نویسنده: ابراهیم اخوی*
سرمایه های مادی و معنوی
سرمایه، کلیدواژه مهم دیگری است که در شعار سال به آن توجه شده است. بر این اساس، نخست به بررسی سرمایه های معنوی از نگاه دین می پردازیم. سپس روان شناسی سرمایه های مادی، به ویژه پول را بررسی می کنیم.سرمایه از منظر دین
نظریه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی می فرماید: «امروزه تحقیقات اجتماعی و اقتصادی و دیگر پژوهش های مربوط به این موضوع، نیاز جامعه به بودجه و مالی را که اختصاص به آن داشته باشد و در راه رفع نیازهای عمومی مصرف شود، به عنوان یک امر بدیهی تردیدناپذیر تلقی می کند؛ چه بسا بسیاری از مسائل اجتماعی و اقتصادی، از جمله همین مسئله (یعنی نیاز جامعه به یک بودجه عمومی و مختص هزینه های اجتماعی) در اعصار گذشته مورد غفلت عامه مردم بوده و تنها دریافت و احساسی که از این مسائل داشتند، صرفاً یک دریافت فطری اجمالی بود؛ اما امروزه از مسائل الفبایی و پیش پا افتاده ای است که عام و خاص با آنها آشنایند. اما اسلام بر حسب دیدگاهی که نسبت به ماهیت و هویت جامعه دارد و قوانین مالی ای که در ارتباط با جامعه وضع کرده و سازمان ها و مقرراتی که در حاشیه و متن آنها تشکیل و ترتیب داده است، درباره این مسائل، گوی سبقت را ربوده است. قرآن کریم بیان می دارد که تجمع از تک تک افراد گرد آمده در یک جا ساختار جدیدی با یک هویت زنده به نام جامعه پدید می آورد و این پدیده، همچون یک فرد انسانی، دارای هستی و عمر و زندگی و مرگ و احساس و اراده و توانایی و ناتوانی و تکلیف و بدی کردن و خوبی کردن و خوش بختی و بدبختی و امثال اینها می باشد. شریعت اسلام، از درآمدها و سودهای مالی سهمی را برای جامعه کنار گذاشته است، مانند صدقه واجب یا همان زکات و مانند خمسِ غنیمت و امثال آن. قوانین اسلام در این زمینه تازه و بی سابقه نیست، بلکه در میان قوانین و مقررات پیش از اسلام، مانند قانون حمورابی و قوانین روم باستان نیز چیزهایی در این باره یافت می شود. حتی دیگر مقررات قومی در هر عصری و در میان هر ملت و طایفه ای هم تا حدی برای جامعه خود جهات مالی در نظر می گرفته اند؛ زیرا جامعه به هر نحو و در هر مرحله ای که باشد، احساس می کند برای بقا و رشد خود به مسائل مالی نیاز دارد. منتها شریعت اسلام از این لحاظ با دیگر قوانین و شرایع تفاوت هایی دارد که برای رسیدن به هدف حقیقی و نظر صائب این شریعت در وضع قوانین و مقرراتش، لازم است در این تفاوت ها توجه شود. این تفاوت ها عبارتند از:1. شریعت اسلام در وضع این گونه وجوه مالی، به شکل گرفتن مالکیت و پدید آمدن دارایی بسنده کرده و از آن فراتر نرفته است. به عبارت دیگر، هرگاه مالی در یک موقعیت و شرایط خاصی به وجود آید، مانند غله حاصل از زراعت یا سود عاید از تجارت یا امثال اینها، بی درنگ سهمی از آن را به جامعه اختصاص می دهد و بقیه سهام را مِلک کسی می داند که مثلاً صاحب سرمایه یا کار است و تنها حقی که به گردن اوست این است که مالِ جامعه یا همان سهم را به جامعه مسترد دارد. حتی شاید بتوان از آیه هایی مانند: «تمام آن چه را در زمین است برای شما آفرید و «اموال خود را، که خداوند آن را وسیله قوام زندگی شما قرار داده است در اختیار سفیهان مگذارید»، استفاده کرد که ثروت و دارایی، در ابتدای زمانی که پدید می آید، تماماً از آنِ جامعه است و سپس سهمی از آن به فردی که او را مالک یا صاحب کار می نامیم، اختصاص پیدا می کند و سهمی هم-یعنی سهم زکات یا سهم خمس-کماکان در مالکیت جامعه باقی می ماند.
2. اسلام در هزینه کردن اموال مخصوص جامعه نیز حال افراد را به همان اندازه حال جامعه مدّ نظر دارد و بلکه آن گونه که از دیدگاه اسلام برمی آید، حال افراد را بر حال جامعه ترجیح می دهد؛ چرا که مثلاً همین زکات را به هشت سهم تقسیم می کند و تنها یک سهم از آنها را به «راه خدا» اختصاص می دهد و بقیه سهام را برای افراد، مانند تهی دستان و مستمندان و تحصیل داران زکات و تألیف قلوب و دیگران می باشد. خمس را نیز به شش سهم تقسیم کرده و تنها یک سهم آن را برای خداوند در نظر گرفته و بقیه را به پیامبر و خویشاوندان [او] و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان اختصاص داده است. علت این امر آن است که فرد تنها عنصر تشکیل دهنده جامعه است و رفع اختلافات طبقاتی که از اصول برنامه های اسلام می باشد و ایجاد تعادل و توازن میان نیروهای مختلف جامعه و تثبیت ارکان و اجزای اعتدال جامعه، جز با اصلاح وضعیت اجزا-یعنی همان افراد- و نزدیک کردن شرایط زندگی آنها با یکدیگر صورت نمی پذیرد. هزینه کردن اموال و دارایی های متعلق به جامعه در راه ایجاد قدرت ملی و تزیینات عمومی و برافراشتن کاخ های سر به فلک کشیده و ساختمان های بلند و باشکوه و رها کردن توانگر و ناتوان یا ثروتمند و تهی دست به حال خود-که روز به روز از یکدیگر دورتر شوند و فاصله های طبقاتی بیشتر گردد- کاری است که تجربه طولانی و قطعی نشان می دهد، نه گرفتاری و مشکلی را حل می کند و نه سودی در بر دارد.
3. فرد مسلمان این اجازه را دارد که آن حقوق مالی واجب را که بر گردن اوست، مثل زکات، شخصاً به یکی از صاحبان سهام مانند فقیر و مستمند بپردازد و لازم نیست آن را به ولی امر یا کارگزار او بدهد تا او آنها را به افرادی که ذی حق بپردازد و این خود نوعی احترام به استقلالی است که اسلام برای افراد جامعه خود قائل است. نمونه دیگر احترام نهادن به این استقلال فردی، موضوع پناه و امان دادن است که هر فردی از مسلمانان حق دارد به هر فردی از کفار حربی که بخواهد زنهار و امان دهد و مسلمانان دیگر یا ولی امر آنان حق ندارد این زنهار را نادیده بگیرد، بلکه باید به آن احترام بگذارد. البته ولی امر-در صورتی که در مواردی این امان دهی را بر خلاف مصلحت اسلام و مسلمانان ببیند - حق دارد آن فرد مسلمان را از این کار باز دارد، و چون اطاعت از ولی امر واجب است، آن فرد باید از امان دادن دست بردارد». (1)
حمایت از حقوق مصرف کنندگان
امام صادق علیه السلام غلام خود، مُصادِف را فرا خواند و هزار دینار به او داد و فرمود: «آماده شو که [برای تجارت] به مصر بروی، چون عائله ام زیاد شده است... وقتی به مصر نزدیک شدند، کاروانی به استقبال آنها آمد ... و به اطلاعشان رساندند که کالاهای آنها در مصر کمیاب است و با هم پیمان بستند که کالاهای خود را به کمتر از دو برابر خرید، نفروشند. پس از فروش کالا و گرفتن پول خود به مدینه برگشتند. مصادف با دو کیسه، که در هر یک هزار دینار بود، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد: فدایت شوم! این کیسه اصل سرمایه است و این یکی سود آن. حضرت فرمود: این سود زیادی است. با کالا چه کردی؟ مصادف برای امام توضیح داد که چه کردند و چگونه با هم عهد و پیمان بستند. حضرت فرمود: سبحان الله! علیه گروهی از مسلمانان هم پیمان می شوید که کالای خود را به آنان به کمتر از دو برابرِ خرید نفروشید؟ آن گاه یکی از دو کیسه را گرفت و فرمود: این سرمایه من است و ما را به این سود نیازی نیست. آن گاه فرمود: ای مصادف! شمشیر زدن، آسان تر از به دست آوردن مال حلال است». (2)سرمایه های معنوی از نگاه دین
از منظر دین، سرمایه های انسانی به دو دسته معنوی و مادی تقسیم می شوند. اسلام، نخست در اندیشه ظرفیت آفرینی برای افراد است تا بتوانند از درآمدهای مالی استفاده بهینه و مطلوبی داشته باشند. بر این اساس، در روایات، این داشته های معنوی کانون توجه هستند.1. ذکر
امام علی علیه السلام: «ذِکرُ اللهِ رَأسُ مالِ کلِّ مُؤمِنٍ و رِبحُهُ السلامَهُ مِنَ الشیطانِ؛ یاد خدا، سرمایه هر مؤمنی است و سود آن، سالم ماندن از گزند شیطان». (3)2. رضایت
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «روزگاری می آید که مردم از پروردگار خود شکایت می کنند. عرض شد: چگونه از پروردگارشان شکایت می کنند؟ فرمود: [به این صورت که] شخص می گوید: به خدا سوگند که مدت هاست کمترین سودی نبرده ام و فقط از سرمایه ام می خورم. وای بر تو! آیا سر و ته مال تو، جز از پروردگار توست؟!» (4)3. شیوایی زبان
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «ذَلاقَهُ اللِّسانِ رَأسُ المالِ؛ شیوایی زبان، سرمایه است». (5)4. شناخت
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: «المَعرِفَهُ رأسُ مالی و العقلُ أصلُ دِینی و الحُبُّ أساسی و الشَّوقُ مَرکَبی و ذِکرُ اللهِ أنیسی؛ شناخت، سرمایه من است و خرد، ریشه دین من و عشق، بنیاد من و شوق، مرکب من و یاد خداوند، همدم من». (6)5. کاربست سرمایه
امام زین العابدین علیه السلام: «اِستِثمارُ المالِ تَمامُ المُرُوَّهِ؛ بهره برداری از مال (به کارانداختن سرمایه) کمال مردانگی است». (7)یکی از دانشمندان نیز چنین گفته است: «پول مانند دست و پا برای انسان است یا از آن استفاده کن یا آن را از دست بده». (8)
6. تقوا
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «یا ایُّهَا النَّاسُ، اتَّخِذُوا التَّقوای تِجارَهٌ یَأتِکُمُ الرِّزقُ بلا بِضاعَهٍ و لا تِجارَهٍ، ثُمّ قَرأ «و مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجا و یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ؛ ای مردم! تقوا را تجارت شمارید تا بدون هیچ سرمایه و سودایی به شمار روزی رسد. سپس این آیه را تلاوت فرمود: و هر که از خدا پروا کند [خدا] برای او راه خروجی قرار دهد و از جایی که گمان نمی برد، روزی اش رساند». (9)7. توکل
امام علی علیه السلام: «التَّوکُّلُ بِضاعَهٌ؛ توکل، سرمایه است». (10)امام باقر علیه السلام: «خَیرُ المالِ الثِّقَهُ باللهِ و الیَأسُ مِمّا فی أیدی النّاسِ؛ بهترین سرمایه، اعتماد به خداست و چشم طمع برکندن از آنچه مردم دارند». (11)
پی نوشت ها :
* کارشناس ارشد علوم تربیتی، نویسنده و پژوهشگر.
1. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج9، ص 386.
2. کافی، ج5، ص 161، ح1.
3. غررالحکم و دررالکلم، ح 5171.
4. کافی، ج5، ص 312، ح 37.
5. محمدبن محمد قمی سبزواری، جامع الاخبار، ص 247، ح 631.
6. قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج1، ص 146.
7. کافی، ج1، ص 20، ح 12.
8. آدریان فرنهام و مایکل آرگایل، روان شناسی پول، ترجمه: شهلا یاسایی، ص 23.
9. کنزالعمال، ح 5666.
10. غرالحکم و دررالکلم، ح 249.
11. وسائل الشیعه، ج6، ص 315، ح11.