نقد اجتماعى از ديد شهيد بهشتی
سخنران: عليرضا بهشتى
مكتوب حاضر متن ويراسته و تلخيص شده سخنرانى دكتر عليرضا بهشتى است كه در تاريخ /4/4۸۶ در مركز مطالعات دين و اقتصاد ايراد شد.
چيزى كه در فرهنگ غرب به نام Social Critisim با آن آشنائيم از نيمه دوم سده بيستم به عللى، از جمله بحران ها و تنش هاى اجتماعى كه در اروپا و آمريكا راه و روش و سياست گذارى ها را به چالش كشيد، از اهميت بيشترى برخوردار شد.
يكى از بهترين كسانى كه در اين باره مطلب نوشته است فيلسوف سياسى آمريكايى به نام مايكل ولزر است كه از او كتاب درباره تساهل به فارسى ترجمه شده است. اين فيلسوف آمريكايى، يك فيلسوف اخلاقى و اجتماعى و سياسى است. بايد توجه داشت كه در سپهر معرفتى غرب، اخلاق همه قلمرو بايدها و نبايدها را در برمى گيرد و در نتيجه فلسفه سياسى هم بخشى از فلسفه اخلاقى محسوب مى شود.
ولزركتاب هايى درباره نافرمانى اجتماعى، جنگ عادلانه و غيرعادلانه نوشته و در زمينه نقد اجتماعى يك كتاب كم حجمى به نام «تفسير و نقد اجتماعى» و يك كتاب قطورتر با عنوان «مجمع منتقدان» دارد كه در اين بحث، از كتاب «تفسير و نقد اجتماعى» بهره مى گيرم.
وقتى به تاريخ تمدن ها كه نگاه مى كنيم به طور طبيعى براى ما اين سؤال پيش مى آيد كه چرا تمدن ها بوجود مى آيند، رشد مى كنند، دچار اضمحلال مى شوند و سقوط مى كنند. به عنوان يك ملت اين سؤال براى ما مطرح است كه در چه مسيرى حركت مى كنيم و آيا جامعه ما رو به زوال است و يا به سوى رشد و پيشرفت در حال حركت است. نقد اجتماعى راهى را نشان مى دهد كه بتوانيم براساس آن ابزارهايى را ابداع كنيم كه پويايى اجتماع و جامعه را تضمين كند. در همين دوران زندگى خود ما ديديم كه آمريكا به عنوان قدرتمندترين كشور جهان بارها دچار بحران هاى بسيار بزرگ شده كه بسيارى از افراد گمان كردند نشانه هاى اضمحلال آن است و مى گفتند از آمريكا چيزى جز پوست شير باقى نمانده است اما بعد از مدتى دوباره تجديد قوا كرد و به حيات خود ادامه داد. اين سؤال مطرح است كه چرا يك تمدن مى تواند از بحران ها پيروزمندانه بيرون بيايد ولى تمدن ديگر نمى تواند؟
شايد يك پاسخ به اين سؤال اين باشد كه برخى كشورها توانسته اند سازوكارهاى مناسب را در درون خود تعبيه كنند كه به بازبينى و ارزيابى مستمر خود بپردازند، اين يك اصل مهم است.
اين اصل مهم كه براساس تجربه بشرى به آن دست يافته ايم در ميان تعاليم دين اسلام و اديان توحيدى پيش از اسلام نيز مطرح شده است. در دنياى مدرن سازوكارهاى مختلفى را براى آنها تعبيه كردند. نقش رسانه ها در امر نظارت اجتماعى با تمام اشكالاتى كه بر آن وارد است، در اين زمينه بسيار پررنگ است.
رسانه ها به عنوان چشم عمومى تمام حركات دولتمردان و غيردولتمردان را زيرنظر دارند و تجزيه و تحليل و افشا مى كنند. همينطور NGOها (سازمان هاى غيردولتى) نقش مهمى را در اين زمينه ايفا كرده اند. روشنفكران نيز بخشى از اين چشمان مراقب اجتماع به شمار مى روند. آنچه كه ما به عنوان روشنفكرى و روشنفكران در غرب مى شناسيم درحقيقت چهره اى از همان نقد اجتماعى است. ولزر اعتقاد دارد برخلاف آنچه كه در عصر روشنگرى و به خصوص در سده ۲۰ مطرح شد، روشنفكر كسى نيست كه از جامعه خود فاصله بگيرد و از بيرون به امور جامعه نگاه كند و بعد زبان به نقد بگشايد. همچنين روشنفكر از يك جامعه ديگر نمى تواند به جامعه ديگر برود و بدون آنكه وارد تاروپود گفتمانى آن جامعه شود به نقد آن بپردازد و روشنفكران، و يا به تعبير درست تر منتقدان اجتماعى، زمانى موفق بود ه اند كه توانسته باشند با جامعه مورد نقد خود رابطه همزبانى برقرار كرده باشند و به يك نوع مفاهمه رسيده باشند و به موقعيتى دست يافته باشند كه جامعه آنها را از خود بداند. براى همين، از ديدگاه ولزر تمام پيامبران هم در شمار منتقدين اجتماعى محسوب مى شوند.
اين مباحث به دلايل گوناگون و به دليل پيوندى كه با فلسفه اخلاق دارد و بايدها و نبايدها را مطرح مى كند، با بحث امر به معروف و نهى از منكر بسيار نزديك است. يكى از آخرين بحث هاى تفسير قرآن شهيد بهشتى در مورد امر به معروف و نهى از منكر است كه از نظر نوع نگاه بسيار شبيه به مباحث ولزر است، گرچه بسيار زودتر از آن مطرح شده و البته به صورت كامل از موضع دينى به مسأله نگاه كرده است. اين مباحث با عنوان «بايدها و نبايدها» در دوره آثار شهيد آيت الله دكتر بهشتى منتشر شده است.
متأسفانه برخورد ما به عنوان مسلمان با اين مفهوم بنيادى و اصولى دين بسيار محقرانه است. به راستى اين امر به معروف چيست كه از ويژگى هاى مؤمنين به حساب مى آيد و در زمره مهمترين ويژگى هاى جامعه اسلامى است و اديان پيش از اسلام هم به آن توجه داشته اند؟ اين اصل چيست كه حسين بن على (علیه السلام) حاضر مى شود به خاطر احياى آن جان خود و خانواده اش را به خطر بيندازد؟
در پرتو بحث نقد اجتماعى بايد يك نگاه دوباره به اين اصل داشته باشيم. در پرتو چنين بازتفسيرى مى توان از آزادى بيان و مطبوعات دفاع كرد به طورى كه كمترين خط قرمزها براى آن در نظر گرفته شود. جوامع، سازمان ها و حكومت ها اگر در درون خود سازوكار مناسب را براى ارزيابى مستمر تعبيه كنند و عيوب كار خود را ببينند طبيعى است كه در بحران ها نواقص كار خود را ديده و مى توانند در پى چاره جويى باشند. امر به معروف و نهى از منكر در تعاليم اسلامى يك چنين جايگاهى دارد. به همين دليل است كه امر به معروف و نهى از منكر به لحاظ وجوب بر همه واجب است و همه افراد مكلفند كه امر به معروف و نهى از منكر كنند.
در آيه «ولتكن امه يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون»(۱۰۴ آل عمران) دو مسأله مطرح شده است؛ دعوت به خير، امر به معروف و نهى از منكر. در اين زمينه شهيد دكتر بهشتى در سه محور به طور مفصل بحث مى كند. و به دنبال آياتى از سوره آل عمران كه در باب وحدت مسلمانان و اعتصام به ريسمان الهى توصيه شده مطرح مى شود. اين بحث به عنوان آغاز امر به معروف و نهى از منكر در قرآن مطرح مى شود. چون قرآن مى گويد بعد از اينكه اين جدايى ها در ميان شما از ميان رفت و احساسات قومى و قبيله اى و به هم پيوستگى هاى كاذب را فراموش كرديد، حالا از مسلمانان مى خواهد كه از شما انسان هاى پراكنده بايد امتى به وجود آيد كه داراى هدف و رهبرى باشد كه دعوت به سوى نيكى كند، وقتى قدرت دارد به معروف امر كند و از كارهاى ناشايسته نهى كند و چنين جماعتى رستگار است و اينها هستند كه مى توانند پيشرفت كنند. شهيد دكتر بهشتى در متن سخنرانى خود چنين مى آورد: «دعوت به خير يعنى چه؟ آيا دعوت به خير به اين صورت است كه مثل آدم هاى خودستا دائماً قلم به دست بگيريم، منبر برويم، سخنرانى كنيم و بگوييم اين ما هستيم كه اين امتيازات را داريم؟ يا منظور از دعوت به خير اين است كه امام(علیه السلام) به شيعه مى گويد كه مردم را به خويشتن و راه خويشتن دعوت كنيد با غير زبانتان؟» و بعد اضافه مى كند كه «مطمئن باش آن تعليمات دينى و تبليغات دينى كه صرفاً آهنگش كوبيدن كمونيسم باشد به دل ها نخواهد نشست. كارى كن كه در پرتو اسلام زندگى انسانى تر و اسلامى تر و بهتر و يكتاپرستانه تر و با عدل و داد همراه تر در برابر جوان جست وجو گر بنهيم و الا چقدر در گوش آنها بخوانيم. چرا نمى خواهيم لمس كنيم كه دعوت به خير در اسلام شايد ۱۰درصد هم به زبان نبود و شايد بيش از ۹۰ درصدش به عمل بود.»
در مسأله نقد اجتماعى اين سؤال براى ما پيش مى آيد كه ملاك نقد چيست و با كدام معيارها بايد نقد كرد. ما از كجا بفهميم كه چه كارى خوب و چه كارى بد است. درواقع بحث امر به معروف و نهى از منكر در كنار بحث حسن و قبح موضوعيت مى يابد. مهمترين بحث در علم اخلاق اين است كه شناخت اين ملاك و معيارها به عهده چه كسانى است و آيا همه به اين شناخت دسترسى دارند يا خير؟ عين اين بحث در بحث نقد اجتماعى در بحث اخلاق غرب مطرح است.
در فلسفه اخلاق و كلام اسلامى، ما دو گروه اشاعره و معتزله را داريم. اشاعره در مقابل افراط و تفريط هايى كه معتزله در نشان دادن اين كه اصولاً ملاك و معيارهاى اخلاقى در سنجش خوب و بد چيزى است كه به عهده انسان ها و عقل آدمى است و اين كه ممكن است فهم اين مسايل از جامعه اى به جامعه ديگر متفاوت باشد، قد علم كردند و گفتند خوب و خير چيزى است كه خدا به آن امر كرده و بد و شر آن است كه خدا از آن نهى كرده و شناخت آن هم از طريق كتاب خداست. اماميه يا عدليه اين مسأله را مطرح كردند كه اصلاً يك چيز خوب و بد را بايد خداوند فرمان دهد كه انجام دهيد يا ندهيد و اين كه خداوند به امر شر دستور نمى دهد.
مسأله اين است كه همه ما داراى هر درجه از تفكر و پيچيدگى فكرى باشيم در حد شهود اخلاقى مى توانيم بفهميم چه چيزى خوب است و چه چيزى بد است. به محض اين كه اين شهود وارد مرحله تبيين بشود اختلاف نظربين ما شروع مى شود.
علاوه بر طرح مسأله حسن و قبح ذاتى افعال، مرحوم شهيد بهشتى نكته جالب توجه ديگرى را در اين زمينه مطرح مى كند. گاهى داورى هاى اخلاقى به شكل بسيار بسيط هستند. اما اغلب در موقعيت هايى كه ارزش هاى اخلاقى به اين ها افزوده شود در موقعيت هاى پيچيده ترى قرار مى گيريم. در اين صورت نه فقط به لحاظ كمى بلكه به لحاظ كيفى هم عوامل مختلفى وارد قضاوت اخلاقى ما مى شوند و عوامل زيادى را بايد در نظر بگيريم. آيا عقل بشرى در همه موارد توان داورى اخلاقى صحيح را دارد؟ فلاسفه اخلاق بيش از ۲۵۰۰ سال است كه در باره اين مباحث بحث مى كنند ولى اكثر آنها اذعان دارند كه توانايى هاى عقل بشرى محدود است. ادبيات اسلامى ما، عقل بشرى را به عنوان پيامبر درونى و وحى را به عنوان پيامبر بيرونى مطرح مى كند. عقل بشرى هرچند كه قادر است مشكلات بشرى را حل كنند ولى كافى نيست. اينجاست كه نياز به تعقل در پرتو وحى مطرح مى شود.
اما علاوه بر دشوارى هايى كه در داورى اخلاقى پيش مى آيد، در پايبندى و نيز در اعمال آن در جامعه مشكلات بسيارند. در اين رابطه است كه شهيد بهشتى به آيه ۱۷ سوره لقمان اشاره مى كند و آنچنان كه در كتاب «بايدها و نبايدها»ى شهيد بهشتى آمده است: «اى پسرك من مواظب نماز باش، نماز، آن نماز سازنده، به معروف و نيك فرمان ده، با منكر و ناشايسته مبارزه كن و ديگران را از كار ناشايست بازدار. و اگر ناراحتى و مشكلى در اين راه به تو رسيد در برابرش شكيبا باش.»
در دورانى كه ما هستيم توجه به امر به معروف و نهى از منكر در زنده نگه داشتن جامعه اسلامى ما از مسائل مهمى است كه بايد به آن پرداخته شود. اين اصل مظلوم را بايد از اين مظلوميت درآورد و به راستى احيا كرد. شايد مراجعه به بحث هاى تفسيرى شهيد بهشتى بتواند آغازگر يك كار جدى و عالمانه در اين زمينه باشد.
منبع: روزنامه ایران
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
چيزى كه در فرهنگ غرب به نام Social Critisim با آن آشنائيم از نيمه دوم سده بيستم به عللى، از جمله بحران ها و تنش هاى اجتماعى كه در اروپا و آمريكا راه و روش و سياست گذارى ها را به چالش كشيد، از اهميت بيشترى برخوردار شد.
يكى از بهترين كسانى كه در اين باره مطلب نوشته است فيلسوف سياسى آمريكايى به نام مايكل ولزر است كه از او كتاب درباره تساهل به فارسى ترجمه شده است. اين فيلسوف آمريكايى، يك فيلسوف اخلاقى و اجتماعى و سياسى است. بايد توجه داشت كه در سپهر معرفتى غرب، اخلاق همه قلمرو بايدها و نبايدها را در برمى گيرد و در نتيجه فلسفه سياسى هم بخشى از فلسفه اخلاقى محسوب مى شود.
ولزركتاب هايى درباره نافرمانى اجتماعى، جنگ عادلانه و غيرعادلانه نوشته و در زمينه نقد اجتماعى يك كتاب كم حجمى به نام «تفسير و نقد اجتماعى» و يك كتاب قطورتر با عنوان «مجمع منتقدان» دارد كه در اين بحث، از كتاب «تفسير و نقد اجتماعى» بهره مى گيرم.
وقتى به تاريخ تمدن ها كه نگاه مى كنيم به طور طبيعى براى ما اين سؤال پيش مى آيد كه چرا تمدن ها بوجود مى آيند، رشد مى كنند، دچار اضمحلال مى شوند و سقوط مى كنند. به عنوان يك ملت اين سؤال براى ما مطرح است كه در چه مسيرى حركت مى كنيم و آيا جامعه ما رو به زوال است و يا به سوى رشد و پيشرفت در حال حركت است. نقد اجتماعى راهى را نشان مى دهد كه بتوانيم براساس آن ابزارهايى را ابداع كنيم كه پويايى اجتماع و جامعه را تضمين كند. در همين دوران زندگى خود ما ديديم كه آمريكا به عنوان قدرتمندترين كشور جهان بارها دچار بحران هاى بسيار بزرگ شده كه بسيارى از افراد گمان كردند نشانه هاى اضمحلال آن است و مى گفتند از آمريكا چيزى جز پوست شير باقى نمانده است اما بعد از مدتى دوباره تجديد قوا كرد و به حيات خود ادامه داد. اين سؤال مطرح است كه چرا يك تمدن مى تواند از بحران ها پيروزمندانه بيرون بيايد ولى تمدن ديگر نمى تواند؟
شايد يك پاسخ به اين سؤال اين باشد كه برخى كشورها توانسته اند سازوكارهاى مناسب را در درون خود تعبيه كنند كه به بازبينى و ارزيابى مستمر خود بپردازند، اين يك اصل مهم است.
اين اصل مهم كه براساس تجربه بشرى به آن دست يافته ايم در ميان تعاليم دين اسلام و اديان توحيدى پيش از اسلام نيز مطرح شده است. در دنياى مدرن سازوكارهاى مختلفى را براى آنها تعبيه كردند. نقش رسانه ها در امر نظارت اجتماعى با تمام اشكالاتى كه بر آن وارد است، در اين زمينه بسيار پررنگ است.
رسانه ها به عنوان چشم عمومى تمام حركات دولتمردان و غيردولتمردان را زيرنظر دارند و تجزيه و تحليل و افشا مى كنند. همينطور NGOها (سازمان هاى غيردولتى) نقش مهمى را در اين زمينه ايفا كرده اند. روشنفكران نيز بخشى از اين چشمان مراقب اجتماع به شمار مى روند. آنچه كه ما به عنوان روشنفكرى و روشنفكران در غرب مى شناسيم درحقيقت چهره اى از همان نقد اجتماعى است. ولزر اعتقاد دارد برخلاف آنچه كه در عصر روشنگرى و به خصوص در سده ۲۰ مطرح شد، روشنفكر كسى نيست كه از جامعه خود فاصله بگيرد و از بيرون به امور جامعه نگاه كند و بعد زبان به نقد بگشايد. همچنين روشنفكر از يك جامعه ديگر نمى تواند به جامعه ديگر برود و بدون آنكه وارد تاروپود گفتمانى آن جامعه شود به نقد آن بپردازد و روشنفكران، و يا به تعبير درست تر منتقدان اجتماعى، زمانى موفق بود ه اند كه توانسته باشند با جامعه مورد نقد خود رابطه همزبانى برقرار كرده باشند و به يك نوع مفاهمه رسيده باشند و به موقعيتى دست يافته باشند كه جامعه آنها را از خود بداند. براى همين، از ديدگاه ولزر تمام پيامبران هم در شمار منتقدين اجتماعى محسوب مى شوند.
اين مباحث به دلايل گوناگون و به دليل پيوندى كه با فلسفه اخلاق دارد و بايدها و نبايدها را مطرح مى كند، با بحث امر به معروف و نهى از منكر بسيار نزديك است. يكى از آخرين بحث هاى تفسير قرآن شهيد بهشتى در مورد امر به معروف و نهى از منكر است كه از نظر نوع نگاه بسيار شبيه به مباحث ولزر است، گرچه بسيار زودتر از آن مطرح شده و البته به صورت كامل از موضع دينى به مسأله نگاه كرده است. اين مباحث با عنوان «بايدها و نبايدها» در دوره آثار شهيد آيت الله دكتر بهشتى منتشر شده است.
متأسفانه برخورد ما به عنوان مسلمان با اين مفهوم بنيادى و اصولى دين بسيار محقرانه است. به راستى اين امر به معروف چيست كه از ويژگى هاى مؤمنين به حساب مى آيد و در زمره مهمترين ويژگى هاى جامعه اسلامى است و اديان پيش از اسلام هم به آن توجه داشته اند؟ اين اصل چيست كه حسين بن على (علیه السلام) حاضر مى شود به خاطر احياى آن جان خود و خانواده اش را به خطر بيندازد؟
در پرتو بحث نقد اجتماعى بايد يك نگاه دوباره به اين اصل داشته باشيم. در پرتو چنين بازتفسيرى مى توان از آزادى بيان و مطبوعات دفاع كرد به طورى كه كمترين خط قرمزها براى آن در نظر گرفته شود. جوامع، سازمان ها و حكومت ها اگر در درون خود سازوكار مناسب را براى ارزيابى مستمر تعبيه كنند و عيوب كار خود را ببينند طبيعى است كه در بحران ها نواقص كار خود را ديده و مى توانند در پى چاره جويى باشند. امر به معروف و نهى از منكر در تعاليم اسلامى يك چنين جايگاهى دارد. به همين دليل است كه امر به معروف و نهى از منكر به لحاظ وجوب بر همه واجب است و همه افراد مكلفند كه امر به معروف و نهى از منكر كنند.
در آيه «ولتكن امه يدعون الى الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون»(۱۰۴ آل عمران) دو مسأله مطرح شده است؛ دعوت به خير، امر به معروف و نهى از منكر. در اين زمينه شهيد دكتر بهشتى در سه محور به طور مفصل بحث مى كند. و به دنبال آياتى از سوره آل عمران كه در باب وحدت مسلمانان و اعتصام به ريسمان الهى توصيه شده مطرح مى شود. اين بحث به عنوان آغاز امر به معروف و نهى از منكر در قرآن مطرح مى شود. چون قرآن مى گويد بعد از اينكه اين جدايى ها در ميان شما از ميان رفت و احساسات قومى و قبيله اى و به هم پيوستگى هاى كاذب را فراموش كرديد، حالا از مسلمانان مى خواهد كه از شما انسان هاى پراكنده بايد امتى به وجود آيد كه داراى هدف و رهبرى باشد كه دعوت به سوى نيكى كند، وقتى قدرت دارد به معروف امر كند و از كارهاى ناشايسته نهى كند و چنين جماعتى رستگار است و اينها هستند كه مى توانند پيشرفت كنند. شهيد دكتر بهشتى در متن سخنرانى خود چنين مى آورد: «دعوت به خير يعنى چه؟ آيا دعوت به خير به اين صورت است كه مثل آدم هاى خودستا دائماً قلم به دست بگيريم، منبر برويم، سخنرانى كنيم و بگوييم اين ما هستيم كه اين امتيازات را داريم؟ يا منظور از دعوت به خير اين است كه امام(علیه السلام) به شيعه مى گويد كه مردم را به خويشتن و راه خويشتن دعوت كنيد با غير زبانتان؟» و بعد اضافه مى كند كه «مطمئن باش آن تعليمات دينى و تبليغات دينى كه صرفاً آهنگش كوبيدن كمونيسم باشد به دل ها نخواهد نشست. كارى كن كه در پرتو اسلام زندگى انسانى تر و اسلامى تر و بهتر و يكتاپرستانه تر و با عدل و داد همراه تر در برابر جوان جست وجو گر بنهيم و الا چقدر در گوش آنها بخوانيم. چرا نمى خواهيم لمس كنيم كه دعوت به خير در اسلام شايد ۱۰درصد هم به زبان نبود و شايد بيش از ۹۰ درصدش به عمل بود.»
در مسأله نقد اجتماعى اين سؤال براى ما پيش مى آيد كه ملاك نقد چيست و با كدام معيارها بايد نقد كرد. ما از كجا بفهميم كه چه كارى خوب و چه كارى بد است. درواقع بحث امر به معروف و نهى از منكر در كنار بحث حسن و قبح موضوعيت مى يابد. مهمترين بحث در علم اخلاق اين است كه شناخت اين ملاك و معيارها به عهده چه كسانى است و آيا همه به اين شناخت دسترسى دارند يا خير؟ عين اين بحث در بحث نقد اجتماعى در بحث اخلاق غرب مطرح است.
در فلسفه اخلاق و كلام اسلامى، ما دو گروه اشاعره و معتزله را داريم. اشاعره در مقابل افراط و تفريط هايى كه معتزله در نشان دادن اين كه اصولاً ملاك و معيارهاى اخلاقى در سنجش خوب و بد چيزى است كه به عهده انسان ها و عقل آدمى است و اين كه ممكن است فهم اين مسايل از جامعه اى به جامعه ديگر متفاوت باشد، قد علم كردند و گفتند خوب و خير چيزى است كه خدا به آن امر كرده و بد و شر آن است كه خدا از آن نهى كرده و شناخت آن هم از طريق كتاب خداست. اماميه يا عدليه اين مسأله را مطرح كردند كه اصلاً يك چيز خوب و بد را بايد خداوند فرمان دهد كه انجام دهيد يا ندهيد و اين كه خداوند به امر شر دستور نمى دهد.
مسأله اين است كه همه ما داراى هر درجه از تفكر و پيچيدگى فكرى باشيم در حد شهود اخلاقى مى توانيم بفهميم چه چيزى خوب است و چه چيزى بد است. به محض اين كه اين شهود وارد مرحله تبيين بشود اختلاف نظربين ما شروع مى شود.
علاوه بر طرح مسأله حسن و قبح ذاتى افعال، مرحوم شهيد بهشتى نكته جالب توجه ديگرى را در اين زمينه مطرح مى كند. گاهى داورى هاى اخلاقى به شكل بسيار بسيط هستند. اما اغلب در موقعيت هايى كه ارزش هاى اخلاقى به اين ها افزوده شود در موقعيت هاى پيچيده ترى قرار مى گيريم. در اين صورت نه فقط به لحاظ كمى بلكه به لحاظ كيفى هم عوامل مختلفى وارد قضاوت اخلاقى ما مى شوند و عوامل زيادى را بايد در نظر بگيريم. آيا عقل بشرى در همه موارد توان داورى اخلاقى صحيح را دارد؟ فلاسفه اخلاق بيش از ۲۵۰۰ سال است كه در باره اين مباحث بحث مى كنند ولى اكثر آنها اذعان دارند كه توانايى هاى عقل بشرى محدود است. ادبيات اسلامى ما، عقل بشرى را به عنوان پيامبر درونى و وحى را به عنوان پيامبر بيرونى مطرح مى كند. عقل بشرى هرچند كه قادر است مشكلات بشرى را حل كنند ولى كافى نيست. اينجاست كه نياز به تعقل در پرتو وحى مطرح مى شود.
اما علاوه بر دشوارى هايى كه در داورى اخلاقى پيش مى آيد، در پايبندى و نيز در اعمال آن در جامعه مشكلات بسيارند. در اين رابطه است كه شهيد بهشتى به آيه ۱۷ سوره لقمان اشاره مى كند و آنچنان كه در كتاب «بايدها و نبايدها»ى شهيد بهشتى آمده است: «اى پسرك من مواظب نماز باش، نماز، آن نماز سازنده، به معروف و نيك فرمان ده، با منكر و ناشايسته مبارزه كن و ديگران را از كار ناشايست بازدار. و اگر ناراحتى و مشكلى در اين راه به تو رسيد در برابرش شكيبا باش.»
در دورانى كه ما هستيم توجه به امر به معروف و نهى از منكر در زنده نگه داشتن جامعه اسلامى ما از مسائل مهمى است كه بايد به آن پرداخته شود. اين اصل مظلوم را بايد از اين مظلوميت درآورد و به راستى احيا كرد. شايد مراجعه به بحث هاى تفسيرى شهيد بهشتى بتواند آغازگر يك كار جدى و عالمانه در اين زمينه باشد.
منبع: روزنامه ایران
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله