طراحی داستان

طراحی داستان به عنوان ترجمه دو عبارت مختلف انگلیسی به کار رفته است یکی Emplotment و دومی Story Design. Emplotment را پل ریکور استفاده کرده و مراد فرهادپور در مقاله استحاله های طرح داستان (ارغنون، درباره...
سه‌شنبه، 3 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طراحی داستان
 طراحی داستان

نویسنده: امین حسینیون




 

 

طراحی داستان به عنوان ترجمه دو عبارت مختلف انگلیسی به کار رفته است یکی Emplotment و دومی Story Design.
Emplotment را پل ریکور استفاده کرده و مراد فرهادپور در مقاله استحاله های طرح داستان (ارغنون، درباره رمان) به طراحی داستان ترجمه کرده است.
Story Design عبارتی است که رابرت مک کی به کار می برد و در واقع ترجمه لغت به لغتش طراحی داستان می شود.
این دو عبارت هر دو تقریباً یک مفهوم را مد نظر دارند، با این فرق که نظریات ریکور درباره طرح و روایت بسیار نظری و کلی هستند. در واقع ریکور می خواهد تمام تاریخ روایتگری را تحلیل کند، در حالی که مک کی قصدش ارائه راهکاری است برای بهتر گفتن داستان. به علاوه طراحی داستان ترجمه ایده آلی برای Emplotment نیست. ترجمه لغوی اش می شود چیزی شبیه به طرح درآوردن، یا در قالب طرح آوردن، یا شکل دادن به طرح یا چیزی نظیر اینها. ظاهراً منظور ریکور از این عبارت، ساختن طرح پیچیده و منسجم است. و اسم فرایند ساختن این طرح را Emplotment می گذارد. به قول خودش: «با گسترش بخشیدن، ریشه ای کردن، غنی ساختن و گشودن درهای مفهوم طراحی داستان [یا طرح افکنی، Emplotment] که از سنت ارسطویی به ما رسیده است، سعی خواهم کرد متقابلاً مفهوم زمان بندی را تعمیق بخشم.» (درباره رمان، 36) بحث درباره این مسئله موضوع این یادداشت نیست.
مک کی تعریف تعریف ساده و روشنی از طراحی داستان ندارد، گرچه این اصطلاح را زیاد به کار می برد. مک کی می گوید: «کار طراحی [داستان] خوب این است که علاقه تماشاچی را به قلاب بیندازد، نگه دارد و پس بدهد. اگر این اتفاق بیفتد، داستان می تواند یک پرده ای باشد یا ده پرده ای، تک طرح باشد یا چند طرح، و در هر ژانری باشد.» (فیلم - نگار، 50، 64) و این تقریباً نزدیک ترین توصیف مک کی از طراحی داستان است.
موضوع این یادداشت گسترش و تعریف مفهوم طراحی داستان است. و بررسی امکاناتی که در اختیار نویسنده می گذارد و این که اصلاً چه لزومی دارد این اصطلاح را به بی شمار اصطلاح دیگری که در حوزه داستان وجود دارند اضافه کنیم.
طراحی داستان تلاش برای استفاده بهینه از امکانات و اجزای داستان است. یعنی چطور شخصیت ها، گفت و گوها، حوادث، اشیا و... را کنار هم بچینیم که بیشترین جذابیت را داشته باشند. و در این کار چطور از ابزارهایی مثل تعلیق، غافلگیری، شوخی و... استفاده کنیم.
طراحی داستان را می توان در لایه های مختلف به کار برد. از مرحله اول شکل دادن به داستان در ذهن، تا بازنویسی آخر. همان طوری که معمار سعی می کند با امکاناتش بهترین ساختمان را بسازد، نویسنده هم سعی می کند با 200 صفحه اش بهترین داستان را بگوید. این کار در لایه های پایین تر هم ادامه دارد، جایی که طراحی داخلی خانه اجرا می شود. حضور یک تابلو، تعویض میز ناهارخوری یا اضافه کردن چند گلدان می تواند خانه ای را به کل تغییر دهد. حذف چند توصیف غیر ضروری، یک مکان غیر ضروری، اضافه کردن یک شخصیت جذاب کم اهمیت و پر رنگ کردن یک داستان فرعی می تواند داستانی را از این رو به آن رو کند و کار طراح داستان تشخیص همین ضرورت هاست. ورود قهرمان در کدام صحنه تأثیرگذارتر است؟ کدام صحنه ها بهتر است طولانی تر باشند و کدام ها کوتاه تر؟ داستان بهتر است در کدام صحنه یا دقایق به اوج برسد؟ کدام شخصیت می تواند بمیرد و کدام نه؟
به این ترتیب و با بهینه کردن داستان در مراحل مختلف به داستان جذاب تری دست پیدا می کنیم، یا به قولی شسته رفته تر. بارها شنیده ایم که نویسنده درباره هر خط، هر کلمه، هر جزء از داستان بپرسد: آیا این برای داستان ضروری است؟ طراح داستان سؤال دوم را هم می پرسد: آیا این باید همین جا و به همین شکل باشد؟
فرض کنید فیلمنامه قیصر را برای بازنویسی به شما داده اند. سؤال اول این است: آیا سکانس اول فیلم قیصر (صحنه بیمارستان) ضروری است؟ گروهی می گویند نه، و گروهی می گویند بله. از این بحث به اینجا می رسید که چطور باید ضرورت یک جزء از اجزای داستان را تشخیص داد؟ گروهی معتقدند نمی توان حکم قطعی در این مورد صادر کرد. این گروه در حالت کلی درست می گویند، ولی از نظر طراحی داستان، هدف جذابیت بیشتر و داستان گویی بهینه است؛ داستان هم در واقع از واحدهای اطلاعاتی تشکیل می شود. در نتیجه هر جزء از اجزای داستان را می توان با دو شاخص ضرورت اطلاعات و جذابیت ارزیابی کرد. پس سؤال را به روز می کنیم و به دو سؤال می رسیم: آیا صحنه بیمارستان اطلاعات ضروری ای دارد که جای دیگری تکرار نمی شود و نمی توان در صحنه های دیگر پخششان کرد؟ صحنه بیمارستان چه چیزهای جذابی دارد؟
طراحی داستان
* جواب سؤال اول روشن و واضح است:
نه! اطلاعات صحنه بیمارستان در جای جای فیلم تکرار می شوند. دقت کنید که با توجه به آشنا بودن شخصیت ها دلیلی ندارد وقتمان را صرف معرفی آنها کنیم.
* جواب سؤال دوم:
نمای ورود فرمان بسیار جذاب است، قدم زدن ناصر ملک مطیعی از ته راهرو با پیشبند خونی قصابی و کلاه کج و دیالوگ: «فرمون اومد» تماشاچی را به شدت مجذوب می کند.
حالا باید چه کار کرد؟ از طرفی صحنه غیر ضروری است و از طرفی یک نمای بسیار جذاب دارد. یک گزینه خوب، شروع فیلم در خانه است (توجه کنید که با صرف زمان بیشتر شاید گزینه های بهتری هم پیدا شوند) و اضافه کردن یک راهرو به خانه. به این ترتیب هم صحنه غیر ضروری بیمارستان حذف می شود و هم نمای جذاب ورود فرمان از دست نمی رود. هم در زمان فیلم صرفه جویی می شود و هم سرعت فیلم بالا می رود. به این ترتیب فرمان هم مستقیم از خانه می تواند سراغ برادران آب منگل برود. علاوه بر همه اینها با حذف صحنه بیمارستان مبلغ قابل توجهی از هزینه فیلم کم می شود. به این ترتیب هم تهیه کننده خوشحال می شود هم تماشاچی؛ و چی از این بهتر؟
به نظر شما فیلمنامه هایی که می نویسید با پرسیدن این سؤالات چقدر بهتر می شوند؟ طراحی داستان کار ساده ای نیست و گاهی اوقات انتخاب ها بسیار سخت و دشوار می شوند. طراح داستان باید زمان زیادی را صرف مقایسه صحنه های مختلف به شکل های مختلف بکند. شاید لازم باشد فیلم های مشابه و صحنه های مشابه بررسی شوند. شاید لازم باشد یک صحنه به 10 شکل مختلف نوشته و در نهایت حذف شود. و ممکن است در نهایت نتیجه ای هم به دست نیاید و مثلاً یک صحنه به دو شکل فیلم برداری شود و تصمیم نهایی در مرحله تدوین گرفته شود.
این روش را می توان روی حتی ریزترین جزئیات هم پیاده کرد، مثلاً یک دیالوگ، یک فندک، یا مدل یک ماشین. و باید در نظر داشت که طراحی داستان فقط منحصر به فیلمنامه نویسی نیست و می توان در داستان کوتاه و رمان نیز به خوبی از آن استفاده کرد.
منبع: نشریه فیلم نگار، شماره57 .

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط