نویسنده: علیرضا سلطانشاهی
نقد کتاب شیطان بزرگ، شیطان کوچک
خاطرات آخرین مأمور اطلاعاتی موساد در ایران
نویسنده از پیامد حضور خود در دو منطقه به بدی یاد می کند و می گوید مقدر چنین طلب کرده بود که من همواره به نقالی فرستاده شوم که در آنجا بعداً و یا بلافاصله پس از رسیدنم طوفان های مهیبی رخ دهد، پیش از آن به کردستان عراق اعزام شوم، و سپس به ایران(ص12)
نویسنده سابقه مأموریت خود را در کردستان بسیار شیرین و عواقب آن را تلخ می داند. شیرین از این جهت که موجبات تحقق دکترین پیرامونی با تقویت اقلیت های غیر عربی در منطقه و تقویت زمزمه استقلال اکراد و ایجاد کردستان بزرگ را بسیار نزدیک و شدنی می داند و تلخ از این جهت که شاه با قرار داد 1975 الجزایر، خنجری از پشت بر اکراد وارد می سازد و پیش از هر چیزی ناامیدی و یأس صهیونیست ها را فراهم می آورد.(ص69)
گیزی در این اثر به طور شفاف به حضور خود در کردستان عراق از سوی مقامات صهیونیستی اعتراف می کند و سخن از تجهیز و تقویت آنها به میان می آورد و این اعتراف در نوع خود و در زمانی که صهیونیست ها خود را از این تحرکات تجزیه طلبانه تبرئه می کنند، مغتنم و ارزشمند است. از جمله در صفحه 306 می گوید: اوری و خلبان حرفه ای دیگر به نام اریه عوز تجهیزات نظامی ارسالی از سوی اسرائیل و از جمله موشک های کتفی از مدل استرلا را برای دوستان کرد عراقی مان می آورد.
تسفریر تا آخرین فرصت های ممکن در این اثر جهت کوبیدن اقدام شاه در 1975 الجزایر استفاده می کند و آن را خیانتی نابخشودنی به اکراد می داند که البته باید این خیانت به اهداف صهیونیستی را اضافه نمود. نویسنده این اثر، بغض خود نسبت به جریان قرارداد 1975 الجزایر را نیز به وضوح به مخاطب خود منتقل می کند. آنجایی که در مورد نصیری به عنوان رئیس وقت ساواک اشاره می کند که با دستور شاه، مأمور قلع و قمع اکراد می شود، نصیری به هنگام تیرباران توسط انقلابیون به هیچ عنوان مورد ترحم گیزی و اسرائیلی ها قرار نمی گیرد، چرا که باعث آوارگی او و بسیاری از اکراد مزدور شده بود. گیزی از کردستان به طرز دشواری از معرکه جان سالم به در می برد(ص67) تا در مأموریت خود در تهران برخی از ناکامی های استراتژی پیرامونی را جبران نماید.
کتاب وی تحت عنوان «انا کوردی» به احتمال زیاد سرنخ های تحقیقی خوبی از عملکرد صهیونیست ها در شمال عراق و در میان اکراد به دست می دهد.(1)
دلیل توجه وی به عمر خیام در این خصوص شنیدنی است:
پیش از این نیز، در تاریخ ایران مواردی از جدال و مقابله بین متعصبین مذهبی با روشنفکران و طرفداران پیشرفت تست شده بود. یکی از نام آوران فرهنگ و ادبیات فارسی، غیاث الدین ابوالفتح بن ابراهیم، یا آن گونه که همگان او را می شناسند، عمر خیام بود... بی دلیل نیست که رباعیات عمر خیام به زبان های متعدد غربی ترجمه شده و نیز مترجمان اسرائیلی «نفتالی هرتس ایمبر» که سراینده سرود ملی اسرائیل، سرود امید است و نیز «زئب ژابوتینسکی» اشعار خیام را ترجمه کرده اند...(ص46)
برخی از دوستان ایرانی گیزی همچون کامبیز(مأمور ساواک و از نزدیکان پاکروان) نقش بسزایی در آشنایی او با فرهنگ ایرانی داشتند که متأسفانه از وی نیز در منابع هیچ نمی یابیم در حالی که روابط بسیار نزدیکی با گیزی داشت و به اسرائیل نیز سفر کرده بود و در خلال تحولات انقلاب نیز به طرز مشکوکی ناپدید شد و گیزی انقلابیون را متهم به سر به نیست کردن آن می کند و در این خصوص نامه همسر او بتی را بسیار تأمل برانگیز می داند.
علاوه بر خیام، نویسند از سعدی و حافظ و به ویژه فردوسی نیز یاد می کند و تأثیر پذیری از این شاعران را زیاد می داند به گونه ای که در این اثر به ذکر رباعیات خیام مکرراً اشاره می شود و یا از داستان های متون ادب فارسی بهره های فراوان می برد.
گیزی از فرهنگ ایرانی ها به ویژه در تهیه طبخ غذا بسیار تعریف می کند و در این اثر به اصطلاح اطلاعاتی، از نحوه استفاده ایرانی ها از سبزی ها به سادگی نمی گذرد. او در این مورد می گوید:
... چیزی که در غذاهای این بخش از جهان برای من بسیار لذت بخش و مفرح است، ظروف یا سبدی از سبدهای مختلف و متنوع است که به وفور به سر میز می گذارند، کاهوی کوچک و ظریف و بسیار لذیذ، نعنای گوشتالو و با رنگ سبز بسیار تیره که نشان می دهد با تابش مستقیم آفتاب و با آبیاری است و دلبازانه پرورش یافته، جعفری، تربچه های بسیار ریز صورتی و قرمز و نارنجی و شرابی رنگ، ریحان و ترخون همراه با خیارهای قارچ [قاچ] شده است. تمامی این سبزی ها بسیار لذیذ است و بوی مطبوعی در دهان باقی می گذارد.(ص404) در مورد انواع غذاهای ایرانی نیز چنین تعاریفی در کتاب موجود است.(ص168و167)
او ضمن بر شمردن چند نوع ملت از جمله آنهایی که از اوج به حضیض ذلت افتاده اند و یا در وادی نسیان فراموش شده اند و یا اینکه ناپدید شده و اثری از آنها باقی نیست، ملت ایران را پایدار و اصیل می داند ملتی با فرهنگی باستانی و تاریخی پر جلال و شکوه که اگر در قرن هفتم میلادی به هنگام پذیرش اسلام، چند گام دیگر بر می داشت و تسلیم همه جنبه های این دین می شد و خواسته های اعراب را کاملاً می پذیرفت هیچ بعید نبود که اصالت خود را از دست می داد و امروز در صف یکی از آن بیست و چند کشور عضو جامعه بزرگ اعراب قرار می گرفت.(ص10) گیزی حتی به افراط در این نظر خود، مذهب متفاوت از جهان اسلام در ایران را خواست ملت مستقل ایران می داند ولی از رادیکال بودن و اصولگرا بودن آن نسبت به اسرائیل کمال تأسف خود را ابراز می کند.(ص10)
وی در جای دیگر زبان فارسی را در تقابل با زبان عربی می داند و آنان را نماد فرهنگ
ایرانی و اسلامی می داند بر جدایی آن تأکید می کند و بارها از تقابل عمامه و تاج به عنوان تقابل فرهنگ ایران و اسلام سخن به میان می آورد.
این شیوه برخورد گیزی با فرهنگ و تمدن ایران اسلامی، نکته جدیدی در تاریخ نویسی صهیونیسم نمی باشد، چرا که همواره بسیاری از اسلام ستیزان غربی و صهیونیسم در ایران از جمله خاطره نویسان صهیونیستی همچون مئیر عزری، حبیب لوی، هوشنگ ابرامی و... از منکوب نمودن فرهنگ اسلامی بهره برده اند. در عین حال گیزی با تمام تعریف خود از ملت بزرگ ایران خود را در تحلیل وقایع انقلاب ایران تنگ می یابد و نمی داند که بالاخره باید از این ملت چگونه یاد کند.
یوسف هارملین (رئیس سابق سرویس امنیت داخلی اسرائیل) شاباک که جانشین اوری لوبرانی به عنوان سفیر می شود.
ایتساخاک خوفی(خاکا) رئیس وقت سازمان موساد در اسرائیل، دیوید کیمخی مسئول مستقیم الیعزر تسفریر در اسرائیل رئربن میرخاو مسئول دفتر نمایندگی موساد در تهران که گیزی جانشین او شد.
«ب» دوست گیزی و دبیر هیئت نمایندگی اسرائیل در ایران تسادوک افیر معاون گیزی.
منوشه گیل بواع کاردار سفارت و مسئول سفارت تا آمدن هارملین پس از رفتن اوری
لوبرانی.
اریه لوین کاردار سفارت که گیل بواع جانشین او شد.
یورام شانی دبیر اول سفارت.
عزری ال کارنی دبیر اول سفارت که جانشین شانی شد.
حییم، افسر امنیتی سفارت.
کاهانی معاون وابسته نظامی.
پینی افیک اقتصاددان سفارت.
داوید تسور اقتصاددان سفارت.
ایتساخاک سگو وابسته نظامی.
گیزی از چند نفر به عنوان مهم ترین شخصیت های تأثیر گذار بر مناسبات ایران و اسرائیل یاد می کند. ابتدا از «تسوی دوریل» دبیر اول سفارت در زمان صدرات عزری به عنوان سفیر سخن به میان می آورد. فردی که عزری خود را مدیون خدمات و وفاداری های وی می داند. دورئیل در عرصه مناسبات اقتصادی و بحث نفت نقش بسیار مهمی را بازی کرده است.(ص76)
مئیر عزری اولین سفیر رسمی این رژیم در ایران، دومین فرد قابل تحسین گیزی می باشد که سنگ بنای روابط را گذاشت و تلاش زیادی نمود ولی هم اکنون به عنوان یک تاجر همچون یعقوب نیمرودی به ایران رفت و آمد می کند.(ص76)
یعکوف یا یعقوب نیمرودی سومین فرد موردنظر گیزی می باشد که در پایه ریزی مناسبات نظامی و تسلیحاتی رژیم
صهیونیستی با ایران نقش بارزی بازی کرده است.(ص77)
در ادامه، گیزی از لوبرانی در مسیر ارتقای روابط و هارملین هم یاد می کند. گیزی در خصوص تعداد دقیق اسرائیلی های حاضر در ایران آمار نمی دهد ولی از تعداد زیاد آنها بدین صورت سخن می گوید:
... برای خود من نیز بسیار شگفت انگیز است که می بینم شمار خانواده های اسرائیلی و اسرائیلیانی که در تهران و شهرهای دیگر ایران زندگی می کنند تا چه حد زیاد است. شمار آنها از مجموع خانواده هایی که از طریق سازمان های اسرائیلی رسمی برای کار در ایران مأموریت یافته اند، مانند سفارت، آژانس یهود و العال، بسیار بیشتر است. صدها مهندس، کارشناسان عرصه های مختلف کشاورزی، آب و فاضلاب، ساختمان و راه سازی، ارتباط، صنایع و غیره، همراه با خانواده هایشان در ایران به کار و زندگی مشغول اند.(ص75)
اسرائیلی ها به زعم گیزی در ایران کاری پر رونق دارند.(ص75) و شرکت های مهم و متعددی همچون سولل بونه، راسکو(خادیش) موتورولا، تدیران، ورد، تاعاس(صنایع نظامی اسرائیل)، سولتام در این کشور فعالیت دارند.(ص75)
گیزی معتقد است که تمرکز اسرائیل ها در تمام شهرهای ایران و در صنایع مختلف وجود دارد و در تهران در منطقه بهجت آباد ساکن هستند.
او همچنین معتقد است در خلال روابط ایران و رژیم صهیونیستی تقریباً تمامی مقامات اسرائیلی از ایران دیدن کرده و حتی با شاه ملاقات نموده اند؛ از جمله دیوید بن گوریون، لوی اشکول، گلدا مائیر، پنخاس ساپیر، آبا ابن، موشه دایان، ایتسخاک رابین، حییم هرتسوگ یهوشوپوت هارکابی معروف به پاتی، عزر وایزمن، داوید عیوری، مناخیم بگین(ص78)
و در ادامه می افزاید:
... همچنین نخستین اسرائیلیانی که در دستگاه های امنیتی، که سنگ بنای مناسبات استراتژیک سه جانبه ای را میان ما و ساواک و رئیس وقت آن تیمور بختیار و سازمان امنیت ترکیه نهادند، رئوبن شیلواخ، ایسر هرئل مئیر عامیت، تسویکازامیر، ایتسخاک خوفی(خاکا) هر یک به نوبه خود در تقویت مناسبات استراتژیک دو کشور نقش مهمی ایفا کردند.
خاطرات آخرین مأمور اطلاعاتی موساد در ایران
-آغاز مأموریت گیزی در ایران پس از فرار از کردستان
الیعزر تسفریر با اسم مستعار گیزی از 7 اوت 1978 مطابق با 17 مرداد 1357، مأموریت خود را در ایران آغاز می کند(ص8) البته این اولین حضور نویسنده در ایران نبود چرا که وی یک بار پیش از این در نوروز 1974 به تهران سفر کرده بود.(ص63)نویسنده از پیامد حضور خود در دو منطقه به بدی یاد می کند و می گوید مقدر چنین طلب کرده بود که من همواره به نقالی فرستاده شوم که در آنجا بعداً و یا بلافاصله پس از رسیدنم طوفان های مهیبی رخ دهد، پیش از آن به کردستان عراق اعزام شوم، و سپس به ایران(ص12)
نویسنده سابقه مأموریت خود را در کردستان بسیار شیرین و عواقب آن را تلخ می داند. شیرین از این جهت که موجبات تحقق دکترین پیرامونی با تقویت اقلیت های غیر عربی در منطقه و تقویت زمزمه استقلال اکراد و ایجاد کردستان بزرگ را بسیار نزدیک و شدنی می داند و تلخ از این جهت که شاه با قرار داد 1975 الجزایر، خنجری از پشت بر اکراد وارد می سازد و پیش از هر چیزی ناامیدی و یأس صهیونیست ها را فراهم می آورد.(ص69)
گیزی در این اثر به طور شفاف به حضور خود در کردستان عراق از سوی مقامات صهیونیستی اعتراف می کند و سخن از تجهیز و تقویت آنها به میان می آورد و این اعتراف در نوع خود و در زمانی که صهیونیست ها خود را از این تحرکات تجزیه طلبانه تبرئه می کنند، مغتنم و ارزشمند است. از جمله در صفحه 306 می گوید: اوری و خلبان حرفه ای دیگر به نام اریه عوز تجهیزات نظامی ارسالی از سوی اسرائیل و از جمله موشک های کتفی از مدل استرلا را برای دوستان کرد عراقی مان می آورد.
تسفریر تا آخرین فرصت های ممکن در این اثر جهت کوبیدن اقدام شاه در 1975 الجزایر استفاده می کند و آن را خیانتی نابخشودنی به اکراد می داند که البته باید این خیانت به اهداف صهیونیستی را اضافه نمود. نویسنده این اثر، بغض خود نسبت به جریان قرارداد 1975 الجزایر را نیز به وضوح به مخاطب خود منتقل می کند. آنجایی که در مورد نصیری به عنوان رئیس وقت ساواک اشاره می کند که با دستور شاه، مأمور قلع و قمع اکراد می شود، نصیری به هنگام تیرباران توسط انقلابیون به هیچ عنوان مورد ترحم گیزی و اسرائیلی ها قرار نمی گیرد، چرا که باعث آوارگی او و بسیاری از اکراد مزدور شده بود. گیزی از کردستان به طرز دشواری از معرکه جان سالم به در می برد(ص67) تا در مأموریت خود در تهران برخی از ناکامی های استراتژی پیرامونی را جبران نماید.
کتاب وی تحت عنوان «انا کوردی» به احتمال زیاد سرنخ های تحقیقی خوبی از عملکرد صهیونیست ها در شمال عراق و در میان اکراد به دست می دهد.(1)
-آشنایی گیزی با فرهنگ و ادب ایرانی
بی شک، آشنایی با فرهنگی اکراد تأثیر بسزایی در علاقمندی او به فرهنگ ایرانی و شباهت های موجود داشته است و آنچه وی در این اثر بر آن تأکید می کند، وجوه غیر مذهبی و عمدتاً مادی از این فرهنگ است.دلیل توجه وی به عمر خیام در این خصوص شنیدنی است:
پیش از این نیز، در تاریخ ایران مواردی از جدال و مقابله بین متعصبین مذهبی با روشنفکران و طرفداران پیشرفت تست شده بود. یکی از نام آوران فرهنگ و ادبیات فارسی، غیاث الدین ابوالفتح بن ابراهیم، یا آن گونه که همگان او را می شناسند، عمر خیام بود... بی دلیل نیست که رباعیات عمر خیام به زبان های متعدد غربی ترجمه شده و نیز مترجمان اسرائیلی «نفتالی هرتس ایمبر» که سراینده سرود ملی اسرائیل، سرود امید است و نیز «زئب ژابوتینسکی» اشعار خیام را ترجمه کرده اند...(ص46)
برخی از دوستان ایرانی گیزی همچون کامبیز(مأمور ساواک و از نزدیکان پاکروان) نقش بسزایی در آشنایی او با فرهنگ ایرانی داشتند که متأسفانه از وی نیز در منابع هیچ نمی یابیم در حالی که روابط بسیار نزدیکی با گیزی داشت و به اسرائیل نیز سفر کرده بود و در خلال تحولات انقلاب نیز به طرز مشکوکی ناپدید شد و گیزی انقلابیون را متهم به سر به نیست کردن آن می کند و در این خصوص نامه همسر او بتی را بسیار تأمل برانگیز می داند.
علاوه بر خیام، نویسند از سعدی و حافظ و به ویژه فردوسی نیز یاد می کند و تأثیر پذیری از این شاعران را زیاد می داند به گونه ای که در این اثر به ذکر رباعیات خیام مکرراً اشاره می شود و یا از داستان های متون ادب فارسی بهره های فراوان می برد.
گیزی از فرهنگ ایرانی ها به ویژه در تهیه طبخ غذا بسیار تعریف می کند و در این اثر به اصطلاح اطلاعاتی، از نحوه استفاده ایرانی ها از سبزی ها به سادگی نمی گذرد. او در این مورد می گوید:
... چیزی که در غذاهای این بخش از جهان برای من بسیار لذت بخش و مفرح است، ظروف یا سبدی از سبدهای مختلف و متنوع است که به وفور به سر میز می گذارند، کاهوی کوچک و ظریف و بسیار لذیذ، نعنای گوشتالو و با رنگ سبز بسیار تیره که نشان می دهد با تابش مستقیم آفتاب و با آبیاری است و دلبازانه پرورش یافته، جعفری، تربچه های بسیار ریز صورتی و قرمز و نارنجی و شرابی رنگ، ریحان و ترخون همراه با خیارهای قارچ [قاچ] شده است. تمامی این سبزی ها بسیار لذیذ است و بوی مطبوعی در دهان باقی می گذارد.(ص404) در مورد انواع غذاهای ایرانی نیز چنین تعاریفی در کتاب موجود است.(ص168و167)
-تعریف گیزی از ملت ایران
گیزی شدیداً بر آن است تا عدم وابستگی ملت ایران را به مذهب به مخاطب القا نماید و این گونه وانمود کند که اسلام درعین ورود به ایران نتوانسته است جایگاه رفیع[!!!] فرهنگ و تمدن ایران باستان را به خود اختصاص دهد.او ضمن بر شمردن چند نوع ملت از جمله آنهایی که از اوج به حضیض ذلت افتاده اند و یا در وادی نسیان فراموش شده اند و یا اینکه ناپدید شده و اثری از آنها باقی نیست، ملت ایران را پایدار و اصیل می داند ملتی با فرهنگی باستانی و تاریخی پر جلال و شکوه که اگر در قرن هفتم میلادی به هنگام پذیرش اسلام، چند گام دیگر بر می داشت و تسلیم همه جنبه های این دین می شد و خواسته های اعراب را کاملاً می پذیرفت هیچ بعید نبود که اصالت خود را از دست می داد و امروز در صف یکی از آن بیست و چند کشور عضو جامعه بزرگ اعراب قرار می گرفت.(ص10) گیزی حتی به افراط در این نظر خود، مذهب متفاوت از جهان اسلام در ایران را خواست ملت مستقل ایران می داند ولی از رادیکال بودن و اصولگرا بودن آن نسبت به اسرائیل کمال تأسف خود را ابراز می کند.(ص10)
وی در جای دیگر زبان فارسی را در تقابل با زبان عربی می داند و آنان را نماد فرهنگ
ایرانی و اسلامی می داند بر جدایی آن تأکید می کند و بارها از تقابل عمامه و تاج به عنوان تقابل فرهنگ ایران و اسلام سخن به میان می آورد.
این شیوه برخورد گیزی با فرهنگ و تمدن ایران اسلامی، نکته جدیدی در تاریخ نویسی صهیونیسم نمی باشد، چرا که همواره بسیاری از اسلام ستیزان غربی و صهیونیسم در ایران از جمله خاطره نویسان صهیونیستی همچون مئیر عزری، حبیب لوی، هوشنگ ابرامی و... از منکوب نمودن فرهنگ اسلامی بهره برده اند. در عین حال گیزی با تمام تعریف خود از ملت بزرگ ایران خود را در تحلیل وقایع انقلاب ایران تنگ می یابد و نمی داند که بالاخره باید از این ملت چگونه یاد کند.
اسرائلی ها در ایران
بخش مهمی از فصل دوم کتاب گیزی به معرفی اعضای سفارت رژیم صهیونیستی در ایران و اسرائیل بر می گردد؛ از جمله:یوسف هارملین (رئیس سابق سرویس امنیت داخلی اسرائیل) شاباک که جانشین اوری لوبرانی به عنوان سفیر می شود.
ایتساخاک خوفی(خاکا) رئیس وقت سازمان موساد در اسرائیل، دیوید کیمخی مسئول مستقیم الیعزر تسفریر در اسرائیل رئربن میرخاو مسئول دفتر نمایندگی موساد در تهران که گیزی جانشین او شد.
«ب» دوست گیزی و دبیر هیئت نمایندگی اسرائیل در ایران تسادوک افیر معاون گیزی.
منوشه گیل بواع کاردار سفارت و مسئول سفارت تا آمدن هارملین پس از رفتن اوری
لوبرانی.
اریه لوین کاردار سفارت که گیل بواع جانشین او شد.
یورام شانی دبیر اول سفارت.
عزری ال کارنی دبیر اول سفارت که جانشین شانی شد.
حییم، افسر امنیتی سفارت.
کاهانی معاون وابسته نظامی.
پینی افیک اقتصاددان سفارت.
داوید تسور اقتصاددان سفارت.
ایتساخاک سگو وابسته نظامی.
گیزی از چند نفر به عنوان مهم ترین شخصیت های تأثیر گذار بر مناسبات ایران و اسرائیل یاد می کند. ابتدا از «تسوی دوریل» دبیر اول سفارت در زمان صدرات عزری به عنوان سفیر سخن به میان می آورد. فردی که عزری خود را مدیون خدمات و وفاداری های وی می داند. دورئیل در عرصه مناسبات اقتصادی و بحث نفت نقش بسیار مهمی را بازی کرده است.(ص76)
مئیر عزری اولین سفیر رسمی این رژیم در ایران، دومین فرد قابل تحسین گیزی می باشد که سنگ بنای روابط را گذاشت و تلاش زیادی نمود ولی هم اکنون به عنوان یک تاجر همچون یعقوب نیمرودی به ایران رفت و آمد می کند.(ص76)
یعکوف یا یعقوب نیمرودی سومین فرد موردنظر گیزی می باشد که در پایه ریزی مناسبات نظامی و تسلیحاتی رژیم
صهیونیستی با ایران نقش بارزی بازی کرده است.(ص77)
در ادامه، گیزی از لوبرانی در مسیر ارتقای روابط و هارملین هم یاد می کند. گیزی در خصوص تعداد دقیق اسرائیلی های حاضر در ایران آمار نمی دهد ولی از تعداد زیاد آنها بدین صورت سخن می گوید:
... برای خود من نیز بسیار شگفت انگیز است که می بینم شمار خانواده های اسرائیلی و اسرائیلیانی که در تهران و شهرهای دیگر ایران زندگی می کنند تا چه حد زیاد است. شمار آنها از مجموع خانواده هایی که از طریق سازمان های اسرائیلی رسمی برای کار در ایران مأموریت یافته اند، مانند سفارت، آژانس یهود و العال، بسیار بیشتر است. صدها مهندس، کارشناسان عرصه های مختلف کشاورزی، آب و فاضلاب، ساختمان و راه سازی، ارتباط، صنایع و غیره، همراه با خانواده هایشان در ایران به کار و زندگی مشغول اند.(ص75)
اسرائیلی ها به زعم گیزی در ایران کاری پر رونق دارند.(ص75) و شرکت های مهم و متعددی همچون سولل بونه، راسکو(خادیش) موتورولا، تدیران، ورد، تاعاس(صنایع نظامی اسرائیل)، سولتام در این کشور فعالیت دارند.(ص75)
گیزی معتقد است که تمرکز اسرائیل ها در تمام شهرهای ایران و در صنایع مختلف وجود دارد و در تهران در منطقه بهجت آباد ساکن هستند.
او همچنین معتقد است در خلال روابط ایران و رژیم صهیونیستی تقریباً تمامی مقامات اسرائیلی از ایران دیدن کرده و حتی با شاه ملاقات نموده اند؛ از جمله دیوید بن گوریون، لوی اشکول، گلدا مائیر، پنخاس ساپیر، آبا ابن، موشه دایان، ایتسخاک رابین، حییم هرتسوگ یهوشوپوت هارکابی معروف به پاتی، عزر وایزمن، داوید عیوری، مناخیم بگین(ص78)
و در ادامه می افزاید:
... همچنین نخستین اسرائیلیانی که در دستگاه های امنیتی، که سنگ بنای مناسبات استراتژیک سه جانبه ای را میان ما و ساواک و رئیس وقت آن تیمور بختیار و سازمان امنیت ترکیه نهادند، رئوبن شیلواخ، ایسر هرئل مئیر عامیت، تسویکازامیر، ایتسخاک خوفی(خاکا) هر یک به نوبه خود در تقویت مناسبات استراتژیک دو کشور نقش مهمی ایفا کردند.
پی نوشت ها :
1- برای آگاهی بیشتر نک: شلومونکه یمران، موساد در عراق، ترجمه اصغر قائدان و نبی الله روحی(تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، 1385)
منبع: نشریه 15 خرداد، شماره 16.