نویسنده: آیت الله عبدالله جوادی آملی
در کتب عقلی آمده است که ذکورت و انوثت به ماده مربوط است؛ نه صورت، و چون شیئیت هر چیزی را صورت آن تشکیل می دهد، مذکر و مؤنث بودن اشیا در فعلیت و شیئیت آن ها دخیل نیست.
توضیح اینکه اگر بخواهیم موجودی را با فعلیتی بشناسیم، صورت او نمایان گر فعلیت و حقیقت آن است؛ اما ماده آن، چون مشترک است و می تواند به صورت های دیگر نیز درآید، نشانه حقیقت آن نیست؛ برای مثال خاک، ماده ای برای صورت های گوناگون است و می تواند به شکل درخت، معدن، میوه های گوناگون، حبه ها و حصه های مختلف و صورت انسان یا حیوان های متفاوت درآید؛ اما تا خاک به صورت خاصی درنیامده است، فعلیت خاص نمی یابد. منظور از صورت، اندام و قیافه نیست؛ چون شکل و قیافه عرضی است، بلکه فعلیت جوهری مراد است که حقیقت شیء را تأمین می کند و از یک جهت، به نحوه ی هستی آن باز می گردد، پس جنسیت در اصل و مایه انسان ها تأثیر ندارد.
انسان در عالم دنیا، برزخ و قیامت، بدنی مناسب با آن عالَم دارد؛ اما بدن در هر یک از عوالم، ابزار کار است. دلیل این سخن، آیات شهادت است که در آن ها می فرماید: گمان نکنید که شهیدان مرده اند که در حقیقت آنها زنده اند؛ (وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ )(1). این احیاء همان شهیدانی هستند که بدنشان در میدان جنگ افتاده است؛ پس او بدون بدنِ دنیایی زنده است و بدن برای او ابزاری بیش نبوده است، از این رو اگر این بدن سودی نداشت، بدن دیگری را بر می گزیند و به هر حال او زنده است.
البته قرآن کریم با اشاره به بدن انسان به او می فرماید: شما را از خاک آفریدیم و دوباره به خاک بر می گردانیم و سپس از خاک بیرونتان می آوریم: (مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَى )(2).
با همه این تفاسیر، در مورد آفرینش زن و مرد، چهار احتمال مطرح است:
1. خلقت زن و مرد از دو گوهر مستقل و دو مبدأ قابلی جداگانه است، تا هر یک دارای آثار خاص و لوازم مخصوص باشد؛ مانند دو گوهر که از دو مکان منحاز ظهور می کنند و جنس هر یک غیر از جنس دیگری است.
2. هر دو از یک گوهرند و از لحاظ گوهر وجودی هیچ امتیازی میان آن ها نیست.
3. مرد بالأصاله از گوهری خاص آفریده شده است؛ سپس زن از زواید مبدأ تابع مرد، به طور متفرّع بر آن آفریده شده است.
4. زن بالأصاله از گوهری معین آفریده شد و مرد، فرآورده ای از زواید مبدأ تابع زن، به طور طفیلی و فرع وی است.
احتمال نخست، جایگاهی در تفسیر، شواهد قرآنی و... ندارد و احتمال چهارم نیز فاقد هر گونه شواهد قرآنی و روایی است؛ ولی احتمال دوم از ظواهر آیاتِ ناظر به اصل آفرینش استنباط می شود و برخی احادیث نیز آن را تأیید می کند. احتمال سوم نیز نه تنها از ظواهر آیات مربوط به خلقت استظهار نمی شود، بلکه احادیثی در نادرستی آن نیز وارد شده است.
ای مردم! از پرودگارتان پروا دارید که شما را از نفس واحد آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکند و از خدایی که به نام او از هم دیگر درخواست می کنید، پروا کنید و خویشاوندان را (فراموش نکنید) که خدا، همواره بر شما نگهبان است.
منظور از نفس در این آیه، گوهر، ذات، اصل و واقعیت عینی شیء است؛ نه روح، جان، روان یا...؛ برای مثال اگر گفته اند: فلان شیء فی نفسه چنین است؛ یعنی در ذات و هستی اصلی خود چنین است، بنابراین نباید مباحث علم النفس کهن یا تازه را به آیه رابط داد و نباید تحقیق درباره آیه مورد بحث را با آیات ناظر به پیدایش نفس و نفخ آن در انسان و رجوع آن به سوی پروردگار و دیگر مباحث قرآنی مرتبط به احکام روح انسانی، وابسته دانست، پس مراد از نفس، همانا ذات و واقعیت عینی است.
بر این اساس، مفاد آیه مزبور چنین است:
1. همه اصناف انسان ها، زن یا مرد از یک ذات و گوهر خلق شده اند و مبدأ قابلی آفرینش همه افراد، یک چیز است، زیرا کلمه ناس شامل همگان می شود.
2. نخستین زن که همسر نخستین مرد است، از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده؛ نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زاید بر او و طفیلی وی. خدا همه مردها و زن ها را از همان اصل خلق کرده است.
مطالب یاد شده را می توان از این آیات نیز به دست آورد: (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا)(4)؛ اوست که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدید آورد و (خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَ)(5)؛ شما را از نفس واحد آفرید؛ سپس جفت وی را از آن پدید آورد.
پس آیه های مربوط به اصل آفرینش، بیان کننده وحدت مبدأ قابلی خلقت همه مردان و زنان و نیز نخستین مرد و زن است که نسل کنونی به آن ها منتهی می شوند.
میان احادیث ناظر به مبدأ قابلی آفرینش، روایتی را محمد بن بابویه قمی (صدوق) به صورت مسند (6) و نیز به شکل مرسل (7)، چنین نقل کرده است: رزاره بن اعین از امام صادق (ع) پرسید: نزد ما مردمی هستند که می گویند: خدا حوّا را از بخش نهایی ضلع چپ آدم آفرید؟ امام صادق (ع) فرمود: خدا از چنین نسبتی، هم منزّه است و هم برتر از آن است که... آیا خدا توان آن را نداشت که همسر آدم را غیر از دنده او خلق کند تا بهانه به دست سرزنش کنندگان دهد که بگویند: بعضی اجزای آدم با بعض دیگر نکاح نمود...؛ سپس فرمود: خدا پس از آفرینش آدم، حوّا را به صورت نوظهور پدید آورد... آدم (ع) پس از آگاهی از خلقت وی از پروردگارش پرسید: این کیست که قرب و نگاه او مایه انس من شده است؟ خدا فرمود: این حوّاست. آیا دوست داری با تو و مایه انس تو باشد و با تو سخن بگوید و پیرو تو باشد؟ آدم گفت: آری، پروردگارا! تا زنده ام سپاس تو بر من لازم است؛ آنگاه خدا فرمود: ازدواج با او را از من بخواه؛ چون صلاحیت همسری تو را برای تأمین علاقه جنسی دارد و خدا شهوت جنسی را به او عطا کرد...؛ سپس آدم عرض کرد: من پیشنهاد ازدواج با وی را عرضه می دارم، رضای شما در چیست؟ خدا فرمود: رضای من در آن است که معالم دین مرا به او بیاموزی.
این حدیث، بسیار مفصّل است و سندش به تحقیقی بیشتر نیاز دارد؛ چون برخی آحاد سلسله مشترک و برخی مجهول اند. همچنین بعضی مضامین آن به توضیح بیشتر نیاز دارد؛ اما دو نکته مهم درباره آفرینش دو جنس وجود دارد:
1. خلقت حوّا (ع) از ضلع و دنده چپ آدم (ع) صحیح نیست.
2. آفرینش حوّا (ع)، همانند خلقت آدم (ع)، نوظهور و مستقل است.
توضیح اینکه اگر بخواهیم موجودی را با فعلیتی بشناسیم، صورت او نمایان گر فعلیت و حقیقت آن است؛ اما ماده آن، چون مشترک است و می تواند به صورت های دیگر نیز درآید، نشانه حقیقت آن نیست؛ برای مثال خاک، ماده ای برای صورت های گوناگون است و می تواند به شکل درخت، معدن، میوه های گوناگون، حبه ها و حصه های مختلف و صورت انسان یا حیوان های متفاوت درآید؛ اما تا خاک به صورت خاصی درنیامده است، فعلیت خاص نمی یابد. منظور از صورت، اندام و قیافه نیست؛ چون شکل و قیافه عرضی است، بلکه فعلیت جوهری مراد است که حقیقت شیء را تأمین می کند و از یک جهت، به نحوه ی هستی آن باز می گردد، پس جنسیت در اصل و مایه انسان ها تأثیر ندارد.
انسان در عالم دنیا، برزخ و قیامت، بدنی مناسب با آن عالَم دارد؛ اما بدن در هر یک از عوالم، ابزار کار است. دلیل این سخن، آیات شهادت است که در آن ها می فرماید: گمان نکنید که شهیدان مرده اند که در حقیقت آنها زنده اند؛ (وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ )(1). این احیاء همان شهیدانی هستند که بدنشان در میدان جنگ افتاده است؛ پس او بدون بدنِ دنیایی زنده است و بدن برای او ابزاری بیش نبوده است، از این رو اگر این بدن سودی نداشت، بدن دیگری را بر می گزیند و به هر حال او زنده است.
البته قرآن کریم با اشاره به بدن انسان به او می فرماید: شما را از خاک آفریدیم و دوباره به خاک بر می گردانیم و سپس از خاک بیرونتان می آوریم: (مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَى )(2).
با همه این تفاسیر، در مورد آفرینش زن و مرد، چهار احتمال مطرح است:
1. خلقت زن و مرد از دو گوهر مستقل و دو مبدأ قابلی جداگانه است، تا هر یک دارای آثار خاص و لوازم مخصوص باشد؛ مانند دو گوهر که از دو مکان منحاز ظهور می کنند و جنس هر یک غیر از جنس دیگری است.
2. هر دو از یک گوهرند و از لحاظ گوهر وجودی هیچ امتیازی میان آن ها نیست.
3. مرد بالأصاله از گوهری خاص آفریده شده است؛ سپس زن از زواید مبدأ تابع مرد، به طور متفرّع بر آن آفریده شده است.
4. زن بالأصاله از گوهری معین آفریده شد و مرد، فرآورده ای از زواید مبدأ تابع زن، به طور طفیلی و فرع وی است.
احتمال نخست، جایگاهی در تفسیر، شواهد قرآنی و... ندارد و احتمال چهارم نیز فاقد هر گونه شواهد قرآنی و روایی است؛ ولی احتمال دوم از ظواهر آیاتِ ناظر به اصل آفرینش استنباط می شود و برخی احادیث نیز آن را تأیید می کند. احتمال سوم نیز نه تنها از ظواهر آیات مربوط به خلقت استظهار نمی شود، بلکه احادیثی در نادرستی آن نیز وارد شده است.
خلقت زن و مرد در قرآن
قرآن درباره خلقت زن و مرد می فرماید: (یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَائلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیکُمْ رَقِیبًا )(3)؛ای مردم! از پرودگارتان پروا دارید که شما را از نفس واحد آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکند و از خدایی که به نام او از هم دیگر درخواست می کنید، پروا کنید و خویشاوندان را (فراموش نکنید) که خدا، همواره بر شما نگهبان است.
منظور از نفس در این آیه، گوهر، ذات، اصل و واقعیت عینی شیء است؛ نه روح، جان، روان یا...؛ برای مثال اگر گفته اند: فلان شیء فی نفسه چنین است؛ یعنی در ذات و هستی اصلی خود چنین است، بنابراین نباید مباحث علم النفس کهن یا تازه را به آیه رابط داد و نباید تحقیق درباره آیه مورد بحث را با آیات ناظر به پیدایش نفس و نفخ آن در انسان و رجوع آن به سوی پروردگار و دیگر مباحث قرآنی مرتبط به احکام روح انسانی، وابسته دانست، پس مراد از نفس، همانا ذات و واقعیت عینی است.
بر این اساس، مفاد آیه مزبور چنین است:
1. همه اصناف انسان ها، زن یا مرد از یک ذات و گوهر خلق شده اند و مبدأ قابلی آفرینش همه افراد، یک چیز است، زیرا کلمه ناس شامل همگان می شود.
2. نخستین زن که همسر نخستین مرد است، از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده؛ نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زاید بر او و طفیلی وی. خدا همه مردها و زن ها را از همان اصل خلق کرده است.
مطالب یاد شده را می توان از این آیات نیز به دست آورد: (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا)(4)؛ اوست که شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدید آورد و (خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَ)(5)؛ شما را از نفس واحد آفرید؛ سپس جفت وی را از آن پدید آورد.
پس آیه های مربوط به اصل آفرینش، بیان کننده وحدت مبدأ قابلی خلقت همه مردان و زنان و نیز نخستین مرد و زن است که نسل کنونی به آن ها منتهی می شوند.
میان احادیث ناظر به مبدأ قابلی آفرینش، روایتی را محمد بن بابویه قمی (صدوق) به صورت مسند (6) و نیز به شکل مرسل (7)، چنین نقل کرده است: رزاره بن اعین از امام صادق (ع) پرسید: نزد ما مردمی هستند که می گویند: خدا حوّا را از بخش نهایی ضلع چپ آدم آفرید؟ امام صادق (ع) فرمود: خدا از چنین نسبتی، هم منزّه است و هم برتر از آن است که... آیا خدا توان آن را نداشت که همسر آدم را غیر از دنده او خلق کند تا بهانه به دست سرزنش کنندگان دهد که بگویند: بعضی اجزای آدم با بعض دیگر نکاح نمود...؛ سپس فرمود: خدا پس از آفرینش آدم، حوّا را به صورت نوظهور پدید آورد... آدم (ع) پس از آگاهی از خلقت وی از پروردگارش پرسید: این کیست که قرب و نگاه او مایه انس من شده است؟ خدا فرمود: این حوّاست. آیا دوست داری با تو و مایه انس تو باشد و با تو سخن بگوید و پیرو تو باشد؟ آدم گفت: آری، پروردگارا! تا زنده ام سپاس تو بر من لازم است؛ آنگاه خدا فرمود: ازدواج با او را از من بخواه؛ چون صلاحیت همسری تو را برای تأمین علاقه جنسی دارد و خدا شهوت جنسی را به او عطا کرد...؛ سپس آدم عرض کرد: من پیشنهاد ازدواج با وی را عرضه می دارم، رضای شما در چیست؟ خدا فرمود: رضای من در آن است که معالم دین مرا به او بیاموزی.
این حدیث، بسیار مفصّل است و سندش به تحقیقی بیشتر نیاز دارد؛ چون برخی آحاد سلسله مشترک و برخی مجهول اند. همچنین بعضی مضامین آن به توضیح بیشتر نیاز دارد؛ اما دو نکته مهم درباره آفرینش دو جنس وجود دارد:
1. خلقت حوّا (ع) از ضلع و دنده چپ آدم (ع) صحیح نیست.
2. آفرینش حوّا (ع)، همانند خلقت آدم (ع)، نوظهور و مستقل است.
پی نوشت ها :
1- سوره آل عمران، آیه 169.
2- سوره طه، آیه 55.
3- سوره نساء آیه 1.
4- سوره اعراف، آیه 189.
5- سوره زمر، آیه 6.
6- علل الشرایع، ج1، باب 17، ص 29.
7- من لایحضره الفقیه، ج3، ص 379