نویسنده: سهیل منصوری
افرادی که اولین قسمت بازی های سریالی MI)Monkey Island) را بازی کرده اند؛ احتمالاً با اشتیاق فراوان منتطر قسمت دوم آن بودند تا به پاسخ پرسش هایی که در بخش اول مطرح شد، پی ببرند و بدانند سرانجام چه بر سر گایبراش، الین ولیچاک می آید و آیا گایبراش می تواند بدبختی بزرگی را که در بخش اول سریال برایش پیش آمده بود؛ حل کرده ولیچاک را از بین ببرد یا نه؟
جالب است بدانید برخلاف بسیاری از بازی ها و داستان ها، قسمت دوم ToMI به بسیاری از سوالاتی که در بخش اول برای بازیباز پیش آمد، تقریباً بلافاصله پس از شروع بازی پاسخ می دهد و بازیباز به محض پشت سر گذاشتن اولین بخش از بازی، در نهایت شگفتی شاهد وقوع رویدادهایی است که حداقل در یک سریالی تلویزیونی، انتظار داشتیم رسیدن به آن بسیار بیش از آن چه در این بازی دیدیم، طول بکشد. در واقع گایبراس بدون این که کوچک ترین زحمتی متحمل شود؛ برخی از چیزها ( یا افرادی ) که دنبال شان بود را در همان ابتدا می یابد. این پیروزی زودرس و بی دردسر آغاز بازی، تا حدی به حس رضایت بازیباز از یافتن چیزی که برای آن زحمتی نکشیده، آسیب می زند و بازیباز احساس پیروزی نمی کند.
حس نارضایتی ابتدای بازی بعدها با از دست دادن دوباره آن چه که به دست آورده بود، حتی بدتر می شود؛ به گونه ای که بازیباز ناخودآگاه احساس می کند، قسمت دوم از سریال نه به عنوان بخشی اساسی از داستان آن، بلکه صرفاً به عنوان راهی برای طولانی کردن بازی و به قول معروف، کش دادن آن ساخته شده است. از این رو، داستان در اپیزود دوم ToMI آن تازگی و جذابیت جادویی اپیزود نخست را ندارد و به جز بخش پایانی آن، به نظر می رسد صرفاً مانعی بر سر راه انجام مأموریت اساسی گایبراش (بازیباز) است.
خوشبختانه داستان اپیزود دوم بخش های جذابی نیز دارد و به لطف برخی رویدادهای شگفت آور و باور نکردنی که شاید هیچ بازیبازی انتظار نداشت شاهد رخداد آن در یک بازی MI باشد؛ همانند سایر عناوین این سری غیرمنتظره و دیوانه وار است.
حس طنز و معماهای جالب اما نه چندان سخت بازی در اپیزود دوم نیز وجود دارد. در این اپیزود نیز شاهد عناصر داستانی خنده دار بازی های MI هستیم، اما شخصیت پردازی (همچون اپیزود پیشین) چنگی به دل نمی زند. شخصیت های جدیدی که در این بخش می بینیم نیز مانند بخش قبلی، به سرعت فراموش می شوند و آن چنان که از یک بازی با نام MI انتظار می رود؛ دلنشین و به یاد ماندنی نیستند (کافی است شخصیت های بی نظیر بازی های قبلی که لیچاک وودوولیدی نمونه هایی از آن هستند را به یاد آورید).
گیم پلی بازی نیز بسیار شبیه اپیزود اول است. البته اپیزود اول بازی معماهای خوبی داشت؛ اما شباهت بیش از حد اپیزود دوم به اول، به حس کلی بازی آسیب زده است. اینجا از خلاقیت تحسین برانگیز و تفاوت زیاد میان اپیزودهای مختلف بازی های Sam&Max که باعث جذابیت هر اپیزود می شد، یا از تمایز گیم پلی و معماهای بخش های مختلف سری بازی های MI خبری نیست. در نتیجه، این احساس که این اپیزود بخشی اصلی و مهمی از سریال نیست و صرفاً برای ایجاد ارتباط میان بخش های اصلی آن ساخته شده، بیش از پیش تقویت می شود.
البته نباید بی انصاف بود. اپیزود دوم ToMIبه نوبه خود معماهای خلاقانه ای دارد که بازیباز را به تحسین وا می دارد؛ اما به طور کلی باید گفت این میزان از تنوع برای ایجاد تمایز بین دو اپیزود نخست و دوم کارساز نیست.
متأسفانه نقص های کنترل اپیزود اول در این اپیزود رفع نشده و ما همچنان باید کنترل ضعیف و خسته کننده بازی را تحمل کنیم.
گرافیک در اپیزود دوم از شفافیت، زیبایی و ترکیب رنگ عالی اپیزود نخست برخوردار نیست. استفاده نادرست و افراطی از رنگ هایی چون بنفش، سبز و قهوه ای در کنار هم (خصوصاً در مرحله جنگل، که تنها این سه رنگ را می توان در صحنه دید ) و استفاده کم تر از ترکیب رنگ های زنده و نمادین سری MI، نه تنها حس یک بازی MI را از بازی گرفته، بلکه اصولاً مانع از این می شود که بازیباز احساس کند در یک جنگل استوایی یا در کنار اقیانوس آبی در حال گردش است. شخصیت های بازی نیز (جز لیچاک، با آن ظاهر عجیب جدیدش ) چهره ها با لباس های رنگارنگ ندارند و حتی تنوع کافی در چهره آن ها دیده نمی شود.
یکی از مزایای اپیزود، دوم نسبت به اپیزود نخست استفاده از یک موتور بهبود یافته است. که البته تفاوت فاحش ایجاد نمی کند؛ اما در تشخیص مدهای عریض ( Wide) بهتر از موتور اپیزود پیشین عمل می کند. از این رو افرادی که مانیتورهای LCD عریض دارند؛ اکنون بدون هیچ محدودیتی می توانند بازی را در مد Native مانیتور خود بازی کنند که موجب افزایش چشمگیر در کیفیت تصویر می شود. موسیقی بازی در این اپیزود به کلی دگرگون شده است. برخلاف اپیزود، به کلی دگرگون شده است. برخلاف اپیزود اول که در آن به موسیقی بازسازی شده بازی های پیشین سری MI گوش می دادیم؛ در این اپیزود قطعه موسیقی های کاملاً جدید و پر کاملاً جدید و پر تعدادی وجود دارد که هر چند بازی را از حالت خاطره انگیز آن خارج می کند؛ اما زیبا و آرام است و می توان از مراحل بازی های MI مقایسه کرد. در نهایت باید گفت اگر به The Siege of Spinner Cay به عنوان یک بازی مستقل بنگریم، به دلیل شباهت بیش از اندازه به اپیزود اول، در عمل به خوبی بخش نخست بازی نیست و به نظر می رسد Tell Taleمی توانست بازی بهتری خلق کند. اما اگر آن را مرحله دوم بازی ToMI به حساب آوریم. شباهت های آن با مرحله اول از همان بازی مسلماً یک نقص نیست. با در نظر گرفتن تمام این ها، اگر اپیزود دوم را نباید از دست بدهید؛ اما اگر صرفاً دنبال گذراندن وقت هستید؛ بهتر است سراغ اپیزود اول بروید که بسیار زیباتر و نوستالژیک تر است.
14- گرافیک
بسیار شبیه به بازی قبلی، با این تفاوت که ترکیب رنگ ضعیف تر شده، پشتیبانی بهتر از مدهای ویدیویی عریض
17 - موزیک و صدا
صداگذاری باز هم بسیار خوب است؛
موسیقی زیبا اما کم رنگ
14- گیم پلی
معماهای جالب، کنترل بد، روند بازی بسیار شبیه به بازی قبلی است.
17- جذابیت
یک بازی ماجرایی ارزشمند ولی بسیار شبیه به بازی قبلی
منبع: بازی رایانه شماره 31
جالب است بدانید برخلاف بسیاری از بازی ها و داستان ها، قسمت دوم ToMI به بسیاری از سوالاتی که در بخش اول برای بازیباز پیش آمد، تقریباً بلافاصله پس از شروع بازی پاسخ می دهد و بازیباز به محض پشت سر گذاشتن اولین بخش از بازی، در نهایت شگفتی شاهد وقوع رویدادهایی است که حداقل در یک سریالی تلویزیونی، انتظار داشتیم رسیدن به آن بسیار بیش از آن چه در این بازی دیدیم، طول بکشد. در واقع گایبراس بدون این که کوچک ترین زحمتی متحمل شود؛ برخی از چیزها ( یا افرادی ) که دنبال شان بود را در همان ابتدا می یابد. این پیروزی زودرس و بی دردسر آغاز بازی، تا حدی به حس رضایت بازیباز از یافتن چیزی که برای آن زحمتی نکشیده، آسیب می زند و بازیباز احساس پیروزی نمی کند.
حس نارضایتی ابتدای بازی بعدها با از دست دادن دوباره آن چه که به دست آورده بود، حتی بدتر می شود؛ به گونه ای که بازیباز ناخودآگاه احساس می کند، قسمت دوم از سریال نه به عنوان بخشی اساسی از داستان آن، بلکه صرفاً به عنوان راهی برای طولانی کردن بازی و به قول معروف، کش دادن آن ساخته شده است. از این رو، داستان در اپیزود دوم ToMI آن تازگی و جذابیت جادویی اپیزود نخست را ندارد و به جز بخش پایانی آن، به نظر می رسد صرفاً مانعی بر سر راه انجام مأموریت اساسی گایبراش (بازیباز) است.
خوشبختانه داستان اپیزود دوم بخش های جذابی نیز دارد و به لطف برخی رویدادهای شگفت آور و باور نکردنی که شاید هیچ بازیبازی انتظار نداشت شاهد رخداد آن در یک بازی MI باشد؛ همانند سایر عناوین این سری غیرمنتظره و دیوانه وار است.
حس طنز و معماهای جالب اما نه چندان سخت بازی در اپیزود دوم نیز وجود دارد. در این اپیزود نیز شاهد عناصر داستانی خنده دار بازی های MI هستیم، اما شخصیت پردازی (همچون اپیزود پیشین) چنگی به دل نمی زند. شخصیت های جدیدی که در این بخش می بینیم نیز مانند بخش قبلی، به سرعت فراموش می شوند و آن چنان که از یک بازی با نام MI انتظار می رود؛ دلنشین و به یاد ماندنی نیستند (کافی است شخصیت های بی نظیر بازی های قبلی که لیچاک وودوولیدی نمونه هایی از آن هستند را به یاد آورید).
گیم پلی بازی نیز بسیار شبیه اپیزود اول است. البته اپیزود اول بازی معماهای خوبی داشت؛ اما شباهت بیش از حد اپیزود دوم به اول، به حس کلی بازی آسیب زده است. اینجا از خلاقیت تحسین برانگیز و تفاوت زیاد میان اپیزودهای مختلف بازی های Sam&Max که باعث جذابیت هر اپیزود می شد، یا از تمایز گیم پلی و معماهای بخش های مختلف سری بازی های MI خبری نیست. در نتیجه، این احساس که این اپیزود بخشی اصلی و مهمی از سریال نیست و صرفاً برای ایجاد ارتباط میان بخش های اصلی آن ساخته شده، بیش از پیش تقویت می شود.
متأسفانه نقص های کنترل اپیزود اول در این اپیزود رفع نشده و ما همچنان باید کنترل ضعیف و خسته کننده بازی را تحمل کنیم.
گرافیک در اپیزود دوم از شفافیت، زیبایی و ترکیب رنگ عالی اپیزود نخست برخوردار نیست. استفاده نادرست و افراطی از رنگ هایی چون بنفش، سبز و قهوه ای در کنار هم (خصوصاً در مرحله جنگل، که تنها این سه رنگ را می توان در صحنه دید ) و استفاده کم تر از ترکیب رنگ های زنده و نمادین سری MI، نه تنها حس یک بازی MI را از بازی گرفته، بلکه اصولاً مانع از این می شود که بازیباز احساس کند در یک جنگل استوایی یا در کنار اقیانوس آبی در حال گردش است. شخصیت های بازی نیز (جز لیچاک، با آن ظاهر عجیب جدیدش ) چهره ها با لباس های رنگارنگ ندارند و حتی تنوع کافی در چهره آن ها دیده نمی شود.
یکی از مزایای اپیزود، دوم نسبت به اپیزود نخست استفاده از یک موتور بهبود یافته است. که البته تفاوت فاحش ایجاد نمی کند؛ اما در تشخیص مدهای عریض ( Wide) بهتر از موتور اپیزود پیشین عمل می کند. از این رو افرادی که مانیتورهای LCD عریض دارند؛ اکنون بدون هیچ محدودیتی می توانند بازی را در مد Native مانیتور خود بازی کنند که موجب افزایش چشمگیر در کیفیت تصویر می شود. موسیقی بازی در این اپیزود به کلی دگرگون شده است. برخلاف اپیزود، به کلی دگرگون شده است. برخلاف اپیزود اول که در آن به موسیقی بازسازی شده بازی های پیشین سری MI گوش می دادیم؛ در این اپیزود قطعه موسیقی های کاملاً جدید و پر کاملاً جدید و پر تعدادی وجود دارد که هر چند بازی را از حالت خاطره انگیز آن خارج می کند؛ اما زیبا و آرام است و می توان از مراحل بازی های MI مقایسه کرد. در نهایت باید گفت اگر به The Siege of Spinner Cay به عنوان یک بازی مستقل بنگریم، به دلیل شباهت بیش از اندازه به اپیزود اول، در عمل به خوبی بخش نخست بازی نیست و به نظر می رسد Tell Taleمی توانست بازی بهتری خلق کند. اما اگر آن را مرحله دوم بازی ToMI به حساب آوریم. شباهت های آن با مرحله اول از همان بازی مسلماً یک نقص نیست. با در نظر گرفتن تمام این ها، اگر اپیزود دوم را نباید از دست بدهید؛ اما اگر صرفاً دنبال گذراندن وقت هستید؛ بهتر است سراغ اپیزود اول بروید که بسیار زیباتر و نوستالژیک تر است.
مزایا
معماهای جالبمعایب
کنترل بسیاربد، بسیار شبیه به بازی قبل14- گرافیک
بسیار شبیه به بازی قبلی، با این تفاوت که ترکیب رنگ ضعیف تر شده، پشتیبانی بهتر از مدهای ویدیویی عریض
17 - موزیک و صدا
صداگذاری باز هم بسیار خوب است؛
موسیقی زیبا اما کم رنگ
14- گیم پلی
معماهای جالب، کنترل بد، روند بازی بسیار شبیه به بازی قبلی است.
17- جذابیت
یک بازی ماجرایی ارزشمند ولی بسیار شبیه به بازی قبلی
منبع: بازی رایانه شماره 31