چگونه می دانیم تاریخ راست است؟

مورخ آلمانی، هایو هولبورن، چکیده مسائل محوری معرفت تاریخی را این گونه بیان کرده است که آن مسائل «به این واقعیت وابسته اند که معرفتی عینی به گذشته تنها می تواند از طریق تجربه ذهنی محقق به دست آید» (Holborn
پنجشنبه، 17 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه می دانیم تاریخ راست است؟
 چگونه می دانیم تاریخ راست است؟

نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی


 
مورخ آلمانی، هایو هولبورن، چکیده مسائل محوری معرفت تاریخی را این گونه بیان کرده است که آن مسائل «به این واقعیت وابسته اند که معرفتی عینی به گذشته تنها می تواند از طریق تجربه ذهنی محقق به دست آید» (Holborn 1972, p. 79). مورخ بزرگ آلمانی، لئوپلد فون رانکه، در 1824، این «معرفت عینی به گذشته» را تعریف کرد. وی در کتابش، تواریخ ملل لاتین و ژرمن، با رد هر ادعایی جهت داوری کردن گذشته، تنها می خواست نشان دهد [که آن گذشته] «واقعاً چگونه بود؟» (بنگرید به: Stern, 1970, p. 56). این عبارت ـ که ترجمه ای از اصل wie es eigentlich gewesen آلمانی می باشد ـ از آن به بعد، دایماً فکر مورخان را به خود مشغول کرده است. آشکار است که این چیزی است که مورخان باید توصیف کنند: اما آنها چگونه می توانند مطمئن باشند که این مهم را انجام می دهند؟ و برای بقیه ما، مسئله حتی نگران کننده تر است: سوای آنچه مورخان به ما می گویند، چه وسیله ای برای دانستن آنچه واقعاً اتفاق افتاده است در اختیار داریم؟ در مقام نظر، هر کسی می تواند برای خودش شواهد را به منظور تحقیق درباره مورخان مورد بررسی قرار دهد. گاهی به این کار مبادرت شده است و در موارد نادری به موفقیت انجامیده است. مشکل این است که بررسی کامل همه شواهد مربوط مستلزم هوش، معرفت عام تاریخی و مهارتهای تخصصی تاریخی است. همچنین، مستلزم دسترسی به منابع (که به جز برای مورخانی که قبلاً دارای اعتبارنامه بوده اند، تقریباً به روی همه بسته است) و اختصاص میزان زیادی زمان، انرژی و پول است. تاکنون، هر کسی که (به طرز عجیبی) همه این مقتضیات را برآورده کرده باشد خودش یک مورخ شده است. این امر همه غیر مورخان (یعنی، اکثریت گسترده ای از نژاد بشر) را همچنان به طور کامل وابسته به آنچه مورخان به آنها می گویند باقی می گذارد.
بنابراین، به نظر می رسد هنگامی که از دسترسی به حافظه محرومیم، باید برای معرفتمان به گذشته، تقریباً به طور کامل به مورخان تکیه کنیم. اما این فاجعه نیست. آیا ما به همین نحو، به ستاره شناسان، فیزیکدانهای هسته ای، زمین شناسان و مانند آن تکیه نمی کنیم؟
خوب، نه دقیقاً به روش مشابه. دلیل آن را باید در این عبارت هولبورن یافت: «تجربه ذهنی محقق». معرفت ما از جهان طبیعی (هر چند مسلماً بسیار مبتنی بر کار دانشمندان طبیعی است) نباید از صافی تجربه ذهنی کسی ـ یا در هر صورت، از چیزی در این حد و اندازه ـ بگذرد (برای ملاحظه آرائی که علوم طبیعی را تا اندازه ای متأثر از تجربه ذهنی دانشمندان می دانند، برای مثال بنگرید به گزارش جیمز واتسن، 1970، از کشف ساختار مولکول DNA. برای بحث بیشتر همچنین بنگرید به: O'Hear, 1988). اما اشاره به اینکه حتی علوم طبیعی «محض»، آن طور که عموماً فرض شده است، چندان هم محض نیستند. منفعت اندکی برای تاریخ به ارمغان می آورد.

تعریف «عینی» و «ذهنی»

مراد ما از«عینی» و «ذهنی» چه می تواند باشد؟ گروهی از افراد را تصور کنید که دور میزی نشسته اند که روی آن یک قطعه بزرگ پنیر آلمانی هست. این شیئی است که آن اشخاص به آن می نگرند و درباره آن صحبت می کنند. برخی اظهار می کنند که آن پنیر بزرگ، گرد و قرمز است، روی میز قرار دارد و فلان قدر کیلو وزن دارد. همه این اظهارات عینی اند، زیرا درباره کیفیات آن پنیرند. آنگاه، یک نفر اظهار می کند که آن پنیر دهان آدم را آب می اندازد، دیگری می گوید دل آدم را به هم می زند، سومی می گوید که یک روز تعطیل در آلکمار را به یاد او می آورد، نفر چهارم می گوید که مانند ماه کاملی به نظر می رسد که در یک شب پاییزی طلوع می کند. این اظهارات (هر چند به وسیله آن پنیر برانگیخته شده اند)، درباره ذائقه ها، تداعیها و خاطرات مختلف اذهان آن اشخاص اند و از این رو، گفته می شود که ذهنی اند. بنابراین، «عینی» درباره عین است و «ذهنی» درباره ذهن است. مراد هولبورن این است که معرفت عینی به یک رویداد گذشته (مثلاً، تسلیم شدن در یورکتاون)، تنها از طریق تجربه ذهنی (یعنی تجربه خصوصی و شخصی) مورخ امکان پذیر است.
در واقع، معرفت مورخ به یورکتاون، احتمالاً از چند لحاظ معرفتی ذهنی است. نخست اینکه، وی تلقی اش را از آن رویداد، از کتابها و نقاشیهای مختلف (منابع دست دوم) و همچنین، از نامه های متعدد، گزارشهای سیاسی و نظامی، یادداشتهای روزانه، خاطرات و روزنامه های کمابیش معاصر با آن رویداد (منابع دست اول) شکل داده است. این داده ها را او با شناخت عام تر خودش از سیاست، ارتشها، حکومتها، نیروی دریایی و دیگر ملاحظات مربوط، تکمیل خواهد کرد و غنا خواهد بخشید. این تلقی ترکیبی، یا تعبیر، تجربه ذهنی اوست. علاوه بر این، با توجه به معنای دیگری از «ذهنی»، بسته به اینکه او فرانسوی، امریکایی یا بریتانیایی باشد، و اینکه نظامی باشد یا سیاست مدار یا مورخ اجتماعی و مانند آن، آن رویداد معنای متفاوتی برای او خواهد داشت.
ملاحظه دیگری نیز وجود دارد. منابع دست اول، آنچه را نویسندگان از خود آن رویداد دیده و شنیده اند (یا گمان می کنند که دیده و شنیده اند) توصیف می کنند. اینها نیز تجارب ذهنی اند. ممکن است بگوییم تنها هنگامی یک رویداد واقع می شود که تصور شود جنبشهای خاصی از مردان و مواد صورت گرفته است. تجارب ذهنی و فهم توأم عاملان و ناظران از آنچه جریان دارد یک رویداد را در وهله اول ساخته است.
برای یک سرخ پوست اهل جنگلهای آمازون که به طور اتفاقی به یورکتاون منتقل شده است، کل این صحنه ممکن است کاملاً گیج کننده و توضیح ناپذیر بوده باشد. بنابراین، سطح گزارشگران ـ نظامی، سیاسی، روزنامه نگاری؛ و سرانجام، سطح مورخ. هنگامی که کتاب مورخ را درباره تسلیم شدن در یورکتاون می خوانید، فهم شما سطح چهارمی از تجربه ذهنی را می سازد.

کلمات و معرفت عینی

بنابراین، چگونه معرفت عینی کسب می کنیم؟ یا ترجیحاً، «معرفت عینی» در تاریخ چه معنایی می تواند داشته باشد؟ آشکار است که نمی تواند معرفت مستقیم و حسی به شیء باشد ـ مانند نگریستن به پنیر. باید معرفت غیر مستقیمی باشد که تقریباً به طور کامل به واسطه کلمات کسب می شود (فراموش نمی کنم که ممکن است تصاویر یا نمودارها یا بقایای مادی از آن رویداد نیز وجود داشته باشد، اما اکثر اینها احتمالاً باید به وسیله کلمات همراهی و تبیین شوند. بدون شک، قسمت عمده شواهد تاریخی، قالب کلامی دارند). کلمات ما را وارد زبان و تمام مسائل آن می کنند. آیا کلام من برای من همان معنایی را دارد که برای شما دارد؟ در واقع، نه؛ به ویژه اگر حصارهای زمان، طبقه، ملیت، فرهنگ و حتی بافت و زمینه، ما را جدا کرده باشند. در باب مسائل زبان و معنا، آثار زیادی وجود دارد. در اینجا کافی است اشاره کنیم که هر معرفت به اصطلاح «عینی» در تاریخ، باید به منظور بیان شدن، در قالب کلام درآید. به منظور به توافق رسیدن درباره توصیفاتمان از جهان (همان طور که ویتگنشتاین خاطر نشان ساخته است)، لازم است هم درباره اینکه جهان چگونه هست و هم درباره اینکه از کلام چگونه استفاده کنیم، به توافق برسیم: باید هم در داوریها و هم در تعاریف به توافق برسیم (بنگرید به: Wittgenstein, 1968, 1, 242, p. 88). در اوضاع و احوالی که ترسیم کرده ام، معرفت عینی در تاریخ نمی تواند بیش از یک معنا داشته باشد و آن این است که در بین مورخان، اجماعی برای به توافق رسیدن در خصوص پاره ای از توصیفات وجود دارد.

امور واقع

بنابراین، درباره امور واقع چه می توان گفت؟ آیا تاریخ به خود مباهات نمی کند که ناظر به واقع است و نه داستان؟ از نظر من، یک واقعیت تاریخی مطابق با حکمی درباره گذشته است که مورخان در خصوص آن توافق دارند: مثلاً، اینکه قسطنطنیه در سال 1453 به دست ترکان افتاد؛ یا اینکه به آبراهام لینکلن در تئاتر فورد واشنگتن تیراندازی شد. واقعیتهایی نظیر اینکه امپراتوری روم بدین دلیل سقوط کرد که رهبرانش خود را تسلیم انحطاط و تجمل کردند؛ یا تیراندازی لی هاروی اسوالد به کندی واقعیتهایی نیستند که بتوانم با اطمینان آنها را تأیید کنم. آنها ممکن است گزاره هایی صادق باشند، اما احتمال آن نیز هست که کاذب باشند. آنچه به چیزی منزلت واقعیت تاریخی می دهد اجماع داوریهای تاریخی است. اما تاکنون، هیچ اجماعی درباره دسته دوم این گزاره ها وجود ندارد «امور واقع عبارت اند از آنچه گزاره ها (هنگامی که صادق اند) بیان می کنند؛ آنها به معنای موضوع گزاره ها نیستند» (بنگرید به: P. F. Strawson. "Truth" in Pitcher, 1964, p. 38). امور واقع عبارت اند از آنچه دسته اول گزاره ها بیان می کنند؛ قسطنطنیه و تئاتر فورد موضوعاتی اند که گزاره ها درباره آنها هستند. اگر (همان طور که ما معتقدیم) این گزاره ها صادق باشند، امور واقع عبارت اند از آنچه آنها خبر می دهند و آنچه آنها خبر می دهند همان امور واقع اند. اگر آنها غیر صادق باشند، یا احتمال عدم صدق آنها برود، امور واقع را بیان نمی کنند (همانند دسته دوم گزاره ها). بنابراین، کل مسئله حول صدق می گردد به شرط و در زمان به توافق رسیدن به سر مسئله صدق، بر سر مسئله امر واقع نیز به توافق رسیده ایم و نه سابق بر آن. (برای بحث بیشتر درباره امور واقع در تاریخ، بنگرید به: Stanford, 1990, pp. 71-4, 79-81) .
منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما