وقف یا نظام خیرات در دوره عثمانی

اوقاف بارزترین عنصر فرهنگی در طول دوران حکومت ترکان عثمانی است و نماد مجسّم هنر ـ با تمام وجوه و ابعاد آن ـ به شمار می آید. به تعبیری، فرهنگ ترک در دوره امپراتوری عثمانی را می توان فرهنگ وقف نام نهاد. امروزه
دوشنبه، 18 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وقف یا نظام خیرات در دوره عثمانی
 وقف یا نظام خیرات در دوره عثمانی

نویسنده: بهاء الدین یدی ییلدیز (1)
ترجمه: علیرضا مقدم (2)


 

چکیده:

اوقاف بارزترین عنصر فرهنگی در طول دوران حکومت ترکان عثمانی است و نماد مجسّم هنر ـ با تمام وجوه و ابعاد آن ـ به شمار می آید. به تعبیری، فرهنگ ترک در دوره امپراتوری عثمانی را می توان فرهنگ وقف نام نهاد. امروزه بخشی از اوقاف نیز به شکل میراث و بقایای مادی قابل مشاهده است.
تنها در بانک اطلاعات تحقیقات عثمانی ـ که مطالعات و نشریات 75 سال گذشته در حوزه تاریخ عثمانی را در بر می گیرد ـ 99 کتاب و 279 مقاله یافت می شود . پاره ای از پژوهش ها به وقف از زاویه تأمین امنیت اجتماعی پرداخته و برخی دیگر نیز روابط وقف ـ مالکیت و بعد اقتصادی وقف را موضوع تحقیق قرار داده اند. در این میان شماری از تحقیقات به زنان واقف اختصاص یافته، برخی از آنها به توضیح اصطلاحات و تعابیر وقفی پرداخته و گروهی نیز نمایی کلّی از اوقاف یک منطقه را نشان داده اند. با این حال، بسیاری از آنها به سبب آنکه با تکیه بر بقایای امروزین اوقاف منطقه انجام یافته، از عمق تاریخی بی بهره اند.
در این مقاله، از تحقیقاتی که در ترکیه دوره جمهوری درباره اوقاف انجام شده، گزارشی ارائه شده است.

کلید واژه ها:

وقف در دوره عثمانی، امپراتوری عثمانی، ترکیه، وقف شناسی، دوره جمهوری، پژوهش‌های وقفی
«مال آن است که در راه خیر صرف شود»(3)
«مسجد و محراب ها بنیاد کرد
پا به پایش دار خیر آباد کرد»(4)

مقدمه:

وقف نهادی دینی، حقوقی و اجتماعی است که در حیات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تاریخ تُرک نقش بسزایی ایفا کرده است. اگر فردی با نیت کسب رضای خدا و برآوردن نیازهای گوناگون مردم، همه یا بخشی از دارایی های منقول و غیرمنقول خود را تا ابد به یک هدف دینی یا نیکوکارانه یا اجتماعی اختصاص دهد، در آن صورت دارایی خود را وقف کرده و در حقیقت یک نهاد وقفی ایجاد کرده است.
به طور خلاصه می توان وقف را نهادی دانست که روح همبستگی و همیاری بین «من» و «دیگری» را معلوم و مشخص می سازد. در پس این رفتار هیچ نوع اجباری وجود ندارد. بر عکس، آنچه وجود دارد ارزش های فرهنگی مانند حس مسؤولیت فردی در قبال انسانیت، احساس خدمت برآمده از وجدان، نیکی، شفقت، تعاون، همبستگی و احساس شعف از فراهم آوردن آرامش مادی و معنوی برای دیگران (چه انسان و چه جاندار دیگر)، و همچنین اراده آزاد آن فردی است که این ارزش ها را آرمان خود قرار داده است.

اوقاف در ترکیه:

درباره اوقاف تا به امروز هم در ترکیه و هم در کشورهای دیگر پژوهش‌های فراوانی صورت گرفته است. تنها در «بانک اطلاعات تحقیقات عثمانی» ـ که مطالعات و نشریات 75 سال گذشته در حوزه تاریخ عثمانی را در بر می گیرد، 99 کتاب و 279 مقاله یافت می شود.(5) این ارقام نتیجه جستجوی کلمات «وقف»، «کلیه»، «عمارت»و «خیرات» در بانک اطلاعاتی مزبور است که شامل بخش بزرگی از کتاب ها، تحقیقات آکادمیک در دانشگاه ها و پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتری است.
بانک اطلاعاتی مذکور به تازگی شکل گرفته و هنوز کنترل های نهایی آن انجام نشده است، از سوی دیگر در جستجو نیز تعداد کلمات مورد جستجو محدود بوده اند؛ از این رو می توان حدس زد که ارقام و آمار به دست آمده بسیار ناقص باشند. با وجود این، اگر محیط و زمان انجام این تحقیقات در نظر گرفته شود، مشخص می شود که خود این آمار نیز چندان کم و کوچک نیستند.
هنگامی که به عناوین این تحقیقات نگاه می کنیم، در می یابیم که اوقاف ـ که یکی از مهم ترین پدیده های تاریخ تُرک در دوره عثمانی بوده است ـ از زوایای مختلف مورد پژوهش و کندوکار قرار گرفته است. خود این امر نشانگر جایگاه پراهمیتی است که وقف در فرهنگ ترک به دست آورده است.
بسان تحقیقات دیگر، در تحقیقات وقف شناسی نیز ریشه و تحول تاریخی این نهاد به طور طبیعی یکی از مهم ترین مسائلی است که پژوهشگران بدان پرداخته اند.
وقف (موقوفه) نهادی حقوقی است و از همان هنگام که در دنیای اسلام پدیدار آمده، موضوع بحث مابین مذاهب اسلامی از منظر حقوقی بوده است. به رغم این مناقشات و بحث ها، وقف در طول تاریخ و به مدد همین نظام حقوقی موجودیت خود را تداوم بخشیده است. به همین دلیل پژوهش هایی که تلاششان تبیین این بعد از وقف بوده است در جایگاه نخست قرار دارند.
از سوی دیگر اوقاف در تاریخ دوره اسلامی ترک، به عنوان بارزترین عناصر و پدیده های فرهنگی، تجسم کننده هنر با تمام وجوه و ابعادش بوده اند. بخشی از اینها امروزه نیز به شکل میراث و بقایای مادی قابل مشاهده هستند؛ به همین علت به عنوان پدیده های بارز فرهنگی، اولین عناصر فرهنگی هستند که توجه شاهدان را به خود جلب می کنند. از این روست که آن بخش از آثار مادی اوقاف که به روزگار ما رسیده اند، موضوع تحقیق و پژوهش مورخان معماری و به ویژه هنر شده است. بدین ترتیب می توان گفت که پژوهش صورت گرفته در حوزه اوقاف بیشتر در چارچوب «آثار وقفی باستانی ـ تاریخی» تحقق یافته اند.
ساخت و ایجاد آثار کوچک تر یا همان عمارت ها (کلیه ها) و نیز روابط بین اوقاف و شهرسازی، در همین چارچوب موضوع تحقیق بوده اند.
بدین ترتیب فرهنگ ترک در دوره اسلامی و تبع آن در دوره عثمانی را می توان «فرهنگ وقف» نام نهاد.
انسان ها پدید آورنده عناصر مختلف فرهنگی هستند. ایجاد کنندگان و بازیگران حوزه وقف نیز از گونه همین انسان ها هستند؛ به همین دلیل بررسی زندگی واقفان و اقدامات آنان، از نخستین موارد و موضوعاتی است که به ذهن پژوهشگران حوزه وقف خطور می کند؛ لذا وقتی کتاب شناسی مذکور در سطح بالا را بررسی می کنیم، می بینیم پژوهش درباره زندگی و آثار واقفان، مناسبت این اشخاص با افراد خانواده خود و نیز دارایی ها و میراث آنها در مطالعات وقف شناسی جایگاه پراهمیتی کسب کرده است.
باز با بررسی کتاب شناسی مزبور در می یابیم که برخی از وقف نامه ها (وقفیه ها) که به مثابه سند تأسیس موقوفه هستند، عمیقاً تجزیه و تحلیل شده اند و برعکس، برخی نیز بدون هیچ گونه تحلیل فقط منتشر شده اند. علاوه بر این، برخی پژوهش ها و مطالعات به بررسی ابعاد اداری، اجتماعی و اقتصادی اوقاف پرداخته اند؛ اوقافی که به زمان ها و مکان های مختلف و یا افراد گوناگون تعلق داشته اند.(6)
پاره ای دیگر از پژوهش ها به وقف از زاویه تأمین امنیت اجتماعی پرداخته اند. برخی نیز روابط وقف ـ مالکیت و نیز بعد اقتصادی وقف را موضوع تحقیق خود قرار داده اند. در این میان تعدادی از این پژوهش ها به زنان واقف اختصاص یافته اند و شماری نیز در صدد توضیح و تبیین اصطلاحات و تعابیر وقفی برآمده‌اند.
گونه ای دیگر از پژوهش ها بر آن بوده اند که نمایی کلی از اوقاف یک منطقه به دست دهند. با این حال، بسیاری از آنها به سبب آنکه با تکیه بر بقایای امروزین اوقاف منطقه انجام یافته اند، از عمق تاریخی بی بهره اند.
مناسبات میان اوقاف و شهر و شهرسازی؛ یعنی: بناهایی که به عنوان موقوفه ساخته شده اند، یا بناهایی که به وسیله یک مؤسسه وقفی مورد تعمیر و بازسازی قرار گرفته اند، همچنین خانه ها، کاروانسراها و دیگر کارگاه های وقفی و حتی مقبره ها، از موضوعات مورد بررسی در حوزه وقف شناسی به شمار می آیند. در این باره برخی از مطالعات وقف شناسی در اطراف مفاهیم «کلیه» و «عمارت» شکل گرفته اند.
در حوزه وقف شناسی برخی پژوهش ها اوقاف یک شهر یا منطقه و یا تمام ترکیه را مدنظر قرار داده و به بررسی آنها پرداخته اند. برخی نیز انواع وقف از قبیل اجاره، اقطاع و غیره را موضوع تحقیق خود قرار داده اند.
در حکومت عثمانی معمولاً مقدار درآمد اوقاف تا یک سوم جزء درآمدهای دولت بوده است. از سوی دیگر یک سوم اراضی کشور نیز موقوفه بوده اند؛ از این رو مسائلی همچون مناسبات بین اوقاف و حکومت ها، اوقاف و سیاسی، اراضی وقفی، اسکان و کلونیزاسیون اهمیت یافته اند و موضوع برخی از مطالعات وقف شناسی قرار گرفته اند.
علاوه بر موارد فوق الذکر، پژوهش‌های مختلفی درباره نقش اوقاف در جامعه و با موضوع ارتباط وقف با مسائلی همچون دین و مؤسسات دینی، سازمان های اجتماعی، صندوق های خیریه، یکپارچگی اجتماعی ـ فرهنگی، طبقه بندی اجتماعی، تغییر و تجدد اجتماعی و نیز تمدن، فرهنگ و علم، صورت گرفته است.
وقف امری است که در درون فعالیت های اقتصادی نیز قرار دارد؛ از این رو، پول ها و اعتبارات وقفی، بانکداری، تجارت و صنایع و مؤسسات مرتبط با اینها از قبیل کاروانسراها، حمام ها، کارخانه ها و جنگل های وقفی از دیگر موارد و موضوعات مورد بررسی در مطالعات وقف شناسی بوده اند.
همان طور که مشاهده می کنیم، وقف با همه حوزه های جامعه و تمام ابعاد فرهنگ در ارتباط است.
بررسی ساختار تشکیلاتی چنین نهادی بی شک خود یکی از موضوعات دارای اولویت برای محققان خواهد بود.
سطوری که قلمی شد، نمایی کلی از پژوهش هایی که در ارتباط با اوقاف در ترکیه دوره جمهوری انجام گرفته است ارائه داد.
این نمای کلی نشان می دهد که بی تردید نهاد وقف یکی از نهادهای بنیادینی است که در دوره اسلامی تمدن ترک، در تمام حوزه های جامعه و فرهنگ از تعلیم و تربیت گرفته تا هنر، از همبستگی اجتماعی تا شهرنشینی، از شبکه های مواصلاتی تا فعالیت های علمی حضوری چشمگیر دارد.
ابعاد گوناگون این نهاد از نیمه دوم قرن نوزدهم به این سو در ترکیه و دیگر کشورها به شکلی روزافزون و از زوایای مختلف بررسی و مطالعه شده است. با وجود این، از آنجا که این بررسی ها و روش های به کار رفته در آنها برای فهم کامل ساختار واقعی نهاد و جایگاه آن در اجتماع کافی نیست، لذا مقالاتی هم منتشر شده اند که به ضرورت تأسیس انستیتوی مطالعات وقف شناسی،(7) تحول در روش های تحقیق در این حوزه،(8) ایجاد بانکهای اطلاعاتی(9)و استفاده از اینترنت در گردآوری و انتشار این اطلاعات(10) پرداخته اند.

تلاش های کوپریلی و بارکان:

مرحوم محمد فؤاد کوپریلی در ترکیه نخستین دانشمندی بود که همچون دیگر حوزه های علوم اجتماعی، در موضوع اوقاف نیز رویکردهای روشمند را مطرح کرد. او در سال 1938 م طی مقاله ای نشان داد که صرفاً با بررسی بعد حقوقی مؤسسه وقف، نمی توان به ماهیت واقعی آن پی برد؛ لذا ضروری است وقف با یک دیدگاه تاریخی کلّی نگر و در داخل یک چشم انداز تاریخی بررسی شود.
او معتقد بود اگر اسناد مرتبط با وقف با این نگاه بررسی و واکاوی شوند، ابعاد بسیاری از تاریخ جامعه و فرهنگ نیز آشکار خواهد شد. او برای این مدعای خود نمونه هایی نیز مطرح کرده است.(11)
در همان دوره عمر لطفی بارکان، در کنار دیگر مطالعات خود، به مساله وقف و منابع مرتبط با تاریخ وقف نیز پرداخت. او نهاد وقف را به ویژه از زاویه تاریخ اقتصاد و تاریخ شهرنشینی مورد بررسی قرار داد. تحقیقات او بعدها افق های جدیدی پیش روی پژوهشگران باز کرد.(12)
به عنوان مثال، بارکان در مقاله با اهمیت خود «مطالعات درباره نحوه ایجاد و کارکردهای مجموعه های عمارت در امپراتوری عثمانی از منظر تاریخ شکل گیری و توسعه شهرها»(13) می نویسد که مجموعه بنگاه ها و مؤسساتی که به آنها «عمارت» و یا «کلیه» گفته می شد، در شکل گیری و توسعه شهرها در حکومت عثمانی و نیز حیات اجتماعی و اقتصادی کشور نقش بسزایی ایفا کرده است. او می افزاید: این مراکز و بنگاه ها به طور کلی در اطراف یک مسجد مجتمع بودند و شامل این موارد می شدند: مؤسسات دینی، فرهنگی و کمک های اجتماعی مانند مدرسه، مجل پخت و پخش غذا، تابخانه (خوابگاه مسافران و مهمانان)، بیمارستان (تیمارخانه، دارالشفاء)، حمام و کاروانسرا؛ تأسیسات بلدی (شهری) مانند اقامتگاه کارمندان و کارگران فراوان این مؤسسات، شبکه آب و فاضلاب و ... ؛ و سرانجام تأسیسات و محل های انحصاری مانند تیمچه ها و بازارهای سرپوشیده، نانوایی، آسیاب، کارگاه های تولید شمع، رنگرزی، کشتارگاه، باشخانه، میادین عید و بازار، جندره و ... که با هدف فراهم آوردن یک درآمد مستمر برای مراکز و بنگاه های مذکور ساخته می شدند و هر کدام به صنفی از صاحبان صنعت و تجارت اختصاص داشتند. او سپس بیان می دارد که این «مجموعه های عمارت» عموماً هسته شهرهای تازه ساز و یا محله های تازه ساز یک شهر قدیمی را تشکیل می داده اند. اگر نقشه توپوگرافی بورسا، ادرنه، استانبول و نیز بسیاری شهرهای واقع در آناتولی و بالکان بررسی شود، مشاهده خواهد شد که این شهرها چگونه در اطراف گروهی از بناهای باستانی، که تشکیل مجموعه عمارت می داده اند، شکل گرفته اند.
بعد از اثبات این موضوع، بارکان برای آنکه نشان دهد در حکومت عثمانی چگونه از طریق وقف و به واسطه تشکیلات دارای خودمختاری اداری و مالی و شخصیت حقوقی، خدمات شهری، تعاون اجتماعی، امور دینی و فرهنگی و امکانات تجاری و ارتباطاتی در خدمت منافع عموم بوده اند، و نیز آنکه گستره و اهمیت این امر به چه میزان بوده است، آمار و ارقامی از دفاتر نفوس و تحریر (ثبت احوال) آغاز قرن شانزدهم میلادی (دهم هجری) ارائه می دهد. بر این اساس درآمد کل ایالت آناتولی (14) در سال های 1530 ـ 1540، 79784960 آقچه بوده و 17 درصد این درآمد از آن اوقافی بوده است که به امور دینی و فرهنگی اختصاص یافته بودند. با استفاده از این درآمد مخارج 45 عمارت، 342 مسجد جامع، 1055 مسجد، 110 مدرسه، 626 زاویه و خانقاه، 154 معلم خانه، یک قلندرخانه، یک مولوی خانه، 2 دار الحفّاظ و 75 تیمچه و کاروانسرای بزرگ پرداخت می شد؛ به علاوه مقرری 121 مدرس، 3756 خطیب، امام و مؤذن، 3299 شیخ، شیخ زاده، قیّوم، طلبه و متولی (مدیر موقوفه) نیز پرداخت می شد.
باز براساس یافته های بارکان، در همان تاریخ ها در ایالت های دیگر نیز وضعیت مشابهی وجود داشته است. برای مثال در ایالت قرامان 14 درصد، ایالت روم 15/7 درصد، ایالت های حلب و شام 14 درصد، ذوالقدریه 5 درصد و روم ایلی 5/4 درصد درآمد کل از آن اوقاف بوده است.
با استفاده از این درآمدها، خدماتی همچون خدمات مذکور در سطور بالا ارائه می شده است.(15) میزان ذکر شده فقط درآمد اوقاف از اراضی زراعی بود. علاوه بر این اوقاف دارای منابع درآمدی در داخل شهر از قبیل مسکن ها و کارگاه ها، بوده اند و مواردی مشابه آن بود.

آسیب شناسی مطالعات وقف شناسی:

به رغم این بحث های روشمند و تجارب مفید، اما مطالعات وقف شناسی ـ که در سطور بالا با توجه به موضوعات و خطوط اصلی شان به اجمال معرفی شدند ـ نتوانسته اند از چنان شمولیتی برخوردار باشند که انسان و جامعه را با همه ژرفای تاریخی و ابعاد فرهنگیشان پوشش دهند. البته این کاری مشکل است؛ چرا که تاریخ ترک، به ویژه تاریخ دوره عثمانی پیچیده و مغلق است. اما از سوی دیگر منابع سرشاری در دست است که می توان در تحلیل این تاریخ از آنها استفاده کرد.(16) در هر حال تبیین و توضیح نه فقط کلیت تاریخ عثمانی، بلکه تبیین کلیت هر یک از نهادهای آن با انجام چند پژوهش و بررسی کاری دشوار است. به همین علت، برای آنکه در آینده مقایسه پژوهش هایی که در محدوده کوچکی انجام گرفته اند، میسر باشد، لازم است همگی با روش های مشابه و به شکلی بسامان و سیستماتیک صورت بگیرند.

رویکردهای سه گانه در پژوهش‌های مربوط به اوقاف و موقوفات:

از این رو نگارنده بر این باور است که با استفاده از روش سونداژ Sundaj و رویکردهای سه گانه می توان در اندک مدتی اوقاف دوره عثمانی را به شکلی قابل فهم تر درآورد. این رویکردها را به صورت زیر می توان طبقه بندی کرد:(17)

رویکرد کرونولوژیک (تاریخی) و افقی؛(18)

ـ رویکرد جغرافیایی و عمودی؛(19)
ـ رویکردی که توجه به ساختارهای درونی کلیه و به ویژه تحلیل همه جانبه حیات اجتماعی ـ فرهنگی موجود در آن از زمان تأسیس تا به امروز دارد.(20)
در رویکرد نخستین، زمان به دوره هایی معین تقسیم می شود. در دومی تعداد معدودی منطقه محدود انتخاب می شود که بتواند نماینده تمامی جغرافیای عثمانی باشد. در سومی نیز آن تعداد کلیه انتخاب می شود که بتواند نماینده همه کلیه های مورد استفاده در دوره عثمانی باشد.
بدین ترتیب می توان به آسانی به موضوع نزدیک شد و آن را از زوایای گوناگون بررسی کرد و آزمود.
با مطالعاتی که با این سه رویکرد و در چارچوب روش های مشابه و اصول یکسان و نیز در بازه زمانی معقول انجام می گیرند، می توان نمای کلی نقش و اهمیت اوقاف در نظام فرهنگی ترک و ساختار اجتماعی ـ اقتصادی آن را ترسیم کرد.
با استفاده از این سه روش و رویکرد تحقیقی، برخی پژوهش ها انجام گرفته است: پژوهش نگارنده با عنوان «مؤسسه وقف در ترکیه قرن هیجده، یک بررسی تاریخ اجتماعی»(21) اولین نمونه رویکرد نخستین است.
ن.اوزتورک با به کار بردن همین روش، که رویکردی تمامیت نگر و جدید در مطالعات وقف شناسی است، پژوهشی با عنوان «نهاد وقف در چارچوب تاریخ تجدد ترک» انجام داده و بر آن بوده تا سیر تحولات اوقاف ترک در سده های 19 و 20 را تبیین کند.(22)
حسن یوکسل نیز با روشی مشابه پژوهشی با نام «نقش اوقاف در حیات اجتماعی و اقتصادی عثمانی (1585 ـ 1683)» انجام داده و نمای کلی وقف در سده 17 را ترسیم کرده است.(23)
بدین ترتیب نمای کل اوقاف ترکیه از سده 16 تا به امروز ترسیم شده است.
برای رویکرد جغرافی ـ عمودی می توان پژوهش ا. بالتا درباره اوقاف منطقه سیروز را مثال زد. (24) در این پژوهش وضعیت وقف در سده های 15 و 16 در منطقه سیروز بررسی شده است. در این پژوهش علاوه بر آنکه سیاهه اوقاف دویست ساله سیروز ارائه شده، از زوایای گوناگون نیز ارزیابی شده اند.
اگر این تحقیق ـ براساس چارچوبی که برای رویکرد جغرافی ـ عمودی مشخص کردیم ـ سده های پس از قرن 16 را نیز در بر بگیرد و از لحاظ تحلیلی هم کمی عمیق تر به مسائل نگاه کند، بی تردید در درک فهم مسأله وقف بسیار موفق تر خواهیم بود.
براساس یافته های این پژوهش، موضوع مالکیت اراضی بزرگ در مناطق مرزی، بسان آنچه در سیروز وجود داشت، موضوعی بوده که در اثنای فتح بالکان با حساسیت بسیار با آن برخورد می شده و این رفتار، متأثر از حساسیت اوضاع متصرفات بوده است. مسأله صرفاً نظامی نبود. سعی بر آن بود که هم قبل و هم بعد از فتح، منطقه از لحاظ فرهنگی و ایدئولوژیکی برای یکپارچه شدن با سیستم عثمانی آماده شود. برای اشراف و متنفذان غیرنظامی و گرو های دینی محلی نیز امتیازاتی شناخته می شد و از سوی دیگر به منظور اصلاح بافت جمعیتی، از آسیای صغیر جمعیت بدانجا تزریق می شد. در میان این مهاجرها دراویش، شیوخ، باباها و اَخی ها وجود داشتند که در جاهای مختلف منطقه به ویژه در نقاط استراتژیک زاویه های خود را برپا می داشتند.
نخستین زاویه در سیروز از آن ملا بهاءالدین پاشا است. بعد از آن نیز صوفی علی بیگ، درویش مصطفی چلبی، مجنون بابا و دیگران قرار دارند.
این مؤسسات با اوقاف جدید مورد حمایت قرار می گرفتند. در تحکیم فتوحات نقش وقف جایگاه نخست را دارا بود. همچنان که در مسلمان شدن مردم محلی نیز مؤثر بوده است.(25)
در سیروز قره خلیل پاشا جندرلی،(26) پسرش علی پاشا و پسر زاده اش ابراهیم پاشا موقوفاتی ایجاد کرده اند. قصبه ها و شهرهایی که این اوقاف در آنها ایجاد می شد به مراکز واقعی اقتصادی منطقه تبدیل می گشت.
علی پاشا کاروانسرا و ابراهیم پاشا راسته بازار (بزّازستان (27)) را در سیروز بنا کرد. این بنگاه ها با درآمدهای وقفی اداره می شدند.(28) اسلیمه خاتون، خواهر ابراهیم پاشا، نیز در سیروز مسجدی بنا کرد و بخشی از ثروت خود را به تعمیر موقوفاتی که پدرانش بنا کرده بودند اختصاص داد. (29)
نویسنده، همچنین با نگاه به موقوفه معبد مارگارید و موقوفه سراسقف سیروز، به تحلیل این مسأله می پردازد که ترکان بعد از فتح، دارایی هایی را که پیش از آن در تصرف کلیسا بوده اند به اوقافی تبدیل می کردند که باز عواید آنها صرف کلیسا شود. به واقع نیز هنگام ثبت و تحریر انسانها و املاک در مناطق مفتوحه در اثنای فتح از سوی عثمانی، دارایی های کلیسا به شکل ملک، وقف و بعضاً به شکل تیمار ثبت شده اند، که در میان این قیدها بیش از همه اصطلاح «وقف» به چشم می خورد. (30) این گونه اعمال و رفتار نشانگر مسامحه عثمانی ها در قبال ادیان و فرهنگ های مختلف است.
نمونه دیگری از رویکرد جغرافی ـ عمودی، تحقیق نگارنده درباره موقوفات استان اردو است که هنوز نیز ادامه دارد. براساس اطلاعات اولیه گردآوری شده در این استان مابین سال های 1313 ـ 1921 م، 512 موقوفه ایجاد شده که وقف نامه 138 موقوفه امروزه موجود است و قدیمی ترین آنها تاریخ 1313 م، را داراست.
بسیاری از اوقافی که در اردو از آغاز قرن 14 به بعد ایجاد شده اند، تا اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 برپا بوده اند. اگر 512 موقوفه موجود در منطقه را براساس زمان بندی تاریخی و کارکردشان طبقه بندی کنیم، در میان اوقاف مربوط به سده های 14 ـ 16 م، زاویه ها و تکیه ها به نسبت بیشتر به چشم می خورند. مکان هایی که بیشتر شبیه مراکز فرهنگی موجود در برخی کشورهای اروپایی امروزین بوده اند. برعکس، در میان موقوفات ایجاد شده از سال های 1700 م به بعد، تعداد اوقاف مربوط به مساجد در حد بسیار زیادی افزایش یافته است. این چنین تغییری را می توان نشانه گذار از فرهنگ تکیه به فرهنگ مسجد دانست.
بی تردید برای تبیین و توضیح این تغییر و مسائلی شبیه این مورد، باید با روشی مطابق آنچه در بالا بدان اشاره شد، اوقاف منطقه در داخل کلیت تاریخی و اجتماعی آن منطقه مورد تحلیل و تفسیر قرار بگیرد.
در خصوص رویکرد سوم نیز که به بررسی عمارت ها و کلیه ها به عنوان مهم ترین جزء تشکیل دهنده بافت شهرهای بپا شده در دوره اسلامی می پردازد پژوهش هایی صورت گرفته است. نمونه مهم این گونه، تحقیق فخری اونان با نام «کلیه فاتح» است.(31) اونان در این بررسی ، علل تأسیس کلیه فاتح، ساختار فیزیکی، وضعیت اقتصادی، نحوه مدیریت و نظارت، کارکنان و وظایف و روابط آنها با یکدیگر، نیز زندگی روزمره این افراد و سرانجام تأثیرات کلیه در حیات آموزشی، علمی و مدیریتی عثمانی را عموماً با تدقیق در مجموعه اسناد موجود در آرشیو عثمانی نخست وزیری، آرشیو اداره کل اوقاف و منابع حوزه عثمانی ـ البته در حدی که منابع اجازه می دهند ـ بررسی و ارزیابی کرده است.
البته پرداختن به تغییرات و تحولات کلیه از زمان ایجاد تا به امروز نیز از نظر محقق دور نمانده است. بی شک این پژوهش منحصر به فرد، در فهم کلیه های دوره عثمانی، که هر کدام یک نهاد وقفی بوده اند، و به تبع آن فرهنگ ترک، تأثیر بسیاری خواهد داشت. با وجود این، اگر اطلاعات و داده هایی از منابع دیگر به ویژه «سجل های شرعی استانبول» نیز تجزیه و تحلیل می شد، تحلیل ها و ارزیابی ها در خصوص حیات اجتماعی و فرهنگی داخل کلیه ها بسیار پربارتر می گشت. از سوی دیگر محقق می توانست کتاب هایی را که افراد شاغل در کلیه ها تألیف کرده اند و یا کتاب هایی که مدرسه کلیه تدریس می شده اند با توجه به تغییرات و تحولات صورت گرفته در طول زمان تحلیل کند. بدین ترتیب ابعاد دیگری از کلیه آشکار می شد.
علاوه بر برخی مطالعات درباره کلیه ها از دیدگاه تاریخ صنعت و هنر (32) و همچنین بررسی های عمومی، رساله م.ع. یدی ییلدیز با عنوان «کلیه ییلدیریم (یلدرم) و اولوجامع از آغاز تا به امروز» (33) و برخی تحقیقات دیگر (34) نیز در راستای رویکرد سوم بوده اند.
با این همه برای درک کامل حیات اجتماعی و فرهنگی موجود در درون کلیه ها، لازم است تعداد این گونه بررسی ها افزایش یابد و تحلیل ها و تفسیرها نیز عمیق تر شود.
شایان ذکر آنکه برای تبیین و تفهیم کامل مسأله وقف در تمدن اسلامی و به ویژه دوره عثمانی، لازم است تعداد تحقیقات نه فقط در حوزه کلیه ها، بلکه با رویکردهای دیگر هم افزایش یابد و مناطق و مواردی که در خصوص آنها تا به حال هیچ پژوهشی صورت نگرفته است، مورد توجه قرار بگیرند تا امکان تعمیم وجود داشته باشد.
همچنین در کنار تحقیقات جدید، باید با استفاده از تحقیقات گذشته، بررسی های عمومی نیز صورت گیرد تا هم به ما در فهم درست تاریخ یاری رساند و هم افق های تازه و جهت دهنده ای برای پژوهش‌های جدید بگشاید.

تعریف غلط از وقف:

زمانی که در نیمه قرن 19 و اوایل قرن 20، کشورهای غربی ممالک اسلامی را تحت حاکمیت خود درآوردند، با اموال و دارایی های وقفی مواجه شدند که امکان دستبرد به آنها وجود نداشت. این وضعیت، بهره برداری از اموال و دارایی های مزبور را با مشکل مواجه می ساخت؛ از این رو و به ویژه در پژوهش‌های شرق شناسان درباره نهاد وقف، سعی بر آن بود تا مسأله از لحاظ حقوقی مورد تجزیه و تحلیل، و به معنای درست تر مورد انحلال و فروپاشی قرار گیرد. بدین ترتیب همه دقت ها بر روی مفهوم وقف متمرکز بود. از آنجا که این مفهوم در قرآن نیامده، با اصرار به منشأ و خاستگاه نهاد وقف پرداخته شد.
وقف کلمه ای است عربی به معنای ایستاندن و بازداشتن. بدین سبب این نظریه مطرح شد که نهاد وقف در سرزمین های اسلامی باعث معطل ماندن پتانسیل های اقتصادی و عقب ماندگی اقتصادی این جوامع می شود. این دیدگاه های منفی درباره اوقاف به ترکیه هم سرایت کرد که نابسامانی اوضاع اقتصادی در دوره فروپاشی حکومت عثمانی نیز در این امر بی تأثیر نبود. نتیجه چنین نگاهی ضبط اوقات و تمرکز مدیریت آنها بود.
حتی بخش بزرگی از اوقاف را از بین بردند، حال آنکه با چنین رویکردی تنها یک بعد نهاد وقف یعنی «عقارات» مطرح می شود و وقف در چارچوب آن مورد بررسی قرار می گیرد. در نتیجه از آنجا که کلیت نهاد در نظر گرفته نمی شود و هدف اصلی از دید دور می ماند، نتایج اشتباه و ناقصی به دست می آید.
بعد مهم تر و اصلی نهاد وقف در مفهوم «خیرات» تجلی دارد؛ از این رو برای فهم درست مسأله وقف باید مفهوم «خیرات» از زاویه روابط بین نظام های فرهنگی و اجتماعی بررسی شود و تاریخ اوقاف با تکیه بر این مفهوم بررسی و ارزیابی گردد.
بارکان در پژوهش فوق الذکر به ویژه در موضوع «مجموعه عمارت های وقفی»، توانسته به اصل مساله وقف دست یابد. به باور او، می توان تحت عنوان «نظام عمارت»، مکانیزم شهرنشینی و خدمات عمومی را که اوقاف پدید آورده اند بررسی کرد. به راستی نیز چنین به نظر می رسد که این شکل گیری در اطراف کلیه ها و به مدد اوقاف را، می توان تحت نام «نظام عمارت» مورد تحقیق قرار داد. با این همه اگر بخواهیم مسأله وقف را با رویکردی کلی نگر تجزیه و تحلیل کنیم، روشن است که امکان تبیین این مسأله پردامنه و پیچیده با استفاده از نظام عمارت وجود ندارد.
به واقع یکی از عرصه هایی که وقف به شکلی بسیار باشکوه متظاهر شده است، همانا عمارت های ساخته شده به صورت مجموعه است؛ اما با این حال همه آگاهیم که در خارج از این شکل نیز از طریق وقف خدمات مادی و معنوی به گونه ای که در نگاه نخست به ذهن آدمی خطور نمی کند، ارائه شده است. اتفاقاً در دیگر پژوهش‌های بارکان تحقیق در این خصوص به چشم می خورد. بدین ترتیب نظام و سیستمی لازم است که بتواند با بهره گیری از تمامیت و شمول خود، مسأله وقف را تفهیم کند؛ به اعتقاد نگارنده این سیستم می تواند «نظام خیرات» (خیریه) باشد.
در اسناد مرتبط با موقوفات و دیگر منابع و آثار دوره عثمانی به راحتی می توان مشاهده کرد که ترکان مفهوم «خیرات» را به شکلی آگاهانه به کار می برده و حکومت و جامعه از آن به عنوان یک نظام (سیستم) بهره می برده اند. حتی می توان گفت که روح «خیرات» در مملکت عثمانی به یک روح اجتماعی تبدیل شده بود. این نظام می تواند هم اساس دینی و فلسفی اوقاف ترک، به ویژه تمام اوقاف دوره اسلامی، و هم نوع تطبیق و اجرای آن ها را تبیین کند. نکته قابل توجه آنکه اگر چه شاید نتوانیم ادعا کنیم که این نظام بعد از روند تحول دویست ساله خود، در حافظه مردم ترک به طور کامل حضور و حیات دارد، می توانیم به صراحت بگوییم که در رفتارهای این مردم تأثیر دارد.
کاملاً واضح است که نمی توان همه اوقافی را که در گستره جغرافیایی حکومت عثمانی و در مدتی بیش از 600 سال ایجاد شده و مورد استفاده بوده اند، در یک مقاله مطرح، معرفی و یا تحلیل کرد. بنابراین آنچه ما به دنبال آن هستیم تلاش برای یافتن و تبیین نظامی است که روح موجد این نهاد است؛ و نظامی که می توان از آن در تبیین و توضیح اوقاف سود برد ـ چنان که در بالا نیز اشاره شد ـ نظام «خیرات» است. اگر این نظام به درستی فهمیده شود، در سایه نمونه های ارائه شده می توان درباره چگونگی کارکرد نهاد وقف در حکومت عثمانی یک تصور کلی به دست آورد.

اوقاف و مدینه فاضله:

آدمی در هر زمانی در جستجوی صلح و آرامش و زندگی سعادتمند بوده است. انسان امروزی نیز برای نیل به این هدف خواسته هایی از این قبیل دارد: تداوم پیشرفت اجتماعی و اقتصادی، حفظ طبیعت و محیط زیست، دسترسی به استانداردهای بهتر زندگی، احترام به حقوق بشر، داشتن محیط زندگی سالم و امن که در آن همه بتوانند به خدمات عمومی اساسی دسترسی داشته باشند و سرانجام همبستگی و همکاری جهانی برای جلوگیری از امحاء هویت ها و تنوع های فرهنگی.
در دنیای امروزی در عین حال که از حق برخورداری از آزادی های بنیادین افراد دفاع می شود، به همان افراد خاطرنشان می شود که در قبال حفظ حقوق دیگر انسان ها و نسل های آینده مکلف هستند. از همه خواسته می شود در جهت بهبود افکار عمومی نقشی فعال ایفا کنند؛ از مؤسسات غیرانتفاعی و از همه فعالان منسوب به بخش خصوصی و بخش دولتی خواسته می شود تا در چارچوب مسؤولیت پذیری اجتماعی حرکت کنند.
برای ایجاد دوباره تعادل در میزان پراکندگی درآمدها، سازمانی بین المللی شکل می گیرند. برای مثال برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد (Hbital II) تنها یکی از این سازمانهاست. به عقیده برخی این برنامه در اصل رؤیای یک انقلاب اخلاقی (Etyhique) از سوی تمام بشریت است.
به واقعیت پیوستن این رؤیا در گرو رهایی «من» از منیت، و تکامل و شخصیت یابی انسان، پذیرش موجودیت دیگری، کمک به تکامل و شخصیت یابی وی، ایجاد همبستگی با این هدف و حاکم شدن نوع دوستی، و نه خودخواهی، است.
در اصل این حس تعاون و تلاش برای تحقق آن، که دنیا امروزه در پی آن است، چیزی است که خمیر مایه تمدن مردم ترک از آن شکل گرفته است.
این فلسفه تعاون را فیلسوف ترک فارابی در دهه چهل سده دهم میلادی در اثر مشهور خود المدینة الفاضله (آرمان شهر) نظام مند کرده است. (35)
به اعتقاد فارابی، انسان به تنهایی نمی تواند خود را به تعالی برساند. «تنها با اجتماع تعداد زیادی از انسان ها که در تعاون با همدیگر باشند»، می توان به تعالی، که هدف آفرینش است، دست یافت. شهری که امر تعاون را وسیله نیل به سعادت واقعی قرار می دهد، آن مدینه فاضله است. جامعه ای که اعضای آن برای به دست آوردن سعادت به یکدیگر کمک می کنند، جامعه ای آرمانی است. ملتی که شهرهای آن برای رسیدن کشور به سعادت به همدیگر یاری می رسانند، ملتی کامل، با فضیلت و جهان شمول نیز در صورتی پدید می آید که ملت های درون آن به همدیگر کمک کنند که همه به سعادت نایل شوند.(36)
علی چلبی قنالی زاده، از متفکران عثمانی در قرن 16 م، بیان می دارد این مجموعه فاضله و سعادتمند که فارابی طراحی کرده بود در زمان سلطان سلیمان قانونی به واقعیت پیوسته است.(37) منظور او همان مجموعه هایی است که بارکان آنها را «مجموعه های عمارت» نامیده است. به راستی نیز می توان ادعا کرد که در این دوره انسان آن روز توانسته بود به چنین هدفی یعنی زندگی در مجموعه ای سعادتمند نزدیک شود.
عاملی که در پشت پرده این موضوع قرار داشت اوقاف و به تعبیر درست تر «نظام خیرات» بود که می توان آن را در کنار دو بخش خصوصی و دولتی (عمومی)، بخش سوم آن دوره نامید.
حکم ارزشی ای که این اراده را در تاریخ دوره اسلامی ترک پایدار ساخت، اراده ای که امروزه دنیا در پی دست یافتن به آن است، این آیه شریفه بود: «ولکلّ وجهة هو مولّیها فاستبقوا الخیرات)؛ و برای هر کسی قبله ای است که وی روی خود را به آن [سوی] می گرداند پس در کارهای نیک بر یکدیگر پیشی بگیرید.» (38)
در فرهنگ ترک خیرات این گونه تعبیر می شد: هر نوع رفتار و اثری که انسان را در سایه روح همبستگی به سعادت دو دنیا برساند؛ و این کاری برآمده از عشق است. نه تنها کمک های مادی، بلکه سخنی زیبا و حتی رویی خندان نیز از نیکی ها و خوبی ها محسوب می شود. اعتقاد بر این بود که دوست داشتن انسان ها و همه جانداران و تلاش برای به دست آوردن دل ها و شادکردن انسان ها عبادت است. یوسف خاص حاجب در کتاب قوتاغوبیلیگ (قرن پنجم هجری) این گونه می گفت: «... تو از همه نیک تر باش و همیشه نیکی کن».(39)

وقف در اسلام:

بدین ترتیب می توان وقف در اسلام را این گونه تعریف کرد: هر گاه یکی از عناصر جامعه مسلمین را برانگیزد تا بخشی از اموال شخصی خود را به نهادی در خدمت عموم سوق دهد، این عمل را وقف گویند. موقوفات که در واقع محصول این عمل و یا به بیان دیگر ارزش ها هستند، در برخی ادوار جامعه اسلامی، در تمام ابعاد حیات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حضور پررنگ تر داشته اند.
وقف در اسلام دارای دو عنصر پراهمیت است: نهادی که به طور مستقیم به ارائه خدمات می پردازد که همان «خیرات» است؛ و منابع درآمدی که به منظور تداوم حیات و خدمات این نهاد به جامعه ایجاد شده است که همان «عقارات» است. به اسنادی هم که این دو عنصر وقف را تشریح و چگونگی مدیریت منابع درآمدی و خدمات مورد نظر را مشخص می کنند «وقف نامه» (وقفیه) گفته می شود. از این وقف نامه ها می توان دیدگاه های انسانی و جهانی واقفان ترک و نیز داده های فراوانی را که به کار توضیح واقعیت های وقف می آیند، به دست آورد.
این داده ها به ما این امکان را می دهند که عناصر نظام فرهنگی حیات دهنده به مؤسسه وقف را شناسایی کنیم. در وقف نامه اوقافی که ترکان از ترکستان گرفته تا مرزهای اروپای غربی برپا داشته اند، به آیه قرآنی «و أن لیس للإنسان إلّا ما سعی»؛ و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست؛ (40) و حدیث نبوی: «اگر کسی اراضی مرده را احیا کند، مالک آن می شود» استناد و به اصرار تأکید می شود که دارای وقف شده حاصل دسترنج واقفان و ثروتی خالص و پاک است. بدین ترتیب بر اهمیت و ارزش کار و تلاش و مسؤولیت فردی انسان تأکید می گردد.
بعد از آن نیز پدیده وقف همه یا بخشی از دارای به دست آمده از عرق جبین به منظور برطرف کردن نیازهای دیگر انسان ها، با استفاده از مفاهیم برآمده از آیات قرآنی تبیین می شود؛ آیاتی که به طور کلی تعاون و همبستگی اجتماعی را تشویق می کنند.(41)
در میان این مفاهیم، مفهوم خیرات بسیار پراهمیت است. از آنجا که در مقاله دیگری این مفهوم و مترادفات آن را بررسی کرده ام، (42) در اینجا به آن نمی پردازم، فقط همین مقدار بگویم که کلمه «خیر» و جمع آن «خیرات» دارای ریشه عربی است و امروزه نیز بسان دوره عثمانی، ترکان آناتولی و روم ایلی همگی آن را می دانند و به کار می برند.
واژه «خیر» که معانی ای چون نیکی، انعام، احسان، منفعت، یمن و سعادت دارد، در ترکی در حوزه های مختلفی به کار می رود، و حتی وارد اصطلاحات و ضرب المثل ها نیز شده است: صبح و عصر به هنگام روبرو شدن با فردی دیگر به او «صبح به خیر/ hayili sabahlar» و «عصر به خیر / hayirli aksamla» گفته می شود.
وقتی فردی صاحب چیز تازه ای شده باشد، برای بیان این آرزو که از آن در روزهای خوش استفاده کند، این گونه گفته می شود: «خیرش را ببینی/ hayrini gor». اگر خواب و رؤیایی دیده باشد و یا حادثه غیر منتظره ای رخ داده باشد «به خیر تعبیر می شود». اگر رفتاری انجام دهید که از منظر دینی و انسانی قابل ستایش باشد، در آن صورت «کار خیر انجام داده اید». (43) نمونه دیگر، عبارت «برای همسایه ات آرزوی خیر کن تا بر سرت بیاید / hayir dile komsuna gele basina» ,(44) که به ضرب المثل تبدیل شده است. همه این موارد از تأثیرات نگرش انسان دوستانه ترکان است که به روابط اجتماعی آنها جهت می بخشد.(45)
در وقف نامه ها این آیه قرآنی مذکور است که: «یؤمنون بالله و الیوم الآخر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و أولئک من الصّالحین»؛ [از اهل کتاب جمعیتی هستند که] به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان می دهند و از کار ناپسند باز می دارند و در کارهای نیک شتاب می کنند و آنان از شایستگانند.(46) در واقع ترک ها خود از همین جمعیت مذکور در آیه دانسته اند.
علاوه بر این، آنها آیه «و لکلّ وجهة هو مولّیها فاستبقوا الخیرات»؛ و برای هر کسی قبله ای است که وی روی خود را به آن [سوی] می گرداند. پس در کارهای نیک بر یکدیگر پیشی گیرید،(47) را محور رفتاری خود قرار داده و در سایه آن حرکت فرهنگی جدیدی آغاز کرده اند.(48)
تحقیقات انجام گرفته نشان می دهد که در دنیای ترک و در دوره اسلامی، از قره خانیان تا عثمانی ها، هزاران فرد با پول خود و بی هیچ چشمداشتی در حوزه های خدماتی مورد بحث هزاران مؤسسه ایجاد کرده اند و با هدف تداوم خدمت رسانی این مؤسسات، بخشی از اموال خود از قبیل مزرعه، خانه، بنگاه های اقتصادی و یا پس اندازشان را به عنوان منبع درآمد، به این امر اختصاص داده اند.
براساس محاسبات انجام گرفته، در دولت عثمانی سیصد سنجاق وجود داشته و در هر سنجاق نزدیک هزار موقوفه موجود بوده است. همچنین بودجه کل اوقاف در حدود یک سوم بودجه حکومتی بوده است. بدین ترتیب می توان گفت که افراد با پذیرش احکام ارزشی اسلام، با میل باطنی و بدون آنکه فشاری بر آنها وارد باشد قادر بودند از اموال خالص خود ثروتی معادل یک سوم بودجه دولت را به خدمات عمومی اختصاص دهند.
به واقع نیز در سایه این نهاد، در همه نقاط دنیای ترک، هزاران شخص با ایجاد خیرات از محل دارایی های خود، در جهت خدمت رسانی به دیگر افراد جامعه، اصل شفقت را به منصه ظهور رساندند. آنها کسانی بودند که از راه های مشروع و با تلاش فردی صاحب ملک و دارایی شده بودند، با این حال مازاد نیاز خود را به خدمات عامه اختصاص دادند و بدین ترتیب عدالت اجتماعی را تحقق بخشیدند و اصول برادری و همبستگی را در عمل اجرا کردند.
از سوی دیگر، نهاد وقف با ارائه خدمات به همگان بدون در نظر گرفتن تفاوت های زبانی، دینی و نژادی افراد، نماد مسامحه نیز شده است.
تأثیر نهاد وقف را در تمام بخش های جامعه و به بیان دیگر در تمام مراتب فرهنگ مشاهده می کنیم. در سایه چنین نهادی بود که ثروت های شخصی در شهرها و روستاهای بی شمار ترک به مساجدی تبدیل شد که مراکز دینی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی مسلمانان بود.
با استفاده از این ثروت، در اطراف مساجد، مؤسساتی مانند مدرسه، عمارت، چشمه، سقاخانه، کتابخانه، بیمارستان و ... ایجاد شده و بدین ترتیب مجموعه عمارت (کلیه) شکل گرفته است. کلیه ها به تعداد زیاد در همه مناطق ترک از سمرقند (کلیه ریگستان، از آن اولوغ بیگ (49)، تا ادرنه (کلیه اسلیمیه) و از آنجا تا بوسنی (کلیه غازی خسرو بیگ در سارایو (50)) گسترده شده اند و این حرکتی مردمی بود که جهان ترک را در بر گرفته بود.

تعامل حاکمان عثمانی با نهاد وقف:

این نوع رفتار را در آغاز کار، در میان بنیانگذاران دولت عثمانی نیز شاهدیم و خود عامل بدان بوده اند. به نوشته عاشق پاشازاده، از اولین مورخان عثمانی، بنیانگذاران و حاکمان دولت عثمانی «... صاحب سفره ای بودند که فقیران بر آن اطعام می شدند» و آنها «بر مردم دنیا نعمت ها می دادند».(51)
به اعتقاد او وظیفه حکمران آن است که دارایی های به دست آورده را در راه خدمت به جامعه صرف کند؛ و زندگی ای همراه با سیری و عدالت، امنیت و آرامش برای مردمش فراهم آورد. او معنی و ارزش ثروت را به این شکل تفهیم می کند: «مال آن است که صرف امور خیر شود».(52)
به باور طورسون بیگ یکی دیگر از مورخان دوره نخست عثمانی، انسانی که «مظهر عزت و شرافتی والا» گردانده شده، (53) فطرتاً موجودی اجتماعی و ناگریز از زندگی جمعی است. طورسون / تورسون بیگ این حیات جمعی را به تعبیر خود این گونه معرفی می کند: «بدان تمدن می گویند که در عرف ما بدان شهر، روستا و ابا (54) گفته می شود».(55)
به نظر او انسان به ضرورت خلقت خود خواهان زندگی جمعی است: «چگونه نخواهد که برای کمک به یکدیگر، نیازمند همدیگر هستند!»؛ و این کمک به همدیگر (تعاون) در صورتی امکان پذیر است که در یک محل جمع شده باشند.(56) در جامعه و در موضوع تعاون، هر شخص به انجام کاری مکلف است. طورسون بیگ سیاست را اتخاذ تدابیری می داند که امکان اشتغال فرد به آن کار را فراهم آورد. (57)
به گفته احمدی، اورخان غازی «مسجد و محراب بنیاد کرده و به همین مقدار نیز دار خیرآباد کرده است». (58) وی سلطان مراد اول را نیز مؤسس دار الخیر معرفی می کند.(59)
نوشته های شکرالله نیز در همین راستاست: چلبی محمد «... به بورسا، پایتخت، آمد. فرمان داد تا به مانند پدران و اجدادش دارالخیر بنا کنند. بنا کردند. هم مسجد، هم خانقاه و نیز خانه فقرا، در آنجا لذیذترین غذاها را به کوچک و بزرگ می دادند. دستور داد در مقابل دارالخیر، مدرسه بسازند، ساختند. هیچ دانشی از علوم دینی و غیر دینی نبود که طلاب در آن مدرسه یاد نگیرند. برای مدرسان، معیدان (دستیار مدرسان)، طلاب و دیگر خدمتکاران به اندازه کفایت آقچه تعیین کرد... امر کرد تا بین دو دار الخیر قبه ای ساخته شود برای استراحت خودشان».(60)
به نوشته شکرالله، انسان ها «در سایه چادر همایون سلطان مراد اول، راحتی و عدم ترس یافتند. در زمان میمون این پادشاه دیندار کارهایی همچون خیرات، جنگ ها، فتح ایالات کفار، تصرف قلاع بی دینان، ساخت دار الخیرهایی مانند مدارس، مساجد، خانقاه ها، جامع ها، منابر، پل های سنگی و کاروانسراها و نیز تربیت دانشمندان انجام گرفت... که در هیچ دوره ای مشاهده نشده است».(61)
عاشق پاشازاده هنگامی که از خصایل پادشاهان عثمانی سخن می گوید، باز بر این نکته که آنها مؤسس خیرات بوده اند تأکید می کند.(62)
«خیرات» اساس پی ریزی و توسعه شهرهای ترکیه عثمانی:
همان طور که پایه و اساس شهرهای عثمانی با خیرات پی ریزی شده، توسعه آنها نیز در سایه همین خیرات به وقوع پیوسته است. در توسعه این شهرها جامه عمل پوشاندن فلسفه ای را که فارابی و طورسون بیگ از آن سخن گفته اند مشاهده می کنیم.
شهر بورسا از اولین پایتخت های امیرنشین عثمانی است که به دست عثمانی ها از نو برپا شد و توسعه یافت. برای نمونه، روند این کار و چگونگی تبدیل آن به مدینه فاضله را بررسی می کنیم:
اورخان غازی در اواخر دهه ی 1330 در سوی شرقی قلعه، مجموعه عمارتی بنا کرد که از خیرات یا دارالخیرهایی همچون مسجد جامع (مسجد اورخان)، عمارت (غذاخانه/ آش ائوی)، مدرس، حمام و کاروانسرا (تیمچه خان/ بیگ خانی) تشکیل می شد. این مجموعه پرجنب و جوش ترین و زنده ترین مرکز در شهر بود و امروزه نیز این ویژگی خود را حفظ کرده است. مجموعه عمارت های علاءالدین بیگ، چوپان بیگ و خواجه نایب نیز در همین دوره ساخته شده و با نام بانیانشان شهرت یافته است.ابن بطوطه که در 1333 از بورسا دیدن کرده است، آن را شهری زیبا و دارای بازارهای پرجنب و جوش و خیابان هایی بزرگ تصویر می کند. بعد از آن بورسا تحول و توسعه بیشتری یافت. مجموعه عمارت های جدیدی همچون ییلدیریم، امیر سلطان و سلطان محمد (یشیل) که پادشاهان، منسوبان خاندان سلطنتی و دیگر رجال حکومتی در مناطق دیگر شهر ایجاد کردند و آنها را با اوقاف ثروتمند مجهز نمودند. سبب شکل گیری مراکز تجاری و دینی تازه ای شد.
بزرگ ترین تحول در زمان بایزید اول صورت گرفت. در این دوره و در سال 1399، اولو جامع (مسجد بزرگ) ساخته شد. شیلت برگر Schiltberger از سیاحان آن دوره، از جمعیت بسیار شهر و نیز باز بودن درهای هشت عمارت آن بر روی تمام فقیران ـ از هر دینی که باشند ـ سخن می گوید. شهر در اثنای حمله تیمور در 1402 ویران می شود، اما در دوره مراد دوم به سرعت توسعه می یابد. رجال دولتی مانند سلطان مراد، فضل الله پاشا، حاجی عوض پاشا، حسن پاشا، امور بیگ، جبه علی بیگ و شهاب الدین پاشا مجموعه ای تازه ساخته، اوقاف ثروتمندی به آنها اختصاص می دهند.
B. de La Broquiere که در سال 1432 م به بورسا آمده، از زیبایی آن و اینکه یک مرکز مهم تجاری بوده است می نویسد و می گوید که هر روز چهار عمارت به فقرا غذا داده می شود. امکان خرید پارچه های ابریشمی، سنگ های قیمتی و مروارید از چارسوق های شهر به بهای ارزان وجود دارد. بازرگانان جنوا، ونیز و دیگر شهرها در این شهر به فعالیت های تجاری مشغول هستند.(63)
مشاهده می کنیم که بازسازی و گسترش هر بورسا به دست ترکان در سایه مجموعه های عمارت بوده است که خود در سایه نظام خیرات برپا شده بودند.
داستان تبدیل ادرنه به یک شهر ترک نشین نیز متفاوت از این نیست. این شهر در اصل یک دژ (castrum) رومی بوده که در مهم ترین جای تراکیا ساخته شده بود. بعدها داخل این قلعه به یک شهر توسعه یافته بیزانسی تبدیل شد. بعد از آنکه در 1361 م تحت اداره ترکان قرار گرفت، در مدتی کوتاه به سبب وجود مجموعه های عمارت که در سایه موقوفات وزرا و مردم خیّر ایجاد شدند، شهر به بیرون باروها گسترش یافت و بدین ترتیب هویت یک کلان شهر اسلامی ترک نشین را کسب کرد. «علاوه بر این، مجموعه ای از کاخ ها و قصرها ساخته شد. کلیسای بزرگ داخل شهر به مسجد جامع تبدیل شد. در کنار ساخت مساجد بزرگ و کوچک، بر سر شاهراهی که به اروپا می رفت کاروانسراها و تیمچه های بزرگی بنا گردید».(64) «اولیا چلبی در نیمه اول قرن 17 م می نویسد که در ادرنه 314 مسجد جامع وجود داشته که 14 عدد از آنها را سلاطین و 300 عدد بقیه را وزرا و اعیان ساخته بودند. به نوشته ا.نوری پره مه جی (65)، احمد بادی افندی، که درباره ادرنه اثر ارزشمندی تألیف کرده، نام 224 عدد از این مساجد را ثبت و در موردشان اطلاعات گردآوری کرده است. خود پره مه جی نیز نام 51 مسجد را با توضیحاتی کوتاه آورده است».(66)
با این حساب ادرنه در تاریخ های مورد بحث شهر بزرگی بوده که تقریباً از 200 مجموعه عمارت تشکیل می شده است.
تمامی شهرهای عثمانی به همین شکل و با روح خیرات ایجاد شده و توسعه یافته بود. به واقع در این دوره، خیرات به شکل زیر فهمیده و اجرا می شد: هر نوع رفتار و اثری که از محبت خدا و انسان سرچشمه بگیرد و انسان را در میان روح همبستگی به سعادت دو دنیا برساند. توسعه یافته ترین شکل این آثار همانا مجموعه های عمارت (کلیه ها) بود که تمامی خدمات خیرخواهانه را در خود جمع داشت و در دوره کلاسیک عثمانی به اوج خود رسیده بود.
هنگامی که روان شناسی اجتماعی جامعه ترک در دوره کلاسیک عثمانی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد، مشاهده می کنیم که انسان های این جامعه، «کلیه» را محصولی فرهنگی می دانند که بر روی سه پایه ایمان، تفکر و عمل بنا شده است؛ زیرا به عقیده آنان اساس هر چیز مسؤولیت فردی و اراده آزاد هر شخص است. هر فرد می بایست مسائل و مشکلات تمام بشریت را به مانند مسائل و مشکلات خود بداند و برای حل آن به نسبت توانایی خویش فعالیت و تولید کند و دارای مازاد بر نیاز خود را با اراده ای آزاد برای برطرف کردن نیازهای دیگر انسان ها و رفع محرومیت های آنان هزینه کند. بهترین راه برای این کار نیز ساخت یک مجموعه عمارت (کلیه) بود؛ مجموعه ای که تبدیل به یکی از عناصر واجزای بافت شهری می شد. بدین ترتیب متوجه می شویم که برای فهم و شناخت یک شهر مسلمان ترک نشین در دوره عثمانی نیز فرهنگ مردم ساکن آن شهرها، لازم است مجموعه های عمارت (کلیه ها) به عنوان عناصر تشکیل دهنده بافت این شهرها بررسی و شناخته شوند.
از این رو در این بخش برای آنکه نمونه و مثالی عرضه کرده باشم، سعی خواهم کرد نشان دهم چگونه تفکر و فعل خیرات، توانست استانبول را بعد از فتح آن، با تأسیس مجموعه های عمارت آباد و احیا آن را به شهری آرام و دل انگیز تبدیل کند که اتحاد و یکپارچگی اجتماعی و فرهنگی جامعه ترک در آن میسر شود. برای این امر از تیپولوژی ای که قبلاً ترسیم کرده ام سود خواهم جست.(67)

آبادی و عمران شهر استانبول:

بعد از فتح استانبول، سلطان محمد فاتح با فرماندهان خود دیدار کرده، چنین مقرر می کند که استانبول باید آباد شود؛ فراریان از شهر از هر دین و نژادی به شهر بازگردانده شوند؛ و حتی از نقاط دیگر کشور به اینجا جمعیت منتقل و برای آنها پاره ای تدابیر تشویقی در نظر گرفته شود. او با هدف برآوردن نیازهای این افراد، به فعالیت های زیرساختی سرعت می بخشد و در این چارچوب ساخت مجموعه عمارت فاتح (کلیه فاتح) را که در واقع موقوفه و یا خیرات خود او بود، آغاز می کند.
در وقف نامه این مجموعه ـ که در واقع سند حقوقی آن است ـ فاتح نظرات خود را درباره آبادسازی استانبول این گونه بیان می کند: «هنر بنیاد کردن یک شهر است؛ هنر آباد کردن قلب رعایاست».
در استانبول جدید که سنگ بنای اولیه آن کلیه فاتح بود، بعد از آن تاریخ، مجموعه عمارت های بسیاری ایجاد شد و شهر روز به روز کامل تر و بزرگ تر گشت.
برای شناخت یک کل، بررسی و تحلیل یکی از اجزای مشابه تشکیل دهنده آن، به هر حال، عمل بجایی خواهد بود؛ از این رو برای شناخت یک شهر اسلامی ترک، ابتدا شناخت مجموعه عمارت (کلیه) ضرورت دارد.
مجموعه های عمارت که می توانیم آنها را اتحادیه سازمان های اجتماعی تعریف کنیم، از سه بخش تشکیل می شدند:
بخش اول متشکل بود از معبد، نهادهای آموزشی در تمام سطوح، بیمارستان، مسافرخانه (مهمان خانه)، چشمه، آب لوله کشی و شادروان (حوض و فواره آب)، باغچه، مقابر و گورستان و بناهای خدماتی مانند: عمارت (غذاخانه). به تمام این واحدها در مجموع «خیرات» گفته می شد.
بخش دوم کلیه عبارت بود از محل های کار مانند مغازه، تیمچه، حمام، چارسوق و راسته بازار (بزازستان). این گونه تجارت خانه ها و کارگاه ها از آنجا که منبع درآمد نهادهای خدماتی بخش اول بودند، «عقارات» نامیده می شدند.
بخش سوم مجموعه عمارت را «مساکن» تشکیل می داد که در فضای بیرونی دو بخش نخست قرار داشت.
توین بی در کتاب خود با نام شهرها در تاریخ می نویسد: «تمام شهرها، و به بیان درست تر تمام شهرهای ماقبل دوره حاکمیت ماشین، کمابیش شهرهای مقدس بودند. اعتقاد من بر این است که دین عنصری متمایز کننده در طبیعت انسان است و هیچ تردیدی نیست که تا اواخر قرن 18، هر شهری دارای یک بعد دینی آمیخته و یکی شده با دیگر ابعاد آن بود.
پیش از انقلاب صنعتی، در هیچ جایی، هیچ شهری منحصراً یک شهر سیاسی یا نظامی و یا دینی نبوده است. شهرها از همدیگر متمایز بودند؛ زیرا بسیاری از این فعالیت ها بدون آنکه پرداختن به دیگری را منتفی کنند، در آنها جریان داشتند.(68) شهرهای اسلامی ترک نشین نیز از این ارزیابی بیرون نبودند.
برای آنکه انسان ها بتوانند با خالق خود گفتگو کنند، در مرکز مجموعه عمارت، مسجد قرار داده شده بود. اینجا مکانی بود که آدمی می توانست از خود فراتر رود و به تکامل برسد. در عین حال مساجد مکانی برای تأثیرگذاری و تأثیرپذیری معنوی و ارتباطات علمی بودند. در واقع به مانند سالن های کنفرانس بودند که مردم در آنجا حضور می یافتند. ارزش های جهت دهنده به رفتارهای اشخاص در اینجا به همگان آموزش داده می شد.
نخستین منبع این ارزش ها و علوم بی شک وحی و سنّت بود. با این حال تفسیر و روزآمد کردن اینها بر مشاهده و عقل متکی بود. یادگیری ارزش ها و علوم از این طریق در مکتب ها، مدرسه ها، دارالحدیث ها، دارالقراها و زاویه هایی که در اطراف مساجد تعبیه شده بودند صورت می گرفت.
تعلیم و تربیت رایگان بود. معلمان مکتب می بایست دلسوز و صبور و آگاه به اصول تعلیم و تربیت می بودند. مدارس با توجه به پایه علمی مدرّسان رتبه بندی شده بودند. در هر پایه ای درس ها در بالاترین سطح آموزش داده می شد. در این مؤسسات به جای نظام کلاسی، نظام قبولی از هر درس اجرا می شد (به مانند نظام واحدی رایج در دانشگاه های امروز). مدرسان تنها بعد از کسب تجربه و تبحّر در مدارس خارج شهر می توانستند در مدارس استانبول به تدریس بپردازند.
براساس شروط مندرج در وقف نامه ها لازم بود تا همگی آنها انسان هایی بافضیلت، معروف به علم و عرفان، برگزیده در فنون عقلی و علوم نقلی، برتر از اَقران و همتایان در علوم اصلی و فرعی و نیز محبوب باشند.
تعلیم و تربیت در زاویه ها گرایش به تصوف داشت. در رأس هر زاویه شیخی قرار داشت که به کار تربیت مشغول بود. همچنین انجام موعظه در روزهای جمعه در مساجد نزدیک زوایا نیز از جمله وظایف آنها بود. در وقف نامه ها درباره شرایط شیوخی که برای زاویه ها تعیین می شوند این خصوصیات به چشم می خورد: صالح، متقی، رؤوف القلب، پاک، متدین، قانع به کمترین، راضی به تقدیر و قسمت الهی، صاحب توانایی نصیحت و ارشاد، هادی همه به راه راست، دارای سجایای والا. مردم او را به نیکی بستایند. فردی باشد که علم و عمل با جان او درآمیخته است.
شیوخ و مریدان زاویه ها در کنار فعالیت های دینی و فرهنگی بسیار منظم مانند دعا، عبادت، ذکر و سماع، از تعاون اجتماعی و خدمت به انسان ها نیز لذت می بردند و از افرادی که به زوایا می آمدند (آینده و رونده) پذیرایی می کردند. در کنار این، در جهت تربیت روحانی اشخاصی که با آنها مرتبط بودند قدم بر می داشتند و تلاش می کردند تا آنها را به شکل «انسان کامل» صاحب عرفان تربیت کنند.(69)
عنصر دیگر خیرات کلیه، عمارت ها (عمارت خانه ها) بودند که از مطبخ، غذاخوری، انبار، آخور، توالت، انبار هیزم و اتاق های تابخانه (خوابگاه مسافران و مهمانان) جهت خوابیدن مهمانان تشکیل می شدند.
بی تردید لوازم ضروری هم در این عمارت ها موجود بود و ارزاق لازم برای مصارف نیز متناسب با فصول سال خریداری می شد. کار عمارت ها عبارت بود از ارائه غذا به کارکنان کلیه ای که در آنها واقع بود؛ همچنین فقیران اطراف و همه مسافران، چه فقیر و چه غنی، همچنین مهمانان می توانستند در اتاق های تابخانه بیتوته کنند. به رئیس و مدیر عمارت شیخ نیز گفته می شد.
براساس وقف نامه ها لازم بود شیوخ عمارت «خنده رو و خوش اخلاق، درستکار، دیندار بردبار، متواضع، قناعت پیشه، لیّن الکلام، مردم دار، محترز از شکستن قلب دیگران و دارای سعه صدر» باشند.
در هر یک از عمارت های وابسته به کلیه های استانبول، روزانه به طور متوسط 500 تا 1000 نفر بدون هیچ هزینه ای اطعام می شدند. M.D'Ohsson قید کرده که تعداد این افراد در قرن هجدهم تنها در استانبول افزون بر سی هزار نفر بوده است.(70)
واحدهایی که تا بدین جا از کلیه ها معرفی کردیم برای برآورده ساختن نیازهای روحی، ذهنی، فکری و بدنی افراد سالم و خشنود کردن آنها ایجاد شده بودند. زمانی که تا این اندازه به فکر انسان های سالم بوده اند، مشخص است که بیماران را نیز فراموش نکرده بوده اند.
برای آنها نیز دارالشفا ساخته شده بود. در میان کارکنان فراوان دارالشفا، به گزینش اطباء اهمیت ویژه ای داده می شد. براساس توصیه های موجود در وقف نامه ها، پزشک باید دارای صلاحیت در علم طب، ماهر در تشریح و انسانی محترم باشد. اطلاعاتش را با تجربه و عمل جراحی تحکیم بخشیده باشد؛ قواعد هنر را از صافی تجربه گذرانده از همه ظرافت های طبابت و حکمت آگاه باشد؛ حالات روحی ـ روانی را بسیار خوب بشناسد؛ به هنگام دادن دارو با خوشرویی رفتار کند؛ در ساخت دارو مجرب باشد؛ هم از لحاظ نظری و هم عملی بداند که کدام دارو برای کدام بیماری مفید است؛ تنبلی و ناتوانی را بر خود روا ندارد؛ برای درمان بیماران بهترین تدابیر را در پیش بگیرد، با بیماران به خنده رویی و بسان یکی از نزدیکان خویش رفتار کند؛ به طور مرتب جویای حالشان باشد و به وقت ضرورت فوراً بر بالین او حاضر شود.
همانطور که مشاهده می شود، خصوصیاتی که در قرون 15 و 16 م در کلیه های عثمانی برای پزشکان در نظر گرفته شده بود، با نگرش امروزی به پزشکی هیچ تفاوتی ندارد.
قبل از آغاز ساخت کلیه، برای انتقال آب به محل ساخت، شبکه آبرسانی ایجاد و قبل از واحدهای دیگر، چشمه ها و حمام ساخته می شد. هدف از این کار نیز رفع نیاز کارگران به آب و حمام بود. بعد از ساخت بخش های اصلی کلیه، مقبره ای برای مؤسس واقف و مزارات و باغچه هایی بنا می شد؛ و با ایجاد فضای سبز، کلیه با طبیعت نیز هماهنگ می گشت.
البته کار بدین جا ختم نمی شد. برای آنکه این مجموعه کارآمد بتواند تا ابد و به درستی انجام وظیفه کند، نیازمند منابع درآمدی پایدار بود؛ چرا که در این مجموعه ها صدها نفر به کار اشتغال داشتند. برای نمونه در چهارده مجموعه عمارت (کلیه)ای که معمار «سنان» بزرگترین معمار عثمانی در قرن 16، به نام واقفان مختلف ساخته است، 2529 نفر فعالیت می کرده اند.(71)
برای انجام تعمیرات و پرداخت مقرری کارکنان این مجموعه ها و با هدف تأمین درآمدی پایدار برای آنها، بانیان کلیه ها به ساخت کارگاه ها و مغازه ها و ... نیز مبادرت می کردند.
ساخت این بناها در توسعه ساختار فیزیکی و نیز اقتصادی شهر بسیار مؤثر بود. برای مثال، به عنوان عقارات کلیه فاتح، در دو منطقه استانبول و غلطه 4250 دکان، 3 تیمچه، 4 حمام، 7 کوشک، یک راسته بازار (با 9 باغچه) و 1130 خانه بنا شده بود. (72)
طبیعتاً خانه های مذکور نیز به مانند دیگر بناها جزئی از دارائی های موقوفه بودند که اجاره داده می شده اند. در کنار و یا در اطراف اینها مسکن های ملکی قرار می گرفته اند و بدین ترتیب یک محله و مجموعه پدید می آمد. از نقطه ای که یک مجموعه عمارت به پایان می رسید، مجموعه ای دیگر شروع می شد و بدین ترتیب بافت یک شهر بزرگ شکل می گرفت.
درباره روابط بین فضاهای دور و نزدیک در بناهایی که معمار «ستان» ساخته است، پژوهشی انجام گرفته که نشان می دهد در معماری این بناها، «هماهنگی با فضا و محیط» در نظر گرفته شده است. در درون این هماهنگی و هارمونی، پدیده ای کم نظیر در معماری جهان مشاهده می شود و آن «تثبیت اندازه فضای آینده، ایجاد دیالوگ با آینده و مشخص کردن نیم رخ و شخصیت شهر در آینده» است. این موضوع بیش از آنکه محصول کارکرد عملی باشد، محصول «تفکر معمارانه» است و سنان این رابطه را که در بناهای پیشین عثمانی نیز وجود داشته، «همانند یک استاد بزرگ فرا گرفته،بازآفرینی کرده و به شکل یک هجار درآورده است».
بناهای شهر عثمانی، «به ویژه مساجد هرمی شکل آن، نوعی تداوم از خود نشان می دهند. فضا و محیط، با مجموعه بناها فاقد همبستگی نیست، بلکه تداومی از بنای مرکزی است. حتی در بزرگ ترین مساجد سلاطین نیز، برای مثال «سلیمانیه، در داخل نیم رخ استانبول، نه به عنوان یک بنای تنها و مفرد، بلکه همراه با فضای گسترده خود و به عنوان یک کل تأثیرگذار است.
می توان آن را شبیه موجی دانست که از گنبد اصلی آغاز می شود و با یک هماهنگی با گنبدهای کناری و رواق ها فرود می آید؛ سپس بناهای نزدیک را پشت سر می گذارد و تا فضای دورتر گسترش می یابد. بعد از آن دوباره در درون همان هماهنگی، به سوی گنبد یک بنای دیگر اوج می گیرد».(73)
کلیه ها که یک اروپایی آنها را «تاج های شهر» توصیف کرده، در هر جا خود را از میان درختان سرسبز نمایان می ساختند.(74)
البته همگونی شهر با طبیعت از لحاظ معماری، برای ایجاد یک شهر کامل و ایده آل کفایت نمی کرد. تمام این ساخت و سازها باید با انسان ها نیز هماهنگ می بودند. بررسی ها نشان می دهدکه در شهرهای دوره کلاسیک عثمانی، این امر تحقق یافته بوده است.
کلیه های عثمانی که می توان آنها را مجموعه ای از بناها و خدمات و مجموعه ای یکپارچه از تشکیلات اجتماعی توصیف کرد، صرفاً محل عبادت، مرکز آموزش و مطبح فقرا نبودند. آنها نخستین مکانی بودند که مردم در آنجا گرد هم می آمدند؛ از این رو ضمن تشویق به یکپارچگی اجتماعی و فرهنگی، مشوق ایجاد دیگر مکان های تجمع نیز بودند.
اساتید و طلاب مدارس در موقع غذا خوردن در عمارت، با دیگر کارکنان کلیه، فقیران اطراف و مسافران دیدار و نشست و برخاست داشتند. هر روز پنج نوبت نیز در مسجد با افراد مذکور و همچنین بخش اعظمی از مردم شهر ملاقات می کردند. مسجد جامع واقع در مرکز کلیه و دیگر مساجد شهر در واقع نقش سالن های کنفرانس (اجتماع) مدارس را داشتند. اساتید و طلاب علومی را که در مدارس فرا گرفته یا تولید می کردند، در سایه این سالن های اجتماع به مردم منتقل می نمودند.
مساجد واقع در مناطق گوناگون مملکت نیز همین کارکرد را داشتند.
همان طور که می دانیم، هر سال در مدارس، آموزش به مدت سه ماه تعطیل می شد. طلاب به مناطق مختلف عزیمت می کردند و به واسطه مساجد مزبور، علوم مدرسه ای را حتی در دورترین نقاط منتشر می کردند. بدین ترتیب با وجود آنکه امکان تحصیل رسمی برای همه وجود نداشت، در سایه تعلیم و تربیت مداوم در کلیه ها، در همه جای کشور یک فرهنگ مشترک شکل می گرفت. مردمی که در سایه این کلیه های وقفی ارزش های فرهنگی و هنجارهای رفتاری یکسانی فرا می گرفتند، صاحب یک هویت مشترک می شدند و بدین شکل یکپارچگی اجتماعی گسترش می یافت. (75)
این شکل گیری اجتماعی ـ فرهنگی نه تنها در تمام شهرهای مملکت عثمانی و با توجه به امکانات اقتصادی ساکنان صورت می گرفت. شهرهایی که بدین ترتیب در اطراف کلیه وقفی شکل گرفته و توسعه یافته بودند، با پل ها و راه های وقفی به همدیگر متصل می شدند.
کاروانسراهای وقفی که در هر منزل از منازل این شبکه راهها ایجاد شده بودند، در میان مؤسسات مدنی که تا به امروز در دنیا شکل گرفته اند، شاید جایگاه نخست را داشته باشند. یکی از این ها، کاروانسرایی است که وزیر سلجوقی جلال الدین قراطای در قرن سیزدهم در نزدیکی قیصریه به شکل وقفی ساخته است. این بنا که یک شاهکار هنری نیز به شمار می رود، هنوز برپاست.
این کاروانسرا حلقه ای از زنجیر کاروانسراهایی بود که به شبکه مواصلاتی و راه های تجاری آناتولی حیات می بخشید. به گفته سیاحان، در این کاروانسرا «کوشک های تابستانی و مکانی های زمستانی وجود داشت». در اینجا و در هر فصلی یافتن هر چیزی ممکن بود. غذاخوری و بیمارستان کاروانسرا مجهز بودند. هر نوع دارویی در بیمارستان موجود بود. حمام همیشه قابل استفاده بود. مکان هایی نیز برای نگهداری حیوانات مسافران وجود داشت.
در کاروانسرا تعداد فراوانی کارمند و کارگر وجود داشت که مقرری خود را از موقوفه دریافت می کردند. هر فردی به کاروانسرا می آمد (مسلمان، کافر، آزاد و یا برده) به طور مساوی و یکسان اطعام می شد. در صورت لزوم کفش های مسافران تعمیر، و اگر کفش نداشتند به آنها کفش داده می شد. رسیدگی به حیوانات و از آن جمله نعل بندی آنها رایگان بود. برای درمان حیوانات بیمار نیز دامپزشکی در آنجا مشغول خدمت بود.
مسافران بیمار بعد از آنکه مورد معاینه قرار می گرفتند مداوا می شدند و داروی لازم را دریافت می کردند؛ و تا سلامتی خود را به دست نمی آوردند همان جا می ماندند. در صورت فوت، باز با امکانات موقوفه، جنازه به خاک سپرده می شد.(76)
جهان ترک در دوره کلاسیک از قره خانیان تا عثمانیان، با خیرات یا مؤسسه های وقفی که انسان هایی همچون جلال الدین قراطای ایجاد کرده بودند، آراسته شده بود.انسان هایی که با فعالیت زیاد دارایی سرشاری به دست می آوردند، با این حال به سبب اعتقاد به گذرا بودن دنیا، در دام اسارت مال و ثروت نمی افتادند و با وقف دارایی خود در راه خدمات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، آن را ابدی می کردند.
در شکبه مواصلاتی، در منازلی که دارای کاروانسرا نبودند، زاویه ها، تکیه ها و مسافرخانه هایی وجود داشتند که وظایف کاروانسراها را نیز انجام می دادند.
Samuel ben David Yemsel که در سال 1641 ـ 1642 م، همراه با سه تن از دوستانش سفری 67 روزه از مصر تا استانبول انجام داده است می نویسد که در طول راه، هر شب در تیمچه (خان) یا کاروانسرایی اقامت می کردند. در دو قصبه کوچک نیز که کاروانسرا نداشتند، در اتاق های اختصاص یافته به مسافران مورد پذیرایی قرار گرفتند.(77)
ترکان نه فقط به فکر حمایت از انسان ها، که به فکر همه جانداران بودند. از این رو از قرن 15 به بعد برای پرندگان نیز کوشک هایی ساخته می شود. بعضی از این آشیانه های وقفی پرندگان (Kus sarayi) ، مناره، قبه های بلند کناری و علم هایی به شکل هلال داشتند که یادآور مساجد سلاطین بودند. کارکرد فوق العاده این بناها بسیار قابل توجه بود. بوسبک 78 سفیر اتریش که این خانه های پرندگان توجهش را به خود جلب کرده بوده، در سال های 1550 این چنین می نویسد: «در ترکیه همه چیز انسانی شده است، همه سنگدلان نرمخو و دلرحم شده اند حتی حیوانات».(79)
در بنیاد این نرمخویی و این محبت، یک نظام اعتقادی وجود داشت. انسان های صاحب خیراتی که در جهان دوره کلاسیک ترک اقدام به ایجاد موقوفه می کردند، به این باور رسیده بودند که این دنیا مسافرخانه ای بیش نیست؛ و برای به دست آوردن سعادت ابدی در نزد خداوندگار لازم است در این دنیا بسیار تلاش کنند و سود کسب کرده را در زمان حیاتشان در جهت شاد کردن انسان ها هزینه کند.
اعتقاد به گذرا بودن دنیا به مفهوم «دست کشیدن از دنیا و اختیار کردن فقر و سر فرود آوردن در برابر یک توکل کورکورانه» ـ که یکی از علل عقب ماندگی جهان اسلام به شمار می رود ـ نبود، بلکه این به معنای کسب سود از طریق تلاش فردی و ابدی کردن آن از راه هزینه برای شاد ساختن دیگر انسان ها بود. کاری که به واسطه اخلاقی منبعث از عشق و تنها با رهایی از اسارت مال و ثروت ممکن بود. کار عشق و کاری عاشقانه بود.
یونس امره، شاعر بزرگ ترک در قرن سیزدهم، با سرودن اشعار ذیل:
"Ne varliga sevinurem/ Ne yokluga yerinuren/ 'Iskunila avunuran/ Bana seni gerek seni'..........".
ضرورت آزادگی انسان در برابر ثروت دنیا را به زبان می آورد. صاحبان ثروت نیز با وقف کردن اموال خود در راه شاد کردن دیگر انسان ها، این حریت و آزادگی را دنبال می کردند.
انسان هایی که مطابق عشق بیان شده در این شعر یونس عمل می کردند: «من در پی دعوا نیستم / کار من تاکید بر عشق است / خانه دوست دل های ماست / برای برپا ساختن دل ها آمده ام»،(80) با ایجاد مؤسسات وقفی، در جهت ساخت و برپاداشتن دل ها می کوشیدند.
هدف از کسب منفعت و خرج کردن آن در راه سعادت دیگر انسان ها همین بود. اوقاف بهترین راه برای رسیدن به این هدف دانسته می شد. هر وقف یا خیرات که کشور را آباد و انسان ها را شادمان می ساخت، ثمره های عشقی بودند که یونس در اشعارش بدان اشاره داشت.(81)
جامعه ترک از قره خانیان تا عثمانیان، مفاهیم قرآنی «خیرات» و «مسابقه در انجام خیرات» را به ایجاد آثار وقفی تفسیر می کرد و برای به عمل درآوردن این نگرش، فرهنگ خیرات ترک را خلق کرد.
فلسفه اساسی این فرهنگ در جمله «... تو از همه نیک تر باش و همیشه نیکویی کن» از یوسف خاص حاجب در کتاب قوتادغوبیلیگ، در آثار فارابی و طورسون بیگ، در وقف نامه ها و خلاصه، در تمام ادبیات عثمانی به چشم می خورد. بررسی و درک این امور می تواند ابزار آفرینش یک تمدن جدید با همان ظرافت ها و انسان دوستی ها باشد.

پی نوشت ها :

1.استاد بازنشسته گروه تاریخ دانشگاه «حاجت تپه»ی آنکارا.
2.عضو هیئت علمی گروه عرفان دانشنامه جهان اسلام.
3.عاشق پاشا زاده.
4.احمدی در وصف اورخان غازی. ر. ک:
Ahmedi, Dastan ve Tevarih-I AI – I Osman, in Nihal Atsiz, Osmanh Tarihleri 1: Turkiye yayinevi, Istanbul, 1949, s. 10.
5.«بانک اطلاعاتی تحقیقات عثمانی» در دوره جمهوری (Umhuriyet Doneminde Osmanli Arastirmalari Veri Bankast) به مناسبت هفتصدمین سالگرد تأسیس دولت عثمانی، با مشارکت اعضای هیأت علمی و دانشجویان گروه تاریخ دانشگاه حاجت تپه ایجاد شد. در اینجا لازم است از تمامی آنها تشکر کنم.
6.همایش ها و کنگره هایی که اداره کل اوقاف از 16 سال پیش، همه ساله به مناسبت هفته اوقاف برگزار می کند. مشوق محققان برای انجام تحقیقات وقف شناسی بوده است. به ویژه نخستین شورای اوقاف که به همت دکتر لیلا البرز، مدیر کل وقت اوقاف، تشکیل شد، در انجام پژوهش‌های جدی در حوزه وقف و ارائه پیشنهادها و راهکارهای جدید نقش بسزایی داشت. نک :
Vakit surasi (3–5 Aralik 1985) Tebligler. Tartismalar ve Komisyon Raporlari. Vakiflar Genel Mudurlugu Yayini, Ankara, 1986.
7.Yediyildiz (Bahaeddin). “Turk vakiflari Arastirma Enstitusu kurulmalidn”, 1. Vakif surasi (3 – 5 Aralik 1985) Tebligler, Tartismalar ve Komisyon Rapolari (Ankara, 1986). 104 – 110.
8. Yediyildiz (Bahaeddin). “Vakif incelenelerinde Metod Arastirmalan”. 2. Vakif Haftasi 3 – 9 Aralik 1984; Konusmalar ve Tebligler (Ankara, Renk Ofset Matbaacilik, 1984), 16 – 18.
9. Acun (Ramazan), Tarih Arastirmalarinda Bilgisayar. Metod ve Bir Uygulama Denemesi; Vakiflar Beri Tabani (Ankara, 1988), Bilim Uzmanligi Tezi, Hacettepe Universitesi.
10. Yediyildiz (Bahaeddin). Acun (Fatma). “Internet> te Vakiflar”. Vakiflar DErgisi, 26 (1997), 5 – 24.
11. Koprulu (M. Fuat). “Vakif Muessesesi ve Vakif Vesikalarnin Tarihi Ehemmiyeti”, Vakiflar Dergisi. 1: 1-2 (1938). 1-6; Koprulu (M. Fuat). “ Vakif Muessesesinin Hukuki Mahiyeti ve Tarihi Teka mulu”, Vakiflar Dergisi. 2: 1942), 1-36.
مجموعه مقالات کوپریلی در حوزه اوقاف به شکل کتاب منتشر شده است:
Koprulu (M. Fuat), Islam ve Turk Hukuk Tariki Arastirmalan ve Vakif Muessesesi, Istanbul. Otuken Yayinlari, 1983.
12. Barkan (Omer Lutit). “Osmanli Imparatorlugu > nda Bir Iskan ve Kolonizasyon Metodu Olarak Vakiflar ve Temlikler”. Vakiflar Dergisi, 2 (1942), 297 – 386, Barkan (Omer lutfi), “Osmanli Imparatoriugu > nda Toprak Vakiflarinin Idari – Mali Muhtari – Yeti Mes’ elesi”, Turk Hukuk Tarihi Dergist, 1. (1944). 11 – 23; Barkan(Omer Lutfi), “Seri Miras Hukuki ve Evladlik Vakiflar”. Istanbul Universitesi Hukuk Fakultesi Mecmu’asi, 6, 1 (1940). 165 – 181;l Barkan (Omer Lutfi). “Edirne ve Civarindaki Ba’zi ‘Imaret Te’sislerinin Yillik Muhase – be Bilancolari”. Bellgeler. 1; 2 (1964), 233 – 377, Barkan (Omer Lutif). “Fatih Cami’I Ve ‘Imareti Te’sislerinin 1489 – 1490 Yillarina Aid MUhasebe Bilancolan” Istanbul Universitesi Iktisad Fakultesi Mecmu’asi, 23, 1-2 (1962 – 1963). 297 – 341; Barkan (Omer Lutfi). “Suleymaniye Cami’I ve ‘Imareti TE’sislerine Aid Yillik Bir Muhasebe Bilancosu 993/994 (1385/1586)”. Vakiflar Dergisi, 9 (1971), 109 – 161, Barkan (Omer Lutfi). “Sehirlerin Tesekkul ve Inkisaf Tarihi Bakimindan: Osmanli Imparatorlugu’nda ‘Imarel Sitelerinin Kurulus ve Isleyis Tarzina Aid Arastirmalar.” Istanbul Universitesi iktisad Fakultesi Mecmu’asi. 23, 1 – 2 (1962 – 1963). 239 – 296.
13. Istanbul Universitesi Iktisad FAkultesi Mecmu’asi, 23. 1 – 2 (1962 – 1963), s. 239.
14. ایالات آناتولی، همه سنجاق ها آناتولی و لواهای قسطمونی، علائیه، تکه، حمید و قره حصار صاحب را در بر می گرفت.
15. در ایالت فرامان 3 عمارت، 75 مسجد جامع، 319 مسجد، 45 مدرسه، 272 زاویه، 2 دارالحدیث، 31 دارالحفاظ، 4 معلم خانه، 4 قلندرخانه، 2 دارالشفا و 14 کاروانسرا از طریق وقف اداره می شد. در همان تاریخ ها 10 عمارت، 93 مسجد جامع 218 مسجد، 35 مدرسه، 275 خانقاه و زاویه، 13 معلم خانه و 17 کاروانسرا به همان شکل اداره می شد. در ایالات حلب و شام نیز 25 عمارت، 400 مسجد، 26 مدرسه، 43 کاروانسرا و معلم خانه وجود داشت.
Barkan (Omer Luti). "Sehir lerin Tesekkul ve inkisaf Tarili Bakinindan: Osmanli Imparatorlugunda Inaret Sitelerinin Kurulus ve Isleyis Tarzina Aid Arastirmalar", Istanbul Universiteis Iktisad Fakultesi mecmu'asi., 23. 1-2 (1962 ـ1963), s. 242 ـ243 .
16. در میان منابع مربوط به اوقاف مهم ترین مجموعه ها در آرشیو اداره کل اوقاف قرار دارند که در برگیرنده هزاران وقف نامه و اسناد مرتبط دیگر هستند.علاوه بر این، در آرشیو اداره کل ثبت اسناد Tapu Kadastro ، آرشیو عثمانی نخستن وزیری و آرشیو موزه توپقاپی سرای، صدها وقف نامه و دفتر محاسبات اوقاف موجود است . از سوی دیگر دفاتر تحریر عثمانی که مهم ترین منبع تاریخ اجتماعی و اقتصادی ترک هستند؛ نیز سجل های شرعی که در موزه های مختلف نگهداری می شوند، اطلاعات فراوانی درباره وقف ارائه می کنند. به این منابع باید مقالات و کتاب های موجود در کتابخانه ها و آثار وقفی به جا مانده را نیز اضافه کرد.مضاف بر همه اینها اسنادی هم در نزد مردم وجود دارد.
17.این دیدگاه ها را پیش از این طی مقاله ای در همایشی که اداره کل اوقاف در سال 1984 به مناسبت هفته اوقاف برگزار کرده بود توضیح داده ام . نک:
Yediyildiz (BAhaeddin), "Vakif Incelemelerinde MetodArastirmalari". 11. Vakif haftasi (3-9 Aralikki 1984) Konusmalar ve TEbligler. Ankara. 1985, s. 16ـ18
18.براساس این روش، با در نظرگرفتن جغرافیای ترکیه، تاریخ ترکیه از سلجوقیان تا به امروز به هشت دوره تقسیم میشود که می تواند به شکل زیر باشد:
1.دوره سلجوقی؛ 2.. دوره امیرنشین ها. 3.دوره شکل گیری عثمانی (1299 ـ 1500)؛ 4. دوره کلاسیک عثمانی (1500 ـ 1585)؛ 5. قرن هفدهم (1595 ـ 1669)؛ 6. قرن هجدهم (1699 ـ 1839)؛ 7. از تنظیمات تا جمهوری (1839 ـ 1920)؛ 8. دوره جمهور (1920 ـ ...).
از میان وقف نامه های مربوط به هر دوره ـ به شرط آنکه نمایانگر تمام طول دوره و نیز جغرافیای تمام ترکیه باشدـ براساس نظامی مشخص، 300 تا 500 وقف نامه انتخاب می شود. داده های موجود در این وقف نامه ها استخراج و نسبت های موجود معین می گردد. بی شک برای انجام این کار نیاز به استاده از بانک های اطلاعاتی است. بعد از آن اطلاعات به دست آمده در درون تمامیت ساختار اقتصادی و اجتماعی و نیز نظام فرهنگی جامعه مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند.
19. در این رویکرد، قصد آن است که روش سونداژ در بستر جغرافیایی تجزیه شود. بدین ترتیب که ابتدا از ترکیه و بعدها از تمام جغرافیای عثمانی تعداد ده منطقه و یا بیشتر انتخاب می شود؛ به شرطی که بتوانند نماینده تمام جغرافیای ترکیه و یا عثمانی باشند و البته ویژگی های متفاوت از همدیگر هم داشته باشند. در هر یک از این مناطق، موقوفاتی که ترکان ایجاد کرده اند و نیز اسناد مربوط به آنها با تحقیقات میدانی، کتابخانه ای و آرشیوی معین می شوند و در درون سیر تاریخی و تمامیت فرهنگی مورد تحلیل قرار می گیرند، که در این صورت نتایج قابل توجهی به دست خواهد آمد. با پژوهش هایی از این دست می توان تصوری کلی از وقف به دست آورد و نمای کلی آن را نیز ترسیم کرد.
20.براساس این رویکرد، موضوعاتی مشخص در ارتباط با وقف مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. برای مثال اگر هدف بررسی « کلیه ها» باشد. تعداد معینی از آنها به گونه ای که نماینده همه آنها باشند انتخاب می شوند و مورد تحلیل های عمیق و کلی قرار می گیرند؛ چرا که همه این کلیه ها به صورت وقفی بنا شده اند و با استفاده از منابع وقفی موجودیت خود را حفظ کرده اند. بررسی درباره کلیه ها می تواند نقش و کارکرد وقف در داخل نظام فرهنگی ترک را مشخص سازد.
به ویژه انجام بررسی های تطبیقی درباره کلیه هایی که یک فرد تقریباً در یک دوره در مناطق مختلف جغرافیایی ایجاد کرده است و با توجه به مؤلفه «تأثیر متقابل نهاد ـ جامعه». می تواند محققان را به نتایج قابل توجهی برساند. برای مثال بایزید دوم در آماسیه، ادرنه و استانبول و سبیمان قانونی در رودوس، شام و استانبول کلیه ساخته است.
21. رساله دکتری نگارنده با هدایت. Prof. Dr. Jacques Berque در پاریس که با حمایت Centre National de la Recherche Scientifique منتشر شده است:
Yediyildiz (Bahaeddin), Instisution du vaqf an 18e siecle en Turquieetude socio ـhistorique. Ankara, 1985. 405 s.
چاپ دوم آن را با اضافات و ویرایش جدید وزارت فرهنگ انجام داده است :
Yediyildiz (Bahaeddin). Instisution du vaqf and 18e siecle en Turquieetude socio ـhistorique, 2. Baski, Ankara Kultur Bakanligi, 1990. 382 s.
ترجمه ترکی آن نیز به چاپ رسیده است :
Yediyildiz, B., XVIII. Yuzyilda Turkiye'de Vakif Muessesesi ـBir Sosval Tarih Incelemesi-, Turk Tarih kurumu Vavim, Ankara 2003 . XVIII + 506 s.
22. Ozturk (Nazif(, Turk Yenilesme Tarihi Cenevcsinde Vakif muessesesi TDV Yayini, Ankara, 1995, 17 + 666 s.
این تحقیق در اصل رساله دکتری است که با راهنمایی نگارنده در انستیتوی علوم اجتماعی دانشگاه حاجت تپه آماده شده است.
23. Yuksel (Hasan), Osmanli Sosyal ve Dkonomik Hayatinda Vakiflarin Rolu (1588 ـ1683). Sivas, 1998 .
24. Balta (Evangelia), Les vakifs de Serres et de sa region (15e et 15et s.) ـun premier inventaire ـ(Traduit par Edith Karagiannis) Athenes 1995, 442 s.
25. Balta. Ayni Eser. S. 35 ـ37 .
26.
27. Bezesten / Bedesten.
28. Balta. Ayni Eser. s. 38.
29. Balta. Ayni Eser. s. 35.
30. Balta. Ayni Eser. s. 39.
31. این تحقیق نیز به راهنمایی نگارنده و به عنوان رساله دکتری انجام گرفته است.
Fahri Unan. Kurulusundan Gunumuze Fatih Kullieyst, Turk Tarih Kurumn. Ankara 2003.
32. Muderrisoglu (Mehmet Fatih), Edime 2. Bayezid Kulliyesi 1-2 (Ankara, 1986) Bilim Uzmanligi Tezi. Hacettepe Universitesi; Muderrisoglu (Mehmet Fatih). 16. Yuzyilda Osmanli Imparatorlugu’nda insa Edilen Menzil Kulliyeleri Tezi, Hacettepe Universitesi; Ozbyram (Gamze) , Nuruosmaniye Complex (Istanbul, 1988), Bilim Uzmanligi Tezi. Bogazici Universitesi; Ozyurt (Weniz). Luleburgaz Sokullu Mehmed Pasa Kulliyesi (Istanbul 1989), Bilim Uzmanligi Tezi, hacettepe Univeritesi.
33. Yediyildiz (M. Asim), Baslangicindan Gunumuze Yildir Kulliyesi ve Ulucami’ (Ankara, 1995). Doktora Tezi. Hacettepe Univeritesi.
34. Say (Yagmur), Seyyid Battal Gazi Kulliyesi, Doktora Tezi (Ankara 1999). Hacettepe Universitesi Sosyal Bilimle Enstitusu. Zulfikar (Canguzel). Aziz Mahmud Hudayi Kulliyesi (Ankara 1999), Doktora Tezi. Hacettepe Universitesi, Sosyal Bilimler Enstitusu.
35. برای اولین بار F. Dieterici آن را به چاپ رساند (لیدن 1895) . تا به امروز بیش از 15 بار به چاپ رسید است. تصحیح انتقادی آن را البیرنصری نادر انجام داده است (بیروت 1968). به زبان های آلمانی، فرانسه، اسپانیولی و ترکی هم ترجمه شد است.
36. Farabi. El-Medinetu'l ـFadila (cev.: Ahmet Arslan). Kultur Bakanligi, "bin Temel Eser". An ـkaraj 990. s. 69 ـ70 .
همانند فارابی، متفکران دیگری نیز در پی جامعه ای سعادتمند بوده اند: افلاطون در جمهور (Pliteia)، سنت آگوستین در شهر خدا (De Civitate Dei)، ت. موروس در اثر مشهور دوره رنسانس اوتوپیا (Utopia)، و سرانجام کامپانلا کشیش ایتالیایی قرن هفدهم در کشور آفتاب (Civitas Solis) در آرزوی محیطی بوده اند که انسان ها بتوانند زندگی سعادتمندی در آن داشته باشند. برخی این متفکران را نه تنها اتوپیست (Utopia)، و سرانجام کامپانلا کشیش ایتالیایی قرن هفدهم در کشور آفتاب (Civitas Solis) در آرزوی محیطی بوده اند که انسان ها بتوانند زندگی سعادتمندی در آن داشته باشند. برخی این متفکران را نه تنها اتوپیست (Utopiste)، بلکه «پیشروان واقعی عدالت اجتماعی» و آثارشان را «تلاشی برای ایجاد نظام قوانین برای رفاه یک جامعه همراه با اخوت در این جهان» دانسته اند. نک :
M. A. Lahbabi, Kapalidan Aciga ـMilli Kulturler ve insansi Medeni ـyet Uzerine 20 Deneme ـ(cer.: B. yediyildiz), TDV Yayinlan, Ankara, 1996, s. 25 ـ28.
37.نک: مقدمه احمد ارسلان بر ترجمه اثر فارابی به ترکی، ص XXIII.
38.بقره، آیه 148، ترجمه محمد مهدی فولادوند.
39. Yusuf Has Hacib. Kutadgu Bilig. 3. bs., Ankara, 1985. s. 28 (236) .
40.نجم، آیه 39، ترجمه محمد مهدی فولادوند؛ برای رابطه بین تلاش و خیرات نک :
B. Yediyildiz. "Haci Bayram Velidone ـminden gunumuze kadar gelen kultur eserleri". 1. Haci Bayram ـ1 Veli Sempozyumu Bildirileri, Ankara Valiligi il Kultur Mudurlugu Yayini, ankaa 1990. s. 133 J 143 .
41.«وام نیکو دادن» (حدید، آیه 18. مزمّل، آیه 20)؛ «انفاق فی سبیل الله» (بقره، آیه 195 و 261)؛ «اعطای مال به خویشاوندان، ایتام و مسکینان» (بقره، آیه 177)؛ «اطعام فقیر» (فجر، آیه 18/ ماعون، آیه 3)؛ «صدقه دادن» (نساء، آیه 114)؛ و به ویژه «مسابقه در انجام خیرات» (بقره، آیه 148 / آل عمران، آیه 114).
42. B. Yediyildiz, "Hayrat kavrami uzerinde bazi dusunceler". Turk Kulturu Aralamalari Dergisi (Prof. Dr. ismail Ercument Kuran'a Armagan. 27: 1-2), Ankara, 1989. s. 277-284; "Turk Kultur Sisteminde Vakfin Yeri". Turk Vakiflari (Ed.: Z. Baloglu). Turkiye Ucuncu Sektor Vakfi yayini. Istanbul. 1996. s. 40 ـ47.
43. AKsoy (O. Asim). Atasozu ve Deyimler Sozlugu, 4. bs. ankara. 1984. c. 2, s. 716 ـ717.
44. Aksoy (Omer Asim), ayni Eser, c. 1. s. 254.
45. نمونه هایی که در بالا ذکر شده، مختص ترک ها نیست و ایرانی ها و چه بسا دیگر ملل شرقی هم داشته باشند. (سردبیر)
46. آل عمران، آیه 114، ترجمه محمد مهدی فولادوند.
47. بقره، آیه 148؛ برای آگاهی بیشتر نک:
B. Yediyildiz. Institution du vaqf 18e siecle en Turquie ـetude socio ـhistorique -, Kultur Bakanligi Yayini. Ankara, 1990.
48.مفهوم خیرات اگر نه به لحاظ شکل، اما به لحاظ معنا و مفهوم در فرهنگ پیش از اسلام ترکان، مفهوم بیگانه ای نبوده است. نک:
Yediyildiz (Bahaeddin). "Turk Dunyasinin Sosyo ـKul turel Entegrasyonunda Vakiflarin Rolu", Yeni Turkiye, 15 (1997), 327 ـ337.
49. Y. Yavuz, "Semetkand ـRegistan Kulliyesi ve Onarimi". 10: Vakif Haftasi Kitabi. VGM Yayini. Ankara 1993. s. 85 ـ100 .
50. M. Ibrahim, "Gazi Husrev Bey Kullivesi ve Bosna hersek'teki Son Durunm" 10: Vakif Haftasi Kitabi, VGM Yayini. Ankara 1993, s. 181 ـ206.
51. 'Asikpasazade. Ayikpasaoglu Taihi, Yayina haz.: Nihal Atsiz. Istanbul 1992. b8.
52. 'Asikpasazade. Ayni Eser, b157.
53. اسراء آیه 70.
54. oba.
55. tursun Be. Tarih ـi Ebu'1-Feth. haz.: Mertol tulum. Fetih Cemiyeti Yayini. Istanbul, 1977, s. 12. Vurgular tarafimuzdan yapilmistir.
56. Tursun Bey. Ayni Eser. s. 12.
57. Tursun Bey. Ayni Eser, s. 12.
58. Ahmedi. Dastan ve Tevarih ـi Al ـi 'Osmanli Tarihleri 1; turkiey yayinevi, istanbul, 1949, s. 10.
59. «دارالخیر و مسجد و تربت بنا کرد/ باری او از مرگ چه غمی خواهد داشته/ از برای عقبایش در دنیا مقامی ساخت / که در آنجا خاص و عام آسایش می یابند / در زمان حیات راحتش به مردم رسید / بعد از مرگ نیز نعمتش خواهد رسید».
yapdi darulhayr u cami', turbe hem,/ Bari olmekden ana dahi ne gam? / Ukbayicun dunyede yapdi makam,/ Ki ـanda asude olurlar has u amm./ Diriyiken halka erdi rahati./ Oldi hem geru erisur ni'meti. Bkz.: Ahmedi. Ayni eser. s. 19 ـ20.
60. Sukrullah, Behcetu;t ـtevarih, in Nibat Atsiz, Osmanli Tarihleri 1: Turkiye yayinevi, Istanbul, 949. s. 60 ـ61.
61. sukrullah, Behcetu't ـtevarih, in Nihal Atsiz, Osmanli Tarihleri 1: Trukiye yayinevi, Istanbul. 1949. s. 63.
62. «عادت عثمان غازی این بود: هر سه روز یک بار طعام پخته، فقرا را جمع و اطعام می کرد. و مردم بی لباس را آورده، لباس بر تنشان می کرد و کار و بارش همیشه صدقه دادن به خاتون های بی شوهر بود. خصلت عثمان غازی: نیز او عمارت بنا کرد که همیشه فقرا بیایند و در عمارت غذا بخورند و بر پادشاه دعا کنند. نیز برای گردآوردن علما مدرسه بنا کرد، و نیز برای دراویش، که به آنها بسیار محبت می کرد، زاویه ساخت ...».
Asikpasaoglu Ahmed 'Asiki, Tevarih-i Al-i 'Osman, in Nihal Atsiz., Osmanli Tarihleri 1: Turkiye yayinevi, Istanbul, 1949, s. 230 ـ231 ,
«و خصلت پسرش غازی خداوندگار: بسان پدر، او نیز عمارت ها و مدرسه و مساجد بنا کرد و برای دراویش، که بسیار به آنها محبت داشت، عمارت ساخت». Asikpasaoglu Ahmed 'Asiki. ayni eser, s. 231 ، سلطان محمد فاتح را نیز چنین تصویر می کند: «در هر ولایتی که از پادشاهان کافر گرفت، مساجد ساخت و مدارس بنا کرد و عمارت ها بنیان نهاد.
خصوصاً زمانی که استانبول را فتح کرد هشت مدرسه عالی بنا کرد و در میانش یک مسجد جامع بزرگ و در سویی از مقابل آن یک عمارت عالی ساخت و در یک طرفش دارالشفایی عالی بنا کرد. جمیع خیرات با اضعاف مضاعف آن بود و هر سال به فقرای هر شهر آقچه های فراوان به عنوان صدقه می فرستاد. به علما، فقرا، ایتام و زنان بی شوهر صدقه می داد که در بین آنها تقسیم می کردند. هر ماه صدقه ای که برایشان وقف کرده بود به آنها می دادند. هر روز با دست مبارک خود آقچه های زیادی در بین فقرا تقسیم می کرد...» Asikpasaoglit Ahmed 'Asiki, ayni eser, s. 233.
63. Halil Inalcik, "Bursa", Turkiye Diyanet Vakfi Islam Ansiklopedisi. c.6, s. 446 ـ447 .
64. Semavi Eyice. "Edirne. Mi'mari", Turkiey Diyanet Vakfi Islam Ansiklopedisi, c. 10, s. 431.
65. O. Nuri peremeci.
66. Semavi Eyice, "Edirne. Mi'mari', Turkiye diyanet Vakfi Islam Ansiklpedisi, c. 10. s. 431.
67. Yediyildiz (Bahaeddin). "Turk Dunyasinin Sosyo ـKulturel Entegrasyonunda Vakiflarin Rolu", Yeni Turkiey, 15 (1997), 327 ـ337; Yediyildiz (Bahaeddin). "Turk kultur Sisteminde Vakfin Yeri", Turk Vakiflari, Editor: Zekai Baloglu (Istanbul. Turkiye Ucunce Sektor Vakfi. 1996), 40 ـ47
68. A. Toynbee, les villes dans I’histoire, Payot, Paris, 1972, s. 173.
69. برای آگاهی از نحوه زندگی در این زاویه ها نک :
B. Yediyildiz, “Niksarli Ahi Pehlivanin Daru’s – suleha?s1”, Turk Tarihinde ve Kulturunde Tokat, Ankara 1988, s. 281 – 290; B. Yediyildiz, “Sinan?in Yaptigi ESerlerin Sosyal ve Kulturel Acidan Tahlili”, 6. Vakif Haftasi Ktabi, Istanbul 1989, s. 109 – 110.
70. Tableau general de I’Empire Ottoman. Paris, 1787 – 1828, c. 2, s. 461.
71. B. Yediyildiz, “Sinan>in yaptigi…” , s. 104 – 105 .
72. O. L. Barkan, “Fatih imareti 1489 – 90 yillari muhasebe bilancolari”, Iktisad Fakultesi Mecmu’asi, c. 23; 1-2. Istanbul 1963, s. 290ـ300.
73. U. Erkan. “Sinan Yapilarinda Yakin ve Uzak Cevre Iliskileri Uzerine Dusunceler”, Mi’marbasi Koca Sinan Yasadigi Cag ve Eserleri, VGM Yayim, Istanbul 1988, c. 1. S. 625 – 630.
74. S. Eyice, “16. Yuzuilda Osmanli Devleti’nin ve Istanbul’un Gorunumu”, Mi’marbasi Koca Sinan…, s. 99 – 107 .
75. برای یک تحلیل جامع در این باره نک:
B. Yediyildiz, “Sosyal Teskilatlar Butunlugu Olarak Osmanli Vakif Kulliyeleri”, Turk Kulturu, (Mart – Nisan, 1981. S. 219), s. 262 – 271 .
76. Osman Turan, “Selcuklu devri vakfiyeleri 3. Celaleddin Karatay Vakfiyesi ve Vakiftan”. Belleten, c. 12: 45. Ankara. 1948, s. 53 – 59.
77. B. Lewis, “1641 – 1642> de bir Karayit > in turkiye Seyahat namesi”, Vakiflar Dergisi, c. 11, s. 97 – 106.
78. Busbeck.
79. B. Yediyildiz, “Vakif”, Yeni Turk Ansiklopedisi, c. 11, Istanbul, 1985. S. 4573.
80. “Ben gelmedim da’viyucun / Benin isim seviyucun / Dostun evi gonullerdir / Conuller yapmaya geldim”.
81. B. Yediyildiz, “Yunus Emre Donemi Turk Vakiflari”, 8. Vakif Haftasi Kitabi, VGM Yayiin, Ankara 1991, s. 23 – 28.

منبع:سجادی، سید احمد؛(زمستان 1390)، وقف میراث جاویدان شماره 76،تهران،موسسه فرهنگی هنری نور راسخون،

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.