درباره «ادب» و ریشه پهلوی آن

... در اشاره به گزارش بیست و پنجمین کنگره خاورشناسی ژاپن که در آینده درج ده بود(2)، نوشته بودید که بخشی از این مقاله درباره سخنرانی پرفسور ریوییچی نایی کی استاد زبان عربی دانشگاه مطالعات خارجی توکیو درباره ریشه
يکشنبه، 8 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درباره «ادب» و ریشه پهلوی آن
درباره «ادب» و ریشه پهلوی آن

نویسنده: پرفسور ریوییچی ناییکی
مترجم: هاشم رجب زاده



 

چند سطر از نامه مترجم(به جای مقدمه)

... در اشاره به گزارش بیست و پنجمین کنگره خاورشناسی ژاپن که در آینده درج ده بود(2)، نوشته بودید که بخشی از این مقاله درباره سخنرانی پرفسور ریوییچی نایی کی استاد زبان عربی دانشگاه مطالعات خارجی توکیو درباره ریشه پهلوی لفظ « ادب»عربی، مورد توجه و نقد سخن شناسان و پژوهندگان بوده است، و از آن میان دانشمند بزرگوار حضرت محیط طباطبایی و جناب احمد اقتداری در این باره ابراز رأی و نظر فرموده اند.
از سوی دیگر، پرفسور نایی کی پس از دریافت آینده و خواندن گزارش مورد بحث، در نامه ای در اشاره به پژوهش خود درباره مایه پهلوی«ادب» عرب برایم نوشت که سخنرانی ایشان فشرده ای از یک مقاله علمی بود که در نشریه « رونشوُ، شماره سال 1983، سالنامه پژوهشی دانشگاه مطالعات خارجی توکیو، چاپ شده، و در آن کوشیده است تا اشتقاق و ریشه لفظ«ادب» را در عربی بیان کند، و بر این پایه، به پی جویی و دریافت مطالب کتاب «اونک نامک» پهلوی( به فارسی امروز،« آئین نامه»)که متن آن از میان رفته است،‌ برآید. در جریان این تحقیق، «کتاب التاج» جاحظ، که تقریباً سراسر در آئین و آداب پادشاهان ایران یا همان«ادب» شاهان ساسانی است، توجه پژوهنده را جلب کرده و به این نتیجه رسیده که این کتاب در واقع نسخه عربی«اونک نامه» پهلوی است؛ و از این رو به ترجمه« کتاب التاج» به ژاپنی همّت نهاده است.
نظر به استقبال استادان والایِ ادب از طرح این بحث در «آینده» و اهمیتی که پی گیری آن در شناخت سرچشمه ادبِ عرب دارد، آمادگیم را برای ترجمه و تلخیص مقاله «از ادوناک نامه پهلوی تا ادب عربی» که در سالنامه 1983«رونشؤُ» درج شده است ابراز داشتم. پرفسور نایی کی در پاسخ محبت آمیزی با تأیید و تحسین این فکر،‌ مهلتی برای تکمیل مقاله خود خواست، و پس از چندی متنی ویراسته در اختیارم نهاد، و انتشار ترجمه این مقاله را برای فارسی زبانان کاری شایسته و بسزا در مبادله فرهنگی میان ایران و ژاپن دانست. از خدا جوییم توفیق ادب.
از پروفسور ناییکی مقاله دیگری، به ژاپنی، در نشریه سال 1984«رونشوُ»درج شده است، درباره مایه و اصل ایرانی فنون نظامی عرب، که آنهم در شناخت زمینه ای دیگر از فرهنگ و تمدن پربار و پرتوافکن ایران در جهان روشنگر و ارزنده است. هرچند که در مقاله حاضر نیز نویسنده با استناد به کتاب«عیون الاخبار» و فصولی از آن درباره فنون جنگ، این مطالب را بازمانده «کتاب آیین» نوشته شده به پهلوی در دوره ساسانی و یاد شده در« کتاب الفهرست» ابن الندیم دانسته، و بخش هایی از آن را نقل کرده است. به گمان مترجم، کتابهای دیگری که به فارسی درباره فنون رزم یا آیین کشورداری از مؤلفان عصر اسلامی بازمانده است، مانند کتاب «آداب الحرب و الشجاعه» تألیف مبارکشاه در قرن ششم هجری، می تواند نکته های بیشتری را روشن سازد.
درباره ریشه دیرین کلمه« آوین» یا «آین»(آیین) که در این مقاله مطرح است، چندی پیش نوشته کوتاهی زیر عنوان« آیین و نمایش در محاورات روزمره» نگاشته جابر عناصری در مجله سروش دیدم که در آن نویسنده به راز این واژه در شناخت سنّت های نمایشی و عقاید و مراسم محلی پرداخته، که خود نشانه ای دیگر از اهمیت این نکته در روشن ساختن گوشه ای نهفته از گنجینه فرهنگ دیرپای ایران زمین است.
هاشم رجب زاده

از «اَوِن(ک)»پهلوی تا «ادب» عربی

در بررسی دگرگونی ای که از نظر علم صَرف و علم معانی در کلمه«ادب»(ادبیات) پیدا آمده تلاشهای بسیار شده است: اما متأسفانه دانشمندان هنوز به تعریف روشن اصل و ریشه این واژه نرسیده اند.
در سال 1906 والر Vollers در تعریف این لفظ از نظر علم معانی گفت که نخستین مفهوم کلمه«ادب» همان «آداب» است، و این واژه ابتدا به همین صورت« آداب» رواج گرفت و سپس به قیاس«آثار» که جمع«اَثر» است، و کلمه های مشابه آن، مفرد این واژه یعنی «اَدَب» ساخته شد(3).
پس از آن نالینو C.A.Nalino در سلسله درسهایش در دانشگاه قاهره در سالهای 11-1910 نظریه والر را پذیرفت، و حتی «اَدَب»(به فتح الف و دال) را از «اَدب»(به فتح الف و سکون دال و ب، به معنی دعوت به مهمانی) جدا شناخت و چنین پنداشت که یکی از این دو لفظ باید از ریشه فارسی و دیگری از اصلِ عربی باشد(4). اما متأسفانه او نتوانست واژه اصلی فارسی را معلوم کند.
در سال 1927 طه حسین، یکی از شاگردان نالینو در دانشگاه قاهره، نظریه والر را به باد انتقاد سخت گرفت و آن را یک فرض ساده انگارانه نامید، و افزود که در انتساب تقریباً همه موارد«اَدب» در ادبیات پیش از اسلام و اوانِ عهد اسلامی به شعرای این دوره ها، جای تردید هست. او در اشاره به کلام منسوب به پیامبر در حدیثِ نبوی«اَدَبنی ربّی فاحسَنَ تأدیبی» (پروردگارم مرا ادب آموخت، ادبی نیکو) تأکید نمود که دلیل قاطعی در اثبات انتساب این سخن به خود پیامبر وجود ندارد. سخن طه حسین در اینکه کلمه «ادب» عربی و اشتقاق های لفظی و اعتباری آن در قرآن نیامده، درست است؛ اما اینکه ریشه «ادب» در هیچ زبانِ سامی دیگر نیز یافته نمی شود، جای تأمّل دارد(5).
نویسنده این مقاله در بررسی کلمه «ادَب»عربی از نظر صوفی، به واژه اَوِن یا اوِنَک در پارسیِ میانه( پهلوی) توجه بسیار دارد. این واژه دوگونه دارد، اما از نظر علم معانی تفاوتی میان این دو، چنانکه میان نِم و نِمَک( نیمه)نیست(6). از این رو، از این پس در مقاله حاضر این واژه اَوِن(ک)نوشته خواهد شد.
اَوِن(ک) از نظر علم معانی سه گونه معنی دارد. چگونگیِ کاربردهای واژه اَون(ک) در متون و کتابهای پهلوی در زیر نشان داده می شود:

الف- راه، روش

موسّع ترین معنیِ اوِن(ک)«راه یا روش» می باشد، چنانکه در(منابع) زیر آمده است:
1- مینوی خِرَد Menox i Xrat
گفته می شود که این کتاب یکی از اولین آثار مکتوب به زبان پهلوی و نوشته سده ششم میلادی است(7).
u gahr i nevak pat cis-ic carak o vattarih u gohr i vat pat hec aovenak o vehih vartenitan ne sayet(8)
(جوهرِ نیک به هیچ راه قابل تغییر به بد نیست، و همچنین جوهر بَد به هیچ شیوه خوب شدنی نباشد).
2- خسرو و رِتَک Xosrau u retak
این کتاب نیز از آثار دوره پادشاهی خسرو اول(سده ششم میلادی) شمرده می شود(9).
16.pat-ic Zamb i do aovenak bastan rao hacaoar i resak(i) Vindat-gusnasp nsinam(10)
(و برای پایبند کردن زمب ازدو راه، من در زیر گیسوی «ویندات گُشْنَسپ»می نشینم).
3- کتابی درباره شطرنج به نام Vicarisn i Catrang u Nihisn i Nev-Artaxser
این اثر را فراهم آمده دوره پس از ساسانیان می دانند(11).
Sacidarm i vazurg Sahrioar i Hindukan sah ka-san pat han aovenak dit hac Vazurgmihr i bratakan cihil roc zaman xuast(12).
(ساچی دارْم، شاه بزرگ هندوان، چون بازی را بدین راه دید، از وَرزگمهر( بزرگمهر)، پسرِ براتکس، چهل روز مهلت خواست).
4- اپیاتکار جاماسپیک( یادگار جاماسپ)Aβyatkar i Jamaspik
در این اثر، واژه مورد بحث بارها به صورت اَوِن می آید، و از آن میان در این جمله:
Salm u Toz,ka-san pat han aoven dit,guft ku:en ce but i Freton i pit amah kart(13).
(و اما سَلم و توس هنگامی که کار بدین شیوه دیدند، گفتند:« پدرمان فریدون چه کرده است؟»).
5- کارنامَک ارتَخشیر پاپکان( کارنامه اردشیر بابکان) Karnamak i Artazser i Papakan
گفته می شود که این اثر به زبان پارسی میانه بسیار متأخر نوشته شده، هرچند که محتوای آن به روالِ سُنَن اصیل قدیم ایران است(14). نمونه زیر نمایان ترین کاربرد ایوِناک در این کتاب می باشد:
15-8. u spah-patan uvazurgan u azatakan u vaspuhrakan ka-san han aovenak dit skuft be mand hand u hamak o pes maypat raft hand en ce spet butan ka Artaxser pat tand eton zarik u bes u handoh avis raset pat han aovenak ka griyet(15).
(و سپهسالاران، بزرگان، نجبا و شاهزادگان خسروتبار از این رو و رخسار به شگفت آمدند، و همگی نزد اسپهبد رفتند تا از او بپرسند که اردشیر را چه رسیده که ناگهان به چنان غم و درد و ماتمی گرفتار آمده است که بدین راه چنین تلخ می گرید).

ب- آداب، شیوه های رفتار

این مفهوم اَوِنَک را برآمده از معنی نخست(راه، روش) دانسته اند؛ زیرا که روش نیک در زندگیِ‌ روزانه، باشد که از جمله آداب درآید. در متون زیر، واژه ادب در این معنی آمده است:
6- اندرز خسرو Andarz i Xosrau i Kvatakan
Aoven u patman pat kar daret u pat kar u datistan rat u rast u rastan hamsaxuan bet(16).
(اعتدال و آداب را در رفتار نگاهدار، در کردارهای درست نیکخواه و صادق باش).
7- اندرز انوشه روان آذرپاد Andarz i Anusak ruvan Aturpat i Manaspandan
باید به این نکته خوب توجه نمود که اوناک پهلوی در این متن درست به همان معنی ادب در عربی بکار رفته است. این امر نه همان در بررسی واژگانی «ادب»مهم است، بلکه نیز به وجود ارتباطی میان ادبیات اندرزی و ادبیات به معنی مطلق ادب دلالت دارد.
اَوِن چنین است:
zatak mart ma dar apar ostavar u vavarikan mart ceyon-it aoven hat uzenak u-s kuneme(17).
بنا به ترجمه تاراپُر(J.C.Tarapore) معنی سخنِ بالا این است:
(به مرد واخورده اعتماد مکن، و با مرد صادق بخوبی و برابرِ آداب رفتار نمای)(18).
تاراپُر خود به این برگردان «آداب» ترجمان واژگانی افزوده و آن را «به اقتضای رسم»گفته است.
در اینجا می توانیم نقطه تحوّل معنای این واژه را از «راه، روش»، به «آداب» بیابیم.
8- یادگار جاماسپ Aβyatkar i Jamaspik
14-15.apak Irazandan u brataran u banbusnan niazdkunet,aoven i gah xup pat ramisn daret(19).
(با پسران و برادران و شهبانوان بزم بساز،« آداب» پادشاهیِ نیکو را، همراه با خوشی، نگاهدار»).
می بینیم که واژه اَوِن(ک) به معنی آداب را بویژه در ادبیات پندآمیز که به آن « اندرز» گفته می شود، می توان یافت.

پ- هیأت، شکل، گونه ها

از آن پس، واژه اَوِن(ک)رفته رفته معنی انتزاعی تر و اساطیری تری را در چارچوب الهیّات زرتشتی رسانید، که نمونه هایی از آن در زیر می آید:
9- بُنْدَهِشْن Bundahisn
u-s martom pat 5(panj)bazisn frac dat:tan u jan u ruvan u aovenak u fravahr.
( و او با آفرینش پنج جزء، تن، جان، روان، اَوِنَک و بیمرگی، انسان را به هستی آورد.)
aδvenak han i pat xuarset paoak estet( اَوِنک آن است که در بسیط جان است)(20)
اوِنَک در اینجا در فلسفه زرتشتی یکی از بنیادی ترین صفات مرکّبه انسان به شمار می آید.
10- درخت آسوریک Drax i Asurik
28.hakar to bar avareh martoman datistan goyaot apar hiland pat aovenak-ic(i)gavan(21).
(اگر تو ثمره می داشتی، مردم(نگهبان) قانونِ (مقدس) (ترا) همان بر شیوه گاو نر رها می گذاشتند).
11- جاماسپ نامَک Jamaspi-namak
pas ka-san harvisp xu i astokanmand tan karp apac bavand aoak-isan aovenak be dahend
(سپس، چون همه جهان ماده به صورت و هیأت خود برگردد، یگانگی ویژه ای به آن داده خواهد شد). و نیز در همین متن آمده است:
avesan ke-san xuat kunisn rao kart estet ceyon Zahak u Frasap aparik hac en aovenak ceyon Margarzanan patilras vitarend.
(کسانی که کردار آنان را در پیش گرفته اند، چون ضحاک و فراسَپ، و مردم هم منش آنها، کیفری را که سزای گناه مَرگارزان است، خواهند دید).(22)
مُدی( Modi)واژه اَوِنک در این جمله را به «مَنِشْ»(chracrer) ترجمه کرده است. ژِهْنِر(R.C.ZAEHNER) معانی اَوِنشک را در چهار گروه دسته بندی می کند:
1- گونه، نوع، مَنِش 2- هیأت 3- تیره 4- هسته یا جوهر(جان انسان) (Zurvan، نشر اُکسفورد، 1955، ص 464)، اما اینها مفاهیم اساطیری است و پیدا آمده عهد اسلامی دانسته می شود.

راه یافتن «اَوِن» پهلوی به ادبیات عرب

در این بهره از مقاله، نویسنده می کوشد تا نشان دهد که چگونه(واژه) «اَوِن (ک)» پهلوی در نخستین مفهوم خود(راه، روش) به ادبیات عرب عرضه گردید و «ادب» از آن ساخته شد.
از متن موسوم به «اَوِنَک نامک» برمی آید که یکی از نمایان ترین کاربردهای واژه پهلوی «اَیون(اک)» با نبرد پیوند دارد. اطلاعات موجود از «اَوِن نامَک» اندک و ناچیز است، اما در دو متن پهلوی اشاره هایی به این کتاب در دست داریم. متن نخستین «Vicarisn i Catrang»(راهنمای شطرنج)(23) است که در بهره پایانی آن عنوان«اَوِنک نامک» را می یابیم، و این بند از کتاب درباره شگرد بازی است، و درباره (روش کار) " Vicarisn i Catrang u Nihisn i Nev Artaxser" چنین آمده است:
Vacitan (i)catrang en ku nikirisn u tuxsisn i pat nikas dastan i apazar i xvat. ves tuxsisn ceyon o burtan sayastan i afzar i ave(i)dit. u pat omet i afzar i ave i tand burtan seyastan rao dast i vat ne vacisn.u ham-var afzar evak-e pat kar u aparik pat pahrec darisn.u nikirisn bavandak menisniha.u aparik oyon ceyon andar Aovenak Namak nipist estat(24).
(بازی شطرنج همانا مراقبت و کوشیدن در نگهداشت مهره خویش است، و تلاش بیشتر در اینکه چگونه مهره ای از دیگری بگیریم. برای بردن مهره از طرف بازی، حرکت خطایی نباید کرد. همیشه باید که یک مهره در کار باشد و مهره های دیگر آماده و در انتظار فرصت، و باید که با دقت کامل به بازی توجه داشت. چیزهای دیگر( که باید یادآور شد) همان است که در «اَوِنَک نامک»نوشته شده است).
به این قرینه می توان انگاشت که متن قدیمتری به نام «اَوِنَک نامک» درباره چگونگی دنبال کردن بازی و پیکار در عرصه شطرنج وجود داشته است.(25)
به تحقیق می دانیم که کتاب پهلوی اِیوِن نامک همراه با خدای نامک Xuatai Namak در قرن هشتم به وسیله ابن مقفّع(760-724میلادی) به عربی ترجمه شد. ابن الندیم در «کتابُ الفهرست» خود «کتاب آیین نامه فی الآیین» را در میان ترجمه های ابن مقفّع نام برده است(26). ابن الندیم باز از «کتاب آیین نامه» از جمله «کُتُبی که پارسیان در بیان احوال شاهان خود به طریق قصه فراهم آوردند» یاد کرده است(27). کتاب اَون نامک فقط یک بار به عربی برگردانده شد و جای بحث درباره مترجم نمی ماند(28). افسوس که این ترجمه از دست رفته و اصلِ آن بازنمانده، اما مفاد ترجمه «کتاب الآیین» در کتاب «عیون الاخبار» ابن قُتیبه آمده است. طبیعی است که کار ابن قتیبه در نقل اَون نامک در «عیون الاخبار» می بایست منحصراً و مستقیماً متکی به ترجمه« ابن مقفّع » بوده باشد.(29) از این رو می توانیم موارد منقول از اَیون نامک در «عیون الاخبار» را تقریباً ترجمان بلاتصرف اصل پهلوی کتاب بدانیم. این موارد نقل در «عیون الاخبار» (30)چنین است:
1- بهره 1( السلطان): حکمی از یک پادشاه ایران( جلد یک، ص 8).
2- بهره 2(السلطان):در عدل قاضی(جلد یک، ص 62).
3- بهره 2(الرحب):در تدبیر جنگ(جلد یک، ص 115-112).
4- بهره 2(الحرب):در تیراندازی و چوگان بازی ایرانی(جلد یک، ص 133).
5- بهره 2(الحرب):غیب گویی مرغان فالگیر( جلد یک،‌ ص 133).
6- بهره 3(النباله): شومی جهت ها( جهات چندگانه)(جلد یک، ص 312).
7- بهره 9(الطعام):آداب سفره(جلد سه، ص 278).
8-بهره 9(الطعام):غذای بدبویی که خوردنش برای کنیز ممنوع است(جلد سه، ص 278).
9- بهره 10(النساء): آدم معیوب که به خدمت درگاه گرفته نمی شود(جلد چهار، ص 59).
از میان این موارد منقول، آنچه که به تدبیر جنگ می پردازد، بویژه آنها که در بند 3 یاد شد، معادل است با اثر نامبرده شده در «کتاب الفهرست».عنوان این اثر چنین است؛
«کتاب اَدب الحروب و فتح الحصون و المدائن و تربیص الکمین و توجیه الجواسیس و الطلائع و السرایا و وضع المسالح ترجمه مما عمل للاردشیر بن بابک»(کتاب درباره شیوه پیکار و گشودن باروها و شهرها، کمین کردن، ‌فرستادن جاسوسان و پیشداران و مهاجمان و استقرار پادگانها- به ترجمه از شرحی که برای اردشیر بابک نوشته شده بود). شرح کوتاه افزوده شده به عنوان کتاب نشان می دهد که این اثر برای بنیادگزار ساسانیان(226میلادی) نوشته شده بود و این قرینه در تشخیص تاریخ تألیف کتاب که آن را آغاز قرن سوم میلادی دانسته اند، اهمیّت دارد. در زیر ترجمه متن« کتاب العیون»، با اتخاذ و افزودن عناوین آن به تناسب از «کتاب الفهرست»، می آید.

1- شیوه جنگ(اَدب الحروب)

«و در الآیین چنین خواندم: در ترتیب جنگ، رسم است که سپاهیان چپ دست را در جناح چپ بگذارند تا آنکه رویارویی آنها آسان باشد اما به تیر زدن آنها دشوار گردد، و دیگر اینکه مقابله با مردان سواره خصم باید نخست انجام گیرد، و (پس از سردرگم ساختن پیشاهنگ سپاه دشمن) باید آنها را در حال پیکار یا در وضع امدادی نگهداشت؛ و قلب سپاه باید که در موضع بلندی قرار گیرد و در این موضع بماند، زیرا که مردان میمنه و میسره تا هنگامی که هسته سپاه (31) موضع خود را نگهداشته است، شکسته یا مقهور نمی شوند، گرچه خود کمی عقب نشینی کنند. اما اگر قلب سپاه« عقب بنشیند، این دو جناح هم نمی توانند موضع خود را نگهدارند. و هنگامی که سربازان نتوانند(مواضع خود را)نگهدارند، مردان میمنه و قلب سپاه باید در کار آیند، اما از میسره فقط کسانی از مردان این جناح که دشمن شکنند سزاست که در حمله به دشمن و در هم شکستن موضع و مانع خصم شتاب آورند، زیرا مردان میمنه و قلب سپاه نمی توانند به مقابله دشمن روند و باز به میان خودی باز گردند، اما مردان میسره نمی توانند جز در یک سو حمله کنند و(هم) نمی توانند که باز به جای خود باز گردند.
«و فرمانده سپاه در هر وضعی نباید از نظر دور دارد که سربازانش را پشت به آفتاب و پشت به جهت باد قرار دهد. فرمانده نباید به سپاهیان خود دستور شروع حمله بدهد، مگر آنگاه که ضرورت حتمی ایجاب کند و آنجا که از جنگیدن ناگزیر باشد؛ اما چون از بخت بد جنگی پیش آید فرمانده باید بکوشد تا آن را به پایان روز اندازد. و در هر وضع باید که سرباز(برجا مانده از طرف مغلوب) میان مردانی که از پا افتاده اند یا در میان کشتگان بماند و نباید که به اسیری گرفته شود. و اگر سربازان ناچار به چاهی فرو شوند و دشمن نیز از قضا به آب( آن چاه) نیاز یابد، دخالت در میان این دو عاقلانه نیست، زیرا که هرگونه دردسر از ناحیه سربازان، دشمن را برمی انگیزد تا سرسختانه درگیر جنگ شود. و اگر دشمن به چاهی فرو شود و سربازان بخواهند آنها را از آب محروم دارند، بهترین فرصت برای انجام این کار هنگامی است که دشمن آب دادن به چارپایان خود را تمام کرده است و سربازان خود نیاز به آب دارند، زیرا که سهل ترین حال جدا شدن از چیز خوب برای انسان وقتی است که از آن متمتع شده، و خواستنی ترین هنگام برای چیزی وقتی است که آدمی بدان نیازمند است»(جلد دو، ص 112، بخش 1-12 و ص 113، بخش 1-9).»

2- گشودن قلاع و شهرها(فتح الحصون و المدائن)

«در محاصره دژها و حصارها سزد که دل مردم شهر و بارو را هرچه بیشتر به سوی خود کشیم تا دو مقصود در کار آنان حاصل آید؛ یکی آنکه اسرارشان دانسته گردد و دیگر آنکه از این راه در دلشان بیم و هراس انداخته شود، و باید که آنها را از خود نومید و از رسیدن مدد مأیوس سازند و به آنان بگویند که اسرارشان، ‌به کید، آشکار و پراکنده شده است؛ و باید که(جاسوسانی که به دشمن خودی وامی نمایند) گردِ حصار بگردند و با دست اینجا و آنجا را نشان دهند و جاهایی را بگویند که حصین است و جاهای دیگر را که سست است و جاهایی که باید منجنیق نصب شود و جاهایی که باید عراده ها قرار گیرد، مکانهایی که نقب زده شود و جاهایی که نردبان نصب شود و مواضعی که باید آتش افروخته شود تا بدین کار در دل آنان وحشت افتد، و باید که بر پیکانی( یا نوشته ای که بر پیکان بندند)بنویسند:« ای مردم حصار که زیانکار آمده اید و از حفظ باروُ غافل مانده اید؛ نگاهداشتن دروازه های این حصن بر شماست، و بدانید که زمانه نابکار است و اهل زمانه غدّارند، و (دشمنان) بیشتر مردم حصار را با خود یار و همراه کرده اند»، و این پیکان را به درون حصار پرتاب کنند. پس از آن، کسی روان سخن، ملاحظه کار و دوراندیش، زیرک و اهل تأمّل و سنجش باید که به درون حصار فرستاده شود تا با مردم آنجا به سخن برآید»(جلد دو، ص 114، بخش 1-16 و ص 115، بخش 1-6).

3- کمین گرفتن، فرستادن خبرگزاران، جلوداران و سواران و استقرار پادگانها (تربیص الکمین و توجیه الجواسیس و الطلائع و السرایا و وضع المسالح)

«طلایه داران سپاه باید که در دشت حرکت کنند و فقط در بلندیها بیارامند و آنان نباید که از ناحیه ای که چگونگی آن هنوز بررسی نشده است، بگذرند. و کمین گاه باید در جاهای بیشه زار و دور از چشم کنده شود...؛ و سزد که برای کمین گرفتن مردان پر دل و دلیر و نترس و هشیار انتخاب گردند، کسانی که هرگز به ناله و سرفه و عطسه نیفتند، و نیز چارپایانی باید برایشان برگزید که هرگز شیهه نکشند یا در میان آب نوشیدن نفس نزنند. و برای کمینگاههاشان جاهایی را باید اختیار کرد که دهانه آن بسته شدنی نباشد و کسی از آن کنار نگذرد، و نزدیک به آب باشد تا که اگر ماندنشان آنجا به درازا کشید آسان به آب دسترس یابند. و نیز باید که پیشرویهاشان با بینش و رایزنی با هم و پس از خوب و درست سنجیدن فرصت باشد، بی آنکه در این حرکت جانوران و پرندگان و وحوش را برمانند. و نیز باید که آهنگ قدم رو آنها مانند دامن کشیدن آتش باشد؛ و باید که از گرفتن و همراه بردن غنایم بپرهیزند؛ و باید که از کمینگاه جدا و پراکنده از هم بیرون آیند، آن هم هنگامی که دشمن از مراقبت و نگهبانی غافل مانده است، و موقعی که بی توجهی و سهل انگاری از پیشقراولان خصم بینند و(نیز) هنگامی که افراد دشمن به تیمار چارپایانِ خود سرگرمند یا در سخت ترین روزهای سرما در زمستان و گرما در تابستان. و باید که با بیرون شدن از کمینگاهشان، پس از آنکه هر یکی یار و همراه خود را اختیار کرد، پراکنده شوند و از نظر ناپدید شوند و بی مکث و تأملی، تند بر دشمن بتازند. و چون خواهند که شبیخون بَرند هنگامی را فرصت شمارند که ناله باد یا ترنّم رود و جویباری نزدیک آنان به گوش آید، زیرا که در این هنگام دشمن متوجه صدایی نمی شود. و بهتر است که نیمشب یا تاریکترین وقت شب برای نبرد اختیار شود و باید که گروهی از مردان به میان سپاه دشمن تازند و دیگر سربازان سپاه خصم را دوره کنند و جنگ را آنان که به قلب دشمن تاخته اند آغاز نمایند تا آنکه هنگامه جنگ و غلغله زد و خورد از آنجا و نه از گوشه و کنار سپاه به گوش آید. و باید که هر چه بیشتر از چارپایان چابک دشمن را، پیش از آنکه نبرد به اوج برسد، افسار بگسلند و آنها را همچنان که نیزه بر کفل هاشان نشسته است رها و پراکنده سازند تا که سرگشته به هر سو بروند و بدوند و شیهه و هایهوی آنها شنیده شود. و باید که کسی( در میانه)فریاد کند و بگوید: ای مردان سپاه! درنگ نکنید و بگریزید که سردار شما به این نام و نشان همراه با بسیاری کشته شد و گروهی دیگر فرار کردند»، و دیگری فریاد کند که« ای جوانمرد، تو را به خدا مرا نکُش»و دیگری ضجه زند که «ببخشایید و از من درگذرید» و کسی دیگر شیون کند که«وای، وای»، و از این گونه سخن ها. و باید دانست که در شبیخون، هراساندن و ترساندن دشمن مراد است و نباید که به گرفتن مال و بردن چارپایان و برداشتن غنایم پرداخت.»(جلد دو، ص 113، بخش 9-1 و ص 114 بخش 16-1).
چنان که پیشتر یاد شد، شایان توجه است که بخش ترجمه شده بالا از «عیون الاخبار» که مقتبس از (متن پهلوی) اَوِن نامک است، در سر فصل اثری در «کتاب الفهرست» به اختصار آمده(ص 315 -314) و جمله افزوده شده به این سر فصل که «این ترجمه متنی است که برای اردشیر پسر بابک نوشته شده است» می رساند که «اَون نامک» درباره فنون جنگ در آغاز یا طیّ سده سوم میلادی و به زبان پهلوی فراهم آمده است.
همچنین، بخش منقول در بالا نشان می دهد که اَون(ک)پهلوی، به معنی نخست آن(یعنی راه و شیوه)، به جهان عرب انتقال یافت و «راه» یا «روش» نخست در زمینه فنون جنگ مصداق پیدا کرد، زیرا که شیوه نبرد از مهمترین مسائل برای بقای آن قوم بود. از این رو، نویسنده این مقاله به (عبارت)«ادب الحرب» با اهمیت می نگرد، چرا که اصالت و تقدم این مفهوم در روزگار صدر اسلام از هر معنی دیگر«اَدب» بیشتر است(32).
دومین معنی اَوِن(ک)(منش، آداب) بر لفظ «اَدَب» در زبان عربی بار شده است. در (فرهنگ)الصحاح تألیف جوهری( سده دهم) بسیاری کلمات از ریشه ادب به این مفهوم یافت می شود(33):
-«ادبُ النفس و الدرس»= منش انسان و آموزش.
-«ادُب الرجُل»= مردی با منش خوب.
-«هوَ ادیب»= او مردی آداب دان است.
-«آدّبُتُه»= او را منش نیکو آموختم.
-«تأدّبَ»= او خوب ادب شد.
-«اِستأدَبَ»=او آداب آموخت.
گذشته از این، محقق است که ادب، بویژه به معنی آداب مجلس( اوِن گاه خوُپ)(Aδven i gah xup) و چگونه فراخواندن مهمانان، وجه استعمال یافت. مشتقات زیر در «الصحاح» گواه بر این معنی است:
-«ادب القوم یأدِبُهم»=دعوت از کسان به میهمانی.
-«ادیب»= کسی که میهمان دعوت می کند.
-«آداب القوم انی طعامه یأدُبُهم ایداباً»= دعوت از مردم به شام.
-«مأدوبه، مأدَبه»= شام.
بدینسان عربی، پس از اخذ اون( ک) پهلوی بصورت «ادَب»، مشتقات بسیاری از ریشه «ادْب»‌ساخته است.
در عین حال، نویسنده این مقاله، خوب توجه دارد که آداب مربوط به میهمانی در دربار و میان اشرافیّت ایران ساسانی دارای بسی اعتبار بود و اعتلای بسیار یافت، و نیز در آن زمان کتاب راهنمایی به پهلوی( اَون نامک) در شیوه برگزاری مهمانی وجود داشت که در سده هشتم میلادی به عربی ترجمه شد، که متأسفانه باز نمانده است. اما آداب ترتیب مجلس مهمانی در جامعه بزرگان ساسانی را می توان در «کتاب التاج» جاحظ (در گذشته 868 میلادی)یافت و نیز در «کتاب آیین للاردشیر»که از پهلوی( به عربی) ترجمه شد و پرفسور گریناشی(M.Grignaschi) آن را در شماره سال 1966 مجله آسیایی(Journal Asiatique) معرفی نمود.
با تعریف یاد شده از ادب در ریشه اَون(ک)پهلوی، می توان نتیجه گرفت که تصور اینکه هیچگونه رابطه متقنی میان ادَب و ادْب(به معنی دعوت به میهمانی)، چنانکه پرفسور نالینو(مأخذ یاد شده، ص 14)آورده، وجود ندارد، خطا است؛ بلکه ادَب و ادْب هر دو به واژه پهلوی اوِن باز می گردد.
درباره معنی سوم اَوِن(ک)(هیأت، شکل، گونه ها)کاربرد معادل آن در منابع عربی هیچ یافت نمی شود، زیرا که این معانی اساطیری اوِن(ک) نه در دوره ساسانی بلکه در عصر اسلامی و در معابد زرتشتی بار آمد که در آنجا موبدان در محیطی منزوی و بریده از جریانهای اسلامی در جهان بیرون، آداب و عبادات خود را نگهداشتند.
در بهره پایانی این مقاله باید به(کلمه)«آیین» در زبان عربی پرداخت. تردید نیست که واژه آیین باید از کلمه فارسی اَیون(Aiven)به زبان عربی آمده باشد. بنابراین ادَب و آیین هر دو یک ریشه دارد،‌ که آن اوِن پهلوی است، و هم به یک معنی «راه، روش» است. اما بار و دایره صرف آیین در زبان عربی به وسعت ادَب نیست و در طول تاریخ از معنی« راه، روش» فراتر نرفته است، حال آنکه مفهوم ادَب گسترش یافته و معانی« نزاکت، آداب و ادبیات» را شامل شده است.ابن قُتیبه( واژه) آیین را در «عیون الاخبار»(نوشته سده نهم)آورده است:
« و کانوا یعلمون اَن اِحضار الجدی اِنّما شیٌ من آیین الموائد الرفیعه»(34).
(دانسته بودند که آوردن کودک یکی از آداب والای مجلس است).
«و ضروب آیینهم من المآکلِ و المشاربِ و الملابسِ و المساکن و غیرها»(35).
(و انواع رسوم و آدابشان در خوردن، نوشیدن، پوشیدن، منزل و دیگر چیزها)
و نیز در سده دوازده میلادی زَمَخشری( درگذشته 1144)در کتاب خود« الکشّاف» در شرح سوره «النمل» قرآن چنین می نویسد:
«درباره اسکندر آورده اند که چون به او توصیه کردند که شبیخون زند، گفت: لیس مِن آیین الملوک اِستراقُ الظفر»(36)(پیروزی را دزدیدن در آیین شاهان نیست).
اَوِن پهلوی با دو موج، همگام با تغییر آوایی از اون به اِیون aiven به عربی انتقال یافت؛ زیرا که محتمل است که کلمه اِون در زمان سلسله لَخمی در سده ششم میلادی، در همان آغاز مدنیّت عرب، به زبان عربی منتقل شده باشد، حال آنکه کلمه آیین شاید که به وسیله ابن مقفّع و در سده هشتم میلادی به عربی برده شد. با آنکه در زبان فارسی هم زمانی کلمه آذین یا آذینه بود که به ترتیب بازمانده واژه های اون یا اَوِنک پهلوی بودند(37)، اما دیر نکشید که آیین کاربرد عام یافت(38). چنانکه صورت قدیمتر آذین(ـه)یکسره فراموش شده است. نمودار زیر ارتباط این کلمه ها را روشن می سازد.
درباره «ادب» و ریشه پهلوی آن

پی نوشت ها :

1. از: آینده، سال یازدهم، ش 6-7(شهریور- مهر 1364)، ص 27-414.
2. در بخشی از این گزارش، چنین آمده بود:« بحث پرفسور ناییکی استاد زبان عربی دانشگاه مطالعات خارجی توکیو درباره پیشینه «ادب» در زبان فارسی، هرچند که به موضوعی بسیار دقیق و فنی می پرداخت، اهمیتی گسترده و پیامی رسا از تأثیر جهانی ادب و فرهنگ باستانی ایران داشت. سخنران با پی گرفتن ریشه و پیشینه کلمه«ادب» که آن را به ظاهر عربی می دانند، پیوند آن را با ریشه پهلوی «آئین»Aiven به دست داد، و نتیجه گرفت که اصل کلمه«ادب» از زبان پهلوی آمده...است. پرفسور ناییکی به بعضی دیگر از واژه های رایج در سایر زبانها، و از آن میان ژاپنی، نیز که ریشه فارسی دارد، اشاره نمود و یادآور شد که در فرهنگنامه واژه های بیگانه در قرآن گرد آورده جفری آرتور Arthur,Jeffery;Foreign Vocabulaties in the Koran Borado,1938 نیز از این گونه واژه ها آمده است.
3.Vollers,katalog der islamischen...Handschriften der Universitats-bibliothek,Leipzig,1906,p.180,n.1
4.C.A.Nallino,La Litterature Arabe,1950,Paris,p.14.
5.طه حسین، فی الادب الجاهلی، قاهره، 1958، ص 26-23.
درباره ریشه «ادْب»در زبان آکاد، نگاه کنید به:
Fr.Delizsch,Assyrisches Handworterbuch.Leipzig,1896,p.20.
و درباره ریشه«ادْب» در زبان آرامی، نگاه کنید به:
J.B.Pritchard,Ancient Near Eastern Texts relating to the Old Testament,Prinston,1950,p.428 n.6:I
6. گاهی پساوند پهلوی «ک»(اَک) اثر دستوری دارد، گاه برای تأنیث می آید(«پیل» به معنی فیل نر،«پیلَک» به معنی فیل ماده) و گاه برای تصغیر(«روُت»به معنی رودخانه،«روُتَک»به معنی نهر یا رود باریک)و گاه از صفت مفعولی، اسم می سازد(«کرت» به معنی کرده یا ساخته، «کرتَک» به معنی کردار)یا صفت می سازد(«سْتَهْم»به معنی نیرو،«سْتهمَک»به معنی نیرومند؛ نگاه کنید به:
C.Salemann,A Middle-Persian Grammer,Bombay,1930,p.46.
7.M.Boyce,Zoroastrians,London,1979,p.136.
8.F.C.Andeas,The Book of the Mainyo-i-Khard,Kiel,1882,pp.26-27.
این واژه در بسیاری جاهای دیگر در این اثر نیز به همین معنی به کار رفته است، نگاه کنید به همانجا، ص 7، 18، 23 و 69.
9.M.Boyce,Middle Persian Litterature,in Handbuch der Orientalistik,Abt,1,Bd.4,Abschn.2,Lfg,1,Leiden,1968,p.63.
10.J.M.Unvala,King Husrau and his boy,Paris,1921,p.16.
11.M.Boyce,Middle Persian Litterature,p.63.
12.J.M.Jamasp-Asana,The Pahlavi Texts,1913(Reprint in Teheran,1969),P.120.
13.G.Messina,Ayatkar i Zamaspik,Roma,1939,p.45.
14.M.Boyce,Middle Persian Litterature,p.32,60,n.3.
15.E.K.Antia,Karnamak-i Artakhshir Papakan,bombay,1900,p.48.
16.J.M.Jamasp-Asana,Op.cit.,p.56.
17.J.M.Jamasp-Asana,Op.cit.,p.63.
18.J.c.Tarapore,Pahlavi Andarz-Namak,Bombay,1933,p.25.
19.G.Messina,op.cit,p.62.
20.H.W.Bailley,Zoroastrian Problems in the ninth-century books,Oxford,1943,p.92.
21.J.M.Unvala,Draxt i Asurik.BSOS.2(1923),p.652.
22.J.J.Modi,Jamaspi,Bombay,1903,p.11
23.M.Boyce,Middle Persian Litterature,p.63.
24.J.M.Jamasp-Asana,Op.cit.,p.120.
25.المسعودی(درگذشته 956 میلادی) در اثر معروف خود « مُروج الذهب» اشاره ای دارد به کتابی به نام «پیکار نامک»(Pellat,Charles,Beirut,1966,Vol.1,p.229)اما بر نویسنده این مقاله معلوم نیست که آیا این کتاب ارتباطی با «اون نامک» دارد یا نه.
26.G.Fiugel,Ibn alnadim`s Kitab alfihrist,Leipzig,1871,p.118.
27.G.Fiugel,Op.cit,p.305.
28.K.Inostrancev,Zur Kritik des Kitab-al-Ain.ZDMG,64(1910),p.126-128.
29.F.Gabrieli,L`Opera di I. al-Muqaffa,RSO 13(1932),p.213;G.Lecomte,Ibn Qutayba,Damas,1965,p.183.
30.ابن قُتیبه، عیون الاخبار، قاهره،1930(1348هجری)، 4 جلد.
31.المادّتان J.Horovitz این کلمه را مأخوذ از «مادیان» یا «ماذیان» فارسی میانه یا فارسی جدید می داند (نگاه کنید به Islamic Culture,1930) اما به گمان نویسنده این مقاله، این واژه از «مادیان»(جوهر، اصل، هسته)می آید( نگاه کنید به
D.N.Mackenzie,A Concise Pahlavi Dictionary,London,1971).
که به maiδyoi اوستایی( به معنی« مرکز»)باز می گردد.
32.جای دریغ است که C.A.Nallino در اثر خود، La litterature Arabe اشاره ای به «ادب» به مفهوم« شیوه نبرد» نکرده است.
33.الجوهری، الصّحاح، قاهره، 1282هجری، جلد 1، ص 30.
34. همانجا، جلد 3، ص 255. همین جمله در اثر جاحظ، کتاب البخارا(چاپ دمشق، 1955، ص 182)دیده می شود.
35.همانجا، ص 107-108.
36.الزمخشری، الکشاف، بیروت، جلد 3، ص 372.
37.C.Salemann,Mittelpersische Studein.p.441(Bulletin de l`academie imperiale des science de St.Petersbourg.1887).
38.لغت فرسِ اَسَدی:
Asadi(5 C.A.H.),Neupersisches Worterbuch Lughati Furs von Paul Horn,Gottingen,1897,p.110.

منبع مقاله: رجب زاده، هاشم؛ (1386)، جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ اول 1386.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
حکمت | حس تقدیر و تشکر / استاد رفیعی
music_note
حکمت | حس تقدیر و تشکر / استاد رفیعی
سخن آوا | با چه نگرشی به دنیا نگاه می کنید؟ / استاد عالی
music_note
سخن آوا | با چه نگرشی به دنیا نگاه می کنید؟ / استاد عالی
نحوه برخورد و رفتار امام رضا علیه السلام با مردم چگونه بوده است؟
نحوه برخورد و رفتار امام رضا علیه السلام با مردم چگونه بوده است؟
گیرکردن یک مرد در بین نرده‌های ترمینال غرب تهران!
play_arrow
گیرکردن یک مرد در بین نرده‌های ترمینال غرب تهران!
دشمنی روزانه؛ تجارت شبانه!
play_arrow
دشمنی روزانه؛ تجارت شبانه!
توضیحات دکتر سعید جلیلی در خصوص برجام
play_arrow
توضیحات دکتر سعید جلیلی در خصوص برجام
۴ نفر از فروشندگان سوالات آزمون وکالت دستگیر شدند
play_arrow
۴ نفر از فروشندگان سوالات آزمون وکالت دستگیر شدند
انهدام تانک مرکاوای اسرائیل توسط موشک دوربین‌دار حزب‌الله
play_arrow
انهدام تانک مرکاوای اسرائیل توسط موشک دوربین‌دار حزب‌الله
روایت یکی از اولین مدیران بهشت زهرا(س) از قیمت قبر در سال ۵۷
play_arrow
روایت یکی از اولین مدیران بهشت زهرا(س) از قیمت قبر در سال ۵۷
دلم تنگه ساعتم با ساعت حرم امام رضا هماهنگه/حسین طاهری
music_note
دلم تنگه ساعتم با ساعت حرم امام رضا هماهنگه/حسین طاهری
رضایتمندی مردم از سلامتشان
play_arrow
رضایتمندی مردم از سلامتشان
آیا ایرانی‌ها این موشک پیشرفته را مهندسی معکوس می‌کنند؟
play_arrow
آیا ایرانی‌ها این موشک پیشرفته را مهندسی معکوس می‌کنند؟
واکنش رهبر انقلاب به استفاده از یک لغت انگلیسی!
play_arrow
واکنش رهبر انقلاب به استفاده از یک لغت انگلیسی!
«پنجره‌‌»ای به نمایشگاه کتاب؛ واکنش رهبر انقلاب وقتی که کتاب فونتامارا را دیدند
play_arrow
«پنجره‌‌»ای به نمایشگاه کتاب؛ واکنش رهبر انقلاب وقتی که کتاب فونتامارا را دیدند
به عالم گر تهی دستی به درگاه رضا رو کن
play_arrow
به عالم گر تهی دستی به درگاه رضا رو کن