مطبوعات ایران در دهه 40 تا 50 تحت نظارت شدید دستگاه های سانسور قرار داشتند و نظارت ساواک و دستگاه های اطلاعاتی بر مطبوعات به صورت کامل و منسجم اعمال می شد.
اخبار سیاسی بدون هیچ تفسیر و نقطه نظر به چاپ می رسید. اگر در مسئله ای هم تحلیل و تفسیری چاپ می شد، از مجرای سانسور و نظارت می گذشت. در حقیقت همه مطبوعات و رسانه های آن دوران «نیمه رسمی» و ناشر افکار حکومت بودند. مثلاً در مورد بحرین، هنگامی که در 20 آبان 1336 (12 نوامبر 1957م) در جلسه هیأت وزیران، بحرین استان چهاردهم ایران تعیین شد، فردای آن روز خبر این تصمیم دولت با محتوای یکسان و شاید اندکی اختلاف در جملات در سر خط مهم ترین خبرهای داخلی در صفحه نخست روزنامه های کشور منتشر شد. (1)
روزنامه اطلاعات و عنوان روزنامه نیممه رسمی ایران در صفحه آخر(ستون اخبار داخلی) نوشت:
به امر شاهنشاه:
بحرین جزو استان های کشور محسوب گردید. (2)
همین روزنامه وقتی سه روز بعد کاردار سفارت بریتانیا به دیدار دکتر اردلان، وزیر وقت امور خارجه، رفت و اعلام نمود که از نظر دولت او بحرین یک کشور مستقل و تحت الحمایه دولت بریتانیا است، روزنامه اطلاعات بدون هیچ تفسیر و اظهار نظری در صفحات داخلی نوشت:
طرح مسئله بحرین در وزارت خارجه
ساعت نه و نیم صبح امروز آقای جان راسل کاردار سفارت انگلیس در تهران در کاخ وزارت امور خارجه حضور یافت و با آقای دکتر اردلان وزیر امور خارجه ملاقات کرد. مذاکرات وزیر امور خارجه با کاردار انگلیس، قریب سه ربع ساعت به طول انجامید. هنگامی که این دو سرگرم مذاکره بودند، در بین خبرنگاران که در وزرات خارجه اجتماع کرده بودند صحبت از طرح مسئله بحرین در وزارت امور خارجه بود. به طوری که کسب اطلاع شده است، در مذاکرات امروز، کاردار انگلیس به وزیر خارجه اطلاع داده است [که] همان طور که سخنگوی وزارت خارجه انگلیس اعلام نموده مجمع الجزایر بحرین یک کشور مستقل عربی است و تحت الحمایه دولت بریتانیا قرار دارد، [و بریتانیا] ناچار به دفاع از حقوق این شیخ نشین می باشد.به قرار اطلاع وزیر امور خارجه مقارن ساعت 12 امروز در کاخ مرمر به حضور شاهنشاه شرفیاب شد و نتیجه مذاکرات خود را با کاردار انگلیس معروض داشت. (3)
چند ماه بعد روزنامه اطلاعات خبر تشکیل اتحادیه سوم عربی و شرکت بحرین در این اتحادیه را داد و چون هنوز بحرین و حاکمیت آن برای دولتمردان ایرانی حائز اهمیت بود بحث هایی در مجلس شورای ملی در این باره شد؛ در جلسه علنی روز یکشنبه 14 اسفند 1336، دکتر محمدرضا شاهکار، نماینده تهران در مجلس شورای ملی، از دکتر منوچهر اقبال، نخست وزیر، خواست تا درباره بحرین و خبری که در روزنامه اطلاعات درج شده بود توضیح دهد. او در این باره گفت:
در روزنامه اطلاعات خواندم که شیخ سلمان می خواهد وارد اتحادیه سوم عرب بشود. این قدر این حرف مضحک و تأثرآور است که نهایت ندارد. مضحک است از این نظر که در شرایط فعلی، هنوز از اصول و قوانین دنیا و شرایط زمانی اطلاع ندارد. تأثرآور است که در روزنامه های ما چنین مطلب بی سرو تهی را نوشته اند و تعجب آور است که چرا نخست وزیر در این خصوص سکوت اختیار کرده است. لذا از آقای نخست وزیر تقاضا دارم بیانیه و توضیح بدهند ما چنین موجودی را نمی شناسیم. زیرا بحرین جزء ایران و متعلق به ایران است. (4)
دکتر اقبال در جواب گفت:
در بدو تشکیل این دولت، آقایان به خاطر دارند که عرض کردم از لحاظ سیاست خارجی، هر دولت وطن پرست ایرانی با ممالکی روابط حسنه و دوستی برقرار خواهد کرد که آن ممالک نسبت به اصل حاکمیت و حقوق ایران، احترام متقابل داشته باشند (صحیح است) این رویه تغییر نکرده است و حتم دارم هر دولتی که بعد از این دولت به امر شاهنشاه بیاید، همین رویه را خواهد داشت.
دیشب [بنده در روزنامه اطلاعات] این خبر را خواندم و باعث تأسف شد که شیخ بحرین به ریاض رفته است و می خواهد در یک اتحادیه مثلث شرکت نماید. بنده خیال نمی کنم که این خبر یک منبع صحیح داشته باشد و این شیخ از این سفر چنین منظوری داشته باشد..
آقایان اطمینان کامل داشته باشند که دولت شاهنشاهی با تمام قوا از حق خود و مخصوصاً از خاک خود دفاع خواهد کرد (احسنت)
رویه ما کاملاً روشن است و اگر کسی چنین کاری بکند ما فوراً برای همیشه با آنها قطع رابطه خواهیم کرد و با تمام قوا از خاک خود دفاع خواهیم نمود. (5)
سه روز بعد در یک مصاحبه مطبوعاتی خبرنگار روزنامه اطلاعات از وزیر امور خارجه می پرسد:
به قرار اطلاعی که اخیراً خبرگزاری های خارجی منتشر نموده اند، قراردادی بین دولت عربستان سعودی و شیخ بحرین امضاء شده است که به موجب آن شیخ بحرین به دولت عربستان اختیار داده است در منطقه ی معینی به عملیات اکتشافی و استخراج نفت بپردازد. خواهشمندیم بفرمایید آیا این موضوع رسماً به اطلاع دولت ایران رسیده است و واقعیت دارد یا نه؟ و چنان چه واقعیت دارد، از نظر دولت شاهنشاهی و اقدامی که در نظر دارند نسبت به این موضوع بنمایند چیست؟
دکتر علیقلی اردلان وزیر امور خارجه در پاسخ به پرسش خبرنگار گفت:
در تاریخ 8 اسفندماه در شهر ریاض، قراردادی بین دولت عربستان سعودی و شیخ بحرین به امضا رسید که طبق آن حدود مرزی عربستان سعودی و سرزمین بحرین و مخصوصاً در آب های ساحلی معین و مشخص گردیده و ضمناً از طرف شیخ بحرین به عربستان سعودی اختیار داده شده که در منطقه معینی به ترتیبی که مایل باشد به استخراج مواد نفتی پرداخته و نیمی از عواید خالص آن را به شیخ بحرین بپردازد.
در این باره لازم می داند بار دیگر مؤکداً اعلام دارد که چون مجمع الجزایر بحرین جزء لایتجزا و لاینفکی از خاک ایران است، این قرارداد از نظر دولت شاهنشاهی کان لم یکن و فاقد هر نوع پایه و ارزش حقوقی خواهد بود.
بنابراین هر دولت یا شرکت خارجی که به اتکای این قرار داد حقوقی کسب نماید و یا اقدامات اکتشافی و استخراجی بنماید، عمل او غیرقانونی و تجاوزکارانه نسبت به خاک و حقوق ایران تلقی خواهد شد. به علاوه دولت شاهنشاهی حقوق مسلم خود را از بابت تعیین حدود مرزی و آب های ساحلی و همچنین جبران هرگونه خسارت ناشی از این قرارداد را، محفوظ می داند. (6)
زمزمه های دست برداشتن از بحرین از اواسط دهه چهل شمسی آغاز شد. دکتر مهدی پیراسته، سفیرکبیر ایران در بغداد، در سال های 46- 1343، که از طرف شاه مأموریت داشت گزارش های مربوط به بحرین را جمع آوری و به اطلاع شاه برساند، می گوید:
در اولین شرفیابی من شاه فقید ابتدا به ساکن گفت:
... بحرین به چه درد من می خورد. دیگر نه مروارید دارد و نه نفت و اگر هم جزو ایران بشود، مثل تسلط اسرائیلی ها در خاک فلسطین خواهد شد که همیشه ترور و خون ریزی ادامه خواهد داشت... (7)و( 8)
مقارن همین زمان شاه در روز 5 شهریور 1345 (27 اوت 1962) به خبرنگار روزنامه گاردین چاپ انگلیس گفت:
با توجه به این که نفت دارد به پایان می رسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما، اهمیتی ندارد.
هم زمان، وزیر امور خارجه، عباس آرام، به سفیر انگلیس در تهران اعلام کرد:
تا آنجا که به ایران مربوط می شود، «بحرین بدون ارزش است» و ایران ممکن است ادعای خود را نسبت به بحرین پس بگیرد... (9)
درست از زمانی که دیدگاه های جدیدی درباره بحرین در ذهن شاه شکل گرفت، مطبوعات ایران نیز شروع به انتشار و انعکاس اخبار مربوط به فعالیت انگلیس در منطقه و شیخ نشین های عرب نمودند. در همین رابطه شاه از سناتور عباس مسعودی مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه اطلاعات خواست در پوشش یک روزنامه نگار سفری به کشورهای خلیج فارس داشته باشد و بدون جلب نظر کنجکاوان با شیوخ منطقه دیدار کرده و نظر آنها و دولت انگلیس را در قالب گزارشی جامع به نظر شاه برساند.
در نیمه های شهریور ماه 1345، عباس مسعودی به دستور شاه عازم دیدار از شیخ نشین های خلیج فارس شد. اما قبل از عزیمت، در روز دوم شهریور 1345 به دیدار سفیر بریتانیا در تهران، دنیس رایت، رفت:
[عباس مسعود] پس از بحث درباره سفر مورد نظرش که نخستین دیدارش از منطقه خلیج فارس، غیر از کویت، خواهد بود، وارد بحث درباره هدف از این سفر شد و این که من [دنیس رایت] پیشنهادی درباره ی چگونگی برخورد با مشکل بحرین دارم. در گفت و گو با من، مسعودی یادآور شد که وی با نظر خصوصی ابراز شده شاه هم آهنگی دارد (اخیراً شاه به طور خصوصی در روز 27 اوت [5/1966 شهوریور 1345] به کلر هولینگورث از روزنامه گاردین، گفته بود که با توجه به این که نفت دارد به پایان می رسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر او اهمیتی ندارد. چنان چه به یاد می آورید، همان خط سیاسی که شاه سال گذشته در لندن دنبال می کرد) و این که ادعای ایران، حالت ناخوش آیندی پیدا کرده است. ولی به خاطر حساسیت افکار عمومی، نمی شود آن را رها کرد.
وی گفت، می داند که شاه درباره سفرش به خلیج فارس با من گفت و گو خواهد کرد. من گمان می کنم که بدون توافق شاه، مسعودی جرأت این تماس با من درباره بحرین را نمی داشت...
مسعودی همچنین پرسید که آیا دولت علیاحضرت [ملکه انگلیس]، برنامه ای برای دادن استقلال به بحرین دارد یا نه؟ چرا که در آن صورت، برای دولت ایران نسبتاً آسانتر خواهد بود که هم زمان استقلال بحرین را به رسمیت بشناسد.
به مسعودی گفتم، من شادمانم که او این مسئله [بحرین] را با من در میان گذارد. پیش از این بر این گمان بودم که ایرانی ها مایل نبودند تا با مسئله بحرین برخورد کنند و به نظر می رسید که آنان هیچ اندیشه ای نداشتند که درباره آن باید چه کار کنند به نظر من، مهم ترین مسئله آموزش افکار عمومی برای پذیرش [این مسئله است] که بحرین در حقیقت یک دارایی ارزشمند برای ایران نیست...
امکان دیگر این است که هنگامی که خبر تقاضای عضویت پیوسته بحرین در [سازمان] یونسکو منتشر می شود، می بایست مقاله های آموزش به جای مقاله های پرخاشگرانه در مطبوعات ایران منتشر شوند... (10)
در پاسخ، عباس مسعودی می گوید:
حال حاضر از هر زمان دیگر مناسب تر است. زیرا که مطبوعات به طور کامل تحت نظارت دولت است. او فزود که مرحله ی نخست از عملیات آماده سازی افکار عمومی ایرانیان از زمانی آغاز شده است که تحت دستورالعمل شاه، هیچ خبری درباره بحرین منتشر نگردیده است. (11)
به این ترتیب مدت چند سال سخنی از بحرین و مردم آن در نشریات ایران به چشم نمی خورد و فقط گاه گاهی در حاشیه اخبار خارجی و داخلی آن هم در حد چند سطر نامی از بحرین می رفت. یعنی دولت برای جلوگیری از واکنش تند افکار عمومی به روزنامه ها و دیگر جراید دستور داده بود که از پرداختن به مسئله بحرین خودداری کنند تا رفته رفته مردم حساسیت خود را در این زمینه از دست بدهند. در این میان تنها نشریه پان ایرانیست ها بود که مسئله بحرین را پی گیری می کرد.
فرهاد مسعودی فرزند عباس مسعودی در کتاب خود با نام «پیروزی لبخند» درباره نقش پدرش در ماجرای تجزیه بحرین می نویسد:
یکی از مهم ترین عوامل که همیشه در موقعیت های مختلف دستاویز مخالفان دوستی ایران و اعراب قرار می گرفت مسئله بحرین بود. ایران بحرین را جزء خاک خود می دانست در حالی که از مدت ها قبل بحرین نیز مانند سایر امارات عربی به صورت یک شیخ نشین مستقل اداره می شد. ادعای ایران در مورد بحرین در هر موقعیتی به سوءتفاهمات دامن می زد و کسانی که اتحاد و دوستی ایران و کشورهای عربی را مخالف مصالح خویش می دانستند چنان وانمود می ساختند که ایران دارای مطامع استعماری است و به خاک اعراب چشم دوخته است. آنها دعوی ایران را نسبت به بحرین که متکی به مدارک و اسناد مختلف تاریخی بود نشانه مطامع استعماری دانسته و احساسات اعراب را علیه ایران تحریک می کردند. مدیر اطلاعات در سفر خود به شیخ نشین ها که به سال 1345 انجام گرفت مطالعات دقیقی در مورد بحرین انجام داد و متوجه حقایقی گردید که گرچه خوشایند و رضایت بخش نبود ولی به علت آن که از واقعیت های انکارناپذیری سرچشمه می گرفت می بایست مورد توجه قرار گیرد.
او در مطالعات خود به این نتیجه رسید، جمعیت بحرین که در آن زمان 200 هزار نفر بود اکثراً از اعراب هستند و ایرانی ها که زمانی اکثریت داشتند در جریان وقایع و حوادث و نیز با گذشت زمان به اقلیتی کم نفوذ تبدیل شده اند. از سوی دیگر نفت بحرین که موجب رونق بازار آن سرزمین را فراهم ساخته بود رو به کاهش گذاشته و جمع درآمد آن در سال به 5 میلیون لیره رسیده است.
مسئله دیگر که در مورد توجه مدیر اطلاعات قرار گرفت، صید مروارید در بحرین بود که از قدیم الایام بزرگترین ثروت بحرین محسوب می شد. او با نهایت تعجب و تأسف دریافت که به واسطه پیدایش مروارید ژاپنی، بحرین بازار خود را از دست داده و این منبع درآمد به کلی در بحرین به دست فراموشی سپرده شده است زیرا به علت نداشتن بازار فروش، صید مروارید در بحرین برای غواصان و سوداگران به هیچ وجه مقرون به صرفه نبود. عباس مسعودی پس از بازگشت، این مسائل را با صراحت و روشنی مطرح ساخت و این واقعیت تلخ را که برای بسیاری از وطن پرستان متعصب، دردناک و غیرقابل پذیرش بود تشریح کرد. طرح این مسائل که از نظر اولیاء و مسئولان امور پوشیده نبود آن روزها برای مردمی که با مسائل بحرین آشنایی نداشتند خوشایند به نظر نمی رسید. حتی بسیاری از خوانندگان اطلاعات که به بی نظری و وطن پرستی مدیر آن ایمان داشتند مایل نبودند این سخنان را از وی بشنوند. اما این واقعیت را نمی شد انکار کرد که ادعای مالکیت بحرین، سرزمینی که برخلاف تصور تمام امتیازات اقتصادی خود را از دست داده چشمه های نفت آن به پایان نزدیک شده، نه تنها سودی عاید ایران نمی سازد بلکه متضمن زیان های بی شمار است. (12)
عباس مسعودی در این زمینه به دغل کاری نیز پرداخت و به معامله با شیخ نشین های عرب و انگلیسیان دست زد. بنا به قول نجفقلی خان پسیان، او برای نوشتن سلسله مقالاتی، در راستای سیاست شاه برای آماده سازی زمینه ی جدایی بحرین، مبلغ 15 میلیون دلار از شیوخ بحرین رشوه گرفت. (13)
از سوی دیگر سفیر انگلیس نیز در دیدارهایی که با عباس مسعود داشت، او را قانع می کرد تا شاه را از لحاظ روحی آماده سازد و به او بقبولاند که بحرین دارای منافع ارزشمندی برای ایران نیست و از او خواست تا به آموزش افکار عمومی پرداخته و با چاپ مقالات آموزشی در مطبوعات ایران شرایط را برای پذیرش این امر مهیا سازد. (14)
اندکی بعد عباس مسعودی به رئیس دفتر شیخ کویت گفت:
شاه منافعی در بحرین ندارد و دو سال است که به مطبوعات اجازه نداده است که مناقشه بحرین را برجسته کنند. (15)
همچنین به نماینده سیاسی انگلیس در دبی اعلام می کند:
راه حل مهم ترین اختلاف ایران و انگلیس در خلیج فارس در گرو این مسئله است که هر دو طرف بحرین را به گونه یک کشور مستقل بشناسند. (16)
مسعودی پس از بازگشت از سفر اول خود مجموعه مشاهدات و نظریات خود را به شاه گزارش داد. نتیجه ی گزارش او، فکر دست برداشتن از بحرین را در شاه تقویت کرد.
پیروز مجتهد زاده در این باره می گوید: «بدیهی است منظور از این که حل مسئله بحرین به ابتکار شخص شاه بود، این است که جز محمدرضا شاه، کس دیگری مسئول این تصمیم نیست. اگرچه برخی افراد مانند سناتور عباس مسعودی تشویق کننده ی این تصمیم گیری بودند.» (17)
عباس مسعودی پس از دومین سفر خود به خلیج فارس پس از خروج نیروهای انگلیسی، گزارشی منتشر ساخت:
من در مسافرت اول خود به خلیج فارس و تماس با شیوخ و اهالی کاملاً درک کردم که تمام مردم ساحل نشین خلیج خاصه اعراب نسبت به ادعای ایران بر بحرین تعصب شدید دارند و احساسات خود را در حمایت از بحرین مخفی نمی دارند و از بلندگوهای مغرض هم بر این ماجرا دامن می زنند، ایران را استعمار طلب نام می برند، حملات شدیدی به وسیله رادیو و مطبوعات خود به ایران روا می دارند، ما را متعدی و متجاوز قلمداد می کنند، ملل عرب را نسبت به ما بدبین می سازند و در نتیجه همه مردم آن سوی خلیح در مورد دعاوی ایران با نظر استعماری به ما می نگرند و بالاخره تبلیغات خارجی ما را استعمارگر می خوانند و تنها متمسک و بهانه هم ادعای ما بر مالکیت بحرین است. اعراب آن را قطعه ای از خاک خود می دانند و عربیت و قومیت و این گونه مسائل را پیش می کشند و تخم بدبینی را میان مردم می پاشند. (18)
پس از مسعودی، داریوش همایون، بنیانگذار و سردبیر روزنامه ی آیندگان، نیز در جریان جدایی بحرین از ایران و توجیه آن نقش مهمی ایفا کرد. همایون در نامه ای به هویدا، نخست وزیر، نوشت که پافشاری ایران بر ادعای مالکیت بر بحرین، چیزی جز ایجاد نارضایتی سیاسی و اجتماعی در منطقه در پی ندارد و باید در پی یک راه حل آبرومندانه بود تا ماجرا با کمترین هزینه و جاروجنجال فیصله یابد. او در نامه ی خود با اشاره به وضعیت حساس منطقه خاورمیانه و خلیج فارس و وضعیت استراتژیک ایران، از تزلزل موقعیت انگلیس به مثابه خطری برای قدرت گرفتن نیروهای خارجی نام می برد و به خطر ناصریسم اشاره می کند و آن را مانع پیشبرد منافع ایران در منطقه می داند. او از دولت ایران می خواهد با ایجاد ثبات سیاسی و حفظ امنیت منطقه نقش محوری در آنجا ایفا کند. وی حتی تا آنجا پیش می رود که با قاطعیت می گوید: «بحرین متعلق به ایران نیست و ما باید دست از ادعاهای خود برداریم.»
وی این شرایط را برای ایران زیانبار می داند و اعتقاد دارد برای جلوگیری از این خطر عمده می بایست به معامله با استعمارگر پیر پرداخت. شاید اولین جرقه طرح جداسازی بحرین از ایران از سوی او در ذهن دولتمردان ایرانی نقش بسته باشد و سفر عباس مسعودی به شیخ نشین های منطقه و آن گزارش هم نتیجه ی این فکر باشد. (19)
یک سال پس از اعلام بیرون رفتن نیروهای نظامی انگلستان از خلیج فارس، محمد رضا پهلوی به دعوت رسمی دولت هند در دی ماه 1347 (ژانویه 1969) به این کشور مسافرت کرد و در مصاحبه ای مطبوعاتی درباره مسئله بحرین گفت:
این اولین بار است که من رسماً درباره این مسئله سخن می گویم و دقیقاً به سئوالاتی در این زمینه پاسخ می دهم. این جزیره [بحرین] صدو پنجاه سال پیش توسط انگلیسی ها از وطن ما جدا شده و انگلیسی ها یک امپراتوری با یک سیاست استعماری برپا کردند. خود شما با گوشه ای از این سیاست استعماری در هند، آشنا هستید. ولی اینک موقع آن رسیده است که انگلیسی ها از این نواحی بروند. باید اعتراف کنم که ما از انگلیس ها نخواستیم و یا به آنها نگفتیم که خلیج فارس را تخلیه کنند. آنها داوطلبانه عازم شده اند. حرف ما این است حال که آنها می خواهند بروند، تخلیه نواحی خلیج فارس باید واقعی و اساسی باشد.
من می خواهم یک بار دیگر بیانی را که شخصاً در این زمینه گفته ام تکرار کنم و بگویم که اگر انگلیس ها از در جلو خارج می شوند، نباید از در عقب وارد شوند و نیز نمی توانم بپذیرم جزیره ای که توسط انگلیس ها از کشور ما جدا شده، توسط ایشان ولی به حساب ما به کسانی دیگر داده شود. این اصلی است که ایران نمی تواند از آن صرف نظر کند.
ایران از سوی دیگر پیوسته به این سیاست خود دلبستگی داشته است که هرگز برای به دست آوردن اراضی و امتیازات ارضی، علی رغم تمایل مردم آن سامان، به زور متوسل نشود. من می خواهم بگویم که اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند ما هرگز به زور متوسل نخواهیم شد. زیرا این خلاف اصول سیاست دولت ما است که برای گرفتن این سرزمین خود، به زور متوسل شود.
دوماً [کذا فی الاصل]، گرفتن و حفظ کردن سرزمینی که مردم آن با شما ضدیت داشته باشند چه فایده ای خواهد داشت. قبل از هر چیز این عمل اشغال محسوب می شود. در هر اشغالی شما باید مراقب سلامت و امنیت نیروهای اشغالگر خود باشید و در تمام اوقات، سربازان شما باید در خیابان ها پاس بدهند و پیوسته در معرض خطر گلوله، نارنجک و این قبیل مخاطرات باشند.
سیاست و فلسفه ما این است که با اشغال و گرفتن سرزمین های دیگر از طریق زور مخالف باشیم. این روشن ترین چیزی است که من می توانم در این زمینه به شما بگویم اما نمی توانیم تحمل کنیم که چیزی است که من می توانم در این زمینه به شما بگویم اما نمی توانیم تحمل کنیم که چیزی را که به ما متعلق بوده است، به کسان دیگری بدهند. (20)
به دنبال این مصاحبه روزنامه آینده گان شروع به چاپ مقالاتی درباره وضعیت خلیج فارس نمود و سعی کرد که وضعیت آنجا را بحرانی جلوه دهد. این روزنامه، از تصمیم شاه ایران مبنی بر واگذاری تعیین تکلیف حاکمیت بحرین به سازمان ملل متحد شدیداً دفاع می کرد. (21)
همچنین از اقدام ایران مبنی بر دادن اختیار تام به اوتانت دبیرکل سازمان ملل جهت رسیدگی به وضعیت بحرین پشتیبانی نمود (22) و علت این اقدام را حفظ امنیت و ثبات منطقه خلیج فارس بیان کرد. این روزنامه و روزنامه های دیگر به صورت جانبی با مواضع حزب پان ایرانیست، که مخالف جدایی بحرین از ایران بود، به مخالفت می پرداختند. (23)
روزنامه آیندگان با چاپ مقاله ای تحت عنوان «موقعیت طبیعی و اقتصاد بحرین» نظریات عباس مسعودی را که در روزنامه اطلاعات منتشر می شد، تکرار کرد:
بحرین از دیرباز به عنوان یکی از استان های ایران شناخته شده است. در سال 1930 با کشف نفت در بحرین این منطقه رونق یافت و نفت جای تجارت مروارید را که در گذشته اهمیت داشت گرفت. ولی سپس با عرضه مروارید مصنوعی به بازار تقاضا برای مروارید طبیعی از بین رفت و نفت تنها محل درآمد مردم این سامان قرار گرفت ولی بعد از مدتی معلوم شد که منابع نفت بحرین برخلاف سایر شیخ نشین ها ناچیز است و طبق تخمین کارشناسان منابع نفتی تا چند سال دیگر به پایان خواهد رسید. (24)
روزنامه آیندگان برتری و سلطه بر منطقه را پس از خروج انگلستان از خلیج فارس، با اهمیت جلوه می داد. به همین دلیل مخالفت کشورها و نشریات عربی را به نحو ویژه ای پوشش می داد. به همین دلیل مخالفت کشورها و نشریات عربی را به نحو ویژه ای پوشش می داد. او با چاپ مقاله ای با تیتر اصلی روزنامه مبنی بر «اقدام اوتانت در بحرین «توطئه» است»، درباره مخالفت کشورهای عربی با اقدام ایران می نویسد:
یمن جنوبی در مورد پیشنهاد ایران به سازمان ملل متحد اعتراض کرد... و اعلام نمود که انگلستان و پاره ای از کشورهای استعماری می کوشند بحرین را از سرنوشت مشترک دولت های خلیج فارس جدا کنند... (25)
مأموریت حسن نیت اوتانت در بحرین مورد انتقاد روزنامه های بعثی سوریه قرار گرفته است. روزنامه البعث طی مقاله ای تصمیم اخیر اوتانت دبیر کل سازمان ملل متحد را ناشی از توطئه بریتانیای کبیر و ایران علیه عربیت خلیج فارس خوانده و اوتانت را متهم می سازد که در برابر نظریه انگلیس و ایران تسلیم شده و آشکارا حالت عربیت بحرین را به کنار انداخته است. (26)
روزنامه آیندگان برای نخستین بار از تشکیل فدراسیون کشورهای عربی خبر می دهد و می گوید:
کویت - شیخ صباح الاحمد وزیر امور خارجه کویت به مأمورین کمیسیون تحقیق وابسته به سازمان ملل متحد در بحرین اعلام داشت که این مسئله مربوط به مردم بحرین است و امیدوارم که به کمک اوتانت این کار براساس مصالح مردم بحرین خاتمه یابد. (27)
حالا دیگر معلوم است که خلیج فارس اگر آبستن حوادث نباشد، آبستن تحولات هست. در دوره جنگ سرد، رقابت ابرقدرت در منطقه خلی «نیابتی» است؛ و اگر قرار است ایران، به عنوان متحد غرب، نقش ویژه ای در خلیج فارس بر عهده بگیرد، عراق در کنار گوش او باید ریزه خوانی کند. بنابراین پای اروندرود و اختلافات مرزی به میان کشیده می شود؛ و روزنامه ی آیندگان با بیان نظریات حزب بعث عراق می نویسد:
منافع ایران و عربستان در خلیج
کشورهای افراطی عرب می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند.ایران و عربستان سعودی در منطقه خلیج فارس منافع زیادی دارند که برای حفظ آن خواستار صلح و ثبات در این منطقه هستند و هر دو خواهان عدم نفوذ قدرت های دیگر در این منطقه پس از خروج بریتانیا می باشند. (28)
روزنامه آیندگان، همزمان، افکار رسانه های غربی درباره سیاست جدید ایران را منتشر می کند؛ و بدین طریق هم زمینه را برای اقدام بعدی آماده می کند؛ و هم نشان می دهد کشورهای دمکراتیک و آزاد اروپایی از سیاست منطقه ای ایران حمایت می کنند.
ابتکار ایران
روزنامه لوموند چاپ پاریس می نویسد: ابتکار ایران به منظور حل مسئله بحرین به صورت انسانی و مسالمت آمیز جزئی است از کوشش کلی ایران به منظور بهبود روابط خویش با تمامی کشورهای عرب.روزنامه ساندی تایمز چاپ لندن در مقاله ای می نویسد حل مسئله بحرین آخرین مانع در راه روابط بسیار نزدیک بین تهران و کشورهای عربی، به ویژه کویت و عربستان سعودی را از میان خواهد برداشت. (29)
همچنین به طور ضمنی از موافقت دول اروپایی با تسلط ایران بر خلیج فارس خبر می دهد و می نویسد:
روزنامه فرانکفورتر الگمانیه چاپ آلمان با عنوان «پیمان دفاعی ایران و کشورهای خلیج فارس و تأمین امنیت در منطقه برای ایران مشکلی ندارد.» به بیان سخنان شاهنشاه ایران پرداخته می نویسد: حکومت ایران به وجود مسائل و اغتشاشاتی که در کشورهای همجوار روی داده و می دهد ثبات و آرامش کاملی را در کشور حفظ کرده است. ایران به هیچ وجه سعی نمی کند که خروج انگلستان از مناطق و حوزه های دفاعی مستعمراتی این کشور در خلیج فارس را به تأخیر اندازد بلکه با تمام قوا کوشش می ورزد تا با کشورهای عربی مجاور خلیج فارس یک پیمان دفاعی مشترک منعقد کند. با وجود این شاهنشاه معتقدند که ایران باید در صورت لزوم وظیفه دفاع و امنیت خلیج فارس را اساساً بر عهده بگیرد و با اطمینان تأکید می کنند که این وظیفه را آینده درخشان اقتصاد ایران به عهده ما می گذارد. (30)
اما این ها همه ماجرا نیست؛ در غرب ایران همسایه ای مزاحم وجود دارد که او نیز «نیابتاً» ادعاهایی درباره ایران و منطقه دارد:
تفسیرهای رادیو بغداد و الطلیعه
جزایر تنب و ابوموسی به جای بحرین
رادیو بغداد در تفسیر سیاسی خود به اقدام دولت ایران در بحرین حمله کرده و تصمیم دولت های ایران و انگلستان را توطئه جدید و تجاوز به بحرین خوانده است. رادیو بغداد در تفسیر خود گفت: «با این وسیله می خواهند در مورد اقدامات ایران برای هدف جزایر دلیل قانونی بدهند... و ایران نه تنها به آن جزایر چشم طمع دوخته بلکه به منطقه بی طرف درجنوب عراق که یک منطقه عربی است نیز طمع دارد و می کوشد که آن را به خود ملحق بکند». (31)علاوه بر کشورهای عربی، و به ویژه عراق، سازمان ها و نهادهای باصطلاح غیردولتی عربی نیز وارد کارزار تبلیغاتی علیه «توسعه طلبی ایران» می شوند:
کویت - فرانس پرس- 2 آوریل- چند سازمان و نهضت کویتی پنج شنبه اعلامیه ای انتشار دادند که در آن مردم خلیج و مردم کویت را به مخالفت با طرح های توسعه طلبانه ایران در خلیج فارس و به طور کلی در بحرین دعوت کرده اند.
این اعلامیه اصل رفراندوم بحرین را محکوم می کند و آن را شناسایی حق ایران در منطقه می شمارد. این اعلامیه روش تسلیم جویانه حکومت های عرب در برابر طرح امپریالیسم در این منطقه را نیز مورد حمله قرار می دهد و می گوید مردم عرب خلیج مسلحانه در برابر امپریالیسم انگلیسی و برای آزادی و استقلال و وحدت عربی خلیج قیام می کنند. (32)
الطلیعه می نویسد: «اشغال این دو جزیره توسط ایران اهمیت استراتژیک دارد و قلمرو فلات قاره ایران را در این نقاط خلیج که داری منابع ثروتمند نفتی است توسعه می دهد و کلیه درها را بر روی نظریات توسعه طلبانه در قبال سایر امیرنشین های عرب مثل ابوظبی و قطر می گشاید. کسانی که اصل رفراندوم را در بحرین قبول کردند، عربیت خلیج را به شرط آن که امتیازات به خصوصشان محفوظ بماند مورد تردید قرار دادند.» (33)
در 26 فروردین روزنامه آیندگان، پس از یادآوری مسئله تشکیل نشست وزیران پیمان سنتو در تهران و حضور ویلیام راجرز، وزیر خارجه آمریکا، به موضوع و دستور کار کنفرانس یعنی روابط ایران و عراق، وضعیت خلیج فارس پس از خروج نیروهای انگلیسی و «تصمیماتی جهت جلوگیری از نفوذ کمونیسم در خاورمیانه» پرداخت.
نشست دولت انگلیس از دعاوی ایران در مورد شط العرب حمایت کرد و وزیر خارجه بریتانیا طی گفتگویی اعلام کرد که انگلستان قصد خروج از خلیج فارس و حل مسئله بحرین را دارد. (34)
آیندگان نیز با تأیید سیاست آمریکا در منطقه نوشت:
پس از خروج نیروهای انگلیس، نقش آمریکا در منطقه خلیج فارس فقط دادن کمک های اقتصادی خواهد بود. نقش اول رهبری در خلیج فارس با ایران است.
الیوت ریچاردسون معاون اول وزارت خارجه آمریکا و جوزف سیسکو معاون وزارت خارجه آمریکا در امور خاورمیانه دیروز هنگام ترک ایران در دو مصاحبه مطبوعاتی که به فاصله سه ساعت در پاویون دولت فرودگاه مهرآباد صورت گرفت «رهبری» ایران را در منطقه حساس خلیج فارس مورد تأیید قرار دادند و جوزف سیسکو خاطر نشان کرد که ایران باید «نقش اول» را در حفظ ثبات و امنیت خلیج فارس به عهده بگیرد. (35)
روزنامه پیغام امروز نیز درباره حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس می نویسد:
تلاش آمریکا برای حضور نظامی در خلیج فارس
شایعاتی درباره استقرار آمریکائیان در یکی از پادگان های نظامی بحرین به گوش می رسد ولی آمریکا این مسئله را تکذیب می کند. (36)در ادامه جنگ سرد و شاید جنگ نیابتی آمریکا و شوروی در خلیج، دولت عراق که بخش مهمی از ارتش درگیر جنگ با شورشیان کرد است، تلاش می کند به نحوی با کردها به تفاهم برسد تا برای تحولات بعدی در خلیج فارس آمادگی داشته باشد. آیندگان در مقاله ای تحت عنوان «خلیج فارس میدان مبارزه اصلی عراق» می نویسد:
تایمز- بیرون - با پایان یافتن جنگ با کردان، رژیم بعثی عراق نیروهای خود را برای سال آینده، موعد تخلیه خلیج فارس از نیروهای انگلیسی، آماده می کند و در کار تصادم مستقیمی با ایران و عربستان سعودی است. در واقع بعثی ها تردیدی نگذاشته اند که مسئله آینده خلیج فارس را دارای اهمیتی مساوی و حتی بالاتر از مبارزه اعراب با اسرائیل می دانند و در فهرست اولویت های سیاسی خود در ردیف اول می گذارند.
نشانه ای از مقاصد بغداد به تازگی نمودار شد. وقتی که فرماندهی پان عرب حزب بعث اعلامیه ای داد و در آن از حرکت های مشکوک در ناحیه خلیج فارس یاد کرد که به گفته آن قسمتی از طرح های امپریالیستی و ارتجاعی هستند و در اشاره اشتباه ناپذیری به عربستان سعودی و ارتجاع عرب اشاره می کند. (37)
کم کم، دلایل و اسباب تغییر رویکردها و سیاست های شاه در خلیج فارس آشکار می شود. اگر در جایی از حق خودمان می گذریم، حق تاریخی خود را در جایی دیگر مطالبه می کنیم. آیندگان در 25 فروردین 1349 به طور مشخص به این امر اشاره می کند. «جزایر تنب، حور و ابوموسی کماکان مورد ادعای ایران هستند.» (38)
از سوی دیگر با نقل مصاحبه خبرگزاری فرانسه با شاه ایران می نویسد:
لندن - خبرگزاری فرانسه
شاهنشاه ایران ضمن مصاحبه ای که با خبرنگار روزنامه تایمز لندن در تهران انجام دادند اظهار عقیده کردند که به زودی عصر تازه ای برای شیخ نشین های خلیج فارس آغاز خواهد شد. (39)در این عصر جدید، ایران «تنها حامی شیخ نشین های عرب» خواهد بود. آیندگان از قول «شاهنشاه» می نویسد:
پس از خروج نیروهای انگلستان از خلیج فارس تنها حامی طبیعی شیخ نشین های عرب خواهد بود چرا که حتی اگر شیخ نشین های کوچک عرب موفق شوند در یک فدراسیون گرد هم آیند باز تا آن حد توانا نیستند که بتوانند از خود دفاع کنند.
در مقابل چه؟ قبل از همه علیه شورش چپ روهای افراطی که در فضای گشاده این شیخ نشین ها در کمین نشسته اند و همچنین علیه جاه طلبی های عراق. عراق قبلاً نیز در 1961 سعی کرده بود بر کویت دست اندازی کند. فردا تنها نیروی نظامی ایران قادر خواهند بود عراق را به احترام به حقوق دیگران وادارند. (40)
صبح روز 1 اردیبهشت 1349 تمایل مردم بحرین به استقلال و جدایی بحرین از ایران اعلام شد. به گزارش روزنامه آیندگان بنابر مشاهدات، هیچ گونه رفراندومی در بحرین صورت نگرفته بود و تنها نماینده سازمان ملل با گروه های خاصی که از سوی هیأت حاکمه آنجا تأیید شده بودند مصاحبه و گزارش خود را تهیه و اوتانت نیز این گزارش را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارسال کرده بود. (41) با این وصف، ایران، چنان که مقرر بود، نتایج این نظرسنجی را به راحتی پذیرفت.
روز سه شنبه 22 اردیبهشت ماه 1349 روزنامه آیندگان با تیتر درشت در صفحه اول نوشت:
بحرین مستقل شد
شورای امنیت گزارش گیچاردی را به اتفاق آرا تصویب کرد سازمان ملل متحد - آسوشیتدپرس- شورای امنیت سازمان ملل متحد در جلسه دیشب خود گزارش نماینده اوتانت را در این باره که اکثریت مردم این مجمع الجزایر کوچک واقع در خلیج فارس طرفدار استقلال هستند مورد استقبال قرار داد و آن را به اتفاق آراء تأیید کرد. (42)ایران، فوراً استقلال بحرین را به رسمیت شناخت. (43)
اندکی بعد دولت ایران با تشکیل فدراسیون کشورهای عربی موافقت کرد. (44)
به دنبال استقلال بحرین، شاه رسماً اعلام کرد پس از خروج انگلستان از منطقه هیچ قدرت خارجی نباید جای آن را بگیرد. (45)
شایان ذکر است تنها نشریه ای که در جریان تجزیه بحرین به ابراز مخالفت با این اقدام پرداخت، نشریه خاک و خون، ارگان حزب پان ایرانیست بود که آن هم با این ابراز مخالفت، توقیف شد.
پی نوشت ها :
1- روزنامه های آیندگان، اطلاعات وکیهان، سه شنبه 21 آبان 1336.
2- روزنامه اطلاعات، سه شنبه 21 آبان 1336.
3- روزنامه اطلاعات، پنج شنبه 23 آبان 1336.
4- صورت مذاکرات مجلس، 14 اسفند 1366.
5- همان جا.
6- روزنامه اطلاعات، دوشنبه 19 اسفند 1336.
7- عیسی پژمان، تاریخ سیاسی بحرین، ص 207 (پاریس، آذرماه 1377خ، دسامبر 1998).
8- عجیب است کسی که تا آن زمان 25 سال بر سرزمینی سلطنت و حکومت کرده، و چند سال بعد هم بر سر قبر کورش کبیر، به او اطمینان می دهد که آسوده بخوابد زیرا «ما بیداریم و همواره بیدار خواهیم بود»، این اندازه از تاریخ و حقوق قلمرو حکومتش بی اطلاع یا نسبت به آن بی اعتنا بوده است.
9- اسناد سفارت بریتانیا (برگرفته از هوشنگ طالع، تاریخ تجزیه ایران، ص 141).
10- همان جا.
11- هوشنگ طالع، دفتر دوم تجزیه بحرین، ص 143.(تهران، انتشارات سمرقند، چاپ نخست، 1386).
12- فرهاد مسعودی، پیروزی لبخند(تهران، انتشارات اطلاعات، 1354)، صص255-254.
13- هوشنگ طالع، تاریخ تجزیه ایران، تجزیه بحرین، ص 163.
14- همان جا، ص162.
15- همان جا، ص143و نشریات ایران سال 48و 49.
16- همان جا، ص144.
17- فصلنامه ره آورد، مقاله بحرین سرزمین جنبش های سیاسی، تألیف پیروز مجتهدزاده، چاپ آمریکا، ش 39.
18- فرهاد مسعودی، پیروزی لبخند، صص258-257.
19- تبرائیان، صفاءالدین، وزیر خاکستری، مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، چاپ اصل سند، ص 310-305.
20- هفته نامه بامشاد، چاپ تهران، از 17 تا 24 دی ماه 1347/ ایرانیکا، ج3، ص509، روزشمار تاریخ ایران، ج2، صص 225-224/ روزنامه های صبح و عصر ایران، 15 دی 1347 (تهران، گفتار، 1369).
21- روزنامه آیندگان، دوشنبه 10فروردین 1349، سال سوم.
22- مشروح سخنان اردشیر زاهدی، 10 فروردین 1349، سال سوم، شماره 69.
23- همان جا، ص11.
24- همان جا، صص1و11.
25- روزنامه آیندگان، چهار شنبه 12فروردین 1349، ش69، سال3.
26- همان جا.
27- همان جا.
28- روزنامه آیندگان، 22فروردین 1349، ش699، صص 1و 2.
29- روزنامه آیندگان، 12فروردین 1349، ص12.
30- روزنامه آیندگان، 12فروردین 1349، صص1و11.
31- روزنامه آیندگان، 15فروردین 1349، صص1و11.
32- همان جا، ص 12.
33- روزنامه آیندگان، 15فروردین 1349، ص12.
34- همان جا، 48/3/13، ش 72، ص 2.
35- روزنامه آیندگان،3 اردیبهشت 1349.
36- خواندنی ها، 1350/11/2، صص 13-12، ش 37.
37- آیندگان، شنبه 12اردیبهشت 1349، ص 5.
38- همان جا، 25 فروردین 1349.
39- همان جا.
40- روزنامه آیندگان، 25 فروردین 1349و 13 اردیبهشت 1349.
41- روزنامه آیندگان، 13 اردیبهشت 1349.
42- روزنامه آیندگان، 22 اردیبهشت 1349.
43- همان جا، 24 اردیبهشت 1349.
44- همان جا، 29 اردیبهشت 1349.
45- خواندنی ها، 1348/8/6، ص 8، ش 10.