نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی
ترجمه: دکتر مسعود صادقی
بحث قانون فراگیر با این نظریه آغاز می شود که:
تبیین تنها از طریق اندراج آنچه باید تبیین شود، تحت یک قانون عام به دست می آید (Dray, 1957, p. 1).
این نظریه را فیلسوف علم، سی. جی. همپل (1)، پیشنهاد کرد (Hempel, 1942, in Gardiner, 1959, pp. 344-56). فرض اساسی همپل این است که تاریخ یکی از علوم تجربی مانند، فیزیک، زیست شناسی، یا جغرافیاست. وی در صحبتی درباره تاریخ و علوم طبیعی اظهار میکند که:
هر دو تنها بر حسب مفاهیم کلی میتوانند گزارشی از موضوعشان ارائه کنند (Ibid., p. 346).
در مثالهایش، رویدادهای تاریخی و طبیعی یک کاسه می شوند،
زیرا موضوع توصیف و تبیین در هر شاخه ای از علم تجربی، همیشه نوع خاصی از یک رویداد است (مانند کاهشی در دمای 14 درجه فارنهایت، گرفتگی ماه، تقسیم یک یاخته، یک زمین لرزه، افزایش در اشتغال، تروری سیاسی) در زمان و مکانی خاص... .
هر چند به معنایی خاص، همه این رویدادها منحصر به فردند، منحصر به فرد بودنشان نقشی در تبیینشان ایفا نمی کند. آنچه آنها را تبیین می کند، این است که آنها مصادیقی از یک نوع پیشامد خاص اند. بنابراین، گرفتگی ماه در زمانی خاص، به وسیله قوانینی (مربوط به حرکات خاص زمین و ماه به دور خورشید و اشعه های نوری که از خورشید می آید) تبیین می شود که بر ماه گرفتگیها به طور کلی حاکم اند. زمان خاص این یا آن گرفتگی، آنچه را باید تبیین شود، معین می کند؛ اما هیچ بخشی از خود تبیین نیست. بخش مهم تبیین این قانون است که هرگاه خورشید، ماه و زمین در صف خاصی باشند، کسوفی روی خواهد داد.
بنابراین، دومین چیزی که درباره نظریه همپل باید ذکر کرد، این است که هر تبیینی، چه تاریخی و چه علمی، به «انواع یا صفات رویدادها می پردازد، نه... رویدادهای جزئی (Ibid)». این برای مورخانی که بر اختلافها بیش از شباهتها تأکید می ورزند، این نکته عجیب به نظر می رسد (Dray, 1957, pp. 47-9).
نکته سوم شایان یادآوری، این است که همپل یک الگوی آرمانی تبیین را پیشنهاد کرد. آن الگو این است:
1. مجموعه ای از گزاره ها که بیانگر وقوع رویدادهای خاص C1.......C11 . در زمانها و مکانهایی خاص است.
2. مجموعه ای از فرضیات کلی (Gardiner, 1959, p. 345).
مشروط به اینکه این دو مجموعه «به وسیله شواهد تجربی، به طور مستدلی تأیید شوند»، و مشروط بر اینکه وقوع یک رویداد E را بتوان مطلقاً از (1) و (2) استنتاج کرد، تبیین رویداد E را به دست آورده ایم. میتوان این استدلال را بدین گونه بر کسوف ماه اطلاق کرد: 1ـ در چنین روزی، زمین بین خورشید و ماه قرار می گیرد؛ 2ـ هرگاه زمین بین خورشید و ماه قرار گیرد، ماه گرفتگی رخ خواهد داد.
از (1) و (2) با هم می توانیم استنتاج کنیم که یک ماه گرفتگی در روز مذکور رخ داده است. آیا می توانیم با همپل موافقت کنیم که هدف «تبیین تاریخی» نیز این است که نشان دهد رویداد مورد نظر «امر تصادفی» نبود، بلکه با در نظر گرفتن پاره ای از شرایط پیشین و هم زمان، متوقع بود؟ (Ibid., pp. 348-9).
همپل در مواجهه با مشکلات پیشنهاد می کند که مورخان از یک طرح تبیین استفاده کند؛
چنین طرحی مرکب است از اشاره ای کمابیش مبهم به قوانین و شرایط اولیه ای که مناسب به نظر می رسند...
(Ibid., p. 351).
وی می افزاید که این طرح می تواند با پژوهش بیشتر تکمیل گردد. او جهت این پژوهش را مشخص می کند و به نوع شواهد قابل کاربرد آن اشاره می نماید. قصد وی از این امر این است که تبیین از طریق مفاهیم پوچی مانند تقدیر نژادی یا عدالت تاریخی را طرد کند.
دوم، باید اذعان کنیم که توسط او به قوانین عام در تاریخ، آن قدر که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، عجیب و غریب نیست. تاریخ متضمن هم رویدادهای طبیعی و هم افعال انسانی است. افعال ما همواره در بافت و زمینه ای طبیعی واقع می شوند؛ جایی که ما تابع قوانین تثبیت شده طبیعت هستیم. به طور مثال، ممکن است ما بسوزیم یا با سقوط از بلندی لت و پار شویم. بنابراین، بسیاری از تبیینهای تاریخی به حق به چنین قوانینی متوسل می شوند. همچنین، بسیاری از رفتارهای انسانی را، به ویژه در بین توده مردم، می توان با توسط به فرضیات مشابهی در علوم اجتماعی تبیین کرد ـ یعنی، با آنچه قوانین اقتصادی، جامعه شناسی یا روان شناختی خوانده می شود. مورخان غالباً به قاعده مندیهای مشهود رفتار انسانی متوسل می شوند.
بیایید مورد مناسبی را بررسی کنیم. جی. کیتسن. کلارک، در تکوین انگلستان عصر ویکتوریا از رشد سریع جمعیت در نیمه نخست قرن نوزدهم بحث می کند. («مشکل در اینجا، تبیین این ازدیاد است» (Kitson Clark, 1965, p. 66)). چگونه می توان آن را تبیین کرد؟ تبیینهای بی واسطه با بالا رفتن میزان تولد و کاهش میزان مرگ و میر اشاره می کنند. اما این موارد چطور؟ دسترسی بیشتر به تسهیلات پزشکی، رشد مهارتهای پزشکی، بهبود و پیشرفت در بهداشت و واکسیناسیون گسترده، از جمله دلایلی هستند که برای این موارد ارائه کرده اند. رشد جمعیت را می توان با پایین آمدن سن ازدواج برای زنان، و نسبت بالاتر زنان در سن ازدواج که واقعاً ازدواج می کردند، تبیین کرد. و اینها را به نوبه خود، می توان با کم شدن تدابیر مرسوم علیه ازدواجهای پیش از موقع و احمقانه تبیین کرد، چرا که اغلب کارگران خانه های اربابی را ترک می کردند. این امر، در شهر و در روستا، ناشی از بروز تغییراتی در فنون صنعت و کشاورزی است. بنابراین، تبیینهای پیشنهاد شده از قوانین طبیعی (به ویژه زیست شناختی) استفاده می کنند، و همچنین، به تغییرات گسترده در فناوری، اقتصاد، جامعه و رسوم، اشاره می نمایند. به گمانم در اینجا مدعای همپل به اثبات می رسد: اینکه مورخان، به منظور تبیین، غالباً به قوانین یا قاعده مندیهایی متوسل می شود که به لحاظ تجربی اثبات شده باشد. یا دست کم، طرحهای تبیین را به موازات این خطوط ارائه می کنند.
دبلیو. اچ. دری، مثالی (غالباً نقل شده) از نوشته یک مورخ را در نظر می گیرد:
لویی چهاردهم، در حالی مرد که محبوبیت مردمی نداشت، زیرا سیاستهایی را دنبال کرد که برای منافع ملی فرانسه زیان آور بود (Dray, 1957, p. 25).
دری نشان می دهد که تبیین این امر، طبق طرح کلی همپل، به بی معنایی تبیین از طریق قانون عامی که تنها دارای یک مصداق است، می انجامد (Ibid., pp. 25-39). نتایج چنین اند: (الف) اینکه قانون، اگر تنها یک مصداق داشته باشد، نمی تواند عام خوانده شود؛ (ب) اینکه اثبات تجربی لازم برای هر قانون، چیزی نیست جز آن شواهدی که مورخ را در وهله اول به نتیجه رهنمون کند. در چنین موردی مدل قانون فراگیر بی فایده است.
تبیین تنها از طریق اندراج آنچه باید تبیین شود، تحت یک قانون عام به دست می آید (Dray, 1957, p. 1).
این نظریه را فیلسوف علم، سی. جی. همپل (1)، پیشنهاد کرد (Hempel, 1942, in Gardiner, 1959, pp. 344-56). فرض اساسی همپل این است که تاریخ یکی از علوم تجربی مانند، فیزیک، زیست شناسی، یا جغرافیاست. وی در صحبتی درباره تاریخ و علوم طبیعی اظهار میکند که:
هر دو تنها بر حسب مفاهیم کلی میتوانند گزارشی از موضوعشان ارائه کنند (Ibid., p. 346).
در مثالهایش، رویدادهای تاریخی و طبیعی یک کاسه می شوند،
زیرا موضوع توصیف و تبیین در هر شاخه ای از علم تجربی، همیشه نوع خاصی از یک رویداد است (مانند کاهشی در دمای 14 درجه فارنهایت، گرفتگی ماه، تقسیم یک یاخته، یک زمین لرزه، افزایش در اشتغال، تروری سیاسی) در زمان و مکانی خاص... .
هر چند به معنایی خاص، همه این رویدادها منحصر به فردند، منحصر به فرد بودنشان نقشی در تبیینشان ایفا نمی کند. آنچه آنها را تبیین می کند، این است که آنها مصادیقی از یک نوع پیشامد خاص اند. بنابراین، گرفتگی ماه در زمانی خاص، به وسیله قوانینی (مربوط به حرکات خاص زمین و ماه به دور خورشید و اشعه های نوری که از خورشید می آید) تبیین می شود که بر ماه گرفتگیها به طور کلی حاکم اند. زمان خاص این یا آن گرفتگی، آنچه را باید تبیین شود، معین می کند؛ اما هیچ بخشی از خود تبیین نیست. بخش مهم تبیین این قانون است که هرگاه خورشید، ماه و زمین در صف خاصی باشند، کسوفی روی خواهد داد.
بنابراین، دومین چیزی که درباره نظریه همپل باید ذکر کرد، این است که هر تبیینی، چه تاریخی و چه علمی، به «انواع یا صفات رویدادها می پردازد، نه... رویدادهای جزئی (Ibid)». این برای مورخانی که بر اختلافها بیش از شباهتها تأکید می ورزند، این نکته عجیب به نظر می رسد (Dray, 1957, pp. 47-9).
نکته سوم شایان یادآوری، این است که همپل یک الگوی آرمانی تبیین را پیشنهاد کرد. آن الگو این است:
1. مجموعه ای از گزاره ها که بیانگر وقوع رویدادهای خاص C1.......C11 . در زمانها و مکانهایی خاص است.
2. مجموعه ای از فرضیات کلی (Gardiner, 1959, p. 345).
مشروط به اینکه این دو مجموعه «به وسیله شواهد تجربی، به طور مستدلی تأیید شوند»، و مشروط بر اینکه وقوع یک رویداد E را بتوان مطلقاً از (1) و (2) استنتاج کرد، تبیین رویداد E را به دست آورده ایم. میتوان این استدلال را بدین گونه بر کسوف ماه اطلاق کرد: 1ـ در چنین روزی، زمین بین خورشید و ماه قرار می گیرد؛ 2ـ هرگاه زمین بین خورشید و ماه قرار گیرد، ماه گرفتگی رخ خواهد داد.
از (1) و (2) با هم می توانیم استنتاج کنیم که یک ماه گرفتگی در روز مذکور رخ داده است. آیا می توانیم با همپل موافقت کنیم که هدف «تبیین تاریخی» نیز این است که نشان دهد رویداد مورد نظر «امر تصادفی» نبود، بلکه با در نظر گرفتن پاره ای از شرایط پیشین و هم زمان، متوقع بود؟ (Ibid., pp. 348-9).
چرا روش همپل در تاریخ نامعمول است؟
چنین شیوه ای برای دانشجویان تاریخ شناخته شده نیست و تبیینهایی که مورخان ارائه می کنند، به ندرت این گونه اند. همپل برای این امر، دو دلیل ارائه می کند: دلیل نخست این است که قوانین عام به کار رفته در بسیاری از تبیینهای تاریخی، با آن نوع حقایق سرشت انسانی ارتباط دارند که در بالا به آنها اشاره کردم. آنها ظاهراً آن قدر شناخته شده اند که نیاز نیست به صراحت بیان شوند. (2) دلیل دوم (و کمتر) متقاعد کننده) همپل این است که «بیان مفروضات زیربنایی، به طور صریح و با دقت کافی» و «در توافق با همه شواهد تجربی مربوطه در دسترس» غالباً دشوار است (Gardiner, 1959, p. 349). در توضیح این مطلب، وی میگوید که ممکن است یک انقلاب را از طریق نارضایی فزاینده مردم تبیین کنیم، اما نتوانیم بر قوانین عام در دسترس برای این تبیین انگشت بگذاریم (Ibid., p. 350).همپل در مواجهه با مشکلات پیشنهاد می کند که مورخان از یک طرح تبیین استفاده کند؛
چنین طرحی مرکب است از اشاره ای کمابیش مبهم به قوانین و شرایط اولیه ای که مناسب به نظر می رسند...
(Ibid., p. 351).
وی می افزاید که این طرح می تواند با پژوهش بیشتر تکمیل گردد. او جهت این پژوهش را مشخص می کند و به نوع شواهد قابل کاربرد آن اشاره می نماید. قصد وی از این امر این است که تبیین از طریق مفاهیم پوچی مانند تقدیر نژادی یا عدالت تاریخی را طرد کند.
استدلالهایی به سود همپل
درباره استدلال همپل چه نظری داریم؟ نخست، باید به خدمت ارزشمندی اذعان کنیم که وی با تأکید بر این نکته انجام می دهد که آنچه به عنوان یک تبیین در تاریخ ارائه می شود، باید واقعاً تبیین کننده باشد. این نکته مطابق است با نظر من دایر بر اینکه هر تبیینی را باید بتوان در صورت نیاز، تا حد تبیین کامل بسط داد؛ و افزون بر آن، باید تصویر خوبی داشته باشیم از اینکه یک تبیین کامل اصولاً چگونه است ولو در عمل آن را عرضه نکنیم یا نتوانیم عرضه کنیم. همان طور که همپل میگوید، کلماتی مانند «بنابراین» غالباً مفروضات کاملاً غیرقابل قبول و بی اساس را می پوشانند.دوم، باید اذعان کنیم که توسط او به قوانین عام در تاریخ، آن قدر که ممکن است در ابتدا به نظر برسد، عجیب و غریب نیست. تاریخ متضمن هم رویدادهای طبیعی و هم افعال انسانی است. افعال ما همواره در بافت و زمینه ای طبیعی واقع می شوند؛ جایی که ما تابع قوانین تثبیت شده طبیعت هستیم. به طور مثال، ممکن است ما بسوزیم یا با سقوط از بلندی لت و پار شویم. بنابراین، بسیاری از تبیینهای تاریخی به حق به چنین قوانینی متوسل می شوند. همچنین، بسیاری از رفتارهای انسانی را، به ویژه در بین توده مردم، می توان با توسط به فرضیات مشابهی در علوم اجتماعی تبیین کرد ـ یعنی، با آنچه قوانین اقتصادی، جامعه شناسی یا روان شناختی خوانده می شود. مورخان غالباً به قاعده مندیهای مشهود رفتار انسانی متوسل می شوند.
بیایید مورد مناسبی را بررسی کنیم. جی. کیتسن. کلارک، در تکوین انگلستان عصر ویکتوریا از رشد سریع جمعیت در نیمه نخست قرن نوزدهم بحث می کند. («مشکل در اینجا، تبیین این ازدیاد است» (Kitson Clark, 1965, p. 66)). چگونه می توان آن را تبیین کرد؟ تبیینهای بی واسطه با بالا رفتن میزان تولد و کاهش میزان مرگ و میر اشاره می کنند. اما این موارد چطور؟ دسترسی بیشتر به تسهیلات پزشکی، رشد مهارتهای پزشکی، بهبود و پیشرفت در بهداشت و واکسیناسیون گسترده، از جمله دلایلی هستند که برای این موارد ارائه کرده اند. رشد جمعیت را می توان با پایین آمدن سن ازدواج برای زنان، و نسبت بالاتر زنان در سن ازدواج که واقعاً ازدواج می کردند، تبیین کرد. و اینها را به نوبه خود، می توان با کم شدن تدابیر مرسوم علیه ازدواجهای پیش از موقع و احمقانه تبیین کرد، چرا که اغلب کارگران خانه های اربابی را ترک می کردند. این امر، در شهر و در روستا، ناشی از بروز تغییراتی در فنون صنعت و کشاورزی است. بنابراین، تبیینهای پیشنهاد شده از قوانین طبیعی (به ویژه زیست شناختی) استفاده می کنند، و همچنین، به تغییرات گسترده در فناوری، اقتصاد، جامعه و رسوم، اشاره می نمایند. به گمانم در اینجا مدعای همپل به اثبات می رسد: اینکه مورخان، به منظور تبیین، غالباً به قوانین یا قاعده مندیهایی متوسل می شود که به لحاظ تجربی اثبات شده باشد. یا دست کم، طرحهای تبیین را به موازات این خطوط ارائه می کنند.
نقدهای رهیافت همپل
پس چرا بسیاری از مورخان و فیلسوفان تاریخ استدلال همپل را زیر سؤال بردهاند؟ یک دلیل این است که مورخان از انواع متعددی تبیین استفاده می کنند. اینکه تنها یک مدل از تبیین معتبر به شمار می آید و همه شیوه های دیگر تبیین نامعتبر باشند، غیرمحتمل به نظر می رسد. اما دلایل دیگری نیز در کار هست. استدلال «قانون فراگیر» همپل (و دیگران) بر این مبنا مورد اعتراض قرار گرفته که برای بسیاری از تبیینهای تاریخی بی فایده است.دبلیو. اچ. دری، مثالی (غالباً نقل شده) از نوشته یک مورخ را در نظر می گیرد:
لویی چهاردهم، در حالی مرد که محبوبیت مردمی نداشت، زیرا سیاستهایی را دنبال کرد که برای منافع ملی فرانسه زیان آور بود (Dray, 1957, p. 25).
دری نشان می دهد که تبیین این امر، طبق طرح کلی همپل، به بی معنایی تبیین از طریق قانون عامی که تنها دارای یک مصداق است، می انجامد (Ibid., pp. 25-39). نتایج چنین اند: (الف) اینکه قانون، اگر تنها یک مصداق داشته باشد، نمی تواند عام خوانده شود؛ (ب) اینکه اثبات تجربی لازم برای هر قانون، چیزی نیست جز آن شواهدی که مورخ را در وهله اول به نتیجه رهنمون کند. در چنین موردی مدل قانون فراگیر بی فایده است.
پی نوشت ها :
1. Carl Gustav Hemper (1905 - 1997).
2. همچنین بنگرید به: Popper, 1962, vol. III, pp, 264-5. پوپر استدلال می کند که «انبوهی از قوانین کلی پیش پا افتاده ای که ما استفاده می کنیم، مسلم فرض می شوند».