معنای غلو در دیدگاه عالمان شیعه (1)
نظرات عالمان شیعه را درباره مفهوم غلو بیشتر می توان در کتب کلام، فقه، حدیث و رجال به دست آورد. با توجه به اینکه روش علما در بررسی مسائل متفاوت است و هر کدام با مقدمات و روش خاصی مسائل را تحلیل می کنند، ما نیز آنان را در چهار دسته متکلمان، فقیهان، محدثان و رجالیان تقسیم کرده، جداگانه به بررسی دیدگاه های آنان می پردازیم.متکلمان
کلام شیعی دوره های مختلفی داشته و در طی این دوره ها قدم به قدم به عقل گرایی نزدیک شده است. در دوره اول که در زمان خود ائمه است، کلام شیعه بیشتر بر نصوص دینی و کلمات ائمه استوار بوده و عقل تنها برای تبیین نصوص دینی کاربرد داشته است. در دوره دوم که با دوره غیبت و ظهور متکلمان نوبختی در بغداد مقارن است، مایه های عقلانی کلام شیعه افزایش یافته است. این گرایش در تفکر متکلمانی مانند شیخ مفید (م 413ق5) و سید مرتضی (م 436ق) و شیخ طوسی (م 460 ق) به اوج خود رسید. در دوره سوم با ظهور خواجه نصیرالدین طوسی (م 672ق) و شاگردش علامه حلی (م726ق) کلام شیعی رنگ فلسفی به خود گرفت (برنجکار، 1381: 80-81) در اینجا به نمونه هایی از تعاریف غلو در هر دوره، به جز دوره اول (2)، اشاره خواهیم کرد.حسن بن موسی نوبختی که از متکلمان امامی مذهب در بغداد (3) در اواخر قرن سه و اوایل قرن چهار بوده است، در فرق الشیعه ضمن گزارش فرقه های غلات، انتساب الوهیت یا نبودن یا فرشته بودن را به امامان شیعه یا اعتقاد به غیبت و نمردن ائمه و ظهور آنان در آینده را از جمله عقاید غلات برشمرده است (نوبختی، 1361: 24-51).
همان طور که معلوم است همه مواردی که نوبختی به عنوان غلو معرفی کرده است، مصادیق غلوند، اما این مصادیق ما را به تعریف غلو در دیدگاه او می رسانند. سه مورد اول یعنی انتساب الوهیت، نبوت و فرشته بودن به ائمه، نشان دهنده دو جزء جوهری در تعریف غلو در نظر او هستند: اول بالاتر بردن امام از مراتب انسانی (ادعای الوهیت و فرشته بودن) و دوم بالاتر بردن امام از جایگاه امامت (ادعای نبوت). (4) موارد بعدی، یعنی
اعتقاد به غیبت و نمردن ائمه و ظهور آنان در آینده به خودی خود غلو نیستند؛ چرا که اصل نظریه مهدویت و غیبت ربطی به غلو ندارد و نظریه ای است شیعی و مورد تأیید اهل بیت؛ اما نکته اینجاست که غالیان از این نظریه به نفع خود بهره می بردند و رهبران خود را مهدی می نامیدند و درباره آنان ادعای غیبت می کردند. البته این ادعا اگر به صورت نامیرا بودن برای ائمه مطرح شود، حاکی از بالاتر بردن ائمه از حدود انسانی است؛ چرا که این صفت تنها شایسته خداست نه بشر.
ابواسحق ابراهیم بن نوبخت که وی نیز از نخستین متکلمان شیعی است در کتاب الیاقوت به طور مختصر در رد غلات می گوید: «گفته غالیان از اساس باطل است؛ زیرا محال است که خدای تعالی جسم باشد و معجزات امیرالمومنین (ع) نیز با معجزات موسی (ع) و عیسی (ع) تعارض می کند» (به نقل از: علامه حلی، 1363: 201). به گفته علامه حلی عبارات کتاب الیاقوت بسیار موجز و نیازمند توضیح است (همان: 2)؛ دلیل اول، یعنی محال بودن تجسم خداوند، اشاره به این تفکر غلات دارد که ائمه را خدا می دانستند و دلیل دوم، یعنی تعارض معجزات امیرالمومنین (ع) با معجزات انبیا نیز اشاره به این دارد که غالیان دلیلشان بر خدایی امیرالمومنین (ع) معجزات ایشان بوده است (همان: 201-202). پس آنچه در تفکر وی غلو نامیده می شود، ادعای مقام الوهی برای ائمه است که این نیز یکی از مصادیق جزء جوهری پیش گفته، یعنی بالاتر بودن امام از مراتب انسانی، است.
شیخ مفید از اولین و مهم ترین متکلمان شیعه، که وی نیز از مکتب بغداد است، در تصحیح اعتقادات الامامیه غلو را این طور تعریف می کند: «غلو به معنای تجاوز از حد و خروج از اعتدال است و غلات کسانی هستند که به امیرالمومنین و ائمه نسبت الوهیت می دهند و در توصیف آنان به فضائل دینی و دنیوی از اعتدال تجاوز می کنند و آنان گمراه و کافرند» (مفید 1413د: 131). وی مفوضه را نیز گروهی از غلات می داند و درباره آنان می گوید: «هر چند مفوضه برخلاف دیگر غلات حدوث ائمه را قبول دارند و آنان را مخلوقات خدا می دانند؛ اما خلق و رزق را به آنان نسبت می دهند و ادعا می کنند که خدا ابتدا آنان را آفرید و سپس خلق عالم و اداره امور آن را به آنان تفویض کرد» (همان: 133-134). با توجه به این گفته ها و نیز دیگر آثار شیخ مفید، می توان عقاید غالیانه را از نظر وی در موارد زیر خلاصه کرد:
1. ادعای الوهیت بر ای ائمه (مفید، 1413د: 131)؛
2. انکار مرگ امام علی (ع) و دیگر ائمه (ع) (مفید، 1413الف: 307)؛
3. اعتقاد به علم غیب (مفید 1413ج: 66)؛ (5)
4. اعتقاد به اینکه جسد و بدن ائمه با دیگر انسان ها فرق دارد و مانند آنان درد و اذیت را احساس نمی کند و فرسوده نمی شود و پس از مرگ فانی نمی شود (همان: 72)؛
5. اعتقاد به اینکه اشباح و ارواح ائمه قدیم هستند و پیش از آفرینش عالم و قبل از خلقت آدم آفریده شده اند. البته شیخ مفید این را می پذیرد که حضرت آدم (ع) صور ائمه را که در عرش موجود بوده مشاهده کرده است (مفید، 1413ب: 27-28 برای اطلاعات بیشتر رک: عبدالرسول غفاری، «رأی الشیخ المفید فی مساله الغلو»، سلسله مقالات کنگره شیخ مفید، ج2).
این موارد را می توان مصادیقی از همان تعریف ابتدایی شیخ مفید از غلو دانست، چرا که در مورد اول اعتقاد به الوهیت ائمه است و بقیه موارد را می توان تحت عنوان «بیان فضائلی (دینی و دنیوی) که از حد اعتدال بیرون است و دلیلی بر آن از نظر عقل و شرع وجود ندارد» جمع کرد. با این حال این تعریف نیز تعریف به مصداق است. با این تفاوت که وی مصادیق مختلف را ذیل یک عنوان جمع کرده است. ضمن اینکه هیچ ارتباطی بین معنای لغوی و اصطلاحی غلو در این تعریف دیده نمی شود. با وجود این، می توان از موارد مطرح شده در دیدگاه شیخ مفید به دو جوهر اصلی پی برد: اول، بالاتر بردن ائمه از مراتب بندگی و انسانی؛ و دوم، بالاتر بردن ائمه از جایگاه امامت.
دیگر متکلمان شیعه نیز در بحث غلو به مصادیقی مانند ادعای الوهیت، ربوبیت و نبوت برای ائمه (علم الهدی، 1410: 117/4؛ علامه حلی، 1363: 202) یا اعتقاد به حلول (علم الهدی، 1410: 117/4؛ علامه حلی و نصیرالدین طوسی، 1413: 300-301) و اتحاد و تجلی (6) (نصیرالدین طوسی و علامه حلی، 1413: 300-301) اشاره کرده اند.
در جمع بندی اندیشه های متکلمان شیعه درباره غلو می توان به این نتیجه رسید که مصادیق مذکور هر چند در برخی موارد با هم فرق داشتند؛ اما همگی بر جوهری واحد در مفهوم غلو دلالت دارند؛ یعنی بالاتر بردن ائمه (ع) از مراتب انسانی و جایگاه امامت. نکته قابل توجه آن است که در کلام متکلمان شیعه افزون بر تجاوز از حد انسانی، به تجاوز از جایگاه امامت و ادعای نبوت برای ائمه نیز توجه شده
است. البته در ادامه خواهیم دید که علمای دیگر نیز در بیشتر موارد به این بحث توجه داشته اند.
محدثان
از بین محدثان شیعه می توان به شیخ صدوق (م 381ق) اشاره کرد. وی در کتاب الاعتقادات خود بابی را با عنوان الاعتقاد فی نفی الغلو و التفویض می آورد. وی در این باب به بیان اندیشه های غلات و مفوضه پرداخته و آنها را رد کرده است. شیخ صدوق در ابتدای باب به این نکته اشاره می کند که ائمه، به جز امام زمان (عج)، همگی به شهادت رسیده اند و یک به یک نحوه شهادت آنان را بیان می کند. علت بیان این مطلب در این باب شاید برای رد دیدگاه غلات در انکار مرگ ائمه باشد.شیخ صدوق در ادامه همان طور که عادت او در این کتاب است، عقایدش را با احادیث بیان می کند. از این رو به روایتی از امام رضا (ع) در رد بر غالیان اشاره می کند که در آن به عقاید غالیان نیز اشاره شده است. عقایدی که در این حدیث رد شده، چنین است: 1- درباره ائمه چیزهایی می گویند که خود ائمه نسبت به خودشان آنها را قبول ندارند؛ 2. ادعای الوهیت و ربوبیت برای ائمه؛ 3. انتساب خلق و رزق به ائمه. وی روایتی نیز در انکار تفویض امور عالم مانند خلق و رزق به ائمه نقل می کند؛ هر چند تفویض در تشریع را می پذیرد. او همچنین فرقه حلاجیه را از غلات بر می شمارد و علامت آنان را ادعای تجلی، عادت به ترک نماز و فرایض، ادعای معرفت به اسماء الله، ادعای تبعیت جنّ از آنان و آشنایی با علم کیمیا و اعتقاد به برتری ولی بر انبیا می داند (ابن بابویه، 1413: 97-101).
نکته دیگری که در تفکر شیخ صدوق و همچنین استادش ابن ولید پررنگ است، مسئله سهو النبی است. وی انکار سهو النبی را غلو می داند (ابن بابویه، 1401: 234/1). البته درباره این ادعای صدوق، توجه به چند نکته لازم است؛ از جمله اینکه اولاً سهوی که وی نسبت به پیامبر اکرم (ص) مطرح می کند، به معنای مرسوم آن برای مردم عادی نیست؛ بلکه منظور این است که خدا ایشان را به فراموشی می اندازد (همان). ثانیاً به گفته وی تنها کسی که «لا تأخذه سنه و لا نوم» است، خدا است و پیامبر اکرم (ص) نیز چون بنده خدا و انسان است، سهو می کند؛ بنابراین اگر کسی سهو النبی را نپذیرد، به این
معناست که پیامبر اکرم (ص) را از مراتب انسانی و بندگی بالاتر برده و این غلو است (همان). ثالثاً شیخ صدوق مبنایی حدیثی دارد و حتی در جایی رد چند روایت را سبب انکار همه روایات و ابطال دین می داند؛ بنابراین مشخص است چنین شخصی برای فهم مقامات پیامبر (ص) و ائمه (ع) و اینکه چه چیزی غلو است و چه چیزی اعتدال، از روایات بهره می برد.
با توجه به مطالبی که بیان کردیم، مصادیق غلو در اندیشه شیخ صدوق را می توان این چنین برشمرد:
1. اعتقاد به فضائلی برای ائمه که خود ایشان آنها را قبول ندارند؛
2. ادای الوهیت و ربوبیت برای ائمه؛
3. اعتقاد به تفویض امور عالم مانند خلق و رزق به ائمه؛
4. اعتقاد به تجلی خداوند در برخی از افراد؛
5. اعتقاد به برتری ولی بر نبی؛
6. انکار سهو النبی. (7)
همان طورکه در مورد سهو النبی نیز دیدیم، اولاً شیخ صدوق هر آنچه که پیامبر (ص) و ائمه (ع) را از مراتب بندگی و انسانی بالاتر می برد، غلو می داند. ثانیاً وی بالاتر بردن ائمه (ع) را از جایگاه امامتشان غلو می داند. ثالثاً وی در فهم این دو مورد، مبنایی حدیثی دارد و در صورت وجود یک روایت صحیح آن را بر استدلال های کلامی - عقلی مقدم می کند.
از دیگر حدیث گرایانی که در این باره سخن گفته اند می توان به علامه مجلسی (م 1111 ق) و شیخ حر عاملی (م 1104 ق) اشاره کرد که از عالمان حدیث گرای دوران صفویه هستند. علامه مجلسی در یکی از مجلدات بحارالانوار به بحث از غلو پرداخته و روایات مرتبط با آن را بیان کرده است. وی در پایان این باب به توضیح روایات مورد نظر می پردازد. علامه مجلسی مصادیق غلو را این گونه بر می شمرد: 1. قول به الوهیت ائمه؛ 2. آنان را شریک خداوند در معبودیت یا در خلق و رزق دانستن؛ 3. قائل بودن به حلول و اتحاد؛ 4. اعتقاد به علم غیب داشتن آنان به غیر وحی یا الهام؛ 5. آنان را پیامبر دانستن؛ 6. اعتقاد به اینکه معرفت به آنان انسان را از عبادت و ترک معاصی بی نیاز می کند. وی همه اینها را کفر و الحاد می داند و معتقد است اگر در برخی از
روایات ما نیز چنین مطالبی آمده، یا قابل تأویل یا از دروغ پردازی های غلات است (مجلسی، 1362: 326/25).
وی در بحث ولایت تکوینی نیز معتقد است که تفویض امور عالم مانند خلق و رزق به ائمه به دو گونه ممکن است بیان شود: اول اینکه آنان به قدرت و اراده خودشان این کارها را انجام دهند و فاعل حقیقی خودشان باشند. این آشکارا و بنا به ادله قطعی کفر است. دوم اینکه خداوند این کارها را هم زمان با اراده آنان انجام دهد؛ مانند زنده کردن مرده و شق القمر و دیگر معجزات پیامبران و ائمه. به نظر ایشان این مورد هر چند با ادله عقلی منافاتی ندارد، اما برای رد آن، اخباری که تفویض خلق و رزق و مانند اینها را آشکارا انکار می کنند، کافی است. افزون بر اینکه چنین اعتقادی قول بدون علم است؛ چرا که در اخبار معتبره چنین چیزی وارد نشده است (همان: 347). اخباری هم که بر این دیدگاه دلالت دارند، تنها در کتب غلات موجودند. ضمن اینکه ممکن است منظور از آنها این باشد که ائمه علت غایی برای ایجاد عالم هستند (همان: 348).
بررسی مصادیقی که علامه مجلسی برای غلو بیان کرده است، نشان می دهد که این موارد نیز به دو جزء جوهری پیش گفته بر می گردند. نکته قابل توجه این است که وی در تشخیص این دو مورد، عقل را کافی نمی داند و اگر جایی روایتی صحیح باشد، آن را مقدم می کند. همان طور که پیش از این از عبارت ایشان معلوم شد.
البته توجه به این امر مهم است که ایشان نظر شیخ صدوق را درباره سهو النبی قبول ندارد و در بابی به بیان احادیث نفی کننده سهو از پیامبر (ص) و ائمه و تحلیل آنها پرداخته است؛ هر چند خود علامه اعتراف می کند که روایات و آیات زیادی بر صدور سهو از ایشان دلالت می کنند (همان: 350-351).
شیخ حر عاملی نیز بابی مستقل در رد بر غالیان نوشته است. وی ابتدا روایتی از امیرالمومنین (ع) در سوزاندن غالیان (این افراد معتقد بودند که امیرالمومنین خداست) نقل می کند و سپس می نویسد: «درباره اینکه امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) به شمشیر و پیامبر (ص) و دیگر ائمه (ع) به سم به شهادت رسیدند و اینکه آنان خود را بنده خدا می دانستند و پس از مرگ زیر تلی از خاک مدفون شدند و حالت هایی مانند بیماری، ترس، ناراحتی، خوشحالی، گرسنگی، سیری، رضایت، غضب و غیره برای آنان
پیش می آمده است، آن قدر روایات زیاد است که حتی از حد تواتر نیز می گذرد» (حر عاملی، 1401: 745).
این عبارت وی در رد بر غلات تأیید کننده گفته ما در تعریف غلو است. بر طبق این عبارات غلو در دیدگاه وی بالاتر بردن مقام ائمه از مراتب بندگی و انسانی است. وی روایتی را نیز نقل کرده است که آن هم تأیید کننده این مطلب است. در این روایت، امام صادق (ع) به گروهی از اصحابشان که گمان می کردند ایشان دارای مقام ربوبیت اند، در حالتی آشفته و ناراحت گفتند: «نه!نه! بلکه (ما) بندگان گرامی خداییم که در هیچ گفته ای بر او سبقت نمی گیرند و به دستورات الاهی عمل می کنند» (همان: 748).
شیخ حر همچنین با اشاره به چند روایت، دیدگاه غلات را درباره نبوت ائمه رد می کند (همان: 745-746). وی همچنین تفویض امور عالم مانند خلق و رزق را به ائمه (همان: 751) و اعتقاد به علم غیب را برای ایشان انکار می کند و آن را غلو می داند؛ در حالی که معتقد است ائمه برخی از امور غیبی را به واسطه تعلیم الاهی می دانند (همان: 747). البته شیخ حر انکار سهو النبی را مختص غلات نمی داند و معتقد است که بسیاری از بزرگان امامیه نیز سهو النبی را انکار می کنند؛ اما تفاوت دیدگاه غلات و مفوضه در این است که آنان به طور کلی (8) این امر را نفی می کنند؛ چرا که معتقدند هیچ کس و چیزی نمی تواند رسول اکرم و ائمه را از کاری باز دارد و هیچ کس نمی تواند آنان را به کاری امر کند (حر عاملی، بی تا: 87).
وی مفوضه را نیز به دو دسته تقسیم می کند: گروهی که معتقدند خداوند امور تکوین مانند خلق و رزق را به ائمه وانهاده است و گروهی که معتقدند ائمه قدرتی دارند که خداوند هم نمی تواند آنان را از کاری باز دارد (همان: 88).
در مجموع می توان موارد زیر را از نظر شیخ حر عاملی از مصادیق غلو دانست:
1. ادعای ربوبیت و الوهیت برای ائمه؛
2. ادعای تفویض خلق و رزق به ائمه؛
3. ادعای نبوت برای ائمه؛
4. ادعای علم غیب کلی برای ائمه؛
5. نفی سو النبی به طور کلی.
در اینجا نیز همه آنچه گفته شد مصادیقی از همان جوهری است که در مفهوم غلو پیش از این بیان کردیم، یعنی بالاتر بردن ائمه از مراتب انسانی و جایگاه امامتشان. البته شیخ حر با مبنایی حدیثی به تفسیر غلو پرداخته و سعی کرده مراتب انسانی و جایگاه ائمه را در روایات پیدا کند.
پی نوشت ها :
* کارشناس ارشد مذاهب کلامی.
1. مقصود ما بیان شواهدی از کلمات علمای شیعه بر اثبات مدعای مقاله است. مسلماً بررسی دیدگاه تک تک عالمان شیعه خود نیازمند تحقیقی مفصل است.
2. دوره اول کلام شیعه را که نتیجه آن در گفته های علمای قم و به خصوص شیخ صدوق دیده می شود، در بخش محدثان بررسی خواهیم کرد.
3. مکتب بغداد در برابر مکتب قم قرار داشته است. مکتب بغداد عقل گرا و مکتب قم حدیث گرا بوده است (رک: جعفری، 1372).
4. هر چند در روایات مرتبط با غلو اشاره ای به ادعای نبوت برای ائمه نشده است؛ اما امام صادق (ع) در روایتی از کسانی که نسبت به ائمه ادعادی نبوت کنند، اظهار بیزاری نمودند (طوسی، 1385: 213).
5. به نظر شیخ مفید کسی مستحق توصیف به علم غیب است که بنفسه به این امور عالم باشد، نه به علم مستفاد.
6. درباره حلول و اتحاد پیش از این سخن گفتیم. درباره تجلی نیز خواجه نصیرالدین طوسی چنین می گوید: «بنا به نظر برخی از غلات، خداوند در بعضی از اوقات به صورت انسانی تجلی می کند و مردم را به راه راست می خواند. غلات او را نبی یا امام می خوانند و معتقدند اگر خدا به این صورت تجلی نکند مردم گمراه می شوند. برخی دیگر از غلات مانند متصوفه نیز معتقد به حلول و اتحاد هستند» (نصیرالدین طوسی و علامه حلی، 1413: 300-301).
7. عدم بیان برخی از موارد در اینجا به این دلیل است که آن موارد مصداق غلو نبوده اند؛ مانند عادت غالیان به ترک تکالیف که از نشانه های غلو است یا ادعای آشنایی با علم کیمیا و ... که به مفهوم غلو مرتبط نیست؛ بلکه نوعی خرافات است.
8. منظور وی از «به طور کلی» این است که غلات و مفوضه سهو النبی را نه به طور حقیقی و نه به طور مجازی قبول ندارند و معتقدند که وقوع این امر محال است؛ هر چند به دستور یا جبر الاهی باشد. به عبارت دیگر به نظر وی غلات معتقدند سهو بر پیامبر محال است و هیچ کس نمی تواند ائمه را بر کاری مجبور کند.