نویسنده: علی ابوالحسنی(مُنذِر)
در یک جامعه دینی و طراز مکتب، ما مقاصد و اهداف خرد و کلانی داریم، و در کنار آنها قوانینی، که چند و چون آنها را اسلام (مشخصا: قرآن و تعالیم عترت پیامبر علیهم السلام) تعیین کرده است. این قوانین – به شرط آنکه «درست و عمیق» شناسایی و به نحو «کامل و دقیق و بی تبعیض» اجرا شود، و ابزار و شیوه های اجرا نیز متناسب با قوانین و اهداف یاد شده اتخاذ گردد – ضامن سعادت فرد و جامعه بوده و آنان را به اهداف و مقاصد عالی تعیین شده خواهد رساند. این، افقی است که، به اقتضای بینش دینی، در برابر امت اسلامی، گشوده شده است.
بسیار خوب، اگر به واقع قرار باشد با چنین «قوانین» و «ابزارها»یی به چنان «آینده»ای برسیم، چه باید بکنیم؟ تعصبات صنفی و حزبی و گرایشهای خطی و جناحی، به کنار؛ «واقعیت» یا بهتر بگوییم: عقل واقع بین و حق پذیر، چه حکمی می کند و در این عرصه، گوی و چوگان را به دست چه صنفی از جامعه و کارشناسان می دهد: آشنایان به نظام حقوق واقتصاد غربی؟! شیفتگان فرهنگ وتمدن اروپایی و آمریکایی؟! آنان که دوران اسلامرا پایان یافته تلقی کرده یا طالب معجونی از اسلام و مکاتب مادی روزند؟! و حتی آنان که اگر طالب اسلام و دین هم باشند، ابزار شناخت آن را تحصیل نکرده اند واز شناخت «روشمند و کارشناسانه» آن بی بهره اند؟! پیداست کهنه! و پیداست که – اگر تعصب بیجا را در پای «واقع بینی» ذبح کنیم – این کار چنانچه از فردی برآید آن فرد، جز کارشناس کارآزموده دین، یعنی همان فقیه پارسا، نیست. (1)
راه مطمئن و ایمنی که ائمه هدی علیهم السلام برای شناخت احکام الهی معرفی کرده اند، روش فقاهت است: علینا إالقاءُ الاُصول و عَلَیکُمُ التفریع (2) روشی که بر اطلاع کافی از زبان قرآن (عربی) و تسلط بر دانشهای مقدماتی رجال و حدیث و فقه و اصول استوار است، و اینجاست که پای «فقیه» به عنوان کارشناس مسائل اسلامی در بین می آید.
بسیار خوب، اگر به واقع قرار باشد با چنین «قوانین» و «ابزارها»یی به چنان «آینده»ای برسیم، چه باید بکنیم؟ تعصبات صنفی و حزبی و گرایشهای خطی و جناحی، به کنار؛ «واقعیت» یا بهتر بگوییم: عقل واقع بین و حق پذیر، چه حکمی می کند و در این عرصه، گوی و چوگان را به دست چه صنفی از جامعه و کارشناسان می دهد: آشنایان به نظام حقوق واقتصاد غربی؟! شیفتگان فرهنگ وتمدن اروپایی و آمریکایی؟! آنان که دوران اسلامرا پایان یافته تلقی کرده یا طالب معجونی از اسلام و مکاتب مادی روزند؟! و حتی آنان که اگر طالب اسلام و دین هم باشند، ابزار شناخت آن را تحصیل نکرده اند واز شناخت «روشمند و کارشناسانه» آن بی بهره اند؟! پیداست کهنه! و پیداست که – اگر تعصب بیجا را در پای «واقع بینی» ذبح کنیم – این کار چنانچه از فردی برآید آن فرد، جز کارشناس کارآزموده دین، یعنی همان فقیه پارسا، نیست. (1)
راه مطمئن و ایمنی که ائمه هدی علیهم السلام برای شناخت احکام الهی معرفی کرده اند، روش فقاهت است: علینا إالقاءُ الاُصول و عَلَیکُمُ التفریع (2) روشی که بر اطلاع کافی از زبان قرآن (عربی) و تسلط بر دانشهای مقدماتی رجال و حدیث و فقه و اصول استوار است، و اینجاست که پای «فقیه» به عنوان کارشناس مسائل اسلامی در بین می آید.
پی نوشت ها :
1. امام خمینی در پیام به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان قانون اساسی (28/5/1358) متذکر شدند: «تشخیص مخالفت و موافقت با احکام اسلام منحصرا در صلاحیت فقهای عظام است که... گروهی از آنان در مجلس وجود دارند و چون این یک امر تخصصی است، دخالت وکلای محترم دیگر در این اجتهاد و تشخیص احکام شرعی از کتاب و سنت، دخالت در تخصص دیگران بدون داشتن صلاحیت وتخصص لازم است».
2. یا: عَلیکُم اَن تُفَرَعوا (مستطرفات سرائر، ابن ادریس حلی).