پلورالیزم دینی در چشم اندازه ما

«پلورالیزم» یا «کثرت گرایی دینی» (1) از سال های 1970 به بعد، داغ ترین بحث کلامی است که از جانب متکلمان مسیحی مطرح شده، و بیشترین نمودار آن را در سخنان «جان هیک» متکلم بریتانیایی می توان یافت.
جمعه، 13 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پلورالیزم دینی در چشم اندازه ما
پلورالیزم دینی در چشم اندازه ما

 

نویسنده : سعید سبحانی




 
«پلورالیزم» یا «کثرت گرایی دینی» (1) از سال های 1970 به بعد، داغ ترین بحث کلامی است که از جانب متکلمان مسیحی مطرح شده، و بیشترین نمودار آن را در سخنان «جان هیک» متکلم بریتانیایی می توان یافت.
در این مورد گفتمان های متعددی در ایران و دیگر کشورها صورت گرفته است . پیام طراحان این نظریه در نتیجه این است:
«کسانی که به فیض الهی می رسند، نجات و رستگاری شان بر اساس سنت های خودشان و مستقل از ادیان دیگر حاصل می شود، مثلا همان طور که مسلمانان می توانند با پیروی از اسلام به بهشت بروند، پیروان ادیان دیگر نیز می توانند با پیروی از دین خودشان به فیض رحمت الهی نایل شوند.»
و به دیگر سخن: «بهشت تنها متعلق و محدود به کسانی نیست که از حضرت مسیح پیروی کنند و یا آموزه های پیامبر اسلام را به کار بندند، بلکه پیروان همه ی ادیانی که به خدا انتساب دارد، حتی پیروان ادیان بودایی و هندو و کنفوسیوس اهل نجات هستند و فرقی میان پیروان دینی با دین دیگر وجود ندارد».
این، خلاصه ی پیام «پلورالیزم» یا «کثرت گرایی» دینی است . ما پیش از تحلیل چنین برداشت ها، به بیان یک رشته امور می پردازیم که افق بحث را روشن می سازد:

1. پیشینه ی کثرت گرایی

کثرت گرایی هر چند اخیراً به وسیله ی متکلمان مسیحی مطرح شده و درباره ی آن تلاش هایی صورت گرفته است، ولی حقیقت این است که این نوع طرز تفکر سابقه ی دیرینه دارد، زیرا به نقل برخی، یوحنای دمشقی، که از اطرافیان مأمون الرشید بود، طراح این نظریه در آن زمان بوده و حتی رساله ای در این مورد نوشته است.(2)
پس از او، اخوان الصفا، در برخی از نوشته های خود، این نظریه را به صورت کمرنگ!!! مطرح نموده و در این مورد چنین می گویند:
«برادرم! کوشش کن حق را به هر کسی که دین و مذهبی در اختیار دارد و به آن چنگ انداخته است بیان کنی، و شبهه ای که بر ذهن او وارد شده است، بزدایی، مشروط بر این توانایی این کار را داشته باشی و در غیر این صورت، گرد آن نگرد، و خود را بر آن توانا معرفی نکن. اگر احتمال می دهی دینی بهتر از آنچه برگزیدی، هست بسنده مکن، بهتر از آن را طلب کن . هر گاه بر چنین آیینی دست یافتی، بر آیین پست اصرار مورز، بر تو لازم است که آیین دوم را که افضل است برگزینی و به آن دل بندی.»(3) این جمله هر چند صرح در «پلورالیزم» نیست ولی ظاهر آن نمی تواند منطق یک مسلمان قاطع بر حقانیت آیین محمدی و خاتمیت وی شود.
کثرت گرایی به صورت عرفانی در میان برخی از صوفیان و عارفان، سابقه دارد و بسیاری از آنان مشرب «صلح کلی» دارند. البته نظر آنان‌، صلح کلی رفتاری نیست، بلکه صلح کلی رستگاری است، مولوی می گوید:
از نظرگاه است ای مغز وجود
اختلاف مؤمن و گبر و جهود
چیزی که هست متکلمان مسیحی، این مسأله را جلا داده و از گوشه و کنار، دلایلی برای آن گرد آوردنده اند.

2. نسبیت یا شک گرایی

فلسفه ی غرب، از دوران «دکارت» به این سو، (به جای تحصیل یقین و تحکیم گزاره های عقیدتی و فکری)، بیشتر به شکاکیت پرداخته و در حقیقت مکتب شک و تردید دوران یونان باستان را دوباره با قیافه ی علمی زنده کرده است .
افلاطون و ارسطو و دست پروردگان آنها کوشیدند، «سوفیسم» را از میان بردارند، و انسان را به بارگاه علم و یقین وارد سازند، ولی فلسفه ی غربی از آنجا که تجربه و آزمون را به عنوان تنها منبع شناخت معرفی می کند، در این مورد، نتوانسته است در بسیاری از قضایا راه یقین را بپیماید . «کانت» می گوید: «شیء در خارج غیر از شیء در ادراک ماست»، هر گاه ما این اصل را بپذیریم چگونه می توانیم بگوییم جهانی در خارج از ذهن ما وجود دارد، او در فلسفه ی خویش به یک رشته پیش فرض ها یا قالب های ذهنی معتقد شده که ادراکات ما با آنها رنگ آمیزی می شود. در این صورت، چگونه می توانیم ادراکات خود را واقع نما بدانیم؟
«کانت» در حقیقت شک «پیرهونی» را احیا کرد، زیرا «پیرهون» عینیت های خارجی را نفی نمی کرد، ولی می گفت: ممکن است اشیای خارجی به گونه ای باشند و ما آنها را به گونه ای دیگر درک کنیم.
مسأله نفی مطلق گرایی به تدریج به آموزه های دینی نیز راه یافت تا سرانجام، «پلورالیزم»، ناخودآگاه از این اصل بهره گرفته و یک نوع تزلزل در آموزه های اصلی شرایع آسمانی، پدید آورده است . و از همین نقطه کوشش می کند یک نوع کثرت گرایی فلسفی و کلامی را ترویج نماید و این که همه ی ادیان و شرایع شرقی و غربی از هندوئیسم گرفته تا توحید اسلام، همه و همه بر حق بوده و همگی می توانند سعادت آفرین باشند.

