نویسنده: رحیم لطیفی
گفته شده که در نظام جمهوری اسلامی هدف اصلی حکومت مقدمه سازی ظهور حضرت مهدی (ع) است ( آب و جارو کردن حکومت نهایی) نه رعایت مصلحت عامه، در حالی که حکومت های سکولار و دموکراتیک به فکر تأمین حقوق شهروندان و تأمین مصالح عمومی مردم هستند. (1)
پاسخ - اولاً: جای شگفتی است که اصل حکومت دینی و دیدگاه اسلام با دموکراسی سازگاری داشته باشد ( به اعتراف خود گوینده مذکور ) ولی حکومت دینی به رهبری ولایت فقیه که برگرفته از تعالیم اسلام است با دموکراسی سازگار نباشد!!(2) نظام جمهوری اسلامی که زمینه ساز ظهور و استقرار حکومت مهدوی است، حکومت مهدوی حکومتی است که بر حقوق ملت و امت به اندازه تکلیف آنان توجه دارد لذا حکومت صالحان نام دارد.
حکومت ولایت فقیه و حکومت جهانی مهدوی برخاسته از اراده و خواست و مقبولیت امت است چگونه می تواند نسبت به حقوق آنان بی توجه باشد!!
حقوق، اهداف و مصالح حکومت اسلامی، برگرفته از تعالیم و معارف جامعه و کار آمد دین اسلام است.
برخی اهداف حکومت اسلامی به قرار ذیل است:
اول، سوق انسان ها به سوی «خلیفه الله » شدن و مقدمات این سیر و سلوک را فراهم نمودن و در سایه ی خلیفه الله شدن است که انسان به آزادی مادی و معنوی می رسد، همان پاسخی که عباده بن صامت، سرباز اسلام به خسرو پرویز داد که از انگیزه ی اسلام برای جنگ و به دست گرفتن حکومت می پرسید: عباده گفت سپاه اسلام برای آزادی ستمدیدگان آمده است. (3)
دوم، ساختن «مدینه فاضله» و مهیا ساختن، مبادی برقراری تمدن راستین و تبیین اصول حاکم بر روابط داخلی و خارجی.
سوم، نورانی ساختن انسان ها و جامعه.
( الرکتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید ) (4) قرآن کتابی است که ما آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا مردم را از هر تیرگی برهانی و آنان را به نور برسانی؛ البته این رهانیدن از ظلمت ها و رساندن به نور، به دستور و اجازه ی پروردگار آنان می باشد و راه نورانی شدن مردم، همانا پیمودن راه راست خداوند عزیز و نفوذ ناپذیر بر هر چیز است؛ که آن خداوند، عزیز حمید و شایسته ی هرگونه ثناست. (5)
چهارم، اعتراض و عدم سکوت بر پرخوری ظالمان و گرسنگی ستمدیدگان،
پنجم، عدم رقابت برای کسب قدرت سیاسی و اموال دنیا.
ششم، تلاش برای تحقق اصول دین، اصلاح کشور، ایمنی ستمدیدگان. (6)
و در یک سخن حکومت در اسلام صرفاً وسیله و ابزار است، اگر از حکومت اهداف مذکور حاصل نشود، ذاتاً ارزشی ندارد، حاکم بر حق مسلمین امام علی (ع) می فرماید: به خدا سوگند این کفش کهنه از حکومت بر شما برایم خوشتر است مگر این که در سایه ی آن حقی را اقامه یا باطلی را دفع کنم. (7)
ثانیاً: از لحاظ تئوری و عملی هیچ تعارض و تزاحمی میان رعایت حقوق شهروندان و مصالح عامه با زمینه سازی حکومت مهدوی (ع) دیده نمی شود، آیا تشخیص این که چه چیزی از مصالح مردم است به عهده کیست؟ وقتی خود مردم با انتخاب و اراده آزاد چنین حکومتی را پذیرفته اند. حتماً رسیدن به آرمانهای آن نیز از مصالح آنان است.
ثالثاً: کاش گوینده مذکور میان خدمات، ایجاد رفاه، دست آوردهای علمی و ارزشی 30 ساله حکومت ولایت فقیهی که معتقد به دو مفهوم کلیدی «ولایت و مهدویت » است با دستاوردهای حکومت های 70 ساله ای که دو مفهوم کلیدی بالا را ندارد مقایسه می کرد تا معلوم می شد که کدام موفق تر است. ؟!
پاسخ - اولاً: جای شگفتی است که اصل حکومت دینی و دیدگاه اسلام با دموکراسی سازگاری داشته باشد ( به اعتراف خود گوینده مذکور ) ولی حکومت دینی به رهبری ولایت فقیه که برگرفته از تعالیم اسلام است با دموکراسی سازگار نباشد!!(2) نظام جمهوری اسلامی که زمینه ساز ظهور و استقرار حکومت مهدوی است، حکومت مهدوی حکومتی است که بر حقوق ملت و امت به اندازه تکلیف آنان توجه دارد لذا حکومت صالحان نام دارد.
حکومت ولایت فقیه و حکومت جهانی مهدوی برخاسته از اراده و خواست و مقبولیت امت است چگونه می تواند نسبت به حقوق آنان بی توجه باشد!!
حقوق، اهداف و مصالح حکومت اسلامی، برگرفته از تعالیم و معارف جامعه و کار آمد دین اسلام است.
برخی اهداف حکومت اسلامی به قرار ذیل است:
اول، سوق انسان ها به سوی «خلیفه الله » شدن و مقدمات این سیر و سلوک را فراهم نمودن و در سایه ی خلیفه الله شدن است که انسان به آزادی مادی و معنوی می رسد، همان پاسخی که عباده بن صامت، سرباز اسلام به خسرو پرویز داد که از انگیزه ی اسلام برای جنگ و به دست گرفتن حکومت می پرسید: عباده گفت سپاه اسلام برای آزادی ستمدیدگان آمده است. (3)
دوم، ساختن «مدینه فاضله» و مهیا ساختن، مبادی برقراری تمدن راستین و تبیین اصول حاکم بر روابط داخلی و خارجی.
سوم، نورانی ساختن انسان ها و جامعه.
( الرکتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید ) (4) قرآن کتابی است که ما آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا مردم را از هر تیرگی برهانی و آنان را به نور برسانی؛ البته این رهانیدن از ظلمت ها و رساندن به نور، به دستور و اجازه ی پروردگار آنان می باشد و راه نورانی شدن مردم، همانا پیمودن راه راست خداوند عزیز و نفوذ ناپذیر بر هر چیز است؛ که آن خداوند، عزیز حمید و شایسته ی هرگونه ثناست. (5)
چهارم، اعتراض و عدم سکوت بر پرخوری ظالمان و گرسنگی ستمدیدگان،
پنجم، عدم رقابت برای کسب قدرت سیاسی و اموال دنیا.
ششم، تلاش برای تحقق اصول دین، اصلاح کشور، ایمنی ستمدیدگان. (6)
و در یک سخن حکومت در اسلام صرفاً وسیله و ابزار است، اگر از حکومت اهداف مذکور حاصل نشود، ذاتاً ارزشی ندارد، حاکم بر حق مسلمین امام علی (ع) می فرماید: به خدا سوگند این کفش کهنه از حکومت بر شما برایم خوشتر است مگر این که در سایه ی آن حقی را اقامه یا باطلی را دفع کنم. (7)
ثانیاً: از لحاظ تئوری و عملی هیچ تعارض و تزاحمی میان رعایت حقوق شهروندان و مصالح عامه با زمینه سازی حکومت مهدوی (ع) دیده نمی شود، آیا تشخیص این که چه چیزی از مصالح مردم است به عهده کیست؟ وقتی خود مردم با انتخاب و اراده آزاد چنین حکومتی را پذیرفته اند. حتماً رسیدن به آرمانهای آن نیز از مصالح آنان است.
ثالثاً: کاش گوینده مذکور میان خدمات، ایجاد رفاه، دست آوردهای علمی و ارزشی 30 ساله حکومت ولایت فقیهی که معتقد به دو مفهوم کلیدی «ولایت و مهدویت » است با دستاوردهای حکومت های 70 ساله ای که دو مفهوم کلیدی بالا را ندارد مقایسه می کرد تا معلوم می شد که کدام موفق تر است. ؟!
پینوشتها:
1. سروش، رابطه مردم سالاری و تشیع، ص 13 و 14.
2. ر. ک: صدر، سرچشمه های قدرت، ص 8.
3. ابراهیم/ 1.
4. جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، 99 تا 101.
5. امام خمینی، ولایت فقیه، 45 به نقل از نهج البلاغه خطبه 3 ( شقشقیه)
6. نهج البلاغه، خطبه: والله لهی أحب من امرتکم الا أن أقیم حقا او أفع باطلاً.
7. سروش، رابطه مردم سالاری و تشیع، ص 13 و 14.
/ج