کتاب ملل و نحل شهرستانی در سیاقی اسماعیلی (3)

زمانی که جهان شناسی های اسماعیلیان پیش از فاطمیان، با جهان شناسی های نوافلاطونی، هماهنگ و سازگار شدند، برخی عناصر آن در ساحت طبیعی، آشکارا با اصطلاحات قرآنی یکسان تلّقی شدند (Halm, 1996: 77-83). برای
سه‌شنبه، 26 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کتاب ملل و نحل شهرستانی در سیاقی اسماعیلی  (3)
کتاب ملل و نحل شهرستانی در سیاقی اسماعیلی * (3)

نویسنده: آدام آر. گیسر (1)
مترجم: حمید عطایی نظری **


 
زمانی که جهان شناسی های اسماعیلیان پیش از فاطمیان، با جهان شناسی های نوافلاطونی، هماهنگ و سازگار شدند، برخی عناصر آن در ساحت طبیعی، آشکارا با اصطلاحات قرآنی یکسان تلّقی شدند (Halm, 1996: 77-83). برای مثال، «کونی» - یکی از دو موجودی که از جانب خداوند واسطه در خلقت جهان آفرینش بود - با عنوان «الأول« یا «السابق» شناخته می شود، که در واقع معادل با «عقل» است. این اصل [کونی] به نوبه خود، مطابق با «قلم»، «شمس» و «عرش» بود. اصل دوم، «قدر»، «الثانی» یا «التالی» خوانده می شود که با «نفس» یکی است. این اصل با «لوح»، «قمر و «کرسی» مطابقت دارد (Daftary, 1990: 241-2). دو اصل «کونی - قدر» گاه با عنوان «الأصلان» شناخته می شوند.
چنین مجموعه ای از نام ها و تطابق ها، در آثار ابویعقوب سجستانی، خراسانیِ هم عصر ابوتمام و هم شاگردی نسفی، نیز به چشم می خورد (Walker, 1993: 96).
در مقدمه ابوتمام بر باب الشیطان، برخی اشارات به تفکرات طبیعی اسماعیلیان نوافلاطونی در دوران اولیه وجود دارد. در عبارتی مبهم سخن از تطابق قلم با شمس و لوح با قمر آمده است (Madelung and Walker, 1998: 22-3). ابوتمام در ادامه، به بحث از روابطی که میان قلم، لوح و دو بنیان گذار (یعنی الناطق و اساس - وصی) با شکل و تعداد رکعات در نمازها وجود دارد، می پردازد. وی می گوید نماز صبح چهار رکعت است و از این رو نشانگر قلم است به دلیل قلم، روح و دو بنیان گذاری که در آن (یعنی در لوح) ظاهر شده اند. نماز مغرب سه رکعت است و اشاره به لوح می باشد، به سبب لوح و دو بنیان گذاری [الناطق و اساس - وصی] که در آن (یعنی در لوح) ظهور کرده اند (یا آشکار شده اند). دو سجده اشاره به «الناطق» دارد که نقش بنیان گذار را دارد. و یک رکعت آخر در نماز مغرب، اشاره دارد بر بنیان گذاری که هیچ یک از سه اصل دیگر را دارا نیست [یعنی همان اساس - وصی]. در حالی که به نظر می رسد نکته اصلی و فراگیر در عبارت
مذکور، اثبات این مطلب است که آیه قرآنی «و یدعون إلی السجود» [آنان به سجود فر ا خوانده می شوند] (قلم: 42) اشارات بر بنیان گذار، یعنی علی (ع) دارد (یعنی آنان در روز قیامت به ولایت علی (ع) دعوت می شوند). اما باید توجه داشت که اهمیّت عبارت یاد شده، در استفاده از یک «سبعه» در تطابق با یک سلسله علوی موجودات صادر شده است. قلم و لوح در عبارت پیشین آمده اند، به روشنی یادآور دو اصل نخستین «کونی- قدر» هستند. علاوه بر این، قلم یا همان «کونی» با عدد 4 مطابقت دارد (همان چهار رکعت نماز صبح اسماعیلیّه) و در خودش دیگر موجودات، نظیر نفس و دو بنیان گذاری که در آن ظهور می یابند را شامل می شود. همچنین لوح یا همان «قدر» نشان دهنده عدد 3 است (سه رکعت نماز مغرب) . بدین سان واضح است که اندیشه اسماعیلیه نخستین و نیز اسماعیلیان نو افلاطونی، تأثیر مهمی بر نگاشته های ابوتمّام گذاشته اند.
در کتاب شهرستانی، ردّ پا و اثر تفکرات اسماعیلیان نخستین و اسماعیلیه نوافلاطونی، در مقایسه با کتاب الشّجره ابوتمّام، وضوح کمتری دارد؛ با وجود این، شهرستانی در مقدّمه ملل و نحل، نظریه صدور بدعت و ضلالت که متضمّن مراتبی از عدد هفت است را ارائه می کند. این نظریه تابع روش شهرستانی است و بیش از امور دیگر نشان دهنده تفکرّات اسماعیلیّه نوافلاطونی است. بیان شد که شهرستانی اختلافات و انحرافات فرقه ای را نشئت گرفته از هفت شبهه اصلی و آغازین ابلیس می داند و گمراهی ها را به همان هفت شبهه نسبت می دهد. این هفت شبهه، اساس، الگو و حدّ و مرز همه نظریات و عقائد ضالّه و بدعت آمیزی را تشکیل می دهند که انسان ها را احاطه کرده اند:
همان طور که شبهات ابلیس منحصر در هفت شبهه بود، اصل گمراهی ها و بدعت ها نیز به هفت چیز باز می گردد، در واقع شبهات فرق کفر و ضلالت خارج از این هفت شبهه ابلیس نیست، اگرچه این شبهات با عبارات مختلفی بیان شوند و طُرق گوناگونی داشته باشند (شهرستانی، بی تا: 17).
در نظر شهرستانی ساختار هفت گانه انحرافات فرقه ای، یک حقیقت طبیعی و جهان شناختی است؛ از این رو، وی درصدد بر می آید که ملل و نحل نگاری خودش را بر
اساس آن سازماندهی کند. او تقسیمات اصلی فرقه ها در داخل هر گروه یا جامعه دینی را بر اساس پرسش های بنیادینی (قواعد یا اصول) طبقه بندی می کند که بنیان گذاران فرق در پاسخ به آن سئوالات اختلاف نظر داشته اند. با وجود این، شهرستانی اظهار می دارد که طبقه بندی فرقه ها را در درجه اول بر طبق اسامی بنیان گذاران و پیروان آن فرق، و در وهله ثانی بر اساس سئوالاتی که رهبران فرق در پاسخ بدان ها اختلاف رأی داشته اند، سازماندهی می کند. به عبارت دیگر روش شهرستانی در سازماندهی فرقه ها مبتنی بر «فرقه» است تا بتواند سوالات اساسی ای را که باعث تمایز و تشخّص آن فرقه می شود مطرح کند.
او از این شیوه خودش در طبقه بندی فرقه ها دفاع می کند و مدّعی است که، این روش در توصیف تقسیمات واقعی گروه ها دقیق تر و نسبت به اصول بنا شده در فصل مقدماتی مربوط به علم الحساب مناسب تر است (همان: 14). به اعتراف شهرستانی، فصلی که درباره اصول و قواعد ریاضی آورده است در مرکز روش سازماندهی او قرار دارد. با این وصف، روشن است که او علم حساب و اعداد را بیش از یک ابزار سامان دهنده قلمداد می کند؛ برای مثال او بیان می کند که «و الحساب تاریخ و توجیه؛ علم الحساب، تاریخ و راهنمای آینده است» (همان: 70). در جای دیگر می نویسد: «علم الحساب دارای نشانه ها و مشخصه ها و نیز بصیرت ها و شناخت هایی است که وی از آنها مطلّع است» (همان: 32). بنابراین از نظر شهرستانی، اصول و قواعد علم الحساب روشی برای پی بردن به حقایق پنهان است. او از بیم آنکه مبادا مخاطبانش بپندارند از آنجا که وی یک فقیه و متکلّم است از اصول و قواعد حسابی آگاهی ندارد، به تشریح روش حسابی خود می پردازد.
مراتب الحساب نزد شهرستانی از عدد یک تا هفت متغیّر است، او اولین مرتبه را که نشان دهنده عدد یک است، صدر الحساب می نامد. عدد «یک» یا «واحد» دو معنا دارد؛ در معنای اوّل، عدد یک، با تکرار شدن سبب پدید آمدن اعداد دیگر می شود (مثلاً یک به علاوه یک، عدد دو را می سازد). در معنای دوم، «یک بودن» جنبه لازم و ضروری همه اعداد محسوب می شود (فقط یک عدد سه وجود دارد و هیچ عدد دیگری «سه بودن» سه را ندارد). (2) به نظر شهرستانی «واحد» به هیچ وجه یک عدد به حساب نمی آید و در سلسله اعداد قرار نمی گیرد، بلکه «واحد» علت و پدید آورنده اعداد است (همان: 24).
بنابراین اوّلین عدد واقعی، دو است که شهرستانی آن را «الأصل» می نامد و پس از آن اولین عدد فرد (3) و اولین عدد زوج (4) قرار دارد. این چهار عدد آغازین، حاوی «عناصر کلّی» همه اعداد بعدی هستند و حدّ و مرزی را تشکیل می دهند که پس از آن، اعداد ترکیب یافته از این عناصر کلّی قرار دارند.
آن گونه که شهرستانی مجموعه اعداد را ذکر می کند، مراتب علم حساب تا عدد هفت پیش می رود: عدد پنج که «العدد الدائر» خوانده می شود از عدد دو یا اصل به اضافه عدد فرد سه تشکیل می شود، عدد شش شامل دو عدد فرد است و «العدد التام» نام دارد. «هفت» ترکیب شده از یک عدد زوج و یک عدد فرد است و «العدد الکامل» نامیده می شود. پس از عدد هفت، بنا به گفته شهرستانی، مجموعه دیگری از عدد هفت آغاز می گردد.
علی رغم طبیعت ساده نظریه ریاضی شهرستانی، این نظریه نقش بارزی در کتاب ملل و نحل دارد. مراتب الحساب با نمادهای طبیعی ای مطابقت دارد که شهرستانی درصدد به کار بردن آنها در حواشی نسخه دست نوشت خودش بوده است. هدف از به کارگیری این نمادها، فراهم کردن یک راهنما برای خوانندگان است تا آنان بتوانند به سهولت اختلافات و انشعابات دینی و اصول عقیدتی را در کتاب ملل و نحل ردیابی کنند.
اهمیت بحث حسابی (ریاضی) شهرستانی، در مطابقت و همخوانی میان اصول و قواعد ریاضی و هفت شبهه شیطان با انقسامات و انشعابات ادیان الاهی و غیر الاهی (ادیان خود ساخته بشری) موجود در میان انسان ها قرار دارد. به نظر او، کلید بازگشایی راز و معمّای هفت شبهه شیطان و ظهور آنها در تاریخ بشری، در اصول ریاضی ای که او در مقدّمه ملل و نحل مطرح می کند، قرار دارد. مراتب الحساب یک سیستم و نظام معتبر جاودانی را تشکیل می دهد که هفت شبهه شیطان الگو و مثال نخستین آن است و همه انقسامات و اختلافات بدعت آمیز بعدی، نمونه های بیشتری از آن هستند که در انشعابات و تقسیماتشان مطابقت و سازگاری تامّ با اصول ریاضی دارند. بنابراین بحث حسابی - عددی شهرستانی، خود را بسیار بیشتر از یک طرح ساده سامان بخش نشان می دهد. بحث ریاضی او، فلسفه پدید آمدن عقائد ضالّه و بدعت آمیز را، در قالب نظریه صدور شبهه و خطا [از جانب ابلیس به انسان ها] ترسیم می کند.
شهرستانی در مقدّمه ملل و نحل، به بحث از اصول و قواعد ریاضی پرداخته است. کنایات و اشاراتی که در این مباحث، به اسماعیلیه نوافلاطونی وجود دارد شبیه مطالبی است که ابوتمّام در باب الشیطان مطرح کرده است. شهرستانی نوعی اولویت و تقدم برای اعداد یک تا چهار قائل است، که جمع ترکیبات این اعداد از عدد هفت بیشتر نمی شود. (3) این واقعیّت، یادآور مفهوم اصول دوگانه نخستین «کونی - قدر» (که هفت حرف دارد) و هفت حرفِ علوی که جهان آفرینش را می سازند است.
به علاوه، شهرستانی معتقد به صدور شبهه و خطای بدعت آمیز از جانب ابلیس به انسان هاست که این فرایند شبیه صدور و افاضه هستی به موجودات، در جهان شناسی های نوافلاطونی اسماعیلیان متقدّم است. سرانجام اینکه، از نظر شهرستانی شناختن اعداد و استفاده درست از آنها، روشی را پدید می آورد که می توان با کمک آن، با برخی حقایق درباره هستی آشنا شد. و این به جهت مطابقت ها و شباهت هایی است که مثلاً میان احتجاج و مجادله آغازین شیطان (هفت شبهه ابلیس) و ساختار بعدی گمراهی و بدعت انسانی وجود دارد.
اگرچه استفاده شهرستانی از عدد شناسی و تصویرپردازی نوافلاطونی، ظریف تر و نامحسوس تر از ابوتمّام است، با این حال مقدمه ملل و نحل، نشان دهنده دلایل و شواهدی کافی بر تأثیرپذیری از اسماعیلیه نوافلاطونی است. کتاب ملل و نحل به تنهایی، اتهاماتی را که از جانب برخی معاصران شهرستانی در خصوص داشتن گرایش ها و تمایلات اسماعیلی مطرح شده است، به اثبات نمی رساند. با وجود این، ملل و نحل در مقایسه با دیگر کتب فرقه نگاری اسماعیلیّه در خراسان، شباهت های فکری و ساختاری مسلم و آشکاری را در ارتباط با آثار اسماعیلی از خود نشان می دهد. این شباهت ها که عبارت اند از:
1. محدود کردن ارائه مطالب با محتوا و درون مایه اسماعیلی به مقدمه کتاب،
2. اشاره به ابلیس یا شیاطین [به عنوان منشأ و خاستگاه اختلافات فرقه ای انسان ها]،
3. وجود عقاید و نظرات الهام گرفته شده از اسماعیلیان نوافلاطونی،
یا نشان دهنده أخذ و اقتباس مستقیم شهرستانی از نویسندگان متقدّم است و یا وجود یک نوع فرقه نگاری اسماعیلی با خصیصه های نسبتاً برجسته و مشخص را نشان می دهد.
برای پاسخگویی به این سوال، بی شک تحقیقات بیشتری نیاز است؛ امّا فقدان اشارات اسماعیلی آشکار در کتاب الزینه رازی، از وجود یک گونه ملل و نحل نگاری اسماعیلی حکایت دارد که در آن از ذکر مفاهیم و معانی اسماعیلیّه در متن اصلی کتاب خوددار ی می شود. چنین رسم و پیمان عامی ممکن است بتواند فضای سنّی - اشعری گونه بدنه کتاب ملل و نحل را توجیه کند؛ به این بیان که، شهرستانی ذکر اشارات و نشانه های اسماعیلی را منحصر به مقدمه کتابش کرده است؛ زیرا توافق عمومی مولفان بر نحوه نگارش این قبیل آثار، بدین گونه بوده است.
اما درباره انتساب مشترک انحرافات و اختلافات فرقه ای به نیروهای اهریمنی و وجود برخی عناصر متعلّق به اسماعیلیان نوافلاطونی متقدّم در کتاب ملل و نحل، بایدگفت که این شباهت ها نشانه تأثیر روشن و مستقیم تر کتاب الشّجره ابوتمّام بر ملل و نحل است. انتشار متن کامل کتاب الشّجره و تحقیقات بیشتر در این زمینه ممکن است ما را به راستی آزمایی چنین نظریه ای قادر سازد. (4)
همچنین پژوهش های بیشتری باید صورت گیرد تا مشخص شود که روش عدد شناسانه شهرستانی، به چه میزان سازماندهی مطالب در کتاب ملل و نحل را واقعاً تحت الشعاع قرار داده است. در پاسخ به این سوال که ساختار هفت گانه انحرافات و گمراهی ها، به چه میزان تعیین کنده طبقه بندی و آرایش فرقه ها است، فیلین و کازی اظهار می دارند: با اینکه شهرستانی اغلب به نقل قول از مقالات الاسلامیین می پردازد، نظم و ترتیب و جایگاهی را که اشعری برای فرقه ها در نظر گرفته است حفظ نمی کند؛ مثلاً اشعری در ابتدا از «غلات اسماعیلی» بحث می کند که در حالی که شهرستانی آنان را به عنوان چهارمین زیر شاخه اسماعیلیّه قلمداد کرده است. همچنین أشعری، «بیانیه» را یک فرقه فرعی از غلات در نظر گرفته است، اما شهرستانی آنان را در ضمن بحث از کیسانیّه مطرح می کند (Flynn and Kazi, 1984: 4-5).
آیا این تفاوت ها ناشی از روش خاصّ شهرستانی است و یا اینکه در اثر منابع دیگری است که در دسترس وی بوده و از سازماندهی متفاوتی برخوردار بوده اند؟ پاسخگویی به این سوال، در گرو رجوع به رونوشت های نسخه کتاب ملل و نحل است. شهرستانی در نسخه خودش، مجموعه ای از هفت حرف به اضافه علائم و نشانه گذاری هایی را به کار برده است تا هفت مرتبه حساب را نشان دهند. به گفته او،
این حروف و علامت ها با هفت مرحله مختلف توضیح و تبیین حسابی مطابق است. اگر این نشانه ها در تقسیم بندی نسخه ملل و نحل استفاده می شدند، آنگاه ممکن بود که یک طرح کلّی را برای ما فراهم سازند که نشان دهد چگونه شهرستانی اختلافات فرقه ای را نقشه کشی و طرح ریزی کرده است؟ متأسفانه این نشانه ها در تصحیح و ویرایش های انتقادیِ کتاب ملل و نحل نادیده گرفته شده اند. کورتن در مقدمه اش بر نسخه عربی تصحیح شده به سال 1842، حروف و نشانه گذاری های مذکور را چنین توصیف می کند: «این نمادها صرفاً جهت علامت گذاری و نشان دادن تقسیمات مختلف فرقه ها و زیر گروه های آنها در نظر گرفته شده اند». وی این نمادها و نشانه ها را به هیچ وجه برای کتاب ملل و نحل لازم و ضروری ندانسته است و ادعای شهرستانی را مبنی بر به کارگیری این نمادها، جهت نشان دادن آشنایی اش با اصول ریاضی بر غرور و خودبینی او حمل کرده است. کورتن با این نتیجه گیری که این نشانه ها و سیستم حسابی ای که در ورای آن قرار دارد، اموری بی معنا و فاقد ارزش در طبقه بندی کتاب ملل و نحل محسوب می شوند، آنها را در تصحیح نسخه آن کتاب حذف کرده است (Cureton, 2002: 8). دیگر محققّان غربی نیز به تبع کورتن، طرح سازمان دهنده شهرستانی را کنار گذاشته اند. آربری معتقد بود که ملل و نحل شهرستانی «یک مشت نقل قول از نگاشته های کهن تر است که با بی دقتی و تسامح سامان یافته و به نحوی غیر منطقی پشت سر هم آورده شده اند، بدون آنکه کوچک ترین اقرار و اعترافی به اقتباس از آن منابع شود» (Thomas, 1950: 6)
معتقدم اکنون زمان آن فرا رسیده که این گونه گمان ها و تصورات، درباره اهداف و مقاصد و نیز قابلیت های ویرایشی شهرستانی مورد باز اندیشی قرار گیرند و مقدّمه کتاب ملل و نحل با توجه به روشی که خود شهرستانی بیان کرده است ارزیابی مجدّد گردد. چنین نگرش و رویکردی، دیدگاهی که شهرستانی را یک ملل و نحل نگار بی طرف معرفی می کند، کنار گذاشته و او را به عنوان فرقه نگاری که وابستگی و گرایش های فرقه ای اش بر کتاب او تأثیرگذار بوده است معرفی می کند.

پی نوشت ها :

* مشخصات کتاب شناختی این اثر چنین است:
Adam R. Gaiser (2008), "Satan's Seven Specious Arguments: Al-Shahrastani's Kitab Al-Milal Wa-L-Nihal in an Ismaili Context", Journal of Islamic Studies, Vol. 19, No.2, pp.178-195.
** کارشناس ارشد فلسفه و کلام اسلامی.
1. آدام آر. گیسر (ADAM R. GAISER) محقق و استادیار دانشگاه ایالتی فلوریدا است. وی در سال 2005 موفق به اخذ دکترا در رشته مطالعات اسلامی از دانشگاه ویرجینیا گردید، تحقیقات وی متمرکز بر فرقه های اسلامی و روابط میان آنها و مسیحیت است. وی هم اکنون به طور خاص به تحقیق درباره فرقه إباضیّه می پردازد و کتاب او با نام امامت در إباضیّه به زودی از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر خواهد شد. م
2. به عبارتی، هر عددی وقتی فی نفسه لحاظ شود واحد است.
3. اگر این اعداد چهارگونه دو به دو با هم جمع شوند، نتیجه از عدد هفت تجاوز نمی کند. م
4. مادلونگ و واکر در پی تصحیح انتقادی متن کامل کتاب الشّجره هستند که در آینده ای نزدیک منتشر خواهد شد.

کتابنامه:
- ابن الجوزی، جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن (1989)، تبلیس ابلیس، تصحیح محمد الصباح، بیروت: دار مکتبه الحیاه.
- أشعری، ابوالحسن (1929)، مقالات الاسلامیین، تصحیح هلموت ریتر، استانبول: مطبعه الدوله.
- دفتری، فرهاد (1990)، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج.
- رازی، ابوحاتم (1972)، کتاب الزینه مطبوع در ضمن: الغلوّ و الفِرَق الغالیّه فی الحضاره الاسلامیّه، تصحیح عبدالله سلوم السّامرایی، بغداد: دارالحریه للطباع.
- شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (بی تا)، الملل و النحل، تصحیح عبدالعزیز محمد الوکیل، بیروت: دارالفکر.
- al- Qadi, Widad (1974), 'The Development of the Term Ghulat in Muslim Literature with Special Referecne to the Kaysaniyya', Akten des VII Kongress fur Arabistik und Islamwissenschaft, Gottingen: Vandenhoeck und Ruprecht.
-al-Shahrastani, Muhammad, Livre des Religions et des Sectes, Vol. I, trans. G. Monnot and D. Gimaret (Paris: UNESCO, 1986) and Vol. 2, trans. G. Monnot and J. Jolivet (Paris: UNESCO, 1993).
- Cureton, William (2002), Kitab al-Milal wa'l-Nihal: Book of Religious and Philosophical Sects, Piscataway: Gorgias Press.
- Cureton, (ed). (1842), Muhammad al-Shahrastani; Kitab al-Milal wa-I-nihal: Book of Religious and Philosophical Sects by Muhammad al-Shahrastani, London: Society for the Publication of Oriental Texts.
- Gibb, Hamilton A. R. (1963), Arabic Literature: An Introduction, Oxford: Clarendon Press.
- Goitein, S. D. (1963), "Between Hellenism and Renaissance - Islam, the Intermediate Civilization", Islamic Studies2.
- Haarbrucker, Theodor (1850-1851), Religionspartheien und Philosophenshulen, Halle: C. A. Schwetschke.
- Halm, Heinz (1996), 'The Cosmology of the Pre-Fatimid Ismailiyya', in: Farhad Daftary (ed.), Mediaeval Ismaili History and Thought, Cambridge: Cambridge University Press.
- Kazi, A. K. and Flynn, J. G. (1984). Muslim Sects and Divisions: the Section on Muslim Sects in Kitab al-Milal wa-I-nihal, London: Kegan Paul International.
- Lewinstein, Keith (1991), 'The Azariqa in Islamic Heresiography', BSOAS, 54.
-mADELUNG, wILFERD AND wALKER, pAUL e. (1998), An Ismaili Heresiography: The 'Bab al-Shaytan from Abu Tammam's Kitab al- Shajara. Leiden: Brill.
- Monnot, G. (2004). 'al-Shahrastani, El2, Leiden, Brill.
- Sharpe, E. J. (1975), Comparative Religion: A History, New York: Scribner's.
- Steigerwald, Diane (1996), ' The Divine Word (Kalima) in Shahrastani's Majlis, Studies in Religion/Sciences Religieuses 25/3.
- Walker, Paul E. (1993), Early Philosophical Shiism, Cambridge: Cambridge University Press.
- Wasserstrom, Steven M. (1988), 'Islamicate History of Religiouns? History of Religions 27.
- Watt, Montgomery (1998), Formative Period of Islamic Thought, Oxford: Oneworld Publications.
- Winston Thomas, J., (ed) (1950), Essays and Studies Presented to Stanley Arthur Cook, London: Taylor's Foreign Press.
منبع: نشریه هفت آسمان، شماره 46.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط