پرسش و پاسخ هایی در مورد عالم ذر (4)

این یکی از اشکال های بسیار مهمی است که در کتاب های تفسیری و حدیثی مورد بحث قرار گرفته است و اشکال کنندگان و پاسخ دهندگان، بدون در نظر گرفتن مفاد روایات که خداوند ماجرای عالم ذر را از یاد انسان برد به آن پرداخته اند. اما همان
پنجشنبه، 29 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
پرسش و پاسخ هایی در مورد عالم ذر (4)
پرسش و پاسخ هایی در مورد عالم ذر(4)
 
نویسنده: محمدرضا اکبری




 
15-چرا پیمان خود را در عالم ذر به یاد نداریم؟
این یکی از اشکال های بسیار مهمی است که در کتاب های تفسیری و حدیثی مورد بحث قرار گرفته است و اشکال کنندگان و پاسخ دهندگان، بدون در نظر گرفتن مفاد روایات که خداوند ماجرای عالم ذر را از یاد انسان برد به آن پرداخته اند. اما همان گونه که بیان گردید فراموشی پیمان سپاری انسان در عالم ذر از سوی او نبود که اشکال های مطرح شده وارد باشد بلکه خداوند آن را از یاد او برد چه اینکه امام صادق (علیه السلام)فرمود:
انساهم الله ذلک الموقف(33)خداوند این موقف (پیمان سپاری)را از یاد آنها برد.
اما اینکه چرا خداوند آن را از یاد ما برد احتمال هایی می تواند مطرح باشد که ما در فصل ویژگی های عالم ذر و در بحث فلسفه فراموشی به آنها اشاره خواهیم کرد. حال اگر چه این اشکال از اساس منتفی است اما به فرض که خداوند آن را از یاد ما نمی برد و ما خود آن را فراموش می کردیم باز هم راه هایی برای پاسخگویی به این سوال ها وجود دارد. در اینجا اصل اشکال را مطرح کرده و سپس به آن پاسخ می دهیم. در تفسیر مجمع البیان آمده است:
این فرزندان آدم که از پشت او خارج شدند از دو حالت خارج نیستند: یا خداوند آنها را عاقل قرار داد و یا عاقل قرار نداد اگر آنها را عاقل قرار نداد صحیح نیست که بتوانند توحید را بشناسند و خطاب خدای متعال را بفهمند واگر آنها را عاقل قرار داد و از آنان پیمان گرفت باید آن را به یاد داشته باشند و فراموش نکنند زیرا گرفتن پیمان بر کسی که پیمان داده است حجت نیست مگر اینکه آن را به یاد داشته باشد. پس ما باید پیمان را به یاد داشته باشیم و نمی شود جمع زیاد و گروه فراوانی از عقلا چیزی را که شناخته بودند فراموش کنند و حتی یک نفر هم آن را به یاد نداشته باشد اگر چه زمان زیادی از آن گذشته باشد. آیا نمی بینی که اهل آخرت بسیاری از احوال خود را در دنیا می دانند به گونه ای که حتی اهل بهشت به اهل جهنم می گویند آنچه را که پروردگارمان وعده داده بود یافتیم.(34)
و در تفسیرنمونه آمده است:
اگر این پیمان با خود آگاهی کافی و شعور گرفته شده چگونه همگان آن را فراموش کرده اند و هیچ کس آن را به خاطر نمی آورد در حالی که فاصله آن نسبت به زمان ما، بیش از فاصله این جهان با جهان دیگر و رستاخیز نیست؟ و با اینکه در آیات متعددی از قرآن می خوانیم که افراد انسان در قیامت سرگذشت های دنیا را فراموش نکرده و به خوبی به یاد دارند.(35)
برخی در پاسخ به این اشکال گفته اند فراموشی آن عالم به خاطر این بود که زمان آن کوتاه بود و چون زمان دنیا بلندتر از زمان عالم ذر است در قیامت فراموش نمی شود.
این پاسخ پذیرفته نیست زیرا اگر چه زمان دنیا بلندتر از زمان عالم ذر است اما برخی از اعمالی را که انسان ها در قیامت از آن یاد می کنند در مدت بسیار کوتاهی انجام گرفته است ودر همه عمر آنها استمرار نداشته است.
اما پاسخ ما این است که فراموشی انسان امری عادی است بسیارند کسانی که چند سال در زمان طفولیت در شهری زندگی می کنند و سپس از آنجا مهاجرت کرده و پس از گذشت دو دهه از محل قبلی خود چیزی به یاد ندارند هر چند به آنها گفته شود تو در آن شهر بودی و اینها علائم و نشانه های سکونت تو در آنجاست. و بسیارند کسان دیگری که با رسیدن به سن پیری گذشته خود را فراموش می کنند و یا برخی سوانح تمام خاطره های انسان را از یاد او می برند و بلکه بسیار اتفاق می افتد که انسان اعمال و سخنان یک سال پیش و بلکه یک ماه گذشته خود را به کلی فراموش می کند و قول انجام کاری را می دهد و روز بعد آن را به فراموشی می سپارد.
پس با توجه به اینکه فراموشی از خصایص انسان است، از یاد بردن ماجرای عالم ذر امری عادی است و امتناعی ندارد. بله می شود کسی استبعاد کند که بعید است چنین ماجرایی فراموش شود اما صرف استبعاد دلیل نخواهد بود و بسیاری از امور که خیلی بعید به نظر می رسند تحقق می یابند.
البته همان گونه که بیان شد و روایات آن در مواضع مختلف این کتاب آمده است این اراده خداوند بود که ماجرای عالم ذر را از یاد انسان ببرد و در این صورت طرح اشکال فراموشی منتفی خواهد بود و ما علاوه بر طرح این بحث در اینجا در فصل ویژگی های عالم ذر و هم چنین فلسفه و فواید عالم ذر مباحثی را درباره فراموشی مطرح کرده ایم.
یکی از محققان معاصر در دروس تفسیری خود ذیل آیه (172)سوره اعراف این گونه اشکال را مطرح کرده است:
یک موطنی هست که همه در آن قبول کردند و «قالوا بلی» گفتند پس موطن استدلال و وحی و نبوت نیست (زیرا در موطن عقل همه عقلا ربوبیت را نپذیرفتند و در موطن وحی نیز همه از انبیاء قبول نکردند) یک جای دیگر است و این جای دیگر قبل از این عالم نیست زیرا اگر قبل از این عالم بود اشکالات سیدنا الاستاد و دیگران وارد است که اگر قبل از این عالم بود، وقتی این ارواح از آن بدن ها جدا شدند و ذرات ریز به صلب بازگشتند پیمان یادشان رفته و وقتی میثاق یادشان رفته احتجاج تمام نیست. اگر گفته شود الان اگر فکر کنند می فهمند هر چند آن اشهاد و آن تکلیم و آن اخذ میثاق مقدمه بود و یادشان رفته، این سوال مطرح است که اگر آنها در احتجاج دخالت داشت، که الان یادشان نیست و اگر دخالتی نداشت و مقدمه احتجاج بود اخذ میثاق لغو خواهد بود برای اینکه اگر معرفت به برهان عقلی کافی است همین جا کافی است پس آن موطن در عالم قبل نیست.
از آنچه نقل گردید چهار نکته به دست می آید که به صورت مستقل مطرح و پاسخ آنها را جداگانه ارائه می کنیم.
1-عالم میثاق موطن استدلال ووحی و نبوت نیست.
2-با بازگشت آن ذرات به صلب آدم آن پیمان را فراموش کردند و دیگر آن پیمان برای احتجاج خداوند بر انسان در روز قیامت کافی نیست.
3-اگر آن به شهادت گرفتن و سخن گفتن و پیمان گرفتن در احتجاج خداوند دخالت داشت که الان یادشان نیست (و در نتیجه احتجاج تمام نیست)و اگر آن ها در احتجاج خداوند بر انسان در قیامت، دخالت نداشت و مقدمه آن بود گرفتن پیمان لغو بود زیرا معرفت به ربوبیت بدون عالم ذر به وسیله عقل انسان در دنیا حاصل می شود و کافی است.
4-موطن میثاق در عالم قبل نیست.
و پاسخ این اشکالات این است که:
1-اگر چه عالم میثاق، عالم جداگانه خاص خود است اما نه در برابر استدلال و وحی و نبوت، زیرا وحی و نبوت عالم و موطن نیستند وحی حقیقتی است که در برخی عوالم تجلی کرده است و اطلاق عالم اصطلاحی بر وحی و نبوت که در بیانات محقق مذکور بسیار تکرار شده است صحیح نخواهد بود. عقل انسان که با آن استدلال می کند عالم و موطن اصطلاحی نیست بلکه قوه ای است که انسان با آن می اندیشد و صلاح و فساد خود را تشخیص می دهد و همین قوه در عالم میثاق مورد استفاده قرار گرفت.
2-اگر پیمان انسان در عالم ذر، مورد فراموشی قرار گیرد برای احتجاج کافی نیست اما اگر توسط وحی و نبوت به او اعلام گردد که چنین پیمانی سپرده است برای احتجاج کافی است و خداوند سپردن این پیمان انسان را به او اعلام کرده چنان که در سوره اعراف به آن اشاره شده است. -بدون شک به شهادت گرفتن و سخن گفتن و پیمان گرفتن در احتجاج دخالت دارد و فراموشی آنها هم با اعلام خداوند منتفی گشته و حجت تمام است.
4-کلمه «اذ» که در صدر آیه ذکر شده است برای زمان ماضی به کار می رود و در نتیجه عالم ذر در گذشته واقع شده است. حل اشکال فراموشی به این نیست که آیه بر خلاف مفاد آن معنا شود بلکه راه حل دیگری دارد که بحث آن گذشت و وقوع عالم ذر در گذشته از بدیهیات است چه آنکه محقق مذکور در موارد فراوانی از سخنان خود به آن تصریح کرده و تنها در این موضع است که برخلاف آنها نظر داده و توضیح بیشتر بحث در فصل «عالم ذر از نگاه وحی» مطرح شده است.
16-عالم ذر مستلزم قطع تعلق نفس از جسم است که امکان ندارد.
برخی عالم ذر را از این زاویه مورد اشکال قرار داده اند که حقیقت نفس به گونه ای است که نمی تواند بدون تعلق به بدن موجود باشد در حالی که نفس بعد از مردن انسان ها در عالم ذر تا زمان موجودیت او در این مقطع دنیا بدون تعلق لحاظ شده است.
و پاسخ آن این است که همان گونه که نفس آدمی بعد از مرگ بدن او در مقطع کنونی دنیا، باقی خواهد ماند تا دوباره به آن تعلق گیرد در عالم ذر هم چنین خواهد بود و هر توجیهی که برای بقای نفس در این مقطع داریم برای آن مقطع هم داشته باشیم.
روح انسان یک موجود مجرد است و در موجودیت خود از استقلال برخوردار می باشد چه این که در عالم ارواح بدون آن که تعلق به جسمی داشته باشد وجود داشت تا آن که در عالم ذر به جسم معین خود تعلق گرفت و پس از آن حیات تعلق خود را مثل گذشته ادامه می دهد تا بار دیگر در یکی از مقاطع زمانی دنیا به جسم دنیوی خود تعلق گیرد و پس از مرگ بدن به تجرد از جسم دنیوی خود باز گردد. بنابراین بدن انسان نیازمند جسم و تعلق به آن نیست بلکه نسبت او به جسم نسبت راکب و مرکب است و هیچگاه کسی که بر مرکب سوار است در موجودیت و استمرار حیات خود نیازمند تعلق به مرکب خود نیست. این مرکب است که باید با تدبیر راکب خود حرکت کند. بله زمانی که جسم در اختیار روح قرار دارد این امکان را برای او فراهم می آورد که اعمالی را به وسیله آن انجام دهد و اگر این ابزار در اختیار او نباشد قادر نیست اعمالی را که انجام آنها نیازمند جسم است انجام دهد.
از آنچه بیان شد معلوم گردید روح نیازمند تعلق به جسم نیست و عدم تعلق آن از زمان عالم ذر تا تولد جسم مورد تعلق او اشکالی ندارد.
بله آن چیزی که بدون تعلق به جسم نمی تواند دوام داشته باشد جان است که به آن نفس نباتی یا حیوانی می گوییم و عامل حیات گیاهان و حیوانات می باشد و چون از بدن هر موجود زنده ای از جمله انسان جدا گردد بدن، زنده بودن خود را از دست داده و آن جان نیز از بین خواهد رفت و به هنگام لزوم، خداوند دوباره به بدن جان تازه ای خواهد داد اما این نکته از موضوع بحث، خارج است و بعید نیست که اشکال این بحث از خلط نفس ناطقه که همان روح الهی آدمی است با نفس حیوانی نشأت گرفته باشد.
17-چرا اکثر انسان ها بر پذیرش حق پیمان نبستند؟
عدم گرایش به حق خاص عالم ذر نبوده و در مقطع کنونی دنیا هم وجود دارد و هم به همان دلایلی که انسان ها در این مقطع بر پذیرش حق پیمان نمی بندند و از اهل توحید، نبوت و ولایت نمی گردند در آن عالم نیز نگردیدند.
اما چرا در این مقطع حق پذیری ندارند عوامل متعددی وجود دارد که عدم اندیشه، تعصب های کورکورانه، وسوسه های نفسانی و شیطانی، غفلت، لجاجت، تقلید از پدران مشرک، جهالت، عناد و عدم دست یابی به تعلیمات انبیاء از جمله آنهاست.
اگر چه همه این عوامل در عالم ذر وجود نداشت اما بخشی از آنها نظیر: عدم اندیشه، سرکشی، لجاجت، عناد و غلبه هوای نفس بر عقل وجود داشت که می توانست به گمراهی آنها بیانجامد.
اگر گفته شود یکی از زمینه های عدم پذیرش حق از سوی انسان در این مقطع دنیا، تعصب بر انتخاب گذشته و زمینه سوئی است که در عالم ذر برای خود به وجود آورد، حال آیا عدم پذیرش آنها در عالم ذر نیز از سابقه سوء قبلی برخوردار نبوده است؟
در پاسخ این سوال باید گفت: انحراف انسان در عالم ذر می تواند به عواملی که ذکر گردید مربوط شود و ریشه ای هم در گذشته پیش از آن عالم نداشته باشد؛ اگر چه عالم ارواح که آن هم عاملی بود که ارواح انسان ها مورد آزمایش قرار گرفت و به گرایش های ارزشی و غیرارزشی خود دست یافتند می تواند برای گرایش های عالم ذر ایجاد زمینه کند. با توضیحی که داده شد این سوال نیز مطرح می شود که آیا قبل از عالم ارواح، زمینه سازی هایی برای گرایش های انسان صورت نگرفته بود؟
و پاسخ آن این است که چون آفرینش انسان ها با خلق ارواح آنها در عالم ارواح آغاز گردید، پیش زمینه ای وجود نداشت و هر چه بود به انتخاب آنها در همان عالم مربوط می گردید؛ یعنی هر روحی، از قوه عقل و شهوت و غضب برخوردار بود و می توانست با حاکمیت عقل و یا غلبه نفسانیت خود بر عقل، دست به انتخاب زند و به باورهای مثبت یا منفی دست یابد.
همان گونه که از روایات استفاده می شود در عالم ارواح نیز مانند عالم ذر و عالم کنونی، اکثریت از پذیرش حق سرباز زدند اما چرا این گونه بود و جز عده کمی از آنها بقیه به گمراهی کشیده شدند، علت آن شدت گرایش های نفسانی بر گرایش های عقلانی بود زیرا همان گونه که در سوره یوسف آمده است (ان النفس لاماره بالسوء)این آیه از تأکیدهای قابل توجهی برخوردار است زیرا «ان» از حروف تأکید است و جمله، جمله اسمیه است که نوعی تأکید را به همراه دارد و لام تأکید هم که بر سر کلمه «اماره» آمده است و لفظ اماره هم صیغه مبالغه است.
این نفس در عالم ارواح هم با همین ویژگی ها وجود داشت. البته عقل هم وجود داشت و عقل قوه ای است که خوب و بد را از یکدیگر تشخیص داده و امر به خوبی و نهی از بدی می کند و به لسان عربی «قوه العقل آمره بالحسن و ناهیه عن القبح».
تفاوت «ان النفس لاماره بالسوء»و «العقل آمره بالحسن...» در تأکیدهایی است که به همراه صیغه مبالغه درباره نفس وارد شده است و نشان می دهد. بسیار فعال است به گونه ای که اگر کسی در به کارگیری عقل خود مسامحه کند از گرایش به حق باز می ماند و چون اکثر مردم دارای چنین مسامحه ای هستند و به تعبیر قرآن «اکثرهم لا یعقلون»(36)می باشند و «فلایومنون الا قلیلا» (37)می گردند و اکثر آنها گمراه می شوند، این گمراهی در هر یک از سه عالم ارواح، عالم ذر و عالم کنونی مطرح است.

پی نوشت ها :

33-بحارالانوار، ج95،ص298.
34-تفسیر مجمع البیان، ج4،ص391.
35-تفسیر نمونه، ج7،ص7.
36-سوره عنکبوت، آیه 63.
37-سوره نساء، آیه 46.

منبع: اکبری، محمد رضا، (1388)، عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما