انديشه سياسي و اجتماعي ابن خلدون
نظريه ي دولت
به عقيده ي ابن خلدون ، شکل گيري دولت مشروط به آن است که مجموعه اي از افراد در سرزميني مشخص ، دور هم گرد آيند و حکومت تشکيل دهند . چنين دولتي موظف به مبارزه با دشمن ، تعيين حدود جغرافيايي و حراست از آن ها ، دريافت ماليات ، منع مردم ازدست زدن به اعمال خلاف قانون و وظايفي مانند آن است ؛ دولتي که شمشير ( سربازان ) و قلم ( نويسندگان ) ، کارگزاران ، دستگاه ديواني ازعناصر تشکيل دهنده ي آن شمرده مي شوند . در رأس دولت ، پادشاه قرار دارد که به کمک شمشير و زور به قدرت دست يافته است و به واسطه ي اعمال زور از سوي فردي ديگر ، قدرتش به انتها مي رسد و دولتي جديد متولد مي شود .(4)
ابن خلدون مي گويد : دولت يک موجود زيست مند و در نتيجه ، همانند انسان داراي تولد ، رشد و مرگ است . عمرهر دولت مانند عمر انسان ،از 120 سال تجاوز نمي کند . در اين مدت ، دولت پنج مرحله ي (1) استقرار ، (2) خودکامگي (3) عظمت ، (4 ) آرامش و (5) پريشاني را پشت سر مي گذارد . در مرحله ي اخير ، اسراف ، تبذير ، شهوت راني ، بکارگيري افراد نالايق ، به تباهي رفتن سپاه ، تندي با بزرگان و برخي مسائل ديگر بروز مي کند . به ديگر سخن ، دولت در مرحله پريشاني ، از انسجام کافي بي بهره است ، تعارض هاي متعدد آن را احاطه مي کند و از نيروي کافي ، امکانات مالي و همبستگي بهره اي ندارد . به همين دلايل ، مرگ و انقراض ، دولت را در برمي گيرد و دولتي ديگر جانشين آن مي شود . او همچنين اين نظريه را در مورد تمدن ها به کار مي گيرد و معتقد است که هرتمدني پنج مرحله ي ( 1) تهاجم، ( 2) اوج ،(3) تجمل ،( 4) استبدا و ( 5) انحطاط را سپري مي کند . (5)
نظريه ي عصبيت
« اصطلاح « عصبيت » به معناي پيوند و پيوستگي و از « عصبه » به معناي اقارب [نزديکان و خويشان ] آدمي از جانب پدر ، مشتق شده است ومراد از آن ، دفاع مردم از حريم قبيله و دولت خويش است . واژه ي « عصبه » در چهار آيه قرآن آمده (6) و در همه ي اين موارد به معناي گروهي که توسط يک عامل ، به هم سخت پيوند زده شده و مستحکم گرديده اند . مي باشد (7). »
عصبيت منشأ فطري دارد و در نتيجه ، يک موضوع طبيعي است . با اين وصف ، ابن خلدون در پاسخ به اين سؤال که عصبيت چگونه شکل مي گيرد و يا چه چيزهايي موجب پيد ايش عصبيت مي شود ، به عناصر ذيل اشاره مي کند :
1- پيوندهاي فاميلي و خويشاوندي ؛
2- هم پيماني و هم سوگندي ؛
3- دين و مذهب مشترک ؛
4- اجداد يا اصل و نسب واحد ؛
5- محيط و شرايط سخت جغرافيايي . (8)
تعصب نژادي ، احساس برادري ، وطن خواهي و در يک کلمه ، عصبيت در مردم باديه نشين افزون تر و به همين دليل ، همبستگي و طول عمر سياسي آنان بيش تر است .
ولي هر گاه يکي از قبايل به تشکيل دولت بپردازد ، به تدريح عصبيت خويش را از دست مي دهد و سرانجام ، مرگ ، دولتش را فرا مي گيرد ؛ زيرا محيط و نظام شهر ،که دولت در آن تشکيل مي شود و تداوم مي يابد ، از عصبيت کمي برخوردار است . حتي اگر دولت به عمران و آباداني شهرها همت گمارد ، تقويت و تحکيم دولت فراهم نمي آيد ، بلکه هر قدر عمران و آباداني شهرها بيش تر شود ، از ميزان همبستگي ، هماهنگي و تجانس ( عصبيت ) انسان ها مي کاهد و دولت را به مرحله ي نيستي نزديک تر مي سازد . (9)
علاوه بر تأسيس دولت ، که به زوال عصبيت کمک مي کند ، شهر نشيني نيز به زندگي مصرفي و نيزبه نابودي عصبيت مدد مي رساند .همچنين نابودي دين و اخلاق به حيات عصبيت خاتمه مي دهد و رواج استبداد ، مرگ تمدن ها و عصبيت ها و را فراهم مي آورد . همچنين انتقال ويا تبديل زندگي دام داري به کشاورزي ، به زندگي عصبيت پايان مي بخشد و ماليات ستاندن منجر به زبوني ، خواري و گسستن منشأ عصبيت مي شود و اختلاط و آميختگي تازيان با ملل غير عرب به تباهي عصبيت مي انجامد ؛ يعني : همان عصبيتي که موجب پيوند فرد با ديگران ، مايه ي انسجام درون گروهي و باعث تسليم ناپذيري ، اتحاد قومي و ديني مردم شده بود ،(10) به يکي از شکل هاي مذکور فرو مي ريزد .
انواع اجتماع
1-باديه نشيني : زندگي انسان هايي است که براي تأمين نيازهاي ضروري ( مانند غذا ) ، در کوه ، بيابان و يا باديه ( صحرا ) دور هم گرد مي آيند .
2- شهر نشيني : شهرنشينان گروهي از باديه نشينان هستند که براي تأمين نيازهاي تجملي خود ، شهرها را ساختند و در آن ساکن شدند. (11)
بايه نشينان اخلاقي نيکوتر از شهرنشينان دارند و نيز دلاوري ، رزم آوري و تندخويي آنان بيش از اهالي شهر است . همچنين داراي زندگي ساده و ابتدايي هستند و از سرما و گرما به شکاف کوه ها و خانه هاي ساخته شده از پشم حيوانات ، شاخه ي درختان و سنگ هاي طبيعي پناه مي برند . آنان معيشت خود را به سختي ، از کوه ، دشت و صحرا تهيه مي کنند و خوراکشان از مواد طبيعي فراهم مي آيد . ابن خلدون براساس نوع خوراک ، باديه نشينان را به سه دسته تقسيم مي کند :
« الف . دسته اي که به کار کشاورزي مي پردازند و در قريه ها و کوهستان ها ساکن هستند .
ب . دسته اي که به مال داري و مانند آن اشتغال دارند و بين دشت ها و چراگاه ها در حرکتند .
ج . دسته اي که از طريق شترداري امرار معاش مي کنند و دايم در حال بيابان گردي مي باشند . »(12)
« از ديدگاه ابن خلدون ، باديه نشينان پس از اين که در اثر کار و تلاش ، وضعيت معاش و اقتصاد خويش را بهبود بخشيدند ... اميال رفاه طلبانه و گرايشات تجمل خواهانه در ايشان .... بروز مي کند » آنان را وامي مي دارد که به تأسيس يا تسخير شهرها بپردازند و شهر نشيني را جايگزين باديه نشيني نمايند . اما « تجمل گرايي و گسترش نيازهاي غير ضروري سبب گسترش فساد و در نهايت ، سقوط عمران » ، تمدن و شهرنشينان امروز و باديه نشينان ديروز مي گردد . به بيان ديگر ، زندگي شهري به سوي تجمل گرايي ، آسايش طلبي ، زياده خواهي ، لاابالي گري ، سستي روابط خانوادگي ، خود محوري و ترس و مانند آن سوق مي يابد و هر گاه اين صفات به اوج خود برسد ، طومار زندگي شهري را در هم مي پيچيد . (13)
نظريه ي تحول اجتماعي
1- هر گاه محيط طبيعي و اجتماعي زمينه هاي لازم را براي پيدايش و رشد تمدن و فرهنگ فراهم نياورد ، آن گاه جامعه به تأثير از محيط تغيير مي پذيرد .
2- هر گاه روحيه ، اخلاق ،خواسته ها و نيازهاي افراد در زندگي فردي و جمعي تغيير نمايد ، جامعه نيز متحول مي شود .
3- گاه نيز باديه نشينان بر شهر نشينان پيروز مي شوند و به تأسيس دولت جديد مي پردازند .دولت جديد منشأ تحولات و ارزش هاي تازه اي است که آن نيز تحول در ساختار دروني جامعه را پديد مي آورد . (14)
تحولاتي که با استقرار دولت جديد روي مي دهد ، بسيار است . برخي از اين تحولات عبارتند از :
الف - عده اي از شهرنشينان در اثر جنگ با باديه نشينان کشته مي شوند .
ب - تعدادي از شهر نشينيان به دولت هاي همسايه پناه مي برند .
ج - عده ي زيادي از شهرنشينان مشروعيت حاکمان جديد را مي پذيرند (15) و حتي بعضي ها به استخدام دولت جديد در مي آيند . هر يک از اين تحولات سه گانه ،موجب تحولاتي ديگر مي شوند ؛ به اين معنا که کشته شدن تعدادي از شهرنشينان ، مخالفت فراريان و پناهندگان به کشورهاي همسايه را عليه نظام تازه بر مي انگيزاند و نيز ارزش ها و آرمان هاي شهر نشينان و تسليم شده ، ساختار جامعه و دولت جديد را متأثر مي سازد .
به سخني ديگر ، هر چند پيروزي باديه نشينان موجب تولد دولت تازه و تحول اجتماعي جديد مي شود ، ولي اين تأثير به آن معنا نيست که باديه نشينان اززندگي شهري تأثير نمي پذيرند ، بلکه بين باديه نشينان و شهرنشينان رابطه ي متقابلي پديد مي آيد ، به گونه اي که باديه نشينان براي ارتقاي سطح کمي و کيفي توليد و در ساختن جامعه اي نو ، ايجاد تمدني تازه و خلق فرهنگي نوين ، به دانش صنعت ، توان مالي ، ابزار اقتصادي ، اخترا عات و فن آوري صاحبان تمدن قبلي ( شهرنشينان ) نياز دارند . شهرنشينان نيز براي تهيه و گرد آوردن تجملاتي چون غذاهاي متنوع ، انواع پوست ها و مواد چرمي متعدد ، محتاج باديه نشينان هستند . (16)
دولت و تمدن جديد نيز ممکن است همانند دولت و تمدن قديم ( باديه نشينان ديروز و شهرنشينان امروز) زوال يابد و رو به انحطاط رود . از نظر ابن خلدون ، آنچه را موجب مرگ تمدن گذشته و تولد عمران ( تمدن ) بعدي مي شود ، بايد در زندگي شهر نشيني ، که قرارگاه و مرکز ثقل دولت و حکومت کنوني است ، جست وجو کرد . بنابراين ، هر گاه در زندگي شهري ، بيماري هاي واگير و مسري شايع شود ، دستگاه دولتي فاسد و مختل گردد ، جمعيت بيش از حد لازم افزايش يا کاهش يابد ، فساد ، تنبلي و کم کاري در اثر تلاش براي برآوردن اميال و هوس ها پديد آيد . دولت از گرفتن ماليات اجتناب کند ، روحيه ي تجمل پرستي اوج گيرد و نيز انحرافات جنسي ، قيمت کالاها وروحيه ي پستي و حقارت افزايش پيدا کند ،دولت جديدي جايگزين دولت قبلي مي گردد ؛ (17) يعني ، دولت قبلي در پي بروز عوامل مذکور ، فرو مي پاشد و جاي آن را دولتي جديد مي گيرد .
خلاصه مطالب :
1- نظريه « دولت » : تلاش براي تأمين نيازهاي انساني ، انسان را به همکاري و پذيرش تقسيم کار مي کشاند . تقسيم کار منجر به توليد بيش تر و نيز باعث کشمکش و درگيري بر سرمسأله کار و چگونگي انجام آن مي گردد . براي جلوگيري از جنگ ميان انسان ها ، به دولت نياز مي شود .
شکل گيري دولت به حضور مردم ، سرزمين مشخص و حکومت نيز وابسته است . در رأس دولت ، شاه قرار دارد که با زور به قدرت رسيده است . به عقيده ي ابن خلدون ، تمدن ها و دولت يک موجود زنده است و همانند هر موجود زنده ي ديگر ، زماني متولد مي شود و زماني ديگر مي ميرد .
2- نظريه ي « عصبيت » اين نظريه ، مهم ترين نظريه ي ابن خلدون و اساسي ترين کليد فهم انديشه هاي اوست . عصبيت به معناي پيوند و پيوستگي است و در اثر پيوندهاي فاميلي ، هم پيماني ، هم ديني و هم نژادي پديد مي آيد . عصبيت در باديه نشينان بيش تر است و آنان با بهره گيري از اين عصبيت فراوان و با توجه به سست شدن عصبيت در شهرها ، به شهرنشينان مي تازند و دولت جديدي را جايگزين دولت قبلي مي کنند . ولي عصبيت درباديه نشيناني که دولت جديدي تشکيل داده اند . و شهرنشين شده اند به تدريج از بين مي رود و آنان را در معرض خطر حمله ي باديه نشينان قرار مي دهد .
3- انواع اجتماع : لزوم تلاش براي تأمين نيازهاي ضروري و دست يابي به کمال ، انسان را به زندگي جمعي سوق مي دهد . زندگي جمعي به دو شکل باديه نشيني و شهر نشيني تحقق مي يابد . باديه نشينان ، که دلاورتر و ساده زيست تر از شهرنشينان هستند ، براساس معيشت ، به مال داران ، کشاورزان و شترداران تقسيم مي شوند ، در حالي که شهرنشينان آسايش طلب تر ، خود محورتر و ترسوتر هستند و يک زندگي مصرفي و تجملي دارند .
4- نظريه ي « تحول اجتماعي » : به عقيده ي ابن خلدون ، جامعه ي انساني بر اثر عواملي چون تغيير روحيه ، اخلاق ، خواسته ها و نيازها تغيير مي کند . اين تغييرات منجر به روي کار آمدن دولت جديد مي شود . البته استقرار دولت جديد نيز تحولات تازه اي در پي دارد . همه ي اين تحولات ناشي از پيروزي باديه نشينان بر شهر نشينان است ، ولي خود باديه نشينان حاکم و شهر نشين شده و از شهرنشينان قبلي و محکوم تأثير مي پذيرند . اين تأثير پذيري متقابل به نيازهاي متقابلي که اين دو به همديگر دارند ، باز مي گردد .
پي نوشت ها:
1- عنوان اصلي کتاب العبر عبارت است از : کتاب العبر و ديوان المبتدأ و الخبر في ايام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوي السلطان الاکبر .
2- شناخت انواع اجتماعات از ديدگاه فارابي و ابن خلدون ، خوشرو، ص 60 - 72 ؛ انديشه ي اجتماعي متفکران مسلمان از فارابي تا ابن خلدون ، آزاد ارمکي ،ص 279 - 280 .
3-دولت و حکومت در اسلام ، لمبتون ، ص 261 - 266 .
4- همان ، ص 272 ؛ انديشه ي اجتماعي متفکران مسلمان از فارابي تا ابن خلدون ، آزاد ارمکي ، ص 313 .
5- انديشه ي اجتماعي متفکران مسلمان از فارابي تا ابن خلدون ، آزاد ارمکي ، ص 314 - 315 و 322 ؛ تاريخ انديشه هاي اجتماعي در اسلام ، ستوده ، ص 146.
6- يوسف ( 12 ) ، آيه ي 8 و 14 ؛ نور ( 24) ، آيه ي11 ؛ قصص ( 28) ، آيه ي 76 .
7- تاريخ انديشه هاي اجتماعي در اسلام ، ستوده ، ص 140.
8- تاريخ اند يشه هاي اجتماعي در اسلام ، ستوده ، ص 141 - 142.
9- انديشه ي اجتماعي متفکران مسلمان از فارابي تا ابن خلدون ، آز اد ارمکي ، ص 307 - 308 .
10- همان ، ص 309 - 310 ؛ تاريخ انديشه هاي اجتماعي در اسلام ، ستوده ، ص 141 - 142.
11- شناخت انواع اجتماعات از ديدگاه فارابي و ابن خلدون ، خوشرو ، ص 98- 99 و 102 - 103.
12- همان ، ص 105 - 107 و 110 - 112 .
13-شناخت انواع اجتماعات ازديدگاه فارابي و ابن خلدون ، خوشرو ، ص 115 و 133 - 134.
14 - انديشه اجتماعي متفکران مسلمان از فارابي تا ابن خلدون ، آز اد ارمکي ، ص 282 - 284.
15- همان ، ص 285 - 286 .
16-انديشه اجتماعي متفکران مسلمان از فارابي تا ابن خلدون ، آزاد ارمکي ، ص 285 - 286.
17- همان ، ص 301 - 302.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله