سینمای جهان سیناپس

فیلمنامه نویس و کارگردان: نانسی مه یزر، مدیر فیلمبرداری: مایکل بالهاوس، تدوین: جوهات شینگ، طراح صحنه: یان هاتمن، موسیقی: هانس زیمر، بازیگران: جک نیکلسون (هری)، دایان کتیون (اریکا)، کیانو ریوز (جولیان)،
دوشنبه، 14 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سینمای جهان سیناپس
 سینمای جهان   سیناپس
 





 
Someting's Gotta Give
فیلمنامه نویس و کارگردان: نانسی مه یزر، مدیر فیلمبرداری: مایکل بالهاوس، تدوین: جوهات شینگ، طراح صحنه: یان هاتمن، موسیقی: هانس زیمر، بازیگران: جک نیکلسون (هری)، دایان کتیون (اریکا)، کیانو ریوز (جولیان)، فرانسیس مک دورمند (زو)، آماندا پیت (مارین)، محصول 2003، آمریکا، مدت: 128 دقیقه.
لانگ آیلند، زمان حال. هری سانبورن، مردی حدودا شصت ساله است و در ارتباط با زن ها آدم چندان خوشنامی نیست. او به تازگی با مارین ارتباط برقرار کرده. مارین نزدیک به سی سال سن دارد. مارین از هری دعوت می کند که تعطیلات آخر هفته را در کلبه ساحلی مادر او بگذرانند. مادر مارین، اریکا بری، نمایشنامه نویس معروفی است. وقتی آن دو به خانه می رسند، کسی آنجا نیست. مدتی بعد، اریکا و خواهرش زو وارده شده و هری را تنها در آشپزخانه می یابند. در حالی که آن دو ابدا انتظار دیدن چنین کسی را در آن خانه ندارند. اما مارین برای آن دو توضیح می دهد که هری کیست و هر چهار نفر می پذیرند که آخر هفته را با هم بگذرانند. اما با سکته قلبی هری، همه چیز به هم می خورد. مارین از این اتفاق به شدت ناراحت می شود. هری را به بیمارستان می برند و آنجا دکتری جوان و پرانرژی به نام جولیان او را معاینه می کند و به هری می گوید نباید به شهر برود. قرار می شود که هری چند روز آینده را در خانه اریکا بماند تا بهبود یابد. در آغاز، اریکا با او به سردی برخورد می کند. جولیان که در بیمارستان متوجه شده نمایشنامه نویس محبوبش را پیدا کرده، قصد دارد که با اریکا ارتباط بیشتری داشته باشد. ماندن در خانه اریکا، باعث ایجاد صمیمیتی بین او و هری می شود تا این که در بعد از ظهری بارانی آن دو به یکدیگر اظهار عشق می کنند.
هری به نیویورک برمی گردد. شبی که اریکا به دیدن مارین رفته، هری را با زن دیگری می بیند و این مسئله او را به شدت آشفته می کند. او نوشتن یک نمایشنامه جدید را آغاز می کند و تمام گفت و گوهای خود با هری را در آن می گنجاند. نمایشنامه اجرا می شود و هری از دیدن تصویر خود در آن ناراحت شده و تا شش ماه غیبش می زند. وقتی برمی گردد، مارین را می بیند که اکنون ازدواج کرده و بچه دار شده است. هری به پاریس می رود تا در شب تولد اریکا، او را ببیند. پس از گپ و گفتی که بین آنها جاری می شود، هری تنها در خیابان ها سرگردان می شود، اما لحظاتی بعد، اریکا به نزد او برمی گردد. در پایان، هری، اریکا، مارین، شوهر او و کودک تازه به دنیا آمده اش را در حال صرف شام در یک رستوران می بینیم.

در برابر طناب ها

Rgainst the Ropes
فیلمنامه نویس: چریل ادواردز (با الهام از زندگی واقعی جکی کالن)، کارگردان: چارلز اس داتون، مدیر فیلمبرداری: جک گرین، تدوین: اریک ال. بیسون، طراح صحنه: ساندرا کیبار تاس، موسیقی: مایکل کامن، بازیگران: مگ رایان (جکی)، عمر اپس (لوتر)، مایکل بوفر (گزارشگر)، نیل کرون (مفسر)، جفری آیرونی (نگهبان)، محصول 2003، آلمان/ آمریکا، مدت: 110 دقیقه.
کلیوند، آمریکا، زمان حال. جکی کالن از شغل خود به عنوان منشی اجرایی مدیر یک باشگاه محلی بوکس بیزار است و کاملا سرخورده به نظر می رسد. او به رستوران دآگوستینو می رود که پاتوق دلالان و واسطه های مربوط به بوکس است. یک دلال بوکس به نام سام لاروکا که آدمی بانفوذ است، او را ریشخند می کند و برای این که او را تحقیر کند، قرار یک بوکسور شکست خورده به نام دوون گرین را به او به قیمت یک دلار می فروشد. جکی می پذیرد، اما وقتی دنبال موکل جدید خود می گردد، او را درب و داغان در یک مخفیگاه کثیف پیدا می کند. گرین همراه با یکی از دوستانش است. همان وقت، لوتر شاو وارد می شود. او دلال مواد مخدر است و قصد دارد قرضش را از گرین بگیرد. لوتر هر دوی آنها را کتک می زند. جکی از آنجا فرار می کند، اما بعدا تحت تأثیر توانایی های فیزیکی لوتر قرار می گیرد. جکی با قید ضمانت، لوتر را از زندان آزاد می کند. جکی، لوتر را قانع می کند که او می تواند مدیر برنامه هایش باشد. لوتر در آغاز با مربی خود، فلیکس، دچار مشکل می شود. این در حالی است که جکی کوشش می کند مسابقات و مبارزه ها را برای لوتر رزرو کند و بدین ترتیب کار منشی گری اش را از دست می دهد. اما بعدا لوتر از پیروزی هایی که در رینگ به دست می آورد، خوشحال می شود.
جکی در یک محیط کاملا مردانه با تنش های زیادی روبه رو می شود. با موفقیت هایی که لوتر به دست می آورد، توجه به رسانه ها به او و بعد به جکی جلب می شود. جکی و لوتر با یکدیگر دچار اختلاف می شوند و لوتر همه قراردادهایی را که با جکی بسته، فسخ می کند و برای مشاوره به سمت لاروکا می رود. لاروکا می پذیرد که ترتیب مبارزه را با یک قهرمان میان وزن برای او فراهم کند. اکنون لوتر تنها سه هفته فرصت دارد تا خود را آماده کند. جکی به طور موقت یک کار منشی گری پیدا می کند. در همین حال لوتر نیز زیر نظر یک مربی کار می کند. در شروع مسابقه به نظر می رسد که لوتر اسیر رقیبش شده است، اما در اواخر مسابقه جکی وارد شده و از لوتر معذرت خواهی می کند و خبرهایی محرمانه به لوتر می دهد. لوتر موفق می شود که پیروزی را از آن خود کند. مدتی بعد، فلیکس، جکی را به دآگوستینو می آورد و آنجا لوتر به تمجید و تحسین او می پردازد.

پنجره مخفی

Secret Window
فیلمنامه نویس: دیوید کوئپ (بر اساس رمان پنجره مخفی، باغ مخفی، نوشته استیون کینگ، کارگردان: دیوید کوئپ، مدیر فیلمبرداری: فرد مورفی، تدوین: ژیل ساویت، طراح صحنه: هاوارد کامینگز، موسیقی: فلیپ گلاس، بازیگران: جانی دپ (مورت)، جان تور تورو (جان)، ماریا بلو (امی)، تیموتی هاتن (تد)، چارلز اس. داتون (کن)، محصول 2004، آمریکا، مدت: 95 دقیقه.
موریت رینی داستان نویس است. یک شب، او به یکی از اتاق های متلی در بیرون شهر حمله می کند. او در آن اتاق همسرش، امی، را در کنار مردی به نام تد می بیند. شش ماه بعد، مورت و امی، جدا از یکدیگر زندگی می کنند. امی همچنان با تد ارتباط دارد و در خانه قدیمیشان در نیویورک زندگی می کند. در حای که مورت، همه وقتش را در کلبه ای نزدیک به دریاچه تاشمور در ایالت مین می گذراند. مورت، مدام از امضای ورقه طلاق امتناع می کند. یک روز، جان شوتر به دیدن او می آید. جان مزرعه داری در می سی سی پی است. او، مورت را متهم می کند به این که یکی از داستان هایش را دزدیده و آن را تحت عنوان «پنجره مخفی، باغ مخفی» چاپ کرده است. مورت ادعای او را رد می کند، اما جان، او را تهدید کرده و می گوید که اگر پایان آن داستان را عوض نکند، او را خواهد کشت. عوض کردن پایان داستان به این ترتیب خواهد بود که شخصیت اصلی، همسرش را به قتل برساند. مورت یک کارآگاه خصوصی به نام کن کارش را استخدام می کند تا از او در برابر شوتر محافظت کند. مورت معتقد است تنها کسی که آن دو را با هم دیده، تام گرین لیف است؛ تام یکی از افراد محلی است که یک روز با ماشین از کنار آنها رد شده و دیده که آن دو با هم حرف می زده اند. شوتر سگ مورت را می کشد و بعد خانه امی را آتش می زند. مورت همچنان ادعا می کند اوست که آن داستان را اول نوشته است و شوتر می گوید باید سندی دال بر این ادعا ارائه دهد، و گرنه به تخریب هایش ادامه می دهد. مورت می گوید که داستان «پنجره مخفی، باغ مخفی» را نخست در یک مجله به چاپ رسانده و به زودی آن را به شوتر خواهد داد. روز بعد، مورت، تام و بن را در ماشین بن پیدا می کند؛ در حالی که یکی با تبر و دیگری با پیچ گوشتی به قتل رسیده اند. این وسایل متعلق به مورت هستند. مورت از ترس این که مبادا او را متهم به قتل کنند، ماشین را هل داده و جنازه ها را به دریاچه می اندازد.
وقتی مورت به خانه می رسد، امی به او زنگ می زند و می گوید دارد با ورقه طلاق نزد او می آید. تد که نگران امی است، دنبال او می رود. در کلبه، مورت و شوتر با هم جر و بحث می کنند. معلوم می شود که شوتر، شخصیتی زاییده خیال مورت است. به گذشته می رویم و می بینیم که مورت، خود سگش را کشته، خانه امی را آتش زده و تام و بن را به قتل رسانده است. امی و تد وارد می شوند و مورت هر دو را می کشد. به این ترتیب، داستان به شکلی نمادین عوض می شود و این همان کاری است که ناخودآگاه او، شوتر، به دنبال آن بوده است.

هجوم بربرها

Barbarian Invasion
فیلمنامه نویس و کارگردان: دنی آرکان، مدیر فیلمبرداری: گی دوفو، تدوین: ایزابل دو دیو، طراح صحنه: فرانسوا سگوین، موسیقی: پی یر آویا، بازیگران: رمی ژیرار (رمی)، استفان روسو (سباستین)، ماری - ژوزه کروز (ناتالی)، مارینا هندز (گائل)، دوروتی بریمن (لوئیس)، پی یر کروزی (پی یر)، محصول 2003، کانادا / فرانسه، مدت: 99 دقیقه
مونتر آل، زمان حال. رمی در ششمین دهه زندگی اش است. او پیش از این استاد درس تاریخ بوده است. رمی اکنون به سرطانی لاعلاج مبتلاست. سرپرستی تنها پسر او، سباستین، به عهده همسر سابقش، لوئیس، است. سباستین، تاجری موفق است که در لندن زندگی می کند. بین این پدر و پسر، رابطه زیادی وجود ندارد. سباستین با اکراه از لندن به مونترآل می آید. گائل، نامزد فرانسوی سباستین، در این سفر او را همراهی می کند. سباستین. پدرش را در بخش عمومی بیمارستانی درب و داغان پیدا می کند. اگرچه سال هاست که آن دو به ندرت با یکدیگر هم کلام بوده اند، سباستین پدرش را برای انجام برخی معاینات به یک مرکز پزشکی در ورمونت می برد. در بازگشت به مونترآل، سباستین با دادن پول به مدیر اجرایی بیمارستان، پدرش را در بخش خصوصی بستری می کند. سباستین به چند نفر از دوستان قدیمی رمی اطلاع می دهد که در چند هفته آخر عمرش، با او همراه باشند. چند نفری به دیدن او می آیند که عبارت اند از: دایانا و دومینیک که خود معشوقه های سابق او هستند، پی یر که پیش از این آدمی عیاش و هرزه بوده، اما اکنون با دو دختر و همسرش، گیسلین زندگی می کند، کلود و دوست ایتالیایی اش و آلساندرو. سباستین در می یابد که استعمال هرویین به نسبت مورفین تأثیر بیشتری در تسکین دردهای پدرش دارد. او از ناتالی می خواهد که برای او مواد مخدر تهیه کرده و به طور مرتب به او بدهد. ناتالی که خود به شدت معتاد است، در روزهای نخست، ثابت می کند که آدمی غیرقابل اعتماد است، اما رفته رفته جذب سباستین شده و رابطه نزدیک تری با رمی برقرار کرده و زندگی اش را در اختیار او قرار می دهد. علی رغم مخالفت گیسلین، پی یر به رمی اجازه می دهد که در کابینی که معمولا محل ملاقات گروه است، بماند. در عصر یکی از روزها، گروه با یکدیگر عصرانه ای می خورند و در این هنگام، ناتالی به علت مصرف زیاد هرویین، سینکوپ می کند. رمی با پسرش سباستین، آشتی می کند و با آرامش تمام، با زندگی وداع می کند. سباستین، ناتالی را به آپارتمان پدرش می برد و از او می خواهد که آنجا زندگی کند. ناتالی قبول می کند و سباستین، آپارتمان را ترک می کند.
منبع : ماهنامه فیلم نگار شماره 23

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.