«رسل و انبیاء و ائمه هدی(ع) در هرکجا هرچه فرموده اند، بیان و توضیح حکم و نور عقل بوده است؛ از برای کسانی که به سبب ضعف عقل، به خودی خود مهتدی شدند و نمی فهمیدند»(1).
به نظر وی عقل همان قوّه درّاکه ای است که حُسن و قبح اشیاء و امور را درک می کند و نیازی هم به نقل ندارد. در واقع هرآنچه را که رسولان الهی ابلاغ کرده اند، چیز جز اظهار و تبیین حکم عقل نبوده است. با این تفاوت که شرایع آسمانی در دو حوزه؛ یعنی، عمومی کردن احکام عقل و نیز بیان مصادیق و جزئیات احکام کلّی عقل، آدمی را یاری داده اند؛ چنان که درباره اخلاق و تربیت می نویسد:
«علم تهذیب اخلاق و صناعت اکتساب فضایل و معالجه نمودن امراض نفسانیه و طبابت روحانیت، مثل سایر علوم دیگر، محتاج به اعلان نمودن شارع و موقوف به بیان فرمودن او نیست؛ بلکه به قوّه عاقله و به مدد تفکّر، تحصیل این فن را می توان نمود؛ هرچند که شروع با اشاره به کلیّات و جزئیات آن، انسان را یاری می رساند»(2).
او باتوجّه به این نگاه است که فرجام تاریخ را براساس گشت و بازگشت عقل و مواجهه آن با جهل تبیین می کند. درواقع او جهان را آمیخته ای از عقل و جهل می داند و در تلاش است تا جامعه، تاریخ و انواع دولت را براساس آن دو تبیین کند. مفروض کشفی این است که بیان وجهه ظاهری عقل در لباس شریعت (در عصر نبوّت حضرت محمّد(ص))، به سرحدّ کمال رسیده و حجّت خدا بر آدمیان، در دوره آخرین رسولش، تمام شده است. در این مقطع اوّل، رویه ظاهری عقل در لباس شریعت هویدا شده است.در دومین مقطع- که رویه باطنی عقل عیان می گردد و به عصر ولایت شهرت می یابد- آخرین ولیّ خداوند، حضرت مهدی(عج) ظهور می کند و تشکیل دولت حقّه ثانیه می دهد. بدین جهت می گوید:
«زمان ظهور دولت آن جناب- که زمان ظاهر شدن دولت ثانیه حق است- زمان ظهور و غلبه عقل است از روی باطنی آن که مقام ولایت است و به منزله روح است از برای روح ظاهری آن که مقام نبوّت است»(3).
در توضیح آن می توان گفت که عقل از زمان توجهّش به عالم تکوّن بنی آ دم، به علّت محصول شدنش در حصار ظاهر و نیز در آمیختگی اش با جهان، نتوانسته بود جوهر و ماهیّت خویش را عیان سازد؛ از این دوران به بعد، فرصت می یابد تا با فرمان دوّم پروردگار، به سوی حقّ برگردد و باطنش را بر همه آشکار سازد. با وقوع چنین پیشامدی است که تمایز ماهوی میان عقل و جهل بوجود می آید و تقابل عینی عقل و شرع به اوج می رسد. دیگر خلطه ای میان اهل عقل و اهل جهل نیست و صف هریک از آنها معیّن است. پیکاری که میان این دو صف رخ می دهد با پیروزی عاقلان خاتمه می یابد و عملاً وعده الهی درمورد پیروزی آنها به عنوان وارثان زمین تحقّق پیدا می کند(4).
براین اساس تربیت و شکوفایی عقلانی انسانها، اهمیّت بسزایی در رشد و رهنمونی آنان به راه راست و زندگی سالم دارد که الگوی کامل آن را می توان در عصر ظهور مشاهده کرد و تربیت مهدوی واجد این ویژگی اساسی و بنیادین است.
تربیت عقلی، چند رویکرد و جنبه مهم و همسو دارد:
الف. پرورش قدرت فکر و خردورزی انسانها؛
ب. عقلانی کردن رفتارها، باورها و گفتارها؛
ج. توضیح عقلانی و اندیش ورزانه از محاسن و زیبایی های دین و اخلاق؛
د. زدودن ریشه های جهل و اوهام و ظلمت فکری، از درون انسانها و جامعه بشری؛
هـ. تلاش درجهت فهم پذیر کردن آموزه های حیاتی و روحیه بخش اسلام؛
و. رفع موانع خردورزی و اندیش مندی انسان و فراهم ساختن زمینه های تفکّر و تدبّر واقعی در همه چیز (آیات آفاقی و انفسی)؛
ز. تکیه بر اصول و بنیادهای عقلانی و پایبندی به معیارها و ملاک های خاص و... .
این رویکرد چندجانبه و فراگیر درباره رشد عقلی انسان، باید مبتنی بر یک سری اصول ثابت و فطری باشد؛ وگرنه انسان چنان در مسیر انحراف و کژی قرار می گیرد که امکان اصلاح و کمال گرایی او ازبین می رود و درواقع خرد وی، تبدیل به وسیله ای اهریمنی جهت فریب، غرور و خودکامگی اش می شود!!
پس رشد فکری انسان، باید یک تربیت اصولی، درست و واقعی باشد؛ نه تربیت کاذب و غیرحقیقی. درست است که تکیه این نوع نگاه به انسان، بر فکر و عقل است؛ اما اینها را عموماً ابزاری درجهت تحقّق آمال بی حد و حصر افراد زیاده خواه و طغیان گر قرار می دهد و به اسم خرد، به چه ناراستی ها و جنایت هایی که دست نمی یازد؟! فاجعه بارتر از این آنکه نیروی عقل و اندیشه انسانها، گاهی زیر یوغ نفس اهریمنی و مورد هجوم نیروی غریزی و شهوانی قرار می گیرد و مجال حرکت و پویایی از او سلب می شود!! اینجاست که باید به دنبال راهکاری جامع و کامل بود و تربیت عقلانی را به صورت اصولی و حقیقی، در دستور کار نهادهای تربیتی و آموزشی قرار داد.
خلاصه آنکه تربیت عقلانی، یعنی رشد و پرورش نیروی عقل و اندیشه انسان و خردمندانه و عقلانی کردن رفتارها و پندارهای او. حضرت آیت الله خامنه ای در این باره می فرماید:
«مسأله مهم تری که در مدارس به ویژه در دانشگاهها باید بسیار توجّه داشت، مسأله ذهنیت، اعتقادات و روحیه اسلامی و انقلابی آنان است»(5). و «اسلام، دین توحید است و توحید؛ یعنی، رهایی انسان از عبودیّت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هرکس به جز خدا؛ یعنی گسستن بندهای سلطه نظام های بشری؛ یعنی شکستن طلسم ترس از قدرت های شیطانی و مادی؛ یعنی تکیه بر اقتدارات بی نهایتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده و از او به کارگیری آنها را همچون فریضه ای تخلّف ناپذیر، طلب کرده است؛ یعنی دل بستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست؛ یعنی استقبال از زحمات و خطراتی که در راه تحقّق وعده الهی آدمی را تهدید می کند؛ یعنی مشکلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پیروزی حتمی و نهایی امیدوار داشتن؛ یعنی در مبارزه، به هدف عالی- که نجات جامعه از هرگونه ستم، تبعیض، جهل و شرک است- چشم دوختن و عوض ناکامی های شخصی و میان راهی را نزد خدا جستن، و خلاصه یعنی خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال قدرت و حکمت الهی دیدن و به سمت هدف اعلاء با امید و بی تشویش شتافتن»(6).
اصول تربیت بایسته
با توجّه به این بیان، تربیت بایسته وشایسته، براساس یک سری اصول و بنیادهایی صورت می گیرد که به وسیله آنها می توان رفتار مطلوب پرورشی را به انجام رساند. اصول تربیت در اسلام عبارت از مبانی و بنیادهای مورد نظر اسلام برای تربیت انسان است که باید زیر بنای همه فعالیت های تربیتی قرار گیرد و درجهت رشد فکری و عقلی او به آنها توجّه شود:1. اصل ارجمندی و شرافت انسان
انسان ازنظر اسلام، موجودی شریف و با ارزش است و جانشین خداوند در روی زمین است و خداوند می فرماید: «إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفه»(7). آنگاه به ملائکه امر می کند تا بر او سجده کنند و مطیع او باشند. انسان به صورت متوازن و متعادل خلق شده و سپس روح خدایی در او دمیده شده است(8).لازمه توجّه به اصل کرامت و شرافت انسان در تربیت اسلامی، این است که انسان بدون توجّه به رنگ و جنس و وضع اجتماعی و خانوادگی و بدون توجّه به نقایص جسمی و روحی، با ارزش و محترم است.
2. اصل مساوات و برابری انسانها
تساوی انسانها در اسلام به صورت یک واقعیت پذیرفته شده است. اسلام براساس جهان بینی الهی و توحیدی می گوید که انسانها همه با یکدیگر برابرند و این یک واقعیت طبیعی و سنّت خداوندی است؛ چراکه همه از یک نفس آفریده شده اند(9).در اسلام افراد باهم برابرند و تنها امتیاز آنان در ایمان، تقوا، علم و مجاهدت در راه خدا است. اصل مساوات در تربیت، نه تنها فرصت های برابر را بوجود می آورد؛ بلکه هرنوع تبعیض و اندیشه طبقاتی را از بین می برد. وقتی ایمان، تقوا، علم و... معیار و ملاک ارزش و فضیلت باشد، هر فردی برای کسب این خصلت ها تلاش می کند و جامعه ای مؤمن و متّقی و آگاه و کوشا بوجود می آید.
3. اصل اراده و دانایی انسان
ازنظر اسلام، انسان موجودی مختار و خودآگاه است. قرآن انسان را امانت دار خدا می داند(10). وقتی انسان از قید عبودیّت و بندگی دیگران آزاد شد و دانست که او فاعل مختار است، در انتخاب امور دقت کافی به خرج می دهد و با رعایت موازین عقلی و شرع اقدام به عمل می کند. لذا پذیرفتن اختیار آزادی و آگاهی انسان به عنوان زیربنای تربیتی انگیزه ای برای پرورش و تربیت افرادی با اراده، آزد و آگاه می شود.4. اصل چند بعدی بودن انسان
اسلام به بعد مادی و بعد معنوی انسان توجّه دارد. بعضی از آیات قرآن، اشاره به خلقت انسان و بعد جسمی و معنوی او کرده(11) و به مراحل رشد انسان توجّه خاصی مبذول می دارد. ابتدا انسان ضعیف و ناتوان به دنیا می آید و سپس قدرت و توانایی می یابد و آنگاه به پیری و کهولت می رسد(12). در هر دوره باید به تناسب همان با انسان رفتار کرد و اسلام نیز برای تربیت در هر دوره، دستورات خاصی ارائه کرده است.توجّه به این اصل که شخصیت انسان دارای ابعاد مختلفی هسته و اینکه رشد وی دارای مراحلی است، باعث می شود اوّلاً در تربیت به همه ابعاد وجود انسان توجه شود و ثانیاً تربیت متناسب با مراحل رشد افراد در هر دوره باشد.
5. اصل جهت داری زندگی
ازنظر اسلام جهان بیهوده خلق نشده است و آفرینش انسان هم عبث و بیهوده نیست(13). براین اساس برنامه های تربیتی باید با هدف حیات طیبه هماهنگ باشد و با تعلیم مهارت ها و فنون مختلف، انسان به هدف اعلای زندگی (کمال حقیقی) برسد.6. اصل توانایی و ظرفیت انسانها
ازنظر اسلام انسانها دارای استعدادهای متفاوتی هستند و آنچه که خداوند به افراد عطا کرده و باعث برتری برخی بر بعضی دیگر شده، همان استعدادهای خداوندی و توانایی های فطری است. باتوجه به این استعدادها است که آنان مختلف و متفاوت هستند. آنچه که اهمیت دارد استفاده از ظرفیت و توانایی فطری و خدادادی است که در اسلام تعبیر به شکر می شود. اگر افراد شاکر باشند، استعدادها رشد می کنند(14).آموختن و یادگیری درصورتی حاصل می شود که استعداد و توانایی آن، در فرد باشد و دانش و مهارت به فراخور استعداد افراد عرضه شود. همچنین تربیت هم به عنوان یک وظیفه فردی و اجتماعی، متناسب با استعداد و توانایی افراد باشد.
برنامه های تربیتی درصورتی قابل اجراء و مسئولیت آور است که متناسب با استعدادهای افراد تدوین شود، تا هم افراد استفاده بیشتری ببرند و هم بازدهی بیشتری برای جامعه داشته باشد.
7. اصل همّت مضاعف و عمل صالح
تلاش و کوشش و عمل برای رسیدن و هدف لازم است. قرآن رسیدن به هدف را در نتیجه تلاش پیگیری انسان می داند(15). به تعبیر دیگر، سخت کوشی و رنج و تلاش است که انسان را به هدف و مقصد می رساند. عمل بهتر و تلاش بیشتر، نشانه بهره وری بیشتر از زندگی قلمداد شده است(16).عمل در اسلام به عنوان یک اصل برای کمال انسان باید موردنظر همه مربیان و برنامه ریزان تربیتی باشد. اصولاً همراه آمدن عمل صالح با ایمان در آیات قرآنی (الَّذین آمنوا و عملوالصّالحات)، بیانگر این است که اعتقاد و ایمان درصورتی نتیجه بخش است که به صورت عمل صالح بروز کند. و تربیت اسلامی درصورتی محقّق می شود که فرد و جمع به دستورات آن عمل کنند و موازین اسلامی بر تمام روابط فردی و اجتماعی آنان حاکم باشد.
8. اصل جهل زدایی
اسلام با جهل و مظاهر آن، به شدّت مبارزه می کند و بنای کار خود را بر علم و یقین می گذارد. جاهل بر اثر نادانی به خطا می رود. اسلام با خرافات و آنچه که زاییده جهل و نادانی است مبارزه می کند.باتوجّه به این اصل، باید بسیج عمومی برای مبارزه با جهل و نادانی صورت پذیرد و علم و دانایی به صورت یک وظیفه همگانی و اجباری تلقّی گردد، وقتی امّت اسلامی براین اصل تکیه کنند، دیگر کورکورانه عمل نخواهند کرد و مبنای تربیت آنها علم و آگاهی خواهد بود.
پینوشتها:
1- تحفه الملوک، ج1، ص4.
2- همان، ص121.
3- همان، ج1، ص78.
4- عبدالوهاب فراتی، اندیشه سیاسی سید جعفر کشفی (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1378)، ص111.
5- تعلیم و تربیت از دیدگاه مقام معظم رهبری، ج1، ص111.
6- همان، ص112.
7- بقره(2)، آیه30.
8- سجده(32)، آیه9: «ثمَّ سوَّاهُ و تفخ فیه من رُّوحه و جعل لکم السَّمع والأّبصار والأفئده قلیلاً مَّا تشکرون»؛ «لقد خلقنا الإنسان فی أحسن تقویم»؛ در آیه دیگر می فرماید: وصوَّرکُم فأحسن صورکُم» غافر/64. «ولقد کرَّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرِّ والبحر و رزقناهم مِّنَ الطَّیِّبات و فضَّلناهم علی کثیرٍ مِّمَّن خلقنا تفضیلاً» اسری/70.
9- نساء(4)، آیه1: «یا ایُّها النَّاس اتَّقوا ربَّکم الَّذی خلقکم من نَّفسٍ واحدهٍ و خلق منها زوجها وبثَّ منهما رجالاً کثیراً».
10- احزاب(33)، آیه72: «إنّا عرضنا الأمانه علی السَّماوات والأرض والجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان»
11- ر.ک: سجده(32)، آیات7-9.
12- روم(30)، آیه54: «الله الَّذی خلقکم مِّن ضعف ثمَّ جعل من بعد ضعفٍ قوَّهً ثمَّ جعل من بعد قوَّهٍ ضعفاً و شیبهً»...
13- مؤمنون(23)، آیه195: «أفحسبتم أنَّما خلقناکم عبثاً و أنَّکم إلینا لاترجعون».
14- ابراهیم(14)، آیه7: «لئن شکرتم لأزیدنَّکم».
15- انشقاق(84)، آیه6: «یا ایُّها الإنسان إنَّک کادحٌ إلی ربِّک کدحًا فملاقیه».
16- ملک(67)، آیه2: «الَّذی خلق الموت والحیاه لیبلوکم أیُّکم أحسن عملاً».
/ج