراز، اصفهان، و تخت جمشید به علت ویرانی قنات ها و نهرها بیماری ها بیشتر جا خوش کرده است»(پولاک، 1361: 494). در 1277هـ/ 1860م، تصمیم گرفته شد تا روی بیشتر این جوی ها را با قطعات سنگ بپوشانند. با وجود این، در بسیاری از جاها مردم سنگ ها را از روی جوی ها برمی داشتند تا بتوانند به راحتی به آب دست یابند( بروگش، 1374: 86)، عاقبت طرح توسعه و تزیین پایتخت به سال 1290هـ/ 1873م آغاز شد، آرام آرام کوچه های کثیف و تنگ و تاریک آن دوران جای خود را به خیابان های زیبا و عریض دادند. همچنین میدان های عمومی مسطح، پاکیزه، و سنگفرش شد و بلوارهای مشجر احداث شد(همان: 145).
در 1257ش/ 1296هـ، فردی فرانسوی به نام کنت دو مونت فرت مقدمات تشکیل پلیس سپس وزارت نظمیه تهران را فراهم کرد، نظام نامه ای ترتیب داد بعد از تصویب ناصرالدین شاه راهی تازه برای بهداشت شهر باز شد، چرا که، شهرداری دارالخلافه و اداره حفظ الصحه بر طبق این نظام نامه جزء‌ وظایف پلیس قرار داده شد. او در این موارد دستورات اکیدی هم برای نظافت شهر و هم برای سلامت دارالخلافه نشینان صادر کرد( نجمی، 1370: 382)، اما ظاهراً اقدامات مفید جایگاهی در دربار قاجار نداشت، چرا که، بعد از مدتی با کارشکنی های درباریان فرد مزبور از کار برکنار شد( همان: 385). در 1298هـ/ 1880م، ناصرالدین شاه دستور داد که خیابان ها و میدان ها تمیز شده و آشغال های خطرناک از جوی های اصلی آب بیرون کشیده شوند، اما این دستور هم چندان نتیجه ای دربرنداشت( فلور، 1386: 81). نهایتاً در اواخر سلطنت وی، به مسئله بهداشت عمومی و انتظام امور اطبا توجه شد. در هر شهر و بلد طبیبی از طرف دولت در مقام حافظ الصحه مأمور رسیدگی به حفظ الصحه عمومی شدند( ایرانشهر، 1343: ج 14042)، از جمله افراد حافظ الصحه بودند میرزا محمودخان شیمی بود، که در 1309هجری به فرمان ناصرالدین شاه این مسئولیت بدو سپرده شد. او در مبارزه با بیماری وبا، که در این سال به شدت در ایران شیوع یافته بود برای نجات جان بیماران تلاش ها و فداکاری ها کرد(یغمایی، 1376: 140).
عاقبت در 1283ش/ 1322هـ، کریم خان مختارالسلطنه برای اولین بار به مقام رئیس بلدیه تهران انتخاب شد. او با آنکه عوام بوده، اما مردی آگاه و خیرخواه است وی سعی بسیار در کفن و دفن اموات کرده و در کاهش بدبختی مردم این شهر تلاش بسیار کرد(دولت آبادی، 1362: 351). این آغازی بود برای بالا بردن سطح بهداشت جامعه، چنان که، در 1328هـ، از سوی دارالخلافه اعلان صادر و در آن در خصوص شهر دستورهایی داده شد بر طبق این اعلان دستور جارو کردن بازارها، کاروانسراها، حمام ها، مساجد، و دکان ها صادر و درباره آب های آشامیدنی مردم دستور سرپوشیده کردن آن فرمان داده شد تا مردم نتوانند آن را آلوده کرده همچنین در آب لباس و رخت بشویند. شواهد نشان می داد که بهداشت عمومی و معلومات مربوط به بهداشت، حرکت خود را آغاز کرده و با تأسیس مؤسسات بهداشتی چون بیمارستان ها، دارالشفاء ها، قرنطینه در مراکز موردنیاز و حتی برپایی مدارس بر سطح آگاهی مردم در خصوص بهداشت و درمان افزوده و روند رو به پیشرفتی یافته بود. تلاش هایی برای ورود ضدعفونی کننده ها بدون پرداخت گمرکات صورت گرفت. چنان که رئیس موقتی مریضخانه شاهنشاهی با نامه نگاری هایی سعی داشت تا مسئولان دولت ایران را متقاعد کند که با معافیت گمرکی بر آلات و اسباب ضدعفونی، که از خارج وارد می شد، گامی دیگر در بالا بردن سطح بهداشت جامعه برداشته شود.
منبع: شمس اردکانی، محمدرضا؛ عظیمی، رقیه سادات؛ قاسملو، فرید؛(1389)، روند تحول پزشکی نوین ایران، از دارالفنون تا تأسیس دانشگاه تهران، تهران، چوگان با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، اول/1390.
منبع: شمس اردکانی، محمدرضا؛ عظیمی، رقیه سادات؛ قاسملو، فرید؛(1389)، روند تحول پزشکی نوین ایران، از دارالفنون تا تأسیس دانشگاه تهران، تهران: چوگان با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، اول/1390.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط