شعر فارسی و تفسیر ادبی قرآن

با توجه به اینکه تفسیر در لغت به معنای کشف و پرده برداری از معنای لفظ و در اصطلاح به معنای روشن نمودن مدلول آیات الهی خاصتاً و یا عبارت علمی است و نیز از آنجا که تفسیر، چون معانی و بیان و بلاغت و... یکی از مباحث
چهارشنبه، 13 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شعر فارسی و تفسیر ادبی قرآن
شعر فارسی و تفسیر ادبی قرآن

 

نویسنده: دکتر محبوبه مباشری (1)



 

 

چکیده:

با توجه به اینکه تفسیر در لغت به معنای کشف و پرده برداری از معنای لفظ و در اصطلاح به معنای روشن نمودن مدلول آیات الهی خاصتاً و یا عبارت علمی است و نیز از آنجا که تفسیر، چون معانی و بیان و بلاغت و... یکی از مباحث علوم قرآنی نشأت گرفته است؛ ادب پارسی نیز از همان آغاز با بهره گیری فراوان از آیات قرآن به صورت تلمیح، درج و...، بلاغت و فصاحت خویش را به منصه ظهور رسانید. بهره گیری از الفاظ و معانی قرآن نه تنها در ادب کلاسیک پارسی رواج داشت؛ بلکه به دلیل توفیق سرایندگان در ایجاد اعجاب، ا نگیزه های ترغیب و دواعی تحسین مخاطب و یا حداقل مجاب و مسکوت کردن خواننده، در شعر معاصر نیز پایگاه و جایگاه خاصی یافت. تا آنجا که شعر فارسی را مسامحتاً به دلیل کثرت بهره گیری از مضامین و معانی قرآنی نه تنها در ادب کلاسیک پارسی رواج داشت، بلکه به دلیل توفیق سرایندگان در ایجاد اعجاب، انگیزه های ترغیب و دواعی تحسین مخاطب و یا حداقل مجاب و مسکوت کردن خواننده، در شعر معاصر نیز پایگاه و جایگاه خاصی یافت، تا آنجا که شعر فارسی را مسامحاً به دلیل کثرت بهره گیری از مضامین و معانی قرآنی به نوعی تفسیر ادبی قرآنی می توان نامید. این جستار به نمودن چگونگی بهره گیری شعر معاصر از مضامین و معانی قرآنی می پردازد.
واژگان کلیدی: قرآن، تفسیر، مضامین، معانی قرآن، ادب پارسی، شعر معاصر.
از آنجا که تفسیر در لغت به معنای کشف و اظهار و پرده برداری از معنای کلام آمده است«1»
مهمترین نکته در باب تفسیر عبارت از نقش این علم در پرده برداری از مدلول لفظ و بیان معانی است.
با توجه به این که قرآن بهار دلها، شفای دردها و سرچشمه دانشها و زداینده تیرگی هاست «2» و باید زوایای آن را کند و کاو کرد تا به ژرفا و درون مایه اش راه یافت، میدان فعالیت این علم- تفسیر- در فهم پیام قرآن بسیار مهم است. در طول تاریخ تفسیر قرآن، مفسران از نظر روش و اسلوب سلیقه بحث در استنباط معانی آیات و شکل ارائه اختلافات بسیار دارند و بدین جهت است که چند گونگی در میان مفسران وجود دارد. از روش های تفسیری می توان به نقش اجتهادی، اجتماعی، ادبی، تاریخی، تطبیقی، رمزی، عرفانی، عصری، علمی، فقهی، کلامی، موضوعی، هدایتی و تربیتی و سرانجام به تفسیر قرآن به قرآن اشاره کرد.

تفسیر ادبی قرآن:

یکی از صبغه های تفسیری، گرایش به مباحث ادبی و تأکی بر مباحث واژگان شناسی و پژوهش های لفظی برای استنباط و کشف معانی قرآنی است. گروهی از مفسران قرآن را از نقطه نظر ادبیات و بلاغت و فصاحت قرآن مورد بررسی قرار داده و کتابهای تفسیری خود را مشحون از بحث های ادبی و بلاغی کرده و از این منظر به آیات و کلمات قرآن نگریسته اند.
از سوی دیگر هرنوتیک که در فرهنگ مسیحیت، علم تفسیر متون مقدس، خاصه، تورات و انجیل است و در مسیحیت جنبه ارشادی و نوبه نو شدن مفاهیم کتاب مقدس متناسب با نیازهای روز معنا شده است، تفسیر ادبی نیز در حقیقت نخستین تلاش و اولین گام برای درک دریافت کلام عربی است زیرا قرآن به زبان عربی است پس باید قواعد آن را شناخت و نکات بلاغی و آرایه های کلام عربی و نظام زیبا شناختی آن را دریافت. به همین دلیل همواره گرایش و صبغه تفسیری گروهی از مفسران بر مباحث ادبی بوده است. به عنوان نمونه ابوحیان اندلسی (654-745 ق) از ادبیان مشهور، تفسیر ادبی بسیار مهم و گسترده ای نگاشته و دیوانی بزرگ از اشعار قواعد عربی و بیان وجوه ادبی و لغوی را ارائه داده است. از دیگر مفسران صاحب این گرایش جارالله زمخشری (م 538ق) صاحب تفسیر بلاغی کشاف است و نیز طبرسی (م 543ق) صاحب تفسیر مجمع البیان و جوامع الجامع است. همچنین از بنت الشاطی صاحب «التفسیر البیانی للقران الکریم» و سید محمد قطب صاحب «فی ظلال القرآن» می توان نام برد که دارای این نوع گرایش تفسیری بوده اند.

