جهت اوّل از جهات کمالیه ی قرآن مجید
قرآن مجید، خطاب است به نبی اکرم (علیه السّلام) و به توسط حضرتش خطاب به بشر است مؤمن و کافر، موافق و مخالف. و خطابات مشتمل است به امر به دعوت و ابلاغ رسالت و تحمل مشاق و امر به صبر و بیان و حالات و اخلاق و افعال و معاشرات پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و دعوت و انذار آن سرور و واردات از قوم بر آن حضرت عتاب بر کفار و منافقین و حالات و رفتار قوم و اصحاب به آن حضرت، و بیان اسرار و بواطن و ظواهر آنها بدون انکار از قوم و بیان حالات و رفتار و اخلاق آبا و اسلاف حضرت و آبا و پیشینیان با پیغمبران خود از تصدیق و تکذیب و اذیت و نفاق و تقلید آبا، و بیان حالات زندگانی آنها در دنیا و عقبی، و حالات ذریه ی حضرت پس از رحلت حضرتش و واردات بر آنها، و حالات و رفتار مؤمنین و منکرین به آنها، و بیان وظیفه و دستور رفتار ائمّه (علیهم السّلام) با امت بالجمله به ضمیمه ی تفسیر و تأویل، مشتمل است بر یک دوره تاریخ گذشته و آینده به نحوی که گفتیم.و اگر کسی به دیده انصاف بنگرد، می داند که این بیانات از کتابی و معلمی اخذ نشده و کسی حضرتش را بر گفته هایش اعانت نکرده، و ملاقات آن حضرت با رهبان در سفر شام ساعتی یا کمتر بیش نبوده و مثل سلمان فارسی در مدینه خدمت رسیده و ایمان آورده و کمال بندگی و فرمان برداری از حضرتش داشته و این امر مسلّم عندالکل است و تفصیل آن محتاج به مراجعه به حالات و تواریخ زندگی آن حضرت است، و نوشته های بعضی از روشن فکرهای امروز که می نویسند فقط تاریخ زندگانی حضرتش، کافی است در صدق ادعا و نبوّت آن حضرت، شاهد بر این امر است و این یک جهت کمالی است که قرآن دارا است.
(جهت دوم از جهات کمالیه ی قرآن مجید)
قرآن، دارای جهت جامعیت و قرآنیت است به جوامع الکلم که فرمود: اوتیت جوامع الکلم به جهت تنزیل نسخه ی عوالم تکوین است، جمعاً و جملا، از ازل تا ابد، و از جنبه ی تأویل و تفسیرش نسخه ی عوالم تکوین است از حیث بسط و تفصیل، از اوّل مبدع و ابداع و مشیت و اراده و تقدیر و عالم ذر و عهد و میثاق و سماوات و ارضین و آنچه در آنها است، و عوالم پس از این عالم از عالم برزخ، تا منتهی شود به عالم سرمد و بهشت و دوزخ، و کیفیت خلقت مخلوقات از اوّل دنیا، و خلقت آدم و ملائکه و شیاطین و بیان حالات انبیا و امم، و حالات زندگانی بشر در دنیا و مفارقت از دنیا و احوالات پس از مفارقت و برزخ و ملکوت و ملاقات ملائکه و نهایت امر از ثواب و عقاب و ظهور اعمال و اخلاق و آنچه ببینند و بشنوند. و به جنبه ی باطن و تفسیر مشتمل است بر تمام این جهات به نحو تفصیل، به نحوی که محیرالعقول است، به خصوص آنچه راجع است به جهت عوالم ربوبی و شئونات الهی و عوالم انوار و اشباح و ارواح مسحبین کرّوبین. پس کتاب علمی جمعی است به نحو اجمال و تفصیل، مشتمل بر جوامع کلم دوم از جهات کمالیه ی قرآن است.(جهت سوم از جهات کمالیه ی قرآن مجید)
و دارای علم و قوانین تشریع که علت اتم و اکمل نظام عالم تشریع است به جهت تنزیل مشتمل بر قوانین تشریع است جملا، و به جهت تأویل مشتمل بر بیان قوانین تشریع است تفصیلا، و قوانین انفرادی و اجتماعی شخصی و نوعی دنیایی و آخرتی ظاهری و باطنی و جسمی و روحی که به علم فقه اکبر و اصغر نام برده شده، و هر یک به تدوین فقها (دارای) ابواب و اقسامی است و تعبیر جامع به قوانین عالم تشریع است، به همین جهت قرآن نفس علم دین و حکمت و موعظه است، و در مقام تفصیل امر و نهی و وعد وعید و ترغیب و ترهیب و انذار و بشارت و هادی و مربی و مهذب و مکمل است، و از این جهت است که قرآن به ظهر و بطن و تنزیل و تفسیر و پس از رحلت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) رساننده ی بشر به اعظم مقامات و أرفع درجات کمال است شاهد قطعی وصول علما و بزرگان دین مبین است. این جهت سوم کمال قرآن است.(جهت چهارم از جهات کمالیه ی قرآن مجید)
قرآن در عین اینکه قصه و تاریخ گذشتگان و انذار و بشارت و وعد و وعید و موعظه و پند و اندرز و حکمت و هدایت است: قاری قرآن، هر که باشد مؤمن یا کافر غنی یا فقیر متکبر یا متواضع، و، و، و خود را مصداق بیانات الهی می بیند و گویا با او سخن می گوید و از خیال و مافی الضمیر و از گذشته و آینده ی او خبر می دهد و شخصی او را نصیحت و موعظه می دهد وعده می دهد و می ترساند.قوله تعالی: (یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم)(1)
***
و قوله: (ان الانسان خلق هلوعا * اذا مسه الشر جزوعا)(2)
***
و قوله: (و لا تمش فی الارض مرحا (3) ان احسنتم احسنتم لانفسکم)(4).
پس هر فردی از افراد بشر نظر و تأمّل کند در قرآن می فهمد که به طور یقین داخل در تحت یک عنوانی از عناوین هستف
اگر کافر باشد می بیند که خدا از حال و خیر و شر او خبر می دهد بلکه از تصمیم و نظریات آینده او خبر می دهد. بلکه از اموری که در ضمیرش بوده و خودش التفات به آن نداشته، پس از تذکّر ملتفت شده و در خود می یابد.
***
قوله تعالی:(اذا جاوک حیوک بما لم یحیک به الله و یقولون فی انفسهم لو لا یعذبنا الله)(5)
***
و قوله تعالی: (و اذ یعدکم الله احدی الطائفتین انها لکم و تودون ان غیر ذات الشوکة)(6)
***
و اگر خوانندگان مختلف، در حالات مختلفه بخوانند می بینند که خطابات الهی منطبق بر تمام این تعلیمات و تبدلات است، گاهی نصیحت است گاهی عتاب. موعظه و دلداری است. تخویف و توعید است طرد و تبعید است. نوازش و تقریب است. بشارت و انذار است. و در این جهت کمال لطائف و اشاراتی است گمان نمی شود که بتوان این جهات را احصا نمود، زیرا که اختلاف این لطائف به حسب اختلاف حالات اشخاص است به اختلاف ازمان. شاید به همین نکته ناظر باشد کلام امام (علیه السّلام): تجلی الله فی کلامه.
این جهت است که صادق آل محمّد- صلوات الله علیه- فرمود:
قال الصادق ع من قرأ القرآن و لم یخضع لله و لم یرق قلبه و لا یکتسی حرنا و وجلا فی سره فقد استهان بعظم شأن الله تعالی و خسر خسرانا مبینا فقاری القرآن یحتاج الی ثلاثة اشیاء قلب خاشع و بدن فارغ و موضع خال فاذا خشع الله قلبه فر منه الشیطان الرحیم.(7)
***
قال الله تعالی: فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم.(8)
***
و اذا تفرغ نفسه من الاسباب تجرد قلبه للقراءة فلا یعرضه عارض من فیحرم برکه نور القرآن و فوائده و اذا اتخذ مجلساً خالیاً و اعتزل من الخلق بعد ان اتی بالخصلتین الاولتین استانس روحه و سره و وجد حلاوه مخاطبة الله عزّوجلّ عباده الصالحین و علم لطفه بهم و مقام اختصاصه لهم بفنون
کراماته و بدائع اشاراته فاذا شرب کأسا من هذا الشرب حینئذ لا یختار علی ذلک الحال حالا و لا علی ذلک الوقت وقتا بل یوثره علی کل طاعه و عباده لان فیه المناجاة مع الرب بلا واسطه فانظر کیف تقرا کتاب ربک و منشور و لایتک تا آخر خبر شریف (9)
***
(جهت پنجم از جهات کمالیه ی قرآن مجید)
و از کمال قرآن مجید، اشتمال قرآن به علم غیب است. اخبار به امور تکوینی عالم و تشریع و افعال و حالات بشر گذشته و آینده، نوعی و شخصی، کلی و جزئی، به تصریح و تلویح و اشتمال قرآن مجید بر این کمال، جای هیچ شبهه نیست؛ حتی نویسنده ی انگلیسی در مقام اشکال به قرآن، تصدیق می کند که قرآن دارای اخبار به غیب در امور جزئی است لکن اشکال در کبری، دارد که اخبار به غیب دلیل اثبات نبوّت نیست و در بحث نبوّت مفصلا بیان کردیم.(جهت ششم از جهات کمالیه ی قرآن مجید)
و از کمالات قرآن مجید این است که می فرماید: (له دعوه الحق)(10) اگر کسی در قرآن به تنزیل و تفسیرش تأمّل کند می بیند که تمام مقصد و مقصود دعوت به حق متعال است که فطری بشر است به تذکّر به اموری که فطری و وجدانی هر عاقلی است، زیرا که یا راجع به تذکّر ذات مقدس و اوصاف جلال و جمال و عظمت و لطف و قهر و فضل و علم و قدرت و تنزیه و تقدیس و تسمیه به اسامی حاکی از کبریاء و عظمت و رأفت و رحمت است، پس از جهتی که دعوت به حق متعال با امور واقع و حق است دعوت حق است. و روشن است که ما سوای آن باطل است. یا راجع به عباد و عبودیت و وظائف عبودیت و بندگی است که نتیجه ی خلع لباس کبریانیّت و الوهیّت و تلبس به لباس ذلّ و بندگی که نتیجه ی قرب به مبدأ متعال و دوری از تجری در سلطان ربوبی است، و این جهت صرف تذکّر به حق متعال است به حق و تذکّر به حقیقت، ذلّ و فقر و بیچارگی و عجز، که وجدانی هر عاقل است. پس از این جهت هم تذکّر حق است به حق.(جهت هفتم از جهات کمالیه ی قرآن مجید)
و از جهات کمالات قرآن جامعیت آیات و بیانات است، کلمات بشری در هر باب و هر مسأله ای حتی در مقام بیان امور علمی، مفید یک مقصد و مقصود است. اگر کسی دارای بیان یا قلم خوبی باشد نهایت می تواند مقصود واحدش را بگوید و بفهماند به خلاف آیات قرآن؛ آیه و سوره در عین اینکه در مقام بیان حال انبیا(علیه السّلام) و کیفیت دعوت آنها است بعینه بیان اندرز و موعظه و بشارت و خصوصیّات حال بشر و اخلاق و رفتار بشر است و در عین اینکه مشتمل بر بیان عالم تکوین است مشتمل به بیان عالم تشریع است و به عینها مشتمل بر جمله ای از اخبارات به غیب است و به عینها بیان حال خواننده و متکلم است و بعینها تربیت و هدایت و تعلیم بشر است.ممکن است تحدّی به سوره یا ده آیه ناظر به همین جهت باشد یعنی سوره یا آیاتی خاص بوده، زیرا که به یک سوره یا ده آیه که تحدّی شده معلوم نیست سوره یا آیاتی خاص بوده یا مطلق سوره و آیات مراد بوده. چنان که در قضیه ی ولید دارد پس از آنکه تقاضا کرد که بخوان حضرتش سوره ی مبارکه ی حم سجده را تلاوت فرمود تا اینکه بدن ولید مرتعش شده از خدمتش حرکت کرد.
علاوه اصل سوره، مجمل است زیرا که معلوم نیست که مراد همین سوره ی معینه بالفعل باشد زیرا که عامه، قائل به جزئیت بسمله برای سوره نیستند و به این ترتیب موجود منتهی به تواتر نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) نیست زیرا که مسلّم جمع و ترتیب بعد از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بوده چنان که از مشارق طبرسی نقل شده بعد از آنکه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) پرده ی کعبه را گرفته دعا می کرد جبرئیل نازل شد گفت:
اقرء یا محمّد(صلی الله علیه و آله)(الم نشرح لک صدرک * و وضعنا عنک وزرک)تا آخر.(11)
در این جا اثری از بسمله نیست و از اتقان جلال الدین سیوطی نقل شده از زبیر گفت حارث بن حزیمه آمد دو آیه از آیات آخر سوره ی برائت را آورد گفت شهادت می دهم که از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) شنیدم و حفظ کردم عمر گفت منهم شهادت می دهم که از پیغمبر(صل الله علیه و آله) شنیدم اگر سه آیه بود سوره ی علیحده ای قرار می دادم نگاه کنید به آخر سوره ی قرآن به آخرسوره ملحق کنید. و بنای یک دسته از علمای امامیه بر این است که «والضحی» و «الم نشرح» یک سوره است و سوره ی «فیل» و «قریش» یکی است. از این مسعود نقل شده و (رفعنا ذکرک بعلی صهرک، و ان مع العسر یسرا، و اذا فرغت من نبوتک، فانصب علیاً، والی ربک فارغب فی ذلک)(12) و از این قبیل روایات و تواریخ که زیاد نقل شده مقصود ما نیست، مقصود ما این است که تحدّی به سوره یا ده آیه مجمل است. قدر یقینی، آیاتی است که گفتیم و این کمال هفتم قرآن است.
(جهت هشتم از جهات کمالیه ی قرآن مجید)
علوم و معارف که به نص قرآن و متحدی آن در وجه تحدّی و اعجاز گفتیم در سوره ی کوچکی به نحو تلویح و اشاره و قبض و مجمل و متشابه و کلمه ی جامعه بیان شد و در آیه و سوره به نحو تفصیل و بسط و صریح بیان شده چنان که فرمودند آنچه در قرآن است در سوره ی مبارکه ی «یس» است و «یس» قلب قرآن است، یا اینکه در وجه تسمیه ی سوره ی مبارکه ی «حمد» به سبع المثانی و فاتحة الکتاب گفته شده که به نحو قبض و جمع مشتمل بر کثیری از مقامات توحید است.چنان که اگر به باطن و تفسیر قرآن مراجعه شود دیده (می) شود که خطب و روایات و ادعیه و مناجات وارده از پیغمبر و ائمّه ی هداه- صلوات الله علیهم- تفصیل معارف و حقائق قرآن است.
بالجمله، به تأمّل در خطب و روایات و ادعیه و مناجات از علی(علیه السّلام) و اولاد اطهار آن حضرت تا توقیعات ولی عصر- عجل الله فرجه- فهمیده می شود که بسط و تفصیل قبض و اجمال، سوره یا آیه است.
چنان که سور و آیات بعضی نسبت به بعضی قبض و بسط یکدیگر است با اختلاف تعبیرات.
***
(جهت نهم از جهات کمالیه ی قرآن مجید)
علوم و معارف و حقائق قرآن به زبان عربی روشن که کجی و ا عوجاج در او نیست بیان شده و از این کمال تعبیر به فصاحت (عربی مبین) و بلاغت (طبق مقتضای حال) تعبیر شده یا اینکه بیان معارف و احکام مانند بیان احکام ارث مثلاً در جهات حسن کلام مانند بیان عشق بازی نمی توان باشد و از این جهت به کلام عربی مبین و بلاغت تمام بیان شده و هر سوره از سور دارای اسلوب خاصی است غیر سوره ی دیگر و هر یک در افاده ی مقصود، شیرین تر از سوره ی دیگر است که موجب تحیّر فصحای عصر نبی (صلی الله علیه و آله) بود که اگر می خواستند مثل و مانند آن بیاورند نمی توانستند بیاورند. گر چه نه تنها به جهت فصاحت بود، بلکه تعبیر از علوم و معارف به این نحو به لسان عربی مبین ممکن نبود. مثلاً بیان احکام ارث و صلواة به این نحو بیان موجب عجز آن ها بود، و اگر این فصاحت در ضمن بیان امور متعارفه ی کلام عرب بود، شاید می توانستند اتیان به مثل کنند. بالجمله، عجز فصحای عصر نبی از اتیان به مثل کافی است در جهت کمال قرآن از این جهت.(جهت دهم از جهات کمالیه ی قرآن مجید)
این است که قرآن مجید با اینکه متضمن جهات عدیده از علوم و معارف است به نحو جمع و تفصیل با تکرار در بیان اختلافی در مقاصد و معارف آن نیست و لسانش این است که فرمودعز من قائل: (و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیراً)(13)
***
توضیح
اگر کسی کاملاً و با دقت مراجعه به قرآن نماید به ظهر و تنزیل قرآن به ترتیب نزول قرآن از اوّل سوره ای که بر وجود مقدس پیغمبر(علیه السّلام) نازل شد تا آخر سوره، می بیند با اینکه جامع جمیع معارف و ما یحتاج بشر است به بیانات و اطوار و ظهورات مختلفی بیان شده. ابداً در مقاصد آن اختلافی نیست؛ مثلا در خلقت عالم تکوین یا آدم (علیه السّلام) با اینکه به بیانات مختلفه بیان شده، اختلافی در مقصود نیست و همچنین اگر به بطن قرآن و بیانات پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و عالمین به قرآن مراجعه شود، دیده می شود از اوّل خطبه و بیاناتی که از وجود مبارک پیغمبر و ائمه(علیه السّلام) صادر شده تا آخرین بیان که از آن موجودات مقدسه بیان شده با اختلاف زیادی که در کیفیت بیان و اختلاف تعبیرات است ابداً اختلافی در مقاصد نیست، و هم چنین در اصول و فروع و احکام و باقی جهاتی که تذکّر دادیم.و به این بیان ظاهر می شود معنای کلام مبارک که فرمود القرآن حرف واحد نزل من عند الواحد.
و نیز معلوم می شود که متحدی و مفسرین و عالمین به قرآن، از یک ذات مقدس و یک سرچشمه تعلم گرفته و در یک مکتب و مدرس درس خوانده اند، و آن معلم، ذات پاک خداوند و کتاب تعلیم قرآن، و معلم عالمین به قرآن پیغمبر(صلی الله علیه و آله)، بالفرض مانند ده نفر شاگرد که در یک افق فهم و دقت و حفظ باشند از یک معلم تمام علوم را فرا گیرند و به یک روش بیان کنند، به خلاف علوم و تعلیم و تعلم بشری از علم ادبیت و فقه و اصول و کلام و فلسفه و طب و سائر علوم، با اینکه مبّوب و مرتّب است هر بابی غیر باب دیگر و هر فصلی غیر فصل دیگر و هر فنی غیر فن دیگر است، مورد اختلاف بین علمای آن فن است، بلکه از یک معلم و مؤلف اوّل کتاب با آخر آن و اوائل عمر نویسنده با آخر آن مختلف است. و این یکی از امتیازات علم الهی با علم و خیالات بشری است.
پی نوشت ها :
1- سوره ی انفطار، آیه: 6
2- سوره ی معارج، آیه های: 19 و 20
3- سوره ی اسراء، آیه: 37
4- سوره ی اسراء، آیه: 7
5- سوره ی مجادله، آیه: 8
6- سوره ی انفال، آیه: 7
7- مستدرک وسائل الشیعه، ج4ص: 240
8- سوره ی نخل، آیه: 98
9- سوره ی: آیه
10- سوره ی رعد، آیه: 14
11- سوره ی شرح، آیه: 1 و 2
12- تفسیر برهان، ج5، ص: 689، بحارالانوار، ج: 36، ص116 و 134
13- سوره ی نساء، آیه: 82