3. قضایای بدیهی و برهانی فراتر از پلورالیزم

هر نوع تجدید نظر طلبی باید در غیر قضایای یقینی صورت پذیرد، طرفداران «پلورالیزم» باید میان قضایای بدیهی و قضایای برهانی که به قضایای بدیهی منتهی می شود، با قضایای غیر بدیهی و غیر برهانی فرق بگذارند. در زندگی انسان، یک رشته قضایای بدیهی و برهانی منتهی به بدیهیات هست که هرگز نسبیت برنداشته و جای شک و تردید ندارد، مثلا جدول ضرب فیثاغورث یا برابری سه زاویه ی مثلث با دو زاویه ی قائمه از قضایای نظری است که از طریق برهان به امور بدیهی رسیده است .
همان طوری که در مسائل علمی یک رشته قضایای بدیهی و برهانی داریم، در عقاید اسلامی نیز یک رشته قضایای قطعی مطلق داریم که خراش پذیر نیست، و مخالفت با آن اصل، نفی این شریعت و تکذیب نبوت آورنده ی آن است . مثلاً توحید و این که ذات حق تعالی یکی است و نظیر و مثل ندارد و یا باید تنها او را پرستش نمود، اساس اسلام بود و حتی بنا به بسیاری از آیات، توحید در عبادت پیام همه ی انبیا می باشد، و گویا همه ی پیامبران برای همین اصل دعوت شده اند چنان که می فرماید:
(وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فى کلِّ أُمَّه رَّسولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطاغُوت).(4)
«در هر ملتی پیامبری برانگیختیم تا به مردم برساند که خدا را بپرستید و از پرستش خدایان دروغین دوری جویید.»
این نه تنها توحید است که شک پذیر نیست بلکه یک رشته مسائل عقیدتی و حتی احکام عملی از قضایای روشنی است که از نظر قرآن اصول همه ی شرایع آسمانی را تشکیل می دهند در این صورت چگونه «پلورالیزم» که می خواهد مسلمانان را به تجدید نطر در عقاید خویش دعوت کند، و می گوید:
ارتباط نزدیک میان پیروان ادیان مختلف ما را بر آن می دارد که «در عقاید سنتی خود بازنگری کنیم، و حتی آنها را زیر سؤال ببریم». قابل قبول خواهد بود
آیا تجدید نظر و شک و تردید با یقینی بودن و بدیهی بودن یک رشته قضایای دینی سازگار است؟! فرض این است که مسلمان و مسیحی می خواهند از طریق کثرت گرایی دست به دست هم بدهند، چگونه می توانند در مسأله توحید و تثلیث، تجدید نظر کنند در حالی که «توحید» اساس اسلام و تثلیث اساس مسیحیت است .
شراب یکی از محرمات قطعی اسلام است و فرد شرابخوار در جامعه ی اسلامی توبیخ و مجازات می شود، در حالی که شرابخواری در مسیحیت یک امر رایج و به یک معنی مشروع شمرده می شود. چگونه مسلمانان و مسیحی در این نوع از احکام تجدید نظر کند؟
اقسام کثرت گرایی
کثرت گرایی را باید در سه مرحله مورد بررسی قرار داد:
الف. کثرت گرایی رفتاری .
ب. کثرت گرایی کلامی و فلسفی .
ج. کثرت گرایی رستگاری .

4. کثرت گرایی رفتاری

که بازگشت آن به زندگی مسالمت آمیز همه ی بشرها در کنار یکدیگر است، تحت شرایطی از اصول مسلم اسلام است، و این آیین از روز نخست منادی این اصل بوده، چنان که در سوره ی آل عمران، اهل کتاب یعنی یهود و نصاری را دعوت به چنین اصلی می نماید و می گوید:
(قُلْ تَعَالَوْا إِلى کلِمَهٍ سوَاء بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمْ أَلا نَعْبُدَ إِلا اللَّهَ وَ لا نُشرِک بِهِ شیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ...)(5)
«بگو بیایید بر یک سخن که میان ما برابر است گرد آییم و آن این که جز خدا را نپرستیم و برای او شریکی قائل نشویم، و برخی از ما برخی دیگر را در برابر خدا پروردگار خویش نگیرند...».
بررسی حقوق اقلیت ها در اسلام، که باب عظیمی را در فقه تشکیل می دهد‌، نشانه ی صلح اجتماعی و به تعبیر بهتر، زندگی مسالمت آمیز اقوام و ملل با یکدیگر است بدون این که تعرضی به عقاید یکدیگر بشود . شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) و سیره ی علوی و کتاب های فقهی، روشن ترین گواهند بر این که اسلام به بشریت احترام نهاده است . امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به هنگام گردش در شهر پیرمرد نابینایی را دید که از مردم درخواست کمک می کرد . پرسید: این کیست؟ گفتند: مردی نصرانی است . امام در پاسخ گفت: شگفتا! از او کار کشیدید، اکنون که پیر و ناتوان شده است او را به حال خود، رها کردید؟ از بیت المال به او بپردازید تا آبروی او حفظ شود.(6)

5. کثرت گرایی کلامی

کثرت گرایی کلامی این است که در قضایای عقیدتی قطعی، دست ببریم و در آن تجدید نظر کنیم، کثرت گرایی به این معنا با مشکلاتی روبرو است بلکه امکان پذیر نیست:
1. قضایای اصلی و قطعی هر آیینی، قابل دگرگونی نیست، و به تعبیری دیگر در هر آیینی یک رشته اصول به صورت قضایای متقن و بدیهی درآمده که نمی توان در آنها تردید کرد، مثلا یکتاپرستی به جای بت پرستی از اصول مسلم تمام شرایع بالاخص شریعت اسلام است . چگونه می توان در این نوع از اصول تجدید نظر کرد.
2. دین یک امانت الهی در دست ماست و هر نوع تجدید نظر در آن، نوعی تحریف به شمار می رود، و حقیقت تحریف جز خیانت به خدا و آیین او چیز دیگری نیست .
3. یک چنین درخواستی، از پیامبر اسلام، در دوران رسالتش انجام گرفت و از او خواستند در اصولی که آورده تجدید نظر کند. او در پاسخ گفت: این کار در صلاحیت من نیست . من فقط آنچه را که خدا گفته به شما می گویم:
(قَالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرآنٍ غَیرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یَکُونُ لى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسى إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا یُوحَى إِلىَّ)(7)
آنان که به روز معاد، امید ندارند گفتند: قرآنی غیر از این بیاور یا آن را دگرگون ساز . بگو من چنین کاری را از پیش خود نمی توانم انجام دهم. من فقط تابع چیزی هستم که به من وحی می شود.»
آیا با این مشکلات سه گانه و دیگر مشکلات که جای بازگویی آنها نیست چگونه می توان کثرت گرایی کلامی و فلسفی را تصویب کرد؟
4. اصولی که انبیا در بخش معارف و احکام آورده اند با قوانین اجتماعی که بشر برای خود تصویب می کند، فاصله ی زیادی دارد، آنچه قابل تجدید نظر است، مصوبات مجالس قانونگذاری بشری است، مجالسی که اختیار دارد طبق یک رشته مصلحت اندیشی ها در تمام قوانین، حتی قانون اساسی کشوری تجدید نظر کند، ولی دین الهی ساخته و پرداخته فکر بشر نیست، و به بشر هم چنین اختیاری داده نشده است که درباره ی آن تجدید نظر کند.

6. کثرت گرایی رستگاری

مقصود از کثرت گرایی رستگاری این است که «نجات اخروی در گرو پیروی از همه شریعتها است.»
شکی نیست که پیروی از شریعتی که در عصری از جانب خدا اعلام شده، مایه ی رستگاری بوده،و برای همان قوم، بهترین و کاملترین آیین بوده است، ولی پس از ظهور پیامبر پسین که خود را آخرین حلقه ی پیامبران و کتاب خود را کتاب جاودان معرفی می کند، رستگاری از آن همین آیین آخر خواهد بود.
فرض کنیم که پیروی از هر شریعتی حتی پس از نسخ آن مایه ی نجات است، ولی این پیروی در صورتی است که واقعیت شریعت پیشین بر همان حالت که فرو فرستاده شده است باقی بماند، نه در صورتی که دست تحریف به آن راه یافته و چیزی از آن باقی نمانده است . فرض کنیم آیین برهمن و بودا از جانب خدا فرستاده شده است، ولی آیا کتاب الهی و شریعت وی به صورت دست نخورده در اختیار پیروانش باقی مانده که آنان را نجات دهد؟! آیا شریعت حضرت موسی و حضرت مسیح، به صورت دست نخورده باقی است تا پیروان خود را در سرای دیگر نجات دهد.
حیات معنوی انسان در سرای دیگر نتیجه ی عقیده ی صحیح و عمل صالح می باشد و پاداش های اخروی، تجلیگاه این دو به شمار می رود، اکنون سؤال می شود دو عقیده ی متضاد و یا عمل به دو حکم مخالف، چگونه می تواند ضامن حیات معنوی انسان باشد؟
چگونه می توان گفت هم عقیده به توحید در قلمروهای مختلف و هم اعتقاد به تثلیث و سه گانگی خدا، هم پرهیز از شراب و ربا، و هم میگساری و رباخواری مایه ی رستگاری انسان در دو جهان می باشند؟
گواه روشن بر این که آموزه های الهی مربوط به ادیان پیشین دستخوش تحریف و دگرگونی شده پیدایش حرکت های اصلاحی در دوران ادیان بالاخص مسیحیت است . پیدایش مذاهبی چون پروتستانیسم و جنبش هایی چون «جنبش شاهدان یهود» نشانه ی مفاسد و انحرافات و کژی های بسیار در درون آیین مسیحیت و رهبران آن است .
اکنون که پلورالیزم می خواهد همه ی پیروان شرایع الهی را اهل نجات و صلاح و فلاح معرفی کند، قبلا باید سعی کند، آن آموزه های واقعی را در اختیار پیروان آنها قرار بدهد، بعداً از مردم چنین تمنایی را داشته باشد. همگان می دانیم که از بسیاری از ادیان پیشین جز نام و پوسته ای باقی نمانده و خداپرستی به بت پرستی و گاوپرستی تبدیل شده است .
این امور ششگانه را به عنوان پیش گفتار بحث مطرح کردیم . اکنون وقت آن رسیده است که به نقد مقاله ای پیرامون پلورالیزم بپردازیم . مقاله ای که به قلم آقای محمود آیدین تنظیم و به وسیله آقای عبدالمحمد موحد به فارسی ترجمه شده است:

پرسش ها و پاسخ های دهگانه

1. چرا دین حقیقی، در اختیار همگان قرار نگرفته است؟

نویسنده ی مقاله، برای توجیه کثرت گرایی و این که همه ی ادیان بر حق بوده و اکنون نیز بر حق هست، و هرگز دین واحدی حق مطلق نیست، می نویسد:
«اگر خداوند پروردگار همه ی بشریت است، چرا دین حقیقی که همان رویکرد درست و مقبول نسبت به خداوند است، تنها در اختیار عده خاصی از مردم قرار دارد، به گونه ای که دین در دسترس اکثریت بزرگی از هزاران میلیون انسانی که از روزهای نخستین حیات تاکنون زیسته و مرده اند، قرار نگرفته است؟ اگر خدا خالق و پدر همه ی انسانهاست آیا ممکن است دین حقیقی را تنها به اقلیت منتخبی ارزانی کرده باشد؟»

نقد

تعبیر از خدا به پدر، از منطق مسیحیان است . خدا هرگز پدر انسان ها نیست، بلکه خالق و آفریننده ی آنهاست، گذشته از این غفلت کوچک، یادآور می شویم که خدا دین درست و مقبول خود را در اختیار همگان قرار داده است این خود انسانها هستند که گروهی از آنها حاضر به دریافت دین حقیقی نشده اند یا نمی باشند.
امکان دسترسی به دین الهی به این معنی نیست که خدا فرشته ای را به در خانه ی همه افراد بفرستد تا پیام های الهی را به تک تک افراد برساند، بلکه همین طوری که قرآن مجید می فرماید: «خدا پیامبران خود را در «ام القری» (8) یعنی مرکز آبادی ها، بر می انگیزد که همه ی افراد به آن دسترسی داشته باشند. چیزی که هست گروهی حقیقت جو و حق طلب از پیام های آنان الهام می گیرند و مکتبی می شوند، ولی تعصب و تقلید از روش پدران و یا حفظ منافع، گروهی از آنان را از پیروی باز می دارد، بنابراین تبعیض از جانب خدا نیست، هر چه هست از ناحیه بشر است که خود تبعیض را پدید می آورد، و حساب مستضعف ها و کسانی که دسترسی به آموزه های الهی ندارند، جدا است .

2. کار «کُپِرنیکی» انجام دهیم

نویسنده، از فیلسوف مسیحی بریتانیایی، جان هیک نقل می کند: اکنون زمان آن فرا رسیده است که دست از نگاه بطلمیوس نسبت به زندگی دینی نوع بشر (که در آن دین هر کس در مرکز قرار دارد) برداریم و رویکردی کوپرنیکی(یعنی خدامحوری) بکار گیریم . درست همان گونه که انقلاب کوپرنیکی نمایانگر تغییر دیدگاه انسان نسبت به جهان بود. تغییر از دگم قدیمی و کهنه بطلمیوس که زمین را مرکز عالم می دانست و عالم را چرخنده به دور زمین، به درک دیگری از جهان که خورشید را محور همه ی سیارات از جمله زمین و همه را چرخان به دور آن می بیند، تبدیل نمود. به همین ترتیب الهیات امروز مسیحی نیازمند انقلاب کوپرنیکی است، که در آن این عقیده ی متعصبانه که «مسیحیت محور» است جای خود را به این دریافت دهد که «خداوند محور است» و همه ی ادیان بشری از جمله مسیحیت، چرخنده به دور او در خدمت اهداف اویند.»

نقد

ما، درباره هیئت بطلمیوس که چگونه پدید آمد و چگونه مسیحیت کتاب مقدس را چند قرن بر اساس آن تفسیر می کرد، سپس با امثال کوپرنیک به مخالفت برخاست سخن نمی گوییم . سخن در جای دیگر است و آن این که پلورالیزم با تصویب همه ادیان، به خاطر امکان زیست انسان ها، کار کوپرنیکی انجام نمی دهد، بلکه می خواهد «بشرمحوری» را جایگزین «خدامحوری» سازد، و می گوید چون بشر در قرن بیست و یکم در دهکده واحدی زندگی می کند و از زندگی پیروان ادیان مختلف در کنار یک دیگر گریزی نیست، پس پیروان ادیان، از آن دگم و مطلق گرایی فرود آیند و با تجدید نظر در اصول با هم زندگی کنند.
این نظریه پرورش دهنده شک در پیروان همه ی ادیان است که پیروان هر دینی کم کم به مرور زمان نسبت به دین خود، از دیده شک بنگرند و به تدریج بساط دین در سایه ی پرورش شک برچیده شود و «نیهیلیسم» یا پوچ گرایی جهان را فرا گیرد.
راه صحیح برای زندگی مسالمت آمیز این نیست که پیروان ادیان را به تجدید نظر و تنازل از اصول خود دعوت کنیم و به شک و تردید در عقاید دامن بزنیم بلکه راه صحیح این است که با حفظ اصول، زندگی مسالمت را از روی اصول مشترک آغاز کنیم.

3. دهکده ی جهانی و نوسازی الهیات اسلامی

نویسنده می نویسد: «بنابراین جهان کم کم به یک دهکده جهانی تبدیل می شود که در آن، روابط شخصی میان پیروان فرهنگ ها و ادیان گوناگون چیزی بسیار عادی است . از آنجا که امروز اطلاعات فراوانی درباره دین های گوناگون جمع آوری شده است، زمان جدایی فرهنگ ها و ادیان از یکدیگر به سر آمده است . در این فرایند بسیاری از متفکران بر این عقیده اند که آینده الهیات هر دینی در گرو مواجهه آن دین با ادیان دیگر است . بنابراین، جهانی شدن دنیای امروز ما و این تحولات جدید، اقتضا می کند که الهیات اسلامی نوسازی شود نه به طور جداگانه بلکه در ارتباط با ادیان و دیدگاه های کلامی دیگر».

نقد

دین الهی بسان قوانین بشری و اجتماعی نیست که در هر زمان به خاطر دگرگون شدن شرایط، در آن تغییراتی پدید آید، اگر چنین بود، حق با نویسنده بود، دین الهی امانت خدا است که به وسیله ی پیامبران در اختیار ما قرار گرفته و ما نمی توانیم درباره آن دخل و تصرف کنیم که نوعی خیانت به امانت حساب می شود.
گذشته از این، اگر بنا باشد هواداران همه ی ادیان (اگر این خواب تعبیر شود) در اصول و فروع تجدید نظر کرده و با در نظر گرفتن دیگر ادیان، درباره آن بازسازی کنند، در این صورت نتیجه جز محو همه ادیان و پدید آوردن یک دین واحد جدید که ارتباطی با شرایع پیشین ندارد، پدید می آید.
درست است که تغییر و تحولاتی در جهان امروز ما به وقوع پیوسته است و شرایطی پیش آمده است که نهایتاً منجر به درک کامل آنچه «همبستگی انسانی»، خوانده می شود، شده است، ولی همبستگی انسانی، در گرو تحریف دین و دست کشیدن از عقاید و احکام مسلم یک دین نیست، می توان «پلورالیزم رفتاری» را با سیاست زندگی مسالمت آمیز پیاده کرد، و همه انسان ها وابسته به ادیان الهی می توانند زیر چتر اصول مشترک قرار گیرند، و هر قومی به خصایص دینی خود، تأکید ورزند.

4. مقصود از «دین» و «اسلام» چیست؟

در آیات قرآنی، کلمه دین، و اسلام وارد شده است . هر چند گروهی اسلام را به شریعت محمدی تفسیر نموده و دین را با آن مرادف گرفته اند، ولی این نظر، نزد محققین صحیح نیست و نویسنده مقاله نیز تلاش کرده این مطلب را ثابت کند و ما نیز در این مورد با او موافق هستیم زیرا مقصود از اسلام به گواهی آیات متعدد، این است که انسان به حکم این که بنده خداست، باید در تمام شئون زندگی تسلیم خدا بشود، و به تعبیر دیگر: در امور مربوط به دنیا و آخرت، جز به آن که خدا به آن راضی است به چیز دیگری تن ندهد، و این نوع تسلیم، در مقابل تفکر مشرکان است که در امور دین و دنیا تسلیم خدایان دروغین بودند و لذا ابراهیم آن گاه که الوهیت اجرام آسمانی را باطل اعلام کرد، چنین گفت:
(وَجَّهْت وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطرَ السمَوَتِ وَ الاَرْض حَنِیفاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشرِکِینَ)(9)
بنابراین، لفظ اسلام با تمام مشتقاتی که در آیات آمده، به معنای شریعت محمدی نیست، بلکه تسلیم در مقابل خدا و به معنایی مقابل با تسلیم در برابر معبودهای دروغین است، و این دعوت از نخستین روزی که خدا پیامبرانی را برای ارشاد مردم فرستاده است، اصلی معتبر بوده و خواهد بود.
اگر آیه کریمه می گوید: (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الاسلام)(10) مقصود، همین است، به گواه دنبال آیه که می گوید: (وَ مَا اخْتَلَف الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتاب إِلا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ )(11): «اهل کتاب در تعالیم الهی پس از آگاهی دچار اختلاف شدند.»
بنابراین، هدف آیه این است که: «اصل مسلم در تمام شرایع و دین واقعی خدا همان تسلیم در مقابل حق تعالی است، هم در معارف و هم در احکام، هر چند ممکن است، احکام مربوط به رفتارها طبق زمان و شرایط عوض و دگرگون شود، ولی همه ی این شرایع با این اختلافات که نتیجه ی شرایط است، نوعی تسلیم و اطاعت خداست، و خدا همین را از بندگان خود از نخستین روز خواسته است .
ولی هزار نکته باریک تر از مو این جا است که دلیل مسلمانان بر این که شریعت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، آخرین حلقه از شرایع آسمانی است، و بشر کنونی باید از آن الهام بگیرد، آیه (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّه الاسلام) و نظایر آن نیست، بلکه دلایل روشنی دارد که ما در این مورد به سه دلیل اکتفا می کنیم:
1. (فَإِنْ ءَامَنُوا بِمِثْلِ مَا ءَامَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوا وَ إِن تَوَلَّوْا فَهُم فى شِقَاقٍ فَسیَکْفِیکهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السمِیعُ الْعَلِیمُ)(12)
«اگر آنها نیز به آنچه شما ایمان آورده اید، ایمان آورند، هدایت یافته اند و اگر سرپیچی کنند، آنان سرستیز با تو دارند و خداوند برای رفع شر آنها تو را کفایت می کند و او شنوا و داناست.»
این آیه به روشنی می رساند که پس از بعثت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)،هدایت، و درستکاری مشروط بر این است که بر شریعت محمدی ایمان آورده و در نتیجه بر طبق آن عمل کنند. چگونه با تصریح این آیه می توان گفت اگر بودایی و یهودی و مسیحی و همچنین کلیه پیروان ادیان بر دین خود عمل کنند رستگارند، هر چند ایمانی بر آخرین حلقه از شرایع نداشته باشند.
2. روایات متواتر که شریعت پیامبر را آخرین شریعت جهانی، و حلال و حرام آن را حلال و حرام ابدی شمرده است . اگر پیروی از شرایع دیگر جایز و صحیح است، جهانی جاودانگی احکام او چه معنایی می تواند داشته باشد.
3. نامه نگاری های پیامبر به سران کشورها مانند روم و ایران و دیگر امیران منطقه ها و دعوت آنان به شریعت خود، نشانه ی آن است که دوران پیروی از دیگر شرایع سرآمده است و رستگاری فقط و فقط در پیروی از آیین او است .
با توجه به این دلایل روشن، نمی توان کثرت گرایی رستگاری را بر اسلام تحمیل کرد، و اگر فردی آن را، مطرح کند، یک نظریه شخصی است ولی هرگز قرآن و احادیث پذیرای چنین نظریه ای نیست .
ادیان بزرگ تاریخ به مثابه ی مجموعه های شناختی است که منظومه ی واحدی از باورها را تشکیل می دهند، ولی هرگاه یکی را برتر و کامل تر تشخیص دادیم به حکم خرد، باید از افضل و برتر پیروی کنیم، و این حقیقتی است که برخی از طرفداران پلورالیسم به آن تصریح می کنند. ویلیام الستون می گوید: «من واقعا فکر نمی کنم کلیه ادیانی که در طول تاریخ بسط پیدا کرده و تا به امروز دوام یافته اند، از نظر معرفت شناسی یکسان و برابرند» و نیز می گوید: ممکن است ملاحظات دیگری، برخی از این منظومه ی باورها را بر پاره ای دیگر رجحان بخشد»(13)

5. ملاک، ایمان و عمل صالح است

از دلایل نویسنده بر استواری پلورالیزم و کثرت گرایی، در قلمرو رستگاری، آیه های سه گانه ای (14) است که در آنجا به چهار گروه: مؤمنان، و یهودیان و مسیحیان و صابئان نوید می دهد که اگر به خدا و به روز آخرت ایمان بیاورید، و عمل صالح داشته باشید، همگی رستگار خواهید شد .
در سال های 1350، فردی به نام دکتر میمندی نژاد در ایران با این آیات بر کثرت گرایی استدلال می نمود و می خواست برساند که پیروان تمام شرایع، اهل نجاتند ولی با شروط سه گانه . نویسنده، مقاله مورد بحث، هم این آیه را یکی از دلایل خود معرفی کرده است .
اینک آیه و کیفیت استدلال او
(إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ الصابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ)(15)
«کسانی که به آیین اسلام ایمان آورده اند (مسلمانان) و همچنین یهود و نصاری و صابئان، هر گاه ایمان راستین به خدا و قیامت داشته و عمل صالح انجام دهند، اجر و پاداش آنان نزد خدا محفوظ است، نه از عذاب قیامت بر آنان بیمی است و نه اندوهگین می باشند.»
نویسنده مقاله آورده است:
«به نظر می رسد که این آیات به روشنی به ما می گوید که سه شرط برای مقبولیت انسان نزد خداوند یا به عبارت اسلامی آن، ورود به بهشت وجود دارد. اولین شرط ایمان به خداوند‌، دومین شرط اعتقاد به آخرت و سومین شرط، عمل صالح است . اما همان گونه که فضل الرحمان اشاره می کند وقتی به تاریخ تفسیر رجوع می کنیم اکثریت مفسران مسلمان کوشیده اند تا به هر نحوی از پذیرش حقیقت مذکور در آیه، یعنی شرط ایمان به خدا و اعتقاد به آخرت و عمل صالح برای رستگاری پرهیز کنند».

نقد

ولی نویسنده از هدف واقعی این آیه و مشابه آن غفلت ورزیده و آن را دلیل بر کثرت گرایی گرفته است، در حالی که این آیات هدف دیگری را تعقیب می کند و در صدد رد اندیشه های باطل یهود و نصاری است، نه در مقام پذیرش همه ی آن شرایع به شروط سه گانه، و این حقیقت با توجه به آیات دیگر روشن می شود
اولاً: یهود و نصاری خود را فرزندان خدا و حبیبان او معرفی می کردند، چنان که می فرماید:
(وَ قَالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى نحْنُ أَبْناءاللَّهِ وَ أَحِبَّاُؤهُ ...)(16)
«یهود و نصاری گفتند، ما فرزندان و محبوبان خدا هستیم».
ثانیاً: آنان مدعی بودند که مجرمان آنها فقط چند روزی بیش در آتش نخواهند ماند. چنانکه می فرماید:
(وَ قَالُوا لَن تَمَسّنَا النَّارُ إِلا أَیَّاماً مَّعْدُودَه...)(17)
«ما جز چند روزی در آتش نخواهیم بود.»
و ثالثاً: آنان رستگاری را در گروه نصرانی و یهودی بودن می انگاشتند و انتساب به این دو گروه را در رستگاری کافی می دانستند و ابراهیم را نیز به یکی از آن دو فرقه منتسب می کردند، چنان که می فرماید:
(وَ قَالُوا کونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تهْتَدُوا ...)(18)
«گفتند: اگر یهودی و یا نصرانی شوید هدایت می یابید.»
خدا در مقابل این ادعای خودخواهانه آنان، یادآور می شود که رستگاری در گرو آنچه شما می گویید نیست، نه یهودان فرزندان خدا و محبوبان درگاه او هستند و نه نصاری، و نه هدایت بر محور یهودی بودن و نصرانی بودن می چرخد، بلکه رستگاری از آن ایمان به خدا و عمل صالح است، نه در گرو این نامهای تهی و خودخواهی های بی جهت و لذا در آیه دیگر می فرماید:
(...تِلْک أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهانَکمْ إِن کنتُمْ صادِقِینَ، بَلى مَنْ أَسلَمَ وَجْهَهُ للَّهِ وَ هُوَ محْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ)(19)
«آنچه یهود و نصاری می گویند آرزو و خیال خامی بیش نیست، بگو اگر راستگو هستید بر گفتار خود گواهی بیاورید، بلکه رستگاری از آن کسی است که تسلیم خدا شود در حالی که او نیکوکار است، پس برای او پاداشی نزد پروردگار می باشد و برای او اندوهی و حزنی نیست».
بنابراین، هدف آیه رسمیت بخشی به این آیین ها نیست بلکه روشن کردن این جهت است که رستگاری در تمام شرایع در گرو ایمان و عمل صالح است نه انتساب به یهودیت یا نصرانیت یا گروه های دیگر، این انتساب ها تا با ایمان و عمل نیک همراه نباشد سودی نمی بخشد .
روشن تر بگوییم، یهود خودخواه، خود را ملت برگزیده، محبوب خدا، که باید دیگران را به بردگی بگیرد، می پنداشت، نصاری از طریق اعتقاد به فدا شدن مسیح در بخشودگی گناهان، و مسأله عشاء ربانی، و دستگاه گناه بخشی کشیشان، برای خود نوعی مصونیت تصور می کردند و سرانجام هر دو گروه نسبت به تعالیم الهی عملاً بی اعتنا بودند.
قرآن در نقد این نوع اندیشه که مانع از هر نوع تحقق تحول در روح و روان انسان است هشدار می دهد که این ها ملاک نجات نیست بلکه نجات در ایمان و عمل نهفته است . در این صورت مضمون آیه کوچک ترین ارتباطی به رسمی بودن همه این شرایع در تمام زمان ها ندارد . بلکه بر اصل واحدی تأکید می کند که در تمام شرایع از اعتبارخاصی برخوردار بوده است و آن اینکه، نام ها، القاب، انتساب ها مایه نجات نیست، همه باید با ایمان و عمل صالح مجهز شوند و اما در زندگی از کدام شریعت پیروی نمایند و انواع و خصوصیات عمل صالح را از کدام آیین بگیرند، آیه در صدد تبیین آن نیست، در این قسمت باید به آیات دیگر مراجعه کرد.

6. مفهوم «الله» و فیض عام

نویسنده مقاله می گوید: «دلیل دیگری که بر انقلاب کوپرنیکی در الهیات اسلامی وجود دارد، مفهوم قرآنی خداوند است . قرآن در سوره فاتحه الکتاب تأکید دارد که «الله» تنها خدای کسانی که از تعالیم دین نهادینه شده محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تبعیت می کنند نیست بلکه خداوند همه ی جهانیان است (فاتحه الکتاب، آیه1). اگر الله فقط خداوند مسلمانان یا امتی دیگر نیست بلکه خداوند همه ی انسان هاست، این بدین معنی است که فیض و رحمت الهی محدود به یک جامعه ی خاص نیست، بلکه شامل همه ی موجودات مخلوق خداوند بدون هیچ محدودیتی می شود... این بدان معنی خواهد بود که اسلام به عنوان دین نهادینه شده حضرت محمد تنها دینی نیست که خداوند در آن تجلی یافته...».

نقد

این استدلال از شگفت ترین استدلال هاست، زیرا شکی نیست که خدایی که قرآن معرفی می کند، خدای جهانیان است و اصولاً اساس توحید را ربوبیت جهانی او تشکیل می دهد. بنابراین او نسبت به همه ی بندگان خود، رؤوف و مهربان است و راه هدایت را به همگان ارائه می کند، و خود را در تمام مکان و ها و زمان ها به جهانیان معرفی نموده، و تکالیفی از آنان خواسته است .
در این مطلب سخنی نیست، ولی سخن در جای دیگر است . خدا در هر زمانی از طریق پیامبر آن زمان، خویش را معرفی کرده و راه را نشان داده است، ولی پس از آمدن پیامبر دیگر، همان خدای جهانیان تمام بشر را به آیین بعدی دعوت کرده و برای سعادت راه دوم را نشان داده است . آنگاه که خاتم پیامبران آمد، رحمت عمومی خدا و ربوبیت جهانی او سبب شد که به همه ی جهانیان، راه هدایت را معرفی کند. بنابراین مقتضای ربوبیت خدا و عبودیت و بندگی بشر این است که تسلیم فرمان او شود، نه این که با وجود آیین ناسخ، از منسوخ پیروی نماید .
اگر آیین اسلام،آیین قومی بود، در این صورت، با ربوبیت جهانی خدا سازگار نبود، ولی فرض این است که اسلام، یک آیین جهانی و جاودانی است و همگان را به معارف و احکام خود، دعوت می کند.

7. پلورالیزم و موضع گیری های حاکمان مسیحی

پلورالیزم می کوشد که پیروان ادیان را بر سر سفره واحدی بنشاند و قلوب آنان را به یکدیگر مهربان بسازد، ولی در جهان مسیحیت اثری از این اندیشه نیست بلکه ما عکس آن را در این چند سال اخیر مشاهده می کنیم . پس از انفجار برج های دوقلو در 11 سپتامبر 2001 در نیویورک، این حادثه توسط رئیس جمهور آمریکا به جنگ جدید صلیبی تعبیر شد، پس از آن، اظهار نظرهای فراوان مقامات مذهبی و سیاسی جهان مسیحیت درباره اسلام و پیامبر آن آغاز شد که همگی در جهت مخالف صلح اعتقادی بود، و اوج آن در سال های 2005 و 2006 با بحران کاریکاتورهای پیامبر عظیم الشأن اسلام در غرب، و سخنرانی پاپ و در سپتامبر 2006 در آلمان نمودار شد که با طرح سؤال: «آیا پیامبر اسلام غیر از شر چیزی آورده است؟!» قلوب مسلمانان جهان را جریحه دار ساخت.
با چنین موضع گیری های مقامات مذهبی یهود و نصاری، فشار آوردن به مسلمانان که در عقاید خود تجدید نظر کنند، جز یک سیاست یک جانبه چیز دیگری نمی تواند باشد، و این که نویسنده می گوید: جاده یک طرفه، گذشته اکنون به جاده دوطرفه تبدیل شده، نوعی ساده اندیشی است، بلکه جاده در میان مسیحیان به همان یک طرفه بودن خود باقی است .

8. ادعای انحصاری با آیه 64 سوره آل عمران سازگار نیست

نویسنده می گوید: اگر مسیحیان جایگاه مسیح را مورد بازنگری قرار دهند آیا مسلمانان نیز حاضرند همین راه را بپیمایند . آنگاه می نویسد: اگر بر این پرسش پاسخ منفی دهیم به نظر می رسد که چالش های روز افزون ناشی از کثرت گرایی دینی در جهانمان را نادیده گرفته ایم، واقعیتی که با پاسخ منفی به این پرسش، نادیده گرفته خواهد شد این فرمان قرآنی است که ما باید در تعامل با دیگران «شیوه گفتگو» در پیش بگیریم به طوری که هر گونه ادعای انحصاری نسبت به حقیقت در رد روابطمان با پیروان ادیان دیگر مردود شمرده شود.(آل عمران /64)

نقد

در تفسیر آیات قرآن باید «کل نگر» بود، نه «جزء نگر» . متأسفانه نویسنده راه دوم را برگزیده است در حالی که برای داوری درباره مقصود گوینده، باید تمام کلمات مربوط به موضوع را دید .
آیه مورد نظر وی را در گذشته مطرح کردیم، آیه ناظر به کثرت گرایی رفتاری است و این که تمام پیروان شرایع، تحت شرایطی می توانند کنار هم زندگی کنند، و ارتباط به کثرت گرایی کلامی و یا رستگاری ندارد. خوشبختانه، مفاد آیه در طول چند قرن در کشورهای اسلامی تحقق یافته و اقلیت ها از آزادی در زندگی و عمل به سنت و آداب خود کاملا آزاد بوده اند.
نویسنده قبل از مراجعه به قرآن و سنت، مدعا را، مسلم گرفته، سپس به دنبال دلیل رفته است، و با آیه ای استدلال می کند که شأن نزول آن درست بر خلاف پلورالیزم کلامی و یا رستگاری است . آیه درباره مسیحیان شهر «نجران» نازل شده است . و پیامبر از آنان خواست که به آیین اسلام مشرف شوند، نخست از طریق برهان و دلیل وارد شد. سرانجام پیشنهاد مباهله کرد، آنان هیچ کدام را نپذیرفتند، در نتیجه قرار شد با پرداخت مالیات سرانه به حکومت اسلامی، در کشور اسلامی زندگی کنند، و دولت اسلامی نیز امنیت آنان را فراهم سازد.

9. بازنگری در عقاید اسلامی

نویسنده می گوید: بازنگری در عقاید اسلامی، نه تنها پاسخ منفی به آن، با اشکال روبرو است، بلکه پاسخ مثبت به آن نیز خالی از چالش نیست، زیرا در این صورت، خطر دیگری مسلمانان را تهدید می کند و آن کم ارزش شمردن قرآن به عنوان وحی منحصر به فرد، و نهایی خداوند و خاتمیت حضرت محمد است .

نقد

یادآور می شویم: پاسخ مثبت می تواند به سه صورت مطرح باشد:
1. بازنگری در عقاید قطعی و برهانی به خاطر ایجاد همزیستی مسالمت آمیز . به این کار، نه خرد اجازه می دهد و نه شرع .
2. زندگی مسالمت آمیز پیروان شرایع در کنار یکدیگر بدون دگرگونی در اصول مورد قبول هر کدام، در گرو، تحریف دین الهی نیست . امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در فرمان خود به استاندار وقت نوشت:
«وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، لأنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، أو نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ»(20)
«برای آنان حیوان درنده ای مباش که خوردن آنها را غنیمت بشماری زیرا آنها بر دو گروهند یا برادر دینی تو هستند یا انسان هایی مانند تو.»

10.«وحی قرآنی» کامل و نهایی نیست

نویسنده زیر این عنوان به سه مطلب اشاره می کند:
اول: آن که مسلمانان نمی توانند مدعی شوند که تمامی وحی الهی را در قرآن در اختیار دارند به گونه ای که تلقی شود همه حقیقتی که خداوند می خواهد آشکار سازد در قرآن به طور کامل بیان شده است، زیرا از نظر کلامی می توان گفت هیچ ابزاری خلق نشده است که بتواند همه بی نهایت را شامل شود و در برگیرد.
دوم : مسلمانان نمی توانند مدعی شوند قرآن کلام نهایی خداوند است گویی هیچ معیار دیگری برای حقیقت الهی خارج از آن وجود ندارد. این گفته بدان معناست که قرآن کلام خداوند است اما نه به این معنا که هیچ چیز دیگر کلام او نیست .
سوم: آن که مسلمانان نمی توانند مدعی شوند قرآن بهترین ممکن است به این معنی که خداوند نمی توانست خداوندی خویش را از طریق دیگری غیر از قرآن و در زمان های دیگر آشکار سازد . اگر مسلمانان بر این عقیده باشند که وحی الهی که در قرآن آمده در برگیرنده تمام حقیقت خداوند است و امکان وحی های دیگر را مردود شمارند این اعتقاد با جهان بینی قرآنی که می گوید خداوند از طریق پیامبرانش به ما شرایع و راه های مختلف رفتاری را اعطا کرده است تا ما را ترغیب کند که در خوبی ها از یکدیگر پیشی بگیریم، همخوانی ندارد.(مائده 51).

پی‌نوشت‌ها:

1. این مقاله در نقد بر مقاله «دفاع از پلورالیزم دینی» نگارش یافته است .
2. چشم اندازهای ایران، شماره 1.
3. رسائل اخوان الصفا: ج3، ص 501.
4. نحل /36.
5. آل عمران /64.
6. وسائل الشیعه، ج11، باب 19 از ابواب جهاد با عدو، حدیث 1.
7. یونس /15.
8.(وَ مَا کانَ رَبُّک مُهْلِک الْقُرَى حَتى یَبْعَث فى أُمِّهَا رَسولاً)(قصص/59): «خداوند هرگز بر اهل آبادیها عذاب را نازل نمی کند مگر این که در مرکز آنها پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر می انگیزد.»
9. انعام /79.
10. آل عمران /19.
11. آل عمران /19
12. بقره /137
13. کیان، شماره 5، ص 7.
14. بقره /62، مائده /69، حج /17.
15. مائده /69.
16. مائده /18.
17. بقره /80.
18. بقره /135.
19. بقره /111-112.
20. نهج البلاغه، نامه 53، فراز 8-9.

منبع : کتاب مسائل جدید کلامی



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط