«تفاوت»، «دیگری» و« اقلیت» در ادبیات داستانی کودک و نوجوان

بررسی نحوه ی حضور شخصیت های « متفاوت» در آثار ادبی کودک و نوجوان( شامل اقلیت های قومی،‌ نژادی، سیاسی، معلولان، بیماران یا افراد به لحاظ جسمانی و ظاهری متفاوت، کودکان کار، کودکان جنگ و کودکان فقیر) دغدغه
يکشنبه، 13 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
«تفاوت»، «دیگری» و« اقلیت» در ادبیات داستانی کودک و نوجوان
«تفاوت»، «دیگری» و« اقلیت» در ادبیات داستانی کودک و نوجوان(1)

نویسنده:




 

نویسندگان:حسین شیخ رضایی، مریم محمدخانی، ساناز توسلی،‌آذر نشاط روح، لیلا لامعی رامندی، فرشته اسکندری نژاد، شادی خوشکار، زهرا شیرازی

1- مقدمه

بررسی نحوه ی حضور شخصیت های « متفاوت» در آثار ادبی کودک و نوجوان( شامل اقلیت های قومی،‌ نژادی، سیاسی، معلولان، بیماران یا افراد به لحاظ جسمانی و ظاهری متفاوت، کودکان کار، کودکان جنگ و کودکان فقیر) دغدغه ی اصلی این پژوهش بوده است. اینکه چرا چنین موضوعی را برای پژوهش برگزیده ایم، عوامل متعددی داشته است، اما شاید مهم تر از همه توجه و التفات به این نکته بوده که جامعه ی متکثّر،‌ سالم و دموکراتیک نیازمند آن است تا اقلیت ها و شهروندان متفاوت خود را (در هر معنایی)، همچون شهروندان «عادی»، «نرمال» و«در اکثریت» بپذیرد و برای آنان همان حقوقی را در نظر گیرد که برای دیگران. دیرگاهی است که متفکران اجتماعی و سیاسی، ملاک مردم سالاری را رعایت حقوق اقلیت ها دانسته اند، و نه صرفاً ‌رعایت انصاف درباره ی اکثریت. ما در این پژوهش خواسته ایم چگونگی حضور افراد و شخصیت های «متفاوت» را در مجموعه ای از آثار برگزیده ی ادبی کودک بررسی کنیم و ببینیم این ادبیات تا چه حد توانسته است دیدی مثبت و پذیرا به خوانندگان خود درباره ی «دیگرانی» که شاید با آن ها متفاوت باشند، بدهد.

2- تعاریف

پیش از پرداختن به چگونگی حضور شخصیت های« متفاوت» در ادبیات کودک و نوجوان، ارایه ی تعریف مقولاتی مانند اقلیت، دیگری و متفاوت، ولو آنکه چنین تعاریفی کلّی، عام و غیرتخصصی باشند، ضروری است. در ادبیات جامعه شناسی، « اقلیت» گروهی اجتماعی است که اکثریت مسلط در کل جامعه را تشکیل نمی دهد. اقلیت اجتماعی، ضرورتاً به لحاظ کمّی در اقلیت نیست و ممکن است شامل هر گروهی شود که به لحاظ موقعیت اجتماعی، تحصیلات، شغل، ثروت و قدرت سیاسی، فرودست و در معرض سوءاستفاده یا تبعیض باشد. اقلیت ها عموماً با انواع گوناگونی از تبعیض مواجه اند. تبعیض، در تعریفی عام، هرگونه رفتاری است که هدف آن سلب فرصت های برابر از گروه ها و افراد خاصی در جامعه باشد. اعمال تبعیض در مورد اقلیت ها، عموماً آنان را از دستیابی به موقعیت ها، ارزش ها و فرصت های اجتماعی موجود، بازمی دارد. تبعیض،‌ عملکرد اکثریت مسلط جامعه است در قبال اقلیتی متفاوت که آنان را از مزایا و حقوق فردی و گروهیِ قانونی، طبیعی یا مدنی محروم می کند. تبعیض، رفتاری است غیراخلاقی و غیردموکراتیک(2).
«دیگری»، در تعریفی عام هر کس یا چیزی است که از «خود»/«من»/«ما» به حساب نیاید. بسته به آنکه در زمینه ها و بسترهای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، « خود»، «ما » چگونه تعریف شود،« دیگری» نیز متناسب با آن تغییر خواهد کرد. در نخستین لایه، دیگری، هر فرد، موجود و مجموعه ای غیر از خود من( غیر از بدن من) است. در این تعریف، حتی نزدیک ترین افراد خانواده و دوستان نیز دیگری محسوب می شوند. در سطحی گسترده تر،« ما» می تواند دلالت بر هر مجموعه و دسته ای از افراد داشته باشد که با زنجیره ای از علایق، مشترکات و زمینه های یکسان به یکدیگر پیوسته اند(3). در این تعریف، گاه شهروندان یک شهر، تشکیل «مایی» جمعی می دهند، گاه پیروان دینی خاص،‌«مایی» ویژه پدید می آورند و گاه طرفداران هنرپیشه ای جنجالی، هویت جمعی مشترکی برای خود تعریف می کنند. تعریف«ما»، عموماً همراه با تعیین ملاک ها و شاخصه هایی برای تمایز «دیگری» است و این ملاک ها در بسیاری از موارد اسبابی است برای نفی هویت و دستِ کم انگاشتن دیگری یا اعمال تبعیض علیه او و محروم کردنش از حقوق و فرصت های مشروع. پذیرش دیگران آن گونه که هستند، مادام که قانونی را نقض نکرده اند، از ویژگی های جامعه ای سالم و تکثرگرا است. هرجا که تمایز«ما» از «دیگری» سبب شکل گیری تبعیضی شود، باید به مقابله با آن برخاست.
«تفاوت» نیز اصطلاحی عام است برای زیر یک چتر آوردن آنچه پیشتر گفته شد. تفاوت فردی، جمعی، فرهنگی و فکری شامل هرگونه نایکسانی و اختلاف در لایه ها و ابعاد گوناگون است. «تفاوت» گاه فیزیکی و گاه غیرفیزیکی است. در شاخه ی فیزیکی، پدیده هایی مانند معلولیت،‌ بیماری و تفاوت جسمانی و ظاهری نمونه هایی از تفاوت اند. ممکن است شخص متفاوت، به دلیل تفاوت خود، از سوی اطرافیان مورد تبعیض قرار گیرد و با محرومیت هایی مواجه شود. در شاخه ی غیرفیزیکی، به پدیده هایی اجتماعی مانند اختلاف طبقاتی و فقر، کودکان کار، جنگ و مهاجرت بر می خوریم. البته گاه نیز علت ایجاد تفاوت، عضویت در گروه های اقلیت فرهنگی، سیاسی، قومی و نژادی است(4). تا آنجا که به پژوهش حاضر مربوط است، هرگاه «تفاوت» سبب شکل گیری تبعیضی شود، باید در ابعاد آن دقت و وارسی کرد. برای داشتن جامعه ای تکثرگرا و متنوع باید شهروندان را به پذیرش افراد و نظام های متفاوت، مادام که قانونی را نقض نکرده اند، ترغیب کرد. می توان نسل آینده را متوجه اقلیت ها، دیگران و افراد متفاوت کرد و به آنان اهمیت توجه و حفظ کرامت « دیگران»‌را آموزش داد.

3- هدف و روش تحقیق

هدف اصلی این پژوهش این است که حضور و نحوه ی بازنمایی اقلیت ها، دیگران و شخصیت های متفاوت را در پیکره ای از آثار داستانی کودک و نوجوان، که از سوی کارشناسان این زمینه به عنوان آثار شاخص تشخیص داده شده اند، بررسی کند. ادبیات کودک و نوجوان از آن رو مهم است که همواره جنبه ای تعلیمی و آموزشی، خواه مستقیم و خواه غیرمستقیم، داشته است. خواننده ی این ادبیات، از نحوه ی برخورد با دیگران و اقلیت ها در داستان، می آموزد که رفتارهای بعدی خود را چگونه تنظیم کند. از نسلی که در ادبیات دوران کودکی اش، نشان و اثری از رواداری نبوده است، نمی توان انتظار رواداری داشت. نکته ی دیگر آن است که با شناسایی آن دسته از آثار ادبی ای که در آن ها برخوردی انسانی و عادلانه با اقلیت ها و دیگران صورت گرفته است، می توان از این آثار برای ترویج و ایجاد پرسش در ذهن خوانندگان در جهت حسّاس کردن آن ها به این مسئله استفاده کرد. سرانجام آنکه چنین بررسی ای به ما اجازه خواهد داد تا بدانیم کدام نویسندگان به موضوع « تفاوت»پرداخته اند و کدام دسته از تفاوت ها بیشتر در آثار ادبی انعکاس یافته است. دستاورد این پژوهش، محک و میزان خوبی خواهد بود برای جلب توجه سایر نویسندگان به این مسئله و شناسایی آن دسته از تفاوت ها و اقلیت هایی که کمتر در ادبیات انعکاس یافته اند.
برای رسیدن به تصویری نسبتاً جامع از نحوه ی انعکاس« تفاوت» در ادبیات کودک و نوجوان، جامعه ی آماری ما متشکل از موارد زیر بوده است. فهرست صد کتاب برتر خانه ی ترجمه(5) که با انتخاب صد کتاب برگزیده از میان آثار برتر ادبیات کودک فارسی، قصد معرفی آن ها را به ناشران و مترجمان غیر فارسی زبان داشته است. دوم، کتاب های ویژه و خوب در فهرست شورای کتاب کودک بین سال های هشتاد تا هشتاد و هفت؛ و سوم فهرست کتاب های مربوط به کودکان کار و کودکان با نیازهای ویژه که در شورای کتاب کودک تهیه شده اند. تمامی آثار موجود در این فهرست ها به تأیید کارشناسان و بررسی کنندگان متخصص ادبیات کودک رسیده و از این جهت در ارزش ادبی و هنری آنان توافق وجود داشته است. البته ذکر این نکته لازم است که بدون شک کتاب های دیگری را نیز می توان یافت که در آن ها به موضوع« تفاوت» اشاره ای شده است. اما ما در این پژوهش جهت حفظ نظام مندی کار، خود را صرفاً به فهرست های بالا محدود کرده ایم.
روش کار آن بوده است که ابتدا کتاب ها توسط اعضای گروه پژوهش خوانده شده اند و آنگاه آثاری که در آن ها تفاوت، اقلیت یا دیگری به نحوی از انحا طرح شده، یا مواردی که تمایز و تفاوت باعث ایجاد تبعیض در داستان بوده است، انتخاب شده اند. آنگاه داستان های انتخابی در گروه های مختلفی،‌ بر مبنای نوع تفاوت طرح شده در آن ها، تقسیم بندی شده اند و سپس تلاش شده تا نتایجی عام و فراگیر درباره ی نحوه ی انعکاس تفاوت در هرکدام از دسته ها گرفته شود. در ادامه به بررسی هفت گروه اصلی ای که تفاوت در قالب آن ها طبقه بندی شده است، می پردازیم. ما در هر بخش، برای رعایت اختصار، تنها به آثاری که «تفاوت» موردنظر در آن ها شاخص و موضوع اصلی بوده است، اشاره می کنیم. این نکته نیز بدیهی است که در بسیاری از این آثار، علاوه بر « تفاوت»اصلی،‌« تفاوت های» دیگری نیز در داستان به شکل فرعی مورد اشاره بوده اند که ما به دلیل رعایت اختصار از آن ها صرف نظر کرده ایم.

4- تفاوت جسمانی و ظاهری

از مواردی که می توان موضوع« تفاوت» و برخوردهای مختلف با آن را در ادبیات کودک پی گرفت، توجه به موضوع« تفاوت جسمانی و ظاهری» است. منظور از تفاوت جسمانی و ظاهری، هر نوع تمایز و اختلافی است که شخصیت یا کاراکتر داستانی را به لحاظ ظاهری و جسمی از سایر گروه همسالان و اطرافیان خود متمایز می کند. این تمایز می تواند گاه در پیوند با ناتوانی های جسمی/ روانی و گاه در پیوند با توانایی های خارق العاده ی جسمی- روانی باشد. در این بخش، نمونه هایی از تفاوت جسمانی و ظاهری را در جامعه ی آماری پژوهش بررسی خواهیم کرد و می کوشیم انواع مختلف تفاوت جسمانی و ظاهری را رده بندی کنیم.
شخصیت داستانیِ‌ به لحاظ جسمانی و ظاهری متفاوت، می تواند هم به شکل شخصیت انسانی و هم به شکل شخصیت غیرانسانی( اعم از حیوان، شیء و...)نمود پیدا کند. «گمشده ی لب دریا»(6) اثر غلامحسین ساعدی از آثاری است که در آن با شخصیت انسانی متفاوتی رو به روییم. داستان درباره ی یکی از مناطق ساحلی جنوب کشور است که اهالی آن، هنگام کار در کنار دریا متوجه پسربچه ی کوچکی می شوند که در ساحل مشغول راه رفتن است. پسر،‌ صورت و حرکاتی مانند آدم بزرگ ها دارد و هرکدام از چشمانش به رنگی متفاوت است. در این داستان، واکنش اهالی روستا به پسربچه، آمیزه ای از ترس و اعتقادات و افکار خرافی است. چشمان رنگ به رنگ کودک، اهالی را به این فکر می اندازد که نکند او از دریا آمده باشد و با خود بدیمنی و بلا بیاورد. علت ایجاد تفاوت در این داستان، تمایز جسمانی و اختلاف ظاهری با سایر افراد روستا است. واکنش اهالی نیز بدبینی و عدم پذیرش کودک است. داستان به تصویر کشنده ی محیطی بسته با اعتقادات و باورهای شبه خرافی و جادویی است که در آن فرد غریبه، به ویژه اگر متفاوت نیز باشد، به راحتی از سوی مردم به رسمیت شناخته نمی شود.
«ماه پیشانی»(7)اثر ناصر یوسفی نمونه ی دیگری از داستان هایی است که در آن شخصیتی انسانی با گروه همسالان و اطرافیان خود به لحاظ ظاهری متفاوت است. داستان که در واقع بازنویسی افسانه ی معروف« ماه پیشانی»است، حکایت دختر مهربانی است که از سوی نامادری خود مورد ظلم و تبعیض است و با ورود به جهان زیرزمینی، که شاید جهان تخیل او باشد، و با نشان دادن مهربانی و دلسوزی به پیرزنی در اعماق زمین، از این مزیت بهره مند می شود که ظاهری متفاوت و زیبا داشته باشد. «ماه پیشانی» از آن جهت در بررسی ما اهمیت می یابد که نشانه ی حضور و انعکاس تفاوت جسمانی و ظاهری در افسانه های مردمی و ادبیات عامیانه ی فارسی است. در این داستان، بدن نشانه و آینه ای است از روحیات و درون افراد. آن کس که از قلبی سلیم و مهربان برخوردار است، بدنی زیبا و متمایز هم دارد و آن کس که قلبی بدخواه و نامهربان دارد، بدنی زشت پیدا می کند. در اینجا شخصیت اصلی، ابتدا مورد سوءاستفاده و تبعیض است و تفاوت جسمانی در واقع پاداشی است که در مقابل این وضعیت دریافت می کند. او در پایان داستان گرچه می تواند رفتار بد مادرخوانده و خواهر ناتنی خود را جبران کند، اما از نیروی جادویی خود استفاده ی مثبت می کند و لکه ی چهره ی شخصیت بد داستان را از میان می برد. گرچه در این داستان، ظاهر متفاوت، دلیل اصلی تبعیض علیه ماه پیشانی نیست، اما تفاوت ظاهری در حکم قدرتی جادویی تصویر شده است. تفاوت ظاهری، خواه در واقع و خواه در تخیل کودک، موجب برتری او بر اطرافیانش است.
دو داستان بالا هر دو در این نکته شریک اند که به موضوع تفاوت جسمانی و ظاهری در قالب داستان هایی فانتزی و خیالی می پردازند. اما شخصیت های انسانی با ظاهری متمایز، محدود به داستان های تخیلی نیستند و در بسیاری از داستان های واقع گرا نیز انعکاس یافته اند. «ستاره ای به نام غول»(8) اثر محمدرضا یوسفی از جمله آثار واقع گرایی است که در آن تفاوت جسمانی موضوع اصلی است. رضا، مرد جوانی است که به دلیل اندام بسیار درشتش به «رضا غول» معروف است. خیری، رضا را که به نوعی دچار عقب ماندگی ذهنی است، از روستا به شهر آورده و با استفاده از او معرکه گیری می کند. در «ستاره ای به نام غول» تفاوت ظاهری و جسمانی که همراه با عقب ماندگی ذهنی است، باعث ایجاد تبعیض هایی علیه شخصیت می شود. این تبعیض ها هم شامل موارد فیزیکی است، مانند کار شدید بدنی و آزارهای جسمانی، و هم شامل تبعیض های اجتماعی است مانند برخورد غیرانسانی، عدم پذیرش از سوی اهالی، دوری از خانواده و تمسخر توسط دیگران. نکته ی جالب در داستان این است که رضا غول پیش از آمدن به شهر، در روستای خود مورد احترام اهالی بوده و حتی نام «رستم خان» را داشته است. در واقع، مهاجرت به حاشیه ی شهر و وارد شدن در مناسبات شهری است که سبب می شود بدن متفاوت رضا، ابزار سوءاستفاده قرار گیرد. داستان، موضوع تفاوت جسمانی را به موضوع فقر و زندگی های حاشیه ای در کنار شهرهای بزرگ پیوند می زند. در نهایت، تفاوت جسمانی جنبه ی منفی خود را از دست می دهد و اهالی محل قادر به برقراری ارتباطی انسانی با رضا می شوند.
اکنون به بررسی آن دسته از آثاری می پردازیم که در آن ها تمایز و تفاوت جسمانی و ظاهری، نه درباره ی شخصیت های انسانی، بلکه درباره ی شخصیت های غیرانسانی مطرح می شوند. « آهوی گردن دراز»(9) اثر جمشید سپاهی از جمله ی چنین آثاری است. در این داستان بچه آهویی گردن دراز، به دلیل تفاوت ظاهری و جسمانی، از گروه سایر آهوان طرد می شود. اما هنگام کم آبی، آهوها یاد آهوی گردن دراز می افتند و از او می خواهند تا با گردن دراز خود یکی از ابرهای آسمان را متوقف کند. داستان از جمله آثاری است که در آن ها نیرویی خارق العاده یا نامتعارف به موجود دارای بدن متفاوت نسبت داده می شود. در ضمن، این اندیشه هم طرح می شود که هرکس بنا بر ویژگی های بدنی خود، قادر به انجام کارهایی است که ممکن است دیگران قادر به انجام آن نباشند. هر کس با بدن خود، روزی به درد کاری خواهد خورد. آهوی گردن دراز به دلیل ظاهر خود مورد تبعیض اجتماعی و گروهی است و از سوی گروه پذیرفته نمی شود، اما کمک به گروه سبب پذیرش او می شود.
«آغوشت را باز کن»(10) اثر عذرا جوزدانی نیز به موضوع تفاوت جسمانی در میان شخصیت های غیرانسانی می پردازد. داستان درباره ی میمونی است متفاوت از سایر میمون ها که دم ندارد و از این شاخه به آن شاخه پریدن یا از جیغ کشیدن خوشش نمی آید. «آغوشت را باز کن» از معدود داستان هایی است که تفاوت ظاهری و جسمانی را به راحتی به رسمیت می شناسد و حتی به شخصیت خود این امکان را می دهد تا بدن و جسمش را آن گونه تغییر دهد که دوست دارد. میمون از سایر همنوعان خود متمایز است. علاوه بر این، از رفتار و حرکات آن ها نیز خوشش نمی آید. او می خواهد کاملاً متفاوت باشد و به فعالیت موردعلاقه اش، تماشای آسمان، بپردازد. داستان به راحتی به این فانتزی اجازه ی تحقق می دهد و میمون به گل بدل می شود. در داستان، تمایز جسمانی منشاء تبعیض نیست و تغییر چشمگیر بدن میمون، هیچ مشکلی برای او و دیگران ایجاد نمی کند.
سرانجام برای آخرین نمونه « برگ زرد پاییزی»(11) اثر حسن تهرانی را بررسی می کنیم که از جهاتی در نقطه ی مقابل داستان پیشین قرار می گیرد. در این داستان شخصیت متفاوت، برگ زردی است که می خواهد برخلاف تمام برگ های دیگر به هنگام پاییز به درخت بچسبد و هرگز از آن جدا نشود. داستان گرچه در وهله ی اول به موضوع مرگ و زنده شدن دوباره می پردازد و تلاش دارد تا به نحوی فلسفه ی مردن و دوباره زنده شدن را بیان کند، اما در خلال این کار، مخالفت فراوانی با تمایز ظاهری برگ ابراز می کند. برگ تاوان تفاوت و تمایز خود را با قرار گرفتن تحت فشار شدید از جانب سایر عناصر طبیعت می پردازد و سرانجام در انتهای داستان تسلیم می شود. یکی از سرسختانه ترین مخالفت ها با تفاوت های فردی، در این داستان به چشم می خورد.
با ملاحظه ی این آثار و تعداد آن ها می توان نتیجه گرفت که موضوع تفاوت جسمانی و ظاهری هنوز چندان در ادبیات کودک فارسی به موضوعی متداول و شایع بدل نشده است. به ویژه در آثار واقع گرای داستانی، هنوز« تفاوت جسمانی» موضوعی« طبیعی»، «عادی» و «ملموس» تصویر نمی شود. در جامعه ی آماری ما نمونه ای که در آن فردی «نرمال» و «عادی» که از هوش و قابلیت های ذهنی متعارفی برخوردار است و در عین حال بدن متفاوتی نیز دارد، به چشم نمی خورد. همچنین نمونه ای که در آن فرد به لحاظ جسمانی متفاوت به راحتی و بدون تبعیض پذیرفته شود، وجود ندارد. گویی هنوز بدن متفاوت تنها محدود به عقب ماندگان ذهنی، فرودستان جامعه، غریبه ها و مطرودان است.

5- معلولیت و بیماری

معلولیت و بیماری یکی دیگر از علل ایجاد تفاوت است. معلولیت، ناتوانی یا کم توانی در انجام تمام یا قسمتی از فعالیت های «عادی»زندگی فردی و اجتماعی، به علت وجود نقصی مادرزاد یا اکتسابی در قوای جسمانی یا روانی است. این ناتوانی گاه در زندگی فردی و اجتماعی موجب تبعیض هایی می شود. معلولیت ممکن است فیزیکی، ذهنی، شناختی، احساسی، مربوط به رشد یا ترکیبی از این موارد باشد. نکته ی مهم در باب معلولیت آن است که معلولیت همواره تابعی است از دو عامل، بدن یا روان فرد معلول و محیط اجتماعی و فیزیکی دربردارنده ی فرد. ممکن است فردی با سطح معینی از توانایی ها در محیطی مناسب سازی شده معلول به حساب نیاید و در محیطی نامناسب معلول محسوب شود. در مورد بیماری نیز گرچه تعریف این مفهوم، خود از مباحث چالش برانگیز مباحث نظری مربوط به پزشکی است، اما به شکلی عام می توان بیماری را هر شرایطی دانست که منجر به درد، اختلال عملکرد، اضطراب، مشکلات اجتماعی، و یا مرگ برای فرد یا سایر افراد در تماس با او شود.
در داستان «شب بخیر فرمانده»(12) اثر احمد اکبرپور، با کودکی مواجه ایم که در جنگ پای خود را از دست داده و از پای مصنوعی استفاده می کند. مادر او در جنگ کشته شده و او قصد دارد در قالب بازی، انتقام مرگ مادر را از فرمانده ی دشمن بگیرد. کودک با سربازان خیالی خود به دشمن حمله می کند و زمانی که در خیال خود به فرمانده ی دشمن نزدیک می شود، درمی یابد که او نیز کودکی معلول است که مادر خود را از دست داده و درصدد انتقام گیری است. در این داستان، معلولیت کودک عامل تبعیض علیه او نیست. کودک با ازدواج مجدد پدر موافقت می کند و توانایی پذیرش مادر جدید را می یابد. همه ی این تغییرات مثبت از خلال توسل به تخیل و بازی، برای کنار آمدن با معلولیت، ناشی شده اند.
« دختر، پرنده و چشم هایش»(13) نوشته ی جمال الدین اکرمی از دیگر کتاب هایی است که به معلولیت جسمانی، نابینایی، می پردازد. قهرمان داستان دختری نابینا است که در روستا زندگی می کند. حواس دیگر او به قدری قوی اند که دنیای اطرافش را بهتر از افراد بینا درک می کند. «دختر، پرنده و چشم هایش» در پی طرح این نکته است که اگرچه فرد معلول، در اینجا نابینا، از پاره ای حواس محروم است، اما سایر حواس او به خوبی و گاه بهتر از دیگران کار می کنند و این مشکلی در زندگی روزمره ی او به وجود نمی آورد.
«نارنج و ترنج»(14) اثر فرشته مولوی نیز به معلولیت نابینایی می پردازد. شخصیت اصلی داستان، دختری نابینا است که از شرایط خود ناراضی است. توسل مادر دختر به قصه گویی، در برطرف کردن ترس و وحشت او مؤثر است. سه نکته در «نارنج و ترنج» اهمیت دارند.
یکی آنکه داستان، بسیاری از جزئیات مانند سن دختر یا دلیل نابینایی را ناگفته می گذارد و از این راه طیف وسیع تری از نابینایان و شرایط آنان را شامل می شود. نکته ی دوم استفاده از خیال و ادبیات برای جبران ناکامی های ناشی از معلولیت است. سرانجام آنکه داستان از جمله مواردی است که به معلولیت عارضی و نه مادرزاد اشاره دارد.
«دختری ساکت با پرنده های شلوغ»(15) نوشته ی احمد اکبرپور از دیگر آثاری است که قهرمان آن از معلولیت رنج می برد. گلنساء از کودکی توانایی سخن گفتن نداشته است. دوستان او مشتاق اند که گلنساء بتواند آنان را به نام بخواند، اما گلنساء که پرندگان را بسیار دوست دارد، تنها با زبان اشاره با دیگران ارتباط برقرار می کند. در این داستان، شخصیت اصلی معلول از مشکل برقراری ارتباط با دیگران رنج می برد، اما در ارتباط برقرار کردن با طبیعت، و به خصوص پرندگان، بسیار توانا است. داستان، گویی در پی طرح این نکته است که برقراری ارتباط لزوماً کلامی نیست و گرچه گلنساء از توانایی خارق العاده ای برخوردار نیست، ‌اما می تواند به راحتی به طبیعت نزدیک شود و با موجودات آن رابطه ای حسّی داشته باشد.
جدا از معلولیت، گاه بیماری شخصیت داستان باعث ایجاد تفاوت می شود. این بیماری گاه جسمانی است، مانند سندرم داون و سرطان و گاه روانی. یکی از داستان هایی که در آن،‌ بیماری موجب بروز تفاوت می شود،« دیوار»(16) اثر جبار شافعی زاده است. داستان درباره ی پسری است که به دلیل مشکلات حرکتی و روانی در اتاقی نگه داشته می شود. گرچه در «دیوار» اشاره ی مستقیمی به نوع بیماری شخصیت نمی شود، اما از مجموع قراین می توان آن را نوعی معلولیت حرکتی یا روانی در نظر گرفت. داستان به درون ذهن شخصیت وارد نمی شود و ما چیزی از نگاه او به جهان نمی دانیم. توسل به هنر برای کنار آمدن با بیماری و درمان آن، درونمایه ی اصلی «دیوار» است.
«سبزه ای در درون من»(17) نوشته ی رایکا بامداد، داستان کودکانی است که به سرطان مبتلایند. این کودکان در محیط بسته و دور از دیگران، ظاهراً در آسایشگاه یا بیمارستان، زندگی می کنند. آنان در تخیل خود بیماری را همچون درختی در حال رشد در درون شان تصور می کنند و به صحبت و بازی در مورد بیماری می پردازند. وجه مشخصه ی داستان، برخورد گروهی کودکان با بیماری در قالب فانتزی و خیال پردازی است. داستان از معدود آثاری است که به محیط و گروه کودکان بیمار می پردازد. کودکانی که گرچه عمدتاً از دنیای پیرامون خود جدا شده اند، اما با توسل به خیال پردازی و فعالیت گروهی، اوضاع را برای خود قابل تحمل تر می سازند.
« بچه ی ما میومیو می کرد» از کتاب« کوپه ی 11»(18)نوشته ی هدا حدادی، داستان دیگری است که در آن به بیماری و تبعیض های ناشی از آن پرداخته شده است. داستان از زبان فرزند اول خانواده روایت می شود که در انتظار تولد کودکی دیگر است. اما بعد از مدتی مشخص می شود که کودک تازه متولد شده مبتلا به سندرم داون است. قهرمان داستان از داشتن برادری با این وضعیت غمگین است. کودک بیمار پس از مدتی می میرد، اما خانواده دلتنگش می شود و اثر انگشت او روی دیوار را پاک نمی کنند. داستان درباره ی شخصیتی است که بیماری مادرزاد دارد و بیماری اش از سوی افراد خانواده پذیرفته نمی شود. در « بچه ی ما میومیو می کرد»، از توسل به خیال پردازی یا هنر برای تسهیل شرایط کودک بیمار، اثری به چشم نمی خورد.
جدا از بیماری های جسمانی، در برخی از کتاب های بررسی شده با شخصیت هایی روبه رو می شویم که مبتلا به بیماری های روانی اند. «قلعه ی طلسم شده»(19) نمونه ای از این داستان ها است. این کتاب، داستان پسری جنوبی به نام عبدو در جزیره ی هرمز است که مبتلا به نوعی اختلال روانی است و طبق باور رایج باید مراسم زار در موردش اجرا شود. عبدو با خواندن کتابی درباره ی جنگ ایران و پرتقال، خواب هایی آشفته می بیند. در انتهای داستانی که عبدو می خواند، پرتقالی ها شکست می خورند و امیدی در دل عبدو پدید می آید. این موضوع موجب پیوستن دوباره ی او به جمع همسالانش می شود. این کتاب از معدود، و شاید تنها، اثری باشد که در آن بیماری روانی موضوع اصلی داستان است. در داستان، اشاراتی به راه های سنتی برای مداوای این بیماری، مانند مراسم زار، به چشم می خورد. در محیط سنتی داستان، افسردگی شخصیت که ناشی از اسیرشدن پدر او است، از سوی خانواده و اطرافیانش به درستی تشخیص داده نمی شود و این بیماری به زار تعبیر می شود. در این داستان نیز بار دیگر، توسل به ادبیات و همذات پنداری با قهرمانان داستانی، سبب مداوای عبدو می شود.
آنچه این نمونه ها به ما نشان می دهند، این است که اولاً هنوز کتاب هایی که با موضوع خاص بیماری و معلولیت نگاشته شده باشند، نادر یا معدودند. در مجموعه ی ما، کتابی که اطلاعاتی درست و کاربردی درباره ی بیماری یا معلولیت خاصی به خواننده بدهد و در ضمن جذابیت داستانی نیز داشته باشد، به چشم نمی خورد. نکته ی دوم اینکه طیف وسیعی از بیماری ها، به ویژه بیماری های روانی، کاملاً برای نویسندگان و خوانندگان غریبه مانده اند. از میان معلولیت ها، نابینایی بیشترین تعداد آثار را به خود اختصاص داده است و معلولیت های شایعی مانند معلولیت های حرکتی، شنوایی، کم بینایی و... مغفول بوده اند. نکته ی سوم اینکه هنوز در بسیاری از آثار این باور وجود دارد که گویا فرد معلول حتماً باید دارای توان ها و ظرفیت هایی ویژه و گاه خارق العاده باشد. گویا بنا به پیش فرض این آثار، مقتضای عدالت در طبیعت این است که اگر فردی در حوزه ی خاصی ضعیف است، در حوزه ای دیگر از سایرین قوی تر باشد. شک نیست که بسیاری از معلولان از توانایی های بسط یافته تری در سایر حواس سالم خود برخوردارند، اما نکته این است که برای پذیرش معلولیت در جامعه سایر افراد باید یاد بگیرند تا امکانات و شرایط را برای فرد معلول فراهم کنند. توسل بیش از حد به توانایی های خارق العاده ی معلولان، توهمی بیش نیست. نکته ی دیگر اینکه در داستان های واقع گرا، نشانی از مشکلات واقعی و ملموس بیماران و معلولان و برخوردهای نادرست اجتماع با آنان به چشم نمی خورد. این نکته حتی در تصاویر این کتاب ها نیز خود را نشان می دهد. تصاویر افراد معلول در کتاب های بررسی شده هیچ نشانی از نوع معلولیت و شرایط خاص آنان ندارد. نکته ی بعد اینکه مهم ترین ابزار معرفی شده در داستان های موردبررسی برای تسهیل شرایط معلولان و بیماران، توسل به خیال، هنر و ادبیات بوده است. این گرچه شیوه ای درست و شناخته شده است، اما به معنای انحصاری بودن آن نیست. انواع روش های دیگر مانند بحث گروهی، درمان جمعی و یا تبادل اطلاعات در محیط هایی با افرادی که از مشکل مشابهی رنج می برند، می تواند مورد استفاده قرار گیرد. سرانجام، مهم تر از همه اینکه در آثار بررسی شده هیچ اطلاعات و دانشی به افرادی که با معلولان سروکار دارند داده نمی شود، تا آنان چگونه رفتارهای خود را با افراد معلول مناسب سازی کنند. به عبارت دیگر، در کتاب های بررسی شده جامعه نقشی در مداوا یا تسهیل شرایط معلولان ندارد و این وظیفه را برای خود قایل نیست که بخشی از مسئولیت معلولیت را به عهده گیرد. در مجموع، داستان ها بیشتر نگاه و رویکردی احساساتی و شاعرانه، و نه واقع گرایانه، به پدیده ی معلولیت و بیماری داشته اند.

6- جنگ و مهاجرت

از دیگر علل ایجاد تفاوت، جنگ و مهاجرت است. جنگ هم خود می تواند مستقیماً بر کودکان تأثیر گذارد و هم ممکن است به شکلی غیرمستقیم و از طریق تغییر سایر ارکان و نهادهای اجتماعی،‌ کودکان را هدف قرار دهد. با توجه به سابقه ی وقوع جنگ تحمیلی عراق بر ایران، در سال های دهه ی شصت خورشیدی، انتظار این است که داستان های متعددی درباره ی کودکان اسیر در شرایط جنگی نگاشته شده باشد. این انتظار، اما در مجموعه ی مورد بررسی ما چندان برآورد نشده است. از میان آثاری که در آن ها تفاوت، ناشی از جنگ و مهاجرت است، دو اثر به عنوان شاخص انتخاب شده اند. در« هدیه ای برای بچه های شط»(20) با مهاجرت اجباری و پیامدهای تبعیض آمیز آن برای شخصیت نوجوان داستان روبه رویم. قهرمان داستان منزوی است و دلیل این انزوا در وهله ی اول دوری از دوستان و زندگی قبلی و سپس معلولیت ناشی از جنگ است. در این کتاب، کنش مثبت اطرافیان، یعنی بچه های محل، نقشی مهم دارد. آن ها با دوستی، همدردی و وارد کردن کتاب به زندگی نوجوان آبادانی، او را از انزوا بیرون می آورند.
«خواب هایم پُر از کبوتر و بادبادک است»(21) داستانی است درباره ی روزهای آغاز جنگ در خرمشهر. راوی نوجوان داستان، در ابتدا درگیر ماجراهایی است که میان نوجوانان محله های مختلف در جریان است. آنان با هم قرار جنگ و دعوای گروهی می گذارند، اما با شروع حملات عراق به خرمشهر، بچه ها اختلافات محله ای و گروهی شان را کنار می گذارند و همگی با هم علیه دشمن خارجی یکپارچه می شوند. جنگ حتی به رویاهای پسر نیز راه می یابد و او در رویا به گونه ای تمثیلی جهانی عاری از جنگ را آرزو و تجسم می کند. داستان، هم از آن رو که به کودکان درگیر در جنگ می پردازد، به پژوهش حاضر مربوط است و هم از آن رو که به زندگی و آداب و رسوم و زبان مردم جنوب ایران پرداخته است.
همان گونه که اشاره شد، تعداد اندک داستان هایی با موضوع عواقب ناشی از جنگ تعجب برانگیز است. نکته ی دیگر اینکه به جز مهاجرت، سایر ابعاد و تبعات جنگ برای کودکان و نوجوانان در مجموعه ی مورد بررسی ما مغفول بوده اند.

7- اقلیت سیاسی

اقلیت سیاسی معمولاً به فرد یا گروهی اطلاق می شود که به دلیل مواضع یا کنش ها و باورهای سیاسی خود، از سوی اکثریت یا جریان مسلط جامعه مورد تبعیض قرار می گیرد. در میان جامعه ی آماری ما، دو کتاب « بشنو از نی»(22)و « ماهی سیاه کوچولو»(23) در این گروه جای می گیرند.
«بشنو از نی» داستان چوپان علی است که در برابر بهرام شاه، حاکم وقت، می ایستد. در این داستان، نویسنده به شیوه ای اسطوره ای- تاریخی نشان می دهد که شخصیت داستان، تفکر سیاسی خود را به دیگران منتقل می کند و در این راه هزینه های زیادی می پردازد تا جایی که جانش را از دست می دهد. واکنش سایرین نسبت به حرکت اعتراضی چوپان علی، قابل توجه است. مردم از اعتراض چوپان علی حمایت می کنند و خاطره ی حرکت او در یادها زنده می ماند. در حقیقت حرکتی که از سوی او آغاز شده، در آینده به بار می نشیند.
«ماهی سیاه کوچولو» دیگر کتابی است که در این گروه جای می گیرد. نویسنده از شخصیتی حیوانی برای بیان داستانی سیاسی استفاده کرده است. داستان، زندگی روزمره ی ماهی سیاه و اطرافیانش را به تصویر می کشد. از همان ابتدا خواننده متوجه می شود که ماهی داستان، نه تنها به لحاظ رنگ و اندازه با سایر ماهیان تفاوت دارد، بلکه مانند سایرین به زندگی روزمره در جویبار بسنده نمی کند و در جست و جوی آگاهی است. تمایز او با دیگران را می توان به تنهایی و تک روی او در اجتماع تعبیر کرد. در تمام موقعیت ها، ماهی سیاه کوچولو سعی می کند اطرافیانش را نسبت به زندگی یکنواخت و ملال آورشان آگاه کند، اما هر یک از شخصیت ها سعی می کنند به نوعی او را از رفتن بازدارند یا آسیبی به وی برسانند. تنها تعداد بسیار اندکی او را به ادامه ی راه تشویق می کنند یا سلاحی در اختیار او قرار می دهند. نکته ی جالب توجه این است که حتی آن دسته از اطرافیان ماهی هم که مشوق او بوده اند، از بین می روند.
در هر دو داستان، شخصیت ها رویکردی اعتراضی نسبت به موقعیت های پیش رو دارند و هر دو شخصیت، چه انسان و چه حیوان، با توجه به رویکرد سیاسی متفاوت خود مورد اذیت و تبعیض قرار می گیرند و درنهایت کشته می شوند. در هر دو داستان شاهد نوعی مبارزه ی مسلحانه ی فردی در مقابل گروه یا قدرت مسلط ایم و نشانی از کنش های سیاسی مبتنی بر گفت و گو یا مسالمت جویانه به چشم نمی خورد. آنچه باعث تفاوت دو داستان می شود، واکنش اطرافین است. در «بشنو از نی»،‌رویکرد شخصیت داستان مورد تأیید سایرین است، به طوری که یاد و خاطره ی او باعث می شود حرکتش به نتیجه برسد، اما در «ماهی سیاه کوچولو»، اطرافیان در برابر مشکلات و خطرات، نه تنها از ماهی سیاه حمایت نمی کنند، بلکه در بسیاری از موارد سعی در منصرف کردن او هم دارند. البته با توجه به پایان داستان، شاید بتوان گفت نویسنده از پیدا شدن ماهی سیاه کوچولوی دیگری ناامید نیست. اصولاً داشتن باورهای سیاسی متفاوت یا گفت و گو درباره ی باورهای سیاسی در آثار بررسی شده ی ما، امور به رسمیت شناخته شده ای نیستند. در آثاری که این موارد به رسمیت شناخته شده اند نیز گویا تنها راه ابراز آن ها مبارزه و خشونت بوده است.

8-اقلیت های قومی و نژادی

از دیگر موارد بسیار مهم، ایجاد «تفاوت» و شکل گیری گروه های اجتماعی، مسئله ی اقلیت های زبانی،‌ قومی و نژادی است؛ خواه اقلیت هایی متعلق به یک سرزمین و خواه مهاجر به آن. انتظار آن است که با توجه به تنوع و فراوانی قومیت ها در ایران، این مقوله انعکاس مناسبی در ادبیات کودک یافته باشد. در جامعه ی آماری پژوهش ما، کتاب هایی وجود دارند که در آن ها به اقلیت ها و مشکلات و محرومیت های شان پرداخته شده است. بیشترین نمود اقلیت ها در ادبیات کودک و نوجوان، طرح مسئله ی مهاجران افغانی در ایران است که در تعدادی از کتاب ها موضوع اصلی داستان است و در تعدادی به صورت فرعی مطرح شده است.
«آواره ی بی خورشید»(24) نوشته ی محمدهادی محمدی یکی از کتاب هایی است که در آن نویسنده، با طرح مسئله ی مهاجرت افغان ها، به گوشه ای از مسایل و مشکلات آنان و نیز نحوه ی واکنش ایرانیان به این مهاجران پرداخته است. بومان، پسربچه ای است افغانی که مجبور به مهاجرت به ایران شده است. او توسط مأموران، شناسایی می شود و به اردوگاهی که مخصوص نگهداری مهاجران افغانی است، منتقل می شود. آشنایی او با مرد تازه واردی در اردوگاه، باعث التیام دردهای او می شود. در داستان شاهد واکنش نه چندان پذیرنده ی ایرانیان در مقابل مهاجران افغانی و عدم پذیرش بومان در میان همسالان ایرانی خود هستیم. در کتاب، ادبیات و پناه بردن به خیال و داستان در حکم راه گریز و پناهگاهی برای شخصیت داستان معرفی شده است. نویسنده، نگاهی همدلانه به مهاجران افغان دارد و می تواند احساسات انسانی خواننده را در این مسیر برانگیزد.
در «پسران گل»(25)، نوشته ی فریبا کلهر، ‌در کنار طرح جنگ ایران و عراق و پرداختن به داستانی در این ارتباط، به عنوان نکته ای فرعی به مسئله ی مهاجران افغانی نیز پرداخته می شود. داستان مربوط به دو پسر نوجوان است که در یکی از محله های شهرک غرب زندگی می کنند. قسمت عمده ی داستان، روایتگر جریان آماده شدن دو تیم فوتبال است، اما از جمله نکات فرعی و قابل تأمل داستان، مسئله ی برخورد بچه ها با کارگران افغانی ای است که در ساختمان های در حال ساخت شهرک غرب مشغول به کارند. در قسمتی از داستان، کارگری افغانی در تاریکی شب درصدد دزدیدن دوچرخه ی یکی از بچه ها برمی آید. بچه ها از افغانی می ترسند و نسبت به آن ها بدبین اند. افغانی ها در داستان به عنوان افرادی که بعضاً خطرناک و بی رحم اند، معرفی می شوند. این کتاب از جمله مواردی است که با دیدی منفی،‌ ولو ناآگاهانه و تلویحی، به کارگران و مهاجران افغانی نگریسته است.
در «جام جهانی در جوادیه»(26)، نوشته ی داوود امیریان، به اقلیت های گوناگونی برمی خوریم که به دلایل مختلف در ایران زندگی می کنند و افغان ها نیز یکی از این اقلیت ها هستند. شخصیت اصلی داستان، پسر نوجوانی است که به فکر برگزاری جام دوستی می افتد و نظر خود را با پسر سفیر کانادا در میان می گذارد. تعدادی از کارگران افغان که در محل ساختمان نزدیک زمین بازی مشغول به کارند هم با قهرمان داستان و دوستانش آشنا می شوند و قرار بر این می شود که کارگران افغانی نیز با تشکیل تیم در این مسابقات شرکت کنند. در نهایت، همه ی تیم ها مسابقات را برگزار می کنند و همه به شکلی با حمایت خود از تیم افغانستان و تشویق آن، باعث پیروزی و قهرمانی افغان ها در جام دوستی می شوند. کتاب نگاهی کاملاً همدلانه به اقلیت مهاجران افغانی در ایران دارد و تصویری از حمایت همه ی ملیت ها از افغان ها ترسیم می کند. در داستان، نشانه هایی از عمل فعالانه ی نوجوانان ایرانی برای اصلاح برخورد نیروی انتظامی با افغان ها دیده می شود و در آن مسایل چالش برانگیزی مانند حضور زنان و دختران در استادیوم طرح می شوند. علاوه بر مهاجران افغانی، داستان در مجموع نگاهی پذیرا و روادار نسبت به «دیگران» و «خارجی ها» دارد.
جدا از افغان ها، به عنوان اقلیتی که از کشوری دیگر وارد ایران شده اند، در جامعه ی مورد بررسی،‌ به کتاب هایی برمی خوریم که به طرح مسایل اقوامی چون بلوچ ها، ایلیاتی ها و قشقایی های جنوب ایران می پردازند و نویسندگان در برخی از آن ها به آداب و رسوم این اقوام و در برخی دیگر به مشکلات زندگی آنان اشاره می کنند. در «قصه ی کوچ»(27)، دشواری های کوچ و مشکلاتی که بر سر راه ایلیاتی ها در این مسیر وجود دارد، مطرح شده است. قصه ی کوچ، داستان پسر نوجوانی است که به علت بیماری پدر، مجبور است به همراه بزرگان ایل در کار کوچ گله از قشلاق به ییلاق شرکت کند. نکته ی مهم و عمده در این کتاب، توجه به اقلیت های قومی و نژادی در ایران و اشاره به سبک زندگی و آداب و رسوم خاص آنان است. ایلیاتی ها در این داستان، انسان هایی با عزت نفس و سخت کوش ترسیم شده اند و در مجموع نگاه داستان به آنان مثبت است.
محمدرضا یوسفی در «گواتی»(28)، فقر حاکم بر منطقه ی سیستان و بلوچستان و مشکلات ناشی از آن را در زندگی دختر نوجوانی طرح کرده است. رُزگل در اثر فقر خانواده، مرگ مادر و مسئولیت سرپرستی خواهر و برادران کوچک تر از خود، مجبور به ازدواج زودهنگام با پیرمردی می شود که چند زن دارد. داستان به تصویر کشنده ی فقر و وضعیت اجتماعی نابسامان در میان بلوچان است و از این جهت در طرح و موشکافی زندگی اقلیت های قومی و نژادی در ایران، حایز اهمیت است. نابسامانی هایی از قبیل ازدواج دختری کم سن و سال با پیرمرد به دلایل مشکلات مادی و آزار دختر جوان توسط سایر زنان پیرمرد در داستان طرح شده اند.
«رسم ما، سهم ما»(29)، نوشته ی مهدخت کشکولی دیگر کتابی است که به مسئله ی اقوام ایرانی پرداخته است. در پنج داستان کوتاه این کتاب، به قسمتی از آیین ها و آداب و رسوم ایل نشینان جنوب ایران پرداخته می شود. به عنوان نمونه، داستان اول درباره ی دختر نوجوانی است که با بافتن قالی و فروش آن، ‌تلاش می کند مادربزرگش را با ایل همراه کند. داستان دوم در مورد دختری عشایری است که برای درس خواندن به شیراز رفته است. لباس محلی عمه ی دختر، باعث خجالت او می شود و او در مقابل پرسش مدیرمدرسه، عمه اش را کارگر خانه معرفی می کند. کتاب، بخشی از آداب و هویت فرهنگی آنان را در قالب داستان منعکس می کند. مسئله ی نوع پوشش و تفاوت پوشش ایلیاتیان با افراد شهرنشین در داستان دوم، نمونه ای بسیار گویا از توجه به آداب و رسوم در حال محو شدن اقلیت ها است. در داستان های دیگر نیز با وجوه منفی فرهنگی در میان کوچ نشینان،‌ مانند تعصب و انتقام گیری، آشنا می شویم.
در مجموع، کتاب های بررسی شده نشان از آن دارند که بسیاری از اقوام و اقلیت های ایران، مانند کُردها، گیلک ها، ترک ها و... در آثار داستانی انعکاسی نیافته اند. در این داستان ها به اهمیت حفظ تنوع قومی، نژادی و زبانی اشاره ی چندانی نشده است و مسایل مهمی مانند حق یادگیری و خواندن به زبان مادری مغفول مانده اند. به سایر شاخص های تنوع قومی مانند لباس، غذا و آداب و رسوم نیز توجه شایانی نشده است. نکته ی دیگر اینکه باورها و آداب غلط موجود در قبایل نیز چندان مورد عنایت و نقد نویسندگان نبوده اند. سرانجام اینکه در مجموعه ی ما هیچ اثری که به زبانی غیر از فارسی، به یکی از زبان های محلی، نگاشته شده باشد، وجود نداشته
است.

9- کودک کار

کار، یکی از عواملی است که همواره موقعیت گروهی از کودکان را از سایرین متمایز می سازد. با وجود اینکه تعاریف مختلفی از کار کودک در اسناد و پیمان نامه های بین المللی موجود است، اما اتفاق نظر چندانی در این خصوص وجود ندارد. می توان کودک کار را چنین تعریف کرد: هر فرد زیر 18 سالی که به طور دایم یا فصلی،‌ با خانواده یا جدا از خانواده، در خیابان یا کارگاه یا مزرعه کار حرفه ای انجام دهد، کودک کار محسوب می شود. کار کودکان می تواند شامل کار در کارخانه، معدن، کشاورزی، کمک در کسب و کار والدین، داشتن کسب و کار شخصی یا کارهای نامتعارف باشد. کار کودک در بسیاری از کشورها و نزد بسیاری از سازمان های بین المللی فعالیتی استثماری تلقی می شود.
در مجموعه ی مورد بررسی ما، هفت داستان به مسئله ی کودکان کار پرداخته اند. شخصیت اکثر این داستان ها، کودکانی 6 تا 16 ساله اند که اغلب به دلیل فقر شدید یا از دست دادن والدین، ناچار به انجام کارهایی دشوار و طاقت فرسا شده و در نتیجه از حقوق اولیه ای مانند تحصیل محروم شده اند. برخی داستان ها، فضایی واقع گرا و به شدت تلخ دارند. «بچه های قالیباف خانه»(30)، نوشته ی هوشنگ مرادی کرمانی که شامل دو قصه ی روستایی مربوط به سال های دهه ی پنجاه در روستاهای کرمان است، نمونه ای از این دست به حساب می آید. در داستان اول، ‌پدر و مادری به دلیل فقر شدید ناچار می شوند پسرک شش ساله شان را برای کار در کارگاه قالیبافی بفروشند. داستان دوم هم در مورد رضا یکی از بچه های قالیباف، اسد استادکار و نقش گوی کارگاه و همسرش خدیجه است. هر دو داستان زندگی پُر از فقر و رنج و شرایط ظالمانه ی کار در کارگاه های قالیبافی و برخوردهای خشن و غیرانسانی استادها و صاحبان کارگاه را به تصویر می کشند. پدر و مادران این کودکان یا خودخواسته یا به ناچار آن ها را از چهار پنج سالگی در مقابل مبلغ ناچیزی می فروشند.
« دو خرمای نارس»(31)، نوشته ی فریدون عموزاده خلیلی به مسئله ی خرید و فروش کودکان بلوچ می پردازد. کودکانی که نه تنها از تحصیل محروم می شوند، بلکه برای مدت نامعلومی از خانواده های شان جدا شده و به کارهای شدید فیزیکی مجبور می شوند، یا در قاچاق کالا و مواد مخدر مورد سوءاستفاده قرار می گیرند. در یکی از روستاهای دورافتاده و محروم بلوچستان، پدری به ناچار و به دلیل فقر شدید می خواهد پسر سیزده ساله اش را برای کار به ارباب ها بفروشد. در بازار، پسرک، دختری را می بیند که پدربزرگش او را هم برای فروش آورده است. پسر در رؤیاهایش عاشق دختر می شود و می خواهد پولدار شود تا خودش بتواند دختر را بخرد. داستان، در کنار ترسیم تصویری انسانی و حس برانگیز، مشکلات زندگی کودکان کار بلوچ را تصویر می کند.
در مقابل، داستان هایی وجود دارند که علی رغم بیان واقعیت های زندگی کودکان کار، فضایی روشن و دلگرم کننده ترسیم می کنند. «مشت بر پوست»(32)، نوشته ی هوشنگ مرادی کرمانی که لحنی طنز دارد، از این دست است. کتاب، روایت زندگی موشو پسر دوازده ساله ای است که بعد از مرگ پدر می خواهد حرفه ی او را که نوازندگی دوره گرد تُنبک بوده است، دنبال کند، اما به جرم تکدی گری دستگیر می شود. موشو با آسیابان پیری آشنا می شود که با او رفتاری محبت آمیز و پدرانه دارد و مانع از تُنبک زدن او در اوقات بیکاری اش نمی شود. موشو بعد از مدتی، درس خواندن شبانه را شروع می کند. در انتهای داستان، موشو که به عنوان نوازنده ای نوجوان، هم کار می کند و هم درس می خواند، به مصاحبه ای رادیویی دعوت می شود. نکته ی متمایز در این داستان، نگاه شوخ طبعانه و سرشار از زندگی نویسنده به مقوله ی کودک کار است. در داستان هیچ گاه تمام درها بسته نیست و همواره فضایی از شوخی و طنز،‌ ولو در سخت ترین لحظات حضور دارد.
«برف ها آب می شوند»(33)، نوشته ی محمد حنیف نیز همان گونه که از اسم آن برمی آید، نگاهی توأم با امید به زندگی کودکان کار دارد، زندگی ای که هرچند سخت و دشوار است، اما می تواند با کامیابی همراه باشد. برف ها آب می شوند، تقابل زندگی خانواده ای روستایی با فضای شهر را نشان می دهد. خانواده ای پنج نفره که برای اینکه تنها پسرشان بتواند در دبیرستان ادامه ی تحصیل دهد، به شهر می آیند، اما با مشکلاتی مواجه می شوند. پای پدر خانواده می شکند و او نمی تواند کار کند و پسر باید علاوه بر درس خواندن، کار هم بکند. در این بین پسر به نوشتن هم روی می آورد و در انتها متوجه می شویم بالاخره پسر داستان زندگی خود را نوشته، که همین کتاب« برف ها آب می شوند» است. از جمله نکاتی که این داستان را متمایز می کند، همراهی خانواده با فرزندشان است. توسل به ادبیات و داستان پردازی نیز در این داستان راهی است برای پشت سر گذاشتن مشکلات.
در برخی داستان ها، شخصیت داستان علاوه بر تن دادن به کارهای سخت، تنها به دلیل قومیتش مورد سوءظن و عدم پذیرش قرار می گیرد. داستان کوتاه «غربتی» در مجموعه ی « دو خرمای نارس»، نوشته ی فریدون عموزاده خلیلی، از زبان دختری روایت می شود که پسر نوجوانی در روزی سرد و بارانی برای انجام کاری به خانه ی آنها می آید. داستان به واکنش افراد خانواده به پسر نوجوان که به گمان آن ها «غُربتی» است، می پردازد. مادر دختر با این تصور که کارگر نوجوان، افغانی است، بدون دلیل به او سوءظن دارد و چون پدر بیرون از خانه است، نگران است پسرک به آن ها آسیبی برساند یا چیزی بدزدد، اما دختر که نگران گرسنگی و خیس شدن پسر در باران است، حسی توأم با دلسوزی و همدردی نسبت به او دارد.
«سفر به شهر سلیمان»(34)، دیگر نوشته ی فریدون عموزاده خلیلی، روایتگر داستان دختری قالیباف است که مادر و پدرش را از دست داده و با پیرزنی زندگی می کند. او در زیرزمینی نمور با شرایط سخت کار می کند و از شرایط خود ناراضی است. دختر قالیباف، رویای بافتن قالیچه ی حضرت سلیمان را در سر دارد، قالیچه ی پرنده ای که بتواند با کمک آن از این سرزمین سفر کند. دختر روزها سخت کار می کند تا حدی که ضعیف و ناتوان می شود و سوی چشمانش را از دست می دهد. دختر، کار را تمام می کند و شب قبل از روزی که قرار است قالی به فروش برسد، در حالی که به شدت ضعیف شده روی قالی می نشیند و ناگهان قالی پرواز می کند تا به شهر سلیمان سفر کند. داستان زبانی شعرگونه دارد و با حالتی تمثیلی به پایان می رسد. در داستان سرنخی از روایت ها و داستان های تمثیلی ادبیات کهن فارسی به چشم می خورد و از این حیث سفر به شهر سلیمان، در میان سایر آثاری که به کودک کار اختصاص دارند، متمایز است.
«فضانوردها در کوره ی آجرپزی»(35)، نوشته ی محمدهادی محمدی که فضایی علمی- تخیلی دارد، محرومیت ها و سختی های زندگی کارگران نوجوان کوره پزخانه، سبزعلی و چمن را به تصویر می کشد. سبزعلی به شدت بیمار است. همه فکر می کنند که او نمی تواند شب را به صبح برساند، اما چمن فکر می کند که اگر سبزعلی سپیده دم را ببیند، می تواند بر بیماری اش فایق آید. چمن در طول شب تلاش می کند تا با رؤیای سفر به ماه، سبزی را بیدار نگه دارد. داستان روایتی واقع گرایانه و تلخ از زندگی کودکان کار است و در آن توسل به رؤیا و خیال پردازی راهی است برای حل مشکلات پیش رو. برخلاف «مشت بر پوست»،‌ در داستان رگه ای از طنز و شوخ طبعی موجود نیست.
«بچه های خاک»(36)، نوشته ی محمدرضا یوسفی، گرچه به زندگی کودکان کار و خیابان می پردازد، اما درونمایه ی اصلی آن، تلاش شخصیت داستان برای یافتن هویت خود است. مَمَل یکی از بچه هایی است که با حسن لاشخور در زیرزمینی کوچک و تاریک زندگی می کند و حسن از آن ها برای گدایی و معرکه گیری استفاده می کند. مَمَل دریافته است که برای هر کاری به شناسنامه نیاز دارد. مَمَل پس از طی ماجراهایی، بالاخره شناسنامه ای پیدا می کند و تصمیم می گیرد تا با نام و هویت جدیدش فرار کند.« بچه های خاک» از معدود داستان هایی است که به طرح مسئله ی هویت یابی و حق داشتن هویت و شناسنامه برای کودکان کار و خیابان می پردازد.
پرداختن به کودک کار، به خصوص در نواحی فقیر و در محیط های روستایی، از معدود مواردی است که آثار نسبتاً متنوع و قابل قبولی را در مجموعه ی مورد بررسی ما به خود اختصاص داده است و این نکته با توجه به اینکه یکی از بخش های جامعه ی آماری ما فهرست کتاب های مربوط به کودک کار بوده است، چندان عجیب نمی نماید، اما توجه به این نکته مهم است که بیشتر این داستان ها در زمانی دور و در محیط هایی غیر شهری می گذرند و بنابراین، کودک کار در شکل فعلی و وضعیت شهری خود عموماً طرح ناشده باقی مانده است. نکته ی دیگر اینکه هیچ اشاره ای به نقش و سهم مردم و نهادهای غیردولتی حامی کودکان کار و وظیفه ی عمومی برای بهبود شرایط این کودکان در آثار بررسی شده ی ما به چشم نمی خورد.

10- اختلاف طبقاتی و فقر

سرانجام، فقر آخرین عاملی است که نشانی از آن در کتاب های بررسی شده به چشم می خورد. فقر در تعریفی عام، حالتی است که در آن فرد فاقد حداقل های مادی، مالی و دارایی ها باشد، به نحوی که یا نتواند از پس احتیاجات پایه ی خود برای زندگی برآید( فقر مطلق)، یا آنکه از عهده ی برآوردن آنچه در جامعه ی اطراف او سطح قابل قبول و متداول زندگی است،‌ برآید(فقر نسبی). فقر گاه می تواند باعث شکل گیری «دیگری » شود. نکته ی حایز اهمیت درباره ی فقر، نوع برخورد نویسندگان با آن است. گاه در برخی از داستان ها، هیچ راه گریزی از فقر یافت نمی شود. از جمله ی این کتاب ها می توان به «فصل نان»(37)، اثر علی اشرف درویشیان اشاره کرد که به طبقه بندی کارگر می پردازد. این کتاب، مجموع شش داستان کوتاه است که از زبان راوی اول شخص روایت می شود. کودکان در فصل تابستان کار می کنند تا کمک خرجی برای خانواده باشند و پول تحصیل شان را بپردازند. قهرمانان کتاب، کارگران فصلی و از تحصیل محروم اند. آن ها برای به دست آوردن خرجی به شدت کار می کنند، کارهایی که ممکن است برای سن آنان سخت باشد و به جسم شان آسیب بزند. در این داستان ها، تمام افراد خانواده کار می کنند. پیامد فقر، اختلاف طبقاتی است که در کتاب پُررنگ شده است. در «فصل نان»، راه گریزی برای شخصیت های داستان نیست و آن ها مجبورند همیشه سخت کار کنند، بدون اینکه امید داشته باشند روزی از وضعیت و مشکلاتی که دامن شان را گرفته خلاص شوند.
«گاوهای آرزو»(38)، نوشته ی محمد هادی محمدی نیز به فقر می پردازد. این داستان واقع گرا در روستایی نزدیکی اراک، حوالی دهه ی چهل، اتفاق می افتد. داستان درباره ی خانواده ای پنج نفره است که با فقر دست و پنجه نرم می کنند. پدرِ خانواده در مقابل مقداری آذوقه، دختر نوجوانش را به عقد پیرمردی به نام حاج زین العابدین درمی آورد، اما چیزی که دونا، پسر خانواده را سرپا نگه می دارد، رویای باغ آسمان هفتم است، باغی که صد گاو شیری دارد. دونا عاشق گاوهایش است و خیال پردازی در مورد باغ آسمان هفتم شرایط را برایش آسان می کند. مهاجرت به تهران به امید یافتن کار و شرایط زندگی بهتر، رویاهای دونا را نابود می کند. دونا از شدت فکر و خیال و نگرانی برای گاوها به جنون می رسد. مارگیری به دونا وعده می دهد که اگر مار کبود را به دوشش بیندازد، گاوهایش حفظ می شوند. دونا در وسط معرکه غش می کند. در انتهای داستان، دونا می خواهد خودش را به گنداب بزند تا به روستا برگردد، اما بچه ها مانع او می شوند. در« گاوهای آرزو»، هیچ نقطه ی امیدی نیست، نه در روستا و نه در شهر، فقط نوع کار تغییر کرده است. بنا به مقتضیات محیط، در روستا بچه ها به قالی بافی و چوپانی مشغول اند، اما در شهر مجبور به کار در کوره های آجرپزی اند. نکته ی دیگر، برخورد پدرِ خانواده است. او دخترش را در مقابل گندم به پیرمردی می دهد و با اینکه می بیند خانواده اش از زندگی در شهر ناراضی اند و پسرش دچار مشکلات روحی است، حاضر نیست به روستا برگردد. دونا در روستا با توسل به تخیل، می توانسته اوضاع را برای خودش بهتر کند، اما در شهر همین روزنه هم بسته می شود.
در برخی دیگر از کتاب های جامعه ی آماری، نگاه به فقر مثبت تر است. مثبت به این معنا که در کنار مشکلاتی که فقر برای قهرمانان داستان ایجاد می کند، روال طبیعی زندگی را نیز نمایان می کند؛ زندگی ای که در کنار سختی ها، خوشی هایی هم دارد. قهرمانان این دسته از کتاب ها، سعی می کنند شرایط زندگی شان را تغییر دهند و گاه نیز در این کار موفق می شوند.
«قصه های مجید»(39)، نوشته ی هوشنگ مرادی کرمانی، مجموع سی و هشت داستان و روایتگر زندگی پسری است که مادر و پدر خود را از دست داده و با مادربزرگش زندگی می کند. مجید پسری است که از زاویه ای متفاوت به دنیای اطرافش نگاه می کند، عاشق کتاب و نوشتن است، معمولاً در حال دسته گل به آب دادن است و با این حال سعی می کند شرایط زندگی را بهتر کند. در چند داستان این مجموعه، ردِ پای اختلاف طبقاتی و فقر به چشم می خورد. داستان هایی مانند«سلمانی سوم»، «دوچرخه»، «عیدی» و «خیاط». نکته ای که در قصه های مجید قابل توجه است، نوع نگاه هوشنگ مرادی کرمانی به فقر و اختلاف طبقاتی است. طنزی که در قصه های مجید حضور دارد، از تلخی مشکلاتی که مجید با آن درگیر است می کاهد و فضا را تلطیف می کند. مجید روحیه ای شوخ و شنگ دارد و با اینکه از فقر رنج می برد، بر مشکلاتش غلبه می کند. همین تلاش مجید برای عوض کردن شرایط که با لحن طنز نویسنده همراه شده است، به قصه های مجید لحنی امیدبخش بخشیده است.
همانند مورد کودکان کار، در مورد موضوع فقر نیز باید به این نکته اشاره کرد که اکثر داستان های موجود در جامعه ی آماری ما مربوط به زمان های دور یا مکان ها و مناطقی روستایی اند. از آنجا که فقر مقوله ای نسبی است، نشانی از فقر در چهره های جدید و شهری آن دیده نمی شود.

11- جمع بندی

بررسی های بالا نشان می دهد که هنوز پرداختن به مقولات« تفاوت»، «دیگری» و «اقلیت» چندان که باید در داستان های تألیف فارسی جا و اهمیت خود را نیافته است. مجموع سی و چهار کتاب در میان بیش از دویست اثر، رقم چندان بالایی نیست. دیدیم که از میان هفت رده ی تفکیک شده در این نوشته، « کودک کار»و « اختلاف طبقاتی و فقر» پُر حجم ترین و بیشترین کتاب ها را به خود اختصاص داده اند، گرچه در هر دو این رده ها، داستان هایی معاصر و با توجه به شرایط جدید اجتماعی و فرهنگی کمتر به چشم می خورند. بسیاری از «تفاوت»ها اصولاً هنوز در ادبیات کودک فارسی مجال طرح و ظهور نیافته اند؛ مواردی از قبیل اقلیت های دینی، اقلیت های جنسی و افرادی با مجموعه ی اعتقادی متفاوت. از میان تفاوت های شایع و کمتر مسئله دار نیز برخی مانند معلولیت ها و بیماری های روانی، اصولاً هنوز دیده نشده اند. مجموع آثار بررسی شده نشان از آن دارد که هنوز جامعه ی نویسندگان ادبیات کودک ایران، لزومی به پافشاری بر به رسمیت شناختن«دیگری»، هرگونه که هست، ندیده است. هنوز راه های مدنی، جمعی و عقلانی برای بحث و تبادل نظر آرام و گروهی در باب اقلیت ها و حقوق آنان در عرصه ی ادبیات آزموده نشده اند و می توان انتظار داشت که خواننده ی این ادبیات نیز با چنین مقولاتی ناآشنا باشد.

پی نوشت ها :

1- این پژوهش، حاصل فعالیت گروه پژوهش شورای کتاب کودک است و پژوهشگران به این وسیله مراتب تشکر خود را از شورا و کتابداران آن اعلام می دارند.
2-"Ethnic Groups",by John Stone and Bhumika Piya,in The Blackwell Encyclopedia of Sociology,Edited by George Ritzer,Blackwell Publishing,2007.
3-"Generalized Other",by D.Angus Vail,in The Blackwell Encyclopedia of Sociology,Edited by George Ritzer,Blackwell Publishing,2007
4-"Difference",by Hasmita Ramji,in The Blackwell Encyclopedia of Sociology,Edited by George Ritzer,Blackwell Publishing,2007
5-More than 100 Persian Children's Books,House of Translation for Children and Young Adults,Tehran,2002
6- گمشده ی لب دریا: داستانی از کرانه های خلیج فارس، نوشته ی غلامحسین ساعدی، نقاشی از زمان زمانی.
7- ماه پیشانی: یک افسانه ی قدیمی، بازنوشته ی ناصر یوسفی، تصویرگر: مهران زمانی، تهران: نشر افق، 1375.
8- ستاره ای به نام غول: نویسنده: محمدرضا یوسفی، تهران: قدیانی، کتابهای بنفشه، 1377.
9- آهوی گردن دراز: نوشته ی جمشید سپاهی، نقاشی از یوتا آذرگین، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1366.
10- آغوشت را باز کن: نویسنده: عذرا جوزدانی، تصویرگر: علیرضا گلدوزیان، مشهد: شرکت به نشر، کتاب های پروانه، 1384.
11- برگ زرد پاییزی: نوشته ی حسن تهرانی، نقاشی از زهره صفدری، تهران: نشر مرکز، کتاب مریم، 1385.
12- شب بخیر فرمانده: نویسنده: احمد اکبرپور، تصویرگر: مرتضی زاهدی، تهران: یونیسف( صندوق کودکان سازمان ملل متحد)، واحد انتشارات،‌1383.
13- دختر، پرنده و چشمهایش: نویسنده: جمال الدین اکرمی، تصویرگر: میترا عبداللهی، تهران: شباویز، 1383.
14- نارنج و ترنج: فرشته مولوی، تهران: فرشته مولوی، 1371.
15- دختری ساکت با پرنده های شلوغ: نویسنده: احمد اکبرپور، تصویرگر: مانلی منوچهری، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1385.
16- دیوار: نویسنده: جبار شافعی زاده، تصویرگر: راشین خیریه، تهران: یونیسف(صندوق کودکان سازمان ملل متحد)، واحد انتشارات، 1383.
17- سبزه ای در درون من: نویسنده: رایکا بامداد، تصویرگر: مرجان وفاییان، تهران: یونیسف(صندوق کودکان سازمان ملل متحد)، واحد انتشارات، 1383.
18- کوپه ی یازده و چند داستان دیگر: نویسنده: هدا حدادی، تصویرگر: عطیه مرکزی، مشهد: شرکت به نشر، کتاب های پروانه، 1384.
19- قلعه ی طلسم شده: نوشته ی محمدرضا یوسفی، تهران: سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، انتشارات مدرسه، 1376.
20- هدیه ای برای بچه های کنار شط: نویسنده: سیروس طاهباز، تصویرگر: مهدی فدوی، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1378.
21- خواب هایم پُر از کبوتر و بادبادک است: نویسنده: فریدون رحیمی( فریاد)، تصویرگر: لمونیا آماران دی دو، ویراستار سارا کاوندی، تهران: امیرکبیر، ‌کتاب های شکوفه، 1387.
22-بشنو از نی: نوشته ی حسن تهرانی، نقاشی از ک. طالقانی، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1361.
23- ماهی سیاه کوچولو: نوشته ی صمد بهرنگ، نقاشی از فرشید مثقالی، تهران.
24- آواره ی بی خورشید: نویسنده: محمد هادی محمدی، تهران: چیستا، 1382.
25- پسران گل: فریبا کلهر، تهران، نشر زلال، 1373.
26- جام جهانی در جوادیه: نوشته ی داوود امیریان،[ تهران: قدیانی( کتاب های بنفشه)،] 1383.
27- قصه ی کوچ: محمدرضا یوسفی، تهران: نشر قلمرو، 1376.
28- گواتی: محمدرضا یوسفی، تهران: شعله ی اندیشه، 1382.
29-رسم ما، سهم ما: داستان هایی براساس آیین های مردم ایل نشین جنوب ایران: نوشته ی مهدخت کشکولی، نقاشی از سیمین شهروان، طرح جلد از فریدون جهانشاهی، تهران: فاطمی(واژه)، 1363.
30- بچه های قالیباف خانه: هوشنگ مرادی کرمانی، تهران: معین، 1379.
31- دو خرمای نارس: مجموعه ی سه داستان برای نوجوانان: فریدون عموزاده خلیلی، تهران: قدیانی(کتاب های بنفشه)، 1374.
32- مشت بر پوست: هوشنگ مرادی کرمانی، تهران: توس، 1371.
33- برف ها آب می شوند: محمد حنیف، تصویرگر: سمانه شریفی، تهران: مدرسه، 1385.
34- سفر به شهر سلیمان: نوشته ی فریدون عموزاده خلیلی، نقاشی از محمدعلی بنی اسدی، تهران: امیرکبیر( کتاب های شکوفه)، 1373.
35- فضانوردها در کوره ی آجرپزی: نوشته ی محمدهادی محمدی، تهران: امیرکبیر(کتاب های شکوفه)، 1367.
36- بچه های خاک: محمدرضا یوسفی، تهران: افق، 1384.
37- فصل نان: علی اشرف درویشیان، تهران: شباهنگ 2537=[، 1357].
38-گاوهای آرزو: نویسنده محمدهادی محمدی، تهران: خانه ی ادبیات، 1378.
39- قصه های مجید: هوشنگ مرادی کرمانی، تهران: سحاب کتاب.

منبع: نشریه سرزمین من شماره 36

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط