1. نبود امنیت جانی
خداوند، ما را از قتل مؤمنان دیگر نهی می کند(2) و مجازات قتل عمد را عذاب دائمی در جهنم قرار داده است؛(3) و به صراحت اعلام می کند که قتل به ناحق یک نفر، همچون قتل تمامی آدمیان است(4) حتی در مقام انتقام و قصاص، دستور می دهد که نباید اسراف کرد.(5)از نظر قرآن کریم، چیزهای واهی نمی تواند مجوز قتل دیگران باشد؛ بنابراین، انسان ها حق ندارند به خاطر ترس از فقر، فرزندان خود را بکشند.(6) همچنین ظلم و ستم ناروا که موجب از بین رفتن حقوق دیگران می شود، در ادیان توحیدی، ممنوع است؛ (7) تا آنجا که به مسلمانان صدر اسلام دستور داده می شود عداوت باگروهی که مسلمانان را از ورود به مسجد الحرام باز داشتند، نباید آنها را به ستم و بیدادگری وادارد.(8)
در میان ملت ها، یهودیان به خاطر این که افرادی را به ناحق از شهر و دیار خود بیرون می راندند، سرزنش شده اند.(9)
2. نبود امنیت روانی
حفظ کرامت انسان، اهمیت والایی، نزد خداوند، دارد. بنابراین، تمام رفتارهایی که به ناحق، به آبروی افراد خدشه وارد می کند، نهی شده است.تمسخر، عیب جویی، القاب زشت
خداوند می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید! نباید گروهی (از مردان) شما، گروهی (دیگر) را مسخره کنند؛ شاید آنها بهتر از اینها باشند و نه زنانی، زنان دیگر را ؛ شاید که بهتر از اینان باشند. و از یکدیگر عیب جویی مکنید و همدیگر را با لقب های زشت یاد نکنید..»(10) منطق قرآن در چنین زمینه هایی، این است که افتخار رنگ و نژاد و قبیله وسیله ای برای شناخت بهتر یکدیگر است؛ نه وسیله ای برای تمسخر و نژاد پرستی.(11) همچنان که جایی برای استفاده از القاب زشت نیست؛ زیرا افراد بعد از ایمانشان، در درون جامعه ای قرار می گیرند که رابطه ای برادرانه دارند.(12)بدگمانی
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ)؛«ای کسانی که ایمان آوردید از بسیاری از گمان ها بپرهیزید که برخی از گمان ها گناه است».(13)
مقصود آیه، اجتناب از خود ظن نیست؛ زیرا ظن نوعی حال نفسانی و غیر اختیاری است، اگرچه پاره ای از مقدمات آن اختیاری است. منظور آیه ی شریفه، این است که به گمان بد درباره ی دیگران، ترتیب اثر داده نشود. بنابراین، مقصود از این عبارت که «پاره ای از گمان ها، گناه است »نه خود گمان، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در برخی موارد گناه محسوب می شود.(14)
غیبت کردن
در قرآن کریم غیبت کردن از مؤمنان به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه شده است.(15)غیبت، اجزای جامعه ی بشری را یکی پس از دیگری فاسد می سازد و از صلاحیت داشتن آن آثار صالحی که از هر کس توقعش می رود ساقط می کند آن آثار صالح عبارت است از این که هر فرد از افراد اجتماع که با فرد دیگر ارتباط برقرار کرد، در کمال اطمینان خاطر با او یکی شود واین زمانی است که او را انسانی عادل و صالح بداند؛ در نتیجه با او مأنوس شود نه این که از دیدن وی بیزار بوده، او را فردی پلید بشمارد.
انسان بر اثر غیبت و بدگویی دیگری را معیوب پنداشته و به همین مقدار با او قطع رابطه می کند که وقتی همه ی افراد جامعه را در نظر بگیریم، آن وقت می فهمیم چه خسارت بزرگی بر ما وارد آمده است. پس در حقیقت، غیبت به منزله ی خوره ای است که اگر در بدن شخص راه یابد، اعضای او را یکی پس از دیگری می خورد تاجایی که به کلی ریشه حیاتش را قطع سازد. غیبت کردن، باعث ابطال هویت و شخصیت اجتماعی افرادی می شود که خودشان از جریان اطلاعی ندارند.
خدای متعال، پرده پوشی بر عیوب انسان ها را بدین منظور انجام داده است که حکم فطری بشری، یعنی تن دادن به زندگی اجتماعی است اجرا گردد و اگر این پرده پوشی خدای متعال نبود با درنظر گرفتن این که هیچ انسانی منزه از تمام عیوب نیست هرگز اجتماعی تشکیل نمی شد.(16)
تجسس
تجسس درباره ی زندگی خصوصی افراد و دنبال عیوب مردم رفتن، از کارهای بسیار زشتی است که خداوند ما را از آن نهی فرموده است.(17) چنین رفتار ناپسندی، باعث می شود که انسان ها از نعمت امنیت روانی، در حساس ترین لحظات زندگی خود، محروم شوند؛ نتیجه ی طبیعی چنین کاری، این است که رفتارهای دوگانه، در انسان نهادینه شود و روابط اجتماعی بر اثر آگاهی یافتن از عیوب یکدیگر، متلاشی گردد؛ روابطی که مقتضای فطرت بشری است.نسبت ناروا
در قرآن کریم آمده است:«و کسانی که مردان وزنان مؤمن را بی آن که مرتکب (گناه)(شده باشند، می آزارند هر آینه، بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده اند.»(18)
و در جایی دیگر، کسانی را که تحت تأثیر چنین شایعاتی قرار گرفتند، نکوهش می کند که چرا نسبت به یکدیگر، گمان نیک نبردند (19) و نگفتند: « روا نیست درباره ی آن سخن گوییم.»(20)
3. نبود امنیت در پیوندهای اجتماعی
از آنجا که استحکام پیوندهای اجتماعی با مسائل مختلف روانی، فرهنگی و اقتصادی... در ارتباط است، عوامل زیادی می تواند به انسجام بین افراد در درون خانواده و بیرون آن، خدشه وارد کند. در این مجال هم به عوامل تهدید کننده و هم به راهکارهای استحکام پیوندهای اجتماعی، اشاره می کنیم.عوامل تهدید کننده پیوندها
به برخی عوامل در قسمت امنیت جانی و روانی اشاره شد، اینک برخی دیگر مورد بررسی قرار می گیرد.قطع رحِم
قطع ارتباط خویشاوندی علاوه بر این که پایه های اولیه ی اجتماع را سست می کند، باعث می شود که آدمی مورد لعنت خداوند قرار گیرد. یکی از عوامل تشدید چنین انحرافی، سرپیچی انسان از اجرای دستورات دین و یاری رساندن به آن و جهاد در راه خداست. در نتیجه، انسان به فساد در زمین روی می آورد و با قتل وغارت و هتک آبروی افراد و تکالب بر سر جیفه ی دنیا، باعث قطع رحم می شود.(21)خداوند، خطاب به بیماردلانی که از حکم جهاد روی گردان بودند می فرماید:
«اگر روی گردان شوید، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید؟ آنها کسانی هستند که خداوند آنها را از رحمت خویش دورشان نمود؛ پس گوش هایشان را کر، و چشم هایشان را کور کرده است.»(22)
شراب خواری و قمار بازی
خداوند می فرماید:«همانا شیطان می خواهد در شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه بیاندازد و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد...»(23)
بی عدالتی
تبعیض به خاطر منافع شخصی یا خویشاوندی یا منافع طبقاتی وملاحظه ی فقر و غنا، باعث شکاف بین اعضای جامعه می شود و خداوند از این عمل نهی کرده است.«ای کسانی که ایمان آورده اید به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید به زبان خودتان و یا پدر و مادر و خویشاوندان باشد، ثروتمند باشد یا فقیر؛ پس خداوند سزاوارتر از آن دو است و از هوا و هوس پیروی نکنید؛ تا عدالت را رعایت نمایید.»(24)
گفتار ناشایست
خداوند می فرماید:« و به بندگانم بگو بهترین سخن را بگویند. همانا شیطان (درصدد است) میان آنها دشمنی بر انگیزد؛ زیرا شیطان دشمن آشکاری برای انسان بوده است.» (25)
بی توجهی نسبت به آسیب دیدگان
رسیدگی نکردن به وضعیت قشرهای محروم و رنج کشیده ی جامعه و نداشتن احساس مسئولیت در برابر آنها، به تشدید فاصله ی طبقاتی و درگیری اجتماعی، دامن می زند.قرآن کریم، از آزاد ساختن بردگان و اطعام در روزهای قحطی و توجه به یتیمان و بیچارگان جامعه، با عنوان «عقبه»، یعنی گردنه ی سنگلاخ و دشواری یاد می کند که فقط «اصحاب المیمنه» قادر به پیمودن آن هستند. آنان یکدیگر را به صبر کردن در برابر اطاعت خداوند و ترحم سفارش می کنند.(26)
قرآن مجید، راندن یتیمان و تشویق نکردن به اطعام فقیران را، از نشانه های بی اعتقادی به روز قیامت و تکذیب آن، می داند.
بعضی از بخیلان، دستور به انفاق و قرض الحسنه را، نشانه ی فقر خداوند و بی نیازی خود، تصور می کنند(27) و منطق برخی افراد، منطق کفار است:
«وقتی به آنان گفته شود: از آنچه که خداوند، روزی شما قرار داده، انفاق کنید، آنان که کافر شدند، به اهل ایمان گفتند: آیا کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می خواست به او روزی می داد؟»(28)
گروهی از بخیلان علاوه بر این که خود بخل می ورزند، دیگران را به آن تشویق می کنند (29) و از رساندن اندک چیزی که حاجت نیازمندان را برطرف سازد، جلوگیری می کنند.(30)
اختلاف در صراط مستقیم
در دیدگاه ادیان توحیدی، معم ترین عامل وحدت بخش به جامعه، وجود یک دین مشترک است و اختلاف در آن، از مهم ترین علل گسست در پیوندهای اجتماعی است. خداوند به مؤمنان دستور می دهد:(وَ لاَ تَکُونُوا مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ)؛ «از مشرکینی نباشید که دین خود را پراکنده ساخته، فرقه فرقه شدند و هر گروهی به آنچه نزد خودشان بود، خوشحال بودند».(31)
قرآن کریم، ریشه ی اختلاف را ستمکاری می داند.(32)
اجرا نکردن دستورهای دین
خداوند درباره ی علت اختلاف و درگیری بین مسیحیان، می فرماید:« و از آنان که گفتند ما نصاری هستیم؛ پیمان گرفتیم و آنان بخشی از آنچه را بدان پند داده شده بودند، فراموش کردند و (به کیفر کردارشان) عداوت و دشمنی را میان آنها تا روز قیامت، بر انگیختیم...» (33)
راهکارهای استحکام پیوندهای اجتماعی
قرآن کریم، اصول و راه هایی را برای برقراری و تداوم روابط سالم در یک جامعه ی توحیدی بیان نموده است.اصل برادری
از نظر قرآن، مسلمانان مانند برادران در یک خانواده هستند که علایق و مشترکات فراوانی دارند و اختلافات نباید موج از هم گسیختن این پیوندها گردد؛ بلکه تا حد توان، باید زمینه ی پیدایش و بروز درگیری را از بین برد و بین طرفین آشتی برقرار کرد. خداوند می فرماید:«همانا مؤمنان برادران یکدیگرند؛ پس بین دو برادر خود، اصلاح کنید.»(34)
وقتی اصل برادری حکم فرما باشد، برای عیب جویی، تکبر، بدگمانی، نژاد پرستی، غیبت و... جایی نخواهد بود؛ بلکه مهربانی و محبت و خیرخواهی، جای همه ی آنها را خواهد گرفت. قرآن کریم در توصیف یاران پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
«کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و در میان خود مهربانند».(35)
چنین افرادی از خداوند می خواهند که در دل هایشان هیچ کینه ای نسبت به مؤمنان قرار ندهد.(36)
دعوت یکدیگر به شکیبایی
خداوند در توصیف «اصحاب المیمنه» می فرماید:«کسانی که ایمان آورده اند و یکدیگر را به شکیبایی و رحمت سفارش می کنند. (37)
صبر، باعث می شود که جامعه با تفکر صحیح، مشکلات را از پیش پای خود بردارد و با تقویت پیوندهای اجتماعی میان اعضای خود، زمینه را برای ایجاد جامعه ی آرمانی فراهم کند.
عفو و بخشش
«هرگز نیکی با بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن؛ ناگاه، همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است.»(38)کمک به آسیب دیدگان
قرآن کریم، مؤمنان را به ایثار و بخل نورزیدن، (39) انفاق، (40)قرض الحسنه،(41) و احسان به والدین، ذی القربی، یتیمان و سایر درماندگان (42)توصیه می کند که این امر، به کاهش اختلاف طبقاتی و استحکام پیوندهای اجتماعی کمک می کند.در بسیاری از آیات قرآن کریم، در کنار توصیف مؤمنان به بر پا داشتن نماز، دادن زکات و انفاق نیز، ذکر شده است. (43) و در برخی آیات دیگر نیز، در کنار امر و نماز، امر به زکات هم، مطرح شده (44) و این، نشان می دهد که مؤمن واقعی کسی است که رابطه اش هم با خدا به بهترین شکل باشد و هم با مردم.
نظارت اجتماعی
احساس مسئولیت افراد جامعه در برابر یکدیگر، از عوامل مؤثر در کاهش تنش های اجتماعی است. قرآن کریم می فرماید:«مردان و زنان با ایمان، ولی یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند».(45)
ولایت پذیری
« از خدا و رسولش اطاعت کنید و اختلاف نکنید؛ که سست و ضعیف می شوید.» (46) و این، حلقه ی اتصال و ریسمان الهی است که باید آن را محکم گرفت و متفرق نشد.(47)4. نبود امنیت قضایی
جامعه ای که افراد آن همیشه، خود را در معرض اتهام به اعمالی بینند که مرتکب آن نشده اند یا در صورت تجاوز به حقوقشان، نتواند در جایی دادخواهی کنند. یا در محاکم قضایی به عدالت رفتار نشود؛ چنین جامعه ای به سعادت و آرامش نخواهد رسید.در قرآن کریم می بینیم که از اتهام بدون دلیل و مدرک، نهی شده است: نسبت به کسی که اظهار اسلام کرد، نباید گفته شود: که تو مؤمن نیستی، تا به جان و مالش تجاوز شود. (48) این حساسیت، در مورد متهم ساختن افراد به مسائل منافی عفت، تشدید می شود؛ به گونه ای که کسانی که زنان پاکدامن را متهم می کنند، اگر شاهد کافی نداشته باشند، به هشتاد ضربه تازیانه محکوم می شوند.(49)
از طرف دیگر، شاهدان از شهادت به ناحق، منع شده اند (50) آنها موظفند که سخن به عدل گویند، حتی اگر درباره ی خویشاوندانشان باشد.(51) به حاکمان هم فرمان داده شده است که به عدالت حکم کنند (52) و پیرو خواهش های هوا پرستان نباشند.(53)
در جامعه ی توحیدی، مظلومان می توانند با صدای بلند دادخواهی کنند.(54)
پی نوشت ها :
1- بحث آسیب های فرهنگی در فصل دوم مورد بررسی و موضوع امنیت اقتصادی در فصل چهارم مطرح می شود.
2. نک: نساء: 92.
3- همان: 93.
4- نک: مائده: 32.
5- نک: اسراء: 33.
6- نک: انعام: 151 و اسراء: 31.
7. نک: اعراف: 33 و شوری: 42.
8. نک: مائده: 2.
9. بقره: 84- 85.
10. حجرات : 11؛ همان ترجمه بااندکی تصرف.
11. همان: 13.
12. همان: 10.
13. همان: 12.
14. نک: المیزان، ج 18، ص 351.
15. نک: حجرات: 12.
16. ترجمه تفسیر المیزان: ج 18، صص 484 - 485. (با اندکی تصرف)
17. نک: حجرات: 12.
18. احزاب : 58.
19. نک: نور: 12.
20. همان: 16.
21. نک: المیزان، ج 18، ص 261.
22. محمد: 22- 23؛ همان ترجمه.
23. مائده: 91.
24. نساء : 135.
25. اسراء: 53.
26. نک: بلد : 11 - 18.
27. نک: آل عمران: 181.
28. یس: 47.
29. نک: نساء: 37 و حدید: 24.
30. نک: ماعون: 7.
31. روم: 31 و 32.
32. نک: بقره: 213 ؛ آل عمران: 19 و شوری: 14.
33. مائده: 14.
34. نک: حجرات: 10.
35. نک: فتح: 29.
36. نک: حشر: 10.
37. بلد: 17- 18.
38. فصلت: 34 ؛ همان ترجمه.
39. نک: بقره: 171 و حشر: 9.
40. نک: حدید: 7.
41. نک: حدید: 11- 18 و تغابن: 17.
42. نک: نساء: 36 و نور: 22.
43. نک: بقره: 3، 177، 277؛ نساء : 162؛ مائده: 55؛ توبه: 18، 71؛ انبیاء: 73؛ حج: 41؛ نور: 37 و نمل: 3.
44. نک: بقره: 43، 83 و 110 ؛ نساء : 77؛ مریم: 31، 55؛ نور: 56؛ مجادله: 13؛ مزمل: 20 و بیّنه: 5.
45. توبه: 71؛ همان ترجمه.
46. انفال: 46.
47. نک: آل عمران : 103.
48. نک: نساء 94.
49. نک: نور:4.
50. نک: فرقان: 82.
51. نک: انعام: 152.
52. نک: شوری: 15.
53. نک: مائده : 49.
54. نک: نساء: 148.