نویسنده: آنا اسپراول
مترجم: محمد رضا افضلی
مترجم: محمد رضا افضلی
در 15 سپتامبر سال 1835 بیگل، و چارلز داروین بیست و شش ساله، به مجمع الجزایر گالاپاگوس رسیدند. جمعیت این جزایر آتش فشانی اندک بود، اما بیشتر کشتیهایی که از آن حوالی عبور می کردند، دراین جزایر توقف داشتند. در این منطقه، در فاصله ی هشتصد کیلومتری سرزمین اصلی امریکای جنوبی، ملوانان می توانستند نامه های خود را ارسال و دریافت کنند، بشکه های آب کشتی را پر کنند و در انبار کشتی گوشت تازه ذخیره کنند. این گوشت تازه از جانورانی به دست می آمد که این جزایر نام اسپانیایی خود را از آنها گرفته بودند: گالاپاگوس، یا لاک پشتهای غول پیکر، که در بوته زارهای جزیره رژه می رفتند.
نخستین واکنش داروین در برابر این جزایر وحشت و اضطراب بود. ساحل سیاه سوزان، بوته ها و گیاهان خشکیده، و کاکتوسهای تیغ دار چشم انداز خوشایندی نبود. اما به زودی، باگشت زدن بیگل در پیرامون مجمع الجزایر گالاپاگوس به مدت یک ماه ، و توقف در یک یک جزیره ها، نظر داروین عوض شد. داروین هر روز بیشتر از روز پیش شیفته ی دیدنیهای این جزایر می شد. به نظر می رسید که این جزایر، به همان اندازه که مملو از لاک پشت بودند، سرشار از اسرار نیز بودند.
به عنوان مثال باید به رفتار عجیب مارمولکهای دریایی یا ایگواناها اشاره کرد. دریا زیستگاه طبیعی آنها بود. - اما چرا وقتی می ترسیدند از رفتن به دریا خودداری می کردند؟ چندین بار داروین یک خزنده ی یک متری را که به خود می پیچید و وول می خورد به داخل حوضچه ای سنگی پرتاب کرد. هر بار ایگوانا مستقیماً رو به ساحل شنا می کرد و به خشکی برمی گشت . آیا علت وحشت ایگواناها این بود که تنها دشمنشان کوسه ها بودند؟ شاید به این دلیل که آنها صخره های کنار ساحل را امنترین محل می دانستند. آنها باید بر اساس نوعی غریزه ی موروثی، که از نسلی به نسل بعد به ارث می رسد، به این نتیجه رسیده باشند.
پرندگان این جزایر نیز شگفت انگیز بودند. داروین بسیاری از انواع پرندگان خشکی را جمع آوری کرد که نیمی از آنها سهره بودند. مانند بسیاری از چیزهای دیگر در این سرزمین سیاه، سهره های نر معمولا سیاه بودند. اما تفاوتهای زیادی بین گونه های مختلف سهره دیده می شد. نوعی از آنها منقار بزرگ و نیرومندی داشتند که می توانست دانه های محکم را بشکند. نوعی دیگر از سهره، منقار باریک ونوک تیزی داشت که شبیه منقار حشره خوارها بود. اما همه ی آنها سهره بودند و در شرایطی کاملاً مشابه زندگی می کردند. چرا این پرنده ها تا این اندازه با هم فرق داشتند؟
به زودی دریافت که این راهها مسیر حرکت لاک پشتهاست. در طول نسلها، لاک پشتها این راههای عریض را پیموده اند تا به آبشخور خود برسند؛ به چشمه هایی که در وسط جزیره از دل زمین می جوشیدند. نخستین بازدید کنندگان از جزایر گالاپاگوس با مشاهده ی همین رفتار لاک پشتها، به محل چشمه های آب شیرین پی بردند.
معمای دوم به این سادگی حل نشد. جانشین فرماندار گالاپاگوس، مردی انگلیسی به نام نیکولس لوسن، داروین را با این معما آشنا کرد. در اغلب جزایر آن ناحیه جمعیتی از لاک پشتها وجود داشت. روزی لوسن بر حسب تصادف به داروین گفت که با یک نگاه به هر لاک پشت گرفتار شده می تواند بگوید که از کدام جزیره آمده است.
سایر جزیره نشینان نیز همین ادعا را کردند. لاک پشتهای جزایر مختلف نشانه ها و شکلهای متفاوتی داشتند. حتی طعم گوشت آنها هم متفاوت بود. گوشت لاک پشتهای جزیره ی جیمز، در وسط مجمع الجزایر گالاپاگوس، از همه لذیذتر بود.
داروین می دانست که حق با ساکنان جزیره است ؛ او یقین داشت که هر جزیره ، لاک پشت خاص خود را دارد. آیا هر یک از آنها نوع خاصی از سهره هم داشتند؟ وضعیت توکاها یا مرغهای مقلد جزیره چگونه بود؟ داروین به دشورای می توانست بگوید که آیا هر جزیره پرندگان خاص خود را دارد یا نه. او ندانسته نمونه هایی را که از جزایر مختلف جمع آوری کرده بود، با هم مخلوط کرده بود. این آدم کمال طلب به سبب این اشتباه به خود لعنت می فرستاد.
علت این تفاوت بین گونه ها چه بود و چرا با هم تفاوت داشتند . آیا هر یک از این لاک پشتها و سهره ها به طور جداگانه و برای جزایر مختلف آفریده شده بودند؟ یا توضیح دیگری برای این تفاوتها وجود داشت؟ در 20 اکتبر سال 1835 بیگل این جزایر را برای همیشه ترک کرد و داروین با این معماها دست به گریبان ماند.
منبع: اسپراول، آنا؛ (1389) چارلز داروین: پایه گذار نظریه ی تکامل، مترجم: محمد رضا افضلی، تهران، انتشارات فاطمی، چاپ دوم.
نخستین واکنش داروین در برابر این جزایر وحشت و اضطراب بود. ساحل سیاه سوزان، بوته ها و گیاهان خشکیده، و کاکتوسهای تیغ دار چشم انداز خوشایندی نبود. اما به زودی، باگشت زدن بیگل در پیرامون مجمع الجزایر گالاپاگوس به مدت یک ماه ، و توقف در یک یک جزیره ها، نظر داروین عوض شد. داروین هر روز بیشتر از روز پیش شیفته ی دیدنیهای این جزایر می شد. به نظر می رسید که این جزایر، به همان اندازه که مملو از لاک پشت بودند، سرشار از اسرار نیز بودند.
به عنوان مثال باید به رفتار عجیب مارمولکهای دریایی یا ایگواناها اشاره کرد. دریا زیستگاه طبیعی آنها بود. - اما چرا وقتی می ترسیدند از رفتن به دریا خودداری می کردند؟ چندین بار داروین یک خزنده ی یک متری را که به خود می پیچید و وول می خورد به داخل حوضچه ای سنگی پرتاب کرد. هر بار ایگوانا مستقیماً رو به ساحل شنا می کرد و به خشکی برمی گشت . آیا علت وحشت ایگواناها این بود که تنها دشمنشان کوسه ها بودند؟ شاید به این دلیل که آنها صخره های کنار ساحل را امنترین محل می دانستند. آنها باید بر اساس نوعی غریزه ی موروثی، که از نسلی به نسل بعد به ارث می رسد، به این نتیجه رسیده باشند.
پرندگان این جزایر نیز شگفت انگیز بودند. داروین بسیاری از انواع پرندگان خشکی را جمع آوری کرد که نیمی از آنها سهره بودند. مانند بسیاری از چیزهای دیگر در این سرزمین سیاه، سهره های نر معمولا سیاه بودند. اما تفاوتهای زیادی بین گونه های مختلف سهره دیده می شد. نوعی از آنها منقار بزرگ و نیرومندی داشتند که می توانست دانه های محکم را بشکند. نوعی دیگر از سهره، منقار باریک ونوک تیزی داشت که شبیه منقار حشره خوارها بود. اما همه ی آنها سهره بودند و در شرایطی کاملاً مشابه زندگی می کردند. چرا این پرنده ها تا این اندازه با هم فرق داشتند؟
جزایر مختلف ، لاک پشتهای متفاوت
لاک پشتها نیز جانورانی اسرار آمیز بودند. نخستین معمایی که در ذهن داروین پدید آمد ، معمای کوچکی بود که به آسانی حل شد. ابتدا داروین نمی توانست بفهمد که در این جزایر متروک چه کسی این راههای کوبیده و هموار را از ساحل تا روی تپه ها کشیده است.به زودی دریافت که این راهها مسیر حرکت لاک پشتهاست. در طول نسلها، لاک پشتها این راههای عریض را پیموده اند تا به آبشخور خود برسند؛ به چشمه هایی که در وسط جزیره از دل زمین می جوشیدند. نخستین بازدید کنندگان از جزایر گالاپاگوس با مشاهده ی همین رفتار لاک پشتها، به محل چشمه های آب شیرین پی بردند.
معمای دوم به این سادگی حل نشد. جانشین فرماندار گالاپاگوس، مردی انگلیسی به نام نیکولس لوسن، داروین را با این معما آشنا کرد. در اغلب جزایر آن ناحیه جمعیتی از لاک پشتها وجود داشت. روزی لوسن بر حسب تصادف به داروین گفت که با یک نگاه به هر لاک پشت گرفتار شده می تواند بگوید که از کدام جزیره آمده است.
سایر جزیره نشینان نیز همین ادعا را کردند. لاک پشتهای جزایر مختلف نشانه ها و شکلهای متفاوتی داشتند. حتی طعم گوشت آنها هم متفاوت بود. گوشت لاک پشتهای جزیره ی جیمز، در وسط مجمع الجزایر گالاپاگوس، از همه لذیذتر بود.
پرسش گیج کننده
در آغاز داروین به این شایعات محلی توجه نمی کرد. سپس، ناگهان دریافت که در جریان چیزی بسیار عجیب قرار گرفته است. این جزایر بسیار شبیه هم بودند. آب وهوای مشابهی داشتند و اغلب آنها حتی در دیدرس یکدیگر بودند. اما هر یک از آنها جمعیت جانوری منحصر به فرد و خاص خود را داشت.داروین می دانست که حق با ساکنان جزیره است ؛ او یقین داشت که هر جزیره ، لاک پشت خاص خود را دارد. آیا هر یک از آنها نوع خاصی از سهره هم داشتند؟ وضعیت توکاها یا مرغهای مقلد جزیره چگونه بود؟ داروین به دشورای می توانست بگوید که آیا هر جزیره پرندگان خاص خود را دارد یا نه. او ندانسته نمونه هایی را که از جزایر مختلف جمع آوری کرده بود، با هم مخلوط کرده بود. این آدم کمال طلب به سبب این اشتباه به خود لعنت می فرستاد.
علت این تفاوت بین گونه ها چه بود و چرا با هم تفاوت داشتند . آیا هر یک از این لاک پشتها و سهره ها به طور جداگانه و برای جزایر مختلف آفریده شده بودند؟ یا توضیح دیگری برای این تفاوتها وجود داشت؟ در 20 اکتبر سال 1835 بیگل این جزایر را برای همیشه ترک کرد و داروین با این معماها دست به گریبان ماند.
منبع: اسپراول، آنا؛ (1389) چارلز داروین: پایه گذار نظریه ی تکامل، مترجم: محمد رضا افضلی، تهران، انتشارات فاطمی، چاپ دوم.