فلسفه سنتی تاریخ، سیری قهقرایی

براساس حرکتی واپس گرایانه، فیلسوفان عمدتاً آلمانی تلاش کردند نیروهای مخفی ای را که بر تاریخ حاکم اند شناسایی کنند. بزرگ ترین این فیلسوفان کانت و هگل بودند. همان طور که دیدیم، کانت تصور می کرد راه حل در طبیعت
شنبه، 19 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه سنتی تاریخ، سیری قهقرایی
 فلسفه سنتی تاریخ، سیری قهقرایی

نویسنده: مایکل استنفورد
ترجمه: دکتر مسعود صادقی


 
براساس حرکتی واپس گرایانه، فیلسوفان عمدتاً آلمانی تلاش کردند نیروهای مخفی ای را که بر تاریخ حاکم اند شناسایی کنند. بزرگ ترین این فیلسوفان کانت و هگل بودند. همان طور که دیدیم، کانت تصور می کرد راه حل در طبیعت نهفته است:
تنها راه خروج برای فیلسوف... این است که تلاش کند ورای این سیر بی معنای رویدادهای انسانی، هدفی را در طبیعت کشف کند... (Reiss, 1977, p. 42).
به عبارت دیگر، مسیر تاریخ نه به وسیله افعال احمقانه و بی معنای مردان و زنان، بلکه به وسیله حکمت (مخفی) طبیعت تبیین می شود. از نظر هگل، «دست پنهان» مشابهی مسیر تاریخ را تعیین می کند. در قطعه ای مشهور وی اظهار می دارد:
تنها اندیشه ای که فلسفه برای بررسی تاریخ به میان می آورد، اندیشه ساده عقل است؛ یعنی این اندیشه که عقل بر جهان فرمانرواست و در نتیجه، تاریخ جهانی نیز جریان عقلایی دارد... اینکه این «مثال» یا «عقل»، ذاتی حقیقی و جاودان و دارای قدرت مطلق است و خویشتن را در جهان، نمودار می کند، و در آن جهان چیزی آشکار نیست به جز آن ذات با تمامی شرف و شکوهش ـ همچنان که گفتیم، این رأیی است که در فلسفه ثابت می شود و در اینجا ما نیز درستی آن را مسلم می گیریم (Hegel, 1956, pp. 9-10).
اما این مثال، یا عقل، قادر مطلق در تاریخ عمل می کند (مانند «طبیعت» کانت) بدون اینکه حتی رهبران عصر ـ مردان تاریخ جهانی هگل ـ نیز از آن آگاه باشند. این مردان از مثالی کلی ای که متحقق می ساختند، هیچ آگاهی ای نداشتند....». علی رغم این واقعیت که آنها، «مردان تاریخ جهانی ـ قهرمانان یک عصر، باید بنابراین، به عنوان مردان بصیر شناخته شوند ... (Ibid., p. 30)» همه آنها در حجاب جهالت، محرکشان شهوات است. هگل می گوید:
این، چه بسا مکر عقل خوانده شود ـ که شهوات را وا می دارد برایش کار کنند (Ibid., p. 33).
واضح است که کانت و هگل، مانند بسیاری از فیلسوفان کم اهمیت تر تاریخ، نوعی الهیات سکولار تاریخ می نگاشتند. تاریخ رنجهای بسیاری را نقل می کند: از نظر گیُبن، تاریخ «کمی بیش از ثبت جنایتها، حماقتها و مصایب نوع بشر است
(Gibbon, 1910, vol. I, ch. 3, p. 77).» همیشه، به نظر اکثر انسانها، با هر میزان حساسیت و تخیل، چنین رسیده است که این همه شر مستلزم نوعی توجیه است. این مسئله بزرگ ترین مشکل را برای الهیات مسیحی پدید می آورد ـ چگونه وجود آشکار شر را با اعتقاد به خدایی خیرخواه مطلق و قادر مطلق جمع کنیم؟ فیلسوفان تاریخ که به جای الهی دانان تاریخ قرار گرفتند، همچنان اضطرار خواسته های اخلاقی را احساس کردند و تلاش نمودند نوعی هدف یا نیروی مخفی بیابند که بتواند شر آشکار را تبیین کند و به فراید زجر دیده «چرا؟» پاسخ دهد. امروزه، فیلسوفان حتی از تلاش برای حل این مسئله دست برداشته اند. شاید حق دارند. بدون اغراق، امروزه، ایمان به خدا قابل قبول تر از ایمان کور به طبیعت، عقل یا روح مطلق است. امروزه، حتی موفق ترین فلسفه های تاریخ، یعنی مارکسیسم، در وضع خوبی نیست؛ با این حال، نسبت به اسلافشان بیشترین اثر را بر جهان داشته است. همان طور که اشاره کردیم، خطای مشترک همه آنها این است که اندیشه های فلسفی تاریخ را از بیرون آورده اند. مارکس این کار را بهتر از دیگران انجام داد. هنوز، خواندن و نوشتن تاریخ در پرتو مارکسیسم ارزشمند است (برخی اصرار دارند که همچنان ضروری است)، اما چه کسی تاریخ کانتی یا فیخته ای یا هگلی می خواند؟ این امر ظاهراً به این نتیجه اشاره دارد که یک فلسفه، که همانا جستجوی برای علل و معانی و طرح و شاید هدف تاریخ است، بهتر است مبتنی بر مطالعه تاریخ باشد و از درون همین مطالعه برآید. با این حال، اینکه این کار چگونه صورت می گیرد، فعلاً آشکار نیست؛ هر چند کتاب پل کندی، شاید جهت ممکنی را نشان دهد. جنبشهای دیگر قرن نوزدهم ـ پوزیتیویسم، تاریخ گرایی، ایدئالیسم ـ باید رهیافتهای دیگری در پیش می گرفتند. اثر ده جلدی توین بی، با عنوان مطالعه ای در تاریخ، که در میانه قرن بیستم انتشار یافت، بیشتر اثری در حوزه الهیات تاریخ از کار درآمد تا فلسفه تاریخ. با این حال، حجم عظیمی از معرفت تاریخی را نشان می دهد (اگر چه برای منتقدانش کافی نیست) و تلاشی است برای پیدا کردن الگوهای تاریخ.

تاریخ، برای زندگان است

فلسفه تاریخ مشغله ملال آور آویختن تارعنکبوتهای بیشتر به دور چوب یک گذشته بی ثمر نیست، بلکه مانند خود تاریخ، مربوط به حال و آینده بی واسطه است ـ یعنی مربوط به جهان است، آن گونه که ما خود را بی درنگ در آن می یابیم، و در آن آرزو و نیاز به عمل کردن داریم. یکی از قوی ترین منتقدان تاریخ، فریدریش نیچه، جستارش، استفاده و سوء استفاده از تاریخ، را با بیان این مطلب آغاز می کند که ما برای زندگی و عمل به تاریخ نیاز داریم و می افزاید:
تا آنجا به تاریخ خدمت می کنیم که تاریخ در خدمت زندگی است ... (Neitzsche, 1957, p. 3).
منبع: استنفورد، مایکل؛ (1384)، درآمدی بر تاریخ پژوهی، مسعود صادقی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، دانشگاه امام صادق (ع) معاونت پژوهشی، 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.