کنی، فقه و اصول را نزد سید اسدالله اصفهانی، شیخ حسن کاشف الغطاء، شیخ مشکور جَولاوی نجفی، سید ابراهیم قزوینی حائری و شیخ مرتضی انصاری و بیشتر نزد محمد حسن نجفی، صاحب جواهر، فرا گرفت.(2)
کسانی چون موسی شراره عاملی، اسدالله تهرانی، محمد علی خوانساری، محمود لواسانی، محمد باقر اصطهباناتی شیرازی و محمد نبی بن احمد تویسرکانی نزد او درس خواندند و از وی اجازه روایت گرفتند.(3)
ملاعلی کنی در 1262 به ایران بازگشت و در تهران ساکن شد. به تدریج در آنجا ریاست دینی یافت و به عنوان عالمی با نفوذ، مقبول عام و خاص و حتی دربار ناصرالدین شاه شد، چنان که بیشتر مردم ایران مقلد او شدند. بیشتر عالمان آن زمان تهران از تربیت یافتگان او بودند.(4) وی از 1282 تولیت مدرسه مروی را برعهده گرفت.(5) به نوشته اعتمادالسلطنه نفوذ حاج ملاعلی کنی چنان بود که گاهی دعاوی شرعی مربوط به رجال دولت نیز برای داوری به محکمه او ارجاع می شد.
ملاعلی کنی به مسائل سیاسی نیز توجه داشت و با توجه به آنکه به تعبیر عالم معاصرش، جاپلقی مؤلف طرائف المقال، پناه مظلومان بود و بر صاحبان قدرت ( جبابره) سلطه داشت و سخنش نزد سلطان ( یعنی ناصرالدین شاه قاجار) پذیرفته می شد، در مواقع ضروری از برخی مداخلات ابا نداشت. از جمله پس از انعقاد قرارداد رویتر در 1290، در نامه ای به ناصرالدین شاه، با اشاره به مُفاد قرارداد که طبق آن «جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود» بودند و نفی صریح تسلط دولت بر «املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتماً بفروشند.» ( با ذکر یک مثال از حقوق شهروندی در فرانسه) و تأکید بر اینکه حاصل این قرارداد، از بین رفتن اقتدار دولت و ملت و ناتوانی در حفظ سرحدات و عدم امکان مقابله با هجوم دشمنان است و امتیازات و تصرفات این کمپانی در ایران به مراتب بیش از کمپانی هند خواهد بود، به مخالفت با آن پرداخت و ضمن تأکید بر اینکه «اگر علمای اعلام در مسائل دولتیه اختلالی مشاهده فرمایند... لازم است عرض کنند.» خواه پسند خاطر شاه بشود یا نشود و «در مقام اصلاح آن برآید یا نیاید»، از شاه قاطعانه خواست که «اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت» نماید و «به خصوص همین شخصی را که قرار راه آهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته» بر کنار کند. مراد وی در این ماجرا، میرزا حسین خان سپهسالار، صدراعظم وقت بود و سبب عزل او در رشت هنگام بازگشت شاه از سفر اروپا، شد.(6) کنی، همچنین در آن نامه، به میرزا ملکم خان و اقدام او به تأسیس فراموشخانه ( مجلس فراموشی) و مخالفت همه جانبه خود با آن اشاره کرد. برخی نوشته اند که با وجود تقاضاهای مکرر سپهسالار، وی حاضر به ملاقات با او نشد.(7)
کنی در فقه، اصول، رجال، حدیث و تفسیر، تبحر بسیار داشت ( رجوع کنید به اعتماد السلطنه، 1363 ش، همانجا؛ مدرس تبریزی، ج 5، ص 98). وی یکی از چهار عالم بزرگ آن روزگار ایران بود که صاحب جواهر، در پاسخ ایرادی که از محمد شاه قاجار برایش نقل کرده بودند، مقام علمی آنها را تأیید و به اجتهادشان تصریح کرده بود (رجوع کنید به آقا بزرگ طهرانی، 1404، همانجا). او در بزرگداشت عالمان معاصر خود بسیار کوشا بود.(8)
ملاعلی کنی بسیار متمول بود، اما ساده می زیست و در کارهای خیر و دستگیری از ستمدیدگان پیشقدم می شد. مورخان وی را رئوف، سخاوتمند، زاهد و با تقوا وصف کرده و درباره نفوذ کلامش گفته اند که هیچ امر اجتماعی مهمی در ایران بدون تأیید او قابل اجرا نبود. ناصرالدین شاه به ملاقاتش می رفت و او را بسیار گرامی می داشت و از وی پیروی می کرد.(9)
کنی در 1306 درتهران درگذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری به خاک سپرده شد. در تشییع جنازه ی باشکوه او، حتی پیروان ادیان دیگر نیز شرکت داشتند. در شهرهای مختلف برای او مجالس یادبود برپا گردید و اشعار بسیاری در رثایش سرودند.(10)
آثار فقهی او عبارت اند از : 1. ارشاد الاُمَهً، به فارسی، که رساله عملیه اوست. جلد اول آن در 1270 و جلد دوم آن در 1287 چاپ شد.(11)
2. تلخیص المسائل، که خود آن را با نام تحقیق الدلائل شرح کرده است. بخش «القضاء و الشهادات» این کتاب در 1304 به اهتمام فرزندش محمد و نیز در 1317 در تهران با نام کتاب القضاء به چاپ رسیده است.(12)
این کتاب را دقیق تر و استوارتر از جواهر الکلام دانسته است. در کتابهای فقهی معاصر به آرای حاج ملاعلی کنی در این کتاب استناد شده است.(13)
3. حاشیه بر جواهر الکلام (14) از دیگر آثار اوست: رساله هایی در باب اوامر و نواهی، مفاهیم و استصحاب، که آنها را هنگام تحصیل در نجف نگاشت(15)؛ ایضاح المشتبهات فی تفسیر الکلمات المشکله القرآنیه(16) مواعظ حسنه (17) و توضیح المقال، در علم درایه و رجال، که در انتهای آن شرح مختصری از زندگی شصت تن از بزرگان علم رجال آمده است. این کتاب در 1299 و 1302، همراه با رجال ابوعلی حائری ( منتهی المقال)، چاپ شده است. میرزا حسین نوری در چاپ دوم آن شرح حال شصت تن از مشایخ علم رجال را به آن افزوده و حاشیه ای هم بر کتاب نوشته است.(18)
در 1421 نیز توضیح المقال، با تحقیق محمد حسین مولوی، در قم چاپ شد.
شماری از فرزندان و نوادگان کنی در زی علمای دین بودند و برخی از ایشان آثار ارزشمندی نیز تألیف کردند. معروف ترین ایشان، شیخ جواد کنی، فرزند شیخ مهدی لاریجانی بود. (19) وی در شهر ری به دنیا آمد. برای تحصیل به نجف رفت و از درس استادانی چون آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی بهره برد، سپس به ری بازگشت و پس از وفات برادرش، شیخ آقا بزرگ، به تصدی امور دینی پرداخت. شیخ جواد در 1355 در گذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد تألیفات او عبارت اند از: الخصایص العظیمیه، در شرح زندگانی حضرت عبدالعظیم حسنی، که به چاپ رسیده است؛ تذکره ی ری؛ نورالآفاق، که در 1344 چاپ شده است؛ التحفه العظیمیه؛ و الاخبار العظیمیه.(20)
پی نوشت ها :
1- حاج ملاعلی کنی، ص 302؛ کشمیری، ج2، ص 23، پانویس، آقا بزرگ طهرانی، 1404؛ قسم 4، ص 1504 - 1505.
2- حرزالدین، ج 2، ص 113؛ امین ج 2، ص 204؛ آقا بزرگ طهرانی، 1404، همانجا.
3- آقا بزرگ طهرانی، 1403، ج 4، ص 204؛ همو، 1404، قسم 1، ص 133، قسم 2، ص 495، 508؛ حبیب آبادی، ج 3، ص 699؛ حسینی، ج 2، ص 787.
4- حاج ملاعلی کنی، ص 303؛ اعتماد السلطنه، 1363 ش، ص 187؛ آقا بزرگ طهرانی، 1404، قسم 4، ص 1505؛ موسوی اصفهانی، ج 1، ص 101.
5- رجوع کنید به اعتماد السلطنه، 1350ش، ص 133؛ انصاری، ص 398.
6- برای متن نامه رجوع کنید به تیموری، ص 123- 126؛ برای متن امتیاز نامه رویتر رجوع کنید به همان، ص 108- 112؛ برای نامه گلایه آمیز سپهسالار از اعتراض علما رجوع کنید به همان، ص 43- 46.
7- رجوع کنید به ناظم الاسلام کرمانی، بخش 1، مقدمه، ص 135.
8- رجوع کنید به امین، ج 7، ص 470؛ آقا بزرگ طهرانی، 1404، قسم 1، ص 332- 333؛ شریف رازی، اختران فروزان ری و طهران، ص 127- 128، 220، 410- 412.
9- رجوع کنید به اعتماد السلطنه، 1363 ش، همانجا، جاپلقی بروجردی، ج 2، ص 375؛ حرزالدین، ج 2، ص 112؛ آقا بزرگ طهرانی، 1404، قسم 4، ص 1505- 1506؛ بنیامین، ص 441- 442.
10- رجوع کنید به اعتماد السلطنه، 1350 ش، ص 595- 596؛ آقا بزرگ طهرانی، 1404، قسم 4، ص 1506.
11- آقا بزرگ طهرانی، 1403، ج 11، ص 57، 216.
12- همان، ج 3، ص 482- 483، ج 4، ص 427، ج 17، ص 142؛ مشار ج 4، ستون 355؛ آقا بزرگ طهرانی، 1403، ج 3، ص 483.
13-برای نمونه رجوع کنید به موسوی بجنوردی، ج3، ص127؛ روحانی، ج 25، ص 308؛ حسینی حائری، ص159، 163-164-197.
14- آقا بزرگ طهرانی، 1403، ج 6، ص 58.
15- جاپلقی بروجردی، همانجا.
16- موسوعه طبقات الفقهاء، ج 14، قسم 1، ص 433.
17- آقا بزرگ طهرانی، 1403، ج 23، ص 226.
18- همان، ج 4، ص 413، 498- 499؛ همو، 1337 ش، ستون 100- 101؛ مشار، همانجا.
19- از عالمان بنام شهر ری و داماد حاج ملا علی کنی رجوع کنید به اعتماد السلطنه، 1363 ش، ص 236؛ آقا بزرگ طهرانی، 1403، ج 4، ص 297.
20- آقا بزرگ طهرانی، 1403، ج 7، ص 169؛ همو، 1404، قسم 1، ص 344؛ شریف رازی، اختران فروزان ری و طهران، ص 79- 80، 202.