اینکه چگونه می توان جامعه را بازسازی کرد تا با اوضاع یک عصر صنعتی قابل انطباق باشد، مسأله عمده ی سراسر زندگی اگوست کنت (1798-1857) بود. کنت و سن سیمون، به عدم گرایش به تجربه در فلسفه اجتماعی آن زمان معترض بودند و به استفاده از روشها و چهارچوب فکری دانشمندان علوم طبیعی - که بشر را به موفقیتهای چشمگیری رهنمون کرده بود - تمایل داشتند.
کنت معتقد بود، برای هر نوع بازسازی جامعه، باید ابتدا پایه های نظری لازم را به وجود آورد. وی تصمیم گرفت علمی را بنیاد کند که بتواند اصول اساسی جامعه را تبیین کند؛ همچنان که فیزیک و شیمی، طبیعت را تبیین نموده و ترقیات صنعتی را موجب گردید. کنت در سالهای 1826 تا 1842 اثر عظیم 6 جلدی خود را تحت عنوان فلسفه تحصّلی در بیش از 4700 صفحه تدوین کرد، و در آن دلایل و برنامه خود را برای ضرورت ایجاد علم جدید - علمی که ابتدا آن را فیزیک اجتماعی و سپس جامعه شناسی نامید - بیان کرد.
به نظر کنت، هدف جامعه شناسی کشف قوانین طبیعی لایتغیّر جامعه است که می توان نظم جدید را بر آن استوار ساخت؛ البته او معتقد است، قبل از استقرار نظم در جامعه، باید اساس فکری حیات بشر را نظم بخشید؛ در نتیجه او، منظم ساختن کل معرفت موجود را پیشنهاد می کند. چهارچوب چنین کار خطیری همان است که او آن را «قانون مراحل سه گانه» (1) می نامد.
بر اساس قانون مراحل سه گانه، کل معرفت سه مرحله (حالت) را طی می کند؛ مرحله اول، «ربانی» (2) است، که در آن پدیده ها را همانند آثار «موجودات فوق طبیعی» تلقّی می کند (باران می بارد چون خداوند چنین خواسته است). مرحله ی دوّم، «فلسفی» است. در این مرحله تبیین امور بر اصل مداخله نیروهای مجرد استوار است (انسان می میرد چون نیروی حیاتی او به پایان رسیده است). در سومین و آخرین مرحله، تبیین پدیده ها، «علمی» یا «تحصّلی» (3) است. در اینجا، انسان به دنبال تحولات، مناسبات متقابل علّی و تغییرات متقارن است (هر نوع دگرگونی در X، لازمه دگرگونی در Y است)؛ در این مرحله، انجام دادن تحقیقات، بدون نظر به هدف خاص ولی با جستجویی ریاضی گونه مدنظر است. معرفت تحصلی از سوی کنت، معرفت بهینه معرفی شده است.
قانون مراحل سه گانه برای کنت، قانون دوّمی را به وجود می آورد که آن را «قانون ترتّب علوم» (4) می نامد. اگر ریاضیات را به عنوان ابزار همه ی علوم کنار بگذاریم، سایر علوم بر طیفی از ربانی ترین تا تحصلی ترین نوع قرار می گیرند که هر یک به لحاظ میزان تحصل و جامعیت (5)، فرزند و وارثی برای علوم قبل از خوییش محسوب می شود. ترتیب مورد نظر کنت از «نجوم» آغاز، و به فیزیک، شیمی، زیست شناسی (فیزیولوژی) و در نهایت به فیزیک اجتماعی ختم می شود. فیزیک اجتماعی (جامعه شناسی) ملکه ی همه ی علوم و پیچیده ترین آنهاست؛ چون از معارف کلیه علوم بهره می گیرد. فیزیک اجتماعی کاشف قوانین حیات اجتماعی است، همانگونه که فیزیک کاشف قوانین دنیای طبیعت است. علم جدید کنت به دو لحاظ از سایر شاخه های علوم مجزّا بود؛ یکی موضوع خاص آن، یعنی، مطالعه جامعه به عنوان چیزی جدا از مجموع تجارب افراد؛ و دیگر، روشهای آن که عبارتند از: مشاهده ای، اندازه گیری، مقایسه ای و تاریخی. (6)
کنت علم تحصلی را وسیله ی شناخت رفتار اجتماعی بشر و معرفت را تنها طریق دستیابی به جامعه ای کامل می داند. پیش از ایجاد هر تحولی، برای تصمیم گیری درباره ی حدود، ثغور و نوع تحول، باید مبنای تعقلی آن را مشخص کرد [شناخت برای پیش بینی] (7). چون به این طریق می توان، خود را از چنگال تحولات نامنظم حیات اجتماعی رها کرد و آن را تحت کنترل و هدایت خویش درآورد. همچنین کنت معتقد است، همه جوامع به منظور دستیابی به مراحل معینی از توسعه سیر می کنند و در نهایت به حد کمال - که در نظر او حالتی شبیه اروپای صنعتی است - می رسند. (8)
کنت موضوع جامعه شناسی را به «پایایی شناسی» (9) و «پویایی شناسی» (10) تقسیم کرد. نیکولاس تیماشف (11) می نویسد: برای کنت پایایی شناسی، مطالعه ی شرایط تحقق جامعه و پویایی شناسی، ترقی است. روشنتر اینکه، پایایی شناسی نظریه ی نظم و بحث هماهنگی بین شرایط وجود بشر در جامعه و چگونگی چرایی دوام جوامع است و پویایی
شناسی نظریه ی ترقی اجتماعی یعنی، توسعه ی بنیادین یا تطور جامعه و علل، ماهیت و جهت آن است. (12)
کنت مطمئن بود روش علمی، مشکل بسیاری از مسائل اجتماعی را خواهد گشود؛ بی دلیل نیست که جامعه شناسان را کارشناسانی می داند که نه تنها رویدادهای اجتماعی را تبیین می کنند، بلکه جامعه را به سوی ترقیات عظیمتری رهنمون می سازند.
اگر مساعی ارزشمند کنت، تنها تا حد ایجاد علمی جدید برای شناخت جامعه پیش می رفت و بر لزوم همراهی تحول فکری با تحول اخلاقی، اصرار نمی ورزید، قطعاً در میان جامعه شناسان از منزلت والاتری برخوردار بود؛ زیرا همین تز ایجاد تحول اخلاقی، سرانجام کنت را به تأسیس مذهب وادار کرد. در مذهب تثلیث کنت: انسان «موجود عظیم و قابل پرستش»، کره ی زمین «بت بزرگ»، و هوا «واسطه ی عظیم» است و باید هر سه را در معابد جامعه شناسی پرستش کرد و آثار مردان بزرگ را چون کتاب مقدس پذیرفت. (13)
آیین مذهبی کنت، رونقی نیافت و با مرگ او پایان گرفت. در عین حال علم جدیدی را که به منظور تفسیر تغییرات اجتماعی و کشف نظم قانونمند حاکم بر تطور جامعه بشری بنیان نهاد، حتی پس از مرگش نیز متفکران بزرگی را متأثر کرد و به پیگیری آراء وی - البته با جهت گیریهای متفاوت - ترغیب کرد.
اندیشه های کنت به وسیله ی جان استوارت میل (14) در انگلستان رواج یافت و سپس از آنجا به آلمان نفوذ کرده، مجدداً به فرانسه بازگشت. تأثیر آراء کنت در آثار امیل دورکیم کاملاً مشخص است. افکار جامعه شناسان روسی نظیر سوروکین و کوالوسکی و جامعه شناسان امریکایی بخصوص لستروارد نیز شدیداً تحت تأثیر اندیشه های کنت واقع شده است. (15)
پی نوشت ها :
1- law of the three stages
2- theological
3- positive
4- law of the hierarchy of the sciences
5- comprehensiveness
6- Beth B. Hess, Markson E. W. and J. Stein Peter; Sociology; Macmillan Publishing Co. Inc. New York: 1982, p.9
7- savoir pour prevoir
8- Tischler Henry, Whitten Phillip and Hunter D.E.K.; Introduction to Sociology; Holt, Rinehart and Winston, New York: 1983, p.15.
9- Statics
10- dynamics
11- Nicholas S. Timasheff
12- Timasheff; Nicholas. sociological Theory: Its Nature and Growth, 3rd ed., Random House, New York: 1967, p.24
13- Sociological Theory: Its Nature and Growth; p.31
14- John Stuart Mill
15- Sociological Theory: Its Nature and Growth; p 31.