تأثیر تفاسیر قرآن بر ادب پارسی:

تفاسیر قرآن به ویژه تفاسیر فارسی کلمه بر نکات بلاغی و زیبا شناختی قرآن تأکید داشته اند بر سخنوران پارسی گوی از قرآن به آغاز پیدایش شعر پارسی می رسد. صدها دیوان شعر به زبان پارسی که سرشار از مضامین و لطایف قرآنی است با تأثیر از بلاغت و جلوه های هنری قرآن، معارف و مبانی، قصص، اسلوب و شیوه بیان با کاوش باطن ژرف و تو در توی قرآن، خود در حکم تفسیر هنری و ادبی و موزون قرآن به شمار می آیند. و هم از اینجاست که حرمت و قداست پاره ای از این سروده ها و نیز سراینده آنها به دلیل حرمت و ارجمندی معنوی قرآن در نزد ایرانیان مسلمان پذیرفتنی است. از میان این تفاسیر، تفسیر لطیف و عرفانی کشف الاسرار میبدی و تفسیر بلاغی و زیبا شناختی کشاف زمخشری در این تأثیر پذیری سهم عمده ای داشته اند که این اخیر- کشاف- بر شاعری چون حافظ که بنا به اعتراف خویش قرآن را با چهارده روایت از برداشته، بیشترین تأثیر را گذاشته. و نشان انس دیرینه وی با کشاف در این بیت کاملا پیداست.

 

بخواه دفتر اشعار و راه صحراگیر
چه جای مدرسه و بحث کشف کشاف است

و نیز:

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
بعد از آن جز لطف و خوبی نیست و تفسیر ما

و هم از این روی است که ز حافظان جهان هیچ کس چون او لطایف حکمی را با نکات قرآنی جمع نکرده است.
تأثیر قرآن بر شعر پارسی از دو دیدگاه قابل بررسی است:
الف. تأثیر قرآن در محتوای شعر: که به صورت اخذ، اقتباس یا استفاده از کلمات و عبارات قرآنی یا الهام از مضامین و قصص قرآنی است. ب. تأثیر اسلوب هنری قرآن بر اسلوب شعر فارسی:
که به صورت تنوع مضمون و موضوع، عدم اتحاد و انسجام آیات یک سوره که در اغلب سوره های قرآن توالی معنایی صوری و ظاهری دنبال می شود و واحد «آیه» است. در شعر واحد بیت است.
ج. تأثیر قرآن در صورت و ساختار شعر.
شدت تأثیر پذیری دوره های مختلف شعر فارسی از قرآن:
اینک در این بخش از مقال به برر سی اجمالی شدت تأثیر پذیری دوره های سبکی فارسی از قرآن می پردازیم.
پس از ورود اسلام به سرزمین ایران، فرهنگ اسلامی و یا به تعبیری فرهنگ قرآنی به سرعت در ایران بالیدن گرفت و شاعران و نویسندگان در رشد و اشاعه آن سهم بسیار داشتند. عبارت قرآنی بر زبان گویندگان و نویسندگان جاری بود و ادبیان و شاعران در آراستن کلام خود از آیات قرآن و حتی سبک قرآنی بهره ها گرفتند. این بهره گیری در شعر و نثر ادبی به گونه تضمین، حل یا تحلیل، اقتباس، درج و تلمیح و اشاره به مضامین و قصص قرآنی است که بیشتر از سده چهارم هجری مشهود است. در فاصله سده چهارم تا ششم هجری این تأثیر کم رنگ می شود لیکن در سده ششم هجری به علت رواج علومی چون تفسیر اشارات قرآنی در دواوین شاعران بسیار زیاد است چنانکه چندین شعر ملمح (تمام تلمیح) از انوری و نیز جلال الدین محمد بلخی به یادگار مانده است که تمام ابیات آن تلمیح به قصص قرآنی دارد و هم از این زمان است که فرهنگ قرآنی بر شعر پارسی استیلای کامل می یابد، در شعر شاعرانی چون سنایی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ، عراقی و جامی اشارات قرآنی به وفور یافت می شود. اوج استفاده از قرآن در شعر شاعران سبک عراقی است. به گونه ای که «مثنوی معنوی» از جلال الدین محمد بلخی را که بنا به نظر محققین مشتمل بر ده جزء قرآن است تفسیری عارفانه از قرآن دانسته اند. نه تنها مثنوی که در زمره ادب تعلیمی و حکمی و عرفانی است بلکه غزلیات شمس تبریزی آمیختگی بسیار با نص آیات مفاهیم، تعابیر و قصص و مضامین قرآنی دارد. چنانکه بدون فهم آیات، درک ابیات غزل گاه دشوار می نماید و ابیات نیز در پاره ای از موارد راه را برای فهم بیشتر آیات هموار می سازد. در سبک هندی، اشاره به قصص قرآنی است. در دوره بازگشت نیز هر چند اشارات در شعر شاعران دیده می شود. اما تأثیر قرآن بر شعر فارسی به شدت تأثیر در شعر سبک عراقی نیست. در دوره مشروطه نیز به علت انقلاب مشروطه و رواج افکار آزادیخواهانه و وطن پرستانه، این اشارات کمتر می شود. هر چند در شعر شاعران چون بهار، ادیب نیشابوری، دهخدا و چند شاعر دیگر تلمیحات و اشارات قرآنی یافت می شود.

تأثیر پذیری شعر معاصر پارسی در قرآن:

در عصر حاضر و شعر معاصر ایران اعم از قبل و بعد از انقلاب اسلامی بهره گیری و تأثیر پذیری شاعران از قرآن و وجوه آن کاملاً آشکار است. شاعرانی چون: پروین اعتصامی، محمد حسین شهریار، امیری فیروزکوهی، سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، محمد رضا شفیعی کدکنی، هوشنگ ابتهاج، علی موسوی گرمارودی، سیمین بهبهانی، سپیده کاشانی، علم معلم، نصرالله مردانی، محمود شاهرخی، قیصر امین پور، سلمان هراتی، حسن حسینی و احمد عزیزی بیشترین تأثیر را از قرآن و اسلوب هنری آن پذیرفته اند.
طرفه آنکه شعر پیش از انقلاب علی رغم قرآن ستیزی و دین گریزی رایج در آن عصر، سرشار از مضامین قرآنی است. بعد از انقلاب اسلامی نیز شعر پارسی با عطش فراوان به مفاهیم و مضامین قرآنی روی آورد. و کمتر شعری است که نتوان سایه ای از یک مفهوم یا مضمون متعلق به قلمرو فرهنگ قرآنی را در آن تشخیص داد. در واقع امر، شاعران معاصر وارث چهارده قرن حکومت اسلامی در ایران و مسلمانان ایرانی نژاد هستند که به خواندن کتاب الهی خود خو گرفته اند و در آثار و نوشته های خود از این کتاب مقدس اقتباسها کرده و بسیاری از کلمات و تعابیر و امثال و حکمت های آن به زبان مردم راه پیدا کرده است. اینک به ارائه شواهدی از چگونگی تأثیر قرآن از حیث مضامین و قصص، اسلوب و ساختار و لغات و ترکیبات در شعر معاصر فارسی و دو شاخه متفاوت و مجزای آن می پردازیم. این دو شاخه شعر معاصر عبارتند از:
الف: شاخه ای که قبل از انقلاب اسلامی جریان داشته و در آستانه انقلاب یا پس از آن با ارزشها و مفاهیم تازه ای که از رهگذر انقلاب در عرصه فرهنگ و زندگی اجتماعی پیدا شده یا هماهنگ شده و با استفاده از مایه های هنری گذشته، شاخه نیرومندی از ادب معاصر را ایجاد کرده است. و یا هماهنگ نشده و به همان روال سابق با رشد و کمال خاص خود- که می تواند متأثر از ادبیات جهان در بیرون از مرزهای ایران باشد- به حیات خویش ادامه داده است.
ب: شاخه جوان ادبیات انقلاب اسلامی، که سن کم پدید آورندگان آن اقتضا نمی کرد که پیش از انقلاب آثاری پدید آورند و اینان کار ادبی خود را در انقلاب آغاز کردند و داوری کلی در باب شعر ایشان کار ساده ای نیست زیرا که هنوز همه امکانات قریحه و نبوغ هنری خود را ظاهر نساخته اند. از میان شاعران دسته اول اشعار احمد شاملو، سهراب سپهری، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، طاهره صفارزاده، سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج، علی موسوی گرمارودی، محمد رضا شفیعی کدکنی، و... و از شاعران گروه دوم یعنی شاعران ادبیان انقلاب قیصر امین پور، علی معلم، حسن حسینی، احمد عزیزی مورد استشهاد واقع شده اند و شدت تأثیر پذیری اشعار هر یک از ایشان از قرآن از چند حیث مورد بررسی قرار گرفته است.

بررسی شدت بهره وری ادب معاصر پارسی از وجوه مختلف قرآن:

الف. تأثیر پذیری از قرآن از حیث ساختار ظاهری و سبک بیان:

شعر شفیعی کدکنی (م. سرشک) «بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب/ که باغها همه بیدار و بارور گردند/ بخوان دوباره بخوان. تا کبوتران سپید/ به آشیانه خونین دوباره برگردند/ بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت/ ... / بخوان به نام گل سرخ و عاشقان بخوان» که سبک این شعر یادآور سوره علق است (اقرأ باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الأکرم و...)
در کوچه باغهای نیشابور (ص 9-12)
سهراب سپهری: در شعر سوره تماشا که حتی نام آن نیمه قرآنی است با بیان سوگندهایی در ابتدای کلام به لحن کتاب مقدس نزدیک می شود. « به تماشا سوگند/ و به آغاز کلام/ و به پرواز کبوتر از ذهن/ واژه ای در قفس است»
هشت کتاب (سوره تماشا)
سیمین بهبهانی: «قسم به انجیر و زیتون، کنایتی آسمانی/ که باغ می سوزد از یت فغان از این باغبانی/ قسم به انجیر و زیتون، دو میوه اما نمادین/ یکی همه نوشکامی، یکی همه مهربانی»
از شعر (قسم به انجیر و زیتون)
موسوی گرمارودی: «قسم به ستاره، راست می گویم/ هیچ نوری نیست/ که از بینش تو نصیبی ندارد / ... /
به گلبرگ سوگند/ که در یگانگی مان/ هیچ چیز جز خدا ره ندارد»
گزینه اشعار گرمارودی
علی معلم: «قسم به عصر که پیوسته پوی آواره است/ که بر بساط زمین آدمی زیانکاره است: که یادآور « والعصر ان الانسان لفی خسر» است.

ب. استفاده از الفاظ قرآنی در نام های شعری:

فروغ فرخزاد: آیه های زمینی/ کسی که مثل کسی نیست/ احمد شاملو (الف بامداد):
ابراهیم در آتش/ سهراب سپهری: سوره تماشا/ سیمین بهبهانی: قسم به انجیر و زیتون/ علی موسوی گرمارودی: سوگند به انجیر/ قیصر امین پور: تنفس صبح/ احمد عزیری: نردبان ربنا + دو رکعت شعر.

ج. استفاده وسیع از تلمیح یا اشاره به قصص قرآن:

استفاده وسیع از تلمیح از ویژگیهای شعر معاصر است. تلمیح در شعر شاعران نوپرداز کاربردهای مختلف دارد از آن جمله اند: ایجاد زبان، بیان شعری، معنی آفرینی، رمز پردازی، اغراق، ایجاز در گفتار و گاه نیز فخرفروشی.

1- فروغ فرخزاد:

«آفریدی خود تو این شیطان ملعون را/ عاصیش کردی و او را سوی ما راندی/ این تو بودی، این تو بودی کز یکی شعله/ دیوی اینسان ساختی، در راه بنشاندی/ مهلتش دادی که تا دنیا بجا باشد/ با سر انگشتان شومش آتش افروز» که یادآور آیات «خاق الجان من مارج من نار» و « خلقتنی من نار و خلقته من طین» و: (قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ قَالَ فَبِمَا أَغْوَیتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ)(2) است. و «در پس دیوارهایی سخت پابرجا/ هاویه آن آخرین گودال آتش ها/ خویش را گسترده تا ناگه فرا گیرد/ جسمهای خاکی و بی حاصل ما را»: (فَأُمُّهُ هَاوِیهٌ وَمَا أَدْرَاکَ مَا هِیهْ نَارٌ حَامِیهٌ)(3) و «از چی می گویی حرامست این می گلگون/ در بهشت جویها از می روان باشد/ هدیه پرهیزکاران عاقبت آنجا/ حوری ای از حوریان آسمان باشد»، که یادآور (کَذَلِکَ وَزَوَّجْنَاهُمْ بِحُورٍ عِینٍ)(4)... و (َسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا)(5) و سبز خطانی سراپا لطف و زیبایی/ ساقیان بزم و رهزن های گنج دل/ حسنشان جاوید و چشمان بهشتیها/ گاه بر آنان گهی بر جریان مایل. (یطُوفُ عَلَیهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ... وَحُورٌ عِینٌ)(6) و: «هر چه داریم از تو داریم ای که خود کفتی/ مهر من دریا و خشمم همچو طوفان است/ هر که را من خواهم او را تیره دل سازم/ هر که را من برگزینم پاکدامان است.» : یادآور کریمه: (مَنْ یهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَنْ یضْلِلْ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)(7) و «ما پا به افتاده در راه سجود تو/ رنگ خون گیرد دمادم در نظر ماهان/ سرگذشت تیره قوم ثمود تو»، یادآور (کَأَنْ لَمْ یغْنَوْا فِیهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ)(8) است.

2- سهراب سپهری: از شعر «سوره تماشا»

« در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است/ که رسولان همه از تابش آن خیره شدند/ پی گوهر باشید/ لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید/ و من آنان را به صدای قدم پسک بشارت دادم/ .. ».
«زیر بیدی بودیم/ برگی از شاخه بالای سرم چید و گفتم/ چشم را باز کنید آیتی بهتر از این می خواهید؟/ می شنیدم که به هم می گفتند: / سحر می داند سحر». که تلمیح دارد به: (کَذَلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ)(9) و : «سر هر کوه رسولی دیدند/ ابر انکار به دوش آورند/ باد را نازل کردیم/ تا کلاه از سرشان بردارد » یادآور آیه (فَأَرْسَلْنَا عَلَیهِمْ رِیحًا)(10) است. و: «خانه هاشان پر داوودی بود/ چشمشان را بستیم/ دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش/ جیبشان را پر عادت کردیم/ خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.» که یادآور (وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّهٍ) (11) و نیز آیه (َتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ)(12) است و نیز در شعر صدای پای آب» تلمیحات قرآنی بسیاری دارد از آن جمله است: «من مسلمانم/ قبله ام یک گل سرخ/ جانمازم چشمه، مهرم نور/ دشت سجاده من/ من وضو با تپش پنجره ها می گیرم/ در نمازم جریان دارد طیف، جریان دارد ماه، سنگ از پشت نمازم پیداست/ همه ذرات نمازم متبلور شده است/ من نمازم را وقتی می خوانم/ که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو/ من نمازم را پی تکبیر الاحرام علف می خوانم، پی قد قامت موج/ کعبه ام بر لب آب/ کعبه ام زیر اقاقی هاست/ کعبه ام مثل نسیم، می رود شهر به شهر/ حجرالاسود من روشنی باغچه است» یادآور (وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ)(13) و در همین شعر در جای دیگر می گوید: «و خدایی که در این نزدیکی است/ لای این شب بوها، پای آن کاج بلند/ روی آگاهی آب، روی قانون گیاه» یادآور آیه (وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ)(14). و: « من نمی خندم اگر فلسفه ای، ماه را نصف کند»، (اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ)(15). و در شعر مسافر، « و ای تمام درختان زیب خاک فلسطین/ وفور سایه خود را به من خطاب کنید/ به این مسافر تنها که از سیاحت اطراف طور می آید/ و از حرارت تکلیم در تب و تاب است»، (کلم الله موسی تکلیماً).

3- اخوان ثالث:

الف: اشاره به داستان حضرت عیسی(ع) در شعر «زمستان»
«مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر، پیرهن چرکین/ و: این سرگذشت لیلی و مجنون نبود/ ... / حتی نبود قصه یعقوب دیگری/ این صحبت دو روح جوان از دو مرد بود/ بس دور و دور بود و ندانست هیچ کس کز کوهسار جودی یا کوه طور بود. و: «ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم.../ گاهگه بیدار خواهیم شد زین خواب جادویی/ همچو خواب همگنان غار/ چشم می مالیم و می گوییم: آنک طرفه قصر زرنگار صبح شیرینکار/ لیک بی مرگ استدقیانوس/ وای، وای افسوس» که به داستان اصحاب کهف اشاره دارد.

4- هوشنگ ابتهاج:

«سرگشته در کشاکش طوفان روزگار/ گم کرده همچو آدم و حوا بهشت خویش» که یادآور داستان آدم و راندن ایشان از بهشت است. و: «مگر نوح کشتی به آب افکند/ کمندی به غرقاب خواب افکند» که به داستان نوح اشاره دارد، و: «تن آسایان بلایش برنتابند/ بلی من گفتم آن دام کفر/ ورنه آتش را همان شوق گلستان گشتن است» که یادآور کریمه (یا نور کونی بردا و سلاما) است و نیز «قوتی که فریب دیو/ در رخت سلیمانی، انگشتر را یک جا با انگشتان میبرد/ ما رمز تو را، چون اسم اعظم/ در قول و غزل قافیه می بستیم» که به داستان حضرت سلیمان اشاره دارد و : «بادم عیسی ام گر بنوازی چون نای/ از دل مرده برآورم و دم و اعجاز کنم.» و: «ز چاه قصد رهایی نباشدت، هر چند/ به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی» که به داستان حضرت یوسف تلمیح دارد.

5- محمد رضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)

«از مزرع کرامت عیسی صلیب ندیده/ با داس هر هلال درودیم.» که به : (وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ)(16) اشاره دارد.

6- سیمین بهبهانی:

»و نگاه کن به شتر آری/ که چگونه ساخته شد، باری/ نز آب و گل که سرشتندش/ ز سیراب و حوصله پنداری» یادآور آیه: (أَفَلَا ینْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیفَ خُلِقَتْ)(17). و در شعر «گفت پروردگار است این» به سلوک حضرت ابراهیم اشاره دارد. «گفت پروردگار است این، مهر از افق سر زد/ چون فروشد به تاریکی حکمتش رای دیگر زد/ گفت پروردگار است این، ماه تا نقره افشان شد/ چون به سامان نشد کاوش، رای دیگر مکرر زد» (فَلَمَّا جَنَّ عَلَیهِ اللَّیلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ، فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا)(18)

7- احمد شاملو (ا. بامداد): در کتاب «ابراهیم در آتش»:

«عفونت از صبری است که پیشه کرده ای/ به هاویه وهن/ تو ایوبی/ که از این پیش اگر/ به پای برخاسته بودی/ خضر وارت/ به هر قدم/ سبزینه چمنی/ به خاک/ می گسترد» که یادآور آیه: (فامه هاویه نار حامیه) است و نیز به دو داستان ایوب و خضر در قرآن اشاره دارد.
و: عیسی صلیبی بیهوده مرده است/ و کاج سرافراز صلیب چنان پربار است/ که مریم سوگوار/ عیسای مصلوبش را باز نمی شناسد» که به داستان حضرت عیسی اشاره دارد.

8- قیصر امین پور: در شعر «تنفس صبح»

«پیشانی ات تنفس یک صبح است/ صبحی که انتهای شب یلداست/ ... / تو امتداد کوثر جوشانی/ سرچشمه تو سوره اعطیناست» که یادآور آیه (وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ)(19) و (إِنَّا أَعْطَینَاکَ الْکَوْثَر)(20) است و: «تو شعر نگفته مرا می دانی/ و ز برگ سفید دفترم می خوانی/ آخر به چه مانی که بگویم آنی؟/ تو همچو خودی تو خویش را می مانی» که یادآور (َیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)(21) است. و نیز «ما خویش فرامشان لرزان قدمیم/ اندیشه کنان وادی بیش و کمیم/ خود را و ترا اگر بردیم از یاد/ ما را تو اگر زیاد بردی عدمیم» که به آیه (وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ)(22) اشاره دارد. و نیز «ای عشق زمین و آسمان آیه توست/ بنیاد و ستون و بی ستون پایه توست/ چون رهگذر خسته که می آساید/ آسایش آفتاب در سایه توست» که یادآور آیات: (إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ)(23) و (خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا...)(24) است.

9- طاهره صفارزاده:

«این هرزگان هنر سوز/ که در پناه دولت فرعون/ با فخر و کبکبه/ در خوابهای حشیشی خزیده اند/ یک روز ناگهان/ باران سنگ بر سرشان خواهد بارید» که به آیه (تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ)(25) اشاره دارد. و نیز «ای قوم سرافکنده/ ای سخرگان/ که قدرتتان شیر بیرق است/ از لا اله تا الا الله/ فاصله مرگ و زندگی است / ... / خلیل حامی کرامت انسان بود/ خلیل می دانست/ آتش هم از اراده حق بیرون نیست» که به داستان حضرت ابراهیم اشاره دارد. و نیز « من از گل آمده ام/ و دشمن از آتش/ در خاک/ نور هدایت نیست/ ...» (خلقتنی من نار و خلقتنی من طین)

10- علی معلم:

«قسم به عصر که پیوسته پوی آواره است/ که بر بساط زمین آدمی زیانکاره است» به آیه ( وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْر)(26). و نیز «شب از حضیض نهان سوی اوج می آیند/ چو وقت فتح رسد فوج فوج می آیند» (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا)(27) و: «شب فردای قیامت شب آکنده/ شب دهگانه، شب صبح شکافنده» که تلمیحی است به آیات 2 و 2 سوره فجر (وَالْفَجْر وَلَیالٍ عَشْرٍ) و: (هیهات زمانه انسان که جهول مانند» اشاره دارد به آیه (انا عرضنا الامانه... فحملها الانسان انه کان ظلوما جهولاً) و نیز : « قال الست ربکمی رابلی زدند/ فالی زدند و قرعه تکوین مازدند» که به آیه (الست بریکم قالوا بلی) (، 172) اشاره دارد. و نیز این ابیات که همگی به داستان پیامبران در قرآن اشاره دارد: «گردید چرخ و فلک کو به کو نشست/ آدم ... و نوح به جودی فرونشست/ ایوبها به سفره کرمان کرم شدند/ یعقوب ها به حوصله پامال غم شدند/ موسی بسی ز نیل حوادث امام گرفت/ تا همچو نیل دامن فرعونیان گرفت/ بسیار بت شکست که از سیم کرده بود/ تهمت به بت زدند، براهیم کرده بود/ از رشک لطف جان ملائک ملول ماند/ هیهات بر زمانه که انسان جهول ماند»

11- علی موسوی گرمارودی:

« و فرشتگان/ در چنبر درخت نهاده اند/ و در دستهای برگ/ فاین تذهبون/ ... / آه ای غریب ترین ماهی/ وقت آن است که در دامن یونس بگذرانی/ درنگ جایز نیست». (تکویر، 26) و: «ای روشن خدا/ در شبهای پیوسته تاریخ/ ای روح لیله القدر حتی اذا مطلع الفجر/ ... / تو را در کدام نقطه باید به پایان برد؟/ تو را که چون معنی نقطه مطلقی / الله اکبر/ آیا خدا در تو، به شگفتی نمی نگرد؟/ فتبارک الله احسن الخالقین» و نیز: «یا ذبیح الله/ تو اسماعیل گزیده خدایی/ و رویای به حقیقت پیوسته ابراهیم/ ... / که ایام حج را به چهل روز کشاندی» نیز: «در راستای ظلمت این شام دیر پای/ ای طور می زنم ارنی در بقای تو»، (رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیکَ)(28) و نیز: «ما را تلاوت کنید/ که پاره های آیه خداوندیم/ چون دست به دست هم دهیم/ در شکستن دیوارهای شب/ برخیز!/ تا به نمازی دیگر بایستیم/ .../ و تا این سوی خدا/ تنوره کشان اوج بگیریم/ قاب قوسین، او ادنی/ و آنک سدره المنتهی» و نیز: «کاش فرزند نوح/ در کشتی جان می داشت/ تا من امروز/ اینقدر، با بدان نمی نشستم» که به داستان حضرت نوح اشاره دارد، و نیز «از هیچ سوی/ نه چراغی/ نه قبسی/ موسی واره می سپرم/ با ایمان به رسالتی که دارم/ و کتاب عشقی که در کف/ آه ای جاودان شب/ کوه طور، در همسایگی نیست؟/ همراهم را می گویم: برخیز/ و پای افزاری بدوز از شکیب/ فرعون مردنی است» (َلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ)(29)

12- حسن حسینی:

«دلت پهنه آزمون خدا بود/ ...» یاد آور (اولئک الذین امتحن اتلله قلوبهم...) است.

13- احمد عزیزی:

در شعر «رعشه مینا»: «نیست کس در باغ، تنهائیم ما/ آدم و شیطان و حوائیم ما/ ما همین خاکیم روح آگین شده/ با رسوب رودها رویین شده/ آه ای دریای سد جوع من/ پاسبان میوه ممنوع من» که به داستان آفرینش اشاره دارد. و نیز به آیه (و نفخت فیه من روحی) و نیز: «ای تکلم کرده با روح الامین/ دختر تجریدی زیتون و تین/ ای ملائک بر سلامت صف زده/ عرش بر دامان تو رفرف زده .../ ای زنامت گل چمن آرا شده/ هاجر از اندوه تو سارا شده.../ معجز شق القمر ابروی تو/ لیله الاسرای ما گیسوی تو/ کوثری و ختم قرآن کرده ای/ تو تلاوت را گلستان کرده ای/ کیست کفوت آنکه در صحرای خم/ مست شد از جام اکملت لکم» که اشارات قرآنی بسیاری را در بر دارد. از جمله: ( و التین و الزیتون) و : (جاء ربک و الملائکه صفاً صفا) و (متکئین علی رفرف خضر و عبقری حسان). ( سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله) و: (انا اعطیناک الکوثر) و نیز: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً) در شعر «نخل و خون» و همچنین در شعر «ای تب ربانی: کهکشان را می کشاندم تا رصد/ روی کوه قول هو الله احد» و در شعر شستشو در طین: «خیره شو بر آبی رود رحیم/ بر پلی روی صراط المستقیم» و در شعر رنگهای مرگ: « مرگ ما همواره رنگ آه ماست/ مرگ ما چون سایه ای همراه ماست/ مرگ ما گاهی کرمکی در سیب ماست/ گاه مرگی سالها در جیب ماست» که یادآور آیات (اینما تکونوا یدرککم الموت) و (کل النفس ذائقه الموت) می باشد. نیز در شعر چشمه دختران : «نیست با کم هیچ از قحط کرم/ می خورم یک لقمه نون و القم» که یادآور (نون و القلم و ما یسطرون) است و در شعر جاهلی: «ای زنان ماد مردان عاد/ می برد آخر شما را گرد باد»
که با داستان قوم عاد و عذابی که برایشان نازل گردیده اشاره می کند. و نیز در شعر زن موعود : «خواب چاه اسفلین در سافلین/ خواب قرص لا احب الافلین/ و نیز در «شاخه تفسیر پر می شد ز توت/ تار می زد سوره ای در عنکبوت/ نور بود و طور بود و سور بود/ بر لبان هر گلی شیپور بود» و نیز « کشتی تشبیه لنگر می کشید/ لن ترانی بر افق پر می کشید» و نیز در شعر پاییز لاله ها: «یا خمینی منکر تو منکر است/ یا خمینی نفس تو اولی تر است» که به آیه (النبی اولی المومنین من انفسهم) اشاره دارد.
و نیز در شعر زخم پای: «ما همه زخمیم اما زیر پوست/ آیه خونیم با تفسیر پوست/ ... / بت پرستی مال یک اقلیم نیست/ این تبر در دست ابراهیم نیست/ ... / ای نگهبان شقایق در زمین/ ای بهار رحمه العالمین» نیز در شعر نردبان ربنا که اسم آن نیز نیمه قرآنی است... «ربنا ما را طنین نوربخش/ ربنا آباد ما را نور بخش/ می فروشد بار عصیان در ضمیر/ ربنا دست سمعنا را بگیر» که یادآور آیه (ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان... ) است. «پس کلید عزت ما را بده/ گنجه انا فتحنا را بده» یادآور (انا فتحنا لک فتحا مبینا) است. «خود ضمیر سوره را تفسیر کن/ ما تلاوت زادگان را سیرکن/ این زمین مهد سلام واژه هاست/ این گذرگاه تمام واژه هاست»: (اللهم نجعل الارض مهاداً) و نیز در شعر پارسی «دیوانه ندبه»: «هست این از اولین تا آخرین/ کل شی را امامانی مبین» که یادآور آیات (ثله من الاولین و ثله من الاخرین) و آیه (کل شی احصیناه فی امام مبین) است. و نیز: «ای نیایش مشعلان تاریک تر/ ای خدا نصف کمان نزدیک تر» به: (دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی) اشاره دارد.

د- بهره گیری فراوان از اصطلاحات و تعابیر قرآن و علوم قرآنی:

1- احمد عزیزی:

«خود ضمیر سور را تفسیر کن. ما تلاوت زادگان را سیر کن» و «آن طرفها می توان در آیه زیست/ می توان صد سوره را یک شب گریست» و نیز «شاخه تفسیر پر می شد ز توت/ تار می زد سوره ای عنکبوت» و نیز «تو زکات زخم را دادی به دین/ خمس خونت بر روی زمین» و نیز «زنده تر از سوره سنبل کجاست/ آیه ای گویاتر از این گل کجاست/ روح اینان معبدی دور از تن است/ آب از تفسیر ایشان روشن است» و نیز «نام او را گنجه های گاتهاست/ نام او در توری تورات هاست» و نیز «ای سحر رنگ چه دارد جز نزول/ نیست این باران مگر اشک رسول».

2- فروغ فرخزاد:

«همه هستی من آیه تاریکی است/ که تو را در خود تکرار کنان/ به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد بود».

نتیجه گیری:

چنان که مشهود است شاعران مسلمان با استفاده فراوان از وجوه مختلف قرآن، شعر پارسی را چونان تفسیر ادبی از قرآن به همگان عرضه کرده اند و از این طریق راه را برای آشنایی هر چه بیشتر و انس ایرانیان مسلمان با قرآن هموارتر نموده اند.

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیات علمی دانشکده ادبیان دانشگاه الزهراء(س).
2- اعراف/ 14، 15، 16.
3- قارع/ 9، 10، 11 .
4- دخان/ 54 .
5- انسان/ 21 .
6- واقعه/ 17-22 .
7- اعراف/ 178 .
8- هود/ 68 .
9- الذاریات/ 52 .
10- فصلت/ 16 .
11- انعام/ 110 .
12- بقره/ 7 .
13- اسراء/ 44 .
14- ق/ 16 .
15- قمر/1 .
16- نساء/ 157 .
17- غاشیه/ 17 .
18- انعام/ 76، 77 .
19- تکویر/ 18 .
20- کوثر/ 1 .
21- شوری/ 11 .
22- حشر/ 19 .
23- آل عمران/ 190 .
24- لقمان/ 10 .
25- فیل/ 4 .
26- عصر/ 1 و 2 .
27- نصر/ 1 و 2 .
28- اعراف/ 143 .
29- هود/ 81 .


منابع و مآخذ:
1- قرآن مجید: ترجمه مهدی الهی قمشه ای.
2- تجلی قرآن و حدیث در شعر فارسی: سید محمد راستگو، تهران 78.
3- چون سبوی تشنه: محمد جعفر یاحقی، حامی، تهران، چاپ پنجم 77 .
4- دانشنامه علوم قرآنی و قرآن پژوهی، دو جلد، به کوشش بهاء الدین خرمشاهی، چاپ اول، دوستان- ناهید، تهران 77 .
5- شعر زمان ما(1)، احمد شاملو: محمد حقوقی، نگاه، تهران، چاپ چهارم 76 .
6- شعر زمان ما(4)، فروغ فرخزاد: محمد حقوقی، چاپ سوم، نگاه، تهران 76 .
7- در کوچه باغهای نیشابور: محمد رضا شفیعی کدکنی .
8- کفشهای مکاشفه: احمد عزیزی، المهدی، دوم، تهران 69 .
9- هشت کتاب: سهراب سپهری، طهوری، چاپ هشتم، تهران.
منبع: تهیه و تنظیم: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه؛ (1387)، قرآن و ادب(2) (مجموعه مقالات)، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، چاپ اول.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط