ماهیت شواهد تاریخی؟

در تابستان 1991، کشف ظاهری سیاره ای که در بخشی دور افتاده از کهکشان به دور ستاره ای می چرخید موجب پدید آمدن جنجال مختصری در محافل ستاره شناسی شد. گفته می شد این نخستین سیاره شناخته شده ای است که در
پنجشنبه، 17 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ماهیت شواهد تاریخی؟
 ماهیت شواهد تاریخی؟

نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی


 

1. محدودیتهای مشاهده

در تابستان 1991، کشف ظاهری سیاره ای که در بخشی دور افتاده از کهکشان به دور ستاره ای می چرخید موجب پدید آمدن جنجال مختصری در محافل ستاره شناسی شد. گفته می شد این نخستین سیاره شناخته شده ای است که در بیرون منظومه شمسی وجود دارد، متأسفانه، آن قدر دور بود که نمی شد با قوی ترین تلسکوپها، عدسیها یا دستگاههای رادیویی آن را بررسی کرد. بنابراین، همچنان نامحتمل بود که درباره آن بیشتر بدانیم، ماهها بعد، این مشاهده مورد تردید قرار گرفت و «سیاره» در زمره «کانالهای» مریخ که از جمله ساخته و پرداخته های ستاره شناسی اند، به شمار رفت: یک سر خوردگی.
گزاره های راجع به به گذشته، همانند گزاره های راجع به سیاره های دور ـ یا شاید راجع به مرکز زمین ـ هستند. اینها نیز، مکانهایی کاملاً دور از توان مشاهده ما هستند. ما نمی توانیم آنها را مستقیماً تجربه کنیم؛ بنابراین، هر آنچه درباره آنها می دانیم باید به نحو غیرمستقیم اثبات شود. با این حال، غیرقابل تصور نیست که روزی مردان یا زنانی بتوانند به چنین سیاره دور افتاده ای یا حتی به مرکز زمین برسند. این امر هر چند در ظاهر نامحتمل است، اما محتمل تر از بازگشت به گذشته جهت بررسی گزاره های تاریخی از طریق مشاهده مستقیم است.

2. معرفت غیرمستقیم

از آنجا که هر معرفتی راجع به گذشته معرفت غیرمستقیم است، باید به واسطه آنچه «شواهد» می نامیم به ما برسد. ما نمی توانیم برای گذشته شواهدی بیشتر از آنچه اکنون هست داشته باشیم، هر چند همه آنها تا به حال شناخته نشده باشند. (در این رابطه، یک مسئله جالب به وسیله حافظه پدید می آید که آشناترین شکل شواهد برای گذشته است. فرض کنید که فردا من چیزی را درباره دیروز به خاطر آوردم که اکنون فراموش کرده ام ـ مثلاً فردا را به یاد آورم که نشستی را برای امروز ترتیب داده بودم؛ آیا می توان استدلال کرد که این شاهد برای دیروز در این لحظه وجود دارد؟ به گمانم این طور است، زیرا چیزهای بسیاری در حافظه های ما دفن اند که از آنها در تمام مدت آگاه نیستیم. شق دیگر این است که فرض کنیم آنچه فردا درباره دیروز به یاد می آوریم خاطره ای جدید است، که بسیار عجیب به نظر می رسد). در اینجا تقابل روشنی بین معرفت و شاهد وجود دارد. باستان شناسان به ما می گویند که از بریتانیای رومی، تقریباً به یقین، بیشتر از آنچه تاکنون حفاری شده هنوز زیر خاک است. بنابراین، چه بسا ما چشم به راه داشتن معرفتی بیش از معرفت کنونی مان درباره این منطقه، طی صد سال آینده باشیم. در مقابل، شواهد به اندازه سرسوزنی افزایش نخواهند یافت. ما هرگز از بریتانیای رومی، شواهدی بیشتر از آنچه اکنون هست، نخواهیم داشت؛ اما می توانیم معرفت بیشتری داشته باشیم.

3. هر چیزی شاهد است

اگر مطلب فوق زیاد مأیوس کننده به نظر می رسد، بیایید تا به روی دیگر سکه که امیدبخش تر است بنگریم. به اینکه هر آن چیزی که اکنون وجود دارد می تواند شاهدی برای گذشته باشد. شاهد تاریخی، محدود به سنگهای کهن و اسناد و مدارک قدیمی نیست. همان طور که خواهیم دید، مورخان و باستان شناسان، استفاده از انواعی از شواهد را آموخته اند که قبلاً از آن غافل بودند. واقعیت این است که هر اثر باقی مانده ای (چه مادی و چه معنوی) می تواند شاهدی برای زندگی مردان و زنان گذشته فراهم آورد. هر مورخی تشنه شواهد بیشتر است. هر چند آنچه وی دقیقاً می خواهد ممکن است در دسترس نباشد، ثروتهای عظیمی در دست ماست. خلاصه بگوییم، همه شواهد اینجاست؛ هر چه اینجاست شاهد است.

4. آنچه مورخ استفاده می کند

اکنون، به شواهدی بازگردیم که مورخ از آنها استفاده می کند. شواهد دست اول (1) و دست دوم (2)، انواع شواهد، شواهد سخت (3) و نرم (4)، و شواهدی ارادی (5) و غیر ارادی (6) را به ترتیب ملاحظه می کنیم.

5. منابع دست اول و دست دوم

منبع دست اول آن فقره شاهدی است که مبدأ آن هم عصر دوره مورد نظر است ـ «دومزدی بوک» برای فتح نورماندی، یا گزارشهای کتبی ولینگتن برای جنگ شبه جزیره (7) چنین منبعی به شمار می روند. منبع دست دوم پژوهشی است که معمولاً مورخ درباره دوره مورد بررسی یا جنبه ای از آن انجام می دهد. این پژوهش (غالباً مدتها) بعد از آن دور نگاشته می شود. هر پژوهش تاریخی معتبری باید مبتنی بر منابع دست اول باشد. دانشمند همه وقتش را در آزمایشگاه نمی گذراند، مورخ نیز در آرشیو چنین کاری نمی کند؛ اما تجربه ای که در این گونه مکانها کسب می شود برای هر دو حرفه لازم است، و دستاوردهایشان باید در هر دو مکان مزبور مورد بررسی قرار گیرند. علاوه بر این، هیچ مورخی نباید به خود جرأت گذاشتن قلم بر روی کاغذ بدهد، مگر اینکه وسیعاً و عمیقاً آنچه را دیگران درباره موضوع گفته اند خوانده باشد. در واقع، وی هرگز نمی تواند جهت خود را بیابد یا سؤالاتی را که باید طرح کند دریابد مگر اینکه آثار اسلاف خود را خوانده باشد. در مطالعه منابع دست دوم، می توانیم توصیه پوپ (8) را به کار بریم:
دانش اندک خطرناک است؛
یا لاجرعه بنوش یا اصلاً به چشمه پیرا (9) لب نزن:
آنجا جرعه های کم مایه مغز را از خود بی خود می کنند،
جامهای گران بر گرفتن ما را دوباره هوشیار می سازد.

6. دست اول یا دست دوم؟

اما همیشه نمی توان به آسانی بین منابع دست اول و دست دوم تمایز نهاد. ملاحظه کردیم که دو چیز به عنوان مواد اولیه برشمرده شد: آنچه هم عصر است و آنچه پردازش نشده است. اگر ما تنها از اولین ملاک برای تمایز دست اول از دست دوم استفاده کنیم، همان طور که معمولاً این کار را می کنند، در رابطه با ملاک دیگر، مشکلاتی پدید می آید.
در وهله اول، کدام یک از ویرایشهای اسناد و مدارک چاپ شده باید مدنظر قرار گیرد؟ حجم عظیمی از اوراق و مدارک مربوط به تاریخ قرون وسطی و اوایل دوره جدید جمع آوری، بازنویسی، تنظیم و منتشر شده اند. این موضوع مایه آسایش بسیار مورخ است که در غیر این صورت، تنها می توانست به اندکی از این مواد مراجعه کند. در دیداری از یک دانشگاه یا بخش مرجع کتابخانه ای بزرگ، این مجلدات را خواهید دید که قفسه های مخازن متعددی را اشغال کرده اند (گاهنامه های طوماری باز و بسته، نامه ها و اسناد هنری هشتم، اسناد دولتی ونیس). اما مشکلاتی نیز وجود دارد. یکی این است که خود این کمیت این واقعیت را می پوشاند که چه بسا همه اسناد و مدارک مربوط موجود نباشند. علاوه بر این، برخی از آنها صرفاً به طور ناقص بازنویس شده اند. همچنین، این امکان وجود دارد که خطاهایی در بازنویسی یا چاپ ایجاد شده باشد. و سرانجام اینکه، مورخ از سرنخهایی که جوهر، دست خط، کاغذ یا جلد و اندازه اسناد اصلی به دست می دهند، محروم می ماند. با این حال، ارزش چاپ منابع بسیار زیاد است. این مطلب حتی در تاریخ اروپا آشکارتر است. چهار تاریخ مشهور این مطلب را روشن خواهد کرد: تاریخ جنگهای صلیبی نوشته استیون رانسیمان؛ شورش هلندیها از جفری پارکر (کتابی که کتابنامه اش، متضمن مباحثی بسیار جذاب از شواهد است)؛ تکوین پادشاهی هابسبورگ اثر آر. جی. دبلیو. ایونز؛ و کنت ـ دوک الیوارس، نوشته جی. اچ. الیوت. این نویسندگان، هر یک منابع نوشته شده به پنج یا شش زبان یا بیشتر را خوانده اند: از جمله چک و مجاری (ایونز)، یونانی (رانسیمان) و هلندی (پارکر).
تسلط به زبان فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی و لاتین بین همه آنها مشترک است که شاید امری بدیهی باشد. هر چند آنها برخی از اسناد و مدارک اصلی را نیز خواندند، بیشتر کارشان مبتنی بود بر منابع چاپ شده (آن گونه که کتابنامه هایشان اشاره دارد). مشکلات مشاع، دسترسی مکرر به گنجینه های دور و رمزگشایی زبانی بیگانه به دست فردی بیگانه، برای هر سند به لحاظ زمان و کار پرهزینه بوده است. با این حال، این منابع چاپی که وجودشان ضروری است، نمی توانند مواد خام کاملاً پردازش نشده تلقی شوند.

7. دیدگاه هم عصر

مشکل دوم، با جزوات (از قرن شانزدهم به این سو) و با روزنامه ها (از قرن هفدهم به این سو) پدید می آید. این دو منبع که دقیقاً هم عصر رویدادها تهیه شده اند نشان می دهند که برخی انسانها در آن زمان درباره رویدادهای مورد نظر چه نظری داشتند. آنها به خودی خود، منابع اولیه خوبی اند. اما هنگامی که ملاحظه کنید نویسندگان و دست اندرکاران چاپ احتمالاً تا چه اندازه ناآگاه، مغرض و حتی بی وجدان بوده اند، پی می برید که این اسناد شواهد خوبی برای رویدادها نیستند.
سپس به وقایع نامه ها و تواریخ هر عصر می رسیم. چنین آثاری (حتی وقایع نامه ظاهراً ساده انگلوساکسون)، دست کم شاکله گاهشماری را به منظور تعیین ترتیب زمانی رویدادها فراهم می آورد. برخی از آنها اقدام به ارائه علت و تبیین می کنند. مطلع ترها از انگیزه و برخورد شخصیتها نیز بحث می کنند. فرهیخته ترها (با بهره گیری از انسان گرایی رنسانس ایتالیایی)، آگاهانه از نویسندگان کلاسیک پیروی می کنند و تلاش می کنند تواریخی سیاسی یا «فلسفی» بنگارند، برای مثال، ماکیاولی و گوئیتچاردینی در فلورانس، پولیدور و ورژیل و توماس مور در انگلستان، و فیلیپ دو کومین در فرانسه. اینها می توانند بسیار مفید باشند. چارلز راس در پیوست کتاب خود، ادوارد چهارم، از نبود چنین مورخان هم عصری برای آن پادشاهی تأسف می خورد و سخن جی. آر. التون را نقل می کند که:
به خاطر نبود هر گونه تاریخ هم عصر قابل اعتمادی برای این عصر است که اکنون شکل و معنای آن این همه مورد مناقشه است (Ross, 1975, p. 429).
و از آن تواریخی که در حین وقوع رویدادها نوشته شده اند چه باید بفهمیم؟ جفری پارکر، سی و چهار تاریخ هم عصر را از شورش هلند گزارش می کند (بنگرید به: The Dutch Revolt, 1979, p. 277). پیش از اینکه همه تواریخ را به خاطر شتابزدگی بیش از حد در نگارش شان، که ارزش ملاحظه جدی را از آنها سلب می کند، کنار بگذاریم ـ زیرا آنها فاقد اطلاعات لازم و دورنما هستند ـ به خاطر آوریم که یکی از شاهکارهای مسلم هنر تاریخ نویسی، تاریخ جنگهای پلوپونزی توسیدید، درست از همین تلاشهای شتابزده است. هم عصر بودن آن درست است ولی اصلاً نمی توان آن را ماده خام پردازش نشده به شمار آورد با این حال، این تاریخ تقریباً همه چیزی است که برای شناختمان از آن نبرد بزرگ باید بر آن تکیه کنیم.
آخرین و پرمسئله ترین نوع تاریخ هم عصر، شواهد ادبیات تخیلی قدیمی است. تلاشهای بی تکلف و باب روز نیمه اول این قرن، برای نگارش تواریخ اجتماعی «دنیای چاسر»، «انگلستان شکسپیر» یا «لندن دیکنز» که عمدتاً مبتنی بود بر واقعیتهای مفروض اخذ شده از اشعار، داستانها و رمانهای این نویسندگان را می توان به آسانی به استهزا گرفت. این افسانه ها هیچ شواهد سختی فراهم نمی آورند؛ با این حال، دشوار است باور کنیم کسب بصیرت عمیقی از انگلستان ادوارد سوم، الیزابت اول یا ویکتوریا بدون آثار چاسر، شکسپیر و دیکنز میسر نبودند. بی شک، آنها شواهدی هم عصر ارائه می کنند، اما دشوار است بگوییم این شواهد دقیقاً گواه چه چیزی هستند.

8. انواع شواهد

دو محقق فرانسوی، سی. وی. لانگلوئا و سی. سنیوبوس، حدود صد سال پیش کتابی نوشتند با عنوان درآمدی بر تاریخ پژوهی و در آن به این حکم کردند که تاریخ اساساً مبتنی بر شواهد مستند است ـ «بدون اسناد هیچ تاریخی نیست (Langlois and Seignobos, 1898, p. 17)». اگر این حکم تلاشی بود برای کنار گذاشتن دیگر منابع تاریخ (برای مثال، معماری، هنر یا باستان شناسی، که مورخان مدتها از آنها استفاده کرده اند)، نقصانی حیرت انگیز بود. در ظرف چند سال، جیمز هاروی رابینسون امریکایی تاریخ جدیدش را این گونه شروع کرد:
تاریخ، در فراخ ترین معنایش، شامل هر اثر و نشانه ای است از هر آنچه انسان از ابتدای پدیدار شدنش بر روی زمین انجام داده یا اندیشیده است ... منابع اطلاعاتش، از تبر سنگی زمخت شل (10) تا روزنامه صبح امروز را در بر می گیرد (Robinson, 1965, p.1).
امروزه، مشاهده می کنیم که مورخان جهت فراهم آوردن شواهد برای گذشته، از طیف باز هم گسترده تری از مواد استفاده می کنند نه تنها سنگها و سفالینه های باستان شناسی، بلکه الگوهای کاشت و برداشت، پرچینها، ماشین آلات خراب شده و وازده، ترانه های عامیانه، اسطوره ها، خاطرات، گروه خون، الگوهای گفتاری، دفاتر ثبت احوال، مساحیهای زمین، صورت حسابها، اسم اماکن، لاشه کشتی غرق شده، و مواردی بیش از اینها. به نظر می رسد که اکنون، همه اینها مورد استفاده مورخ قرار می گیرند. آنچه لازم است توانایی خواندن درست آن شواهد است.

9. شواهد سخت و نرم

یک عنصر مهم در این فوران منابع تاریخی، شواهد آماری است. هر چند برخی از انواع شواهد تقریباً کم اند (مثلاً، شواهدی برای شهرهای یونان باستان غیر از آتن، یا منشورهای قرن یازدهم)، انواع دیگر زیادند/ مثلاً، زاد و ولدها، مرگ و میرها و ازدواجهای ثبت شده در هزاران دفتر ثبت، در تمامی قرون. از این [شواهد] علم کاملاً جدید جمعیت شناسی (11) پدید آمده است: یعنی مطالعه آماری جمعیتها در گذشته. مقدمه کوتاه خوبی به این موضوع مهم، کتاب جمعیت و تاریخ (1969) ای. ای. ریگلی است که مبتنی بر اثر عظیم تری است تحت ویراستاری ریگلی، مقدمه ای به جمعیت نگاری تاریخ انگلستان (1966). اثر حجیمی که او با همکاری آر. اس. اسکوفیلد فراهم آورده است، یعنی تاریخ جمعیت انگلستان 1541 ـ 1871: یک بازسازی (1981)، برای مورخ ارزش بسیار دارد. البته اثر پیشگام این حوزه کتاب نخستین جستار در باب جمعیت (1789) توماس مالتوس بود، اما بسط کامل این نظریه، اجباراً تا نگارش اثر نظریه عمومی جمعیت (1952 ـ 1954) ای. سووی به تأخیر افتاد.
دو پیشرفت جدید بسط پژوهش تاریخی را در حوزه هایی امکان پذیر ساخته اند که حجم عظیم داده ها در این حوزه ها مسائلی را پیش می کشد که تاکنون غیرقابل حل بوده اند: این دو عبارت اند از بسط نظریه آمار (12) و اختراع ریزتراشه (13) که به ساخت رایانه هایی با قدرتی بی نظیر انجامید. بدین سان، مورخان اقتصادی قادر شده اند جمعیتها، مالکیتهای زمین، واردات و صادرات، مبالغ اجاره، سودها، نرخهای مبادله، محصولات مزارع و معادن، سوددهی، سرمایه گذاری و رشد اقتصادی را محاسبه کنند. دو مقدمه مفید به تاریخ کمی عبارت اند از: مطالعات تاریخی کاربردی (1973) ویراسته مایکل دریک، و جستارهایی در تاریخ اقتصادی کمی (1974) ویراسته رودریک فلود، به ویژه مقاله هشدار دهنده جی. اولین در اثر اخیر با عنوان «در اعداد سلامت نیست: پاره ای از مشکلات آمارهای تاریخی». رهیافتی فرانسوی به تاریخ کمی را می توان در کار مورخان آنال یافت،که نمونه خوب آن کتاب حوزه کار مورخ (1979) نوشته ای. لو روئالادوری است. این شواهد تاریخی که پردازش آماری شده و در قالب نسخه های چاپی رایانه ای درآمده اند، با اعداد و نمادها و نه کلمات و جملات، بیان می شوند. چنین محاسباتی، از دید مورخان اقتصاد سنج، قدرتی عظیم دارند: احتمالاً بیشتر به این دلیل که عبارتی مانند:

(برگرفته از Floud, 1979, p. 236) خواننده کم اطلاع از علم ریاضی را مرعوب و متحیر می کند. این محاسبات به عنوان شواهد «سخت» شناخته می شوند.
در مقابل، شواهد «نرم» در اسناد تاریخی متداول تر یافت می شود، جایی که اندیشه ها بیان می شوند و نه کمیات؛ و با کلمات اظهار می شوند و نه نمودارها. (برای مثال، اسناد سیاسی یا اساسنامه ای، مثلاً قانون اساسی ایالات متحده امریکا، را در نظر بگیرید: صفت «نرم» حاکی از این است که آن ماده قابل بحث، اصلاح پذیر و حتی تأثیرپذیر است. شاهد نرم پذیرای بیش از یک تفسیر است، انسانها به طور پایان ناپذیر، درباره معنای دقیق آن بحث می کنند. تاریخ سنجان مدعی اند که «شواهد سخت ما چنین نیستند، آنها کمیت پذیر و غیر مبهم اند». اما هر چیزی کمیت پذیر نیست، مثلاً جامعه شناسان تأکید دارند که واقعیت اجتماعی ما عبارت است از باورها، قراردادها، رسوم و نهادها ـ که در اندیشه ها خلاصه می شوند. اما چگونه تاریخ اندیشه ها را می نویسید؟ انسانهای بسیاری تلاش می کنند، اما همان طور که مورخی سیاسی گفته است، این کار مانند میخ کردن ژله بر دیوار است (بنگرید به: Novick, 1988, p. 7). آر. جی. کالینگوود استدلال کرده است که تاریخ تنها می تواند تاریخ اندیشه باشد. اشیاء مادی بی نیاز از توضیح نیستند. معنایشان بر پیشانی شان حک نشده است ـ اگر نتوانیم متون و کلمات درج شده بر روی بقایای تاریخی را بخوانیم و قراردادهای اجتماعی را بازسازی کنیم، حتی از سکه ها و بناهای تاریخی نیز کما اینکه بسیاری از باستان شناسان حیرت زده پی برده اند، چیزی دستگیرمان نمی شود. از آنجا که شواهد نرم در قالب کلمات اند و نه اعداد، همه مسائل زبان مانند ترجمه، نیت و فهم رخ می نمایند. آشکارا، هیچ کس نمی تواند هرگز مطمئن باشد رشته ای از کلمات برای شنونده یا خواننده همان معنایی را دارد که برای گوینده یا نویسنده، یا حتی برای شنونده یا خواننده دیگری دارد. نسبت به ارقام، تردید اندکی وجود دارد. در «10» یا «365»، ابهام کمتری نسبت به کلماتی مانند «تاج» یا «سرزمین آبی» وجود دارد. اما در مورد اعداد نیز باید بپرسیم، چه چیز شمارش شده است؟ چه کسی، چه موقع، کجا و با چه دقتی این کار را انجام داده است؟
در اینجا لازم نیست مزایا و معایب شواهد سخت و نرم را به ترتیب برشماریم. خواننده هوشمند می تواند برخی از آنها را برای خود تصور کند. مورخ باید از هر دو نوع شواهد استفاده کند و در صورت امکان، چگونگی ارزیابی آنها را برای آنچه مدنظر دارد بداند.

10. شواهد ارادی و غیرارادی

آخرین تمایز را باید بین شواهدی نهاد که برای دید پژوهشگران آینده قصد شده اند و شواهدی که بدین منظور قصد نشده اند. مارک بلوخ در اثر متأسفانه ناتمامش، پیشینه مورخ، این تمایز را به نحو قابل تحسینی روشن می سازد. هنگامی که تواریخ یا خاطرات یا گزارشهای نبرد را می خوانیم «فقط دقیقاً آنچه را انجام می دهیم که نویسنده انتظار داشت انجام بدهیم». اما زن ماقبل تاریخی که ته مانده غذایش را در دریاچه یا رودخانه ای می ریخت، یا تاجر قرون وسطایی که حسابهایش را می نوشت، «کمترین میلی به اثر گذاشتن بر آراء معاصرانش یا مورخان آینده» نداشت (Bloch, 1954, pp. 60-1). هر چند مورخ بدون شواهدی از نوع نخست نمی تواند تاریخ بنگارد، اما به حق نسبت به آن بی اعتماد است، گویی اتومبیلی دست دوم یا اسبی میان سال خریده است. شواهد نوع دوم قصد گمراه کردن مورخ را ندارند، اما در درک مشکل ایجاد می کنند. آنها واقعیت خود را برای مورخ نمایان نمی کنند. فلان جمله در نامه یک سیاستمدار دقیقاً چه معنایی داشته است؟ کارکرد فلان قطعه خاص فلز یا آن سوراخ در دیوار چه بوده است؟ همانند شواهد سخت و نرم، مورخ باید از هر دوی شواهد ارادی و غیرارادی استفاده کند، اما آنها را با هم خلط نکند.

پی نوشت ها :

1. primary evidence
2. secondary evidence
3. hard evidence
4. soft evidence
5. intentional evidence
6. non-intentional evidence
7. Peninsular War؛ جنگ فرانسه در 1808 ـ 1814 در شبه جزیره ایبری بر ضد بریتانیا و نیروهای داوطلب اسپانیولی و پرتغالی. نیروهای بریتانیا به فرماندهی آرثر ولزلی (ولینگتون) در این جنگ نیروهای فرانسه را شکست دادند. جنگ شبه جزیره اعتبار نظامی بریتانیا را بسیار بالا برد و نقش عمده ای در سقوط ناپلئون داشت.
8. Alexander Pope؛ شاعر انگلیسی (1688 ـ 1744).
9. Pieria؛ ناحیه ای در مقدونیه قدیم، شامل کوه اولمپ، کوه پیروس، از عبادتگاههای اورفئوس و موزه ها، و چشمه پیئریا که به قول افسانه ها سرچشمه دانش و هنر است.
10. Chelles؛ شهری در ایالت سن ـ ا ـ مارن، در شمال فرانسه، نزدیک ساحل شمالی مارن. به مناسبت ابزار و آلات سنگی ای که در آنجا کشف شده است، قسمتی از عصر حجر قدیم را دور شلی خوانده اند.
11. demography
12. statistical theory
13. micro - chip

منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما