نویسنده: علیرضا سلطانشاهی
نقد کتاب شیطان بزرگ، شیطان کوچک
خاطرات آخرین مأمور اطلاعاتی موساد در ایران
این اصل مبرهن در شیوه تاریخ نگاری از سوی گیزی با شدت بیشتری همراه است. از آنجا که در بحث آنتی سمیتیسم، خاستگاه اروپایی نقش ویژه ای دارد، عمدتاً ممالک اسلامی به ویژه ایران در بررسی یهودستیزی از اتهامات کمتری برخوردار هستند. در واقع ممالک اسلامی کمتر یهودستیزند. جالب اینکه گیزی در کنار سایر افاضات خود در مباحث به اصطلاح امنیتی در خصوص تاریخ، این واقعیت را کاملاً کذب و واهی می داند و معتقد است که در ممالک اسلامی به ویژه ایران نیز یهودستیزی در نوع شدید آن وجود دارد.(ص133) وی در این مورد می گوید:
... یکی از دروغ های رایج در تبلیغات عربی- که برخی از یهودیان و دیگران در غرب نیز ناآگاهانه آن را باور کرده اند- ادعا می کند که گویا در سرزمین های اسلامی یهودیان متحمل آن رنج و دردی نشده اند که به یهودیان در زیر سلطه مسیحیان در غرب تحمیل شد... ولی این ادعا کوچکترین باری از حقیقت در خود ندارد... همه جا چنین ظلم هایی صورت گرفته است. مسلمانان نیز در رفتار خود در قبال یهودیان رنج و ظلم های زیادی در حق آنان روا داشتند، اخراج و تبعید، تجاوز، قتل عام، افتارا زدن به یهودیان که گویا خون مسلمان را در نان فطیر خود ریخته اند، البته تبعیض علیه یهودیان یک امر دائمی و وقفه ناپذیر بوده است.(ص134)
گیزی در دیدگاه اشتباه خود با تأکید بر تاریخی نبودن این وقایع می گوید: «... این حوادث صرفاً رویدادهای تاریخی و
مربوط به ایام گذشته نیست. تبعیض بخشی از اساس و قاعده رفتار امروز مسلمانان است که بر دین آنان استوار است.»(ص134)
این دیدگاه نویسنده که بسیار تندتر از هم کیشان خود(1) معرفی می شود، به این صورت ادامه می یابد که یهودستیزی بخشی از برنامه سران انقلابی اسلامی پس از روی کار آمدن نظام اسلامی است آن چنان که در بخشی از کتاب می گوید:
... کتمان نمی توان کرد که در آن ماه هایی که حکومت رو به سوی سقوط داشت، ما بیشتر و بیشتر نشانه های یهودستیزی را مشاهده می کردیم اما نمی توان با اطمینان گفت که در آن موقع ما کاملاً به کنه و ریشه موضوع پی برده بودیم، چیزی که اکنون برای ما روشن تر از روز می نماید و اظهرمن الشمس است اکنون ما می دانیم که یکی از پایه های اساسی انقلاب اسلامی که آن هنگام وقوع آن در حال نزدیک شدن بود، و اصولاً یکی از مبناها برای خمینی، رهبر انقلاب، تنفر از اسرائیل و نفرت از یهودیان بود.(ص109)
در واقع گیزی با هم ردیف ساختن جایگاه اسرائیلی ها و یهودیان در منظر انقلابیون بر آن است که همچون رویه تبلیغاتی مرسوم صهیونیست ها، مخالفت با صهیونیسم و اسرائیل را مخالف با یهود بنامد و از آن به یهودستیزی یاد کند، در حالی که واقعیت قضایا غیر از این بود و حضرت امام در اولین دیدارهای خود با سران یهودی، حساب جامعه یهودی را از صهیونسیت ها جدا کرده بودند.(2) مضافاً کذب ادعای گیزی در حالی آشکار می شود که در حین خروج اسرائیلی ها از ایران به این نکته تصریح می کند که یهودیان ایران مختار به خروج و مهاجرت به اسرائیل بودند و اساساً برنامه خروج شامل حال آنها نمی شد.(ص130) و این در
حالی است که یهودیان همسان با اسرائیلی ها پنداشته می شدند باید همگی از ایران فرار می کردند.
سعی و تلاش مقامات ایران در عدم هر گونه فشار بر روی یهودیان به قدری نمایان بود که خاخام یدیدیا شوفط در خاطرات خود در پی یک ملاقات با مرحوم طالقانی از وی می خواهد که چون عامه مردم فرقی بین اسرائیل و یهودیان نمی گذارند، شما نیز لطفی کنید و این قدر به اسرائیل حمله نکنید تا موجبات فشار به ما فراهم نشود و آیت الله طالقانی نیز پذیرفت و به نقل از شوفط بیان داشت که: «چشم. بسیار خوب من دیگر در خطبه های نماز جمعه نه اسم اسرائیل را می برم، نه اسم صهیونیسم را.»(3)
با این اوصاف ایجاد فضای یهودستیزی با اضافه کردن مخالفین صهیونیسم و اسرائیل به آن و یهودستیز خطاب کردن آنها رویه ای است که پس از آن تشکیل دولت صهیونیسم کراراً از سوی دستگاه های تبلیغاتی صهیونیسم ترویج می شود و طبیعی است که با پیروزی انقلاب اسلامی و مخالفت های جدی حضرت امام(س) با موجودیت نامشروع رژیم صهیونیستی این تبلیغات و سم پراکنی دوچندان شود. آنچه به بهانه های مختلف و به اشکال متنوع از جمله ذکر از کشف اسرار منتشر شده در سال 1942 آمده
است:
یهودیان و هواداران خارجی آنها با اساس اسلام مخالف اند و هدف آنها برپایی حکومت یهودی جهانی است و از آنجا که آنها یک گروه فعال بسیار پر نفوذ هستند، این خطر را احساس می کنم که خدای نکرده، روزی موفق شوند، نیت شوم خود را عملی کنند.(ص109)
گیزی ضمن اشاره به یهودستیز بودن حضرت امام(س) و انقلابیون، در جای جای کتاب با لحن بسیار توهین آمیز حضرت امام(س) را به هامان، وزیر دربار خشایارشا(4) تشبیه می کند و بیم یک اقدام یهودستیزانه دیگر علیه یهودیان ایران را به مخاطب خود منتقل می کند و از عدم همراهی برخی کشورهای غربی با اسرائیل علیه ایران گله می کند و با دلی پر می گوید:
... آه که تا چه حد این جهان ما ظالم است. هنوز چند دهه بیشتر از فاجعه هالوکاست (قتل عام بیش از شش میلیون نفر یهودیان در ایام تسلط نازی ها بر اروپا) دوره نشده ایم که می بینیم حکومت های دموکراتیک و مردم سالار نیز قاطعیت لازم را از خود نشان نمی دهند و منافع اقتصادی را ترجیح می دهند.(ص509)
واقعیت آن است که یهودستیزی با تمام ابعاد و زوایان قابل تأملش هم اکنون جز حربه ای دست صهیونیسم، واقعیت عینی ندارد و طبیعی است که به اشکال مختلف مورد بهره برداری سوء قرار گیرد. ضمن آنکه تبرئه کننده اقدام و رفتار و اعتقادات یهودیان نیز نمی باشد.(5)
خاطرات آخرین مأمور اطلاعاتی موساد در ایران
یهودستیزی در ایران
همچون بسیاری از تاریخ نویسی های رایج در جهان و ایران، امکان ندارد که یهودیان از آزار خود توسط غیر یهودیان در طول حضور خود در یک منطقه یاد نکنند، حتی اگر آن منطقه فواید بسیاری برای آنها داشته باشد.این اصل مبرهن در شیوه تاریخ نگاری از سوی گیزی با شدت بیشتری همراه است. از آنجا که در بحث آنتی سمیتیسم، خاستگاه اروپایی نقش ویژه ای دارد، عمدتاً ممالک اسلامی به ویژه ایران در بررسی یهودستیزی از اتهامات کمتری برخوردار هستند. در واقع ممالک اسلامی کمتر یهودستیزند. جالب اینکه گیزی در کنار سایر افاضات خود در مباحث به اصطلاح امنیتی در خصوص تاریخ، این واقعیت را کاملاً کذب و واهی می داند و معتقد است که در ممالک اسلامی به ویژه ایران نیز یهودستیزی در نوع شدید آن وجود دارد.(ص133) وی در این مورد می گوید:
... یکی از دروغ های رایج در تبلیغات عربی- که برخی از یهودیان و دیگران در غرب نیز ناآگاهانه آن را باور کرده اند- ادعا می کند که گویا در سرزمین های اسلامی یهودیان متحمل آن رنج و دردی نشده اند که به یهودیان در زیر سلطه مسیحیان در غرب تحمیل شد... ولی این ادعا کوچکترین باری از حقیقت در خود ندارد... همه جا چنین ظلم هایی صورت گرفته است. مسلمانان نیز در رفتار خود در قبال یهودیان رنج و ظلم های زیادی در حق آنان روا داشتند، اخراج و تبعید، تجاوز، قتل عام، افتارا زدن به یهودیان که گویا خون مسلمان را در نان فطیر خود ریخته اند، البته تبعیض علیه یهودیان یک امر دائمی و وقفه ناپذیر بوده است.(ص134)
گیزی در دیدگاه اشتباه خود با تأکید بر تاریخی نبودن این وقایع می گوید: «... این حوادث صرفاً رویدادهای تاریخی و
مربوط به ایام گذشته نیست. تبعیض بخشی از اساس و قاعده رفتار امروز مسلمانان است که بر دین آنان استوار است.»(ص134)
این دیدگاه نویسنده که بسیار تندتر از هم کیشان خود(1) معرفی می شود، به این صورت ادامه می یابد که یهودستیزی بخشی از برنامه سران انقلابی اسلامی پس از روی کار آمدن نظام اسلامی است آن چنان که در بخشی از کتاب می گوید:
... کتمان نمی توان کرد که در آن ماه هایی که حکومت رو به سوی سقوط داشت، ما بیشتر و بیشتر نشانه های یهودستیزی را مشاهده می کردیم اما نمی توان با اطمینان گفت که در آن موقع ما کاملاً به کنه و ریشه موضوع پی برده بودیم، چیزی که اکنون برای ما روشن تر از روز می نماید و اظهرمن الشمس است اکنون ما می دانیم که یکی از پایه های اساسی انقلاب اسلامی که آن هنگام وقوع آن در حال نزدیک شدن بود، و اصولاً یکی از مبناها برای خمینی، رهبر انقلاب، تنفر از اسرائیل و نفرت از یهودیان بود.(ص109)
در واقع گیزی با هم ردیف ساختن جایگاه اسرائیلی ها و یهودیان در منظر انقلابیون بر آن است که همچون رویه تبلیغاتی مرسوم صهیونیست ها، مخالفت با صهیونیسم و اسرائیل را مخالف با یهود بنامد و از آن به یهودستیزی یاد کند، در حالی که واقعیت قضایا غیر از این بود و حضرت امام در اولین دیدارهای خود با سران یهودی، حساب جامعه یهودی را از صهیونسیت ها جدا کرده بودند.(2) مضافاً کذب ادعای گیزی در حالی آشکار می شود که در حین خروج اسرائیلی ها از ایران به این نکته تصریح می کند که یهودیان ایران مختار به خروج و مهاجرت به اسرائیل بودند و اساساً برنامه خروج شامل حال آنها نمی شد.(ص130) و این در
حالی است که یهودیان همسان با اسرائیلی ها پنداشته می شدند باید همگی از ایران فرار می کردند.
سعی و تلاش مقامات ایران در عدم هر گونه فشار بر روی یهودیان به قدری نمایان بود که خاخام یدیدیا شوفط در خاطرات خود در پی یک ملاقات با مرحوم طالقانی از وی می خواهد که چون عامه مردم فرقی بین اسرائیل و یهودیان نمی گذارند، شما نیز لطفی کنید و این قدر به اسرائیل حمله نکنید تا موجبات فشار به ما فراهم نشود و آیت الله طالقانی نیز پذیرفت و به نقل از شوفط بیان داشت که: «چشم. بسیار خوب من دیگر در خطبه های نماز جمعه نه اسم اسرائیل را می برم، نه اسم صهیونیسم را.»(3)
با این اوصاف ایجاد فضای یهودستیزی با اضافه کردن مخالفین صهیونیسم و اسرائیل به آن و یهودستیز خطاب کردن آنها رویه ای است که پس از آن تشکیل دولت صهیونیسم کراراً از سوی دستگاه های تبلیغاتی صهیونیسم ترویج می شود و طبیعی است که با پیروزی انقلاب اسلامی و مخالفت های جدی حضرت امام(س) با موجودیت نامشروع رژیم صهیونیستی این تبلیغات و سم پراکنی دوچندان شود. آنچه به بهانه های مختلف و به اشکال متنوع از جمله ذکر از کشف اسرار منتشر شده در سال 1942 آمده
است:
یهودیان و هواداران خارجی آنها با اساس اسلام مخالف اند و هدف آنها برپایی حکومت یهودی جهانی است و از آنجا که آنها یک گروه فعال بسیار پر نفوذ هستند، این خطر را احساس می کنم که خدای نکرده، روزی موفق شوند، نیت شوم خود را عملی کنند.(ص109)
گیزی ضمن اشاره به یهودستیز بودن حضرت امام(س) و انقلابیون، در جای جای کتاب با لحن بسیار توهین آمیز حضرت امام(س) را به هامان، وزیر دربار خشایارشا(4) تشبیه می کند و بیم یک اقدام یهودستیزانه دیگر علیه یهودیان ایران را به مخاطب خود منتقل می کند و از عدم همراهی برخی کشورهای غربی با اسرائیل علیه ایران گله می کند و با دلی پر می گوید:
... آه که تا چه حد این جهان ما ظالم است. هنوز چند دهه بیشتر از فاجعه هالوکاست (قتل عام بیش از شش میلیون نفر یهودیان در ایام تسلط نازی ها بر اروپا) دوره نشده ایم که می بینیم حکومت های دموکراتیک و مردم سالار نیز قاطعیت لازم را از خود نشان نمی دهند و منافع اقتصادی را ترجیح می دهند.(ص509)
واقعیت آن است که یهودستیزی با تمام ابعاد و زوایان قابل تأملش هم اکنون جز حربه ای دست صهیونیسم، واقعیت عینی ندارد و طبیعی است که به اشکال مختلف مورد بهره برداری سوء قرار گیرد. ضمن آنکه تبرئه کننده اقدام و رفتار و اعتقادات یهودیان نیز نمی باشد.(5)
پی نوشت ها :
1- شیرین دخت دقیقیان در مقاله ای با عنوان«بررسی یهودستیزی در کشورهای اروپایی و ایران» در تروعا یا «مجموعه یهودیان ایرانی در تاریخ معاصر»، نتیجه ای خلاف آنچه گیزی مطرح کرده است، به دست می دهد که حاکی از وضع خوب یهودیان در ممالک شرقی نسبت به ممالک مسیحی نشین در غرب است.
2- صحیفه امام، ج6، ص164.
3- خاطرات خاخام یدیدیا شوفط(لس آنجلس: بنیاد فرهنگی خاخام یدیدیا شوفط، 2001) ص302- 300.
4- بر اساس محتویات کتاب استر در عهد عتیق، هامان وزیر خشایارشا در پی یک توطئه یهودستیزانه که به وی نسبت می دهند.
5- برای آگاهی کامل از ریشه های یهودستیزی به مقاله «واقعیت یهودستیزی» از همین قلم در مجموعه پژوهه صهیونیت، کتاب دوم، نشر مرکز مطالعات فلسطین، 1381، مراجعه شود.