مفاد پیمان در عالم ذر

آنچه را خداوند از انسان ها خواست تا به آن پاسخ گویند به ربوبیت او، نبوت انبیاء و ولایت ائمه (علیهم السلام)مربوط می شد. اما سوال اول که درباره پروردگاری خداوند بود در قرآن آمده است که فرمود:
پنجشنبه، 29 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفاد پیمان در عالم ذر
مفاد پیمان در عالم ذر

نویسنده: محمدرضا اکبری




 
آنچه را خداوند از انسان ها خواست تا به آن پاسخ گویند به ربوبیت او، نبوت انبیاء و ولایت ائمه (علیهم السلام)مربوط می شد. اما سوال اول که درباره پروردگاری خداوند بود در قرآن آمده است که فرمود:
«الست بربکم؟ قالوا: بلی»(1)
آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری.
در مورد نبوت و ولایت نیز روایات فراوانی مطرح شده اند که به نقل برخی از آنها می پردازیم.
امام صادق (علیه السلام)فرمود:
«کان المیثاق ماخوذا علیهم لله بالروبوبیه و لرسوله بالنبوه و لامیرالمومنین و الائمه علیهم السلام بالامامه. فقال الست بربکم و محمد نبیکم و علی امامکم و الائمه الهادون ائمتکم؟ قالوا بلی».(2)
پیمانی که از آنها گرفته شد برای ربوبیت خدا و نبوت فرستاده او و امامت امیرالمومنین و ائمه (علیهم السلام)بود. پس به آنها فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم و محمد پیامبر شما و علی و ائمه (علیهم السلام)امامان شما نیستند؟ گفتند: آری.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمود:
خداوند جان پیامبری را نگرفت تا اینکه اول به او امر کرد به بهترین فرد از جمعیت قبیله خود وصیت کند جانشین او باشد و به من هم امرا کرد وصیت کنم. عرض کردم:خدایا! من به چه کسی وصیت کنم؟
فرمود: ای محمد! به پسر عمویت علی بن ابیطالب وصیت کن. به راستی که من او را در کتاب های آسمانی گذشته تأیید و تثبیت کردم و در آنها نوشته شد که او جانشین تو خواهد بود و بر این جانشینی از خلایق و پیامبران و فرستادگانم پیمان گرفتم و پیمان آنها بر ربوبیتم و نبوت تو و ولایت علی بن ابی طالب بود.(3)
امام صادق (علیه السلام)فرمود:
وقتی خدای عزوجل اراده کرد انسان ها را بیافریند آنها را خلق کرد و در محضر خود پراکنده ساخت. آن گاه فرمود: پروردگار شما کیست؟ اولین کسی که زبان به سخن گشود رسول خدا (صلی الله علیه و آله)و امیرالمومنین و ائمه(علیهم السلام)بودند و پاسخ دادند: تو پروردگار مایی. پس علم و دین را به آنها عطا کرد و سپس به ملائکه فرمود: اینان حاملان دین و علم من و افراد امین در میان خلقم می باشند و هم اینها هستند که مسئول خواهند بود.
آن گاه به فرزندان آدم فرمود: برای ربوبیت خدا و اطاعت وولایت اینها اقرار کنید. پس آنها پاسخ دادند بله اقرار کردیم.(4)
البته این پذیرش که در روایات آمده است مربوط به کسانی می شود که پاسخ مثبت دادند و همه جمعیت انسان ها را در بر نمی گیرد؛ زیرا افراد زیادی بودند که ولایت امیرالمومنین (علیه السلام)را نپذیرفتند و اکثریت با آنها بود چنان که در دنیا هم اکثریت با آنهاست.
امام صادق (علیه السلام)فرمود:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمود:ای علی! تو کسی هستی که خداوند به وجود تو بر همه مردم که شبحی بودند احتجاج کرد و به آنها فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آنها پاسخ دادند: آری. سپس فرمود: و محمد پیامبر شما نیست؟ و جواب دادند: آری و فرمود: علی امام شما نیست؟ و همه مردم جز عده قلیلی، از روی استکبار، از ولایت تو و اقرار به برتری که داری سرباز زدند و تنها همین عده کم، اصحاب یمین هستند و آنها کمتر از کم هستند و فرشته ای در آسمان چهارم است که در تسبیح خود می گوید: منزه است خدایی که این خلق کم را از این خلق زیاد بر این فضیلت بزرگ هدایت کرد.(5)
و آن حضرت در حدیث دیگری فرمود:
اگر قائم خروج کند مردم او را انکار می کنند. او به صورت جوانی موفق به سوی آنها باز می گردد و جز مؤمنانی که خداوند در عالم ذر از آنها پیمان گرفت بر او پایدار نمی مانند.(6)

با چه زبانی پاسخ دادند؟

از مباحثی که مطرح شد معلوم گردید که پاسخ انسان ها در پیمانی که سپردند، به زبان گفتار بوده است؛ اما یکی از محققان معاصر در دروس تفسیری خود ذیل آیه (172)سوره اعراف آورده است:
آیه غیر از دلیل عقلی و نقلی را می گوید زیرا عقلا یکسان نگفتند «بلی» و کسانی هم که وحی به آنها رسیده است در برابر آن یکسان نگفتند بلی بلکه عده ای گفتند و عده ای انکار کردند. اما ظاهر آیه این است که همه گفتند «بلی». معلوم می شود پاسخ آنها نه به زبان عقل بود و نه به زبان نقل بلکه به زبان دل و فطرت بود و این است که راه دل در تمام زمان ها و شرایط، ظهور و حضوردارند.
اما اشکال این سخن این است که بر خلاف ظاهر آیه است زیرا شروع آیه به کلمه «اذ»(و اخذ ربک من بنی آدم...)بیانگر آن است که این کار در گذشته انجام گرفته است و راه فطرت به گذشته منحصر نمی شود. ضمن اینکه عمل دل یک پذیرش است و نه یک اقرار و پیمان که بر دو پایه ایجاب و قبول است. فطرت نیازی به سپردن پیمان ندارد بلکه گرفتن پیمان ربوبیت از فطرتی که بر اساس توحید و عبودیت آفریده شده است لغو است.
فطرت انسان ربوبیت خداوند را پذیرفته است اما کسی پذیرش یک طرفه را پیمان نمی داند. پیمان و مکالمه جز بر دو پایه ایجاب و قبول که دو فرد متقابل آن را به عهده می گیرند عملی نیست. بنابراین پیمان فطری یک سخن غیر متعارفی است که مطرح شده و با اصول پیمان گیری مطابقت ندارد.
امور فطری حقایقی هستند که در ذات انسان قرار دارند. اینکه گفته می شود انسان ها فطرتاً خدا را قبول دارند، سخن آنها تفسیر آیه «فطره الله التی فطر الناس علیها»(7)می باشد در حالی که آیه ذر مفاد متفاوتی با این آیه دارد و اگر کسی بخواهد آیه فطرت را تفسیر آیه (172)سوره اعراف بداند، بر خلاف ظاهر آیه سخن گفته است. اگر خداوند می خواست به یک امر فطری اشاره کند همان آیه فطرت را بیان می کرد که البته بیان کرده است و چنانچه لازم بود همان آیه را مثل بسیاری از آیات دیگر تکرار می کرد و یا با قدری تفاوت در الفاظ، آن را بیان می فرمود اما در آیه (172)سوره اعراف به بیان ماجرایی پرداخته که انسان ها در آن مخاطب و مورد سوال و اشهاد قرار گرفته اند و اگر چه فطرت انسان توحیدی است اما آیه در مقام بیان آن نیست بلکه در صدد یادآوری پیمان گذشته و اتمام حجت است.
روایاتی وارد شده است که بیانگر گفتاری بودن زبان انسان ها در عالم ذر می باشد و ما در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
اصبغ بن نباته گوید: ابن کواء نزد امیرالمومنین (علیه السلام)آمد و گفت: ای امیرمومنان! آیا خدای تعالی قبل از موسی هم با کسی سخن گفت؟ حضرت فرمود: با همه خلقش از خوب و بد سخن گفت و آنها هم به او جواب دادند. این سخن حضرت بر ابن کواء سنگین آمد و آن را درک نکرد. آن گاه پرسید: چگونه این مکالمه واقع شد و امیرالمومنین (علیه السلام) به او فرمود: آیا کتاب خدا را نخوانده ای که به پیامبر می گوید:(و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی) سخن خود را به آنها شنواند و آنها هم پاسخ دادند. آن گاه فرمود:
«من خدا هستم و خدایی جز من نیست و مهربانم» پس به اطاعت و ربوبیت او اقرار کردند و فرستادگان و پیامبران و اوصیاء آنها را از دیگران جدا کرد و خلق را به اطاعت آنها فرا خواند و آنها را در عالم میثاق به این اطاعت اقرار کردند و فرشته ها گفتند: ای فرزندان آدم ما به این اقرار شما شهادت می دهیم که در روز قیامت نگویید از آن غافل بودیم.(8)
ابوبصیر گوید: به امام صادق (علیه السلام)عرض کردم مرا از فرزندان آدم خبر ده «در آن هنگام که خداوند آنها را بر خویش به شهادت گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم و گفتند:آری» و درون بعضی از آنها بر خلاف چیزی بود که آشکار کردند، چگونه توانستند سخن بگویند وقتی به آنها گفته شد آیا من پروردگار شما نیستم؟ حضرت فرمود: خداوند چیزی در آنها قرارداد که وقتی از آنها سوال شود پاسخ دهند.(9)

پی نوشت ها :

1-سوره اعراف، آیه 172
2-تفسیرقمی، ج1، ص247
3-بحارالانوار، ج26، ص272؛ امالی شیخ طوسی، ص104
4-توحید صدوق، ص32؛ بحارالانوار، ج3،ص234
5-بحارالانوار، ج26،ص295
6-غیبت شیخ طوسی، ص42؛ بحارالانوار، ج52،ص287
7-سوره روم، آیه 30
8-تفسیر عیاشی، ج2،ص41؛ بحارالانوار، ج64،ص101

منبع: اکبری، محمد رضا، (1388)، عالم ذر: آغاز شگفت انگیز زندگی انسان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.