بر اساس منابع موجود کشف آبرفت دجله - فرات و استیلا بر باتلاق جنگلی آن، ظهور اولین تمدن انسانی را در 4500 سال قبل از میلاد به همراه داشت. علاوه بر این دو رودخانه که از کوههای ارمنستان سرچشمه می گیرند و به خلیج فارس می ریزند، شرایط مناسب جغرافیایی را برای تمدن انسانی فراهم آوردند که به نظر آرنولد توین بی این استیلا و سیادت باید از دو پیش نیاز اساسی برخوردار باشد؛ 1-زندگی اجتماعی؛ 2-رهبران فکور و آینده نگر.
سیادت و برتری [بر] باتلاق جنگلی نه یک پیشرفت تکنولوژیکی، بلکه پیشرفت اجتماعی بود. البته تمام پیشرفتهای تکنولوژیک انسان دارای پیشرفت اجتماعی نیز بود. انسان یک موجود اجتماعی است... . جامعه جویی شرط لازم برای ایجاد و استفاده حتی از وسایل بسیار ابتدایی بود... و این مسأله (استفاده از آبرفت دجله - فرات) یک انقلاب اجتماعی بود نه انقلاب تکنولوژیک.
استیلای انسان بر این آبرفت باید به وسیله رهبرانی طرح ریزی شده باشد که دارای تفکر، آینده نگری و تأمل در کار و کسب عوایدی بودند که نه بلافاصله بلکه پس از گذشت سالیان دراز برای آنها مفید و نافع بود ... . این توده های مردم شاید به رهبران خودشان ایمان پیدا کرده باشند و همین ایمان به رهبران بایستی به صورت ایمان به خدایانی که قدرت و خرد آنها هم برای رهبران انسانی و هم برای پیروان آنها به تحقق می پیوست، متجلی شده باشد. (1)
از دو پیش نیاز فوق دومی می تواند به بحث تاریخ تفکرات اجتماعی مربوط باشد. بخش مهمی از این رهبری فکری در این منطقه و مناطق مهمجوار توسط انبیای ادیان ابراهیمی صورت گرفته است. می دانیم که حضرت ابراهیم (ع) از اهالی شهری در حاشیه خلیج فارس بود که به کنعان مهاجرت کرد و مطابق روایت تورات اولین انسانها در این منطقه زندگی می کرده اند و امروزه باستان شناسان شواهدی بر وقوع طوفان و سیلی بزرگ در این ناحیه یافته اند که عده ای آن را نشانه طوفان نوح دانسته اند. علاوه بر این شواهد تاریخی - دینی دیگری نیز دلالت بر شکل گیری بسیاری از تحولات دینی ادیان توحیدی در این منطقه و مناطق همجوار آن دارد. از این رو آنچه در بحثهای قبل از تفکرات اجتماعی ادیان ابراهیمی نقل شد می تواند بیانگر تفکرات اجتماعی رهبران این منطقه نیز باشد.
این منطقه محل پیدایش تمدنهای متعددی بوده است که تعدادی از معروفترین آنها عبارتند از: سومر، بابل، آشور، چالد و پارس (ایران). در زمینه ظهور و سقوط تمدنهای مختلف، تحقیقاتی که به تازگی در مصر و بین النهرین صورت گرفته این واقعیت را نشان می دهند که پس از یک تمدن پیشرفته فرهنگ و تمدنی بسیار عقب مانده تر جای آن را گرفته است. در کاوشهای باستان شناسان گاهی دوازده تا پانزده لایه خاک بر هم انباشته مشاهده شده که هر لایه ای متعلق به یک تمدن بوده است، در این موارد دیده شده است که بر روی سطوح شهری مختلف با درجاتی بالا از تمدن، سطوحی از تمدنها قرار دارند که بسیار ساده تر و عقب مانده ترند. شاید قرنها طول کشید تا تمدنی به پیشرفتگی تمدنهای سابق دوباره پدید آمد. (2)
قرآن کریم هم از تمدنهای پیشرفته ای که به دلایل مختلف از بین رفته اند نام می برد و اشاره می کند که مثل آنها در قوت و استحکام نبوده است. (3) بنابراین افت و خیزهای فکری زیاد در این ناحیه نباید موجب آشفتگی و تردید در صحت انتساب آن شود.
سومر
اولین تمدن شناخته شده بشری در هزاره چهارم قبل از میلاد توسط سومریها در این منطقه به وجود آمد. مورخان در مورد اینکه سومریها چه کسانی بودند و از کجا و چگونه به کجا آمده اند شواهد کافی در اختیار ندارند اما می دانند مردمی که در آنجا اولین شهرها را ساختند بعداً به عنوان سومری شهرت یافتند. بر خلاف آنچه تصور می شد بسیاری از صاحب نظران فعلی معتقدند که سومریها در ابتدا موحد بودند و بسیاری از اسناد باستانی بوضوح بیانگر اعتقاد آنها به خدای واحد است؛ چند خدایی و شرک بعداً در میان آنها رواج یافته است. این امر با برداشتهای رایج که توحید را محصول نظام پیشرفته اجتماعی می داند مغایر است. (4) به نظر می رسد انحراف از توحید به شرک در دوران شکوفایی این تمدن صورت گرفته باشد که بیانگر تحولات فکری - اجتماعی عمیقی است. احتمالاً اندیشه های دینی و اجتماعی آنان پس از این تحول، التقاطی از دو نوع اندیشه دینی باشد. حال برخی از افکار اجتماعی سومریان را به عنوان نمونه ای از اندیشه اولین تمدنها ذکر می کنیم.قبلاً اشاره شد که به نظر توین بی یک تمدن انسانی بیش از آنکه محصول پیشرفت تکنولوژیک باشد ناشی از نحوه زندگی اجتماعی انسانها و برنامه ها و تراوشات فکری اندیشمند است. بدون آنکه بخواهیم در مورد میزان اهمیت هر یک از این دو عامل قضاوت کرده باشیم، این امر را می پذیریم که این دو بر یکدیگر تأثیرهایی داشته اند و همانطور که یک نظام فکری خاص می تواند از نظام اجتماعی معینی متأثر باشد، عکس آن نیز صادق است. همانطور که می دانیم زبان سومری اولین زبانی است که صورت مکتوب به خود گرفت و خط میخی از اختراعات سومریها بود. به نظر توین بی پیدایش خط ناشی از درک ضرورت ثبت تعلیمات و دستورات رهبران اندیشمند در مورد نحوه ی سازماندهی جامعه و طبیعت بود تا به دیگران و نسلهای بعد منتقل شود. از طرفی دیگر، رمزی بودن این خط به برتری رهبران باسواد جامعه بر اکثریت بی سواد کمک می کرد. (5)
بنابراین اولین تمدن نیز در عمل در سایه تعلیم و تربیت و آموزش شکل گرفت و از لحاظ نظری هم بر اهمیت این امر در سازماندهی جامعه با اختراعِ خط، مهر تأیید زد.
در مورد توجه سومریان به اهمیت تعلیم و تربیت علاوه بر اختراع خط، نظام سیاسی - دینی نیز می تواند به عنوان مویدی دیگر ذکر شود. دیدیم که توین بی به ایمان مردم به رهبران خود و خدایانی که خرد آنها در رهبران متجلی شده است اشاره کرد. اصولاً اعتقاد به دولتهای دینی در میان سومریان رواج زیادی داشت. روحانیت به عنوان اقتدار برتر از یک مرکز واحد، یعنی شهر مقدس نیپ پور (6) بر سراسر سومر حکم می راند. تمامی شهرها با وجود اختلافات فراوان و فرمانروایان نظامی متنازع، توسط مذهب متحد می شدند. حتی هنگامی که پادشاهان نظامی به جای دولت روحانیون سرکار آمدند مشروعیت آنان ناشی از ارتباط با خدایان و انجام شعائر و مراسم دینی بود. (7) این نوع نگرش سیاسی - اجتماعی انعکاس همان نگرش زوجیت تکمیلی به مجموعه کیهانی و ارتباط طبیعت و جامعه انسانی با نظام کیهانی و آسمانی است. از طرف دیگر اعتقادات توحیدی اولیه این مردم و نفوذ تعالیم انبیای الهی در میان آنها نیز اهمیت زیادی در پیدایش این نوع نگرش به دولت داشته است و با پیدایش شرک و نظام چندخدایی دولتهای بعدی نیز برای مشروعیت خود از این اعتقاد به نحوی متناسب با نظام چندخدایی بهره می جسته اند:
بین النهرین سفلی در آغاز دوره تاریخی، به تعداد زیادی شهرهای سلطنتی تقسیم شده و هر یک از بلاد دارای خداوندی بود و یک نوع حکومت روحانی در این شهرها وجود داشت، هیچ امری بدون فرمان و رضایت خداوند بلد صورت نمی گرفت و همه ی وقایع مهم از قبیل جنگ و صلح مربوط به خداوندان بود. (8)
اعتقاد به حاکمیت خداوند که انبیای توحیدی مطرح کرده بودند و می توانست به نوعی متضمن نقش مردم و حقوق آنها باشد، در نظام چندخدایی و شرک به نگرشی محافظه کارانه تبدیل شد. در بینش توحیدی مشروعیت قدرت سیاسی بستگی به رعایت احکام خداوند داشت در حالی که در بینشهای چندخدایی رئیس دولت معمولاً جای خدایان عمل می کند و تمسک به نظر خدایان فقط برای کسب مشروعیت است و گرنه ملاک عینی و شخصی به عنوان خواست و احکام خدایان وجود ندارد. اسطوره های تمدنهای بین النهرین که در بردارنده نگرشهای اجتماعی آنهاست عمدتاً با بهره گرفتن از اصل نظم کیهانی و زوجیت تکمیلی که در تعالیم انبیای توحیدی قبلاً مطرح بوده است، جامعه انسانی را امتزاج یافته در نظم مقدس کیهانی معرفی می کند و امپراتوری و نظام سیاسی، بازتاب چنین نظمی محسوب می شود. در این تفکر تغییر و تحولهای ریشه ای، مخاطره آمیز تلقی می شود که به معنای آشفتگی و بر هم خوردن نظم مقدس کیهانی است. نظم آسمانی و نظم زمینی را نیروهای هرج و مرج آفرین در آشوبها، تغییرات اجتماعی و وقوع دوری و سالانه زمستان به مخاطره می اندازند. اما نیروی الهی از طریق معبد مرکزی، در مرکز جهان و محل تلاقی آسمان و زمین، به جامعه وارد می شود و از طریق شعائر پادشاه که نماینده خدایان در زمین است نظم اجتماعی اعاده می شود. این امر، سالانه در جشنها و مراسم ویژه انجام می شود. بدینگونه نیروهای آفرینش بر نیروهای آشفته ساز پیروز می گردند. (9) بررسی بعضی از این اسطوره ها را در بحث تفکرات اجتماعی بابلیها ملاحظه خواهیم کرد. چنانکه دیدیم منابع موجود اولین تمدن بشری را در بین النهرین با عنوان سومریها نشان می دهد که به طور قطع از دو عنصر جامعه و اندیشه های اجتماعی درباره چگونگی سازماندهی جامعه بهره فراوان برد. این تمدن که در ابتدا از بینشی توحیدی برخوردار بود بتدریج به نظام چند خدایی و شرک متمایل شد و در نتیجه برداشتی دینی متناسب با آن در جامعه شکل گرفت که التقاطی از بینشهای چند خدایی و توحیدی است. مهمترین دستاوردهای فرهنگی این تمدن عبارتند از: 1
. درک اهمیت ملاحظات نظری جامعه و چگونگی سازمان دادن آن به نحوی مطلوب برای نیل به اهداف مشخص؛ 2. توجه به نقش تعلیم و تربیت اجتماعی و اختراع خط میخی برای ثبت و انتقال دانشهای خود؛ 3. تدوین قدیمیترین منظومه ها و اسطوره ها و حاوی تأملات و ملاحظات نظری درباره ی جهان، جامعه و انسان است؛ 4. وضع قوانینی که مبنایی برای قانونگذاری حمورابی شد و توجه به اهمیت پشتوانه های ارزشی - دینی قوانین؛ 5. تأسیس شهرهای مهمی از قبیل اور (10)، لاگاش (11)، نیپ پور و اوروک (12)؛ 6. اختراع سیستم عدیدی شصت تایی؛ 7. اختراع نظام آبیاری. البته سه مورد اخیر دستاورد نظری محسوب نمی شوند، لیکن می توانند متأثر از ملاحظات نظری - اجتماعی آنان و بیانگر رشد علمی و فکری آن جامعه باشند.
اندیشه های بابلی
هزار سال قبل از میلاد قدرت سومریها سیر نزولی داشت تا آنکه با آکادمیهای سامی نژاد به رهبری سارگن اول ارتباط پیدا کرده آنها را در زمینه های مختلف صنعتی، علمی، تجاری، جنگی و دینی آموزش دادند. چندین قرن بعد قومی دیگر از نژاد سامی به نام آموریها بر بین النهرین تسلط یافتند، آنها با پایتخت قرار دادن شهر بابل به بابلیها معروف شدند. (13) بابلیها هر چند یکی از قویترین نظامهای سیاسی را بین 2300 تا 2000 قبل از میلاد در این منطقه به وجود آوردند؛ اما عملاً هیچ دستاورد مهم جدیدی اضافه بر تمدن سومری نداشتند. آمیزش و اشتراک بابلیها و سومریها باعث شده است که بعضی از محققان، پاره ای از اسطوره های بین النهرین را مشترک بین آن دو بدانند یا در مورد انتساب آنها به یکی از این دو اختلاف نظر وجود داشته باشد.بابلیها از نظر مذهبی شبیه سومریهای متأخر به چندخدایی معتقد بودند. برداشتهای بابلیها از حوادث مشابه، به اندازه تورات اخلاقی و معنوی نیست، لیکن نگرش دینی چندخدایی به جهان و جامعه در اندایشه بابلی امری مشهود است. اصولاً بابل یا باب ایلیم و بابیلون یا باب ایلانی به ترتیب به معنای باب خدا و باب خدایان است. (14) در هر صورت به سبب اشتراک فکری بابل و سومر، تفکرات سومریها را می توانیم به بابلیها نیز نسبت دهیم. بنابراین اسطوره های بین النهرین را می توان برای نمونه ای از تفکر هر دو تمدن بررسی کرد و مجموعه مقررات حمورابی را به عنوان دستاورد کم و بیش مستقل فرهنگ بابل مورد توجه قرار داد.
افسانه آفرینش
اسطوره های بابلی آفرینش همه چیز را از آب، ترکیب آب شیرین و آب شور، آپسو (15) و تیامات (16) می داند. اولین موجودی که از آنها تولید می شود مومو (17) نام دارد؛ سپس دو موجود حیله گر و فریبکار به نامهای لاخمو (18) و لاخامو (19) آفریده می شوند. این دو جهان آسمانی و جهان زمینی، انشار (20) و کیشار (21) را تولید کردند. فرزندان این دو آنو (22)، قویترین حاکم آسمان و ائا (23) رب النوع دریا و دانش بودند. مردوک (24) بزرگترین فرزند ائا (بزرگترین خدا) شد. خدایان جوانتر، شلوغ و پر سر و صدا بودند و آپسو به تیامات شکایت کرد که نمی تواند استراحت کند. آنها جوانب مختلف کشتن اسلاف خود را بررسی کردند، اما ائا - که خرد محض بود - از ماجرا مطلع شد و با استفاده از قدرت جادویی خود، آپسو و مومو را اسیر کرد و به قتل رساند. تیامات به انتقام شوهر خود، لشکری از خدایان و دیوان تجهیز کرد. ائا نزد پدر خود انشار رفت و از او راهنمایی خواست. او پیشنهاد کرد: آنوا برای مقابله با تیامات اعزام شود؛ لیکن او شهامت این کار را نداشت. سپس ائا، پسر خود مردوک را برای رهبری جنگ فرا خواند؛ او پیشنهادش را پذیرفت مشروط بر آنکه خدایان دیگر اقتدار او را بپذیرند و چنین شد. مردوک در نبرد با تیامات، او را کشت و بدن او را دو نیمه کرد؛ از یک نیمه طاق آسمان را ساخت و از نیم دیگر زمین را. سپس برای خدایان در آسمان قصری ساخت و مسیر ستارگان و طول سال را تعیین کرد. مردوک می دانست خدایان برای خرسندی به چیزی بیش از زمین خلوت نیاز دارند؛ بنابراین انسان را آفرید و برای این کار از خون یکی از خدایان مغلوب کین گو- که پس از مرگ آپسو، شوهر تیامات شده بود - استفاده کرد. سرانجام رودخانه ها، گیاهان و حیوانات را آفرید و بدین ترتیب کار آفرینش تمام شد. مردوک به عنوان خداوند حیات، عالم به ضمیر خدایان، حافظ قانون، خالق تمامی مخلوقات، چوپان خدایان و خدای خدایان به رسمیت شناخته شد. (25)در این افسانه بابلی، باز نگرش زوجیت تکمیلی در قالب ترکیب آب شیرین و آب شور مطرح می شود. خدایان بابلی اَبَر انسانهایی هستند که همسر دارند و فرزند به دنیا می آورند که بازتاب انحراف از نظام فکری توحیدی به چند خدایی است. ظهور مردوک به عنوان خدای برتر در تمدن بابلی، بعد از اعتقاد به خدایان همعرض در فرهنگ سومری می تواند تحول مهمی در عرصه تفکر محسوب شود که تأثیراتی بر تفکر سیاسی و اجتماعی عصر داشته است.
داستان طوفان
موضوع طوفانی بزرگ که باعث ویرانی و انهدام تمام آبادیها شده در فرهنگهای مختلفی از قبیل سومر، بابل، بنی اسرائیل، یونان و اسلام مطرح بوده است. نه تنها افلاطون از آن یاد کرده است، بلکه تاریخ نویسان نیز آن را قبول کرده اند. در روایت بابلی بر خلاف تورات سخنی از علت تصمیم خدایان برای نابودی انسانها نیست. در لوحه هایی که در نیپ پور کشف شده و حدود دو هزار سال قبل از میلاد تنظیم شده اند آمده است که خدایان به دلیل نامعلومی تصمیم به نابودی نوع انسان می گیرند؛ اما ائا این راز را به یک انسان نیک به نام اوتا ناپیش تیم (26) اطلاع می دهد و به او می گوید که کشتی بزرگی بسازد و همه دارایی خود را در آن بگذارد. او چنین می کند و مدت شش شبانه روز باران و طوفان ادامه می یابد تا آنکه در روز هفتم همه چیز آرام می شود. همه انسانها غیر از او و همسرش از بین می روند؛ بعداً او و همسرش به جرگه خدایان می پیوندند. (27)این مطلب در منظومه معروف گیل گامش متعلق به فرهنگ سومری و بابلی نیز مطرح شده است. در هیچیک از این دو، رنگ اخلاقی - دینی متون یهودی و توجه به فلسفه تاریخ و فلسفه آفرینش انسان مطرح نمی شود. از دو مرگان نقل شده که حادثه طوفان نتیجه بارانهای سیل آسا و طغیانهایی بوده که در اواخر عهد چهارم ایجاد شده و مانع زندگی موجودات در قسمتهایی از کره زمین شده است. (28) درباره این حادثه هم ادیان توحیدی و هم ادیان چند خدایی و هم علوم تجربی اظهار نظر کرده اند و معمولا ً کسانی که خواسته اند تفسیری غیر دینی از این حادثه ارائه دهند بر این نکته تأکید کرده اند که بر خلاف روایت تورات، این طوفان و سیل سراسر جهان را فرانگرفته و همه جانداران را نابود نکرده است. در این باره باید خاطر نشان سازیم که طبق آیات قرآن کریم، طوفان نوح عذابی خاص قوم نوح بوده است و سخن از کل بشریت نیست، بلکه سخن از تمدن و مردمی خاص است و به نظر می رسد روایت تورات از گرایش کاتبان آن برای بزرگتر جلوه دادن طوفان ناشی شده است؛ لیکن از نظر نوع برداشت، برداشت تورات از نوع دینی است و چنین نگرشی در اسطوره های سومری و بابلی مطرح نمی شود و به نظر می رسد این امر بازتاب نگرشی سکولاریتر (این دنیایی تر) به جهان و تاریخ انسانی باشد که با نظام اجتماعی و اعتقادی - چند خدایی آنها سازگارتر است. ادیان ابراهیمی بدون نفی نظام علّی مادی، اراده خداوند را در تاریخ و جامعه انسانی مؤثر می داند. به تعبیر مولانا کسانی که از حضور خداوند در جهان چنین درکی ندارند، پدیده ای مانند زلزله را فقط در چهارچوب علل مادی مانند بخارات زمین تحلیل می کنند.
نزد آن کس که نداند عقلش این
زلزله هست از بخارات زمین
بی خبر بود او که آن عقل و فؤاد
بی ز تقلیب خدا باشد جماد(29)
منظومه گیل گامش، خرد سومری - بابلی
این منظومه که نخستین بار در کتابخانه آشور بانیپال در نینوا به دست آمد و امروز نسخه های متعددی از آن به زبانهای بابلی، سومری، هیتی و هوری موجود است از قدیمیترین آثار فکری مکتوب بشر است. به موجب این منظومه، گیل گامش حاکم شهر باستانی ارِک - که دو سومش خدا و یک سومش بشر بود - از همه ی قهرمانان بزرگتر، اما شهوتران بود و زنان شهر را برای کامجویی خود بر می گرفت. مردم شهر به خدایان شکایت کردند. خدایان، انکیدو را - که بدنش پر از مو بود - برای مبارزه با او آفریدند. خلاصه گیل گامش، انکیدو را با فرستادن زنی به محل سکونتش فریب می دهد و او را به قصر خود می آورد؛ آن دو با یکدیگر دوست و متحد می شوند. آنها برای مبارزه با خام بابا (30) نگهبان جنگل که در کوههای صدر لبنان است با کمک خدایان موفق به کشتن خام بابا می شوند. در مراجعت، الهه شهوت جنسی (ایشتار) (31) از گیل گامش دعوت به عمل می آورد ولی او امتناع می ورزد؛ زیرا می داند سرانجام عشاق وی مرگ بوده است. ایشتار به پدر خود آنو شکایت می کند و از او می خواهد گیل گامش را مجازات کند. او برای حمله به گیل گامش گاوی آسمانی می فرستد که انکیدو آن را تکه تکه می کند. آن دو به سرزمین خود بر می گردند و مورد استقبال مردم قرار می گیرند؛ اما ایشتار در صدد انتقام از انکیدو بر می آید و سرانجام بعد از دوازده روز، انکیدو بر اثر بیماری در آغوش گیل گامش جان می سپارد. مرگ انکیدو، گیل گامش را غرق غم و اندوه می سازد. او تصمیم می گیرد برای یافتن راز جاودانگی به جستجو بپردازد. او به دنبال این راز از جایی به جایی می رود تا آنکه به اوتا ناپیش تیم بازمانده طوفان بزرگ که خدایان به او جاودانگی بخشیده بودند می رسد. او نیز با دلیل سعی می کند گیل گامش را متقاعد سازد که «ما خانه های ابدی نمی سازیم، رودخانه ها هم برای همیشه جاری نخواهند بود، سرنوشت تعیین می کند که زندگی و مرگ کی خواهند آمد.» اما گیل گامش راضی نمی شود و خواهان راز جاودانگی است. سرانجام اوتا ناپیش تیم به او پیشنهاد می کند که اگر می خواهد جاودانگی را بچشد شش روز و هفت شب نخوابد، زیرا خواب سایه و رقیقه مرگ است. گیل گامش در انجام این امر شکست می خورد، اما همسر اوتا ناپیش تیم از شوهرش می خواهد که راز گیاه خارداری را که در ته اقیانوس می روید به او بگوید، گیاهی که هر کس بخورد جوان و جاودانه می شود. گیل گامش به محض اطلاع، سنگی به پای خود می بندد و به ته اقیانوس می رود و تا آنجا که می تواند از آن گیاه جمع می کند و بالا می آید. او گنجینه گیاهی خود را هنگامی که در راه مراجعت به ارِک در چشمه ای استحمام می کند، به زمین می نهد. ماری در اثر بوی گیاهان می آید و تمام آن را می خورد. گیل گامش پس از اطلاع از این امر بشدت گریه می کند و از روح دوست عزیزش انکیدو کمک می خواهد، اما او هم موجب تسلی نمی شود. انکیدو در پاسخش می گوید پادشاهی تاریک زیرزمین جای غمباری است. (32)این خلاصه ای از قدیمیترین تأملات فکری انسان بود. هر چند جزئیات این منظومه - که در اینجا ذکر نشد - از نظرهایی خاص می تواند جالب و مهم باشد، لیکن در بحث ما روح کلی این منظومه حایز اهمیت است. تدوین این منظومه قطعاً مسبوق به تعالیم ادیان توحیدی، و اشاره به قضیه طوفان نیز مؤید این نظر است، لیکن همانطور که ملاحظه شد در مورد یکی از پرجاذبه ترین موضوعات دینی یعنی مرگ و جهان پس از مرگ زبانی کاملاً غیر ارزشی و به دور از تعالیم اخلاقی قوی به کار گرفته می شود. نکته مهمی که از داستان طوفان استفاده شد سکولار شدن تفکر سومری متأخر و بابلی است. در تفسیر طبیعی و غیر ارزشی و اخلاقی امور، مرگ و جاودانگی اموری طبیعی تلقی می شوند، بدون آنکه هدف خاصی مطرح باشد. اثر طبیعی یک گیاه می تواند جوانی و جاودانگی باشد، ولی انسان بر حسب تصادف از دسترسی به آن محروم می شود. سلطنت تاریک زیرزمین غمبار است، اما اشاره ای مبنی بر اینکه این سلطنت غمبار ناشی از اعمال زشت و نارواست، به چشم نمی خورد. وقتی هم که از خدایان سخن به میان می آید به نظر می رسد که صرفاً نوعی فاکتورگیری از علل شبه طبیعی ناشناخته صورت گرفته است و یا یک برداشت جداً سکولار از آن ارائه می شود وگرنه از سلطه یک نگرش متافیزیکی منسجم به جهان - که فلسفه و هدفی خاص در دل خود داشته باشد - حکایت نمی کند. این تفسیرها و تبیینهای بسیار خام طبیعی و سکولار را باید نگرش مادی بسیار ابتدایی به جهان دانست که به نوعی با اعتقاد به نظام چند خدایی سازگار است. خدایان چیزی بیش از جوهره و اصل نیروهای طبیعی که به صورت انتزاعی در نظر گرفته شده اند نیستند و به هیچ وجه نباید این اعتقاد را ماوراء طبیعی دانست. تفکر بابلی شکل خام تفکر یونانی است. روح حاکم بر مجموعه مقررات حمورابی نیز از چنین نگرشی حکایت دارد، هر چند در مواردی از مردوک نام برده می شود. (33)
مقررات حمورابی
حمورابی یا حموراپی بزرگترین پادشاه بابلی است که حدود سالهای 1728-1686 قبل از میلاد حکومت می کرده است. حضرت ابراهیم (ع) معاصر او بوده و قبل از مهاجرت باید در حوالی مناطق تحت سلطه حمورابی ساکن باشد. کاوشهای باستان شناسان در شهر ماری - نزدیک مرز سوریه و عراق فعلی - نشان می دهند که آنها با نامهای انبیای بنی اسرائیل آشنا بوده اند؛ حمورابی در سال 1697 قبل از میلاد این شهر را فتح کرد. این واقعیت که این شهر با فرهنگ و با نبوت - که بعداً در انبیای بنی اسرائیل شکوفا شد - آشنا بوده است نشان می دهد که حمورابی که خود نیز سامی بوده است نباید با فرهنگ پیامبران توحیدی بیگانه باشد، (34) اما به سلطنت رسیدن و وظیفه خود را چنین توصیف می کند:هنگامی که مردوک به من فرمان داد مردم را به درستی هدایت کنم و سرزمین را اداره نمایم، من قانون و عدالت را به زبان سرزمین بنیاد نهادم تا موجبات رفاه مردم را فراهم سازد. (35)
مأموریت از جانب مردوک به معنای آن است که قانون با اعتقاد به چند خدایی تنظیم شده است. البته سابقه قانونگذاری به قبل از حمورابی بر می گردد و در تمدن سومری نیز سابقه داشته است؛ (36) ولی مجموعه مقررات حمورابی برجسته ترین اثر باستانی در این زمینه است. تنظیم قوانین به نام مردوک توسط حمورابی نشانه سلطه طبقه جدید است و از مردوک نباید چیزی بیش از حمورابی نماینده سلطه طبقه ای خاص از بابلیها را در نظر داشت. حمورابی جریان سکولاریسم فکری سومر را با از بین بردن قضاوت روحانی که شاید علی رغم تحولات عمیق هنوز آثاری از تعالیم توحیدی را در بر داشت، با ایجاد محاکم عرفی تکمیل کرد.
مجموعه مقررات حمورابی شامل 282 ماده قانونی است که روی یک استوانه سنگی حک شده است. وی درآمد و مقدمه ای بر این مجموعه نگاشته است که طی آن از هفده اله و الهه نام می برد. در این مجموعه به سه طبقه اجتماعی اشاره می شود: 1) اشراف؛ 2) پیشه وران و کشاورزان؛ 3) بردگان. این قوانین از جهتی بر قوانین دیگر باستانی امتیاز دارند و مترقی تر محسوب می شوند، لیکن نابرابری طبقاتی در برابر قانون یکی از وجوهی است که آن را در مقایسه با قوانین تورات غیر عادلانه می سازد. اصولاً روح تبعیض طبقاتی در این مجموعه مقررات کاملاً مشهود است و می تواند از این نظر غیرعادلانه محسوب شود. (37)
در این مجموعه قوانین، امور متنوعی مورد بحث قرار گرفته اند. درک اهمیت قانون در استقرار روابط اجتماعی خاص، به طور حتم از پیش نیازهای تدوین این قوانین بوده است. تحلیل دقیق این متن می تواند دیدگاههای اجتماعی رایج آن زمان را در مورد پدیده های اجتماعی معین و حیات اجتماعی انسان آشکار سازد. برای نمونه می توان از آنچه درباره حقوق خانواده گفته شده است به اهمیت خانواده به عنوان سلول حیاتی زندگی اجتماعی پی برد. اما در کل می توان گفت که در این مجموعه، حداقل چند اصل درباره حیات اجتماعی انسان فرض شده است:
1-ضرورت تقسیم کار در جامعه و لزوم تنظیم مقررات درباره ی مشاغل مختلف؛
2-ملاحظه جامعه به صورت مجموعه ای کم و بیش دارای وحدت؛
3- لزوم کنترل اجتماعی بیرونی از جانب حکومت بر اساس قوانینی مشخص و در مواردی که قانون مشخصی وجود ندارد بر اساس عرف یا تشخیص پادشاه.
پی نوشت ها :
1-توین بی، آرنولد؛ تاریخ تمدن؛ ترجمه ی یعقوب آژند، انتشارات مولی، تهران: 1362، ص 62-63.
2-Hyma, Albert; Ancient Hisotry; New York: Barnes and Noble Inc., 1940, pp.3-4
3- فجر، 8.
4- Ibid; pp.10-11
5- تاریخ تمدن؛ ص 63.
6- Nippur
7- Darlington, C.D.; The Evolution of Man and Society; New York: Simon and Schuster, 1969, p.91
8- تاریخ ملل قدیم آسیای غربی؛ ص 48.
9- Understanding The Old Testament; p.35.
10- Ur
11- Lagash
12- Uruk
13- تاریخ ملل قدیم آسیای غربی؛ ص 80.
14- همانجا.
15- Apsou
16- Tiamat
17- Mumu
18- Lakhmu
19- Lakhamu
20- Anshar
21-Kishar
22-Anu
23- Ea
24- Marduk
25- ر.ک.: تاریخ ملل قدیم آسیای غربی؛ ص 109. و همچنین:
Wolfe Loomis, Juiia; Mythology; New York: Thor Publications Inc., 1965, pp.137-138
26- Uta-Napishtim
27-تاریخ ملل قدیم آسیای غربی؛ ص 32-33. و نیز:
Mythology; pp.138-139
28- تاریخ ملل قدیم آسیای غربی؛ ص 34.
29- مثنوی؛ د4، ب 3720 و 3728.
30- Khumbaba
31-Ishtar
32- تاریخ ملل قدیم آسیای غربی؛ ص 109-111. و نیز:
Mythology; pp. 139-141
33- چنانکه در متن کتاب نیز بیان گردید یک تبیین قوی در باب افسانه ها آن است که آنها شکل تحریف شده تعالیم دینی اند که بریده از ارزشهای اخلاقی و دینی و با پیرایه ها و آمیزه های خرافی در جوامع به عنوان بخشی از فرهنگ ایشان باقی مانده اند و این به معنی هم عرض بودن آنها با دین از جهت ارزش واقع نمایی نباید تلقی شود. هر چند بیانگر فرهنگ آن جامعه اند.
34- Understanding The Old Testament; pp.28-29.
35- A Dictionary of Religious and Spiritual Quotations; Geoffrey Parrinaer, 1990, pp. 169-170
36- تاریخ ملل قدیم آسیای غربی؛ ص 90.
37-Ancient History; p.16